بخشی از مقاله

چکيده
يکي از نشانه هاي فرهنگي در مناطق مختلف جهان و ايران ، لباس هاي محلي است . اين لباسها با توجه به آب و هواي مناطق از تنوع رنگ و شکل برخوردار بوده و از گذشته هاي دور داراي پوشش کامل بوده اند. به اعتقاد کارشناسان ، پوشاک بارزترين سمبل فرهنگي، مهمترين و مشخص ترين مظهر قومي و نشانه فرهنگي است که به سرعت تحت تأثير پديده هاي فرهنگ پذيري در ميان جوامع گوناگون انساني قرار مي گيرد. آنچه امروزه در رابطه با سنت هاي بومي و اصيل ضروري به نظر مي رسد احياي لباس هاي محلي و به روز کردن اين لباسها براي استفاده زنان و مردان در جوامع مختلف است . سازگاري لباس هاي محلي گيلان با طبيعت ونوع زندگي، تنوع اين لباس ها و هم چنين انطباق آن با ارزش هاي معنوي از جمله عوامل پايدار ماندن لباس هاي محلي گيلان در فرهنگ و پوشش مردم اين خطه از ايران است . اين تحقيق با هدف بررسي جايگاه لباس محلي گيلان و لزوم شناسايي آن به گردشگران موردبررسي قرارگرفته است . روش تحقيق به صورت توصيفي – تحليلي بوده و از روش هاي کتابخانه اي و ميداني نيز استفاده شده است . با توجه به مطالعات انجام شده چنين نتيجه گيري شده است که لباس محلي گيلان به واسطه تنوع رنگ و نوع پوشش يکي از بهترين انواع لباس هاي محلي ايران است که بايد به عنوان يکي از نشانه هاي هويت ملي وميراث فرهنگي حفظ و ماندگار شود.
واژگان کليدي: لباس محلي، گيلان ، هويت ملي، سمبل فرهنگي ، ميراث فرهنگي
مقدمه
صنايع دستي يکي از مظاهر فرهنگي و هنري محسوب مي شود و نظر به اين که هر فرآورده ي دستي بازگو کننده خصوصيات تاريخي ، اجتماعي و فرهنگي کشور محل توليد است مي تواند هم عامل مهمي درشناساندن فرهنگ و تمدن به حساب آيد و هم آن که موجب جلب وجذب گردشگران قلمداد شود. امروزه ديگر تنها آثار تاريخي وسيله جذب توريست به ممالک در حال توسعه که اکثرا داراي تمدني کهن هستند، نبوده بلکه همراه آن فرآورده هاي دستي با طرحها و اصالتهاي ويژه ي خود مطرح بوده و ميتواند مکمل ديدني هاي تارخي هر کشور باشد ، تا آن جا که در برخي از کشورها که مهد صنايع دستي هستند در کنار مراکز توليد عمده ي محصولات دستي ، امکانات گردشگري فراهم شده تا جهانگردان ضمن اقامت در اين گونه مراکز از نزديک با چگونگي توليد مصنوعات دست ساخته آشنا شوند.
يکي از نشانه هاي فرهنگي در مناطق مختلف جهان و ايران ، لباس هاي محلي است . اين لباسها با توجه به آب و هواي مناطق از تنوع رنگ و شکل برخوردار بوده و از گذشته هاي دور داراي پوشش کامل بوده اند. به اعتقاد کارشناسان ، پوشاک بارزترين سمبل فرهنگي، مهمترين و مشخص ترين مظهر قومي و نشانه فرهنگي است که به سرعت تحت تأثير پديده هاي فرهنگ پذيري در ميان جوامع گوناگون انساني قرار مي گيرد. حتي عده اي را عقيده بر آن است که استيلاي فرهنگي و سلطه پذيري در وهله اول از طريق انتقال پوشاک صورت مي گيرد و حتي مي توان با تغيير پوشاک يک جامعه ، نوع معيشت و شيوه توليد آنها را نيز دچار دگرگوني کرد و تغييرات و تحولاتي در ساختار زندگي اجتماعي آن جامعه به وجود آورد. گروههاي متفاوت انساني که در مناطق مختلف ايران زندگي مي کنند هر کدام داراي ويژگيهاي قومي برجسته اي بوده و تن پوش ويژه اي داشته که معرف قوميت ، زبان و ساير مشخصات فرهنگي آنان است .
