بخشی از مقاله

خلاصه

باید دان ست که طراح ضرورتا ازجزء بهکل حرکت نمیکند بلکه اغلب درهمان ابتدا برای رو شن شدن ذهن خود به جزئیات می پردازد. ممکن است از معماری به معمار دیگر طراحی متفاوت باشد یا از پروژه ای به پروژه ای دیگر، هیچ مسیر روشنی را در فرآیند طراحی نشان نمی دهد. طراحی فرآیندی است که در آن مسئله و راه حل به همراه یکدیگر شکل میگیرند. این پژوهش برا ساس نظریه مبنایی که به هیچ نوع داده خاص، راهبرد پژوه شی، یا علائق نظری م شخص تعهدی ندارد و تنها در پی توسعه مفاهیم است، شکل گرفته و در واقع، ترکیب داده ها در قالب چهارچوب های مفهومی است. که در رفت و برگشت دائم میان داده ها وتحلیل ها ساخته می شود یعنی از جمع آوری نظام مند داده ها به دست می آید. این پژوهش به دنبال آن استکه بداند چگونه می توان بین راه حل های گوناگون دست به انتخاب زد؟ وآیا شیوه های مشترکی برای اندیشیدن در روند طراحی معماری وجود دارد؟

ویا آنکه برای بررسی فرایند طراحی باید ازچه روشی استفاده شود؟ و غیره. بنابرنتایج این پژوهش پساز بررسی دقیق فرایندهای طراحی و مراحل مختلف آن روشن گشت که پاسخ تمامی ابهامات درمرحله نهفتگی وبه یکباره رو شن شدن ایده اولیه آن درمرحله رو شنگری می با شد بنابراین درنهایت پژوهش بر چیستی نهفتگی و روشنگری این مهم نائل آمد که تنها »نیروی احس اس« اس ت که باموجودات خارجی و واقعی درتماس است وما برا ی شناخت موج ودات خارجی،هیچ امکان شناختی ن داریم ج ز ازطری ق »ت أثرات حس ی« ک ه »نمودهای حسی اشیای خارجی« هستند اما خود »اشیای خارجی« ازدسترس شناختما خارج هستند، اما اندیشیدن سرانجام و درنتیجه نزد ما، به »ح سگانی« مربوط می شود . همه تصورهای ما درواقع از راه فهم بگونهای برونآخته، مربوط می شوند و چون پدیدارها چیزی جز »تصورها« نیستند، ازاین نظر »فهم« پدیدارها را به یک سهش حسی مربوط می سازد.

کلمات کلیدی : فرایند طراحی، نظریه مبنایی، ماهیت، فهم، پدیدار

مقدمه

معماری

امروزه واژه معماری در دو معنای وابسته بکار میرود که شامل موارد زیر است:
-1 معماری به عنوان فرآیند ساماندهی فضا که اسم معنا شمرده شده است و به یک فعالیت آفرینشگر - خلاقانه - آدمی توجه دارد و بر پایهی علمی تجربی، هنر و فناوری ساخت، پدید میآید. این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت میگیرد.

-2 معماری به عنوان دستاورد ساماندهی فضا یا اثر معماری که اسم ذات شمرده شده است و به ساختمانهایی اشاره دارد که پیش از ساخت آنها این فرایند پیموده شده ا ست. این بردا شت بی شتر از سوی با ستان شنا سان و مورخین معماری بکار می رود.

در این تعریف به واژه معماری به معنای معمارانه اش پرداخته خواهد شد. واژه معماری در زبان عربی از ریشه عمر به معنای عمران، آبادی و آبادانی و معمار بسیار آبادکننده است. در زبان فارسی تعابیر گوناگونی همچون والادگر، رازیگر، بانیگر و مهراز برای آن آمده است. مهراز واژهای است که از دو بخش مه یعنی بزرگ و راز یعنی سازنده درست شده است، این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی ا ست. در زبان لاتین نیز برای معمار واژه Architect که ری شه آن به دو کلمه Archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده برمیگردد، کهکاملاً همتراز با واژه مهراز می باشد.

اولین تعریف معماری که در دایره المعارف معماری به آن استناد میشود و تعریف دانشگاهی نیز محسوب میشود، متعلق به »جان راسکین« میباشد که درکتاب خود، معماری را هنر افراشتن و آراستن بنا توسط انسان تعریف کرده است.تعریف دیگری که در فرهنگ معماری آمده است مربوط به »ویترو یوس« معمار معروف رومی است که معماری را چنین تعریف کرده است:»معماری از نظم، سازواره، آرایش، تناسبات، هماهنگی، قرینگی، پسندیدگی، وایستگی و اقتصاد ناشی و نتیجه میشود.« ویترویوس معماری را واجد سه ویژگی زیبایی، استحکام و سودمندی میداند و این سه ویژگی را سه ضلع مثلث معماری عنوان میکند.

در دایره المعارف بریتانیکا، معماری علم و هنر ساختمان معرفی شده است. یعنی ترکیبی از مسائل تکنیکی، فنی با مسائل هنری و سلیقهای و قریحهای است.»سرکریستوفر رن« معمار بزرگ انگلیسی در تعریف معماری گفته است، معماری حاصل زیبایی ، استحکام و پایداری و آسایش و آسودگی است.دایره المعارف معماری با استناد به تعاریف فوق تعریف جامع زیر را ارائه میدهد:
معماری باید علم و هنری تعریف شود که طراحی ساختمان را همراه با کیفیت زیبایی، هندسی و عاطفی، نیروی معنوی و روحانی ر ضایتمندی اندی شمندانه و پیچیدگی، سازه سالم و برنامهریزی ساده و انواع مختلف ویژگیهای هنری از قبیل دوام و ماندگاری مواد و مصالح مطبوع، رنگ آمیزی خوشایند و دلپذیر و تزئینات وآراستگی و پویایی و تناسبات خوب و مقیاس قابل قبول و بسیاری از تداعیهای خاطرهآمیز و پیوند با سنت های پیشین به همراه داشته باشد.

اما تعریف معماری زمانی اهمیت بیشتری یافت که مرزهای دانش، بینش و آموزش معماری به صورت آکادمیک مورد توجه قرار گرفت و تخصص گرایی در جوامع انسانی مطرح شد، به این مفهوم که سازه از معماری جدا شده، متخصصین تاسیسات و نظایر آن به صورت تخ ص صی فعالیت خود را آغاز کردند. حال به کنکا شی در اندی شه های ک سانی که در زمینه معماری تلاش کردهاند میپردازیم تا دریابیم متفکرین و متخصصین این رشته، معماری را چگونه تعریف کرده اند؟»ویلیام موریس« معتقد است به مجموعه فعالیتهای بشری برروی کره زمین معماری گویند. در این تعریف تنها طبیعت بکر و مخلوقات خداوند از این تعریف به معنای معماری توسط انسان جدا هستند و هر آنچه که میبینیم یا هر فضایی که در آن هستیم معماری است.

»هریس« در سال 1975 معماری را علم ساختمان تعریف کرده است، چون از نظر وی در معماری مباحث تکنیکی و فناوری دارای اولویت است.»گوته« معماری را مو سیقی جامد شده و تبلور یافته میداند، او بی شتر به جنبههای هنری ا شاره دارد چون اگر هنر را یک پاره خط در نظر بگیریم یک سر این خط موسیقی است که غیر ماناترین هنر و سر دیگر معماری که ماناترین هنر است.»لوکوربوزیه« که از پیشگامان معماری مدرن به شمار میرود در جایی معماری را بازی هوشمندانه احجام، زیر نور و سایه ها میداند و در جای دیگر میگوید معماری آن چیزی هست که قلب مرا میلرزاند؛ وی در تعریف اول به جنبه های بیرونی و فیزیکی معماری ا شاره دارد و در دومی به شور و هیجانی که از قرارگرفتن در ف ضای معماری به وا سطه جنبههای زیبایی شناختی ایجاد میشود تاکید دارد.

»میسوندر روهه« معتقد ا ست معماری چیزی جز تمنای زمان برای ف ضایی زنده، متغیر و جدید نی ست، در ست ا ست که معماری بر روی حقایق مسلم بنا گردیده است اما زمینه کار اساسی آن تسلط معانی است.»آلوارآلتو« میگوید معماری علم نیست؛ فرایند ترکیبی عظیمی است که هزاران کارکرد معین انسانی را با هم تلفیق میکند و همان معماری باقی میماند. نسبت معماری ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسانی است.» زیگفرید گیدیون« معماری را محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی،علمی، فنی،عادات و رفتار آدمی می داند که معیار اشتباهناپذیری از رویدادهای زمان را بدست میدهد.»ژاک دریدا« معماری را با فلسفه همراه می داند و می گوید معماری کوششی است برای آنکه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آنرا قابل تصور نماید.

»کلوتز« معماری را بوم شناسی می داند و معتقد است که ما باید تمام ساختمان های جدید را تا حدود زیادی مرتبط با محیط آنان بدانیم.»ایزنمن« میگوید معماری امروز ما باید منعکسکننده شرایط ذهنی و زی ستی ما با شد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است.همانطور که میبینیم هر یک از این افراد تعاریف مختلفی از معماری به فراخور زمان خویش در ذهن داشتند، عدهای به جنبههای هنری توجه دارند، گروهی به جنبههای فنی و تعدادی به تلفیق هر دو توجه دارند و در دوران های جدید مسائلی مانند فضا، زمان، مکان، فلسفه، انسان، جامعه، بوم شناسی، روانشناسی، تکنولوژی و ... از دغدغههای اصلی معماران میباشد.

مثل تمام مفاهیمی که در زندگی وجود دارد، اگر به دنبال تعریفی برای آن مفهوم باشیم، این تعریف باید کامل و مانع باشد، کامل یعنی در برگیرنده تمام انواع مثل خود باشد و مانع باشد یعنی مفاهیمی که به غیر از خودش هست را در خود راه ندهد. با توجه به این که در عصر حاضر، عدم قطعیت در مباحث علوم پایه و نظریه نسبیت توسط فیزیکدانان مطرح جهانی مورد توجه بوده ا ست نمیتوانیم برای ب سیاری از مفاهیم، تعاریفی جامع و کامل دا شته با شیم، چون این مفاهیم از فیلتر ذهن افراد مختلف میگذرد و نتیجه طبیعی خلقت افراد مختلف، ذهن های مختلف و تعاریف مختلف است.

به همین خاطر هر فرد بر ا ساس ذهن و اندی شه اش معماری را تعریف میکند، امروزه و سعت دانش معماری به اندازه ای زیاد گ شته که خود معماری به زیر شاخههای مختلف مانند معماری منظر، معماری اسلامی، تاریخ معماری، معماری داخلی و..... تقسیم گشته و در دانشگاه ها به صورت تخصص های مختلف آموزش داده میشود و حتی دیده میشود که از حیطه علم ساختمان هم فراتر رفته و رد پای آن را در علوم دیگر میشود یافت و اصطلاحاتی مانند معماری نفت، معماری کامپیوتر و غیره به وجودآمده است.باید گفت امروزه معماری یک دانش میان رشته ای با سایر علوم، به ویژه علوم ریاضی و انسانی است، دانشی به و سعت یک اقیانوس که هرمنطقه از این اقیانوس دارای عمقی نامحدود است. معماری یک فعل انسانی است که در زمان و مکان مشخص به خاطر هدفی خاص ماده را به شکل زیبایی خلق میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید