بخشی از مقاله
چکیده
صدها شرکت با انتشار سهام برای اولین بار وارد بازار سرمایه می شوند معمولاً. این شرکت ها آن قدر سریع رشد می کنند که منابع رایج وجوه - نظیر وام های بانکی ، سود انباشته و سرمایه مالکان - اغلب برای تامین مالی و سرمایه گذاریشان ، کافی نیست و نیاز به فروش سهام پیدا می کنند و همزمان بحث مهمی در مدیریت مالی بوجود می آید و آن مقوله » تقسیم سود« می باشد. معمولا پس از پایان سال مالی شرکتها پس از بررسی و تفسیر صورتهای مالی و نیز تعیین میزان درآمد و سود خالص در خصوص نحوه تقسیم سود و اجرای آن به مذاکره می پردازند.
معمولا سود سهام هنگامی توسط واحد سرمایه گذار به عنوان در آمد شناسائی و در حسابها ثبت میشود که توسط واحد سرمایه پذیر اعلام و پرداخت میگردد . در صورتی که میزان سود سهام پرداختی توسط سهام سرمایه پذیر بیش از منابعی باشد که واحد مزبور برای اعلام سود سهام در اختیار دارد ، مبلغ اضافی به عنوان سود سهام مازاد بر سود قابل تقسیم محسوب شود.هر شرکتی می تواند با سرمایه گذاری در پروژه هایی با بازده کم ، سود هر سهم خود را افزایش دهد .مادامی که بازده سرمایه یک پروژه جدید، بیش از هزینه بدهی بلند مدت بعد از مالیات آن باشد ، باعث افزایش سود هر سهم خواهد شد .
از آن جا که سرمایه یک مرحله بسیار مهم در رشد شرکت ها به شمار می آید برای آن هامهم است که قیمت سهام شان ، ارزش واقعی دارایی ها و فرصت های رشدشان را نشان دهد . جذابیت ظاهری سود هر سهم آن است که این روش مبتنی بر چیزی است که می توان آن را در مدلهای حسابداری پیدا نمود. موضوع ساختار سرمایه از جمله مسائلی است که تاکنون تحقیقات وآزمونهای زیادی بر روی آن انجام شده است ودر حال حاضرنیز تحقیقات نظری وبررسی های تجربی در مورد آن ادامه دارد. در این مقاله به ارزش سرمایه و نیز تقسیم سود سهام با توجه به ساختار سرمایه و ارزیابی سیاستهای تقسیم سود در چارچوب هدف موسسه که همانا به حداکثر رساندن ارزش موسسه برای سهامداران است،پرداخته میشود.ثروت سهامداران شامل ارزش بازار سهام و سود سهام جاری آنان میباشد.
واژه های کلیدی : EPS ، سود پایه هر سهم ، سود تقلیل یافته هرسهم ، همگرایی استاندارد های حسابداری ، سرمایه گذاری
مقدمه
یکی از پیچیدهترین مسالههایی که دامنگیر مدیران مالی کنونی است، رابطهء بین اجزای تشکیل دهندهء ساختار سرمایه است و آن عبارت است از آمیزهای از اوراق قرضه و سهام برای تامین مالی و قیمت سهام شرکت است . شرکت برای اینکه بتواند تاسیس شود به سرمایه نیاز دارد و برای توسعه به مبلغ بیشتری سرمایه نیاز خواهد داشت. وجوه مورد نیاز از منابع گوناگون و به شکلهای مختلف تامین میشوند ولی همهء سرمایه را میتوان در دو گروه اصلی قرار داد: وام و سهام اصولا استفاده از اهرم مالی موجب میشود بازده مورد انتظار سهامداران افزایش یابد، ولی از سوی دیگر، موجب افزایش ریسک آنها میشود بنابر این پرسشی که مدیران با آن روبهرو میشوند، چنین است:
آیا افزایش در بازده مورد انتظار به آن اندازه است که به سهامداران پاداش مناسب ریسک اضافی بدهد؟ برای اینکه آنها بتوانند به این پرسش پاسخ دهند، معقول است که تئوری ساختار سرمایه مورد بررسی قرار گیرد. تاکنون دانسته اید که هر نوع از سرمایه های مورد استفاده شرکت یک هزینه دارد که بر این اساس نرخ بازده مورد نیاز شرکت ، میانگین وزنی هزینه های اجزای سرمایه است شامل بدهی، سهام عادی و سهام ممتاز که از طریق زیر محاسبه می شود: ]هزینه حقوق سهام عادی× نسبت حقوق سهام عادی]+[هزینه سهام ممتاز × نسبت سهام ممتاز]+[هزینه موثر بدهی - بعد از مالیات - × نسبت بدهی=[ میانگین وزنی هزینه سرمایه - WACC - WACC= Wdrdt+Wpsrps+Wsrs
سوالی که مطرح می شود اینست که آیا نسبت و مقدار هر نوع از این سرمایه های استفاده شده در کل هزینه سرمایه مؤثر است یا نه؟ طبق معادله فوق نرخ بازده مورد نیاز یا همان هزینه سرمایه متأثر از میزان و نسبت بدهی، نسبت سهام ممتاز و نسبت سهام عادی مورد استفاده شرکت است. اما هزینه های اجایز منفرد سرمایه ممکن است متأثر از نسبت سرمایه مورد استفاده شرکت باشد مثلاً استفاده بیشتر از بدهی برابر با هزینه بیشتر بدهی است. در این صورت اگر میانگین وزنی هزینه سرمایه برای شرکت از مقدار استفاده از آنها متأثر است ما قادر خواهیم بود نسبت هر جزء را برای حداکثر کردن ارزش شرکت مشخص کنیم.
ساختار سرمایه هدف:
ساختار سرمایه ما را به ترکیب سرمایه ارجاع می دهد به شکل بدهی یا حقوق صاحبان سهامیک. شرکت معمولاً یک ساختار سرمایه هدف را مشخص می کند که نسبتهای سهام و بدهی است. عموماً اگر یک شرکت بدهی بیشتری استفاده کند ریسک مرتبط با درآمدهای آینده اش هم بیشتر می شود. در این حین چون بدهی یک نرخ هزینه ثابت دارد بدهی بیشتر به شرکت اجازه می دهد که نرخ بازده مورد انتظار بیشتری به دست آورد.، پس یک رابطه بازده ریسک در ارتباط با استفاده از بدهی مطرح می شود. شرکت باید از مقدار بدهی استفاده کند که ارزش شرکت را افزایش دهد. در بهترین حالت ساختار سرمایه بهینه، ارزش شرکت بدلیل اینکه هزینه سرمایه شرکت حداقل می شود، حداکثر می شود.
موارد زیر باید هنگام تصمیم گیری در مورد ساختار سرمایه شرکت مورد توجه قرار گیرد؛ 1 یسکر تجاری؛ شرکتهای با ریسک بالاتر تجاری عموماً نمی توانند به اندازه شرکتهای ریسک تجاری کمتر از بدهی استفاده کنند. 2 وضعیت مالیات؛ می دانید نرخ بهره از نظر مالیاتی هزینه قابل قبول است به همین دلیل بدهی جذابیت بیشتری برای شرکت دارد. همچنین بیاد می آورید که بدهی بیشتر اشاره به احتمال ورشکستگی بالاتر دارد که می تواند خیلی گران تمام شود.
3 انعطاف پذیری مالی؛ برای تقویت تعادل صورت های شرکت، یک شرکت ممکن است وجوه را با استفاده از صدور سهام بیشتری افزایش دهد. بر این پایه یک وضعیت مالی قوی تر - وضعیت تعادل قوی تر - عموماً، بیان می دارد که شرکت بهتر است قادر باشد در بازار سرمایه در یک وضعیت رکودی تأمین سرمایه کند. 4 نگرش مدیریتی - محافظه کار یا تهاجمی - ؛ برخی مدیران مالی، از سایرین محافظه کارترندمخصوصاً در استفاده از بدهی و آنها کمتر تمایل به استفاده از بدهی دارند.
ریسک تجاری و مالی:
ریسک مرتبط با یک شرکت می تواند به دو جزء تقسیم شود:
1 ریسک مرتبط با نوع فعالیت تجاری شرکت مثل شرایط رقابتی، اینکه آیا صنعت سرمایه بر است یا کاربر، خطرات مرتبط با فرآیند تولید که خطرات تجاری است. 2 خطرات مرتبط با اینکه چطور شرکت تأمین مالی شده است چه جزیی بدهی و چه جزئی سهام استکه ریسک مالی نامیده می شود. ریسک تجاری؛ ریسک تجاری که با آزمودن ثبات عملیات های شرکت و توانایی نگهداری درآمدش ارزیابی می شودعموماً. ریسک تجاری کمتر مرتبط با ثبات فروش و هزینه های عملیاتی است و انعطاف پذیری در توانایی تغییر قیمتهای فروش و هزینه های عملیاتی ثابت نسبتاً کمتر است که اهرم عملیاتی نامیده می شود. ریسک مالی؛ ریسکی که مرتبط با توانایی شرکت در مقابله با تعهدات مالی است یعنی زمانی که استفاده از تعهدات و پرداختهای ثابت افزایش می یابد، این نوع ریسک افزایش می یابد که اهرم مالی نامیده می شود. ریسک مالی بر توانایی شرکت برای ایجاد درآمد ثابت برای سهامداران عادی تأثیر دارد یعنی ریسک مالی ریسک سهام را متأثر می کند.
تعیین ساختار سرمایه بهینه:
می دانید که ساختار سرمایه بهینه باید ارزش شرکت را ماکزیمم کند. EPS/EBIT؛ تحلیل اهرم مالی: می توانیم اثر بخشی یک ساختار سرمایه خاص را با آزمایش اینکه چطور تغییر نسبت بدهی استفاده شده شرکت می تواند بر EPS آن اثر بگذارد ارزیابی کنیممثلاً. اطلاعات زیر را برای یک شرکت فرضی در نظر بگیرید: