بخشی از مقاله
همانندسازي انسان احکام فقهي و پيامدهاي حقوقي
چکيده
همانندسازي انسان و احتمال ايجاد نسلي بدون لقاح اسپرم و تخمک از جملـه مـسائل مـستحدثه (نوظهـور) در فقـه اسـت کـه احکام آن بررسي بيش تري مي طلبد. جواز يا حرمت همانندسازي توليدي ، نسب ناشي از اين عمل ، احکام مربوط به نکـاح ، حـق ارث و حضانت کلون (همانند)، به صورت استدلالي ، محورهاي اصلي بحث اين مقاله مي باشند. بر خلاف اهل تسنن ، بـيش تـر علمـاي شـيعه معتقدند که همانندسازي ذاتا جايز است ، گرچه ممکن است انجام دادن آن در سطح گسترده ، به لحاظ تبعات منفـي ، ممنـوع گـردد. در همانندسازي صورت هاي مختلفي مفروض است و با توجه به عوامل دخيل در قرابت ممکن است روابط نـسبي متفـاوتي ايجـاد نمايـد.
احکام نکاح ، حق ارث و حضانت کلون ها تابع اثبات رابطه نسبي بين کلون و عوامل دخيل در تکون آن اسـت . در فـرض عـدم اثبـات قرابت ، رعايت جانب احتياط ، بويژه در نکاح ، رجحان دارد.
واژگان کليدي :
همانندسازي انسان ، مسائل مستحدثه ، فقه ، حقوق .
مقدمه
از جمله ويژگي هاي مثبت فقه و حقوق اسلامي ، قابليـت آن بـراي گـسترش و پاسـخگويي براساس مقتضيات زمان است . اختصاص يافتن بخشي از متون فقهي (ولو باختـصار) بـه مـسائل مستحدثه گوياي گوشه اي از توجه و تلاش علما در به فعليت درآوردن اين قابليـت و بـرآوردن نيازهاي عصرمي باشد.
در اين نوشتار، پديده همانندسازي انسان مورد نظر است . بررسي نگـرش هـا، آراي فقهـي و پيامدهاي حقوقي آن ، به صورت استدلالي هدفي است که پي گرفته ايم .
با توجه به نقش سابقه و شناخت موضوع در فتوا، ابتدا، به تاريخچه و پروسـه همانندسـازي اشاره داريم . اصل جواز يا حرمت همانندسازي ، نسب ناشي از آن واحکام مربوط به نکـاح ، ارث و حضانت کلون ، به صورت استدلالي ، محورهاي اصلي مقاله هستند.
تاريخچه
به طور کلي، همانندسازي انسان دستاوردي از پيشرفت علـوم زيـست شناسـي و ژنتيـک و همچنين پيشرفت تکنيک هاي باروري مصنوعي در دهـه هـاي اخيـراسـت . بعـد ازموفقيـت بـه کارگيري علم ژنتيک در اصلاح نژاد گياهان ، تحقيقات و آزمايش هـا بـا همـين هـدف در مـورد حيوانات ادامه يافت که نهايتا به تحقق همانندسازي به معناي خاص آن ، ابتدا در غير پـستانداران (رحيمي ، ١٣٨٣، ص ٤٠) و سپس در پستانداران منجر گرديد.
در سال ١٩٩٧ ميلادي ، پس از ٢٧٧ آزمايش ناموفق ، يان ويلموت و همکارانش در اسکاتلند توانستند گوسفندي به نام «دالي »١را از طريق همانندسازي ، بـا اسـتفاده از سـلول نـسج پـستان ٢ گوسفندي ٦ ساله متولد نمايند (کولاتا، ١٩٩٨، ص ٤).
از آن پس ، انديشه همانندسازي در انسان قوّت گرفت و با وجود مخالفـت هـاي بـسيار، بـه فاصله حدوداً يک سال ، خبرانجام آزمايش هاي اوليه بر انـسان در مؤسـسات تحقيقـاتي برخـي کشورها، از جمله کره جنوبي ، اعلام گرديد (بي بي سي ، سيفاکس ، دسامبر، ١٩٩٨).
همانندسازي و چگونگي انجام دادن آن
همانندسازي يا شبيه سازي يا کلونينگ در انسان عبارت است از: ايجاد انسان بـا اسـتفاده از سلول غير جنسي . توضيحاً لازم است به تفاوت سلول جنسي (گامت ) و غيرجنسي (سـوماتيک ) اشاره نماييم : هرسلولي بالغ تناسلي انسان ، اعم از اسپرم و تخمک ، بر خلاف ديگـر سـلول هـاي بدن که حـاوي ٤٦ کرومـوزوم هـستند، ٢٣ کرومـوزوم دارنـد. کرومـوزوم هـا حامـل ژن بـوده ، خصوصيات ژنتيکي و همچنين جنسيت فرد را تعيين مـي نماينـد. از ٢٣ کرومـوزوم موجـود در اسپرم يا تخمک يکي مربوط به جنسيت است که در تخمک ، فقـط بـه يـک صـورت (X) و در اسپرم به دو صورت (Xيا Y) مي باشد. هنگام لقاح با راه يافتن اسپرم به درون تخمـک ياختـه اي مشتمل بر ٤٦ کروموزوم تشکيل مي يابد که مي تواند تقسيم شده ، به جنين تبديل گـردد. از ميـان ٤٦ کروموزوم ، ٤٤ کرومـوزوم سـوماتيک و ٢ کرومـوزوم باقيمانـده کرومـوزوم جنـسي ناميـده مي شوند. در جنس ماده اين دو به صورت XX (تشکيل شده ازلقاح اسـپرم داراي کرومـوزوم X با تخمک ) و در جنس نر به صورت XY (تـشکيل شـده ازلقـاح اسـپرم داراي کرومـوزوم Y بـا تخمک ) نشان داده مي شود. ٤٦ کروموزوم بـه صـورت ٢٣ جفـت متجـانس مرتـب و از لحـاظ مورفولوژي در مذکرو مؤنث مشابهند، به استثناي زوج XY در مـرد (سـلطاني نـسب ، گرجـي ، ١٣٦٦، صص ٢٣ ـ ٢٧). پس ، در هر سلول سوماتيک انسان بـه ماننـد تخمـک بـارور شـده ٤٦ کروموزوم وجود دارد. اين در حالي است که هريک از اسپرم يا تخمک (قبل از بـاروري ) فقـط ٢٣ کروموزوم دارند.
به لحاظ تئوري، محققان در توليد از طريق همانندسازي سعي دارند تـا سـلول سـوماتيک را تبديل به جنين نمايند؛ يعني تشکيل جنين بدون لقاح اسپرم و تخمک . براي اين امرمـي تـوان از شيوه هاي گوناگوني استفاده نمود. طبق يک روش ، هسته تخمک (کروموزوم ها) را با ليـزر و يـا به صورت شيميايي تخليه مي کنند و در عوض ، سلول سوماتيک را که ممکن است از هـر جـاي بدن باشد، جايگزين مي نمايند. حال ، تخمک با داشتن ٤٦ کروموزوم به گمان اين که بارور شـده مي تواند تقسيم شود. در مراحل اوليه با استفاده از تکنيـک IVF (تلقـيح مـصنوعي در خـارج از رحم ) مي توان آن را در رحم قرار داد تا جنين کامل گردد. فرد متولد از طريق همانندسازي شبيه و داراي خصوصيات ژنتيکي انساني خواهد بود که سلول از او تهيه شده اسـت . (کورئـا، ١٩٨٨، صص ٢٦١ ـ ٢٦٠).
همانندسازي درماني ١
همانندسازي جهت به دست آوردن سلول هاي بنيادين جنيني که براي ساخت بافت يا عـضو مورد نياز پيوند به بيماران کاربرد دارد؛ اصـطلاحاً همانندسـازي درمـاني يـا تحقيقـاتي نـام دارد (رحيمي ، ١٣٨٣، ص ٤٢). روند عمل در اين نوع ماننـد همانندسـازي توليـدي ٢ اسـت ، بـا ايـن تفاوت که جنين پس از همانندسازي به رحم انتقال داده نشده و پـس از اسـتخراج سـلول هـاي بنيادين (پيش از ١٤روز) از بين مي رود.
سلول هاي بنيادين از توان بالقوه براي درمان بيمـاري هـاي نـاتوان کننـده ماننـد پارکينـسون ، آلزايمر، ديابت و ... نيز برخوردارند (لاريجاني ، ١٣٨٣، صص ١٠٧ و١١٠).
نگرش ها نسبت به همانندسازي انسان
بعد از تولد دالي و نگراني ناشي از احتمال آزمايش ها، بـر انـسان ، بـسياري از سياسـتمداران غربي خواستار منع به کارگيري تکنيک همانندسازي در انسان گرديدند. آمريکا از حمايت مـالي چنين تحقيقاتي امتناع ورزيده ودر برخي ايالات آن مقرراتي نيـز در منـع شـبيه سـازي توليـدي انسان تصويب شد (السان ، ١٣٨٣، صص ١٧ـ ١٦). در فرانسه به دستور مستقيم بي سابقه رئـيس جمهور، کميته مشورتي ملي ـ اخلاقي پزشکي مأموريت يافت تا اطمينـان حاصـل کنـد حقـوق فرانسه توليد مثل غير جنسي انسان را ممنوع اعلام نمـوده اسـت و قـوانيني مبنـي بـر مجـازات سنگين اقدام کنندگان همانندسازي در حقوق اين کشور وضع گرديد (عباسي ، ١٣٨٢).
از ميان دانشمندان ، برخي مخالف انجام دادن اين گونه آزمايش هـا بـر انـسان هـستند و عـده ديگر معتقدند که در اين تکنولوژي اميد پيشگيري از برخي بيماري هاي ارثي وجود دارد.
همانندسازي انسان از سوي يهوديان ، مسيحيان کاتوليک و برخي از علماي مسلمان محکـوم گرديده است . دکتر طنطاوي ، رئيس دانشگاه الازهر، در پاسخ بـه سـؤال از حکـم شـرعي آن بـا اشاره به آيات قرآني «هواّلذي يصوّرکم فـي الارحـام کيـف يـشاء» (آل عمـران ، ٦) و «أّنـه خلـق الزّوجين الذّکر و الانثي من نطفه » (النجم ، ٤٥) اظهار نموده است که به کار گيري روش هـايي غيـر از آنچه در قرآن ذکر شده ، ممنوع و حرام است (بحرالعلوم ، ١٩٧٧، ص ١٨). علماي شيعه در اين مورد، همـرأي نيـستند. شـماري بـا توجـه بـه پيامـدهاي احيانـا سـوء اجتماعي، همانندسازي توليدي انسان را حرام دانسته و برخي معتقدند که از نظر شـرعي مـانعي در آن نيست . در اين جا فتاواي دو نفر از علماي شيعه (موافق و مخالف ) را که به علت حکم نيز اشاره دارند نقل مي نماييم (صادقي ، ١٣٨١، صص ٨١-٧٦).
اصل فتاوا به زبان عربي است و در اين جا از سوي نگارنده ترجمه شـده اسـت (بحرالعلـوم ، ١٩٧٧، صص ١٤٣-١٤١)
استفتا و جواب از آيت الله محمد سعيد طباطبائي حکيم در رابطه با همانندسازي
سؤال : به دنبال تحقيقات جامع علمي با پيشرفته ترين تکنولوژي ، روش جديدي براي توليد موجود زنده ابداع شده است . با موفقيت آميز بودن به کـارگيري ايـن روش در مـورد گياهـان و حيوانات ، هنگامي که دانشمندان اشاره نمودند، اين روش در مورد انسان نيز قابـل بـه کـارگيري است ، نظر عمومي جهانيان به دو دسته کاملا موافق و مخالف تقسيم گرديـد. برخـي کـشورهاي اروپايي آن را ممنوع دانسته ، در حالي کـه برخـي دانـشمندان مـدافع آن مـي باشـند. ايـن روش «استنساخ » ناميده مي شود که طي آن ، تخمک انسان اخذ شده و بعد از برداشته شـدن هـسته ، بـا يک سلول عادي بدن پرمي شود. تخمک با اين تغيير هسته در رحم يـک زن قـرار گرفتـه و بـه کمک يک شوک الکتريکي شروع به تقسيم نموده و مخلوق جديد به بار مي آورد.
خصوصيات فرد جديد کاملا شبيه اهدا کننده هسته است . در حقيقـت نيـازي بـه مـرد و زن براي خلق او نيست ، بلکه فقط به يک زن نياز است . اين امر بـه بـاروري خـارج از چهـارچوب خانواده مي گردد. اين تکنيک «استنساخ » نام دارد، زيرا به هيچ وجه بين مخلـوق جديـد و قبلـي (اهدا کننده سلول ) تفاوتي نيست .
گفته مي شود اين روش ممکن است سبب مشکلات اخلاقي بزرگي گردد، زيرا ممکن اسـت مورد استفاده مجرمين فراري از عدالت قرار گيرد. بدين صورت که اگر دو نسخه کـاملا مطـابق وجود داشته باشند ويکي از آن ها مرتکب جرمي گـردد، امکـان شـناخت فاعـل حقيقـي وجـود ندارد. در حال حاضر بعد از ٢٧٧ مورد عمليات ناموفق ، گوسفندي بـه ايـن طريـق متولـد شـده است . با عنايت به مراتب مذکور:
١)حکم شرعي نسبت به جواز يا عدم جواز چنين روشي چيست ؟
٢) اگر انساني از اين طريق متولد گردد، پدر و مادر او چه کساني خواهند بود؟
جواب (١)
ظاهر جواز توليد موجود زنده به اين طريق و طرق مـشابه ، بـه قـوانيني برمـي گـردد کـه بـه کارگيري آن ها را خداوند در جهان طبيعت به وديعه گذاشته است . کـشف ايـن قـوانين موجـب معرفت بيش تربه خداوند و درک عظمت قدرت و دقت صنع او بوده ، حجت را تثبيت نمـوده و تنبيهي است بر صدق دعوت ؛ چنان که خداوند مي فرمايد: «سنريهم آياتنـا فـي الآفـاق و انفـسهم حتّي يتبين لهم اّنه الحق ّ، او لم يکف بربک أّنه علي کلّ شيئ شهيد» (فصّلت ، ٥٣).
هيچ يک از اين طرق حرام نيست ، مگر آنچه خداوند حرام نموده که عبارت از: «زنـا» و بنـا بر احتياط واجب ، تلقيح مصنوعي تخمک زن به مني مرد اجنبي در خارج از رحم ملحـق بـه آن (زنا) مي باشد، به طوري که مولود منتسب به والدين اجنبي مي گردد که بين آن هـا سـبب محلـل نکاح نيست ؛ اما غير از اين في حد نفسه حرام نيست ، مگرآن که مقرون به عمـل حرامـي باشـد، مانند نگاه کردن به آنچه نظر به آن حرام است .
در سؤال به اموري اشاره شده است ، از جمله اين که ممکن است موجـب محـذوراتي گـرددکه احيانا منجر به تحريم است :
الف ) توليد موجود زنده خارج از حريم خانواده
وجه تحريم روشن نيست ، زيرا دليلي در شريعت بر محدود کردن انـسان در توليـد و عمـل در ضمن طرق طبيعي مألوفه نيست ، بلکه پيشرفت انسان همانا به پديد آوردن طرق ديگـرو بـه کار گيري قوانيني است که خداوند در جهان به وديعه گذاشته و انسان ها را با جست وجـو و بـه اجتهاد، به آن ها آگاه مي گرداند. همچنين دليلي بر حـصر توليـد انـسان در چهـارچوب خـانواده نيست ؛ بخصوص آن که خداوند انسان اول را بدوا از خاک آفريد و سپس نبي خـدا «عيـسي » را از غير پدر خلق کرد و نيز ناقه صالح و فصيل آن را بنا بر آنچه روايت شده است .
ب ) اين عمل موجب مشکلات اخلاقي جدي مي گردد، زيرا ممکـن اسـت مـورد اسـتفاده مجرمين فراري از عدالت گردد.
اين نيز مانند امر سابق موجب تحريم نيست ، زيرا گرچه ارتکاب جرم حرام است ، فعلي کـه ممکن است گاه مجرمين از آن استفاده نمايند، حرام نيست .
موارد بسياري وجود دارند که دانشمندان عصر حاضـرو غيـر آن اقـدام بـه توليـد وسـايلي نموده اند که مجرمين آن ها را به کار گرفته و استفاده اي که اين وسايل براي آن ها داشته بـيش از نفعي است که اين عمل مي تواند براي آن ها داشته است ، فراوان مـي باشـد، در حـالي کـه تحـريم آن ها به ذهن کسي خطور نکرده است . مثلاً چه بسا استفاده مجـرمين از اعمـالي ماننـد جراحـي پلاستيک بيش تر از استفاده عموم از اين عمل باشد، آيا اسـتفاده مجـرمين از جراحـي پلاسـتيک موجب تحريم آن گرديده است ؟
ج ) موفقيت اين عمل گاه مسبوق به عمليات غير مـوفقي اسـت کـه موجـب از بـين رفـتن تخمک قبل از به بار آوردن موجود زنده مطلوب مي گردد.
اگر مراد اين باشد که خلق موجود زنده از اين طريق چون ممکن است به سقط منجرگـردد حرام است ؛ بدين معنا که قتل تخمک آماده براي حيات را به دنبال داشته و ماننـد سـقط جنـين بوده و حرام است ؛ جواب آن است که آنچه حرام شده است ، قتـل موجـود زنـده محتـرم الـدم ميباشد و يا افساد تخمک آماده حيات قبل از ولوج روح مي باشد که سقط جنين عمدي اسـت ، اما عمليات توليد موجودي که قبل از تکميل شرايط حيات ، بدون اين که مکلف دستي در مـرگ او داشته باشد، بميرد حرام نيست . لذا جايز است که انسان با همسرش هنگامي که آمـاده حمـل است مقاربت جنسي داشته باشد، گرچه حمل به خاطر عدم اسـتکمال شـروط حيـات در آن در معرض سقط باشد و اين يا به سبب نقص درمني يا تخمک است ، يا به دليل عدم آمادگي ظـرف مناسب براي استکمال رشد و حيات جنين . به هر حال ، مانعي در عمليات مذکور (خلق از طريق استنساخ ) نمي بينيم ، مگرآن که متوقف بر کار حرام خارج از اين عمل باشد، مانند نگاه کردن بـه آنچه نظر به آن حرام است و يا لمس آنچه لمس آن حرام است و مانند آن .
جواب (٢)
اگر تولد به وجه سابق باشد، مسلما پدري براي مولود نيـست ؛ زيـرا نـسبت پـدري تـابع آن است که مولود از مني او بعد از اتحاد آن با تخمک باشد. در اين جا مني دخالتي ندارد، لذا جايي براي نسبت پدري نيست . اما نسبت مادري تـابع آن اسـت کـه مولـود از تخمـک او باشـد و در اين جا از تمام تخمک تکون صورت نگرفته ، بلکه از بخشي از تخمک و بعد از تخليـه هـسته آن بوده و لذا نسبت مادري مشکل مي گردد. بله ، احتياط واجب عدم نکاح بـين شـخص مـذکور و کسي است که تخمک يا سلول از او گرفته شده ، بر اساس آنچه از برخـي از نـصوص وارده در آغاز آفرينش ظاهرمي شود. اين نصوص ، با وجود ضعيف بودنشان ، دلالـت دارنـد بـر ناپـسندي ازدواج با کسي که فرد از بخشي از او تکون پيدا نموده است . برخـي از اصـول نيـز مؤيـد ايـن مطلب مي باشند.
فتواي آيت الله جواد تبريزي
«استنساخ بشري جايز نيست ، زيرا تمـايز و اخـتلاف بـين ابنـاي بـشر ضـرورتي اسـت کـه خداوند سبحان آن را براي مجتمعات انساني اقتضا نموده است . خداوند مي فرمايد: «و من آياتـه خلق السماوات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ...» و نيز مي فرمايد: «و جعلنـاکم شـعوبا و قبائل لتعارفوا ...» و اين بدان خاطر است که نظام عالم متوقف برآن مي باشـد، در حـالي کـه ، استنساخ بشري، علاوه براين که مستلزم محرماتي از قبيل تماس غير مماثـل و نظـر بـر عـورت است ، موجب اختلال نظام و هرج و مرج مي گردد. در نکاح بين زوجه و اجنبي و بـين محـرم و نامحرم اختلاط پيش مي آيد. در معاملات امکـان تمييـز بـين طـرفين نيـست و موجـب و قابـل شناخته نمي شوند. در قضاوت و شهادت امکان تمييز مدعي از مدعي عليه و نيز تمييز بين آن هـا و شهود نخواهد بود. ملّاک از غير خود شناخته نخواهند شد. همچنين خواهد بود در مـدارس و مشاغل و ادارات و امتحانات ؛ زيرا براحتي مي توان نسخۀ بدل را به جاي اصـل ارسـال نمـود و اين باعث تضييع حقوق مي گردد. در انساب و مواريث نبز ولد از اجنبي تمييز داده نخواهد شـد، مضاف اين که «نسخه » ولد شرعي والدش (صاحب سلول ) به حـساب نمـي آيـد. لـذا، انـساب و مواريث ضايع مي گردد و ... . اينها گوشه اي از پيامدهاست . ساير امور را بر آن قياس نماييد بـه طوري که ديگر نظام يا مجتمعي باقي نخواهد ماند. و الله عالم » (همان ، ١٤٤).
دلايل قائلين به حرمت ذاتي همانندسازي
گرچه همانندسازي بيش تر به لحاظ آثار منفي و زيانبار مورد منع واقع شـده اسـت ، هـستند کساني که آن را ذاتا و به اعتبار حکم اولي حرام مي دانند. در اين جا دلايل مورد استناد اين دسـته را بررسي مي نماييم :
١. شبيه سازي دخالت در امر خلقت و تغيير سنت الهي در خلق انسان هاست
نکته فوق مورد اشاره دکتر طنطاوي و برخي ديگر از علماسـت . قـبلا نقـل شـد کـه ايـشان براساس آيات مبارکه «هوالذي يصورکم في الارحام کيـف يـشاء» و «أنـه خلـق الـزوجين الـذکر و االأنثي من نطفۀ»؛ همانندسازي انسان را حرام مي دانند.
استناد برخي علما به آياتي ديگر از اين دست ، مانند آيات ٧ ـ ٥ سـوره طـارق ، نيـز گويـاي ديدگاه مذکور مي باشد. در سوره طارق آمده است : «فلينظر الانسان ممّ خلق ، خلق من مـاء دافـق ، يخرج من بين الصلب و الترائب ». بنا بر استدلال اين گروه ، آيه شريفه برکيفيت طبيعي خلق انـسان دلالت دارد که نتيجه امتزاج آب مرد و زن (اسپرم و تخمک ) است . لـذا اطفـال متولـد از طريـق لقاح مصنوعي نيز داراي خلق طبيعي اند، ولي همانندسـازي کـه در آن خلـق از طريـق لقـاح و امتزاج نيست ، خروج از قاعده حاکم بر خلق و تکوين است (بحرالعلوم ، ١٩٧٧، صص ٥٧ـ٥٦).
در مقابل ، قائلين به جواز معتقدند که توليـد انـسان از طريـق همانندسـازي دخالـت در امـر خلقت نبوده ، بلکه اين عمل نتيجه کشف و به کـارگيري قـوانيني اسـت کـه خداونـد در جهـان طبيعت به وديعه گذاشته و خود نيز فرموده است : «سنريهم آياتنا في الآفاق و الأنفس » (فـصلت ، ٥٤). از طرفي دليل بر حصر توليد در ضمن طرق طبيعي و حتي چهـار چـوب خـانواده نيـست ، خصوصا اينکه خداوند انسان اول را بدوا از خاک و سپس نبي خـدا عيـسي (ع ) را از غيـر پـدر خلق نموده است (ر.ک .به استفتا و جواب از آيت الله سيدمحمدسعيد طباطبـايي حکـيم در همـين مقاله ).
در سوره طارق ، خداوند متعال در صدد بيان قضيه معـاد و قـدرت خداونـد بـه بازگردانـدن انسان هاست نه کيفيت خلق ؛ چنان که ادامه آيات ؛ «إنه علي رجعه لقادر» براين معنـا اشـعار دارد.
لذا تمسک به سوره مذکور در جهت اثبات انحصار خلق انسان از طـرق مألوفـه صـحيح نيـست (همان ، ص ٥٩). به علاوه ، در همانندسازي نيز به نوعي استفاده از اسپرم و تخمک محقق است ، گرچه اين استفاده با واسطه است ، زيرا سلول از انسان أخذ مـي شـود کـه خـود حاصـل امتـزاج اسپرم و تخمک است و سپس در تخمک تخليه شده زني قرار مي گيرد که او هم حاصل امتـزاج اسپرم و تخمک بوده است (همان ، صص ٦٠ ـ٥٩).
بالأخره اين که ، امکان ايجاد از طريق همانندسازي گوياي اين است که خداوند متعـال ايـن قابليت را در سلول انسان قرار داده که بتواند با جـايگزيني در هـسته تخمـک بـه موجـود زنـده انساني تبديل گردد. اگرچنين قابليتي در سلول و تخمـک نبـود هرگـز انـسان بـه همانندسـازي توانمند نمي شد. پس ، همانندسازي خروج از قاعده حاکم بر تکوين و خلـق انـسان نبـوده و بـه طور کلي : «هر چه در اين دنيا پيدا شود خارج از قانون خلقت نيست . ...علم انسان هر چه پـيش رود، جهت شناخت قوانين خلقت پيش مي رود و از همان قانون موجود خلقت استفاده مي کنـد» (مطهري ، پرسمان ، شماره ٨).