بخشی از مقاله
چکیده:
انسان در طول زندگی به تعلیم و تربیت خصوصاً به تربیت دینی نیاز دارد، چون انسان به صورت فطری گرایش به دین دارد. در دنیای پرشتاب فنآوریهای نوین استعمارگران همواره با تغییر ظاهر خود و استفاده از روشهای مختلف، کوشیده اند به مقصود خود دست یابند. استفاده گسترده از این فنآوری و امکان دسترسی آسان به منابع اطلاعاتی باعث به وجود آمدن بسیاری از رفتارهای غیراخلاقی بهویژه در میان نوجوانان شده است.
در این نوشتار به موضوع تربیت دینی و جنگ نرم، ترفندهای دشمن، اهداف و محورهای آن و نقش خانواده و اولیای آموزش و پرورش در مقابله با تهدیدهای این جنگ خاموش اشاره می شود. بررسی ها نشان داده باز آموزی شیوه ها و روش های تأثیر گذار دینی، انتخاب بهترین روشهای تبلیغ و برگزیدن راه های صحیح و آموزش مهارتهای برخورد با جوانان، ضروری است.
اولیای تعلیم و تربیت در مقابله با جنگ نرم همواره باید جوانان را در معرض الگوهای درست قرار دهند. اشاعه باورهای مثبت اجتماعی که نشأت گرفته از نگاه دینی می باشد، به منظور تثبیت نگرش های غالب نوجوانان و جوانان مهم است. چون در تهدید نرم عامل تهدید تلاش می کند که مخاطب را به گونه ای تحت تأثیر قرار دهد که الویت های خود را مطابق خواسته های عامل تهدید، فهم و درک نماید.
مقدمه:
در جهان امروز توجه به جوانان اهمیّت زیادی دارد و دانشمندان تلاشهای فراوانی در شناخت جوانان و نوجوانان و حالات و پیچیدگی آنان کرده اند. یقینا برای برنامه ریزی و سامان دهی امر جوانان و نوجوانان قدم اول»شناخت« آنان است. آن هم شناخت در ابعاد گوناگون روحی،عاطفی، فکری، جسمی و حالات متفاوتی که بر اساس چنین ابعادی بر آنان مترتّب است.
با توجه به اینکه بیش تر جمعیت کشور ایران را جوانان و نوجوانان تشکیل می دهند با گسترش فناوری ارتباطات هر روز ابزاری جدید دراختیار کارشناسان عملیات روانی و جنگ نرم قرار می گیرد و دشمنان با تهاجم فرهنگی گسترده و با سرگرم کردن آنها به تفریحات غیرسالم و مضر، در صدد اغوا و انحراف آنان از مسیر انقلاب و اسلام هستند، لازم است با استفاده از منابع اسلامی مسیر هدایت و تربیت و رشد آنان مشخص گردد تا از کج راهه ها در امان بمانند و در مسیر اسلام و قرآن گام بردارند. خاستگاه روش مطلوب، دانش و بینش مطلوب است.
روشهای نامطلوب و زیان بار، حاصل معرفت اندکند. ما امروزه به همان اندازه که به استخراج و فهم دانش دینی نیازمندیم، نیازمند کشف و استخراج روش های سازنده از متن دین نیز هستیم و در کنار آن به حذف روش هایی که ناهماهنگ با دین هستند، نیازمندتر.
در این نوشتار به اختصار به این ویژگی ها می پردازیم. اشاره ای به نیاز های جوانان می کنیم. آسیب هایی که آنان را تهدید می کنند، بررسی کرده، شرط اول مبارزه با دشمن در این جنگ، این است که چنین پدیده ای را بشناسیم و بعد راه مقابله با آن را دریابیم. تعریف، مفاهیم، روش ها و راه کارهای براندازی جنگ نرم، مباحثی است که در این نوشتار به معرفی آن ها پرداخته شده است. آنگاه به وظیفه اولیای تربیت از جمله پدران و مادران و مربیان در مقابل تربیت دینی و تأثیر آن بر آسیب های جنگ نرم اشاره می کنیم.
بر این اساس، فرضیه های زیر مطرح می شود:
ا - دین و آموزه های دینی نقش مؤثری در کاهش آسیب های اجتماعی دارد.
- 2تأثیرتربیت دینی خانواده با در نظر گرفتن روحیات و تحولات نوجوانان در مقابله با جنگ نرم غیر قابل انکار است.
تربیت:
منظور از »تربیت، «پرورانیدن، بارآوردن، به ترقّی و کمال رسانیدن و بالا بردن و برتری دادن است. وقتی فردی صفات و خصایص اخلاقی و معنوی که ویژه انسان است را یاد می گیرد و تحت تأثیر فضایل اخلاقی به انجالم اموری دست می زند می گوییم آن فرد تربیت یافته است. پس تربیت معنی وسیع کلمه عبارت است از هر عمل یا فعالیتی که واجد اثر سازنده بر روی جسم و روح و شخصیت و شایستگی مادی و معنوی فرد داشته باشد.
»تربیت« جنبه های گوناگون جسمانی، روانی، عاطفی، عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و دینی است و هر یک از این ابعاد به لحاظ روان شناختی و تربیتی در زندگی انسان اهمیت فراوان دارد. اما به دلیل اهمیت تربیت دینی در کارکرد روابط بین خانواده و تأثیر آن در کاهش آسیب های اجتماعی به این نوع تربیت پرداخته می شود. تحقق این امر، مسؤولیت بزرگی است که بر دوش مربیان کودک و نوجوان، اعم از والدین، آموزگاران و دست اندرکاران امور تربیتی مدارس، گذاشته شده است.
تربیت دینی:
فطری بودن خداشناسی و دین پذیری در شکل گیری رفتار ما مؤثر است و تجلیاتش درکودک مشخص است و این تجلی در دین خواهی در سنین نوجوانی به صورت کاملتر دیده می شود از جمله پیدایی شور و شوق مذهبی و اوج احساسات مذهبی که مورد تأئید همه روانشناسان مادی و غیرمادی است. پدید آمدن روح توحیدی در نوجوان، شگفتیگی در برابر ارزشها و قداستها، میل به پاکی و قداست و در کل برای یک نوجوان در مرحله این سن دوازده، سیزده سالگی رنگ خدایی است و این بیداری، زمینه را برای ایجاد یک خلأ روانی فراهم می کند که اگر این خلأ روانی توسط افراد اصیل و آگاه پر شود نتیجه خوبی در پی دارد و در غیر این صورت افراد آلوده و منافق این خلأ را پر می کنند.
اهمیت تقویت دینی و مذهبی برای نسل ما در عصر حاضر به چند دلیل است: - 1گسترش آلودگی در جهان امروز - 2توسعه خطر اعتیاد به همه صورتهایش در جهان امروز - 3توسعه تبلیغات زهرآگین دشمن در عرصه جهانی، به ویژه در سرکوبی اسلام - 4سوء استفاده از مذهب پذیری و القائات وارونه به اسم مذهب - 5وجود دو راهی و شک و تردیدهای ناشی از ایسم های موجود در جهان - 6وجود تمایل به بی قیدی ها و احساس رهایی از تمام آنچه تحت عنوان قید است.
آسیب شناسی نوجوانان و جوانان :
دشوارترین دوران فرزندان دوره بلوغ - نوجوانی - است که سختی آن بر شانه های فرزند و والدین سنگینی می کند. نوجوانی دوران و مرحله کشمکش و دشوار زندگی است. زیرا نوجوان با تغییرات جسمانی، جنسی، روانی و شناختی در رفتار و کردار و بیان او نیز تغییر کلی حاصل می شود. فشار و نگرانی در دوره نوجوانی فراوان است و موجب اختلال در تعادل نوجوان می شود. زیرا در این دوره هیجان انگیز نوعی واکنش نسبت به تغییرات و تحولات طبیعی از خود نشان می دهد. در این سنین، افراط و تندروی، غرور، خودشناسی، تردید، اضطراب، خیابافی، پرخاشگری و ناهنجاریر، استدلال قوی و هوش در بالاترین درجه خود قرار دارد.
درک نوجوان و جوان« از جمله مسائلی است که لازم است در مورد آنان رعایت شود. به دلیل آنکه خود را در این سنین غریب و تنها می بینند زیرا کودکی خود را ترک کرده و به مرحله جدیدی از زندگی قدم گذاشته است. اغلب سعی می کنند علیهسنّت ها و آداب و رسوم قیام نماید، از والدین خود و جامعه کناره گیری کند و فقط با همسالان خود تماس بگیرد. در چنین حالتی، جوان به یک یا چند راهنما نیاز دارد تا او را درک کرده و محرم اسرار و همراز او گردند.
حال اگر جوانی به هر دلیلی احساس کند درک نمی شود و خود را در سطح خانه یا جامعه بیگانه ببیند، علیه تفکر، مذهب و یا نحوه پوشیدن لباس بزرگ سالان طغیان می کند و این مسئله را به شکل های گوناگون از جمله پوشیدن لباس هایی با نماد غربی بروز می دهد.
نوجوان و جوانی که در یک خانواده نابسامان و محیطی آمیخته با اختلافات خانوادگی پرورش یافته، به سختی در مدرسه قابل تربیت خواهد بود. اگر والدین بیش از آنچه که به نیازهای مادی فرزندانشان اهمیت می دهند به جنبه های روحی آنان می پرداختند، مشکلات کمتری به بار می آمد و بزهکاری ها کاهش می یافت. بیشتر کودکان بزهکار، از حاکمیت نداشتن عاطفه در روابط خانوادگی و کمبود محبت گلایه داشته و رنج می برند.