بخشی از مقاله
قاعده نفي عسر و حرج
♦چکيده :
قاعده فقهي حکم شرعي عامي است که با تطبيق آن بر موارد و مصاديق ، احکـام شـرعي جزيـي استفاده مي شود. قاعده فقهي ممکن است به بعضي از ابواب فقه محدود باشـد ماننـد قاعـده «ضـمان يد» يا در تمامي ابواب فقه جاري باشد مانند قاعده مورد بحث .
آنچه شما خواننده محترم پيش رو داريد بررسي قاعده فقهي « نفي عسر و حـرج » اسـت . درايـن نوشتار معناي اجمالي قاعده و مفهوم دو عنوان عسر و حرج و رابطـه مـصاديق آن دو آمـده اسـت و بـا استناد به مدارک ومستندات مربوطه مفاد قاعده استخراج شده و به کاربرد آن درقوانين ايران اشاره اي رفته است .
واز بررسي اين قاعده اين نتيجه عايد شده است که يکي از برجسته ترين مشخصات اسـلام ايـن است که ديني است آسان ،و درآن تکاليف دست وپاگير و شاق و حرج آميز وضع نشده است و دينـي است باگذشت ، هرجا انجام تکليفي توأم بـا مـضيقه و در تنگنـا واقـع شـدن گـردد، آن تکليـف ملغـي ميشود .
کليد واژه ها : عسر، حرج ، تکليف خارج از طا قت
دردين اسلام حکم حرجي نفي شده است خواه حکم تکليفي باشد يا وضعي يعني حکمي کـه موجب به تنگنا افتادن مکلف و به سختي انداختن او شود از آيئن اسلام بردا شته شده است . البته نه هر سختي و تنگي، حرج است بلکه سختي شديد مراد است زيرا اگر هر سـختي و ضـيقي « عـسر و حرج » باشد لازم مي آيد همه تکاليف ، حرجي باشند چون تکليف از جهت تکليف بـودن کلفـت و مشقت و سختي همراه دارد .
مفهوم عسر و حرج
واژه حرج در کتب لغت به معني ضيق ، درختان انبوه و اثم (گنـاه ) آمـده اسـت .( جـوهري : ج ١ ص ٣٠٥ ) و ( ابن اثير : ج ١ ص ٣٤٨ ) و ( ابن منظور : ج ٢ ص ٣٣ ) و ( طريحي : ج ١ ص ٣٠٥ ) و ( صفي پور : ج ١ ص ٢٣٤ ) و ( فيروز آبادي ذيل واژه حرج ) بعضي از لغت شناسان گفته انـد : اصـل حـرج و حـراج مجتمـع دو چيـز است به طوري که از اجتماع آن دو ضيق و تنگي ميان آن دو تصور شود . ( الاصفهاني : ذيل واژه حرج ).
در آيات کريمه قران حرج به معناي ضيق استعمال شده است مانند آيات زير:
١- فلا و ربک لا يومنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فـي انفـسهم حرجـا ممـا قضيت و يسلموا تسليما. ( آيه ٦٥ سوره نساء )
به پروردگارت سوگند که آنها ايمان نمي آورند مگر اينکه در اختلافات خود تو را بـه داوري طلبند و پس از داوري تو در دل احسا س تنگي نکنند و کاملا تسليم باشند .
٢- و جاهدوا في الله حق جهاده هو اجتبيکم و ما جعل عليکم في الد ين من حرج ملۀ ابـيکم ابراهيم هو سميکم المسلمين من قبل و في هذا ليکون الرسول شهيدا عليکم و تکونوا شـهداء علـي الناس فاقيموا الصلوه وءاتو الزکوة و اعتصموا بالله هو موليکم فنعم المولي و نعم النصير.( حج آيه ٧٨ ) و در راه خدا جهاد کنيد و حق جهادش را ادا نماييد او شما را برگزيد و در دين اسـلام تنگـي بر شما قرار نداد از آيين پدرتان ابراهيم پيروي کنيد خداوند شما در کتابهاي پيشين و در اين کتـاب مسلمان ناميد تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم پس نماز را بر پـا داريـد و زکـات را بدهيد و به خدا تمـسک جوييـد کـه او مـولا و سرپرسـت شماسـت چـه مـولاي خـوب و چـه يـاور شايسته اي .
٣- فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صـدره ضـيقا حرجـا کانما يصعد في السماء کذلک يجعل الله الرجس علي الذين لا يومنون ( انعام آيه ١٢٥ ).
آن کس را که خدا بخواهد هدايت کند سينه اش را براي پذيرش اسلام گشاده مي سازد و آن کسي را که ( بخاطر اعمال خلافـش ) بخواهد گمراه سازد سينه اش را چنان تنگ مي کند کـه گويـا مـي خواهد به آسمان بالا رود.
٤- کتب انزل اليک فلا يکن في صدرک حرج منه لتنذر به ذکري للمومنين ( اعراف آيه ٢ ).
اين کتابي است که برتونازل شده پس نبايداز ناحيه آن تنگي و ناراحتي در سينه داشته باشي بعضي .
از اساتيد گفته اند : در آيات زير حرج به معناي اثم و گناه است .( محقق داماد ص ٦١ )
١- ليس علي الضعفا و علي المرضي و لا علي الذين لا يجدون ما ينفقون حرج اذا نـصحو الله و رسوله ما علي المحسنين من سبيل و الله غفور رحيم ( توبه آيه ٩١ ) .
بر ضعيفان و بيماران و آنها که وسيله اي براي انفاق ندارنـد ايـرادي نيـست ( کـه در ميـدان جنـگ شرکت نجويند ) هرگاه براي خدا و رسولش خيرخواهي کنند.
٢- ليس علي الا عمي حرج و علي الاعرج حرج و لا علـي المـريض حـرج و مـن يطـع الله و
رسوله يدخله جنت تجري من تحتها الا نهر و من يتول يعذبه عذابا اليما ( سوره فتح آيه ١٧ ).
يعني : بر نابينا و لنگ و بيمار گناهي نيـست ( اگـر در ميـدان جهـاد شـرکت نکننـد ) و هـرکس خـدا و رسولش را اطاعت کند او را در باغهاي بهشت وارد کند.
٣- و اذ تقول للّذي انعمَ الله عليه و انعمت عليه امسک عليک زوجک و اتق الله و تخفـي فـي نفسک ما الله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشيه فلما قضي زيد منها و طرا زوّجناکها لکـي لا يکون علي المومنين حرج في ازواج ادعيا ئهم اذا قضوا منهنّ و طـرا و کـان امـرالله مفعـولا ( سـوره احزاب آيه ٣٧ ). و چون تو آنکس که خدايش نعمت اسلام بخشيد و تـواش نعمـت آزادي (يعنـي زيـدبن حارثه ) به نصيحت گفتي برو زني را نگهدار که همسر توست و از خدا بترس و( طلاقش مده ) و آنچه در دل پنهان مـي داشـتي خـدا آشـکار سـاخت و تـو از مخالفـت و سـرزنش خلـق ترسـيدي و از خـدا سزاوارتر بودبترسي پس ما هم ( بدين غرض ) چون زيد از آن زن کام دل گرفت (و طلاقـش داد) او را مـا به نکاح تو آورديم تا بعد از اين مومنان در نکاح زنان پسر خوانده خود که از انها کامياب شـدند (و طلاق دادند ) بر خويش حرج و گناهي نپندارند و فرمان خدا به انجام رسيد.
٤- ما کان علي النبي من حرج فيما فرض الله له سنۀ الله في الذين جـا ؤوا مـن قبـل و کـان امرالله قدرا مقدورا( سوره احزاب آيه ٣٨ ).پيامبر را در حکمي که خدا (در نکاح زنان پسر خوانده ) بر او مقرر فرموده گناهي نيست سنت الهي در ميان آنان که در گذشتند همين است (که انبيا را توسعه در امـر نکـاح و تحليل برخي محرمات است ) و فرمان خدا حکمي نافذ و حتمي خواهد بود.
به نظر مي رسدگرچه به توجه به قراين موجوددراين آيات ازکلمه «حرج » معناي گناه اراده شده است . لکن با دقت نظر معلوم مي شود معناي اصلي کلمه يعني «ضيق » دراين آيات محفوظ است .
در روايات نيز واژه حرج به معناي ضيق به کار رفته است مانند روايـت ابـن بـصير : ان الـدين ليس بمضيق لان الله يقول ما جعل عليکم في الدين من حرج . (حـر العـاملي : ج ١ ص ١٢٠ )يعنـي؛ ديـن ، ضيق و تنگ نيست زيرا خداي متعال مي فرمايد:در دين بر شما حرجـي قـرار نـداده اسـت . امـام (ع ) براي بيان اينکه دين ، تنگ و ضيق نيست به سخن خداي تعـالي « در دين ،بر شما حرجي قـرار داده نشده است » استنادکرده معلوم مي شود واژه « حرج » به معناي تنگي، تنگنا و ضيق است .
معني عسر
واژه «عسر» نيز متضاد «يسر » است و در معني صعب ، دشوار، مشکل ، سـخت و سـخت شـدن بکـار ين واژه در قران کريم به همين معني است . چنانکه خداونـد فرمـوده مي رود. ( دهخدا : ذيل واژه حرج ) است : فان مع العسر يسرا. ( سوره الشرح آيه ٥ ) همانا با سختي آساني است و يـا سيجعل الله بعد عسر يسرا ( سوره طلاق آيه ٧ ). خداوندبعداز سختي، آساني قرار خواهد داد.
رابطه عسر و حرج
به نظرمي رسد رابطه مصاديق عسروحرج رابطه تساوي است .يعني معمولاهر عملي که انسان را به تنگنا و ضيق اندازد دشوار و سخت هم هست و هر کاري که انجام دادنش سخت و شاق باشد موجب تنگي و اعمال فشار بر او نيز مي شود. ( محقق داماد : ج ٢ ص ٦٢ )
فرق حرج و ضرر:
ضرر نقص و کاستي در مال ، بدن و آبرو و مانند آن است .آن چه نقص و کاستي نباشد ضرر نام نمي گيرد به خلاف حرج که مشقت شديداست گرچه نقصان و کاسـتي دربـر نداشـته باشـد بـه عنوان مثال ممکن است وضو باآب سرددر سرماي شديد به حد مشقت شديد برسد و موجب حـرج شود بي آنکه نقص وآسيبي به بدن عارض شود در اين صورت عنوان ضرر صدق نمي کند.
مدارک و مستندات قاعده
از آيات قران براي اثبات اين قاعده به آيات زير مي توان تمسک کرد:
١- آيه ٧٨ سوره حج :
و جاهدوا في الله حق جهاده هو اجتبيکم و ما جعل عليکم في ا لدين مـن حـرج ملـۀ ابـيکم ابراهيم هو سميکمالمسلمين من قبل و في هذا ليکون الرسول شهيدا عليکم و تکونـوا شـهداء علـي الناس فاقيموا الصلوة واتواالزکوة و اعتصموا با لله هو موليکم فنعم المولي ونعم النصير جمله «ما جعل عليکم في الدين من حرج » در اين آيه مورداستناداسـت . وا ژه «ديـن » درايـن جمله مطلق است وشامل جميع احکام و تکاليف ديني مـي شـود. مطـابق ايـن جملـه در ديـن اسـلام تکاليف حرجي و سخت و مضيقه آور وضع نشده است در کليه قوانين دين اسلام هرگـاه در عمـل به احکام و الزامات شرعي، انسانها درحرج واقـع شـوند ايـن احکـام و الزامـات ازآنهـا برداشـته مـي شوند.
٢- آيه ٦ سوره مائده :
يا ايها الذين امنوا اذا قمتم ا لي الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق و امسحوا بـرء و سکم و ارجلکم الي الکعبين و ان کنتم جنبا فاطهروا و ان کنتم مرضي او علي سـفر او جـاء احـد منکم من الغائط ا و لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيدا طيببا فامـسحوا بوجـوهکم و ايـديکم منه ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهرکم و ليتم نعمته عليکم لعلکم تشکرون
اهل ايمان چون خواهيد براي نماز برخيزيد صورت و دستها را تا آرنج بشوئيد و سر و پاهـا را تا بر آمدگي پا مسح کنيد و اگر جنب هستيد پاکيزه شويد ويااگر بيمـار و مـسافر باشـيد يـا يکـي از شما را قضا حاجتي دست داد و بازنان مباشرت کرده ايد و آب نيابيد دراين صورت به خاک پـاک و پاکيزه تيمم کنيد و به آن خاک صورت و دستها را مسح کنيد خدا هيچگونه سختي در دين براي شما قرار نخواهد داد لکن مي خواهد شما را پاکيزه نگه دارد و نعمت را بر شما تمام کند باشـد کـه شکر او به جا آوريد.