استان چهار فصل گيلان علاوه بر زيبايي هاي طبيعي، از جلوه اي خاص در پوشاک زنان برخوردار است که با بهره گيري از رنگهاي طبيعت در کمال يکرنگي، رنگين کماني از لطافت و زيبايي را با خود به همراه دارد. طراحي لباس هاي زيبا و فاخر جز ميراث فرهنگي اين استان به شمار مي رود. پوشش وحجاب کامل و تنوع رنگها و پارچه ها، جلوه خاصي به لباس محلي زنان در اين استان بخشيده است و رنگهاي آن بر طبيعت زيبا و دامنه البرز شميم نشاط و شادي پخش مي کند. زنان روزگار کهن گيلان چشم را به تار و پود پارچه رسوخ دادند و رنگ در رنگ هم تنيدند و با عشقي به پهناي طبيعت زيباي گيلان پوششي رنگين و پر نشانه تهيه کردند. آنها سينه به سينه آموختند، طرح زدند، گوشه به گوشه بقچه هاي جهيزيه را با آن زينت کردند و نسل به نسل به يکديگر " رنگ " هديه کردند.
امروزه با گذشت زمان لباس هاي محلي ديگر از رونق افتاده اند و رنگ هاي شاد آن که اميد به زندگي را در دل ها زنده مي کرد، به کنج پستوها، صندوق ها و بقچه ها خزيده و در پشت بام ها جاي گرفته اند و لباس هايي با شکل و شمايل غربي جايگزين اين لباس ها شده است . لباس هاي محلي با گذشت زمان از شئون مختلف زندگي همچون اعتقادات ، آداب و رسوم ، طبقات اجتماعي، شرايط اجتماعي و ... اثر پذيرفته است . هم اکنون بايد براي ديدن شليته هاي پرچين و بلند لباس زن گيلان کيلومترها دشت را پيمود تا شايد زني را ببيني که با طره هاي خاکستري مو، لباسي محلي به تن کرده و خاطره اي از گذشته باشد. با توجه به وجود تنوع صنايع دستي در گيلان و نقش آن در جذب و توسعه گردشگري در اين مقاله سعي بر اين است تا جايگاه لباس محلي گيلان بررسي و راه کارهايي براي شناسايي و معرفي بيشتر لباس محلي به گردشگران ارائه شود.
١- لباس محلي از دير باز تا به امروز
پوشش زن و مرد ايراني ازجمله مسايلي است که از دوران باستان در ايران داراي اهميت بوده و در شرع مقدس اسلام نيز برآن تأکيد بسيار شده است . پوشش ايراني از ابتداي تاريخ باستاني اين کشور تا کنون دست خوش تحولات جدي نشده و مفهوم پوشش از زمان باستان به اين سو در فرهنگ ايراني حفظ شده است . بررسي پوشاک از اين لحاظ اهميت دارد که مي توان اطلاعاتي در رابطه با سير تحول تاريخي, زيبا شناسي, اعتقادات , طبقات اجتماعي و پيشرفت صنعت به ويژه نساجي و پارچه بافي يک قوم يا تمدن کسب کرد.
پوشاک ايرانيان در زمان ٥٥٠ قبل از ميلاد تا دوران جنگ هاي صليبي، ادامه لباس بابلي ها و آشوري ها و بسيارمتنوع و گوناگون بود. آن ها لباسي به نام «کنديس » به تن مي کردند که از پشم ، کتان و ابريشم تهيه مي شد. کنديس موجود در اين دوران ، لباسي بود با آستين هاي گشاد که به صورت پيلي هايي منظم در پشت بازو قرار مي گرفت . دامن اين لباس در جلو شکم يا در زير پهلوها چين مي خورد و به شکل پيلي هايي منظم در مي آمد. در زير اين لباس ، پيراهن و شلوار زير و جوراب مي پوشيدند.
براساس اعتقاد پژوهش گران ، اين نخستين باراست که در تاريخ ، لباس زير، آن هم از نوع دوخته شده آن مطرح شده است . البته دراين زمينه ترديدهايي نيز مطرح شده ولي آن چه مسلم است اين که در ١٣٥٠ قبل از ميلاد به وسيله آثاري که از تمدن عيلامي به دست آمده ، ايرانيان « لباس کامل » به تن مي کرده اند. لباس کامل متشکل از يک دامن بلند و تن پوشي با آستين هاي بلند بوده که بر تن پيکره هاي پادشاهان و ملکه هاي عيلامي يافت شده است . مردان بلند پايه اجازه داشتند کنديس بر تن کنند که آن را نيز پادشاه هديه مي داد. کنديس به رنگ بنفش مايل به آبي بود و تزييناتي به رنگ سفيد و نقره اي داشت در حالي که کنديس گروه هاي اجتماعي پايين تر، سرخ رنگ بود .اين رنگ قرمز ساردي نام داشت و از شکوفه هاي درخت سانديکس گرفته مي شد.
بعدها رداهايي از ابريشم و پشم به رنگ هاي گوناگون عرضه شد. ليکن رنگ هاي قرمز، زرد و آبي تيره از محبوبيت بيش تري برخوردار بودند. بنفش و آبي تيره از رنگهاي سلطنتي به شمار مي رفت و قهوه اي رنگ ويژه سوگواري بود. درايران قبل از ميلاد، پادشاه شالي از پارچه طلا و همسرش کمربندي از طلا که به آن کيف پول خود را مي آويخت ، به کمر مي بستند. بعدها کنديس جاي خود را به کتي داد که روي شلوار پوشيده مي شد و به طور يقين منشاء کت و شلوار استاندارد امروزي مردان بوده است . درايران باستان ، کفش را از چرم نرم به رنگ زرد و به شکل پا مي ساختند که تا مچ پا را مي پوشاند و به وسيله دکمه و تسمه هايي که روي آن نصب شده بود، بسته مي شد. بعدها تزييناتي از چوب مرواريد و سنگ هاي گران بها همراه با برودري دوزي هاي زيبا به کفش افزوده شد. دست کش ، چوب دستي گران بها و باد بزن با دسته بلند، ويژه خاندان سلطنتي بود که توسط خدمه حمل مي شد. جواهرمورد استفاده ايرانيان بسيار هنرمندانه و زيبا، از طلاي مرواريد نشان ، همراه با ميناکاري و سنگ هاي کم ياب ساخته مي شد. سنگ ها به شکل سرانسان تراش داده مي شد. گوشواره ، دست بند، گردن بند و انگشتر به ويژه انگشتر مهردار به نشانه اقتدار مورد استفاده بوده است . دختران در سن ازدواج که پانزده سالگي بود، گوش واره مي آويختند. هم چنين دختران و پسران دراين سن موظف بودند کمربند تبرک يافته اي را به کمر ببندند. از زنان ايران باستان شمار اندکي تنديس به جاي مانده است و همين امر اظهار نظر در مورد پوشش آن ها را دشوار مي کند؛ زيرا زنان در زندگي اجتماعي شرکت چنداني نداشتند ولي نقش برجسته اي که از سده پنجم پيش از ميلاد در دست است ، يک ملکه را در پيراهن و شلواري کامل نشان مي دهد و احتمالا لباس زنان دوران هاي بعد نيز چنين بوده است .
پارسيان لباس هايي مانند لباس هاي مردم امروزي بر تن مي کردند. بعد ها خود را به زيورآلات مادي نيز مي آراستند. به غير از دو دست ؛ باز گذاشتن هر يک از قسمت هاي بدن را خلاف ادب مي شمردند و به جهت ستر سر و پاي خود؛ از سربند يا کلاه يا پاپوش استفاده مي کردند. شلواري سه پارچه و پيراهني کتاني و رولباسي مي پوشيدند که آستين آن ها دست ها را مي پوشاند و کمر بندي بر ميان خود مي بستند. گفته مي شود بسياري از طرح هاي کنوني پوشاک؛ از جمله لباس هاي مربوط به دوچرخه سواري و اسب سواري از لباس هاي ايران باستان الهام گرفته شده است و پوشاک قبايل کرد و لر در ايران نيز تا حد زيادي ملهم از لباس هاي هخامنشيان و پارت ها است .
بيش تر مورخين چنين اظهار نظر کرده اند که لباس مادها را هخامنشيان نيز مورد استفاده قرار داده اند. لباس آن دوران نيز از ٣ قطعه پارچه متفاوت درست شده بود که به کمک حاشيه ها از يک ديگر مشخص مي شدند. حاشيه درهمه لبه ها و کناره هاي لباس به چشم مي خورد. بالاترين قطعه لباس ، پارچه اي بود که روي شانه ها قرار مي گرفت . اين پارچه از اين مچ دست تا آن مچ دست را در بر مي گرفت و سوراخي براي عبور سر در ميان داشت و در قسمت جلو تا روي سينه و در پشت تا روي شانه ها را پوشش مي داد. دوم پارچه يک رنگي بوده به طرف پايين بدن در جلو تا کمر و در پشت تا زير نشيمن گاه و قطعه سوم پارچه اي نقش دار بوده که به صورت لنگ بسته مي شد و در پشت و جلو قدي يکسان داشته است .
اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور ستر و پوشش بدن است ، اما در برخي فرهنگ ها، انتخاب رنگ و نقش هاي روي پارچه و تزيين لباس با منجوق هاي رنگارنگ و حاشيه هاي زردوزي و گلابتون يا چين واچين ها يا دوختن سکه (طلا، نقره و امروزه نيکل ) بر آن ها، معرف قوميت ، شخصيت و منزلت اجتماعي است . درايران امروزي اقوام مختلف ايراني با توجه به فرهنگ ها و آداب و رسوم خاص خود داراي لباس هاي مخصوصي هستند. زنان روستايي و ده نشين ، به ويژه زن ايلاتي و عشايري، بنابر ذوق ملي و روح زيباپسند خود و براي ايجاد تنوع و خوش آيندي در اقليم هاي خشک و يک نواخت و دشت ها و بيابان ها يا سرزمين هاي سبز و خرم و تطابق خود با محيط ، در انتخاب شکل و رنگ پارچه جامه هاي خود، اغلب به رنگ هاي شاد و ترکيب هاي زيبا ودل نواز روي مي آورند.
با اين همه ، پوشاک ايراني از نظر ويژگي هاي ظاهري مشترکاتي دارند که در اينجا به طور کوتاه و گذرا به آن ها اشاره ميشود: درميان زنان ، استفاده از پوشش سر به شکل هاي مختلف صورت ميگيرد، مانند مقنعه در ميان زنان ترکمن شمال و زنان زرتشتي، و چارقد که توري است ، درميان زنان بلوچ و دستار، به رنگ هاي مختلف ، درميان زنان کرد، پيراهن هاي بلند و گشاد به صورت هاي مختلف يا دامنيهاي پرچين ، آستين هاي بلند به شکل هاي مختلف تنگ ،گشاد، با حاشيه و نواردوزي شده نيز زياد مورد استفاده واقع مي شود. دردوخت بيش تر لباس هاي زنان روستايي و عشايري از انواع پارچه ها و نوارهاي زردوزي شده استفاده ميشود. استفاده از زيورآلات يا دوختن سکه ها و منجوق و پولک به لباس نيز متداول است .
لباس مردان روستايي و عشايري با تغييرات بسياري رو به رو بوده و بيش تر لباس ها يک دست شده است . استفاده از بلوز و شلوار در لباس هاي بومي و محلي مشهود است ، بيش تر شلوارها گشاد و چين دار دوخته ميشوند. درباره پوشاک مردم شهري امروز ايران نيز ميتوان گفت که با تغيير کلي که در پوشش مردان به وجود آمد، پوشيدن کت و شلوار، پيراهن ، کفش و پالتو در زمستان در شهرهاي بزرگ ايران معمول است و اکنون ظاهر شدن در محيط عمومي بدون کلاه ، ناپسند نيست . پوشش زنان شهري نيز در ايران در مقايسه با قديم تفاوت هايي دارد ولي اصل پوشش که از ايران باستان به اين سو رعايت مي شده هم چنان پا برجا و استوار است . پوشش زنان امروزي را پيراهن که غالبا تا زانو و يا زيرزانو ميرسد؛ يا بلوز و شلوار, کت و دامن و جوراب و پالتو در زمستان ، در طرح ها و رنگ هاي متنوع تشکيل مي دهد .پوشاک زنان ايراني در مقايسه با ديگر نقاط جهان تا حدودي يک دست و فرم است . برخي از زنان ايراني در خارج از منزل چادر مشکي و معدودي چادر رنگي بر سر ميکنند. گروهي از زنان و دختران نيز انواع مانتو که پيراهني بلند و گشاد است ، با روسري يا مقنعه در رنگ هاي مختلف استفاده ميکنند.مجموعه اي از تصاوير لباس هاي محلي اقوام گوناگون ايران شامل لباس هاي گيلکي، مازندراني، کردي، خراساني، کاشاني، کردان خراسان ، قوچاني، قشقايي، بختياري، بلوچي، لري، و ترکمن است .( حبيب زاده ، ١٣٩١)
١-١-عوامل موثر بر فرم لباس ها درجوامع مختلف عبارتند از:
١- شرايط جغرافيايي و محيطي و آب و هوا .
٢- نحوه زندگي و اسکان و اوضاع اجتماعي .
٣ - جنگ ها و اوضاع سياسي و نوع حکومت .
٤- شرايط و اوضاع اقتصادي و پيشرفت هاي تکنولوژي
٥- اعتقادات مذهبي و آداب و رسوم .
٦- نظام طبقاتي حاکم بر جامعه .
٧- روابط فرهنگي، اقتصادي و سياسي با سرزمين هاي مجاور.
٢- تاريخچه لباس محلي گيلان
ايرانيان از بيش از ١٠ هزار سال پيش داراي تمدن بوده اند. از اين رو ريشه بسياري از دستاوردهاي بشر را در اين تمدن مي توان يافت . نخستين ابزار ريسندگي و بافندگي در غار کمربند، نزديک بهشهر، يافت شده است که به ٧ هزار سال پيش از ميلاد مسيح بازميگردد. به علاوه ، در قديميترين بخش هاي شهر باستاني شوش ، که در خوزستان قرار دارد، سوزن هاي سوراخ دار پيدا شده است . لباس هاي اوليه از عناصر و اجزاي طبيعي مثل پوست و خز حيوانات ، علف ها و برگ ها، و استخوان و پوست درست شده بودند. لباس ها معمولا يا با وصله و يا با گره به هم وصل مي شدند، سوزن هاي ساده اغلب از استخوان حيوانات درست مي شدند، شواهد به جا مانده از چرم هاي دوخته شده و لباس هاي خز که از ٣٠٠٠٠ سال پيش به جا مانده اند، بيانگر اين واقعيت هستند.
وقتي فرهنگ مربوط به دوران عصر حجر کشف شد، مزاياي الياف بافته شده بيش تر از پوست حيوانات ، توليد پارچه ، طراحي و تکنيک هاي هنر هاي دستي، به عنوان فناوري هاي مورد نياز انسان مشخص شد. تاريخچه لباس شانه به شانه تاريخچه منسوجات پيش مي رود. انسان مجبور به اختراع بافندگي، ريسندگي، و روش ها و تکنيک هاي ديگر شده است ، و در نهايت هم مجبور به طراحي دستگاه ها و ماشين آلات مورد نياز براي توليد پارچه هاي مورد استفاده براي دوخت لباس شده است . قبل از اختراع ماشين چرخ خياطي، تقريبا همه لباس ها محلي و دست دوز بودند، خياط ها در بيشتر شهرها وجود داشتند و لباس ها و وسايل مورد نياز مشتري ها را مي دوختند، پس از اينکه چرخ خياطي اختراع شد، صنعت عرضه لباس هاي آماده شکل گرفت . آثار باستاني به دست آمده در سراسر سرزمين گيلان ، سوابق زندگي در اين منطقه را به بيش از چهار هزار سال مي رساند. اين آثار خود به عنوان بهترين راهنماي ما براي شناخت چگونگي زندگي پيشينيان ما در اين سرزمين عمل مي کنند .پوشاک مردم گيلان در گذشته هاي دور نيز از ميان اين اشياي به دست آمده قابل شناسايي است .
کهن ترين اسناد مربوط به پوشاک در استان گيلان از يافته هاي باستان شناسي در تپه مارليک (چراغعلي تپه ) رودبار به دست آمده است . در اين اکتشاف طرحي از بانوي گيلاني وجود دارد که هنوز هم در لباس زنان گيلان خصوصا در کوهپايه هاي شرق گيلان اين نشانه ها را مي توان يافت . اين يافته ها ، انواع تزئيناتي که بر روي دامن و پيراهن و پيشاني بند به کار مي رفته آن را نشان داده است . طرح چهره يک بانوي گيلک که بر روي يک جام پوسيده مفرغي به دست آمده است ، نشان مي دهد که زنان گيلان روسري بزرگي بر سر مي گذاشتند و با پيشاني بندي که از روي پيشاني عبور مي کرد و در پشت سر گره مي خورد، روسري را روي سر نگاه مي داشتند.اين جام مفرغي که از مارليک به دست آمده است ، به بيش از سه هزار سال پيش باز مي گردد. همين تصوير نشان مي دهد که بقيه روسري روي دوش و سينه قرار مي گرفت و دنباله آن دوباره از زير چانه به طرف بالا کشيده و در کنار گوش به پيشاني بند متصل مي شد .در مجسمه اي طلايي که از مارليک به دست آمده است ، يقه ايستاده بر گردن مجسمه را در زير دو حلقه زينتي مي توان مشاهده کرد. دو نشان متقارن و نيز آويزي با زنجير بر سينه مجسمه به چشم مي خورد. موي سر تزيين شده است و حالتي شکوهمند دارد. همين طرح هاي قلم زني روي آثار مفرغي، پوشاک مردان باستاني گيلان را نيز ارائه مي نمايد؛ کلاهي از جنس پارچه ضخيم يا نمد، پيراهن آستين کوتاه با دامن کوتاه با کمربندي پهن که بر کمر مرد بسته شده است .
ابزار رزم گيلانيان نيز در اين طرح ها جايگاه ويژه اي داشت و انواع مختلف پيکان ، کمان ، سرنيزه هاي بلند و باريک از جنس مفرغ ، شمشيرهاي بلند و سنگين و سبک مفرغي، سپر مفرغي، کلاه خود، سنج ، کمربند و مچ بند مفرغي، سرگرزها، دگمه هاي زينتي طلا و مفرغ و بسياري وسايل ديگر شناسايي شده است .
در لباس امروز زنان گيلان با وجود گذر چند هزار ساله زمان ، ردپاي پوشش ديرين مشهود است ؛ نوار روي سينه پيراهن در لباس دختران نواحي کوهستاني، چادر کمري با نقش هاي ماقبل تاريخ که بر روي دامن بلند و پرچين بسته مي شود و سربندهايي که به اشکال مختلف بر روي سر و گردن و شانه زنان گيلان قرار مي گيرد، همه يادآور پوشاک نسل هاي باستان ايران است .
يافته هاي ديگر در نواحي باستاني رستم آباد رودبار، وجود پاي افزار را همزمان با ساير انواع لباس در اين منطقه نشان مي دهد. بنا به عقيده محققان ، شکل و تنوع لباس در اين منطقه هنوز تداوم اشکال مورد استفاده در دمره متاخر زماني است و تنها در موارد ناچيزي، چون يراق دوزي و نوار دوزي هاي پيراهن هاي زنانه تعغييراتي در آنها به وجود آمده است . لباس محلـي گيـلان ميـراث جهـانـي ايرانيان با زيبايي که از روح نياکان اين خاک در آن به امانت مانده اسـت بايد به عنوان يک هويت ملي حفظ شود.
(ميراث فرهنگي ، ١٣٨٧).
٣- روش تحقيق
روش کار در اين مقاله ، مبتني بر بررسي هاي ميداني، روش هاي توصيفي- تحليلي و مطالعات کتابخانه اي است که مختصرا به بررسي و شناخت و جايگاه لباس محلي در گيلان اشاره مي کند. اين نوشتار در پي آن است که بيان کند با بهره گيري از قابليت فرهنگ پوشاک اقوام کهن ايراني مي توان به حفظ فرهنگ و رواج ميراث هاي معنوي گذشتگان کمک کرد و همچنين لباس محلي گيلان به واسطه تنوع رنگ و نوع پوشش يکي از بهترين انواع لباس هاي محلي ايران است که بايد به عنوان يکي از نشانه هاي هويت ملي وميراث فرهنگي حفظ و ماندگار شود.
٤- تقسيم بندي لباس محلي گيلان
٤-١- پوشاک زنان مردان گيلان
لباس هاي محلي زنان گيلان را ميتوان به سه بخش شرق ، غرب و مرکز تقسيم بندي کرد. لباس زنان شرق گيلان به لباس «قاسم آبادي»، لباس زنان غرب گيلان «تالشي» و لباس زنان مرکز گيلان با عنوان «رسوخي» معروف است . لباس «رسوخي» بيشتر در شهر ماسوله ديده ميشود که يادگار زمان قاجار است و از شهرهايي مانند زنجان به گيلان رسوخ کرده است . پارچه هايي که در لباس زنان شرق و غرب گيلان به کار ميرود نيز متفاوت است . در لباس زنان غرب گيلان متن پارچه هاي لباسي داراي گل هاي رنگارنگ و درشت است در حالي که در لباس زنان شرق گيلان زمينه پارچه ساده و يکرنگ است و تزئينات آن از نواردوزيهايي با رنگ هاي مختلف تشکيل شده است . هر چه به کوهپايه هاي گيلان نزديک تر ميشويم ، نوع پارچه ضخيم تر ميشود.
مثلا ساکنان ديلمان بيشتر از پارچه مخمل استفاده ميکنند و آن هايي که در جلگه زندگي ميکنند، لباس هايشان از جنس ابريشم است . پوشاک در گيلان نيز مانند هر منطقه ديگري معرف انديشه ، سليقه ، نوع کار و معيشت و ارتباط مردمان با طبيعت است .
«طراحي لباس در اين منطقه ، کاملا در زمينه سازگاري با محيط تعريف ميشود، چنانکه لباس زن گيلک به شکلي طراحي شده که وقتي او بر اسب مينشيند هيچ نقطه از بدنش پيدا نباشد.» علاوه بر سبک کلي لباس ، ترکيبات و روش دوخت تن پوش هاي مردم ناحيه خزر با ديگر مناطق آن قدر متمايز است که اين مردم را به خوبي ميشناساند. پوشاک مردان در اين منطقه از سرپوش هاي مردانه (کلاه )، تن پوش ، شلوار، شال کمر، کت و پاي افزار تشکيل ميشود که هرکدام از آنها تقسيم بنديهاي مختلف و متنوعي دارند. لباس زنان غرب گيلان داراي زيبايي خاص و منحصر به فردي است .
لباس زنان تالشي در نماي کلي و در غربيترين منطقه تالش شامل روسري يکدست سفيد، جليقه که گاهي با سکه هاي درشت تزئين ميشود، پيراهن بلند تا مچ پا و دامني که در فارسي شليته و در زبان محلي شلار ناميده شده و زنان تالشي چند شلار را روي هم ميپوشند. بلندي پيراهن و شليته مشخص کننده بخش هاي مختلف غرب گيلان است به طور مثال در غربيترين منطقه تالش (هشتپر) پيراهن بلند و در ماسال پيراهن کوتاه تا بالاي زانو مي باشد.
لباس محلي تالش
لباس زنان شرق گيلان و منطقه قاسم آباد در شهرستان رودسر داراي ويژگي فرهنگي خاصي است . لباس زنان قاسم آباد به دليل تنوع رنگي زياد و جذابيت بالا بسيار معروف بوده و عموميت پيدا کرده است به طوري که نشانه هايي از اين لباس در نقاط ديگر جلگه شرق گيلان ديده ميشود. اين لباس شامل يک روسري زيرين به نام «منديل » ميباشد که به جاي آن از کلاه نيز استفاده شده و با تعداد زيادي سکه در قسمت پيشاني تزئين ميشود. البته اين کلاه مختص قاسم آباد نيست . جليقه آن مانند جليقه هاي ديگر است با اين تفاوت که با سکه تزئين ميشود. پيراهن قاسم آبادي تفاوت خاصي با پيراهن هاي نقاط مختلف گيلان دارد.
لباس قاسم اياد رودسر
لباس هاي ديلمان نيز بسيار زيبا دوخته ميشود. ويژگيهاي اين لباس عبارتند از استفاده از دوخت هاي ابتدايي که سطح لباس را به حالت گسترده اي با نخ هاي رنگي و به وسيله دست بخيه ساده ميزدند، طرح گل و گلدان و ماه و ستاره که در معماري ايران استفاده ميشده از جمله طرح هايي است که به همراه طرح زيگزاگ در اين لباس وجود دارد. همچنين در ديلمان نوعي از دامن زنانه با حفظ نشانه هاي تاريخي آن از پارچه مخمل دوخته ميشود. لباس ديلماني سراسر سکه دوزي شده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید