بخشی از مقاله

چکیده

هدف از این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر بر اخلاق حرفه ای در سازمان های ورزشی از دیدگاه مدیران و کارشناسان و متخصصان حوزه ورزش بوده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و از نظر روش، توصیفی می باشد.

جامعه آماری این پژوهش مرکب از سه گروه مدیران کل و معاونین و کارشناسان وزارت ورزش و جوانان 510 - نفر - ، مدیران و کارشناسان حوزه معاونت تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش 30 - نفر - ، و اساتید مدیریت ورزشی دانشکده های تربیت بدنی شهر تهران 75 - نفر - بودند که با استفاده از جدول مورگان - حوزه وزارت ورزش 115 نفر، حوزه معاونت تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش و اساتید دانشگاه به صورت تمام شمار - نمونه گیری شدند.

با مطالعه کتابخانه ای، جستجو در سایت های معتبر علمی و بررسی متون علمی، ادبیات پژوهش گردآوری شد. سپس با توجه به ادبیات پژوهش و مصاحبه با دست اندرکاران و اساتیدی که با موضوع پژوهش آشنایی داشتند، 27 عامل مؤثر بر اخلاق حرفه ای در سازمان های ورزشی شناسایی و در چهار گروه کلی عوامل فردی، سازمانی، محیطی خرد و محیطی کلان دسته بندی شدند.

-1 مقدمه

اخلاق مجموعهای از اصول است که اغلب به عنوان منشوری برای تسهیل در امور و هدایت کارها استفاده میشود.[1] یکی از شعبههای جدید اخلاق که میکوشد به مسائل اخلاقی حرفههای گوناگون پاسخ داده و برای آن اصولی خاص متصور است، اخلاق حرفه ایست.

آدمی یگانه موجودی است که در این دنیا طالب سعادت است و اخلاق یکی از ضروریترین نیازهای او جهت دستیابی به سعادت محسوب می شود. نظریهپردازان قرن بیستم اخلاق را وسیلهای برای رشد اجتماعی به حساب آوردهاند و رشد اخلاقی را از مسائل عمده و پر اهمیت تکامل اجتماعی میدانند.[3] اگر اخلاق در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد، کار کردن شیرین و توام با رضایت شغلی و احساس رضایتمندی و خودشکوفایی از یک سو و رضایت مردم و پیشرفت امور و شکوفایی کار از دیگر سو میشود.

خطرناکترین رویداد انسانی انحطاط اخلاقی و شکسته شدن مرزهای اخلاقی است که در این صورت هیچ چیز در امان نخواهد ماند و انسانیت انسان فرو میریزد، و این امر در امور اداری از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است. زیرا وقتی انسان از محدوده فردی خارج میشود و در پیوند با دیگر انسانها قرار می گیرد، این پیوند صورتی سازمانی مییابد. اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد فاجعه چندین برابر می شود. به همین دلیل است که والاترین ملاک در هر سازمان متخلق بودن افراد به اخلاق انسانی است.[4] از آنجائی که انسانها و سازمانها در یک محیط و سیستم بزرگ با یکدیگر در تعامل بوده و به حیات خود ادامه میدهند بنابراین هر عامل و عنصری که بر یک یا چند بعد از آنها تأثیر گذارد احتمالاً دیگری را نیز متأثر میسازد. بدینسان متغیری بهنام "عامل مؤثر" در عرصه زندگی فردی و اجتماعی خودنمایی کرده و ذهن را به تأمل، تفکر و تحقیق وامیدارد.

-2 ادبیات تحقیق

ضوابط رفتاری و اخلاقی، مهمترین خطمشی هر حرفه را تشکیل میدهد و دربرگیرنده مواردی از جمله ویژگیهای اصلی هر حرفه و روابط اعضای حرفه با جامعه و یکدیگر است. این ضوابط در حرفه عمومی " آیین رفتار حرفهای" نامیده میشود. شکلگیری و تولد اصول اخلاق حرفهای برگرفته از فرهنگ کل جامعه است. زمانی که فردی وارد سازمانی میشود به راحتی متوجه میشود که آن سازمان دارای نوعی رفتار ویژه است که در تک تک افرادش قابل مشاهده است.

