بخشی از مقاله

سیر تاریخی مدیریت مطبوعات در ایران از آغاز تا بهمن 1357 و یادآوري یک تجربه در ادارة روزنامه ها و مجله ها موضوع سخن است. مدیریت مطبوعاتی در ایران دولتی متولد شد. تا امروز از عمر مدیریت مطبوعات دولتی 168 سال خورشیدي و از عمر مدیریت مطبوعات خصوصی حدود 108 سال می گذرد. به این نکته باید دقت کرد که نه تولد مطبوعات دولتی در ایران سبب تولد روزنامه نگاري حرفه اي شد و نه تولد مطبوعات خصوصی! روزنامه نگاري حرفه اي به مفهوم امروزي 80 سال پیشینه در ایران دارد.

پس با این حساب روزنامه نگاري ایران بیش از نیمی از عمر خود را در روزگار غیرحرفه اي سپري کرده ، وانگهی مطبوعات حرفه اي نیز از تولد تا امروز به دو گروه وابسته و غیروابسته یا به سخن دیگر مستقل و یارانه گیر تقسیم می شوند. مراد از مستقل ، مطبوعه اي است که متکی بر شمارگان و آگهی باشد اینکه چنددرصد از نشریات 80 سال اخیر از نوع اول و چند درصد از نوع دوم بودهاند موضوع مقاله دیگري است.

باري، بیشتر از 60 سال که از حیات مطبوعات گذشت، " اجازه " نامه نشر مطبوعات بهوسیله افراد در ایران صادر شد و مدیریت مطبوعاتی خصوصی شکل گرفت یک دهه پس از انتشار اولین نشریه خصوصی فرمان مشروطیت صادر شد و نشریه هاي خصوصی رواج بیشتري پیدا کردند. کمی با سواد، گرانی بهاي نشریه هاي ادواري نسبت به مایحتاج عمومی مردم سبب شد آنچه که امروز یارانه نام دارد، به وجود آید. یارانه مطبوعات عمري به درازاي انتشار نشریه هاي خصوصی در ایران دارد.

مدیران مطبوعات خصوصی در آن روزگار از افراد متمکن ، انجمنها، جمعیتها، دولتها و احزاب کمکهاي مالیدریافت می کردند. ذوق و قریحه در آن روزگار در مطبوعات ایران حرف اول را می زد. همین امر سبب شد براي بسیاري فعالیتهاي مطبوعاتی شغل دوم قلمداد شود. حضور دیگر صفوف در این حرفه تبعاتی در پی داشت. پس از آنکه مجوز نشریه در ایران از انحصار دولت خارج شد، معلمان، واعظان و شاعران نخستین گروه هایی بودند که روزنامه نگاري را به عنوان شغل دوم براي خود برگزیدند.

نسیم آزادي که وزیدن گرفت سیاستمداران هم بهاین جمع پیوستند. معلمان و واعظان و ادیبان بعدها عمدتاً از روزنامهنگاري فاصله گرفتند و بهمجلهنگاري و مجلهداري فرهنگی، مذهبی و ادبی اشتغال پیدا کردند اما سیاستمداران چون روزنامه را محمل خوبی براي انتشار پیام خود می دیدند، روزنامه و روزنامهداري را رها نکردند. یارانه که نهادینه شد بازرگانان به ویژه آنان که تبحري در فروش کاغذ داشتند و سودآوري مطبعه را می دانستند به صف مدیران مطبوعات پیوستند. زمانی که یکی از مدیران روزنامه هاي سیاسی به دنبال کودتاي سوم اسفند 1299 بر صندلی نخست وزیري در کشور تکیه زد، بسیاري از مدیران، رسیدن خود را بهوکالت، وزارت، سفارت و ریاست فقط در دالان مطبوعات جستوجو میکردند.

واژه نامه ها دو معنا از " لابی " بهدست دادهاند: یکی " سرسراي بزرگ " و دو دیگر " گروه یا جریانی که تلاش می کند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان خود اثر بگذارد " . در آن روزگار لابی سرسراي بزرگ نبود لابی گري در ایران با اتاقهاي کوچک شروع شد اما همواره در تلاش بود که اثرگذار باشد. از این رو به گروهی از مدیران مطبوعات به سبب تبحر در امور انتخابات، " مدیران وکیلتراش " می گفتند.

این دسته از مدیران نه تنها وکیل تراش بودند بلکه سفیرتراش و وزیرتراش هم بودند. پارهاي از این نوع روزنامهداران هم در پی حیثیت و نفوذ و اعتبار اجتماعی بودند و هم توقع داشتند با سرمایه گذاري اندك به سود سرشار برسند. این گروه از مدیران، روزنامهنگار استخدام نمیکردند. روزنامهنگاران را بهاستخدام دولت درمیآوردند و براساس توافق مدیر روزنامه و بالاترین مقامهايدستگاههاي اداري روزنامهنگاران موظف بودند بهجاي اداره، در دفتر روزنامه کار کنند اما حقوق و مزایاي خود را از وزارتخانهها و ادارهها بگیرند. همانطور که پیشتر اشاره شد به موازات این گروه از مدیران ، بازرگانان روزنامه دار هم بودند که با فروش کاغذ، تیتر فروشی، صفحهفروشی و شمارهفروشی و دهها مورد دیگر از حمله حربه تهمت و تکذیب به ثروت بادآورده اي رسیدند.

جالب است یادآوري شود که هیچ گاه این ثروت به دست آمده در خدمت مطبوعات و روزنامه نگاران قرار نگرفت و صرف شهرك سازي ، زمینخواري، پاساژداري و نظایر این کارها شد. شاید ذکر این نکته هم جالب باشد که بسیاري از بازرگانان روزنامه دار برسردر محل کار خود تابلوي بزرگ " دکان روزنامه " را نصب کرده بودند. نخستین گروه روزنامه نگاران پاك طینت که شرافت حرفه اي خود را با هیچ چیز معاوضه نمی کردند زیرنظر این دو گروه و گروه سومی اندك شمار که در زمرة مدیران افتخارآفرین مطبوعات بودند فعالیت حرفهاي خود را آغاز کردند. قدرت و ثروت عمدتاً در دست گروه اول بود و فریاد گروه سوم به جایی نمی رسید.

گروه اول ودوم البته جز یکی دو تن نگاهشان به روزنامه نگار، نگاه ارباب به رعیت بود و اربابی آنها تا جایی پذیرفته شد که همگان جمع آنها را " ارباب جراید " خطاب می کردند. عنوانی که از بدو تولد مرگ در مطبوعات معناهاي متفاوتی به خود دید. جالب است به این نکته اشاره شود که دانشگاه در ایران منسوخ کنندة این عنوان بود. به محض آنکه آموزش جدي شد رفته رفته دانشآموختگان روزنامهنگاري بهتحریریهها راه پیدا کردند و سطح سواد مدیران هم بالاتر رفت. البته نباید نکته اي را از نظر دور کنیم که یکی از مدیران روزنامه ها از دهه بیست به سبب تدریس در دانشگاه تلاش ارزنده اي براي جذب افراد تحصیلکرده و دانشور در مطبوعات داشت. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید