بخشی از مقاله
چکیده
خانه ایرانی، جلوه مستقیم ارزش های معنوی و فرهنگی و شیوه زندگی بود .در حالی که امروزه تو جه اصلی دست اندرکاران تهیه مسکن غالبا بر عوامل کمی و بویژه بر عوامل اقتصادی متمرکز است، یک از اصلی ترین مباحث تو جه به ویژگی های کیفی، مخصوصا بارزه های معنوی و ارزش های فرهنگی است، که در تهیه غالب برنامه ها و طرح های معماری از جمله مسکن مورد غفلت واقع شده است .چرا که خانه تنها مکانی است که اولین تجربه های بی واسطه با فضا، در انزوا و جمع در آن صورت می گیرد .خلوت با خود، با همسر و فرزندان، با دوست و دیگران، همه و همه بی تعرض غیر در آن ممکن می گردد. دراین مقاله پس از تعریف و تشریح مفاهیم با مطالعات کتابخانه ای، اقدام به آوردن اطلاعات پرسشنامه ای که به همین منظور تهیه و تشریح شده است، می گردد.
واژگان کلیدی: معماری، دکوراسیون داخلی، روانشناسی، مبلمان
مقدمه
حس" تعلق به مکان ,"ازجمله احساسات و نیازهای ضروری در زندگی انسانهاست؛ این حس باعث می شود فرد ,مکان را متعلق به خود دانسته و در جهت اعتلا و توسعه ی آن بکوشد .احساس لذت از حضور در یک فضا باعث ایجاد ارتباط مؤثر بین شخص و فضا می شودو میل بازگشت مجدد به ان فضا را در انسان برمی انگیزد.
خانه در و جه اول یک نهاد است و نه یک سازه و این نهاد برای مقاصد بسیار پیچیده ای بو جود آمده است .از آنجا که ا حداث یک خانه پدیده ای فرهنگی به شمار می آید، شکل و سازمان فضایی آن به شدت تحت تاثیر فرهنگی است که بدان تعلق دارد . حتی از آن زمان که خانه برای بشر اولیه به عنوان سرپناه مطرح بود، مفهوم عملکرد تنها در فایده رسانی یا فضایی عملکردی محض خلاصه نمیشد .وجه سرپناهی خانه به عنوان وظیفه ضمنی، ضروری و انفعالی مطرح بود و جنبه مثبت مفهوم خانه، ایجاد محیطی مطلوب برای زندگی خانواده به مثابه واحد ا جتماعی بود ( اربابان و صدیق، .( 2 :1394
به اعتقاد لوکوربزیه:خانه پوششی است که در تطابق با برخی از شرایط، رابطه صحیحی را بین محیط خارج و پدیده های زیستی انسان برقرار می سازد .در خانه بایستی یک فرد یا یک خانواده زندگی کند .یعنی اینکه بخوابد، راه برود، دراز بکشد، ببیند و فکر کند.
لوکوربوزیه:در معماری کهن ایران، معماری خانه برپایه اصول و الگوهای ویژه طرح ساخته می شده است.
این اصول را چه در خانه های توانگران یا اعیانی و اشرافی و چه درخانه مردم عادی همواره بیان می کردند. خلق معماری و ماندگاری آن ارتباط تنگاتنگی با درک و شهودی که ساختمان ها و فضاهای شهری به ما می دهند و در نتیجه عکس العمل های احساسی ای که درون ما ایجاد می کنند دارد .آن ها موجب برانگیختگی احساسات و افکار ما می شوند.
سی سال قبل از میلاد ویتروویوس از سه عنصر معماری نام برد:-1 استحکام -2 سودمندی -3 لذت(زیبایی)
در این ارزش ها معماری زمانی اهمیت پیدا می کند که شادی، غم، حیرت، سرگشتگی به همراه بیاورد و آرامش و نشاط بیافریند تا به آن حد که حتی اضطراب، خصومت و ترس را تداعی کند .ساختمان ها قادر به انجام تمامی آنچه گفته شد و بیشتر از آن نیز هستند.
در معماری، ساختمان ها و فضاهای شهری محرک ذهن انسان هستند و به طرز تفکر انسان نسبت به محیط طرح می دهند( عاصمی و قدس،.(3 :1394
بیان مساله
بطور سنتی طراحی بر اساس کیفیت زیباشناختی قضاوت می شد .ولی امروزه سه نوع معیار در طراحی وجود دارند .قابول اندازه گیری(کمی)، غیر قابل اندازه گیری(کیفی )و عام (ژنریک )همراه با تفاوتهایی که بستگی به تمایل اشخاص دارد :به عنوان مثال افراد فن سالار ومهندسین، طراحی را یک موضوع عملکردی می بینند .آنها معیارهای قابل اندازه گیری را در طراحی به عنوان اصل برای قضاوت های طراحانه خود مورد استفاده قرار می دهند.معیارهایی مانند تراکم، شدت، نسبت زمین به سطح زیربنا، پروخالی، میزان سفر، ضریب موتوریزه...
گروه دوم طراحان، هنرمندان هستند که بر هنر طراحی بیش از هرجنبه دیگری تاکید دارند .معیارهای طراحی آنان اغلب ملموس وبه راحتی قابل اندازه گیری نیست، مانند جذابیت بصری، آسایش وراحتی، تمایز کاراکتر، هویت و...
گروه سوم از حرفه برنامه ریزی ظهور کرد و اوج آن در دهه 60 میلادی بود.تاکید آنها بر معیارهای عامی مانند عدالت اجتماعی، کار ائی، پاکیزگی، سلامت و ...بود که به مقدار زیادی غیرقابل اندازه گیری وغیرکالبدی بود(پاکزاد، .(147 :1385 ارتباط با مکان را می توان از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار داد. برای نمونه از لحاظ مقیاس می تواند بسیار بزرگ باشد(کشور شهر ) ، اندازه متوسط ( محله ) داشته باشد یا حتی کوچکتر خانه باشد .آنها می توانند ملموس یا سمبولیک ، تجربه شده یا تجربه نشده ، شناخته یا ناشناخته باشد .در افراد مختلف، روابط حاصل از ارتباط با مکان های متنوع حس های متفاوت از هم ایجاد می کند که به ویژگی های فیزیکی ، اجتماعی و فرهنگی آن مکان مرتبط است.نگاه علمی به پدیوده پیوند افراد با مکان ، مقوله تازه ای نیست، انواع دیدگاه ها در حوزه های علمی متفاوت مانند پدیدارشناسی ، انسان شناسی ، روان شناسی محیط ، معماری ، جامعه شناسی ، جغرافیا و برنامه ریزی شهری برای این مفهوم تعاریف متفاوتی را که پژوهشگران با آن مواجه بودند ، تنوع نگرش ها در سطوح نظری و علمی ، همراه با تعاریف متفاوتی که در ارتباط با این مفهوم ارائه شده است ، دانسته شد.به منظور توصیف پیوند افراد با مکان ، وابستگی به مکان و مفهوم مکان را به کار بسته اند.حس مکان از ادراک فردی و اجتماعی ،عادات و تجربه پدیدار می شود.( کاروان و قیاسوند حاجی آبادی، (5 :1394
نقش دکوراسیون در فضاهای داخلی مسکونی
عناصر کالبدی از طریق ایجاد تمایز محیطی ، ارتباط درون و بیرون فضاها در ایجاد حس تعلق می پردازند.شکل ، اندازه ، رنگ ، بافت و مقیاس به عنوان ویژگی های فرم ، هر یک نقش موثر در شکل گیری حس تعلق داشته و نوع ساماندهی و چیدمان اجزای کالبدی نیز عامل موثر دیگر می باشند.از این رو می توان گفت که تقریبا به میزان غیر قابل باوری قابلیت های بالقوه در سطوح مختلف در محیط معماری وجود دارد و استفاده از این قابلیت ها بستگی به ویژگی های روحی روانی و فعالیت به تمامی افعال انسانی که در راستای برآوردن یکی از نیازهای او انجام می گیرند . به طور کلی فعالیت ها را می توان از نظر عاملان به دو دسته فعالیت های فردی و گروهی دسته بندی کرد.
در فرآیند شکل گیری خاطره ، فضا ها و مکان ها نقش موثری دارند . دلبستگی مکانی ، معنایی است که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان ، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هر یک از آنها مربوط می شود . محیط های خاطره انگیز محیط هایی هستند که در ذهن ما بیانی تصویری به جا میگذارند .هر محیطی باعث مقداری تحریک در حس دیداری ، شنیداری و یا لامسی میشود. بنابراین محیط رفتاری ، تصویر شناختی محیط عینی است که اساس رفتار را شکل می دهد.