بخشی از مقاله

چکیده
پروژه هاي بزرگ معمولا بر اساس روشهاي مشخصی که از آنها تحت عنوان "روشهاي تحویل/انجام پروژه ("1(PDS نام برده میشود، اجرا میشوند. این روشها شامل رویکردهاي مختلفی هستند که بر اساس آنها نحوه انجام فعالیتهاي یک پروژه و مسوولیتهاي مختلف در طول کار تعیین میگردد. مهمترین این روشها عباتند از روشهاي خود اجرا، روش متداول (یا سه عاملی)،روش طراحی/ساخت، روش مدیریت ساخت و روشهاي طراحی/ساخت/تامین مالی/بهرهبرداري. نکته حائز اهمیت این است که هیچیک از این روشها بطور مطلق براي اجراء از بقیه بهتر نیستند و بعبارتی براي هر پروژه خاص با مشخصات منحصربفرد، یکی از این روشها از بقیه مناسبتر خواهد بود. بر این اساس و با توجه به حجم کاري و مالی بسیار بالاي پروژه هاي عمرانی بزرگ، انتخاب روش مناسب اجراي پروژه از بین روشهاي موجود از اهمیت فوقالعادهاي برخوردار است. در این مقاله یک سیستم پشتیبانی تصمیم گیري چند معیاره (MCDM) به کمک فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) براي کمک به افراد تصمیمگیرنده براي انتخاب روش بهینه اجراي پروژه ارائه داده شده است.

مقدمه
پیادهسازي و اجراي پروژه هاي بزرگ زیربنائی و توسعهاي از جمله مهمترین ابزارهاي دولتها براي رسیدن به رشد و توسعه پایدار به حساب میآیند .[1] ویژگی اصلی که این پروژه ها را از سایر انواع پروژه ها جدا مینماید، نیازهاي مالی هنگفت، سطح علمی و تکنولوژیکی بالا، نیاز به دانش فنی گسترده، حجم کاري بالا و زمانبري آنهاست که باعث تاثیرگذاري قابل توجه بر وضعیت اقتصادي، تکنولوژیکی و حتی سیاسی و اجتماعی کشورها میگردد. لذا با توجه به این ویژگیها، انتخاب روش مناسب براي فراهمسازي و اجراي این دسته از پروژه ها بسیار حائز اهمیت بوده و اشتباه در این زمینه هزینه ها و زیانهاي گاه غیرقابل جبرانی را به بار خواهد آورد.
از این رو اتخاذ سیاست مناسب در فرایند تصمیمگیري در خصوص روش اجراي طرحهاي عمرانی حیاتی بوده و توسعه سیستمها و ابزارهاي پشتیبانی براي تصمیمگیري2 میتواند به مجریان کمک شایانی نماید. در این مقاله که بر اساس یک پروژه تحقیقاتی دانشگاهی تهیه شده است، بر اساس شناسائی و مقایسه روشهاي مختلف اجرا، استفاده از نظرات خبرگان براي تعیین اهمیت عوامل موثر در فرایند تصمیمگیري و نهایتا استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی، مدلی براي تصمیمگیري در مورد روش بهینه اجراي پروژه ها ارائه داده شده است. با توجه به اینکه انتخاب نهائی روش اجرا توسط مالک/کارفرماي پروژه صورت می گیرد، رویکرد این مقاله دیدگاه کارفرمائی خواهد بود.

روشهاي اجراي پروژه ها، تعاریف و انواع
روش اجراي پروژه 3 -که گاه به اسامی دیگري مانند "مدیریت قرارداد"، "استراتژي قرارداد" یا "روش تدارك پروژه " نامیده میشود-[2] اصطلاحی عمومی است که فرایندهاي جامع طراحی و ساخت، شامل تمامی روشها، فعالیتها، توالی عملیات، روابط قراردادي، تعهدات، روابط فیمابین و شکلهاي مختلف توافقها را تشریح مینماید که همگی آنها در جهت تکمیل موفقیت آمیز طراحی و ساخت ساختمانها یا سایر سازهها به کار میروند .[3] نکته قابل ذکر این است که منظور از "روش اجرا"، روش ساخت تاسیسات پروژه نمیباشد، بلکه مجموعه فعالیتهائی مد نظر است که ساخت پروژه تنها یکی از آنهاست.
در اجراي پروژه هاي ساخت، معمولا سه طرف4 اصلی شامل مالک5 (یا کارفرما(6، طراح7 (پیمانکار طراحی) و سازنده8 (پیمانکار ساخت) دخیل هستند که طرف طراح، مسوولیت امور طراحی و پیمانکار، مسوولیت امور ساخت را بر عهده دارد .[4]
صاحبنظران، متخصصین و مجامع مختلف بینالمللی تقسیمبندیهاي گوناگونی را در مورد روشهاي اجراي پروژه ها ارائه دادهاند.
از جمله جوزف هاس [5]، رابرت دورسی [3]، مارك کانکار [6]، انجمن بینالمللی مهندسین مشاور [7]، یونیدو [8] و ... روشهاي مختلف اجراي پروژه ها را معرفی نموده و ضمن مقایسه، مزایا و معایب هر کدام از روشها را بر شمردهاند. مهمترین عواملی که باعث جدا شدن روشهاي اجرا از یکدیگر شده و زمینه پیدایش روشهاي جدیدتر را بوجود آوردهاند، عبارتند از :[9]
• جدا بودن یا یکی بودن قراردادهاي طراحی و ساخت
• میزان اهمیت هزینه هاي ساخت بعنوان یک عامل موثر در انتخاب روش اجرا و نحوه تامین مالی آن
• انحصاري بودن عامل هزینه هاي ساخت و تامین مالی آن در انتخاب روش
بر اساس تقسیمبندیهاي ارائه شده توسط متخصصین و نیز فاکتورهاي اشاره شده فوق، میتوان روشهاي اجراي پروژه ها را بطور کلی در مجموعههاي زیر جاي داد:
• روش خوداجرا9 (امانی)
• روش طراحی/مناقصه/ساخت10 (روش متداول(11
• روش طراحی/ساخت12
• روش مدیریت ساخت13 البته در سالیان اخیر روشهاي دیگري نیز ابداع شده اند که از آنها عموما تحت عنوان روشهاي طراحی/ساخت/تامین

مالی/بهرهبرداري(DBFO) 14 نام برده میشود که این روشها، بیشتر دستورالعملهائی براي تامین مالی پروژه هستند و یک روش مستقل اجراي پروژه حساب نمیشوند؛ بعبارتی روش اجراي پروژه در این روشها، یکی از چهار روش اشاره شده فوق (عموما روش طراحی/ساخت و کلید در دست) میباشد. لذا در اینجا بعنوان یک روش مجزاي ساخت مورد اشاره قرار نخواهند گرفت. از جمله مهمترین این روشها میتوان به روشهاي ساخت/بهرهبرداري/انتقال(BOT) 15 یا روش ساخت/تملک/بهرهبرداري/واگذاري16(BOOT) اشاره نمود .[10]

لازم به ذکر است که نقش طرفهاي اصلی درگیر در پروژه با توجه به نوع روش اجراي پروژه متفاوت خواهد بود. این نقشها در روشهاي مختلف اجراي پروژه ها در شکل 1 قابل مشاهده است.

در ادامه بصورت مختصر به معرفی هر یک از روشها، مزایا و معایب آنها خواهیم پرداخت.

روش خوداجرا (امانی)
روش امانی، ساز و کاري است که در آن هیچ قراردادي منعقد نمیشود و تنها کارگران یا استخدام شدگان از سوي کارفرما، مسوول اجراي کار پروژه هستند .[10] این نوع سیستم براي پروژه هائی با دامنه کار کوچک، مشخصات فنی ساده و پیچیدگی اندك مناسب است؛ اما لازم است که در سازمان کارفرما نیروي اجرائی آموزش دیده و ماهر وجود داشته باشد. در واقع در این روش خود کارفرما پروژه را به عملیات کوچکتري تقسیم نموده و بر اساس عقد قراردادهاي کوچک، عملیات را پیش میبرد.
در این روش کارفرما نقش مدیریت و تدارکات را دارد. کار طراحی اغلب به صورت درون سازمانی انجام میشود. برخی از مزایاي این روش اجرا به شرح زیر است:[11]
− امکان تغییر یا تعویض پیمانکاران دست دوم و تغییر و تحول در کارهاي مختلف، با کمترین هزینه و خسارت. − حذف هزینه هاي بالاسري که در قراردادهاي پیمانکاري اضافه میشود.
− امکان سر و سامان دادن و به ثمر رساندن پروژه هایی که پیمانکاران آنها خلع ید شدهاند.
برخی از معایب این روش اجرا به شرح زیر است:
− امکان شکست، خسارت یا کاهش کیفیت و افزایش زمان در صورت فقدان افراد مسوولیت پذیر، با تجربه و متخصص. − مشاور و دستگاه نظارت یا وجود ندارد و یا به خوبی قادر به انجام وظایف محوله نخواهند بود.
− در صورت نبودن برنامه زمانبندي دقیق و حساب شده، عملیات از انسجام لازم برخوردار نمیشود.
مشخص است که در این روش، تامین مالی پروژه بر عهده خود کارفرما خواهد بود .[1] امروزه اغلب دستاندرکاران پروژه هاترجیح میدهند که به منظور تکمیل بموقع و اقتصادي پروژه ها، مدیریت و اجراي آنها را به واحدهاي متخصص خارج از سازمان واگذار کنند و سازمان کارفرما با حجم کوچک، به فعالیتهاي جاري بپرازد .[10]
بر این اساس و با توجه به ویژگیهاي روش خوداجرا، چنین بنظر میرسد که این روش اصولا براي اجراي پروژه هاي بزرگ مناسب نباشد. براي بررسی صحت و سقم این پیشفرض، این روش نیز بعنوان یکی از روشهاي ممکن براي اجراي پروژه ها در مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.

روش طراحی/مناقصه/ساخت (روش متداول)
به این روش، روش سنتی، مثلثی یا سه عاملی نیز گفته میشود [12] و عمومیترین روش اجراي پروژه هاي ساخت بحساب میآید .[9]در این روش، کارفرما با قرادادهاي جداگانه طراح (مشاور) و پیمانکار (سازنده پروژه ) را به خدمت میگیرد. بسیاري از کارفرمایان عمومی و خصوصی از این روش در پروژه هائی که شروع کار ساخت آنها مستلزم پایان کار طراحی است، استفاده مینمایند.
پس از مشخص شدن نیازهاي کارفرما، وي قراردادي با مشاور پروژه منعقد میکند و پس از انجام شدن طراحی و آماده شدن اسناد مناقصه، پروژه به مناقصه رقابتی17 عمومی یا محدود گذارده میشود و مجموعهاي از پیمانکاران یا یک پیمانکار عمومی18ساخت براي اجراي فاز ساخت پروژه با توجه به ضوابط انتخاب میشوند .[10] در این روش کارفرما در راس مثلث قرار میگیرد و مهندس مشاور به عنوان بازوي طراحی پروژه و پیمانکار به عنوان بازوي اجرائی در قاعده مثلث عمل مینماید. ویژگی این روش ارتباط مجزاي مشاور و پیمانکار با کارفرما میباشد.
در این روش با توجه به اینکه در اغلب موارد نظارت بر نحوه انجام کار نیز بر عهده مشاور است، مدیریت فعالیتهاي پروژه به عنوان یک فعالیت جنبی به مشاور - بعنوان نماینده کارفرما- واگذار میشود.
همچنین در این روش عموما هر یک از دو طرف مشاور و پیمانکار ملزم به اعلام اشتباهات اتفاق افتاده بصورت متقابل میباشند و عدم اعلام این اشکالات براي آنان مسوولیت خواهد داشت .[9] این مساله باعث بالا رفتن کیفیت اجراي پروژه میگردد.[13]
یکی از معایب اصلی این روش، تمایز سازمانهاي طراح و سازنده است که در بسیاري از موارد باعث اصلاح و بازنگري طراحی حین اجرا میشود که صرف هزینه و زمان را در پی دارد. همچنین بطور کلی در این روش (به رغم تمامی تلاشهائی که در تنظیم قرارداد صورت میگیرد) مسوولیتها عموما شفافیت لازم را ندارند و نمیتوان ریسک پروژه را به درستی تقسیم نمود. استفاده از این روش منجر به ادعاهاي متعدد قراردادي توسط مشاور و پیمانکار میگردد. این مسائل باعث شده است که انتقاداتی بعلت صرف زمان بالا و ماهیت خصمانه ارتباطات بین مشاور و پیمانکار به این روش وارد شود .[14]
از سوي دیگر این نوع روش اجرا داراي مزایائی است که تخصصی شدن فعالیتهاي پروژه ، کنترل فعالیتهاي پروژه از سوي کارفرما، حاشیه ایمنی بیشتر براي حفظ کیفیت کارها با توجه به حضور مشاور و نظارت آنها بر پیمانکار از جمله آنهاست.
از این روش در بسیاري از کشورها براي اداره پروژه هاي زیربنائی معمولی با اندازه و پیچیدگی متوسط استفاده میشود، اما براي اجراي پروژه هاي بزرگ توسعهاي روش مناسبی نیست .[1] تامین مالی پروژه در شیوه متداول، با توجه به تفکیک فازهاي اجراي پروژه ، عموما بر عهده مالک (کارفرما) میباشد .[1]

روش طراحی/ساخت
پیمانکار طراحی و ساخت به شرکت یا موسسهاي اطلاق میشود که مسوولیت انجام خدمات طراحی تفصیلی و اجرائی (طراحی مهندسی یا مهندسی فرایند)، تهیه و تامین کالا و تجهیزات، عملیات اجرائی، نصب و راهاندازي و مدیریت انجام این فعالیتها در یک پروژه را بر عهده دارد .[15] با توجه به اینکه کلیه مسوولیتها در این روش به عهده یک پیمانکار خواهد بود، به این شیوه روش دوعاملی نیز گفته میشود. روش طراحی/ساخت خود به دو دسته تقسیم میشود که عبارتند از:
• روش کلیدگردان (کلید در دست)19
• روش طرح و ساخت توام20
روش کلیدگردان به اسامی دیگري مانند روش طراحی/تدارك/ساخت21 و روش بستهکاري22 نیز شناخته میشود .[7] در واقع میتوان گفت که EPC، نمایانگر مراحل اجراي یک پروژه به شیوه Turnkey است.
در روش کلیدگردان، کارفرما نظر کلی خود را در مورد احداث و ایجاد یک طرح تعیین و تدوین میکند. در این روش بر اساس مطالعاتی که قبلا صورت گرفته است، هدف از اجراي طرح از سوي کارفرما اعلام میشود. همچنین کارفرما برآوردي تقریبی از هزینه انجام پروژه را در اختیار دارد. سایر مراحل اجراي پروژه یعنی مطالعات فنی و اقتصادي براي انتخاب گزینه بهینه، مطالعات مرحله اول، مطالعات مرحله دوم، تهیه نقشههاي اجرائی تفصیلی، اجرا و آماده نمودن پروژه براي بهرهبرداري و در نهایت تحویل به کارفرما، بطور کامل بر عهده پیمانکار طرف قرارداد خواهد بود. یکی از معایب روش کلیدگردان این است که در این روش، انتقال دانش فنی به کارفرما صورت نمیگیرد .[1]
روش طرح و ساخت توام، تشابه زیادي با روش کلید در دست دارد. وجه تمایز این دو روش، حد و سطح خدمات طراحی است که باید پیش از انجام مناقصه و انتخاب پیمانکار طرح و ساخت توام، توسط کارفرما یا گروههاي تخصصی (مشاور انتخابی کارفرما)
آماده شده باشد. در روش D&B معمولا حدود %5 تا %30 طراحی، یعنی تقریبا فاز اول طراحی (طراحی پایه) پیش از واگذاري کار به پیمانکار طرح و ساخت توام از سوي کارفرما نجام شده است .[10] با توجه به انجام مطالعات پایه توسط کارفرما، ریسک پیمانکارD&B نسبت به پیمانکار کلید در دست و پیمانکار EPC کمتر است و میتواند بر اساس مطالعات انجام شده توسط کارفرما نسبت به دادن پیشنهاد قیمت اقدام نماید .[12]
از جمله ویژگیهاي مثبت روش طراحی/ساخت، امکان ارائه رویکردهاي فنی پیشنهادي توسط پیمانکاران در پیشنهاد است که در صورت تائید توسط کارفرما میتواند زمینه اجراي اثربخشتر پروژه را فراهم آورد .[9] بعلاوه درحالیکه در روشهاي دیگر اجرا، کارفرما با مسائل و مشکلات متعددي مواجه بود و مجبور بود در بین طرفهاي مختلف نقش داور یا منتقد را ایفا کند، در این روش بسیاري از این مشکلات در حیطه مسائل داخلی پیمانکار طراحی و ساخت قرار میگیرد و براي کارفرما دردسرساز نخواهد بود .[9]
متخصصان، مهمترین مزایاي روش طرح و ساخت توام را صرفه جوئی در زمان انجام پروژه ، کاهش عوامل دستاندرکار، هماهنگی خدمات طراحی و عملیات اجرائی، روشن بودن مسوولیت کیفیت کار، پیشرفت طبق برنامه زمانبندي و به حداقل رسیدن احتمال ایجاد کارهاي جدید میدانند .[1]
از جمله معایب این روش کمرنگ شدن اثرگذاري کارفرما در زمان طراحی تفصیلی و تقریبی بودن نسبی برآوردهاي هزینه ساخت در مرحله انجام مناقصه [1] و نیاز به انجام نظارت و ممیزيهاي قویتر بدلیل کاهش تعداد نفرات کارفرما [16] میباشد.
لازم به ذکر است که در این شیوه اجرا، پیمانکار(ان) نیز میتوانند در تامین مالی پروژه مشارکت داشته باشند و با توجه به سرمایهبري بالاي پروژه هائی که به این شیوه برنامهریزي و اجرا میشوند، استفاده از این روش تامین مالی در این پروژه ها بسیار متداول است .[1]

روش مدیریت ساخت (مدیریت اجرا)
تلاش براي توسعه و بهبود روش متداول سه عاملی، بکارگیري روش مدیریت اجرا را در پروژه ها در پی داشت. به این معنی که کارفرما، سازمان مستقل دیگري را نیز به منظور ایجاد هماهنگی بین طراحی، ساخت، مدیریت و کنترل پروژه به خدمت میگیرد. به این سازمان چهارم اصطلاحا "مدیر اجرا/ساخت"23 یا "مدیر طرح/پروژه "24 یا "مشاور مدیریت"25 گفته میشود 3]و.[12
با توجه به عوامل درگیر، به این نوع از روشهاي اجراي پروژه ها، روش چهار عاملی نیز گفته میشود .[12] همچنین با توجه به طرفهاي درگیر در این روش، گاه به نام روش EPCM نیز شناخته میشود .[15]
روش مدیریت اجرا/ساخت به دو گونه اصلی تقسیم میشود9]و:[10
• مدیریت اجرا/ساخت در مقابل دستمزد26
• مدیریت اجرا/ساخت سهیم در ریسک27
در مدیریت اجرائی در مقابل دستمزد (CMA)، کارفرما در ابتدا یک شرکت ارائه کننده خدمات مدیریت طرح را از طریق مذاکره یا مناقصه انتخاب نموده و با وي بعنوان مدیریت اجرا قرارداد منعقد میکند. مدیر اجرا (مدیر ساخت)، مانند مشاور کارفرما و در کنار وي، به انجام امور برنامهریزي، هماهنگی و مدیریت در فازهاي طراحی و اجرا میپردازد. نقش اصلی مدیریت ساخت، هماهنگکردن و یکپارچه نمودن فعالیتهاي انجام شده در مراحل مختلف پروژه است. این روش به کارفرما امکان مشارکت در فرایند ساخت را میدهد و قراردادهاي طراحی و ساخت توسط کارفرما، با واحدهاي واجد صلاحیت منعقد میشود. در این حالت ریسک چندانی متوجه مدیریت ساخت نیست و این پیمانکار بر پایه یک حقالزحمه توافق شده به انجام خدمات میپردازد. در این روش پرداختها معمولا بصورت هزینه بعلاوه سود است و پرداخت به پیمانکاران اجرائی، از سوي کارفرما و توسط واحد مدیریت ساخت انجام میشود .[10]
در این روش عقد همه قراردادهاي طراحی و نیز تک تک قراردادهاي ساخت با کارفرماست که ممکن است داراي اثر منفی
(مشکل بودن مدیریت چندین قرارداد) یا مثبت (تسلط بر کار همه پیمانکاران) باشد. همچنین در این حالت بدلیل تعدد طرفهاي درگیر، قیمت مشخصی براي اجراي پروژه وجود ندارد .[9]
نوع دیگر، مدیریت اجراي سهیم در ریسک (CMR) است که در این روش، پیمانکار مدیریت ساخت، عامل محوري اجراي پروژه است و به عنوان بخشی از کارفرما، وظایف مدیریت را انجام میدهد. گاهی ممکن است کارفرما تمایلی به عقد مستقیم قرارداد با پیمانکاران ساخت نداشته باشد و به منظور رهائی از درگیريها و ریسکهاي منتقل شده از پیمانکاران، تنها با پیمانکار مدیریت ساخت قرارداد منعقد کند. مدیریت ساخت، مجاز به انجام عملیات ساخت نیست؛ اما علاوه بر وظایف ذکر شده قبلی، مانند یک پیمانکار عمومی عمل نموده و اقدام به عقد قرارداد با پیمانکاران براي اجرا مینماید. از این رو با توجه به نوع قرارداد، وي نیز در ریسکهاي پروژه سهیم خواهد بود .[10] تامین مالی این نوع از روشهاي اجرا نیز اغلب بوسیله خود کارفرما انجام میگیرد .[1]
مشکل اصلی روش CMR این است که با اتمام طراحی و شروع کار ساخت، ماهیت نقش CMR تغییر نموده و از مشاور کارفرما تبدیل به پیمانکار عمومی میگردد و این امر ممکن است مشکلات و تنشهائی را در زمینه کیفیت کار طراحی و زمانبندي پروژه ایجاد نماید .[9] همچنین هنوز کارفرما براي مدیریت پروژه دو قراداد (طراحی-ساخت) منعقد مینماید که نهایتا سبب میشود اجراي پروژه در این شیوه کندتر از روش طراحی/ساخت باشد .[9]
در کل روش مدیریت ساخت داراي شباهتهائی با روش متداول (سه عاملی) است، با این تفاوت که مسوولیت مدیریت بطور مجزا تعریف گردیده و با دقت و سختگیري زیادي انجام میشود .[3] بعلاوه بدلیل اشراف مدیریت اجرا بر پروژه ، امکان همپوشانی فعالیتهاي طراحی و ساخت و اتمام سریعتر پروژه وجود خواهد داشت .[9]
اشکال عمده روش چهارعاملی، امکان تداخل در وظایف و مشکل بودن تعیین مسوولیتها و نیز افزایش بوروکراسی به دلیل بالارفتن تعداد طرفهاي درگیر در اجراي پروژه میباشد .[12] همچنین براي موفقیت پروژه لازم است که عامل چهارم در این زمینه داراي مهارت و تجربه کافی بوده و بر تمام ابعاد حقوقی، مالی، اداري، اجتماعی، فنی و مهندسی طرح تسلط و اشراف داشته باشد .[10]
باید توجه داشت که روش مدیریت ساخت نمیتواند به عنوان جانشین یا جایگزین سه روش قبلی مطرح شود. بلکه این روش را میتوان به موازات روشهاي قبلی انجام داد.

عوامل موثر در انتخاب روش اجراي پروژه

تصمیم نهائی در خصوص روش اجراي پروژه توسط مالک/کارفرما گرفته خواهد شد، اما بهتر است که وي قبل از تصمیمگیري، با مشاور طراحی و پیمانکار ساخت مشورت نماید .[3] براي انتخاب روش بهینه براي اجراي پروژه ، باید ابتدا عوامل موثر بر انتخاب (که در واقع همان عوامل مهم براي اجراي پروژه هستند) شناخته شوند و سپس در مقایسه این عوامل با ویژگیهاي روشهاي مختلف اجرا، روش بهینه انتخاب گردد.
در این مورد توجه به دو نکته مهم است؛ اول اینکه امکان انتخاب و معرفی یک روش بعنوان بهترین روش براي اجراي تمامی پروژه ها، وجود ندارد. بعبارتی نمیتوان براي همه پروژه ها (با مشخصات متفاوت) یک روش اجرا را بعنوان روش بهتر تجویز نمود، بلکه میبایست با توجه به شرایط ویژه هر پروژه ، روش مناسب براي اجراي آن را انتخاب کرد .[1] علاوه بر آن روشهاي چهارگانه تشریح شده فوق داراي یک قالب و چارچوب کاملا ثابت و یکسان نیستند، بلکه میتوانند بر اساس نحوه تامین مالی و سیستم تسهیم ریسک پروژه رویکردهاي متفاوتی داشته باشند.

نکته دیگر توجه به شاخص "ارزش پول هزینه شده٢٨" براي پروژه میباشد، بدین معنی که روش بهتر براي اجراي پروژه ، لزوما روشی نیست که هزینه هاي کارفرما را کمینه نماید، بلکه روشی مناسبتر و بهتر است که ارزش هزینه صرف شده کارفرما براي اجراي پروژه را بیشینه کند .[9]

اجزاي فرایند تصمیمگیري

براي هر انتخابی سه جزء کلیدي لازم است که عبارتند از: هدف29، معیارها30 و گزینه ها.31 این سه اصل در مورد انتخاب روشهاي اجراي پروژه ها نیز صادق است. بر این اساس هدف عبارتست از "انتخاب بهترین روش براي اجراي پروژه "؛ معیارها، همان عوامل تاثیرگذار بر انتخاب روش اجراي پروژه ها هستند که در قسمت بعد مورد بحث قرار خواهند گرفت و نهایتا گزینه ها نیز عبارتند از روشها مختلف اجراي پروژه ها که چهار روش اصلی آنها در بخش قبلی معرفی شدند.

عوامل تاثیرگذار بر انتخاب روش اجراي پروژه و اهمیت آنها

براي شناسائی عوامل موثر بر انتخاب روش اجراي پروژه ، تحقیقات نسبتا جامعی [1]، مشتمل بر مطالعه متون علمی نگاشته شده در این زمینه و نظرسنجی از مدیران پروژه هاي بزرگ داخلی صورت گرفت. در این بررسیها سعی شد متون اصلی و مرجع در زمینه مدیریت پروژه هاي بزرگ و روشهاي اجراي این پروژه ها مدنظر قرار گرفته و عوامل موثر بر روش اجرا از آنها استخراج گردد.
همچنین نظرات گروهی از متخصصان اجراي پروژه هاي بزرگ بکمک پرسشنامه هاي طراحی شده بر اساس متدولوژي AHP نیز جمعآوري و لحاظ شد.
پس از انجام این تحقیقات، نهایتا تعداد 29 فاکتور پس از تلفیق و جمعبندي بعنوان عوامل تاثیرگذار شناسائی شدند که این فاکتورها در هفت معیار تصمیمگیري مطابق جدول 1 ارائه گشته اند.

لازم به ذکر است که علیرغم پژوهش گسترده انجام گرفته براي تفکیک بین عوامل تاثیرگذار، وجود ارتباط و همپوشانی بین برخی از عوامل دستهبندي شده فوق کاملا منتفی نمیباشد. ذیلا به معرفی برخی از مهمترین عوامل معرفی شده در جدول فوق میپردازیم:

• انعطاف یا فشردگی زمانی: ممکن است فشردگی زمانی پروژه به گونهاي باشد که تنها با همپوشانی فازهاي طراحی و اجرا بتوان مقاطع مهم32 و ضربالاجلهاي اجرائی33 را پوشش داد. بطور کلی زمان پایان کار در روشهاي یکپارچه طراحی و ساخت کوتاهتر خواهد بود.

• امکان تخمین هزینه اجرا قبل از قرارداد: در برخی از روشهاي اجرا، میبایست برآورد دقیقی از هزینه هاي اجراي پروژه قبل از عقد قرارداد صورت گرفته باشد.

• بودجه در نظر گرفته شده: میزان هزینه هاي ثابت تخمین زده شده براي پروژه ، از جمله عوامل موثر در انتخاب روش اجراي پروژه میباشد.
• قابلیت تعریف محدوده: درك دقیق کارفرما از محدوده34 انجام کار، بر روي نوع روش اجراي پروژه اثر خواهد داشت. عموما اگر کارفرما محدوده پروژه را بدرستی نشناسد، نمیتواند از قراردادهاي مجزا براي طراحی و اجرا استفاده نماید .[1]
• اندازه و پیچیدگی پروژه : موارد نظیر حجم کاري و مالی موردنیاز براي انجام پروژه ، تکنینکها و تکنولوژي قابل کاربرد براي ساخت تاسیسات، سطح توانمندي نیروهاي داخلی کارفرما و ... از جمله عوامل موثر بر تعیین نوع روش اجراي پروژه هستند.
• کاربردي بودن: منظور از کاربردي بودن35، وجود امکان بهرهگیري و استفاده از روشهاي گوناگون اجرا توسط کارفرما میباشد.
بعبارتی عدم وجود موانعی مانند توان فنی یا مالی، منع قانونی، فشارهاي سیاسی و اجتماعی و ... .سطح کنترل بر طراحی: میزان دخالت و اعمال کنترل از سوي کارفرما در روشهاي گوناگون اجراي پروژه ها متفاوت است. این میزان از کنترل خیلی زیاد در روش خوداجرا تا کنترل خیلی کم در روش طرح و ساخت متغیر است .[10]
• موازنه هزینه /کیفیت: براي انتخاب روش اجرا، باید مشخص شود که آیا کارفرما در هرصورت مایل به کاهش هزینه هاست، یا با این مساله بصورت استفاده بهینه از هزینه صرف شده برخورد میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید