بخشی از مقاله

موضوع و روش شناسی در تحقیق کیفی
اشاره:
به نظر می رسد که اگر اقبال به پژوهش های کمی غلظت و افزایش یابد، به نوعی گرایش به پژوهش های کیفی کم شده و باعث می شود که پژوهش های کیفی کمتر توسعه و گسترش پیدا کنند و طبیعتا محتوایشان ضعیف بشود. وقتی که محتوا ضعیف گردید احيانا نتایجی هم که ارائه می شود نتایج سود مند و قابل تاثیری نباشد و در نهایت نتوانند حمایت همه جانبه را نسبت به انجام پژوهش های کیفی کسب کنند لذا ضرورت دارد اقبال به پژوهش های کیفی صورت گیرد. تصور می شود که کلید یا بسترهایی از این فضای چالش انگیز و ابهام آلود می تواند بستر سازی، فرهنگ آفرینی و شناسایی واقع گرایانه این روش ها باشد که نتیجه این خواهد شد که به تدریج ابعاد کار کردی روش های تحقیق کیفی نمایان گردد. موضوعات قابل توجه برای این که روش های تحقیق کیفی بتواند گسترش پیدا کند می تواند عبارت باشد از :
1- توسعه و گسترش سریع آموزش روش تحقیق کیفی در دانشگاه هایی که دارای تحصیلات تکمیلی هستند.
2- زمینه سازی سودمند برای آموزش روش تحقیق کیفی در پژوهشگاه های اعتبار بخشی به اکتشاف
3- پیچیدگی و تنوع مسائل اجتماعی و انسانی
۴- نفی دیدگاه ها و نظریات وفرا روایت ها و تمرکز بر موضوعات مشخص و موردی که در طول زمان تحولات و تغییرات فراوانی یافته است.
۵ - تناسب بیشتر روش های کیفی با بومی سازی نیازها و مسائل موضوع و روش شناسی در تحقیق کیفی
۶- کمک شایان توجه به تبیین های مختلف انسانی اجتماعی از طریق توصیف عمیق و همه جانبه که معمولا توصیف عمیق در روش های تحقیق کیفی بیشترین نقش را دارد
۷- بحث تناسب معقول روش های تحقیق کیفی با نگرش های عمیق و راهبردی در سطح تحقیقات کلان و راهبردی به نظر می رسد که یک شناخت تفصیلی کاربردی از روش های تخصصی و کیفی می توان ارائه داد که روی گسترش و اثر بخشی روش های کیفی تاثیر بگذارد. مؤلفه - هایی همچون گسترش بومی فرهنگ، قدرت دینی، زمینه سازی آموزشی در ایران، پیچیدگی و تنوع مسائل اجتماعی، جهت گیری بومی سازی نیازها کمک به تبیین از طریق توصیف عمیق و تناسب معقول بازنگری های کلی و راهبردی تحلیل نمادین، گروه های کانونی، رویکرد همگرایانه، تاریخ شفاهی و رویکرد شناختی. تحلیل محتواء تحلیل موردی، تحلیل گفتمان داستان سرایی، تحلیل روایتی، نظریه زمینی، نظریه شبکه عامل، پژوهش فعال امروزه در بعضی از کشورهای پیشرفته به عنوان مطالعه کیفی مطرح می شود. از مشاهده مشارکت جویانه، استقرای تحلیلی، نظریه انتقادی، مطالعات فرهنگی، تحلیل ریخت شناسی، پدیدار شناسی، الگوهای غیر کمی، تحلیل متن، تحلیل گفتگو، تأويل گرایی، نشانه شناسی، آوا شناسی و تحلیل تاریخی می توان به عنوان روش های جدید مطالعات کیفی در کشورهای پیشرفته نام برد.
دکتر نصر ا... زاده: امروز به دنبال بحث و بررسی دو روش مطالعه کیفی هستیم که در قالب یک گفتگوی علمی با اساتید و دانشجویان، آن را دنبال می کنیم نخست آقای دکتر رضایی در مورد تحلیل موردی و تحلیل تطبیقی تاریخی راهنمایی بفرمایند، در خدمتشان هستیم.
دکتر رضایی : عرض به خدمت شما که قرار شد ما راجع به کيس استادی نمونه موردی case study با دوستان صحبت کنیم. همان طور که از اسمش پیدا است، بررسی کیس، هم خود کیس و هم مفهوم کيس موضوعیت دارد و هم خوب بررسی بشود که منظور ما از کیس چیست و چه ویژگی هایی می تواند داشته باشد ؟ و این که خود کلمه مطالعه (Study) هم به نظرم می رسد در اینجا می شود رویش دقت بیشتری به خرج داد و بحث را پیش برد. ما می گوییم کیس یک مورد خاص هست. و اساسا چون یک مورد خاص است موضوع پژوهش ما محسوب می شود در پژوهش کیفی و برای این که به این سوال مان جواب بدهیم به یک معنا به هدفی هم که اینجا داریم توجه نشان می دهیم. هدفی که ما در این جا داریم بررسی پیچیدگی های موضوع هست و مورد. چون بعدأ موضوع را جدا می کنیم. پیچیدگی های آن مورد را باید بررسی کنیم، خصوصیت هایش (Specifity) ، خاص بودن هایش را باید بررسی کنیم و خود شرایط و موقعیتی که آن پدیده قرار دارد برای ما موضوعیت دارد. چه چیزهایی کیس ما می تواند باشد ؟ این توضیح را هم خدمت دوستان عرض کنم که بحث ما در واقع از جایی شروع می شود که شما آن مکاشفات نظری تان را انجام دادیده مساله تان را تعریف کردید، بحث های نظری و مرور ادبیات همه را انجام دادید. بنابراین اگر ما از وسط بحث شروع می کنیم به این دلیل است که ما عملا وارد متدولوژی بحث داریم می شویم. پس خیلی از محفوظات را ما داریم. بر اساس آن داریم عمل می کنیم کیس ما می تواند یک (فرد) باشد، کنش گر باشد البته داخل پراتنز عمدا گذاشتم فرد که کنش گر در برخی از تحلیل ها می تواند فراتر از یک فرد هم باشد، مثلا سازمان را هم گاهی اوقات ما یک کنش گر در نظر می گیریم. کيس ما هم می تواند یک کلاس درس باشد، یک بیمارستان باشد، گاهی اوقات یک شهر می تواند باشد. اما نمی دانم باید راجع به این بحث کرد آیا یک کشور می تواند باشد؟ یا یک ملت می تواند یک کیس باشد؟ جلوتر که برویم این تمایزات برای ما روشن تر می شود. من سعی کردم در واقع آن تیترهایی که لازم هست برای این که ویژگی های کیس ما را روشن کند خدمت دوستان عرض کنم. یکی از موارد خیلی مهم برای ما این است که کیس باید قطعیت داشته باشده روشنی داشته باشد. یعنی اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم کیس ها مصادیق هستند. فرایند ها برای ما کیس محسوب نمی شود. یک مثال که می شود اینجا زد خود عمل تدریسی که الان من دارم اینجا سخنرانی می کنیم این یک کیس نمی تواند برای ما باشد اما ، این کارگاه را می توانیم یک کیس تلقی کنیم دانشکده شما می تواند کيس تلقی بشود. ما می گوییم کیس باید حد و مرزش مشخص باشد. قطعیتش اشاره به این قضیه دارد. حتما هر کسی که ما از آن یاد می کنیم یک پیچیدگی هایی دارد. پیچیدگی حاصل روابط Systematic است، پس کیس یک خصلت نظام دار دارد و یک سیستم می تواند برای ما محسوب بشود. در یک محدوده مشخص عمل می کند. این حدو مرز اگر روشن نشود ما با مشکل مواجه می شویم و مثال عرض می کنم خدمت شما، فرض بفرمایید که شما برای حل مساله ای مدرسه را موضوع تحقیق خودتان قرار می دهید. اگر بناست که مدرسه موضوع تحقیق باشد خوبه روشنی دارد، قطعیت دارد مرزش مشخص است و حدودش مشخص است، در مدرسه باید دقیقتر شما بدانید که با چه چیزهایی سروکار دارید در مدرسه خیلی هم عوامل انسانی وجود دارد. از دانش آموز، از اولیای مدرسه، هم یک سری عوامل برون مدرسه ای وجود دارند که در اینجا نقش ایفا می کنند و مناسباتش را تحت تاثیر قرار می دهند. اولیاء مدرسه دانش آموزان و هم یک سری عوامل مادی هستند که در مدرسه وجود دارند و آنها هم بخشی از کیس شما هستند مثلا دیوار مدرسه یک بخشی از این کیس شماست. جزئی از اجزا هست که شما باید آن زمانی که دارید حدود کیس تان را مشخص می کنید همه اینها روشن بشود و تکلیف کارتان هم معلوم بشود . مثلا اگر می خواهید شما روابط غیر رسمی را در مدرسه بیرون بکشیده فکر می کنید کجا را اگر ببینید خوب است؟ عذر می خواهم دستشویی ها یک جای خیلی مناسبی برای پیدا کردن روابط غیر رسمی است. همه ما تجربه زندگی مدرسه ای را داریم خیلی از ما شاید یک یادداشت های یادگاری هایی گذاشته ایم ولی همه مان تقریبا دیدیم. دیوارهایی که در گوشه گوشه و در بخش های مختلف مدرسه برای شما می تواند بخشی از موضوع یا منبع اطلاعاتی شما باشد که چیزهایی یادداشت می شود. تحقیقی که ما در مدرسه انجام دادیم خیلی اطلاعات جالبی از فضای مدرسه، از طریق همین دیوار ها و دست نوشته ها یا عکس هایی که به دیوار ها چسبانده می شود، دیوار نوشته هایی که وجود دارد خلاصه چیزی از قلم در مدرسه نمی افتد. اما چیزی که در این عبارت ما خدمت شما عرض کردیم حد و مرز باید روشن بشود، ما باید بتوانیم کیس را بیاییم آناتومی اش را دقیقا مشخص کنیم قطعه قطعه اش کنیم، بخش ها و اجزای درونی اش را بیرون بکشیم چون هر کدام از این بخش ها به ما اطلاعاتی می دهند که به واسطه آن اطلاعات ما می توانیم تحليل کلی از کیس مان بدهیم این قضیه که کیس ما دقیقتر روشن بشود به یک بحث دیگری هم دامن می زند و آن این که ممکن است موردی که ما داریم مطالعه می کنیم، کیسی را که داریم مطالعه می کنیم بخشی از یک گستره وسیع تر باشد. مثلا این مورد ما (مدرسه) در واقع در یک واحد تحلیلی قرار می گیرد که مسلما آن واحد به لحاظ سطحش وسیع تر از خود مدرسه است. مثلا واحد مشاهده مان (Observation Unit) در کیس استادی که داریم انجام می دهیم مدرسه است . اما واحد تحلیل (Analysis Unit ما ممکن است نظام آموزشی باشند بعدها که به بحث تعميم (Generalization) برسیم آنجا اشاره خواهیم کرد که لزوما مطالعات کیفی، ما را از سطحی از تعمیم دور نمی کند. امکان هایی پیش روی ما هست که به واسطه آن امکان ها می توانیم به سطحی از تعمیم دست پیدا کنیم یکی از جاهایی که این اتفاق می تواند بیافتد جدا کردن سطح مشاهده و تحلیل است. حالا این که چه ویژگی هایی را باید مشاهدات ما داشته باشد که ما را به یک سطح تحلیل وسیعتری در نظام آموزشی بکشاند بعدا می رسیم کاری که ما در اینجا می کنیم در تحقیق موردی با مشخص کردن حد و مرزهای کیس مان به دنبال یک فهم کلی هستیم . کیس استادی باید یک درکی کامل و نسبتا جامع از پدیده به ما بدهد اما با وجود این در پاره ای اوقات ما به یک چیزهای دیگری توجه نشان می دهیم بایستی احتمالا یک ویژگی های خاصی از خود کیس مان که به اندازه کافی خاص هست بیرون بکشیم و آن را موضوع مطالعه قرار بدهیم خوب نحوه انتخاب چگونه باید باشد؟ عموما گفته می شود که نحوه انتخاب می تواند به دو نوع باشد: درونی یا بیرونی، در یک تقسیم بندی دیگر سه نوع را مطرح می کنند: درونی، بیرونی، مورد پژوهشی جمعی که چند مورد را مورد بررسی قرار می دهند. در تحقیق موردی درونی ، همین طور که اینجا آمده فهم خود آن کيس ویژه برای ما اهمیت دارد. چیزی که در نهایت ما در اینجا می رسیم احتمالا یک توصیف ناب است. چیزی که گیرتز یکی از مردم شناسان معروف توصیف عمیق یاد می کند. در اینجا رابطه ها لزوما مورد بحث قرار نمی گیرد. توصیف برای توصیف است، می گوییم هنر برای هنر ، علم برای علم . در اینجا توصیف برای توصیف را خواهیم داد .
در مسیر تکاملی کار، احتمالا به یک مجموعه داده هایی برسند که بتوانند آن را به سطوح دیگری تعمیم بدهند یا نظریه را تست بکنند پرسش هایی دارند که می خواهند پاسخش را پیدا کننده به سطحی از تحلیل برسند که در موارد مشابه هم از این داده ها استفاده کنند. بنابراین، مورد برای ما في نفسه هدف محسوب نمی شود توصیف آن هدف نیست. ما به داده هایی خواهیم رسید که از آن به عنوان یک ابزار استفاده کنیم برای اهداف دیگری که در اینجا داریم بنابراین رابطه ها برای ما مهم است، بحث تعميم در اینجا مطرح می شود. در اینجا ممکن است در مطالعه موردی - ابزاری ممکن است که ما بیش از یک مورد یا کیس را مورد بررسی قرار بدهیم به عنوان مثال بنده کاری را که در سطح مدارس تهران انجام دادم ۵ مدرسه را انتخاب کردم. بنابراین بیش از یک مورد داریم ما اینها را می گوییم مطالعه موردی جمعی (Collective)، چند مورد اما این موارد باید به گونه ای انتخاب بشوند که در واقع شما را به یک مطالعه نظام مند که در امتداد هم باشد و به یک جمع بندی برساند. در مطالعه ابزاری، موضوع، از خود کیس اهمیت بیشتری دارد. اگر خاطرتان باشد چند دقیقه قبل خدمت شما عرض کردم که در مدرسه ممکن است یک موضوعی برای ما اهمیت داشته باشد که ما آمدیم و وارد مطالعه شدیم. نه خود آن کيس که دارد چه اتفاقی درش می افتد. بنابراین شما وقتی مطالعه موردی ابزاری انجام می دهید خیلی چیزهای دیگر را باید قبلا روشن کرده باشید و مثلا باید موضوعات تحقیق، برخی پرسش های اساسی تان را باید مشخص کرده باشید و این که این مطالعه اساسأ برای چه چیزی ، برای چه هدفی انجام می شود. ما در انتخاب مورد در اینجا عموما به یک اصل پایبند هستیم و می گوییم کیس استادی از نوع مطالعات نمونه ای نیست. ما بایستی ببینیم که بر اساس کدام آموزه یا نظریه به دنبال حل چه پرسش ها و مسائلی هستیم که بعد چه کیسی می تواند پاسخ هایی برای این پرسش های ما در اختیار مان بگذارد. نوعی بودن یا معرف بودن در اینجا لزوما ملاک کار نیست. نوعی بودن را ما معادل Representative می گیریم. در نمونه گیری های آماری بر اساس آن منطق آماری که وجود دارد و فرمول هایی که در اینجا هست تصور ما این است که مفروضه ما این است که ما هر مشتی که از این خروار برداریم معرف و نمونه همه جمعیت خواهد بود. چون از اول گفتیم که لزوما ما با یک منطق پیش می رویم پس بنا نیست که شما نمونه هایی را و مواردی را در اینجا انتخاب کنید که نمونه معرف باشد. یعنی اگر شما دارید پرپوزال یک پایان نامه می نویسید و کیس استادی را ملاک متدولوژی خودتان قرار دادیده هیچ دلیلی وجود ندارد که شما بیایید برای ما اثبات بکنید که این موردی که من برداشتم یک نمونه معرف هست
چون أساسا چنین فرضی وجود ندارد. گر چه یک عده برای بحث تعميم شان آنجایی که می خواهند بگویند که مطالعات موردی می تواند به ما کمک کند در تعمیم های وسیع تر، روی این بعد تاکید بیشتری می کنند. می گویند که اگر شما نمونه های معرف امکان برایتان فراهم بشود که بردارید احتمالأ بتوانید تعمیم را وسیع تر کنید. چه بسا ممکن است یک نمونه هایی غیر متعارف و غیر معمول شناخت بیشتری در اختیار ما بگذارد، باید آسان یاب باشد و تحقیق پذیر. مثلا بنده وقتی داشتم راجع به مدارس کار می کردم چون گفتند که تجربیات هم منتقل بشود و خصلت کارگاهی داشته باشد من خدمت دوستان عرض می کنم تجربیات را همان اول من مجبور شدم که مدارس دخترانه را بگذارم کنار. برای این که بنده به عنوان یک محقق مرد با محدودیت های زیادی مواجه بودم که نمی توانستم مدارس دخترانه را ببینم خوب همیشه هم تاکید می شد که از این همکار زن استفاده بشود ولی خوب در تحقیقات کیفی اگر چه ما از دستیار استفاده می کنیم، همکار می گیریم. ولی خیلی بیشتر از تحقیقات کمی به خود محقق وابسته هستند بنابراین آنچه را که من می خواستم مشاهده کنم و یا درکی که به دنبالش بودم، توسط همکار من قابل حصول نبود. بنابراین این شرط آسان یابی و تحقیق پذیری در این جا برای من میسر نبوده بنابراین من این را کنار گذاشتم و متمرکز شدم روی مدارس پسرانه، چیزی که عموما توصیه می شود در انتخاب موارد این است که باز شرط تنوع رعایت بشود. من امیدوارم به بحث نمونه گیری برسم و آنجا بگوییم که این تنوع چه کمکی به ما می کند. برای این که شما پرسش هایی که دارید بسته به نظریه ای که دارید و چارچوب مفهومی که دنبال می کنید، باید برای سوالاتی که در آن چارچوب مفهومی تان طرح شده پاسخ پیدا کنید و این با دیدن احتمالا موارد متنوع امکانش فراهم می شود. من اگر بخواهم از فرهنگ واژگان کمی استفاده بکنم، اگر درست بگویم و امیدوارم آقای دکتر ساعی ما را تصحیح بفرمایند. مثلا شما می گویید جداولی که در روش های کمی می کشیدید این جداول باید به اندازه کافی نمونه، داخل آن قرار بگیرد که آن فرمول های آماری جواب بدهند و بعد معنادار بشود و نتایجی که به دست می آوریم محکمتر باشد. بخاطر همین هم هست که اگر موارد مشابه از ۳۰ تا کمتر باشد در آن جداول ممکن است که معنادار نشود و مجبور بشوید یک تصحیحاتی را اعمال کنید . بعد ریکورد می کنید، قاطی می کنید با هم تا این تعداد برود بالا. در مورد روش کیفی هم همین طور است شما ابعادی را که می خواهید بسنجید باید در نمونه های کثیر پیدا کنید . اگر جنسیت، اگر سن، اگر طبقه و اگر چیزهای دیگر موضوع بحث تان باشد به عنوان مثال شما می خواهید ببینید که پیام های پرورشی که از طرف آموزش و پرورش به مدارس می آید نحوه مصرف و برخورد و مواجه با این پیام ها در بین گروههای مختلف دانش آموزی چیست؟ یا در مدارس مختلف چگونه این تغییر می کند آن وقت شما باید حداقل چند تا مدرسه را بگذارید، مدرسه بالاشهری، وسط شهری، پایین شهری دانش آموزان با طبقات مختلف اجتماعی، سطح توسعه مدرسه ، امکاناتی که دارد همه اینها را که دخیل کنید مجبور می شوید که نمونه های متنوعی را در اختیارتان داشته باشید. در اینجا خوب شیوه نمونه معرف بودن ملاک نیست پس بایستی یک روش دیگری وجود داشته باشد. در اینجا ما به شیوه استراتژیک نمونه ها را انتخاب می کنیم شما از اول می روید سراغ کسانی که مشخص هستند، از کسانی که جنسیت فرض کنید مردانه یا زنانه دارند چون برای شما از اول در نظریه این مهم است که باید این را ببینید. به طبقات بالادست و پایین دست یا اگر مشاغلتان مهم است باید بروید سراغ همان مشاغلی که در تئوری شما بحث شده و شما می خواهید راجع به آن مطلب گیر بیاورید. به خاطر همین است که در اینجا بر شرط نظری بودن و قصد مند بودن تکیه می شود. چیزی که عموما دیده می شود این است که بسیاری از دانشجویان پرپوزال کیفی می نویسند و خیلی اصرار می کنند که به شیوه کمی سخن بگویند. یعنی پرپوزال شان را آن جوری بنویسند. هیچ دلیلی وجود ندارد، البته مجبورند که نظر گروه را جلب کنند ( قدرتمند ترین طیف روش های کمی در ایران این سوق را می دهد دانشجویان را که به این سمت حرکت کنند تا به شیوه کمی سخن بگویند ولی می خواهند روش کیفی انجام بدهند. در اینجا در مطالعات موردی هم همین است که این شیوه انتخاب موارد تابع همان اصول کلی است که در روش های کیفی است و ما اینجا هم موارد را این طور انتخاب می کنیم. در اینجا بزرگی حجم نمونه ملاک نیست. اگر چه تنوع ملاک هست. چند تا باید باشد حجم نمونه ما چند تا مورد باید داشته باشیم. مطالعه موردی را می شود با یک مورد هم انجام داد. اگر لازم شد تعداد موارد مان را بیشتر می کنیم اما این که تا چه تعداد باید پیش برویم، خوب مسلما اولین چیزی که پیش روی ما قرار می گیرد زمان ماست. مطالعات کیفی اساسا زمان بر است، برای این که حضور در محل را طلب می کند. بنابراین حجم نمونه نمی تواند خیلی بالا برود. ولی باید مواردی را انتخاب کنیم که حداقل آن تئوری را که داریم، مورد آزمون قرار بدهیم. در اینجا می گوییم که نمونه ها به دلایل عملی کوچک هستند. این به نظرم حرف درستی است. هیچ منع ذاتی در اینجا وجود ندارد، برای اینکه شما نمونه های کثیر را ببینید. به دلایل عملی می گوییم کوچک است برای این که واقعا فرصت نمی کنیم. بعضی وقت ها اصلا نمونه دیگری وجود ندارد که ببینیم چون مورد خاص است . کیس استادی است مجبوریم یکی دو تا نمونه بیشتر را مورد مطالعه قرار ندهیم. یک سری شرایط در اینجا اثر گذار هست که ما بالاخره همان تعداد اندک را هم که داریم تعیین می کنیم . یکی اش نقطه اشباع نظری است. اگر خاطرتان باشد باید ببینیم که نظریه ما به دنبال طرح چه سوالاتی هست. آن سوالات را که می خواهیم پاسخ بدهیم ما این قدر باید پیش برویم، داده جمع آوری بکنیم تا این که بالاخره به جایی برسیم که دیگر هر چه بیشتر جمع می کنیم اطلاعات مان افزوده نمی شود. خیلی ها ممکن است بگویند این شخصی می شود. در روش کیفی به طور اعم و مطالعات موردی به طور خاص، بله این قضیه کاملا شخصی است، اما یک راه هایی داریم که این شخصی بودن قضیه را تا حد زیادی کم می کند که انشاء الله اگر برسیم خدمتتان عرض خواهم کرد. بنابراین ما تعداد نمونه را تا جایی پیش می بریم که اگر محدودیت بودجه ای با محدودیت زمانی را کنار بگذاریم باید تعداد موارد را آن قدر ببریم بالا که ما به آن اشباع نظری برسیم و برای همه آن سلول هایی که خانه های جدولی که مثال زدم باید بتوانیم برای تک تک آن خانه ها داده جمع کنیم، بتوانیم تعریف کنیم. در اینجا منطقی نیست که یکی بیاید از ما بپرسد شما یک مورد دیدید و بعد در مورد کل آن نمونه سخن می گویید. همین است، منطق است و چیزی غیر از این نیست. حجم نمونه محدود به طرح نظریه تحقيق ما هم هست که خدمت شما عرض کردم. باید این قدر ما تعداد مورد را داشته باشیم که بتوانیم امکان لازم برای پاسخ گویی به همه پرسش هایی که مطرح کردیم را داشته باشیم از این حیث هیچ فرقی بین کمی و کیفی وجود ندارد ولی در مورد کمی تعداد نمونه کثیر را برای چنین پرسش هایی انتخاب می کنیم در اینجا اگر یک مورد داده لازم را برای ما فراهم کند به همان یک مورد اعتنا و اکتفا می کنیم اساسأ بحث تعمیم را اینجا مطرح نمی کنند چون منطق در اینجا متفاوت است. اما یک اتفاقاتی دارد می افتد که توجه به بحث تعمیم را جدی تر کرده برای این که ما تحقیقات کیفی انجام می دهیم که در برنامه ریزی های کلان از آن استفاده کنیم. اساسا همین که شما در اینجا در دانشگاه دفاع ملی می آیید کار کیفی انجام می دهید، چون اینجا هدف اصلی اش گسترش علم به ماهوی علم که نیست یعنی شما که علم را برای علم کار نمی کنید، احتمالا یکی از اهداف عمده چنین دانشگاه هایی این است که شما از این علم کمک بگیرید یک برنامه ریزی هایی بکنید و از آن استفاده عملی ببرید. برخلاف بسیاری از آکادمی ها. بنابراین شما اگر کار کیفی می کنید در واقع خیلی رابطه وسیعی دارد (در سطح جهانی هم همین طور است.) که از داده های کیفی برای برنامه ریزی های کلان استفاده می شود. تلاش هایی که برای آشتی دو روش کمی و کیفی صورت می گیرد. همه اینها باعث شده که توجه بشود به این که بالاخره چه طور می شود با شمارش موارد اندک به یک سری تعمیم های کلان برسیم؟ من خیلی بیشتر از این وقت را نمی گیرم ولی مباحث دیگری که ما اینجا مورد نظرمان بود که خدمت شما عرض کنیم یک تغییر در مفهوم تعمیم پذیری داریم حالا اگر می خواهیم تعمیم را استفاده کنیم پس چه جوری استفاده می کنیم ؟ باید پرسش های پژوهش را بحث می کردیم در اینجا، که به چه نحو باید انجام شود، بحث خود گردآوری داده ها است، که چه ملاحظاتی باید لحاظ بشود. من فقط صورت مساله را خدمت شما می گویم. سه تکنیک مهم جمع آوری داده داریم در اینجا مشاهده، مصاحبه و بررسی اسناد. بنابراین در دسته بندی که آقای دکتر نصراله زاده آوردند بعضی وقت ها این دسته بندی ها همپوشانی هایی (Overlapping) هم دارند، یک دسته بندی دقیقی در اینجا وجود ندارد. مشاهده و مصاحبه و بررسی اسناد سه تکنیک محسوب می شود برای بحثی که در اینجاست. یکی از مهمترین بخش ها تحلیل و تفسیر است، که ملاحظاتی دارد و باید بحث بشود. و بحث مهم مثلث سازی است در روش مطالعه موردی و البته کلا روش های کیفی همه تکنیک های بحث مطرح است که در پاسخ به این سوال که چه کنیم تا آن شخصی بودن ملاحظات ما در کار تحقیق کیفی کمتر و کمتر بشود و حداقل اعتبار درونی حفظ بشود، اگر چه اعتبار بیرونی و تعمیم در اینجا با محدودیت مواجه هست. اعتبار درونی به دنبال این قضیه است که اساسا راهی که دارم می روم درست است؟ من اشتباه نمی روم؟ البته از استعاره مثلث سازی کمتر استفاده می شود از استعاره کریستالیزه شدن بیشتر استفاده می شود .
دکتر نصراله زاده : آقای دکتر ساعی من خواهش می کنم جناب عالی هم سخنانتان را ارائه بفرمائید. آخر جلسه ممکن است برخی از دوستان هم در مورد بحث جناب عالی و هم آقای دکتر رضایی سوال داشته باشند. دکتر ساعی : تحقیق به دنبال حل مساله (Problem) است برای یک محقق یک مساله ای رخ می دهد و من این مساله را تعبیر به این می کنم که غالبأ مساله تحقیق کشف نمی شود بلکه مساله تحقیق ساخته می شود . ممکن است یک واقعه ای در نزد کسی مساله نباشد در نزد کس دیگر مساله باشد. این که چرا یک واقعیت (Reality) می شود واقعه (Fact) و آن واقعه می شود امر پرابلماتیک ، این یک امر برساخته است. این برساختگی در پرتو یک افق معرفتی حاصل می شود. ما در پرتو جهان زیست های معرفتی که داریم ، واقعیت ها را پرابلماتیک می بینیم، در حقیقت ناسازگاری رخ می دهد بین جهان معرفتی ما و واقعیتی که مشاهده می کنیم . در این فرایند محقق یک واقعیت را به عنوان پرابلم بر می سازد. این متفاوت از آن چیزی است که گفته می شود واقعیت وجود دارد، محقق می رود آن واقعیت را کشف می کند و بعد حل می کند. واقعیت ساخته می شود یعنی علم مساله اش را می سازد، آن گاه در جهت حل آن مساله تلاش می کند. یا محقق، عالم در پرتو علم تلاش می کند پس آن چه که ما مساله یاد می کنیم یک سازه است. این فرایند طی می شود ، محقق بعد از این که این مساله را طرح و اثبات کرد با مساله شروع می کند به تبیین تئوری ببینید دوستان، در مقام یافتن حل یک مساله افق های معرفتی متفاوتی ممکن است موجود باشند. تحت عنوان تئوری های رقیب. سوال این است که دانشجویان همه ما آیا هدف ما این است که یک مساله را در پرتو یک تئوری موجود حفظ بکنیم یا مثلا بشویم پارسونز، بشویم مارکس یک واقعیت را ببینیم یا نه می خواهیم قرائت جدید از افق های معرفتی موجود داشته باشیم و برسیم به یک دستگاه نظری که بر ساخته خودمان باشد؟ در این سطحی که ما هستیم تاکید باید بکنیم بر نظریه پردازیTheory (Construction. واقعیت های تاریخی را به عنوان مثال، مثل مارکس نبینیم. در پرتو یک افق معرفتی و دستگاه نظری ببینیم آن دستگاه بر ساخته خودمان هست. اما این که چگونه ساخته می شود (در یکی از این کتاب ها این را بحث کردم و اصلا منطق ساختن یک دستگاه نظری چگونه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید