بخشی از مقاله

چکیده

تکیه منشور سازمان ملل متحد به حقوق اساسی بشر ، حیثیت و ارزش شخصیّت انسانی ، تساوی همه ملت ها در روند حق تعیین سرنوشت ، حق رای ، حق آزادی ، حق انتخاب ، حق استقلال ، ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت، احترام به الزامات ناشی از عهدنامه ها و سایر منابع حقوق بین المللی و کمک به ترقّی اجتماعی و شرایط زندگی بهتر مبیین آن است که جوامع انسانی بدون توجه به تفاوت های آن ها و در هر شرایطی اعم از صلح یا جنگ باید از حقوق و آزادی های اساسی برخوردار بوده و عدالت نیز در مورد آن ها رعایت گردد. بی تردید مساله اشغال فلسطین مهمترین بحران ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی در جهان اسلام را "عنصر صهیونیسم" رقم زد و سلب حق تعیین سرنوشت از ساکین اصلی آن "معضل" اصلی این بحران ژئوپلیتیکی است.

احترام به این حقوق در مورد ملّت فلسطین نادیده گرفته شده و حقوق اساسی و انسانی آن ها به طرق مختلف نقض می گرد. با توجّه به نقض هدف مند مقرّرات حقوق بین الملل در فلسطین اشغالی ، ضروری است عدم مشروعیت اقدامات اسرائیل غاصب در زمان اشغال و پس از آن بر اساس دو مزیت لیبرال دمکراسی غرب - ارمغان اشغال و اشغالگری - " یعنی آزادی و دمکراسی" و بر اساس قاعده های بین المللی و انسانی مورد بررسی قرار گیرد. این مهم در این مقاله مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.

.1  مقدمه

مسئله حقوق انسانی و حق تعیین سرنوشت در فلسطین ریشههای تاریخ عمیقی دارد. پیش از اعمال قیمومت انگلستان بر این سرزمین در سال 1922، فلسطین از سال 1517 تا 1917 تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار داشت. با آنکه فلسطین برای چهار قرن بخشی از امپراتوری عثمانی مح سوب می شد،مردم آن کاملاً تحت سلطه نبودند و شهروندانی با حقوق سیا سی و مدنی جداگانه و کامل به شمار میرفتند - فیشر، 322 :1960 320؛ کتان،. - 8 :19912

با پایان جنگ جهانی اول در سال 1919، فلسطین نیز همچون سایر ملتهای عرب که از عثمانی جدا شده بودند، در سال 1917، به عنوان ملتی مستقل مورد شناسایی قرار گرفت. ماده 22 میثاقجامعه ملل مقرّر میداشت:جوامعیکه قبلاً متعلق به امپراتوری عثمانی بودهاند، به آن درجه از توسعه رسیدهاند که به عنوان مللی مستقل شناخته شوند و باید پیش از احراز توانایی کافی برای اداره کشور خود، از کمکها و حمایتهای یک دولت قیم برخوردار شوند.3گرچه فل سطینیان قادر به اداره حکومت خود به شمار نیامدند، اما در مقایسه با ملتهای آفریقایی و سایر ملل آسیا پیشرفتهتر بودند و در دستهبندی حکومتهای وابسته نشان A به آنها اختصاص یافت.

ملتهای کمتر توسعهیافته نیز با نشانههای B و C مشخص شدند - للی ل، . - 20 :1991 با آنکه قیمومت فل سطین در سال 1992 به انگل ستان سپرده شد، اما این امر باعث از میان رفتن حاکمیت و اقتدار فل سطینیان ن شد. »بدینترتیب فل سطین از زمان جدایی از عثمانی در سال 1917 تا پایان دوران قیمومت آن در سال 1948 به موجب حقوق بینالملل، کشوری مستقل به شمار میرفت و مردم آن از حاکمیت بر سرزمین خویش بهرهمند بودند« - کتان، . - 32 :1991 آنچه در مورد قرارداد قیمومت فلسطین منحصر به فرد بود، بخشهایی از اعلامیه بالفور 1917 بود که براساس آن، دولت
بریتانیا به یهودیان قول ایجاد خانه ملی یهود در سرزمین فلسطین را داده بود. 4

حقوقدانان معتقدند به دلیل اتخاذ چنین تصمیمی از سوی دولت بریتانیا که دولتیکاملاً بیگانه نسبت به فلسطین به شمار میرفت، اعلامیه بالفور 1917 از هیچ اعتبار و ارزش حقوقی برخوردار نبود و نمیتوانست حقوق مردم فلسطین و حاکمیت آنها را سلب یا خدشهدار کند - کتان، . - 32 :1991 »مواد قرارداد قیمومت که به بریتانیا امکان میداد محتوای اعلامیه بالفور را به اجرا درآورد و مهاجرت یهودیان به فلسطین را سهولت بخشد، بستری برای شکلگیری و پایهگذاری دولتی یهودی در فلسطین و در تناقضی آشکار با حقوق قانونی این سرزمین بود« - همانجا - . قرارداد قیمومت که در 24 ژوئیه 1992 به تصویب جامعه ملل رسید عرصه را برای کشمکشی درازمدت در منطقه فراهم کرد و به جنگهایی بزرگ و قربانیانی بیشمار انجامید و به سایر کشورها نیز تسری پیدا کرد و بر اجرای آزادانه حقوق بشر میلیونها انسان تأثیر عمده گذاشت.

.1 حقوق بشر در فلسطین

علت وجود و گسترش دامنه حقوق بشر در عرصه بینالمللی، ایجاد زمینه رعایت حقوق و آزادیهای اساسی بشر و احترام به شأن و منزلت او بوده است. از جمله اهدافی که سازمان ملل متحد خود را موظف به دستیابی به آن کرده است ...» احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل...« و ...» تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از نظر نژاد، جنس، زبان یا مذهب...« است. ضروری است وضعیت اجرای این حقوق در سرزمینهای اشغالی فلسطین با توجه به تصمیمهای مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

.2 حقوق انتقالناپذیر مردم فلسطین

حقوق انتقالناپذیر مردم فلسطین در قطعنامههای متعدد سازمان ملل متحد مورد شناسایی و تأکید قرار گرفته است. در سال 1969، مجمع عمومی سازمان ملل متحد اقدامات خود مبنی بر تأیید و شناسایی حقوق مردم فلسطین را به موجب منشوری آغاز کرد. این مجمع در قطعنامه 2535 خود اعلام کرد: »م سئله پناهندگان عرب فل سطینی از آنجا ن شأت میگیرد که تا کنون حقوق انتقالناپذیر این مردم طبق منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشرکاملاً، نادیده گرفته شده است.« مجمع همچنین هویت ملی فلسطینیان را به رسمیت شناخت و دوباره بر حقوق انتقالناپذیر آنان تأکید کرد.

مجمع عمومی در قطعنامه 2672 با تکرار آنچه پی شتر گفته بود، اعلام کرد که برای ایجاد صلح عادلانه و پایدار در منطقه رعایت حقوق .4 بندهای 2 و 6 قرارداد قیمومت هم چگونگی پایهگذاری کشوری یهودی و هم چگونگی ایجاد تسهیلات لازم برای مهاجرت یهودیان را شرح داده بود. انتقالناپذیر مردم فلسطین حیاتی است. در قطعنامهای دیگر مجمع به این مسئله اشاره کرد که »مردم فلسطین در مسئله فلسطین طرف عمده و اصلی به شمار میآیند« - قطعنامه شماره . - 3210 کمی سیون حقوق ب شر در قطعنامه خود در سال 1978 پس از تأکید بر حقوق انتقالناپذیر مردم فل سطین، به ذکر م صادیق این حقوق پرداخت و اعلام کرد حق تعیین سرنوشت، استقلال ملی، تمامیت ارضی، وحدت ملی و حاکمیت بدون مداخله خارجی از جمله این مصادیق هستند - قطعنامه شماره . - XXXIV در این بخش به تحلیل مواردی از حقوق انتقالناپذیر مردم فلسطین پرداخته میشود.

.3 حق آزادی، استقلال و وحدت ملی

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامههای خود حقوق انتقالناپذیر مردم فلسطین، از جمله حق آزادی، استقلال، وحدت ملی و حق ت شکیل ک شور م ستقل و دارای حاکمیت را مورد تأکید قرار داده ا ست - قطعنامههای شماره 3236 و . - 35/ 169 A اما قریب به هفت دهه است که این حقوق از مردم فلسطین سلب شده است و جا دارد مراحل تضییع این حقوق مورد بررسی قرار گیرد. مردم فلسطین، گذشته از تمایزات مذهبی، از مدتها پیش از قرن بیستم ساکنان حقیقی کشوری به نام فلسطین نامیده میشدند که با کشورهای همسایه چون سوریه و لبنان نیز مناسبات نزدیکی داشتند. همانطور که بیان شد، ماده 22 میثاق جامعه ملل ملتهایی راکه قبلاً تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار دا شتند به عنوان ملتهایی م ستقل مورد شنا سایی قرار داد.

برخی از حقوقدانان براین باورند که تفویض قیمومت، فل سطین را از حق حاکمیت بر سرزمین خود محروم نکرد و فل سطین به عنوان ک شوری م ستقل، از هویت قانونی و بینالمللی کاملی، جدا از دولت انگلستان، برخوردار بود و میتوانست در شکلگیری عهدنامهها و توافقنامههای بینالمللی به همراه انگلستان و به عنوان طرف سوم مشارکت کند - کتان، . - 32 :1991 پس از بروز مخاصمات در فلسطین، در سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه 181 - II - را به تصویب رساند که در آن علاوه بر اتخاذ طرح تقسیم، به تشکیل کمیسیونی از سوی آن سازمان در باره مسئله فلسطین به منظور اجرای قطعنامه فوق اشاره شده بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید