بخشی از مقاله

سیر نظریات و رهیافت های برنامهریزی مسکن (از باغشهر ها تا برنامهریزی مسکونی پایدار)


چکیده

برنامهریزی مجموعهای از فعالیتهاست که منجر به تصمیمگیری درباره تخصیص منابع برای رسیدن به هدفی در آینده میشود. برای تحقق اهداف کمی و کیفی برنامهریزی، برنامهریزی مسکن اهمیت خاصی دارد زیرا جوهر اصلی برنامهریزی شهری را تشکیل می دهد. بررسی و شناخت جایگاه برنامهریزی مسکن در برنامههای شهری و ایجاد ارتباط و هم پیوندی آن با سایر برنامههای شهری، مهمترین ابزار دستیابی به اهداف مربوط به مسکن به عنوان مهمترین عنصر کالبدی شکلدهنده به فضای شهری میباشد. در حقیقت کشورهایی که متوجه این امر شدهاند در برنامههای توسعه خود برای مسکن به مثابه وسیله ای برای دستیابی به دیگر هداف اجتماعی و اقتصادی توسعه نقش ویژهای قایل شدهاند. روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بوده و هدف از انجام آن، معرفی انگاشتهای کلیدی مرتبط با برنامهریری مسکونی، جستجوی سیر تحول چارچوبهای نظری که پایهای برای سایر نظریههای برنامهریزی مسکونی بودهاند و در نهایت بررسی و تحلیل رهیافت توسعه مسکونی پایدار و معرفی آن به عنوان جایگزین رهیافتهای رایج در برنامهریزی است. براساس نتایج حاصل، برای تحقق اهداف مذکور، برنامهریزان باید باید با اندیشیدن در مورد چالشهای متداول مسکن پایدار، توسعه چارچوبی برای برنامهریزی مسکونی شهری، پیشنهاد گزینههای حلکننده مشکلات برنامهریزی مسکونی شهری، ارائه سیاستها و برنامههای توسعه مسکن با توجه به چارچوب نظری برنامهریزی مسکونی و با توجه به ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیطی و یکپارچگی بین آنها در پی حل مشکلات مسکن باشند.

واژههایکلیدی: مسکن، اجتماعات محلی، نظریه های برنامهریزی مسکونی، رهیافت های برنامهریزی مسکونی

1

-1 مقدمه

حق تامین مسکن برای جامعه، از ابتدای قرن بیستم در کشورهای بیشتر توسعه یافته به عنوان یکی از »حقوق شهروندی« به رسمیت شناخته شده و در کنار اساسیترین نیازهای انسان مانند غذا، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و تامین خدمات اجتماعی مطرح شده و به تدیج به یکی از وظایف دولت های آن جوامع تبدیل گشته است. لذا مسکن به عنوان نیاز اولیه انسان برای زیستن تلقی میشود و برنامهریزی برای آن در دنیا به عنوان یکی از برنامهریزی های مهم و گاه تبلیغاتی برای دولتها به شمار میرود.

نگاه به مسکن و برنامهریزی مسکونی در جوامع مختلف متفاوت است ، بعضی مسکن را فضایی رفاهی و برخی آن را کالایی مصرفی میدانند و به دلیل روشن نبودن موضع و اهداف بخش عمومی، بخش خصوصی با هدف سوداگری وارد عرصه میشود
و در این میان دهک های متوسط و کم درآمد جامعه متضرر میشوند . در اینجاست که به ماهیت برنامهریزی و اهمیت آن پی برده میشود چرا که برنامهریزی زمینه سازی سازنده برای رسیدن به چشم انداز مطلوب مورد نظر است و این بدین معنی است که برنامهریزی این اجازه را به ما میدهد که به آنچه میخواهیم ، برسیم .

برنامهریزی شهری به طور عام و برنامهریزی مسکونی به طور خاص در دهههای گذشته همراه با فراز و نشیب ها و تجربیات بسیار تلخ و گرانی بوده اند، نیازهای فوری سالهای بعد از جنگ های جهانی همراه با توسعه تکنولوژی بقدری سریع اتفاق افتاد که فرصت تعمق و بررسی دقیق در نحوه زیست و الگوهای مناسب سکونت را نداد، در نتیجه تفکرات اواخر قرن نوزدهم چون طراحی مسکن در باغشهرها در انگلستان و در نتیجه عکس العمل ناشی از تحولات صنعتی مطرح گردیده بود به بوته فراموشی سپرده شد.
پیدایش صنعت و انقلاب صنعتی سرآغاز تاریخ جدیدی در روند برنامهریزی شهری بود که باعث تغییرات زیادی در آن شد. افزایش جمعیت توام با مهاجرتهای روستا – شهری و تغییر نیروهای تولید ، جمعیت شهرها را به طور بسیار سریع فزونی بخشید . برای پاسخگویی به نیازهای مسکونی کارگران خانه های ارزانقیمت بدون هیچگونه برنامهریزی اصولی و طراحی صحیح ساخته شدند. سرعت در تولید فرآورده ها ،حفظ ساختمانهای موجود و ناکافی بودن تسهیلات شهری انتقال برخی از آنها را به نواحی پیرامونی سبب گردید.
پیدایش مناطق با عملکرد مخلوطی که قشرهای پائین و متوسط جامعه در کنارهم ساکن بودند غیرقابل کنترل، در هم آمیخته

و غیر قابل تحمل از نظر بهداشت ، امنیت و سلامتی شناخته شد و به همین دلیل اولین قوانین ساختمانی در این برهه تدوین شد و توجه به برنامهریزی و به همین ترتیب نظریه ها یی در ارتباط با مسکن شهری و سیما و نمای شهرها بعنوان واکنش نسبت به شهرهائی که بنظر خیلی زشت و ناترکیب بود و تمایل به نظم و شکل زیبا ،رشد کرد ، برهمین اساس برنامه ریزی مسکونی با تخصیص فضاهای قابل سکونت به نیازهای مسکونی و توجه به محدودیت منابع و استفاده ازنظریه ها و تکنیک های ویژه با چهارچوب های اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی سرو کار خواهد داشت.

-2 انگاشت های پایه
-1-2 مسکن

مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز در بر میگیرد که شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضروری مورد نیاز برای بهزیستی خانواده و طرحهای اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونی نیست؛ بلکه کل محیط مسکونی را شامل می گردد.

در دومین اجلاس اسکان بشر (1996) که در استانبول برگزار شد مسکن مناسب چنین تعریف شده است: سرپناه مناسب تنها به معنای وجود یک سقف بالای سرهر شخص نیست، سرپناه مناسب یعنی آسایش مناسب، امنیت مالکیت، پایداری و دوام سازه ای، روشنایی، تهویه و سیستم گرمایی مناسب، زیرساخت های اولیه مناسب از قبیل آبرسانی، بهداشت و آموزش، دفع


2


زباله، کیفیت مناسب زیست محیطی، عوامل بهداشتی مناسب، مکان مناسب و قابل دسترسی از نظر کار و تسهیلات اولیه است که همه این موارد باید با توجه به استطاعت مالی مردم تامین شود.

-2-2 محدوده مسکونی

محدوده مسکونی، محدوده مستقلی است که دارای درجه خاصی از جمعیت و اندازه زمین برای زندگی روزمره است. از طرف دیگر، ساختمان های مسکونی، ساختمانهای عمومی، فضای سبز، جاده ها و انواع دیگر از امکانات مهندسی، با هم در اتصالند. یک واحد از محدوده مسکونی مرکب از گروههای مختلف است که ترکیبی از تعدادی خانه و مجهز به امکانات و خدمات

اساسی و مناسب و همچنین مدیریت است.

-3-2 برنامهریزی مسکن

برنامهریزی مسکن جزئی از نظام برنامهریزی شهری است که درآن فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، جزئی از فعالیتهای درون مکانی و واحدهای مسکونی جزئی از فضاهای تغییر شکل یافته و تطابق یافته شهری محسوب میشود که برحسب موضوع در چهارچوب برنامهریزی مسکن مورد توجه قرارمیگیرد. برهمین اساس برنامهریزی مسکن با تخصیص فضاهای قابل سکونت؛ نیازهای مسکونی و توجه به محدودیت منابع و استفاده از تئوریها و تکنیکهای ویژه با چهارچوبهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سروکار دارد.

-4-2 اجتماع محلی 2
گروهی از مردم با ویژگیها یا علایق مشترک که در جامعهای بزرگتر با یکدیگر زندگی میکنند. یا گروهی از مردم و اقوام با تاریخی مشترک یا با علایق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشترک.

گروهی از شهروندان که احساس سرنوشت مشترکی نسبت به یکدیگر دارند، اهم از این که این احساس نسبت به کار و فعالیت مشترک یا زندگی در فضای همبسته باشد؛ اجتماع محلی محسوب میشود. (POBAL, 2011: 12)
به طوز کلی اجتماعات محلی متفاوت از دیگر گروه های اجتماعی هستند چهار عنصر تشکیل دهنده آن عبارتند از:

مردم : اجتماع از مردم تشکیل میشود. جمع شدن مردم و با یکدیگر تعامل برقرار کردن به منظور پرداختن به خواسته های آنان است.
مکان یا مرزهای جغرافیایی: همه اجتماعات دارای یک بخش خاص جغرافیایی نیستند، اگرتقسیم بندی نامناسب باشد، ممکن است مشکلات را در مجموعه ای از داده های اجتماع به وجود آورد.
میانکنش اجتماعی: ساکنان در شرایط وابستگی متقابل و رقابت برای مواد غذایی، پوشاک، مسکن و حمل و نقل با یکدیگر در حال تعامل اند. در میان سیستم های مختلف اجتماعی، اجتماع سعی میکند بهترینهای خود را برای پرداختن به ضرورتهای ساکنان و ایجاد هنجارهای جامعه ارائه کند.

هویت اجتماع: ساکنان عادت به برقراری ارتباط با دیگر ساکنان اجتماع تحت عنوان اجتماع خود و تعامل در درون اجتماع خود را دراند. در همین زمان، ساکنان اجتماع یک سیستم دفاعی از حس تعلق و احساس اجتماعی را ایجاد میکند. (Ye Jienan, 2009:5 )

 

 

-5-2 واحد همسایگی3

واحد همسایگی عنصری از محیط مسکونی است که تاثیر قوی بر مطلوبیت مسکونی و احساس رفاه ساکنین دارد. شرایط اجتماعی و کالبدی واحد همسایگی، زندگی مسکونی در هر محله را شکل میبخشد و در مطالعات مختلف یافت شده است که احساس ایمنی یا جرم خیزی به طور قوی به شرایط اجتماعی در داخل محله شهری مرتبط است. اصطلاح واحد همسایگی اغلب برای توصیف زیر بخش هایی از مکان های شهری یا روستای به کار برده میشود.یک واحد همسایگی در حومه ( در همسایگی) جای است که مردم زندگی میکنند .بر این اساس واحد همسایگی یک توسعه برنامهریزی جامع است .دسته بندی

واحدهای همسایگی ، شهرها را شکل میدهند

-6-2 محیط محدوده مسکونی4

امروزه، مردم خواسته های زیادی نه تنها برای فضای بیشتر برای نیازهای ساده روزانه ، بلکه برای کیفیت بالاتر زندگی مانند روابط هماهنگ محله در اوقات فراغت و سرگرمیدارند. محیط محدوده مسکونی اشاره به مکان زندگی ، مربوط به اطراف و روانشناسی در محدوده مسکونی دارد،. در گسترش محیط داخل ، محیط در فضای باز از محدوده مسکونی اطراف ساختمان است.همچنین فضایی برای فعالیت های روزمره مردم به عنوان محیط داخل است. این یک محیط بیولوژیکی متمرکز در مورد انسان و متشکل از محیط طبیعی، محیط مصنوعی و محیط اجتماعی است( (Ye Jienan, 2009

-3 نظریه های برنامهریزی مسکونی

با تولید صنعتی بزرگ مقیاس نوین، اندازه شهر به سرعت همراه با مشکلات به طور فزاینده جدی از آلودگی محیط و زندگی شهری در حال گسترش بود. برای حل این مشکلات در بین شهر وحومه، هم چنین فضای ساخته شده و فضای طبیعی، بسیاری از برنامه ریزان انواع نظریهها و مدلهای برنامهریزی بلندمدت و کوتاهمدت را مطرح کردند و تمرینهای بیامان و اکتشاف در راهحلهای ایده آل از محیط زندگی در صد سال گذشته ارائه دادند.

نظریه های برنامهریزی مسکونی در حالت کلی به دو دسته نظریه های پایه و نظریه های متوخر تبدیل می شوند:


نمودار شماره:1 دسته بندی نظریههای برنامهریزی مسکونی

 

4

-1-3 نظریه های پایه برنامهریزی مسکونی:

همان طور که اشاره شد نظریههای پایه برنامهریزی مسکونی عبارتند از :

1. شهرخطی

2. باغ شهر 1898-

3. نظریه عدم تمرکزارگانیک

4. شهر پهن دشتی- شهر پراکنده

5. واحد همسایگی - 1929

6. نوشهرسازی

در اینجا، نظریه باغ شهر، واحدهای همسایگی و نظریه عدم تمرکزارگانیک به این دلیل که نقش مهمی در توسعه نظری مناطق مسکونی و ایجاد یک نظریه نظاممند دارند و نسبتا جامع هستند، مورد بررسی قرار گرفته و تجزیه و تحلیل میشوند( .(Ye Jienan, 2009

-1-1-3 توسعه باغ شهر5

چیزی که در این نظریه پیشنهاد شد، چشمانداز جامع از اصلاح سیاسی و اجتماعی مربوط به تحول تدریجی از شهرهای متراکم متمرکز موجود به یک شبکه غیر متمرکز اما وابسته به هم از باغ شهرها بود که مجتمعا شهر اجتماعی نامیده شد. انگاشت مطرح شده تنها یکی از انگاشتهای برنامهریزی شهری نیست، بلکه شامل سیستمهایی ازمدیریت اجتماعی است .در امتداد این طرح بلوارهای گسترده، باغهای مسکونی، باغهای سبز و مسیرهای پیاده در جنگل و خیابان شعاعی پیشنهاد شد. هم چنین پیشنهاد شد که باید بیش از 35 متر مربع فضای سبز شهری عمومی و هر خانه باید به طور متوسط از 20 متر مربع فضای سبز برخوردار باشند.

محدوده مسکونی شبیه یک اجتماع کوچک است که دارای یک سیستم حاوی عناصر متعدد است. استفاده از نظریه باغ شهر برای برنامهریزی محدوده مسکونی، یک روش خوب ، به خصوص در کشورهای غربی مانند ایالات متحده آمریکا و آلمان با شرایط خوب طبیعی و جمعیت کمتر است( .(Ye Jienan, 2009

-2-1-3 توسعه واحد همسایگی

این نظریه ادامه نظریه باغشهر و واحد زندگی است. توسعه واحد همسایگی در عصر متمدن از اواخر قرن19و اوایل قرن 20 شروع به رشد کرد و در طول قرن 20در اروپا و آمریکا غالب شد.. واحد همسایگی برنامهای متحد برای محدوده زندگی در چارچوبی بزرگتر است به طوری که هر واحد همسایگی یک سلول از فضای زندگی محسوب می شود. در این نظریه هر دو جنبه خانه، آرامش و امنیت مهم بودند و جهتگیری اصلی آن تلاش در پیدا کردن راهحلهایی برای مشکلاتی از قبیل رشد ترافیک موتوری در جادههای شهری و تصادفات ناشی از آن که یک تهدید جدی برای افراد مسن و کودکان در عبور از خیابان بود، و دستورالعمل های مسکونی ضعیف، بود. در واحد همسایگی، مدرسه ابتدایی، برخی از ساختمانهای عمومی و اماکن خرید روزانه مورد استفاده ساکنان محلی وجود داشت. با این حال، میتوان جمعیت واحد همسایگی و مقیاس زمین را کنترل کرد. این نظریه تاثیر زیادی بر روی برنامهریزی محدوده مسکونی در اروپا و ایالات متحده گذاشت. به طوری که، هنوز به طور گسترده در برنامهریزی های مسکونی استفاده میشود.

 

5

.(Ye Jienan, 2009 )

واحد همسایگی یک برنامه اجتماع برای سازماندهی زندگی خانوادگی است. بنابراین این برنامه نباید فقط شامل مسکن و محیط اطرافش باشد، بلکه باید شامل امکانات عمومی متناظر، از جمله حداقل یک مدرسه ابتدایی، مغازه های خرده فروشی و امکانات سرگرمی باشد واحد همسایگی مرکب از 6 اصل است :

1. مقیاس: برای کنترل مقیاس جمعیت واحد همسایگی بر اساس قیاس منطقی دانش آموزان مدرسه ابتدایی که از طریق مسیرهای پیاده محلی به مدرسه میروند.
2. مرز : واحد همسایگی با جاده های شهر احاطه میشود. خیابانهای اصلی نباید از دل واحد همسایگی عبور کنند.

3. فضای باز :واحد همسایگی باید دارای پارک های کوچک و سیستم فضاهای باز باشد

4. سایت های رفاه اجتماعی: در مرکز واحد همسایگی باید به طور مناسب دفاتر رفاه اجتماعی وجود داشته باشند

5. فروشگاه انبوه: باید یک یا چند محدوده خرید در اطراف واحدهمسایگی برای برآوردن نیازهای ساکنان وجود داشته باشد. بهترین سایت نزدیک به جاده اصلی واحد همسایگی و محدوده های مشابه است.
6. شبکه دسترسی داخلی: واحد همسایگی یک شبکه دسترسی ویژه دارد. خیابان اصلی، باید مطابق با بار ترافیک ممکن در تناسب باشد. خیابانهای واحد همسایگی در کل شبکه باید به منظور تسهیل در بهرهبرداری و نگه داشتن دور ترافیک

مرزی طراحی شوند اصول برنامهریزی و نظریه واحد همسایگی در ایالات متحده در اواخر دهه40 مورد توجه قرار گرفت. این تئوری در ساخت و

ساز و توسعه شهر جدید پس از جنگ مورد استفاده قرار گرفت و به عنوان یک انگاشت کلی اجتماع ساز، تا به حال تاثیر قابل توجهی در مناطق مسکونی سراسر جهان داشته است( . (Ye Jienan, 2009

-3-1-3 نظریه عدم تمرکزارگانیک6
این نظریه ایدهای در مورد توسعه شهر و برای رفع مشکلات بیرونی شهرهای عمده ای که به مرحله خاصی از توسعه دست یافتهاند، است. طرح متمرکز شهر به صورت ارگانیسم غیرمتمرکز و متصل شده تغییر یافته است. شبکه کمربند سبز هوای تازه برای شهر ایجاد میکند و مرکز شهر را از حومه آن جدا میسازد. این نظریه دو اصل دارد که: یکی از اولین محدوده ها برای مردم کار و زندگی است، که به عنوان "فعالیت های روزانه " نامگذاری شد، که به صورت متحدالمرکز در کنار هم چیده شده اند. دیگری منطقه غیرادواری بود که "فعالیتهای گاه به گاه " نامیده شد، که در یک مکان خاص محدود نمیشد. شبیه نظریه

باغ شهر، این نظریه تاثیر عمیقی بر توسعه شهری و طراحی مناظر بوم شناختی شهری گذاشته است

-2-3 نظریه های موخر در برنامهریزی مسکونی -1-2-3 نظریه شکل گیری مسکن با کیفیت ضعیف7

بسیاری از نظریههای رایج شکلگیری مسکن با کیفیت ضعیف بر اساس کاهش تقاضا برای مسکن به یکباره در محلههای خوب به وجود آمدهاند. در حالی که دلایل کاهش تقاضا متفاوت هستند، اما اثرات آن در تمام این نظریهها کاملا مشابه است. باید درمورد چند نظریه وابسته که تاکید بر روی عوامل مهار سرمایه گذاری در مسکن یا دارایی های جدیدی به طور کلی که منجر به ایجاد مسکن با کیفیت بسیار ضعیف میشود، بحث شود. اعتقاد بر این است که آغاز شکلگیری محدودههای مخروبه و فقیرنشین از رده خارج شده ، شاید رایجترین دلیل پیشافتاده برای کاهش به یکباره تقاضای مسکن در محله های با کیفیت خوب است . اغلب استدلال یا مفهوم ضمنی از تباهی و منسوخ شدن خو دبهخوی کالبد است که مسکن در مناطق قدیمی-

 

6

تر را برای محل اقامت به ناچار نامطلوب میسازد. حتی در شرایط نگهداری خوب، مسکن قدیمی به تدریج در طول زمان در نتیجه نوع جدیدی از خانهها و الگوهای جذاب واحد همسایگی توسعه یافته، نامطلوب میشود. نیروهای دیگر موثر بر تقاضای مسکن ممکن است از نزدیک با رشد محله و ساختمانهای آن همراه باشد. در حالی که چنین خانههایی ممکن است محل اقامت رضایت بخشی برای ساکنان اصلی خود باشد ولی به دلیل افزایش درآمد و یا به دلایل دیگر تقاضا برای مسکن در این مناطق در طول زمان کاهش یافته است. بی توجهی دولتهای شهری به مناطق مسکونی قدیمیتر به عنوان یکی از دلایل کاهش تقاضای مسکن در این نواحی است . عدم برنامهریزی به طورموثر و به اجرا درآوردن قوانین برزنبندی و همچنین فقدان پارک و امکانات تفریحی دیگر و عدم توجه به نگهداری و روشنایی خیابان به عنوان موارد خاص از این بیتوجهیها ذکر شده است. کاهش تقاضا باعث کاهش قیمت مسکن در محلههای قدیمیشدهاست. با سقوط قیمت مسکن، سرمایهگذاری در خانه-های موجود کاهش مییابد به دلیل شکست عملکردهایی از جمله سرمایهگذاری و وخیمتر شدن کیفت مسکن . کاهش کیفیت به خودی خود باعث کاهش اولیه تقاضا وبعد از آن تسریع زوال واحد همسایگی است . با کاهش تقاضا و زوال کیفیت ساکنان قدیمیتر به محلههای جدیدتر که در آن مسکن مناسب به سلیقه خودشان وجود دارد، نقل مکان میکنند. مکانهای آنها توسط خانوادههای با درآمد پایین تر، که مغایرت کمتربا مسکن با ضعف کیفیت دارند، اشغال میشود. کاهش جمعیت در سمت بخشهای مرکزی شهر که اغلب به دلیل کاهش تقاضای مسکن با توجه به عمرو عوامل مرتبط با آن است نسبی ، و در برخی موارد مطلق است.

افزایش در مصرف مسکن که افزایش در درآمد را به اشکال مختلف زیر ممکن میسازد: اتاقهای بیشتر در خانه، اتاقهای بزرگتر، مصالح ساختمانی با کیفیت بهتر، دکوراسیون داخلی جذاب، اندازههای خیلی بزرگتر و جز آن. در واقع، مشاهده ها نشان میدهد که خانوارهای با درآمد بالاتر به طور معمول در بیشتر یا همه موارد مصرف مسکنشان از این راههاست. خانواده های با درآمد پایینتر تمایل به تصرف مسکن با ضعفکیفیت و استفاده از مقادیر کوچکتر از فضا به ازای هر نفر، دارند. در واقع، ارتباط قوی بین مسکن با فقرکیفیت و تراکم بیشتر ممکن است که این صرفا به جنبه های مختلف مصرف خانوار از مسکن برمیگردد.

در حال حاضر هیچ چیز جدیدی در پیشنهادات اقتصاددانان برای مسکن با ضعف –کیفیت توسط خانوادههای کم درآمد خریداری شده ،وجود ندارد .

یک نظریه گزینهای این است که محل خانوارهای با درآمد پایینتر در درجه اول توسط نیروهای دیگر و با کیفیت از سهام مسکن در محلههای کمدرآمد با توجه به شرایط انطباقپذیری آنها ، انتخاب شود .
این امر عمدتا از طریق تبدیل ساختارهای موجود برای تعداد زیادی از واحدهای کوچکتر انجام میشود و به این واحدها اجازه میدهد که نگهداری و تعمیرات وخیم را به تعویق بیاندازد.

در حالی که تحقیقات قبلی به وضوح نشان داده است که درآمد یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده مصرف مسکن است، متغیرهای دیگری نیز وجود دارند که در کمیت مسکن برای مصرف خانواده اثر مهمی دارند. یکی از این متغییرها قیمت نسبی مسکن است. پس از افزایش نسبی قیمت مسکن، به دلیل کاهش درآمد میتواند منجر به فقیرترشدن کیفیت مسکن شود (8)

-2-5 مکانیابی مسکونی شهری8 نظریه های موجود از مکان یابی مسکونی در توضیح گرایش های جدید در توسعه شهری با مشکلاتی روبرو هستند. جریان

اصلی رهیافت که بر روی فرمولاسیون پیشنهاد سبک سنگین کردن اجاره و دسترسی به فضا ست به نظر میرسد که در حال حاضر در تضاد با واقعیت پراکندگی در صنعت و مسکن شهرهای نوین است).)Richard .F. Muth,1971 , pp :116-120

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید