بخشی از مقاله

چکیده:

متون تاریخی، ما را با رخدادهای حیات اجتماعی، سیاسی، مذهبی، علمی و ادبی مردمی که قبل از ما میزیستهاند آشنا میکنند. نگارش کتابها به نثر ساده یا فنی و مصنوع در ادبیات فارسی سابقهای طولانی دارد. جامعالتواریخ، که به دستور وزیر ایرانی ایلخانان یعنی خواجه رشیدالدین فضلاالله همدانی، طبیب و دانمشند قرن هفتم و هشتم هجری قمری نوشته شد، یکی از متون تاریخی ادب فارسی است که اگر چه بنابر تحقیقات استاد مجتبی مینوی، فقط نقل و استنساخ کتابهای تاریخ قدیمیتر به فارسی است امّا با وجود یکسان بودن موضوع، متن و ساختار زبانی آن میتواند مورد بررسی قرار گیرد بویژه که در این مقاله بخشی انتخاب شده که بوسیله دبیران رشیدالدین نوشته شده است یعنی ذکر سلطنت ابوالفتح مودود بن مسعود بن محمود که تاریخ یمینی در این مورد خاموش است. نتیجه بهدست آمده نشان میدهد نثر این متن بینابین متمایل به مرسل است و از نظر جملهبندی و واژگان و نحو به نثر تاریخ بیهقی نزدیک میشود.

کلیده واژه: جامعالتواریخ، رشیدالدین فضلاالله همدانی، ساختار زبانی، تاریخ غزنویان.

مقدمه:

تاریخ، سرگذشت یا وقایع قابل ذکری است که به ترتیب زمانهایی که رخ داده، نوشته شده است. تاریخ ملّی، پژوهش درباره تاریخ یک ملّت یا گروهی از آن ملت است و تاریخ جهانی، شامل همه جوامع بشری در تمام زمانها است و فلسفه تاریخ عبارت است از قوانینی و دلایلی که بر حوادث تاریخی مترتب است و نوعی اندرز و نتیجهگیریهای اخلاقی، تعلیمی و سیاسی – اجتماعی در آن مشاهده میشود. در فواید علم تاریخ همین بس که بنابر قول امیرالمؤمنین علی - ع - تاریخ چراغی است که فرا راه فرداها قرار دارد. نگارش کتابهای تاریخی به نثر ساده بعد از اسلام از قرن چهارم هجری قمری با کتاب تاریخ بلعمی یا ترجمه تاریخ طبری آغاز میشود که به دستور ابو علی بلعمی وزیر دانشمند انجام گرفت. بعضی از کتابهای تاریخ به نثر بینابین نوشته شده است مانند تاریخ بیهقی، اثر ابوالفضل بیهقی جامعالتواریخ رشیدالدین فضلاالله همدانی و بعضی از کتابهای تاریخ به نثر فنی یا مصنوع نگارش یافته است مانند تاریخ جهانگشا از عطا ملک جوینی، تاریخ وصاف از شهابالدین عبداالله معروف به وصافالحضره . خواجه رشیدالدین فضلاالله همدانی، در حدود سال 648 هجری قمری به دنیا آمد. پدرش عمادالدوله ابوالخیر پزشک بود و رشیدالدین نیز در جوانی فنون مختلف بخصوص علم طب را یاد گرفت و از عهد ایلخانی اباقاخان به عنوان طبیب وارد دستگاه ایلخانی شد و بتدریج در امور اداری و دیوانی نفوذ و دخالت یافت تا اینکه در سال 697 ه . ق مقرر شد که خواجه رشیدالدین به عنوان وزیر دوم در کنار سعدالدین محمد مستوفی ساوجی ممالک ایلخان را اداره کند و این تا پایان سلطنت غازان 703 - ه .ق -

و هشت سال از سلطنت اولجایتو خدابنده نیز ادامه یافت تا در سال 711 بعد از به قتل رسیدن سعدالدین ساوجی، رشیدالدین در وزارت و صاحب دیوانی مرتبه اولی یافت او با قدرت تا پایان عهد اولجایتو 716 - ه . ق - به امور مملکت پرداخت. در آغاز عهد ابو سعید بهادر نیز در مقام خود باقی بود ولی دو سال بعد یعنی 718 - ه . ق - بخاطر مخالفت بعضی از امرای مغول در هفتاد و سه سالگی به شهادت رسید. او از جمله بزرگترین رجال ایران است، وزیری دانشمند و مدبّر و نویسندهای فاضل و مردی بزرگوار بود. درگاهش ملجأ اهل علم و هنر بود و در بسیاری از نواحی ایران مدارس و مساجد و کتابخانه و موقوفات احداث کرد. از آن میان میتوان به ربع رشیدی در تبریز اشاره کرد که شامل مؤسسات مختلف از مسجد و مدرسه و خانقاه و دارالشفا وکتابخانه بود و در آنجا عدهای از علما و متصوفه و طلاب علوم سرگرم درس و کار بودند. او غیر از اینکه دستور تألیف  جامعالتواریخ را به مورخین و نویسندگان داد تا با استفاده از کتب تاریخی دیگر این کتاب را بنویسند، آثار دیگری نیز در مباحث دینی و تفسیر و کلام و طب و داروشناسی دارد که البته بعضی از این کتب بعد از قتل او و بعد از کشته شدن پسرش خواجه غیاثالدین محمد در معرض غارت و نابودی قرار گرفت. با این حال قسمتی از آن باقی است و روشنگر کوششهای او در احیای معالم علم و ادب است.

جامعالتواریخ

کتاب تاریخ مفصلی است در تاریخ مغول و تاریخ عمومی. کتاب اول مشتمل بر مقدمهای در ذکر احوال آدم - ع - و فرزندان او ذکر ملوک فرس از زمان گیومرث تا یزد گرد ساسانی و همچنین پیامبر اسلام - ص - تا آخر عهد خلافت عباسی. کتاب دوم شامل غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و سلاطین چین و ماچین و تاریخ بنیاسرائیل و تاریخ فرنگ و احوال سلاطین هند. و پیوستی دارد در تاریخ تا زمان غازانخان. تألیف این کتاب به امر غازانخان آغاز شد تا تاریخی از قوم مغول و حکومتش بنویسند و خواجه با کسب اطلاعات شفاهی و کتبی که در دسترس او بوده، شروع بهکار کرد و بعد به امر اولجایتو مأمور اتمام کار شد و در سال 710 به پایان رساند.

بخش تاریخ غازانی دارای اطلاعات بسیار مهم درباره طوایف مغول و تاتار و عشایر و خانان و خانزادگان مغول است و منبع تاریخنویسان بعدی درباره مغول است. مکاتبات رشیدی یعنی منشآت و رسایل او که به فرزندان و عمّال و علما و مشایخ عهد خویش نوشته، به همت کسی به نام»محمد ابرقوهی« که از نزدیکان خواجه یا پسرش بوده، جمعآوری شده. این نامهها و فرمانها از باب فواید تاریخی که دارد - علاوه بر زیباییهای ساختاری - بسیار سودمند است. در بخش تاریخ مغول و تاتار و ایلخانان، اثر واژهها و اصطلاحات مغولی مشهود است ولی در قسمتهای دیگر مانند سلسله غزنویان یا اسماعیلیه الموت، شیوه تاریخ-نویسی ترجمه تاریخ یمینی و تاریخ ابوالفضل بیهقی را به یاد میآورد.

تاریخ غزنویان

این بخش از جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین بنابر تحقیق مرحوم مجتبی مینوی - مینوی، - 3 :1339 از روی ترجمه تاریخ یمینی نوشته ابو شرف ناصح جرفاذقانی نوشته شده است و همچنانکه ایشان نظر دادهاند، برگرفتهای نه چندان مطلوب از مأخذ است. یا

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید