بخشی از مقاله

پیامدهای پلورالیسم دینی بر تعلیم و تربیت دینی
چکیده
مقاله حاضر به بررسی چالش های پیش روی تعلیم و تربیت دینی می پردازد. پلورالیسم دینی از مباحث تاثیر گذار بر روی تعلیم و تربیت دینی است. به منظور تبیین چالش های پلورالیسم دینی بر تربیت دینی، ابتدا به ارائه ی تعاریفی از تکثرگرایی دینی، تعلیم و تربیت دینی، تعلیم دینی و تربیت دینی پرداخته شده، سپس به بیان نقش تکثرگرایی دینی بر تعلیم و تربیت دینی و چالش های آن پرداخته شده است. و به ترتیب چالش های نظری و عملی روشها و محتوای تعلیم و تربیت دینی تکثرگرا بیان شده است. همچنین چالش های نظری و عملی روش ها و محتوای تعلیم و تربیت دینی تکثرگرا در ایران به عنوان مطلب پایانی بیان گردیده است.

کلید واژه : پلورالیسم دینی - تعلیم و تربیت دینی - تکثرگرایی دینی

طرح مسأله
تکثر و تنوع دینی در دنیای امروز واقعیتی مسلم است. از این میان دیدگاه تکثرگرایی دینی، دیدگاه جدیدی است که در عرصه معرفت دینی راه یافته است. با توجه به اهمیت بسیار زیاد تربیت دینی و معنوی بشر و نقش آن در حیات دنیوی و اخروی ، این نوشتار بر آن است که با تبیین و نقد پیامدهای پلورالیسم دینی برای تعلیم و تربیت دینی ، یکی از چالش های پیش روی تعلیم و تربیت را که همان پلورالیسم دینی است، مورد بررسی قرار دهد .

تعریف تکثرگرایی دینی
تکثر گرایی دینی یکی از رویکرد های سه گانه ای است که در مورد تبیین تکثر دینی موجود در عالم ارائه شده است. بر طبق این دیدگاه، همه ی ادیان موجود در عالم صاحب مراتبی از اعتبار و حقانیت اند، به گونه ای که نمی توان از این حیث ادیان را رتبه بندی کرد و هر کدام از آنها می توانند راهی معتبر برای دستیابی به نجات و رستگاری و سعادت اخروی باشند. قائلین به این دیدگاه معتقدند که تنوع و تکثر ادیان و مذاهب، نه تنها قهری است و از آن گریزی نیست بلکه خواست خود خداوند است. (سروش ۱۳۷۷، ص ۱۸). خداوند وجود حقیقی خویش را غیر قابل دسترس برای بشر قرار داده و آدمی را نیز با تواناییهای جسمی و فکری محدود آفریده است و هر فردی را نیز باطنی منحصر به فرد بخشیده است. انسان با این ویژگیها، وقتی که در صدد شناخت خداوند که حقیقتش غیر دسترس است بر می آید. لاجرم به گونه ای منحصر به فرد خداوند را تجربه و درک خواهد کرد و به اصطلاح «هرکس از ظن خود او را یار خواهد شد» (پترسون و دیگران، نراقی، ۱۳۷۹، به نقل از هیک، صص ۷-۰۹ ). بنابراین از نظر آنان تکثر دینی موجود تکثری حقیقی و صواب است و باید به جای حقیقت واحد، از حقایق متعدد و به جای صراط مستقیم از صراطهای مستقیم سخن گفت. این تفسیر از تکثرگرایی یا پلورالیسم دینی نامیده می شود.

تعریف تعلیم و تربیت دینی
عبارت تعلیم و تربیت دینی تشکیل شده است از دو ترکیب تعلیم دینی و تربیت دینی. برای تعریف تعلیم و تربیت دینی، ابتدا مفهوم هر کدام را جداگانه بحث نموده و سپس تعریف مورد نظر خود را از عبارت تعلیم و تربیت دینی بیان می کنیم.

تعلیم دینی
تعلیم یا آموزش دینی عبارت است از آموزش مفاهیم و آموزه های دینی اعم از اصول عقاید، احکام، شعائر ، باید ها، و نباید ها و ... به فراگیر، آموزش دینی می تواند آموزش یک دین واحد و یا آموزش ادیان مختلف باشد. در آموزش دینی هدف می تواند صرفاً آموزش ( ارائه اطلاعات) و یا آموزش و تربیت دینی هر دو باشد. اما نکته ای که نباید فراموش کرد این است که آموزش دینی به هر حال مقدمه ی تربیت دینی است. چون برای هر نوع تربیت و پرورشی ناگزیر از آموزش هستیم. بنا براین تربیت دینی در گرو آموزش دینی است و هر تربیتی متضمن آموزش است اما عکس آن لزوماً صادق نیست. یعنی زمانیکه هدف از آموزش یا تعالیم دینی، صرفاً معرفی و آشنا کردن افراد با آموزه های یک دین و یا ادیان مختلف باشد، لزوماً تربیت صورت نخواهد گرفت. (اسدی، ۱۳۸۳ ، ص ۹) آموزش دین به دو شکل ممکن است انجام شود:
الف) آموزش دینی رسمی: منظور از آموزش دینی رسمی، آموزشی است که توسط مؤسسات آموزشی و در قالب کتب درسی از سنین پیش دبستانی تا سطوح عالی انجام می شود.
ب) آموزش دینی غیر رسمی: منظور از آموزش دینی غیر رسمی ، آموزشی است که توسط نهادها و رسانه های مختلف ، مثل نهادهای مذهبی، خانواده ، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و ... انجام می شود.
تربیت دینی:
«واژه تربیت معادل کلمه Education - باشد و دارای دو ریشه ی به این شرح است:
Educare ( به معنی تغذیه یا خوراک دادن، به معنی شکل دادن Shaping نیز آمده است) و Educere ( به معنی بیرون کشیدن و رهنمودن و خلاصه پروردن) است. پس روی هم رفته از این کلمه دو معنی « شکل دادن و هدایت کردن» استنباط می شود. (میالاره / کاردان، ۱۳۷۵، ص ۱). دایره شمول تربیت در این معنی ظاهراً حیوانات را نیز شامل می شود. چون رفتار حیوانات را نیز می توان شکل داد. اما واقعیت آن است که تربیت مختص انسان است. برای اینکه هر تغییری مصداق تربیت نیست. یک تغییر عقیدتی یا رفتاری را زمانی می توان تغییری تربیتی نامید که اولاً: صرفاً متکی بر تکرار و عادت نباشد. ثانیاً : تلقینی نباشد. تلقین در حوزه های فکری و اعتقادی بیشتر ظهور پیدا می کند. چنانچه تکرار و عادت در حوزه های عملی بیشتر جلوه گر می شود. ثالثاً : این هدایت کردن و شکل دادن با تحمیل و اجبار نباشد. اگر شرایط را به گونه ای بگیریم که فرد ناگزیر ببیند که باید به شکلی رفتار کند و اگر نکند، با معذوراتی مواجه می شود، این الزام و تحمیل است. اگر شیوه را در ایجاد تغییرات مطلوب بکار ببریم، عنوان تربیت سزاوار چنین چیزی نیست. علاوه بر این ویژگی های سلبی، تربیت باید برخی ویژگی های ایجابی نیز داشته باشد چهار مشخصه ی بارز را می توانیم برای ویژگی تربیت بکار ببریم:
الف) ایجاد تغییرات مطلوب در تربیت با ویژگی دانشی و تبیینی همراه است: در تکرار و عادت و یا تلقین، هیچ لزومی ندارد تا تبیین صورت گیرد اما در تربیت کردن لازم است آن تغییرات مطلوب را که می خواهیم انجام دهیم، برای متر بی روشن نماییم. ب) تغییرات مطلوب باید با تحرک درونی در فرد همراه باشد: یعنی اینکه محرک فرد در مورد حالت و افکار و اعمال، درونی باشد. اگر محرک عمل بیرونی باشد با کنار رفتن محرک، عمل نیز متوقف خواهد شد.
ج) تغییرات مطلوب باید بر اساس معیارها مشخص شده باشد: دامنه تبیین دادن به معیار دادن می کشد. یعنی هر وضعیت مطلوب و نامطلوب را که در جریان تربیت از آن صحبت می کنیم به لحاظ معیاری باید مشخص باشد. معیار خصوصیات ذاتی و اساسی مسأله را بیان می کند. مثلاً اگر به فرد گفته می شود که « در نمازت ریا نکن» باید معیار ریا مشخص شود.
د) تغییرات مطلوب دارای ویژگی نقادی و انتقاد است: یکی از لوازم قطعی جریان تربیت، ظهور نقد و نقادی است. بخصوص از طرف متر بی نسبت به مربی. البته از طرف دیگر هم می تواند انجام شود ولی از این طرف نمودارتر است. در واقع وقتی معیارها بدست داده شد، این معیارها را می توان در هر موردی بکار بست. مربی هم مشمول قاعده است. نسل تربیت کننده هم مشمول این قاعده است. تربیت را به گونه ای باید تعریف کرد که امکان نقد و نقادی در آن باشد. یکی از معضلات تربیتی این است که نسل گذشته، اندیشه های خود را با تلقین و تحمیل و عادت به نسل جدید منتقل می کند و اقتضائات و شرایط و تحولات عصر جدید را نادیده می گیرد. ( باقری، ۱۳۷۸، ص ۱۵- ۲۳) بنا بر این در تعریف «تربیت» می توان گفت:
تربیت عبارت است از هدایت و شکل دهی رفتار مطلوب در متر بی بدون تلقین و تحمیل بدون اتکاء به تکرار و عادت بلکه با تبیین و ارائه معیار و تأمین فضای نقد و نقادی، به گونه ای که در پایان فرد با جوششی درونی به انجام رفتار مطلوب مبادرت ورزد. (اسدی، ۱۳۸۳، ص 10)
حال برای اینکه یک تربیت، دینی باشد خود این ویژگی ها عبارتند از:
الف) یافتن اعتقاد و افکاری معین درباره ی پدیده ها: یکی از دگرگونی هایی که در فرد دیندار باید رخ دهد، این است که عقاید و اعتقادات خاصی را درباره ی جهان و آنچه در دین می گذرد پیدا کند. اعتقاد به وجود خدا، معاد و ... این عقاید باید در فرد بصورت تحقیقی حاصل شود نه تقلیدی و تلقینی و فرد دریافت روشن بینانه ای از آن داشته باشد. این روشن بینی هم به لحاظ افراد و هم به لحاظ اعصار امری نسبی است. افراد چه به لحاظ مرتبه ی دانش و فکر و چه به لحاظ فهمشان، در سطوح مختلف قرار دارند. بنابراین درک آنها از اعتقاداتشان متفاوت خواهد بود.
ب) داشتن تجربه های درونی یا حالات درونی معین: این حالات که عنصر عاطفه در آنها بروز و ظهور چشمگیری دارد، حکایت از یک سلسله التهابات و هیجانات درونی در انسان دارد. شخصی که دینی می شود، لازم است یک سلسله هیجانات و التهابات درونی معین را تجربه کند که غالباً با مبداً جهان یعنی خداوند و در ارتباط با خداوند ظهور می کند. مفاهیمی مانند رجاء، خوف، توکل و دعا که در ادیان مختلف و در اسلام وجود دارد. شخص زمانی که خائف است از کاری که می کند ، یا نسبت به رحمت خداوند رجاء دارد یا به خدا توکل می کند و دعا می کند و در مجموع این موارد ، یک سلسله تجربیات درونی را تجربه می کند. البته این تجربه ها اختصاص به دین ندارد. اصولاً وجود این تجربه ها با انسانیت گره خورده اند. هر جا انسانی است این تجربه های درونی وجود داردو وجود اضطراب ، امید، خوف و ترسی، اینها چیزهایی بشری است. اما در حوزه ی تدین، محور آنها با مبدأ هستی وجود خداوند تنظیم می شود.
ج) مبادرت نمودن به برخی از کارها و اعمال: فرد دیندار باید اعمال خاصی را نیز انجام بدهد. این اعمال ، کردارهایی عبادی، اخلاقی و اجتماعی است . برخلاف بعضی معتقدند، فرد وقتی به یقین درونی رسید لازم نیست اعمال را انجام بدهد ولی اعتقاد قابل قبول تر آن است که فرد مؤمن و متدین اعمال دینی خود را ترک نکند. در قرآن آیات فراوانی وجود دارد که گفته است: «الذین امنوا و عملوا الصالحات ... » و این نشان می دهد که فرد دیندار باید اعمالی را انجام دهد. (باقری، ۱۳۷۸، ص ۱۵-۲۳).

تعلیم و تربیت
حال با توجه به آنچه در مورد تعلیم دینی و تربیت دینی گفته شد، منظور ما از تعلیم و تربیت دینی، آن نوع تعلیم یا آموزش دینی است که در چارچوب شرایطی که برای «تعلیم» و «تربیت» دینی ذکر شد، با هدف تربیت دینی (اسلامی) نسل جدید و به صورت رسمی و غیر رسمی ارائه می شود تا انسانی تربیت کند که خداشناس ، خداپرست، خداترس و خداسپاس باشد، به روز حساب، نبوت پیامبران الهی، خاتمیت حضرت محمد(ص) و حقانیت قرآن، اسلام و امامت امامان معصوم ایمان داشته باشد و در جهت کسب فضایل و مکارم اخلاقی و دوری از رذایل، در سایه ایمان به خدا و جهان آخرت، تلاش کند و در همه حال خود را در محضر خداوند و در حالت خوف و رجاء الهی ببیند و عامل به همه ی فرایض دینی باشد.

تکثرگرایی و تعلیم و تربیت دینی
تعلیم و تربیت دینی تکثرگرا
یکی از تکثرگراها به نام «پانیکار» معتقد است که باید در آموزش دین یا تربیت دینی فضا را برای عرضه همه ی ادیان فراهم نمود و در قالب گفتگوی بی طرفانه و صادقانه، امکان درک صحیح همه ی آموزه های ادیان را فراهم آورد. «مسیحیان می گویند مسیح کمال و نقطه ی اوج تجلیات خداست ولی «ویشنو» می گوید که هیچ چیز نمی تواند بر تجلی کریشنا پیشی بگیرد ... . پانیکار مدعی است با فهم متقابل ، می توان بر این مشکل فائق آمد و گفتگوی حقیقی می تواند چنین شناختی را ممکن سازد.» (ریچاردز انصرآبادی و مفتاح، ۱۳۸۲، ص ۱۷۵). به نظر پانیکار آزادی از احتجاجهای دینی قاعده ای است که باید در گفتگوی دینی اعمال کرد. تعهد به حقیقت، یعنی آمادگی برای دست شستن از یک باور خاص یا تغییر آن در صورتیکه حقیقت، آن را اقتضا کند. و به عبارت دیگر باید اهمیت جنبه ی تاریخی و محیط اجتماعی و فرهنگی سنت های دینی تصدیق شود. پانیکار می گوید: هر تفسیری که ما درباره ی سنت دینی دیگر ارائه کنیم باید با تفسیری که پیروان آن سنت پیشنهاد می کنند سازگار و منطبق باشد. به نظر پانیکار، در وضعیت فعلی ، گفتگوی بین دینی اجتناب ناپذیر است. اما اگر قرار است گفتگوی بین دینی موفقیت آمیز باشد، به گفتگوی دورن دینی نیاز است که لازمه آن این است که انسان باور های خود را مورد سؤال قرار دهد. دعوت به تغییر آیین و ارزیابی انتقادی از خود را بپذیرد و نیز اینکه حقیقت را از درون سنت های دینی بیشمار ببیند. گفتگوی دینی باید واقعی باشد، به این معنی که نباید هیچ پیش داوری نسبت به نتیجه گفتگو داشته باشد. به عبارت دیگر گفتگو باید واقعی و علاوه بر این حقیقتاً دینی باشد. به این معنی که به فراتر از تبادل صرف عقاید بیندیشد و انسان باید خطر تغییر احتمالی دیدگاه دینی اش ، یا طبق اصطلاح مسیحی، «تغییر عقیده ی واقعی، شخصی و برگشت پذیر» را بپذیرد. جان هیک و کنتول اسمیت هم معتقدند که انسان باید از موضع اعتقادی کوته بینانه، به موضع آزاد اندیشی و گفتگو حرکت کند. (ریچاردز /نصرآبادی و مفتاح، ۱۳۸۲، ص ۱۷۲). اسمیت انحصارگرایی و به همراه آن احتیاج دینی و موضع دعوت گرایانه را رد می کند. زیرا انحصارگرایی ، طرز تلقی مخصوصی یک اقلیت را ترویج می کند و این با تاسیس جامعه و الهیات جهانی مخالفت می کند . (همان) و جان هیک می گوید: « لازم است از موضع اعتقادی به سمت موضع جوینده ی حقیقت، یعنی از انحصارگرایی به سمت گفتگو حرکت کنیم.» (ریچاردز /نصرآبادی و مفتاح، ۱۳۸۲، ص ۱۵۹). همچنین هیک و اسمیت به دلیل اینکه دین را به عنوان مجموعه ای از عقاید و شعائر پدیده ای انسانی می دانند، نسبت به جنبه های عملی دین توجه چندانی ندارند. آنها معتقدند، مهم این است که ادیان همه متضمن تغییر و تبدیل افراد از خود محوری هستند و شیوه های انجام این تغییر در ادیان مختلف امری عرضی است. (لگنهاوزن /جواندل، ۱۳۷۹، ص ۸۵) در نتیجه می توان با گفتگو برخی جنبه های عملی یا حتی اعتقادی ادیان را در گفتگوهای دینی اصلاح نمود تا از مناقشات بی نتیجه دینی کاسته شود. اما در داخل کشور همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، در زمینه تعلیم و تربیت دینی تکثرگرا آنگونه که در جهان صورت گرفته بحث و کنکاش نشده است. اما مدافعان کثرت گرایی در بحث های مختلف خود مطالبی گفته اند که می توان در این زمینه مورد توجه قرار داد. به عنوان مثال سروش اعلام یک دین رسمی خاص از سوی حکومتها را مردود می داند. به اعتقاد وی بی طرف دانستن حکومت در مقابل ادیان گوناگون و قرائت های گوناگون از دین واحد، از لوازم پلورالیسم معرفتی است. (کیان ۸، ص ۵) وی معتقد است اعلام دین رسمی از سوی حکومتها کار بیهوده ای است و این مسأله خدمتی به دین و دینداری جامعه نمی کند . حکومتها باید امکان عمل به احکام دینی و امکان ترویج افکار و اعتقادات دینی پیروان ادیان مختلف را فراهم کنند و مدافع حقوق دینی و مذهبی پیروان همه ی ادیان باشند و از اعلام دین رسمی پرهیز کنند. سروش در زمینه تبلیغ دین و دعوت به دینی خاص، معتقد است این کار صرفاً باید به صورت عرضه کردن باشد. مانند عرضه کردن یک کالا در بازار اجناس یا عرضه تابلوی نقاشی در نمایشگاه هنری. هنرمند که اثر خود را در نمایشگاه هنری عرضه می کند ادعا ندارد که اثرش بهترین کار عرضه شده در نمایشگاه است و بقیه بی ارزش یا کم ارزش هستند، بلکه صرفاً زیبایی های کار خود را می بیند که دوست دارد آنرا عرضه کند. هرکس هر کالایی را دوست دارد انتخاب می کند.
وی می گوید: «هر کس که با دلایل و از سر عشق به چیزی پایبند است، زیبایی ها را در آن می بیند که در مقبولات و معتقدات دیگران نمی بیند. لذا مایل و مشتاق است که این زیبایی ها را به دیگران عرضه کند. یعنی دعوت در اینجا نوعی «عرضه کردن» است و بسی، درست شبیه به یک نقاشی که تابلوهای خود را عرضه می کند... عالم دین هم عالم شیفتگی است و برای شیفته کردن ، یک رشته زیبایی ها ، پاکیها و یا پارسایی ها را باید عرضه کرد. یادآوری کنم که پلورالیسم به معنی حق دانستن همه ی حرفها نیست . لذا دعوت می تواند متضمن افشای باطل ها هم باشد». (سروش ، ۱۳۷۷، ص ۱-۱۸۵) وی در پاسخ به این اعتقاد که پیامبران دین خود را تبلیغ می کردند و دین خود ار برتر از بقیه ادیان می دانستند و به پلورالیسم هم نمی اندیشیدند می گوید: «اینکه پیامبران دین خود را تبلیغ می کردند و به پلورالیسم دینی نمی اندیشیدند حرف درستی است ولی ما نیامده ایم که پیامبری بکنیم ... خیلی از کارهای پیامبر هست که نباید بکنیم.» (سروش، ۱۳۷۷، ص ۱-۱۸۵)
مجتهد شبستری نیز در باب تربیت دینی نظراتی ارائه کرده اند که می توان در این زمینه مورد توجه قرار داد، منتهی با توجه به اینکه وی یک کثرت گرای دینی است، می توان دیدگاه های ایشان را به عنوان یک تکثرگرا ملاحظه کرد. شبستری آموزش دینی خاص در فضایی که شرایط برای ابراز وجود ادیان و عقاید دیگر فراهم نباشد را قبول ندارد. وی می گوید: «آنچه به عنوان اسلام در رسانه ها مطرح می شود، عبارت شده است از یک سلسله عقاید و آداب و باورها و احکام که به مرور زمان ساخته شده و در سنت دینی مسلمانان انباشته شده است. حفظ اینها از طریق تبلیغ و القاء و ایدئولوژی سازی و بوجود آوردن فضاهای بسته دینی و ممانعت از ورود اطلاعات جدید، با دنیای امروز سازگار نیست.» (شبستری، ۱۳۷۹، ص ۳۷۰). وی در زمینه محتوای آموزش دینی (اسلام) در عصر کنونی، معتقد است باید اولا: باید سنت هزار و چهارصد ساله ی دینی را نقد و واکاوی کرد. ثانیاً : کتب و متون دینی را با توجه به عصر تاریخی آنها مطالعه کرده و پیام آنها را دریافت کنیم. ثالثاً: آن پیام را به زبان امروزی بیان کنیم. (شبستری، ۱۳۷۹، ص ۳۷).
تربیت دینی پدیدار شناختی
یکی از شیوه های تربیت دینی در تفکر کثرت گرا، تربیت با نگاه پدیدار شناختی است. در این روش ،ادیان مختلف را به عنوان یک پدیده ی فرهنگی و تاریخی - اجتماعی مورد بررسی قرار داده و به جستجو در جنبه های مختلف آن می پردازند. حامیان دیدگاه پدیدار شناسانه در تعلیم و تربیت دین چنین استدلال می کنند که این طریق به همه کودکان اجازه می دهد تا ادیان را بدون لطمه به عقاید خود مطالعه کنند.
نینیان اسمارت در مطالعه پدیدار شناسانه ی دینی خود، ادیان را به موضوعاتی مثل: دین مناسکی، اسطوره شناسی، اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و تجربی تقسیم می کند. وی در گسترش آموزش دینی موضوعی ، در مدارس و دانشگاه های غرب نقش مهمی ایفا کرده است. در رویکرد آموزش موضوعی ادیان، از مقایسه ادیان با یکدیگر اجتناب می شود، بلکه مواردی مثل آثار مقدس مذهبی، اعتقادات، مراسمها و اعیاد مذهبی و ... در ادیان مختلف آموزش داده می شود. (لویت و پلارد. مشایخی زاد، ۱۳۸۰، ص ۹-۱۸۵).
چالش ها :
الف) چالش های نظری روشها و محتوای تعلیم و تربیت دینی تکثرگرا:
1- یکی از روش های مورد نظر تکثرگرایان در تعلیم و تربیت دینی همانطور که اشاره شد گفتگو و دیالوگ دینی است تا اولاً فرد نقاط قوت و ضعف و اشتراک و افتراق خود را با پیروان سایر ادیان بشناسد و بتواند دین مورد نظر خود را آگاهانه انتخاب کند و ثانیاً با یک گفتگوی صحیح و بدون سوگیری بتواند شناخت سالمی از سایر ادیان پیدا کند و در سایه ی این شناخت، زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف ممکن شود.
این در حالی است که تکثرگرایان مدعی اند، ادیان تباین بالذات دارند. حقیقتهای جداگانه ای هستند. نه اینکه فقط در ظاهر متکثرند و باطن آنها همگی یک چیز می گویند. و یا برخی دیگر معتقدند هرکس دین او برای خودش کاملاً حق است. (نسبیت مطلق) در چنین وضعیتی راه بر هر گونه گفتگو و دیالوگ بسته می شود. گفتگو موقعی معنا می دهد که وجه اشتراکی موجود باشد یا حداقل اگر وجه اشتراکی نیست، انگیزه ی رسیدن به نقطه ی مشترکی مورد نظر باشد والا موقعی که من بپذیرم که آنچه در اختیار دارم و مدعی آنم، کاملاً با آنچه دیگری اختیار دارد فرق می کند و صحت هر دو را هم تایید کنم، دیگر چه جای گفتگو باقی می ماند. کثرت گرایی در این معنی، از این حیث که امکان گفتگو را از بین می برد با انحصارگرایی مشترک است. یعنی همانطور که در انحصارگرایی مطلق، به رسمیت شناختن دین مقابل و گفتگو با آن از بین می رود، در کثرت گرایی تباینی نیز عملاً وجهی برای گفتگو باقی نمی ماند. ناگفته نماند که کثرت گرایی تباینی یک تعبیر از کثرت گرایی دینی است. تعبیرهای دیگری هم وجود دارد که می توان در قالب آنها روش گفتگو را پیاده کرد.
۲- تکثرگرایان، یک شیوه تربیت دینی مناسب را، ارائه و معرفی صحیح ادیان مختلف به افراد، همراه با تایید و تصدیق همه ی آنها به عنوان راه هایی معتبر جهت رسیدن به سعادت، و رستگاری می دانند. اشکالی بر این شیوه ی تربیت دینی وارد است که وقتی که در بین اجتماع شایع شود که از حیث حقانیت، هیچ تفاوتی بین ادیان نیست و ادیان هیچ مزیتی نسبت به هم ندارند، میل درونی افراد برای تحقیق و تفحص در سایر ادیان کاهش می یابد. «هرکس در آئین خود آسوده و راضی است زیرا تصور نمی کند حقیقتی در سایر آئین ها باشد که او آنرا از دست داده باشد.» (باقری، ۱۳۸۰، ص ۵۹) این اعتقاد نیز مثل انتقاد اول به همان نسبت که بر تکثرگرایی وارد است بر انحصارگرایی نیز وارد است. در انحصارگرایی نیز فرد خاطرش آسوده است از اینکه حقیقتی را از دست داده باشد و هیچ نیازی به تحقیق و تفحص نمی بیند.
۳- یکی از مواردی که پلورالیست ها به عنوان ملاک اعتبار ادیان، روی آن تأکید دارند این است که فرد بتواند در قالب یک دین، از خود محوری به خدا محوری متحول شود. هر دینی که این حالت را در دیندار بوجود بیاورد، از نظر پلورالیست ها معتبر است و آن فرد می تواند سعادتمند باشد. نکته ای که در اینجا مطرح است این است که بدانیم یک انسان تحت چه شرایطی به خدا - محوری می رسد؟ تحت چه شرایطی آن حالت از خود گسستن به انسان دست می دهد؟ بی شک اعتقاد و ایمان قلبی داشتن نسبت به آیین ، اعتقادات و اعمال دینی، مهمترین عامل در ایجاد چنین حالتی است. یعنی اگر انسان، ایمان به صحت اعتقادات و اعمال دینی خویش نداشته باشد و اعمالی که انجام می دهد پشتوانه ی قوی اعتقادی نداشته باشد، چنین ایمان و اعمالی نخواهد توانست حالت انسان را از خود - محوری به خدا- محوری متحول کند. اما همانطور که در فصل دوم، در نقد پلوالیسم گفته شد، پلورالیسم دینی با نسبیت اشتراک معنی دارد و بذر شکاکیت را در دل می نشاند . در فضای شکاکیت و نسبیت، طبعاً ایمان و اعتقاد نیز ست می شود. پلورالیسم دینی لااقل با ایمان دینی به مفهوم آنچه در ادیان ابراهیمی فهمیده می شود سازگار نیست و پذیرش پلورالیسم دینی ، متضمن تعریف جدیدی از ایمان است. و نتیجه آن می شود که انچه پلورالیستها آن را مطلوب و ملاک دینداری و اعتبار ادیان می دانند، نه تنها حاصل نمی شود که راه آن بسته می شود. به عبارت دیگر، چون پلورالیسم دینی پایه های ایمان و اعتقاد دینی و مذهبی را سست می کند، راه را بر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید