بخشی از مقاله

چکیده

عطّار در شعرش آدم را با ویژگی هاي عرفانی خاصی مورد بررسی قرار داده است. این ویژگی ها از داستان خلقت و زندگی حضرت آدم - ع - سرچشمه می گیرد و شیخ نکات ریز عرفانی را با نگاهی عارفانه ،پررنگ می نماید . عطّار در جنبه هاي مختلف و رمزهاي به آیات و روایات اسلامی تکیه کرده است . در جایی سیر به دنیا آمدن انسان را به زیبایی بیان می دارد و براي هر مرحله رمزي قائل می گردد ؛که چونان نقطه ي هدایت به سوي هدفی مشخص باید مورد توجّه واقع گردد .وي ارزش حقیقی آدم را در آیینه ي شعرش به تصویر کشیده است .

مقدمه

در افسانه ي آفرینش خلقت آدم جایگاهی ویژه دارد چرا که از هر جهت نمونه ي کامل آفرینش الهی است وخداوند او را با دستان خود و بر صورت خود آفرید - علی صورته - ودر حدیث کنت کنزاً مخفیاً که بر خداوند نسبت می دهند و خدا تصمیم می گیرد این گنج پنهان را به همه آشکار سازد؛ پس انسان یعنی عالم اصغر به خاطر عالم اکبر خلق می شود خداوندي که بعد از آفرینش آدم هر چیز دیگري را به خاطر او آفرید و اسماء الهی را به او تعلیم کرد.

در افسانه ي آفرینش خلقت آدم جایگاهی ویژه دارد چرا که از هر جهت نمونه ي کامل آفرینش الهی است وخداوند او را با دستان خود و بر صورت خود آفرید - علی صورته - ودر حدیث کنت کنزاً مخفیاً که بر خداوند نسبت می دهند و خدا تصمیم می گیرد این گنج پنهان را به همه آشکار سازد؛ پس انسان یعنی عالم اصغر به خاطر عالم اکبر خلق می شود خداوندي که بعد از آفرینش آدم هر چیز دیگري را به خاطر او آفرید و اسماء الهی را به او تعلیم کرد.»آدم ابو البشر، پدر انسان . این کلمه در ادبیات دینی وعرفانی داراي تعبیرات گوناگون است و عموماً وضع و    حال رمزي به خود گرفته است.

عزیزالدین نسفی درباره ي آدم و حوّا گوید : اي درویش، انسان عالم صغیر است و عقلِ آدم این عالم است و جسم حوّاست و وهم ابلیس است و شهرت طاووس است و غضب مار است و اخلاق نیک، بهشت است و اخلاق بد، دوزخ است و قوت هاي عقل و قوت هاي روح و قوت هاي جسم ملائکه اند ... در پاره اي از مآخذ با الهام از قرآن مجید آدم را جامع جمیع اسماء االله و صفات الهی دانسته اند که فرمودند »و علّم آدم الاسماءِ کلها «. - سجادي؛39 :1378، - 38 در افسانه ي آفرینش خلقت آدم جایگاهی ویژه دارد چرا که از هر جهت نمونه ي کامل آفرینش الهی است وخداوند او را با دستان خود و بر صورت خود آفرید - علی صورته - ودر حدیث کنت کنزاً مخفیاً که بر خداوند نسبت می دهند و خدا تصمیم می گیرد این گنج پنهان را به همه آشکار سازد؛ پس انسان یعنی عالم اصغر به خاطر عالم اکبر خلق می شود خداوندي که بعد از آفرینش آدم هر چیز دیگري را به خاطر او آفرید و    اسماء الهی را به او تعلیم کرد.

 در افسانه ي آفرینش خلقت آدم جایگاهی ویژه دارد چرا که از هر جهت نمونه ي کامل آفرینش الهی است وخداوند او را با دستان خود و بر صورت خود آفرید - علی صورته - ودر حدیث کنت کنزاً مخفیاً که بر خداوند نسبت می دهند و خدا تصمیم می گیرد این گنج پنهان را به همه آشکار سازد؛ پس انسان یعنی عالم اصغر به خاطر عالم اکبر خلق می شود خداوندي که بعد از آفرینش آدم هر چیز دیگري را به خاطر او آفرید و اسماء الهی را به او تعلیم کرد. ..»خلقکم فی بطونِ امهاتکم خلقاً من بعدِ خلقٍ ظلمتٍ ثلاثٍ - 6 :39 - «... می آفریند شمارا در شکم هاي مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی در تاریکی هاي سه گانه...« عطّار در جنبه هاي مختلف و رمزهاي آدمی به روایات اسلامی تکیه کرده است . وي به این ظلمات سه گانه نیز اشاره کرده است.

زابتدا تا انتهاي کار او   می بگویم فهم کن اسرار او

در سه ظلمت نطفه اي نه دل نه دین   از لوشَن 1شد جمع وز ماءِ مهین2

- مصیبت نامه1386،ص - 160

سیر به دنیا آمدن انسان را به زیبایی بیان می دارد و براي هر مرحله رمزي قائل می گردد ؛که چونان نقطه ي هدایت به سوي هدفی مشخص باید مورد توجّه واقع گردد .وي در چگونگی به وجود آمدن انسان در بطن مادر سخن می گوید و هر مرحله از آن را رمز و پیامی می داندجهت چگونه زیستن انسان .گرد ماندن جنین در رحم مادر را نشانه ي حیرت انسان می داند و معتقد است این حیرت از ابتداي وجود درانسان قرار داده شده است و آن را پیام آور این می داند که انسان در سرگشتگی، باید چون گوي گردد.

گرد گشت آنگاه چون گویی نخست    تا کند سر گشتگی بر خود درست

همچو گویی گرد بودن خوي کرد    یعنی از سرگشتگی چون گوي گرد

- همان -

تغذیه ي جنین از خون را، خون خوردن می نامد یعنی از ابتدا،کار بشر سخت و صعب است .اومی گوید: اگر انسان تا پایان عمر در پیچ پیچ ظواهر بماند زندگی عبث و بیهوده داشته است و زندگی واقعی را در درك حقیقت وجان می داند .    

در سه ظلمت3 می دوید و می نشست    یعنی آن نورت نخواهد داد دست

نُه مه اندر خون تنش باز اوفتاد    یعنی از خون خوردن آغاز اوفتاد

سرنگون آمد به دنیا غرق خون    یعنی از فرقت قدم کن سرنگون

لب به شیر آورد، آنگه اشک بار    یعنی اشک افشان ، که هستی شیر خوار

بعد از آن در شد به طفلی بی قرار    یعنی از طفلان نیاید هیچ کار

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید