بخشی از مقاله
چکیده:
در این مقاله تغییرات تدریجی یکی از ابواب کلیله و دمنه - باب شیر و شغال - که برخلاف اکثر ابواب کلیله و دمنه، مأخذ اصلی آن مهابهاراتا بوده است، در مهابهاراتا، کلیله و دمنهي ابن مقفع، کلیله و دمنهي نصراالله منشی، داستانهاي بیدپاي، عیار دانش و انوار سهیلی بررسی شده است. این حکایت در مهابهاراتا و ترجمهي عربی ابن مقفع، موجز و عاري از عناصر ادبی است و هدف مؤلفان بیش تر از هر چیز، انتقال پیام بوده است، اما در ترجمهي نصراالله منشی و داستانهاي بیدپاي علاوه بر انتقال پیام، عناصر مختلف ادبی نیز راه یافته است و... همچنین بسیاري از اسامی خاصی - اعم از مکان و شخصیتها - که در مهابهارتا بوده است، در دیگر تحریرها و ترجمهها، تغییر یافته یا حذف شدهاند.
مقدمه:
کلیله و دمنه یکی از کتبی است که از دیر زمان در میان ملل و اقوام مختلف منتشر شده و هر قوم و ملتی متناسب با زبان و فرهنگ خود در آن تغییراتی به وجود آورده است. چنان که مشهور است و حتی به عنوان یک باب در کلیله و دمنهي نصراله منشی و دیگر ترجمهها آمده است، برزویه طبیب به دستور انوشیروان براي نقل این کتاب به هندوستان سفر میکند. - منشی، - 29 :1371 این مطلب در شاهنامهي فردوسی به گونهاي دیگر آمده است. - فردوسی،:1374 - 1891
حتی بعضی معتقدند که برزویه براي اطلاعات و دانش پزشکی به هند سفر کرده، اما در اثناي سفر به این مباحث علاقهمند شده و آنها را در مجموعهاي به زبان پهلوي ترجمه کرده است. - دوبلوا، - 112 :1382 برخلاف آنچه مشهور است، متن کلیله و دمنهي برزویهي طبیب، ترجمهي یک کتاب به همین نام یا نام دیگر - پنجه تنتره - نیست. قراین فراوانی در دست است که برزویه این مطالب را از کتب متعددي گرفته است.
این مطلب در متن عربی ابن مقفع چنین آمده است: »فاجابه الی ذلک الکتاب و الی غیره من الکتب... فلما فرغ من انتساخ الکتاب وغیره مما اراد من سائر الکتب...« - ابن مقفع، - 112 :1994 این مطلب در متن فارسی نصراله منشی نیز چنین آمده است: »هندو اهتزاز نمود و کتابها بدو داد و برزویه روزگار دراز با هراس تمام در نبشتن آن مشغول گردانید و مال بسیار در آن وجه نفقه کرد. و از این کتاب و دیگر کتب هندوان نسخت گرفت.
« - منشی، همان: - 34 در داستانهاي بیدپاي نیز به این مطلب اشاره شده است: »و این کتاب با چند پاره کتاب دیگر که خاص و عام را و پادشاه و رعیت را در نگاه داشتن راه راست... به کار آید نسخت باز گرفت.« - البخاري، - 47 :1361 »فرانسوا دوبلوا« میگوید: »چه دیدیم که اصلاً کتاب کلیله و دمنه هندي وجود ندارد، بلکه کلیله و دمنه مشتمل بر تعدادي داستانهاي هندي است که توسط برزویه گردآوري و ترجمه شده است.« - دوبلوا، همان: - 96 اما به طور قطع میتوان گفت که مهمترین متنی که اساس کلیله و دمنه را تشکیل داده است، کتاب پنجه تنتره است که مشتمل بر پنج باب است. این پنج باب به ترتیب آنچه در پنجه تنتره آمده است عبارتند از:
-1 باب اول: - متربهید - که عبارت است از بدل ساختن دوستی به دشمنی. - شیر و گاو -
-2 باب دوم: - مترانسپراپت - که متضمن جمع آوردن دوستان است. - کبوتر مطوقه -
-3 باب سوم: کاکولوکی. - بوم و زاغ -
-4 باب چهارم: - لبدهپرتاش - مشتمل بر بیان زیانکاري و از دست دادن آنچه مقصد بوده است. - باخه و بوزینه -
-5 باب پنجم: - ایریچهت کارتا - عبارت است از کار کردن بی تامل و زیان زدگی. - سوداگر و حجام -
سه باب از دیگر ابواب کلیله و دمنه - بابهاي 11 ، 12 و - 13 از کتاب مهابهاراتا، حماسه مشهور هندیان گرفته شده است. این سه باب عبارتند از:
-1 موش و گربه - مهابهاراتا، 1380 .ج-2 - 117 :3 پادشاه و فنزه - همان: - 120، -3 شیر و شغال - همان: - 132 حکایات فرعی دیگري از جمله سه ماهی و یک آبگیر نیز در مهابهاراتا وجود دارد. - همان: - 117 که در پنجاکیانه نیز آمده است. - خالقداد، - 124 :1361 از آنجایی که این چهار حکایت - سه باب و حکایت سه ماهی و یک آبگیر - پشت سر هم و بدون هیچ فاصلهاي در جلد چهارم - دفتر دوازدهم - مهابهاراتا آمدهاند، بعید نیست که برزویه این حکایت فرعی - سه ماهی و یک آبگیر - را نیز از مهابهاراتا گرفته باشد و بعدها به پنجاکیانه راه پیدا کرده باشد یا همزمان در هر دو متن وجود داشته است. به ویژه در تحریرهاي کلیله و دمنه، این حکایت هفتمین حکایت فرعی باب »شیر و گاو« و در پنجاکیانه دهمین حکایت فرعی همان باب است. همچنین حکایت»مردي که از پیش اشتر مست گریخت.« که در کلیله و دمنهي نصراالله منشی وجود دارد، در مهابهاراتا در دفتر یازدهم آمده است.
باب دیگري که منشأ هندي داشته و برزویه از کتب دیگر خوانده و در مجموعهي خود ترجمه کرده است، باب »پادشاه و برهمنان« است. »که از یک افسانه بودایی دربارهي شاه »چنده پردیوته« که تحریر کاملتري از آن است، اخذ شده است... این تنها داستان کلیله و دمنه است که در اصل بیشتر بودایی مینماید تا برهمنی، چه برهمنان در اینجا نقش اهریمنی دارند...« - دوبلوا، همان: - 39 دو باب دیگر که هندياند، عبارتند از »زرگر و سیاح « و »شاهزاده و یارانش« - همان: - 94 اما منشأ این دو باب در ادبیات هندي تا کنون مشخص نشده است، فقط قرائن و اساس و موضوعات مطرح شده در این دو باب، باعث شده است که این دو باب را هندي بدانند. البته نباید فراموش کرد که نویسندگان بعد از برزویه و به اعتقاد ما خود برزویه نیز اگر بابی و یا حکایت میانی - اپیزود - را به ابواب اصلی افزودهاند، سعی کردهاند به آن رنگ و بوي هندي بدهند.
لذا نمیشود به طور قطع گفت که هر باب یا حکایتی که رنگ و بوي هندي دارد، منشأ آن هندي است. مثلاً نصراله منشی که آگاهانه بسیاري از اسامی خاص از جمله اسم مکانها را از حکایت حذف میکند، در بعضی از حکایات میانی که در متن ابن مقفع و پنجاکیانه نیست و به احتمال زیاد، برافزودهي خود اوست، سعی می کند از اسامی هندي استفاده کند. مثلاً در حکایت: »زن بازرگان و نقاش و غلام او« در باب »بازجست کار دمنه« که در تحریرهاي قبل از او، از جمله: متن ابن مقفع و پنجاکیانه، وجود ندارد، می گوید: »آورده اند در شهر کشمیر...« به نظر ما لفظ »کشمیر« را به این دلیل میآورد که هندي بودن آن را پذیرفتنی کند.
»دوبلوا« باب دیگر»شاه موشان« را که در اکثر تحریرهاي کلیله و دمنه وجود ندارد و در متون فارسی هم مطلقاً وجود ندارد، جز ابواب هندي میداند. - دوبلوا، همان: - 39 اما در جایی دیگر می گوید: »داستان شاه موشان به اقرب احتمال اثرخود برزویه است.« - همان - 147: ابواب دیگري در بعضی از تحریرهاي کلیله و دمنه وجود دارد که به احتمال زیاد متأخرین بر آن افزودهاند، از جمله باب »دو بط و غوك« و»قمري و روباه و حواصیل« که در پایان متن کهنتر عبري - و اخلاف آن - و نیز متن اسپانیایی و بسیاري از نسخ عربی دیده میشوند. رك - همان: - 16
به هر حال از آنجایی که کتاب کلیله و دمنه با همهي عظمتی که دارد، هیچگاه به عنوان یک کتاب مقدس نگریسته نشده است و از طرف دیگر یکی از مهمترین کتبی بوده است که با سرعت بین اقوام و ملل مختلف منتشر شده است، پس از ورود به هر ادبیات و زبانی، مطالبی بر آن افزوده شده و بالطبع مطالب و حکایاتی که با زبان و ادبیات آن قوم همخوانی نداشته، حذف شده است. مثلاً، بعضی از حکایات از جمله »مرغانی که دو دهن و یک شکم داشتند.« - خالقداد، همان: - 181، »داستان کور و کوژپشت و دختر سه پستان.« - همان: - 490 و... که متناسب با فرهنگ هندي آن روزگارند، و در پنجاکیانه وجود دارند، به این علت که با فرهنگ ایرانی همخوانی نداشته، یا به وسیله برزویه ترجمه نشده و یا به وسیله ابن مقفع آگاهانه حذف شدهاند.
حداقل 50 حکایت فرعی در متن پنجاکیانه وجود دارد که به متن عربی ابن مقفع و فارسی نصراالله منشی و داستانهاي بیدپاي عبداالله بخاري نرسیده است. - حیدري، 121 :1386 الی - 124 اما گاهی به ندرت، بعضی از این حکایات فرعی در ترجمهي نصراالله منشی وجود دارد، اما در متن عربی موجود نیست. - همان: 97 الی - 112 لذا بعید نیست که متن عربی مورد استفادهي نصراالله و حتی عبداالله بخاري از بین رفته یا تغییر یافته باشد. یا متن پهلوي برزویه و یا متن پنجه تنتره در دسترس مترجمان مذکور به ویژه عبداالله بخاري، بوده باشد.
تأثیر مهابهاراتا بر کلیله و دمنه
اگر چه ظن غالب این است که اساس کار برزویه طبیب، پنجه تنتره است و کتابهاي دیگر براي تکمیل آن، مورد توجه بوده است، اما برزویه، از نظر شکل و روایت داستان، بیشتر تحت تأثیر مهابهاراتا بوده است، زیرا شیوه و نوع روایت داستانها شبیه روایت داستانهایی است که در مهابهاراتا وجود دارد. یعنی شیوهي بیان آن سه بابی که از مهابهاراتا نقل شده است، ابواب دیگر کلیله و دمنه را تحت تأثیر قرار داده است. »
قالب داستان در کلیله و دمنه شباهت بیشتري به مهاربهاراتا دارد تا پنجه تنتره! اینجا نیز با پادشاهی سر و کار داریم که از یک فیلسوف می- خواهد تا داستانی دربارهي موضوعی اساسی براي او به تصویر کشد. »فیلسوف« با مقدمهاي کوتاه پاسخ میدهد و آنگاه براي روشن کردن موضوع به ذکر داستانی می پردازد.« - دوبلوا، همان - 50: در متن عربی ابنمقفع کسی که داستانها را نقل میکند، صریحاً فیلسوف نامیده شده است. در کتاب - فصل - دوازدهم مهابهاراتا که مفصلترین فصل این کتاب است از حکیمی سالخورده به نام »بهکیم پتامه« که پنجاه و شش روز از عمر او باقی مانده، سخن رفته است.
فرزند این مرد به نام »راجه جدهشتر« از او می خواهد تا در قواعد پادشاهی و... او را آموزش دهد، ابتدا آن پیر امتناع میورزد ولی با اصرار پسر میپذیرد که به پرسشهاي او جواب دهد و سراسر این کتاب - کتاب دوازدهم - مهابهاراتا، مجموع همین پرسش و پاسخهاست. - محجوب، - 39: 1349 بعید نیست اولین ابوابی را که برزویه مطالعه و ترجمه کرده، همان سه بابی باشد که از مهابهاراتا گرفته و شیوهي روایت آنها را به ابواب دیگر کتاب تعمیم داده باشد، اما در تنظیم نهایی، باب شیر گاو و... به دلیل اهمیت در اول آمده باشند.
ساختار روایت پنجهتنتره به شیوهي کتاب کلیله و دمنه نیست. در پنجه تنتره برهمنی به نام »بشن شرما« براي تعلیم علم آداب ملوك و غیره، پنج داستان را براي شاهزادگانی کودن نقل میکند و میخواهد در مدت شش ماه آن- چه را که بایستهي ملوك است و خردمندان را به کار آید، به آنها بیاموزد. چنانکه مشخص است در مقدمهي تمام ابواب کلیله و دمنه که آمده است: »راي گفت برهمن را «، در ساختار پنجاکیانه یا پنجه تنتره وجود ندارد و برهمن بدون اینکه کسی - راي = پادشاه - یا حتی شاهزادگان، ساختار و موضوع داستان را از قبل براي او مشخص کنند، خود به ذکر داستانها می پردازد.