بخشی از مقاله

چکیده

با توجه به تشدید رقابت ها در عرصه ی اقتصاد سازمان ها فعال در این عرصه،از توجه به همکاری های میان سازمانی ناگزیر می باشند. ما در این تحقیق ،در پی شناسایی منابع ایجاد کننده ی ریسک بروز رفتار فرصت طلبانه ی ادراکی در قالب چارچوب تحلیلی تئوری اقتصاد هزینه ی مبادله هستیم.البته توجه به این نکته نیز ضروری است که فاکتورهای مؤثر بر متغیرهای شناسایی شده در این راستا ، با استفاده از چارچوب های تحلیلی مربوط به حوزه ی موضوعی خود ،شناسایی و تبیین گردیده انددر ارتباط با تحقیق پیش رو بیان دو نکته ،ضروری است.

اول آن که در این تحقیق،عوامل مؤثر بر خطر بروز رفتار فرصت طلبانه،بخصوص،در حیطه ی شراکت راهبردی و در روابط میان شرکای استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته است.دوم آن که با استناد به چارچوب تئوریک اقتصاد هزینه ی مبادله ،یکی از عوامل کلیدی و مؤثر در تشدید سطح ادراک شده ی خطر بروز فرصت طلبی ،عدم قطعیت رفتاری می باشد که در این پژوهش ،به آن در قالب متغیر اعتماد،می پردازیم.

علاوه بر این ،عوامل مؤثر بر این منبع تولید کننده ی ادراکِ فرصت طلبی - عدم اعتماد در رابطه ی    فی مابین شرکا - نیز درقالب استدلال تئوریک خود محقق که با استناد به پیشینه و ادبیات موضوع استخراج گردیده است شناسایی شد و روابط آن با متغیر اعتماد میان سازمانی - فاکتور محدود کننده ی    عدم قطعیت رفتاری - نیز در قالب چارچوب مذکور و هم چنین به واسطه ی مدل های مفهومی و خردمایه های تئوریک سایر محققان تبیین گردید.

یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتماد ، متغیر پیش بینی کننده واریانس در متغیر خطر بروز رفتار فرصت طلبانه می باشند.از سویی دیگر ،یافته های پژوهش حاکی از آن است که تغییر در سطوح متغیر مذکور - اعتماد میان سازمانی - ، به وسیله ی    متغیرهایی نظیر سازگاری ارزشی و فاصله ی فرهنگ ملی تبیین می گردد.جامعه ی آماری این پژوهش شامل مدیران و معاونین سه شرکت مطرح در صنعت خودروسازی - ایران خودرو،سایپا و پارس خودرو - می باشد.جهت بررسی روایی و پایایی سنجه ها و تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از جامعه ی مذکور از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد PLS استفاده گردید.البته شایان ذکر است که تجزیه و تحلیل های مربوط به آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت.

مقدمه

دلایل و انگیزههای متعددی برای ورود به شراکتهای استراتژیک وجود دارد. این انگیزهها از دیدگاههای متعدد رایج در زمینه توصیف شراکتها مانند: دیدگاه مبتنی بر منابع ، دیدگاه هزینه معاملات و سایر دیدگاهها مانند دیدگاه یادگیری و دانش سازمانی نشأت می-گیرد. شراکتهای استراتژیک به چند طریق منجر به خلق ارزش برای سازمان میشوند: کاهش هزینههای مبادله، مدیریت اثربخش ریسکها، ، تقلید ، یادگیری و کسب مهارت از شرکاء، مقابله با عدم اطمینان در محیط، تسهیم منابع،ایجاد بازدهی اضافی،توسعه ی استفاده از منابع ،واگذاری و فروش منابع،متنوع سازی استفاده از منابع،برون سپاری فعالیت های مختلف زنجیره ی ارزش و امکان استفاده از صرفه جویی ناشی از مقیاس.در حال حاضر یکی از مشکلات مهم صنعت کشورعدم رقابت پذیری است.

از چالشهای مهم تولید کنندگان داخلی جهت ورود به بازارهای بین المللی ، منطقه ای و یا افزایش سهم نفوذ در بازارهای داخلی ،قیمت محصول نهایی است.این موضوع به خصوص در بازارهای داخلی و حتی بازار کشورهای همسایه که مهم ترین مؤلفه ی انتخاب محصول توسط خریداران در آنها قیمت می باشد نمود بیشتری نیزمی یابد. بنابراین قیمت تمام شده ی بالای محصول موجب می شود که تا حد زیادی از قدرت رقابت پذیری بنگاهها در این بازار کاسته شده و نهایتا سهم محصولات ایرانی در بازار تنزل یافته و پس از مدتی نه تنها سهم بازار خارجی محصولات ایرانی کاهش یابد بلکه بازار داخلی نیز از اجناس بی کیفیت و ارزان قیمت خارجی اشباع گردد.

در این محیط رقابتی که مبتنی بر جریان پایدارمزیت های رقابتی است ،تنها و تنها از طریق کاهش هزینه ی تمام شده ،بهبود کیفیت،افزایش کارایی و اثربخشی و در نهایت نیل به بهره وری پایدار ،می توان در بازار موفق بود،که این مهم به واسطه ی همکاری های داخلی و یا بین المللی میان سازمان ها قابل حصول است. علاوه بر این با تشکیل اتحاد استراتژیک بین المللی و داخلی می توان در جهت جذب سرمایه های ارزی و ریالی که نقش حیاتی در بهبود اقتصادی کشور ایفا می نماید ،گام برداشت.

مطابق برنامه ی ششم توسعه، باید به صورت سالانه ،950هزار شغل در اقتصاد ایجاد گردد. این اشتغال زایی نتیجه ی یک مجموعه از اقدامات نظیر ایجاد رونق در تولید و سرمایه گذاری در بخش های گوناگون است.برای ایجاد این مقدار شغل به صورت سالانه ،نیاز به 700 هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری می باشد که 65 هزار میلیارد دلار از این میزان سرمایه گذاری مربوط به منابع خارجی است که تأمین آن به طور حتم نیازمند یک تعامل جدی با دنیا است.[2]

با توجه به مطالبی که بیان شد مطلوبیت و ضرورت ایجاد شراکت راهبردی مشخص می گرددکه به عنوان نتیجه، شاهد رواج روز افزون این گونه مشارکت ها دردنیا وتا حدودی در کشورخودمان ، هستیم. هرچند علی رقم این محبوبیت و رواج استفاده از این روش در میان شرکتها ،برخی آمارها نشان می دهند که بیش از نیمی از شراکتها ی راهبردی در دنیا در نهایت با شکست مواجه شده وبه اهداف خود دست پیدا نمی کنند.[3]برای مثال شرکت سندو ،شرکت سازنده ی گوشی تلفن همراه ،در اکتبر سال 1999 با شرکت ماکروسافت وارد قرارداد شراکت برای تولید گوشی های همراه هوشمند شد.در قالب این شراکت طرفین متعهد شدند به منظور تولید وبازاریابی محصول مشترک جدید با هم همکاری کنند.

قراردادهای متعددی از جمله چندین قرارداد لیسانس میان این دوشرکت منعقد شد،اما در این قراردادها لزوم عدم افشای اطلاعات وحفظ اسرار تولید این محصول تصریح نشده بود . در سال 2002 ماکروسافت اعلام کرد که قصد دارد با همکاری شرکتی بریتانیایی گوشی تلفن همراه هوشمند تولید کند.در دسامبر 2002 شکایت سندو علیه ماکروسافت در دادگاهی در تگزاس رد شد،چرا که در هیچ یک از قسمت های قراردادهایی که میان این دوشرکت امضا شده بود ،حدود و ثغور دارایی های مادی ومعنوی شرکا واطلاعات محرمانه تصریح نشده بود و شروطی برای عدم افشای این اطلاعات ومنع استفاده از آنها در چارچوبی خارج از شراکت شراکت این دو شرکت ونظایر آن در نظر گرفته نشده بود.

شراکت این دو شرکت نمونه ی بارزی از فرصت طلبی شرکا محسوب می شود [4].همان طور که در سطور پیشین نیز بیان شد ،ایجاد شراکت راهبردی منافع عظیمی در پی دارد که در نهایت این منافع به ایجاد جریان پایدارمزیت رقابتی می انجامد. از طرفی تنها ایجاد این گونه شراکت ها، ضرورتا به ایجاد مزیت رقابتی پایدار منتهی نمی گردد زیرا بسیاری از این گونه مشارکتها ، نمی توانند اهداف مورد نظر خود محقق سازند و عملکردی پایین تر از حد انتظار و در مواردی نیز شکست را تجربه می نمایند.از آنجا که معضلات مطرح شده ،ریشه در ریسک ادراک شده از بروز رفتار فرصت طلبانه در میان شرکا دارد،شناسایی عوامل مؤثر بر میزان رفتار فرصت طلبانه ی ادراک شده توسط شرکا ،پاسخی در خور به مسئله ی مطرح شده در سطور پیشین خواهد بود.

مروری بر تحقیقات انجام شده در ارتباط با موضوع تحقیق پیش رو،یعنی شناسایی عوامل موثر بر میزان خطر بروز فرصت طلبی ،تا جایی که محقق بررسی نموده است هیچ گونه مطالعه ای در داخل کشور صورت نگرفته است.لیکن در خارج از کشور، مطالعات فراوانی پیرامون موضوع تحقیق حاضر انجام گرفته که در سطور بعدی به طور خلاصه مورد اشاره قرار خواهد گرفت. در تحقیقاتی که در این زمینه و با عنوان "فرصت طلبی در روابط میان سازمانی :مرور متاآنالیز 1و ارزیابی زمینه ها و تأثیرات بر روی عملکرد" توسط وانگ و یانگ [5] - 2013 - صورت پذیرفت،محققان مذکوربا استفاده از یک مرور متاآنالیز، یافته های تجربی حاصل از ادبیات فرصت طلبی را جمع آوری نمودند.

در این تحقیق ابتدا یک خلاصه ی کمی از روابط دو متغیره میان فرصت طلبی و عوامل زمینه ای آن و پیامدهای ناشی از آن بیان شده و در مرحله ی بعد،یک تحلیل چند متغیره در جهت معرفی مهم ترین زمینه های بروز رفتار فرصت طلبانه و متغیرهای فرآیندی که نقش واسطه را در روابط میان فرصت طلبی و عملکرد سازمانی را به عهده دارند،ارائه می گردد.این زمینه های موثر بر فرصت طلبی در روابط میان سازمانی توسط وانگ و یانگ - - 2013 در سه طبقه ی ،دسته بندی می گرددکه شامل :فاکتورهای محیطی ،فاکتورهای فرآیند دو طرفه2 و فاکتورهای سازمانی می باشد.

یافته های این تحقیق مشخص نمود که تناسب میان اهداف بیشترین تأثیرات را بر بروز فرصت طلبی میان سازمان ها دارد و به دنبال آن حساسیت فرهنگی 3 ،ارتباطات و نوسانات محیطی ،هنجارها،گرایشات حکمرانی4 و وابستگی نسبی ،به ترتیب ،تغییرات در متغیر رفتار فرصت طلبانه را تبیین می نمایند.از سویی دیگر، رفتار فرصت طلبانه ،عملکرد سازمانی را از طریق فرآیندهای واسطه ای نظیر تعهد،کاربردهای تعارض1 ،رضایت کلی و اعتماد،تحت تأثیر قرار می دهد.

مطالعه ی دیگری نیز در این زمینه توسط هاکینز، نیپر و استراتن - [6 ] - 2006 تحت عنوان "رفتار فرصت طلبانه در روابط خریدار -تأمین کننده"صورت پذیرفت.هدف محققان در مطالعه ی مذکور ایجاد یک بینش تئوریک و مدیریتی در ارتباط با ماهیت و حوزه ی عوامل کلیدی مؤثر بر فرصت طلبی می باشد.هاکینز و همکاران [6 ] - 2006 - بیان می دارند که ،مرور بر روی تحقیقات کمی صورت پذیرفته بر روی پدیده ی فرصت طلبی در روابط خریدار - تأمین کننده ، تفاوت میان یافته های حاصل در ارتباط با چندین فاکتور مؤثر را ،نشان می دهد.بر این اساس وی و همکارانش یک مرور متا آنالیز بر روی تمامی مطالعات تجربی انجام شده در زمینه ی بررسی روابط میان چهار عامل زمینه ای شامل وابستگی،عدم قطعیت، هنجارهای ارتباطی و بروکراسی را با خطربروز رفتار فرصت طلبانه ، با هدف بررسی موارد زیر انجام می دهند:

.1بررسی روابط چهار عامل زمینه ای مذکور - وابستگی،عدم قطعیت، هنجارهای ارتباطی و بروکراسی - بر روی رفتار فرصت طلبانه در روابط میان خریدار و تأمین کننده

.2حل مسئله ی تفاوت مقادیر به دست آمده برای هر متغیر.

.3شناسایی متغیرهای تعدیل کننده که به توضیح تفاوت اندازه ی تأثیر2 چهار متغیر مذکور کمک می کند.

از دیدگاه تئوریک ،نتایج حاصله نشان دهنده ی آن است که وابستگی باید به عنوان متغیر تعدیل کننده در نظر گرفته شود،ریسک بروز رفتار فرصت طلبانه 3باید جایگزین رفتار فرصت طلبانه ی وقوع یافته4 گردد و تئوری اقتصاد هزینه ی مبادله بهترین چارچوب تئوریک جهت بررسی روابط عوامل زمینه ای مؤثر بر فرصت طلبی و رفتار فرصت طلبانه می باشد. در تحقیقی دیگر با عنوان "متغیرهای تعیین کننده ی رفتار فرصت طلبانه شریک در اتحاد استراتژیک:چارچوب مفهومی" چارچوب جامعی از کلیدی ترین متغیر های تعیین کننده ی رفتار فرصت طلبانه شرکا - در حیطه ی شراکت راهبردی - ارائه می گردد.

این متغیر های کلیدی بر مبنای مرور ادبیات مرتبط، در سه طبقه دسته بندی می گردد.این طبقه بندی ها شامل فاکتورهای اقتصادی ،رابطه ای و فاکتورهای مربوط به زمان می باشد.یافته های داس و رحمان - [7 ] - 2010حاکی از آن است که متغیر های مستقل مطرح شده در تحقیق در ساختارهای مختلف شراکت راهبردی اعم از سرمایه گذاری مشترک ،شراکت در سهام اقلیت و شراکت های غیرسهامی،به طور قابل ملاحظه ای متفاوت عمل می نمایند.

ضرورت و اهمیت پژوهش به لحاظ علمی

در این پژوهش ،متغیرهای مؤثر بر ریسک بروز رفتار فرصت طلبانه ی ادراک شده در چارچوب تئوری اقتصاد هزینه ی مبادله شناسایی گردید.در این دیدگاه عدم قطعیت رفتاری یکی از عوامل کلیدی و مؤثر بر افزایش سطح خطر ادراک شده از بروز رفتار فرصت طلبانه در بسترهای مبادلاتی می باشد و از سویی دیگر ،در ادبیات نظری مربوطه مکرراً، بر روی متغیر اعتماد به عنوان فاکتور محدود کننده ی عدم قطعیت رفتاری تأکید گشته است.

با استناد به مطالب فوق ،محقق متغیر اعتماد را با استناد به دیدگاه اقتصاد هزینه ی مبادله شناسایی نموده و تبیین ماهیت و جهت چنین ارتباطی با استناد به تئوری مذکور و چارچوب های مفهومی و خردمایه های تئوریک سایر محققان صورت پذیرفته است. این موضوع از آن جهت که مطالعات پیشین منحصراً ،متغیر اعتماد و تأثیر آن بر خطر بروز رفتار فرصت طلبانه ی ادراکی را در قالب تئوری های دیگری نظیر مبادله ی ارتباطی قابل شناسایی و تبیین دانسته اند،حائز اهمیت می باشد. شناسایی دو متغیر مؤثر بر اعتماد میان سازمانی - سازگاری ارزشی و فاصله ی فرهنگ ملی - نیز در قالب چارچوب استدلالی - پیوند منطقی استنباطی - خود محقق که از ادبیات و پیشینه ی نظری موجود استخراج و استنباط گردیده است،صورت پذیرفت.

بدنه اصلی مقاله

مفهوم رفتار فرصت طلبانه و عوامل مؤثر بر خطر ادراک شده از جانب بروز آن از دیدگاه تئوری هزینه ی مبادله: مطالعات بر روی فرصت طلبی از دو منظر تحقیقاتی متفاوت،صورت پذیرفته است.رویکرد اول ،بروز رفتار فرصت طلبانه میان افراد و رویکرد دوم بروز رفتار مذکور را در میان سازمان ها مورد بررسی قرار می دهد. [ 5]فرصت طلبی میان سازمانی5 ،اشاره به "تلاش آگاهانه در جهت گمراه نمودن ،تحریف ،مغایرت،ایجاد ابهام و یا گیج نمودن"می باشد.[ 8 ]

فرصت طلبی "اشاره به عدم خلوص و صداقت در مبادلات داردو شامل جستجوی منافع شخصی با مکر و حیله ،می باشد."[9 ] در حیطه ی شراکت راهبردی رفتار فرصت طلبانه شامل "شکستن عهد ،عدم تسهیم منابع و امکانات بر طبق توافق نامه ،فریب دادن ،دروغ گفتن ،مغالطه نمودن ،وارونه جلوه دادن،تحریف ،تقلب،اختلاس نمودن،دزدی و غیره "می باشد.[ 10 ] شایان ذکر است که منظور از رفتارفرصت طلبانه در این نوشتار،خطر و پتانسیل بروز فرصت طلبی ادراک شده - در مقابل رفتار فرصت طلبانه ی واقعی - می باشد،هم چنین ،ریسک بروز این فرض رفتاری در روابط میان سازمان ها - و نه در روابط میان افراد - مورد بررسی قرار می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید