بخشی از مقاله

چکیده:

کشورهای اسلامی در زمان سید جمال به دلیل استعمار و استبداد دچار عقب ماندگی شده بودند ایشان با مطالعه جهان اسلام، علل عقب ماندگی را دو سطح داخلی - استبداد، مسخ دین، فقدان همبستگی اجتماعی، خرافات و جهل، جدایی دین از سیاست، وابستگی به غرب - و خارجی - استعمار - می داند و راه کارهایی را نیز برای برون رفت از این چالش ها در دو بعد - نظری و عملی - ارائه کرده است، مقاله حاضر با الگوی نظریه بحران اسپریگنز - بررسی وضعیت موجود و مطلوب، تشخیص علل مشکل و ارائه راه حل - راه کارهای سید جمال برای برون رفت از این چالش را مورد بررسی قرار داده و در نهایت برای راه کار نظری از اندیشه سیاسی سید جمال: مبارزه با خودکامگی مستبدان، مجهز شدن به علوم و فنون، بازگشت به اسلام نخستین، وحدت مسلمانان، دمیدن روح جهاد و مبارزه در کالبد جامعه اسلامی، مبارزه با خودباختگی در برابر غرب، مشارکت و همبستگی مردم و برای راه حل عملی: برخورد با دربار برای مبارزه با استبداد، آگاهی دادن به مردم و مردمی کردن جریان استبدادستیزی، تربیت نیروهای جوان و نهادینه کردن تفکر ضداستبدادی در آنها، آگاه ساختن علمای بلاد از اوضاع ایران و منسجم نمودن آنان برای مقابله با استبداد، عدم مشروعیت حکومت استبدادی را استخراج کرده است.

واژگان کلیدی: سید جمال، استعمار، استبداد، چالش ها، امت اسلامی و بحران اسپریگنز.

مقدمه:

سیدجمالالدین اسدآبادی با آگاهی از این مسأله که ملل دیگر جهان، بدون تحولات فکری قادر نبودهاند جامعه خود را دگرگون کنند و به پیشرفتهایی نائل شوند، انقلاب فکری در جهان اسلام را ضرورت اساسی زندگی مسلمین می داند. و دیگر اینکه اگر مردم بخواهند حق تعیین سرنوشت داشته باشند، باید با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کنند تا استقلال خویش را حفظ کرده و خواهان شرکت فعالانه در صحنه سیاست باشند تا این که آزادی و عدالت در جامعه اسلامی محقق شود. ایشان برای بیداری مسلمانان، آنها را متوجه عقبماندگی سیاسی و فکری جامعه خود می کند. از نظر وی اگر غربیان توانستهاند جامعه خود را منسجم و عقلانی کنند و امکانات و توانمندیهای آن را در جهت رفاه مردم خود درآورند، به این دلیل بود که با انقلابهای خود، تفکرات کهنه و پوسیده دوره فئودالیته را از بین بردند. ایشان علل انحطاط جهان اسلام را در دو بعد درونی و بیرونی می دانست، و راه حل برون رفت از بحران را نیز به دو شیوه نظری و عملی در چارچوب نظریه بحران می داند.

نظریه بحران اسپرینگنز

نظریه بحران اسپرینگنز دارای چهار مرحله است در مرحله اول، نظریه پرداز از بحران های سیاسی، که جامعه با آنها درگیر است، آغاز می کند. اکثر نظریه پردازان، آثار خود را در زمانی نگاشته اند که به طور فزاینده احساس می کردند جامعه شان دچار بحران است. بنابراین، اولین مسئله مشاهده و شناسایی مشکل جامعه است. مشاهده بی نظمی، آدمی را به حرکت انداخته و به سمت مرحله دوم، که تشخیص علل آن است، سوق می دهد نظریه پرداز در مرحله دوم از پژوهش به ایفای نقش تحلیل گر می پردازد. وی در این مرحله به جست و جوی علت اصلی مشکلات و نابسامانی ها می پردازد. - اسپریگنز توماس، 1370، ص - 93

در مرحله بعد، نظریه پرداز به بازسازی ذهنی جامعه سیاسی پرداخته، آرمان شهری در ذهن تجسم می کند. معیارهایی که نظریه پرداز برای جامعه بازسازی شده آرمانی خود در نظر می گیرد، هنجارهایی برای زندگی سیاسی نیز است. - همان، 1370، ص - 147 هدف این مرحله، ایجاد رابطه ای بین شخص و محیط سیاسی است و موفقیت آن طرح بازسازی شده، یعنی قابلیت دوام، درجه عقلایی و حقیقی بودن آن بستگی به نتیجه ای دارد که نظریه پرداز از مرحله تشخیص علل گرفته است، بدین ترتیب، نظریه پرداز باید الگوی جامعه خوب را در ذهن خویش تجسم کرده و معیاری از آن به دست دهد - همان، 1370، ص149 و . - 174

در گام آخر نیز نظریه پرداز با توجه به اقدامات صورت گرفته در مراحل قبلی به ارائه درمان می پردازد، به عبارتی، حتی اگر یک بینش جامع از حقایق،منطقاً به خودی خود راه حل مشخصی ارائه نکند، ولی به وضوح، رفتارهایی را موجب می شود که می توان آنها را منطقی تلقی کرد - همان، 1370، ص - 182 یک بینش جامع در گستره سیاست، باید شامل ارزیابی دقیق از قابلیت ها، امکانات، محدودیت ها، ضرورت ها و حقایق باشد - همان، 1370، ص - 189 باید گفت دانشی که نظریه پردازان ارائه می کنند، تمایلات درمانی نیز دارد و ثمره بینش روشنگرانه و عقل عملی است - همان، 1370، ص. - 235

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید