بخشی از مقاله
علل و پیامدهای اجتماعی طلاق از دیدگاه اسلام و قرآن
چکیده
در این تحقیق به بررسی علل و پیامدهای اجتماعی طلاق از دیدگاه اسلام و قرآن پرداخته شده است. طلاق به معنی رها شدن و فسخ کردن عقد نکاح بوده و پدیده ای قراردادی است که به زن و مرد امکان می دهد تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند. طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. طلاقمعمولاًوقتی اتفاق می افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می رود و میان زن و شوهر ناسازگاری و تنش وجود دارد. بنابراین طلاق مهم ترین عامل از هم گسیختگی ساختار خانواده، یعنی بنیادی ترین بخش جامعه است و به همین علت است که متفکران و جامعه شناسان بالا رفتن آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع هنجارهای اجتماعی می دانند. فقر و مشکلات مالی، عدم توافق اخلاقی و ناسازگاری های جنسی، عدم علاقه، دخالت اطرافیان به خصوص خانواده ها، سوءظن، عدم تمکین، عدم پایبندی به مذهب، اعتیاد، زیاده طلبی و فزون خواهی، ناآگاهی و بی سوادی، سن کم، تفاوت فرهنگی، ازدواج مجدد و بیکاری از مهم ترین علل طلاق می باشد. طلاق پیامدها و عواقب سوء فراوانی دارد که از آن جمله می توان بزهکاری کودکان و نوجوانان، فحشا، اعتیاد، فرار و ولگردی کودکان، افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان، کاهش به میل ازدواج در اطرافیان به خصوص بچه های طلاق، افسردگی، مشکلات شخصیتی و سایر بیماری های روانی را نام برد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستی ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن ها سر وکار دارند. و خداوند در قآن می فرمایدطَللنِّساءَ:واِذ(قتُم
فَامسَکاَجَلُبهوهاُوحُوهنﱠمعروفٍنﱠفَبَلَغنَبهمعروفٍوَلِتَعتضِراراًتُمسِکوُهُنﱠلایَظفعذلِکدوُاََتّتخِذُوافسلَمَوَقلاده آیاتِهُزُااللهِ).واًچون زنان را طلاق دادید و به مدت خویش رسیدند به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی رها کنید، برای
ضرر زدن نگاهشان مدارید که ستم کنید هر که چنین کند به خوش ستم کرده است آیههای خدا را مسخره مگیرید. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن در دهد. نبود ناگهانی همسر ممکن است احساس اضطراب یا هراس ایجاد کند؛هر چند برخی نیز ممکن است پس از طلاق احساس خوشی داشته باشند.عمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان می بینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند.
واژگان کلیدی: پیامدهای اجتماعی، طلاق، اسلام، قرآن
1
مقدمه
2
از حوادث بسیار نا گوار و ناخوشایند زندگی خانوادگی، طلاق یا جدایی زن و شوهر از یکدیگر است، به حدی که نزد خداوند از منفورترین حلالها شمرده شده است. طلاق عوارض نامطلوبی را برای همه اعضای خانواده دارد و حتی به تاثیرات منفی آن بر جامعه میتوان اشاره کرد. به همین دلیل باید آن را در زمره مهمترین عوامل تهدید کننده فرد و جامعه قلمداد کرد و در بهبود آن سعی و تلاشی مضاعف در پیش گرفت. از مهمترین راهکارهای جلوگیری از این معضل اقدامات قبل از همسر گزینی است که اگر به شیوهای مناسب صورت پذیرد درصد بالایی از میزان طلاق در جامعه کاسته میشود. البته صرف این مسئله کفایت نمیکند و آموزشهای بعد از ازدواج را نباید نادیده گرفت. آموزشهایی همچون نحوه برخورد زوجین، تحکیم باورهای دینی، تعاملات عاطفی، روابط کلامی، احترام متقابل و... که برخی از این موارد را در این مقاله مورد بررسی قرار می دهیم. و اگر چه طلاق به خودی خود آسیب زا نیست اما ممکن است اثراتی منفی برای فرزندان طلاق به دنبال داشته باشد. همچنین طلاق می تواند برای یکی از زوجین که آمادگی طلاق نداشته است اثرات منفی به دنبال داشته باشد.در این مقاله به تحقیق در مورد طلاق و آثار منفی آن بر روی فرد و فرزندان طلاق و اجتماع پرداخته شده است. از آنجا که خانواده اولین پایگذار شخصیت و ارزشها و معیارها است نقش مهمی در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده فرد بازی می کند. همچنین خانواده یکی از اساسی ترین نهادهای اجتماعی است , به همین دلیل هر گونه اختلافی در خانواده به وجود آید تاثیر مخربی نیز در اجتماع می گذارد. طلاق عبارت است از جریان فسخ قرارداد بین دو زوج که از جمله علل آن 1ـ عدم تفاهم زوجین -2 اختلاف طبقاتی 3ـ تفاوت سطح تحصیلات 4ـ اعتیاد 5ـ پرخاشگری زوجین 6ـ فقر 7ـ آرزوهای بلند و زیاده خواهی زوجین 8ـ بیکاری همسر می باشد. تاثیر طلاق بر فرزندان بیشتر است به ویژه در کودکان پیش دبستانی زیرا سطح رشد شناخت آنها هنوز در حدی نیست که بفهمند چه اتفاقی افتاده است و شاید در علت چرایی والدین دچار سوءتعبیر شوند و خود را مقصر بدانند. نوجوانان و جوانان درک بهتری از طلاق دارند این فرزندان معمولا زمانی که مجبورند خود را با نا پدری و نامادری و فق دهند میزان آسیب پذیری آنها بیشتر شده و گرایش آنها به فرار از خانه و اعتیاد و ... افزایش می یابد. تنها در جامعه طلاق شرعی نداریم گاهی در خانواده ها طلاق خاموش یا عاطفی به وجود می آید که باعث روابط ضعیف در خانواده می شود که آثار منفی آن از طلاق بیشتر است.
.2 بیان مسأله
طلاق باعث کاهش شدید اعتماد به نفس در اعضاء خانواده شده که چنین کمبودی میتواند ماهیتی اجتماعی ، روانی یا جسمی باشد . کاهش اعتماد به نفس در نتیجه طلاق منشأ مهم اختلالات اعضاء خانواده در حین و بعد از طلاق میباشد . طلاق نه تنها سطح اعتماد اعضاءخانواده را کاهش میدهد بلکه باعث میگردد یکی از طرفین یا هر دو به طور قابل ملاحظهای احساس پوچی کنند . گذشته از این طلاق پدیدهای است که بر تمامی جوانب جمعیت یک جامعه اثر میگذارد ، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر مینهد ، یعنی واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت نیز اثر میگذارد، زیرا موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاً فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعهاند . بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضاء خانواده ، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده میباشد .
.3 اهمیت و ضرورت موضوع مسأله
طلاق را اغلب راهحل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر، فروریختن ساختار زندگی خانوادگی، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کردهاند. در حقیقت همانگونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار میشود. چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی، محیطی و اجتماعی و … بایکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا میشوند . از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستونهای آن را تشکیل میدهند و فروریختن هرستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی میکند. طلاق با این دید، یکی از غامضترین پدیدههای اجتماعی ، ارکان خانواده را در هم
3
ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای میگذارد. طلاق گسستن و فروپاشیدن و نابودی کانون گرم و آرامبخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضاء خانواده میگذارد.
.4× اهداف مو ضوع
×اهدف کلی:
×علل و پیامدهای اجتماعی طلاق از دیدگاه اسلام و قرآن
×اهدف جزئی:
×علل و پیامدهای اجتماعی طلاق ×طلاق و فلسفه طلاق در اسلام × طلاق از دیدگاه قرآن ×عوامل موثر در ایجاد طلاق × پیامدهای اجتماعی طلاق ×پیامدهای فردی طلاق
×تأثیر مخرب طلاق بر کودکان
×
×
.5× علل و پیامدهای اجتماعی طلاق
تعریف طلاق: طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است« فرهنگ عمید و به بیان برخی رها شدن از قید نکاح است منتخب اللغات در عرف عام معنای جدایی از آن در ذهن متبادر میشود. طلاق را باید جدایی رسمی زن و شوهر و از هم گسیختن رشتههای عاطفی، روانی، جسمانی بین زن و شوهر و به نقطهی پایان رسیدن زندگی مشترک بین آنها دانست که در دادگاه به این امر رسیدگی میشود، طلاق در واقع از بین بردن نکاح دائم از جانب مرد میباشد. [1]
.1-5 طلاق و فلسفه طلاق در اسلام
ازآنجا که هدف دین مبین اسلام ایجاد پیوند میان افراد انسانی و تشکیل کانونهای خانوادگی است طلاق را که مخالف فطرت و طبیعت انسان و برخلاف قانون پیوند زن و مرد است را مورد نکوهش قرار داده و شایسته سرزنش میشماردو آنرا امری مغبوض خداوند معرفیکردهاست. از طرفی باید گفت که اسلام مایل نمیباشد آرامش و آزادی انسانها از بین رفته و در سختی و عذاب به سربرند و هیچ وجدانی هم بر این مسأله رضایت نمیدهد . از این رو برخلاف مسیحیت که طلاق را ممنوع و تنها مقررات و شرایطی برای محدود ساختن آن وضع نموده تا میزان آن را به حداقل ممکن کاهش دهد ، طلاق در اسلام ناشی از حاجت است نه اینکه به عنوان هدف باشد زیرا همانگونه که گفته شد امر طلاق همواره مورد بغض و کینهی الهی میباشد. امیرمؤمنان علی (ع) میفرماید : ازدواج کنید ولی طلاق ندهید زیرا عرش الهی از طلاق به لرزه در میآید. [2]
از نظر اسلام طلاق آخرین راه مداوای ناسازگاری زن و شوهری میباشد . اسلام معتقد است اگر راهی برای جدایی زن و شوهر (زوجین) نباشد زندگی ایشان دشوار و عذابآور خواهد بود و ممکن است نتایج ویران کنندهای مثل انتقال ، خودکشی ، فساد و قتل داشته باشد . امروزه مردم با غم و تشویش کمتری در مقایسه با گذشته به ازدواج روی میآورند چرا که طلاق برای آنان د رحکم بیمهای تلقی میشود و میتوان از آن به عنوان بیمه ازدواج نام برد . چرا که اگر ازدواج با موفقیت نباشد همسران یکدیگر را رها خواهند کرد . دکتر باقر ساروخانی
4
در باب ویژگیهای طلاق مینویسد: " طلاق پدیدهای چند بعدی است . شاید کمتر پدیدهای به پیچیدگی طلاق وجود داشته باشد آن روز که خانوادهای از هم پاشید به نظر میرسد یک دعوای ساده عامل این انفجار بوده است حال آن که چنین نیست و مجموعهای از عوامل روانی – اجتماعی ، اقتصادی ، پدید آمده به هم پیوستهاند و بنیان خانواده را برباد دادهاند ." بنابراین طلاق به عنوان پدیدهای اجتماعی مطرح است ، زمانی که جامعه در معرض آسیبهای بنیادی قرار گیرد روابط اجتماعی نیز بیمار بوده و فساد گوشه به گوشه جامعه را در برگرفته است . علاوه بر این طلاق پدیدهای روانی نیز هست . بسیاری از خانوادهها در برابر تکانههای اقتصادی یکسان قرار میگیرند اما همگی دست به طلاق نمیزنند . میزان سازش افراد در طلاق مؤثر است. [3]
.2-5 طلاق از دیدگاه قرآن
یکی از معضلات بزرگ در جامعه کنونی مسلمانان این است که با بروز اندک اختلاف و تنشی میان زوجین، شوهر بدون توجه به رهنمودهای اسلام در خصوص رفع اختلاف و غافل از پیامدهای جبران ناپذیر طلاق، اقدام به طلاق می کند، که اغلب با ندامت و حسرت ابدی همراه خواهد بود. در حالی که پیش از طلاق راهکارهای متعددی جهت رفع اختلاف وجود دارد که اکنون به ذکر برخی از آنها به طور اجمال خواهیم پرداخت. اگر عامل اصلی تنش و اختلاف "شوهر" باشد، خداوند او را به خداترسی و مراعات حقوق همسر دعوت می دهد و از ظلم و بی انصافی در حق همسر باز داشته و او را از پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی آگاه می سازد؛ زیرا برای یک فرد مسلمان بزرگترین عامل بازدارنده ظلم و گناه "خداترسی" است. خداوند خطاب به مردان می فرماید:لاتضاروهن» لتضیقوا علیهنّ[4] « به آنان (زنان) آزار و اذیت نرسانید تاوَلاَآنهاراتُمْسِکُوهُنﱠدررنجمضیقهقرار دهیدضِرَارًا.درجاییلﱠتَعْتَدُواْدیگرمیفرماید: »وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ
نَفْسَهُ[5] « آنها را با آزار و اذیت نگه ندارید تا بر آنها ستم و تعدی کنید و هر کس چنین کند بر خویشتن ظلم کرده است. اگر شوهر توان نگهداری همسر را با کمال احترام و رعایت حقوق زناشوئی ندارد، خداوند به او دستور داده است که از دو راه یکی را انتخاب کند؛ یا با کمال احترام و با رعایت حقوق زناشوئی همسر خود را نگه دارد، یا با نیکویی و شیوه درست او را رها کند. اگر همسر احساس کرد شوهر به هر دلیلی تمایلی به ادامه زندگی ندارد و از طرفی خود همسر خواهان جدایی از شوهر نیست، همسر می تواند با بخشیدن بخشی از حقوق واجبه خود به شوهر، رضایتوَإِنِاورابرایامْرَأَهٌادامهزندگیخَافَتْجلبکندمِن.خداوندبَعْلِهَامیفرمید:نُشُوزًا» أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ
خَیْرٌعَلَیْهِمَاوَأُحْضِرَتِأَنیُصْلِحَالأَنفُسُ الشﱡحﱠ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتﱠقُواْ فَإِنﱠبِمَااللّهتَعْمَلُونَکَانَ خَبِیرًا« هر گاه همسری دید که شوهرش (خویشتن را بالاتر از او می گیرد و از انجام امور خانوادگی) سر باز می زند و (یا با او نمی سازد و از او) رویگردان است، بر هیچ یک از آن دو گناهی نیست که (بکوشند با صرف نظر کردن زن از برخی از مخارج...) میان خویشتن صلح و صفا راه بیندازند. صلح )همیشه از جنگ و جدایی) بهتر است. اگر شوهر چنان سرکش و بی انصاف است که نه حاضر به نگهداری زن به شیوه نیکو است و نه با نیکویی زن را رها می کند، همسر می تواند در چنین شرایطی به دادگاه یا قاضی شرعی مراجعه نموده و خواهان فسخ نکاح شود. زیرا قاضی شرعی در شرایط استثنایی، بعد از تحقیق و بررسی لازم، قادر به فسخ نکاح می باشد. [6] اگر سرکشی و نافرمانی از ناحیه زن باشد، برای اصلاح زن و رفع اختلاف، خداوند متعال راهکارهای متعددی را پیش روی شوهر قرار داده
است، تا با بکارگیری هر یک از آنها کار به جدایی و طلاق نینجامد. نخست بایستی شوهر برای اصلاح همسر ، او را با متانت و نرمی نصیحت کند و با گفتمان و تفهیم ریشه های اختلاف را بخشکاند. اگر همسر با نصیحت و تفهیم از نافرمانی اش باز نیامد، در مرحله دوم شوهر رختخوابش را جدا کند تا همسر با مشاهده جدایی و ناراحتی شوهر و اندیشیدن در عواقب طلاق نادم شده و از سرکشی و نافرمانی بازآید. اگر همسر با این دو تنبیه شریفانه اصلاح نشد در مرحله سوم به شوهر اجازه تنبیه جسمانی در حد معمول داده شده است؛ البته چنان تنبیهی که بر جسم اثر باقی بگذارد یا منجر به شکستن اعضا شود یا اینکه بر صورت باشد، قطعا حرام و ناجایز است. گرچه راهکار سوم هنگام ضرورت و به قدر ضرورت مشروع است؛ اما پیامبر اکرم صلی االله علیه وسلم فرمودند: »مردان خوب هرگز همسرانشان را نمی زنند؛ یعنی مردان شریف از تأدیب و سزای جسمانی استفاده نمی کنند.« معارف القرآن:400 /2 در پایان آیه خداوند می فرماید: در نتیجه استفاده از سه راهکار اگر همسران از شما پیروی کردند و مطیع شما شدند، برای اعمال ظلم بر
آنها در پی بهانه و فرصت طلبی نباشید که بی جهت دنبال تهمت زدن و آزار رساندن زن باشید. تا کنون دستورات و رهنمودهایی ذکر گردید
5
که به وسیله آنها اختلافات میان زوجین به طور پنهانی در خانه خاتمه یابد، اما گاهی اوقات دامنه تنشها گسترده تر شده و فضای بیرون از خانه را تحت الشعاع قرار می دهد و چه بسا منجر به ایجاد اختلاف در میان دو خاندان می شود. در این صورت دستور قرآن این است که حکمرانان یا اولیای زوجین (زن و مرد) برای برقراری و ایجاد مصالحت میان زوجین، از هر جانب یک حَکَم و داور که از صفت دیانت، علم و توانایی مصالحه برخوردار باشند، مقرر کنند تا با میانجیگری و خیرخواهی سازش و تفاهم را میان زوجین برقرار کنند. از بیان قرآن چنین بر می آید که اگر داورها با انگیزه خیرخواهی و ایجاد مصالحت وارد عمل شوند، یاری خداوند متعال شامل حال آنها شده و سازش و موافقت میان زوجین برقرار می گردد. وظیفه داورها این است که ریشه های اختلاف میان زوجین را مورد بررسی قرار داده و با شیوه های
مختلف از قبیل وعظ، نصحیت، راهنمایی و تذکرات لازم به زوجین برای ایجاد مصالحت و سازش تلاش نمایند. [7] اگر با وجود به کارگیری راهکارهای ذکر شده هیچ امیدی برای ادامه زندگی وجود نداشت و شرایط زوجین برای تداوم زندگی زناشویی
مساعد نبود، آخرین راهکار طلاق و جدایی است؛ زیرا علاوه از طلاق دو راه حل دیگر متصور است که هیچ کدام از آنها سودمند نخواهد بود؛ نخست اینکه زوجین در دایره عقد ازدواج در جوّی آکنده از اختلاف و کشمکش و عاری از هر گونه عشق و محبت، به زندگی خود ادامه دهند. پر واضح است زندگی کردن در چنین شرایطی سخت و دشوار و چه بسا غیرممکن نیز می باشد. راهکار دوم این است که زوجین بدون گسستن عقد ازدواج جدا از هم زندگی کنند، چنانکه در برخی از کشورهای اروپایی و ربیغ مرسوم است. مسلّم است چنین زندگی به هیچ وجه زندگی زناشویی محسوب نمی شود و زوجین به هیچ هدفی از اهداف ازدواج نایل نخواهند آمد. بنابراین شایسته ترین و سازگارترین راه حل با فطرت انسانی در چنین وضعیتی "طلاق" است که زوجین بی آنکه به یکدیگر اهانت کنند و یا تهمتی به همدیگر روا دارند، در کمال دیانت، امانت و پرداخت حقوق از یکدیگر جدا شوند و هر کدام در پی زندگی نوین و انتخاب همسر جدید باشد. خداوند به هر کدام از زوجین که با رعایت احترام و مراعات حقوق دیگری از هم جدا شوند، وعده توانگری و خوشبختی داده است، آنجا که می
یُغْنِ اللّهُ کُلا فرماید:مﱢنسَعَتِهِ» وَکَانَ اللّهُ وَاسِعًا حَکِیمًا« اگر زن و شوهر از هم جدا شوند، خداوند از رحمت بی پایان خویش هر کدام را از دیگری بی نیاز خواهد کرد و خداوند همواره گشایشگر و حکیم است. پس نتیجه می گیریم که طلاق از دیدگاه اسلام یک ضرورت است نه هدف و غایت، برای گریز از ظلم و بی عدالتی است نه برای فرونشاندن عطش فزون طلبی، به منظور ساختن آینده بهتر نه برای تخریب، برای اجرای عدالت و اجتناب از ارتکاب گناه است نه برای ظلم و غوطه ورشدن در باتلاق گناه. [8]
.3-5 عوامل موثر در ایجاد طلاق
کم شدن نفوذ و اعتقادات مذهبی، ازدواجهای مجدد(مخفی) و دوردست، ازدواج تحمیلی، راحت گرفتن اجازه طلاق از دادگاه، آسان بودن قانون طلاق، وجود خانوادههای گسترده و پرجمعیت با دیدهای مختلف و مداخلات زیاد و نظایر آنها مسائلی هستند که طلاق را امروزه خیلی آسان و در دسترس همگان قرار داده است. جامعه به زنان و شوهرانی که از هم جدا شدهاند با یک بدبینی و تردید خاص و در بعضی موارد با نفرت و بغض مینگرد و این مسأله اکثراً برای ازدواجهای بعدی سوالانگیز است و ترس از اینکه ممکن است چننی موقعیتی دوباره تکرار شود وجود دارد بعضی بدون اینکه دلایل مهمی را ارایه دهند از هم جدا میشوند اگرچه هر دو نفر واقعبین هستند ولی به قول معروف برای هم ساخته نشدهاند، عدهای نیز علیرغم مدتها تلاش و ساطت خانوادهها به جایی نمیرسند و بالاخره نتیجه کار به جدایی میانجامد. یکی از معضلاتی که در بعضی فرهنگها به عنوان نمونه در مناطق کردنشین وجود دارد مسألهای به نام تبادل زن به زن یا به اصطلاح محلی ژن به ژنی است که دو خانواده، دخترهای همدیگر را برای پسران خود خواستگاری کرده و به عقد همدیگر در میآورند. مشکلاتی که از این طریق بوجود میآیند عبارتند از: به دلیل اینکه شاید یکی از طرفین هیچگونه محبتی به طرف مقابل نداشته ولی به خاطر و اجبار خانواده ازدواج کرده که در این صورت با کوچکترین اختلاف، موضوع طلاق به میان میآید و اگر یکی از زوجین طلاق بگیرند، زوج دیگر هم با اجبار خانواده، یا اقدام به طلاق(حتی در صورت ابراز محبت به یکدیگرمیکنند و یا اینکه خانواده طرفین با آنها بدرفتاری میکنند و گاهی
6
مواقع به درگیری بین خانوادهها مبدل میشود و کودکانی که اینگونه و در چنین خانوادههایی بزرگ میشوند دچار حالات پرخاشگری، عقده حقارت ناشی از سرکوبی والدین به عنوان سپر بلا در خانواده و... میشوند. [9]
.4-5 پیامدهای اجتماعی طلاق
پیامدهای اجتماعی طلاق نیز موضوعی درخور تأمل است. تاکنون، در تأملات انجام شده، بیشتر به تأثیر طلاق بر زنان، مردان و فرزندان بسنده شده است، حال آن که میتوان پیامدهای طلاق را بر خانوادهی گسترده، بر تغییر قوانین و بر ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی نیز پی گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبحزدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد، در الگوهای مشارکت اجتماعی، حضور زنان را با نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال با فراخوان زنان به بازار کار نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانهدار را کاهش دهد. پدیده طلاق علاوه بر فروپاشی هسته اولیه اجتماع یعنی خانواده اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد و معضلات، مشکلات و بزهکاری های فراوانی را در جامعه ایجاد خواهد کرد . با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. جامعه ای که درگیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار می گردد: افزایش جرایم ، تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه، متلاشی شدن کانون گرم خانوادگی، افزایش هزینه کشور برای جلوگیری از جرایم منتج از طلاق چون: ساختار دادگاه ها، زندان ها، مراکز نگهداری کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهی برای زنان مطلقه و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه ، افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و
... افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانی های شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشند. جامعه ای که درگیر طلاق است، شهروند مسئول کمتری دارد. طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک تک سلول های اجتماع رخنه می کنند و حتی خانواده های سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار می گیرند.
پدیده طلاق برای خود زنان نیز پیامدهای اجتماعی نا مطلوبی به همراه خواهد داشت . هر چند امکان دارد، چنین زنی، خوشبختی خاصی یافته یا سعادت از دست رفته را در کنار همسری دیگر بیابد اما متأسفانه چنین امکانی اندک و تنها برای حدود 10 درصد زنان اتفاق می افتد. جامعه ما نسبت به زنان مطلقه پیشداوری منفی دارد و قریب 90 درصد زنان طلاق گرفته را نمی پذیرند. از طرفی دیگر مشکل وجود فرزندانی در خانواده های طلاق از مهمترین عوامل عدم گرایش به این زنان محسوب می شود. عدم پذیرش فرزندان زنان مطلقه و ترس از وجود مشکلات شخصیتی در این زنان از دیگر عواملی محسوب می شود که مردان را از ازدواج دائم با این بانوان باز می دارد . این عوامل موجب بروز پیامدهای اجتماعی دیگری برای این زنان می شود . ارتکاب جرم و بزه چون: قتل، اعتیاد، فحشا ، سرقت ، طرد از اجتماع، سرخوردگی اجتماعی ، اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، کاهش نفوذ اجتماعی، تضعیف موقعیت و فرصت های اجتماعی، در امان نبودن از طعنه ها و نگاه های کنجکاوانه اطرافیان، کاهش فرصت های ازدواج مجدد، تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی ، فرار از خانه، ولگردی و انحرافات جنسی و فساد اخلاقی از دیگر پیامدهای اجتماعی طلاق برای زنان است. [10]
.5-5 پیامدهای فردی طلاق
زن پس از طلاق، متحمل پس لرزه های روحی و فشارهای روانی آن می شود. وقتی زنی می بیند زندگی ای که با هزار امید و آرزو شروع کرده بوده از هم پاشیده است، یاس و ناامیدی در دلش ریشه می کند و این ریشه ها، هر روز گسترده تر می شوند و زن را گاه تا مرز