این نوع رفتار خاص را فرهنگ سازمانی نامیدهاند؛ ولی آنچه مسلم است، این است که همین فرهنگ چهارچوبهایی را تعریف میکند که به عنوان اصول اخلاق حرفهای آن سازمان مطرح است. اخلاق حرفهای، مجموعهای از اصول و استانداردهای سلوک بشری است که رفتار افراد و گروهها را تعیین میکند. حاکمیت اخلاق حرفهای در سازمان، قادر است به میزان بسیار چشمگیری سازمان را در جهت کاهش تنشها و موفقیت در تحقق اثر بخش هدف یاری کند و سازمان را پاسخگو نماید.

امروزه در تجزیه و تحلیل رفتار سازمانها، پرداختن به اخلاق و ارزشهای اخلاقی یکی از الزامات است. نماد بیرونی سازمانها را رفتارهای اخلاقی آنها تشکیل میدهد که خود حاصل جمع ارزشهای گوناگون اخلاقی است که در سازمانها، ظهور و بروز یافته است. در شرایط کنونی رعایت نشدن برخی معیارهای اخلاقی، نگرانیهای زیادی را در بخشهای دولتی و غیردولتی به وجود آورده است.

سقوط معیارهای رفتاری در بخش دولتی، پژهشگران را واداشته تا در جستجوی مبناهای نظری در این رابطه بوده تا بتوانند مسیر مناسب اجرایی آن را فراهم سازند. لذا یکی از عمده-ترین دغدغههای مدیران کارآمد در سطوح مختلف، چگونگی ایجاد بسترهای مناسب برای عوامل انسانی شاغل در تمام حرفههاست تا آنها با حس مسئولیت و تعهد کامل به مسائل در جامعه و حرفه خود به کار بپردازند و اصول اخلاقی حاکم به مسائل بر شغل و حرفه خود را رعایت کنند.

فرد آر. دیوید1 میگوید: در هر سازمان، اصول اخلاقی خوب؛ از پیش شرطهای مدیریت استراتژیک خوب است؛ اصول اخلاقی خوب؛ یعنی سازمان خوب. اصول اخلاقی با تمام ویژگیهایش، که برگرفته از فرهنگ کلی جامعه - عقاید، مذهب، آداب و رسوم و ... - است، شکل میگیرد و در مرحله دوم در درون سازمان حالت اختصاصیتری به خود گرفته و به عنوان فرهنگ سازمانی متبلور میشود. در درون این سازمان نیز افراد شاغل و طبقات مختلف دارای خرده فرهنگهای خاصتری هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند. همه اینها باعث میشود که در میان این گروهها و سازمانها نوعی تعصب کاری خاص شکل گیرد که آن را اصول اخلاق حرفهای مینامند. در یک جمله، اخلاق حرفهای متأثر از اخلاق سازمانی است.

از نظر دراکر اخلاق حرفهای یک دانش است که باید بر مبنای یک سیر منطقی و عقلانی ایجاد و پشتیبانی شود. ضعف در سیستم اخلاقیات منجر به کاهش ارتباطات و افزایش خسارات سازمانی میگردد. این مفروضات امروزه تا حدی اهمیت یافته است که موفقیت را برگرفته از اخلاق حرفهای میدانند و اخلاق حرفهای را مرتبط با اعتمادآفرینی فرض می کنند و اگر مدیر فاقد اخلاق نیکو باشد یا درست کار نباشد، روح و حیات سازمان را تباه میکند.

سازمانها، یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی دوران کنونی هستند که دامنه تأثیر آنها بر شئون مختلف زندگی انسانها، بسیار گسترده است این نهادها، در متن محیط اجتماعی میرویند و میبالند و به همین دلیل، به عنوان سیستمی پیچیده، همواره در تعامل مستقیم با محیط درونی و بیرونی خود هستند. آنها از یک سو خواهان موفقیت، بقا و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب هستند و از سوی دیگر موفقیت-شان مرهون نحوه برقراری ارتباط و تعامل درست با محیط است.

موضوع اخلاق حرفهای از همین تعامل سرچشمه میگیرد و ماهیت آن به چگونگی ساماندهی رفتار ارتباطی سازمان به عنوان شخصیتی حقوقی با محیط، بر میگردد.[9] از طرف دیگر رفتار اثربخش و نحوه کارکردن کارکنان هر سازمان از عوامل گوناگون تأثیر میپذیرد، بعضی از عوامل عبارتند از: تواناییهای فرد - هوش، مهارت و استعدادها - ، عوامل شخصیتی فرد - ارزشها، علایق، انگیزشها - ، متغیرهای شغلی و محیط کار - وسایل، روشهای انجام کار و ماشین آلات - ، عوامل سازمانی - شیوه-های رهبری و مشوقها - ، دورههای آموزشی خاص که فرد طی کرده است - میزان و روشهای آموزش - و تجربههای او - میزان و زمینههای این تجارب -

ضمناً سازمانها به دنبال کارکنانی هستند که ویژگیهای خوب را داشته باشند. پس یافتن عوامل مؤثر میتواند ضرورت یافته و با اهمیت تلقی شوند. برای مثال؛ نظم و انضباط کاری، مهرورزی، دادورزی، حسنخلق و معاشرت، مشاورت، تواضع، فروتنی، وفاداری به عهد، خدمتگذاری به مردم، تکریم ارباب و رجوع، خویشتنداری و مدارا با ناملایمتهای روزگار و بسیاری از صفات خوب و حسنه دیگر از جمله شیوههای مطلوب اخلاقی مورد تأکید اسلام در مدیریت سازمانها محسوب میشود که جهت تحقق آنها تدوین منشور اخلاقی و عملی ساختن آن در سازمان ضروری و لازم است.

برخی مانند »کادوزیر«2 ویژگیهای افرادی که اخلاق حرفهای دارند را شامل مسئولیتپذیری، برتریجویی و رقابتطلبی، صادق بودن، احترام به دیگران، رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی، عدالت و انصاف، همدردی با دیگران و وفاداری میداند.

در یک دههی اخیر توجهی روزافزون به این موضوع شده که باید علت آن را در وقایع دهههای اخیر مانند جهانی شدن، توسعه عدم تمرکز، مدیریتگرایی، افزایش روابط کاری تجاری سازمانهای دولتی با بخش خصوصی، رشد مطالعات اجتماعی و درخواست فزاینده برای پاسخگویی و مسئولیت اجتماعی از سوی مراجع قانون و سیاسی دید

یکی از سازمانهای موجود در اغلب جوامع، از جمله کشور ما، سازمانهای ورزشی میباشند. سازمانهای ورزشی از اساسیترین زیرساختها و از مهمترین نهادهای پیشبرد اهداف ورزش در جامعه محسوب شده و شرایط و الزامات پیش گفته برای سازمانها را نیز دارا هستند. رعایت اخلاق حرفهای در این سازمان ها نیز یکی از مهمترین راههای رسیدن به موفقیت و پیشبرد اهداف است. مدیران ورزشی هر روز، هنگام کار با تصمیمهای اخلاقی رو به رو هستند؛ علاوه بر این، آنان در همهی سطوح - مانند ورزش غیررسمی، ورزش رسمی، ورزش خصوصی و ورزش غیرحقیقی و زشت - فعال هستند و همواره با کشاکشهای وابسته به اخلاق و فلسفه، ارزش و هدف این گونه برنامهها،رفتار مربیان، بازیکنان و تماشاگران، قانونهای ورزشی و اثرات سیاسی و اقتصادی ورزش رو به رو هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید