بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله سعی شده است که مرحوم گلشن آزادی معرفی، و زحمات بی دریغ او به ادبیات خراسان به بیان در آید. سؤال چگونه می توان یاد صد سال شعر خراسان را زنده نگه داشت؟ در این تحقیق ، راه، را برای بیان مسئله ای می گشاید ،که نیاز به پیشینه ای تقریبا مناسب دارد . این نوشتار ادبی، با شناساندن مقالات و کتاب های استاد، و معرفی اثر بیاد ماندنی او به نام گلشن ادب - صد سال شعر خراسان - پرداخته شده است. برای شما هم خواندن خدمات، زحمات و همراهی های بی دریغ بعضی اشخاص که گامی برای معرفی او و این اثر تاریخی برداشته اند؛ خالی از لطف نخواهد بود. در این مقاله. با روشی کاملا متفاوت، به مقایسه ی تذکره نویسان قبل و بعد گلشن آزادی پرداخته شده است.

در نوشتار پیش رو، با به تصویر کشیدن نگاه ادبی و سیاسی شاعر، تلاش شده است، تا با کلام اندیشمندانه ای از افرادی نام آشنا در وصف کمالات و این مرد بزرگ، ثبات قدم وخط مشی مقاله را بسوی هدف، که همان زنده کردن یاد گلشن است سوق داده شود. در نوشتن این چند صفحه دانشپژوهی جوان تمام توان خود را برای رساندن ِپیامهدفِ متعالیِ نویسنده، بکار بسته است. تا شاید بتواند گامی بلند برای خارج کردن نام استاد از قفسه های خاموش کتابخانه ها و جلوس این نام بر سردرِ محافل، خیابان هاو مجالس بزرگداشت ادبی ایران و جهان، بر دارد.

مقدمه- شعر خراسان با پشتوانه ای بسیار حیرت انگیز و غنی سکوی پرواز شاعران و نویسندگان قدیم و جدید بوده است. اسطوره های ادبیات خراسان با اشعار عرفانی، اخلاقی، تاریخی، توانستهاند، یاریگر بسیاری از، نویسندگان، شاعران و تاریخ نویسان زمان های بعد خود باشند، از فردوسی و عطار گرفته، تا اخوان ثالث و شاعران گم نامی که چون دژی محکم پشتوانه ی ادبیات کهن خراسان بوده اند. صدسال شعر خراسان؛ با ترانه هایی از دو بیتی ها و غزلیات محلی شاعران گمنام خته کویر خراسان، بال و پر گرفته و با رباعیات خیام به زیبایی، این صد سال را به نگارگری نشسته است.

در این میان نویسندگان نیز در ترویج این مهم تلاشی بی مانند از خود نشان داده اند. یکی از سکو های پرواز شاعران تا قرن چهاردهم وحتی بعد از آن نیز، علی اکبر آزادی به تخلص گلشن، مشهور به گلشن آزادی است. این روزنامه نگار و ادیب فرهیخته، در سال 1280شمسی متولد شد. وی در کتاب گلشن آزادی، درباره فعالیت های خود چنین می گوید: »عضویت انجمن های ادبی خراسان از 301 در انجمن هایی چون؛ انجمن ادبی فرهنگستان و ده سال، عضویت شورای عالی فرهنگ خراسان و انجمن آثار ملی و یونسکو و جمعیت خیریه شیرو خورشید سرخ عضو بوده ام.«

مرحوم علی اکبر آزادی در نامه ای به گلچین معانی خدمات اش را اینگونه به تصویر می کشد: »در هجده سالگی - 1298ش - بخدمت قلم و روزنامه نگاری مشغول شدم. سردبیری و خدمات و مدیری روزنامه های مهرمنیر، شرق ایران، فکر آزاد، خورشید، محرک قبول مسئولیت این خدمت فرهنگی اجتماعی گشته، از شهریور 1304 بمسئولیت خویش روزنامه آزادی را تأسیس و آن مشغله را تا سببی از اسباب نشر عقاید و افکار، و قدرتی برای خدمت بوطن و هموطنان است. تا کنون ادامه داده ام.«گذشت زمان در منبع قرار گرفتن کتابهایش، سالها بعد از فوتش، معرف عملکرد او شده است. هدف چگونه می توان یاد صد سال شعر خراسان را زنده کرد؟ رساندن پیام زندگی و بالندگی را، برای نام تذکره نویس در ذهن می پرورد.

در این مقاله سعی شده است که به نکات ریزو درشت زندگی و فعالیت های اجتماعی و سیاسی او اشاره شود، و حامل پیامی باشد، مبنی بر اینکه او باری را از روی دوش فرهیختگان زمان خود برداشته است. واینکه، خراسان و ادب خراسان را زندگی دوباره بخشیده است. و کوله باری را تقدیم مردم ایران نموده است، و نام سر افراز وطن را به اوج کهکشان رسانده است. و ازآنجایی که مردان بزرگ کوله باری بزرگ دارند، بر یک سوم این کوله بار، نامی بزرگ چون صد سال شعر خراسان نهاده شده است. که حتی این نام هم گویای عظمت و شکوه صد سال شعر خراسان است که چون چتری بر سر این تذکره سایه افکنده است.

من تا این زمان اصلا او را نمی شناختم. از افراد نویسنده، تذکره نویس و شاعر به نام های: »عوفی، سمرقندی، آذربیگدلی ، صبوری - بهار - ، نکیسا، گلچین معانی، کامیار، ادیب نیشابوری، شفیعی کدکنی، نیما یوشیج ، جلال آل احمد، دهخدا، معین، و دیگران بسیار شنیده و بزرگداشت زیاد دیده بودم . ولی نمی دانم چرا گلشن از این دایره مستثنی بود. شاید باور نکنید ولی من گلشن را برای تحقیق و تحلیل انتخاب نکرده ام؛ بلکه او مرا برای نوشتن این مقاله برگزیده است. در تابستان سال 1386ش. وقتی در مسیری از حرم مطهر امام رضا پیاده بر می گشتم. در راه مردی میانه سال به من رسید که کتابی در دست داشت.

با نشان دادن کتاب به من گفت: »کتاب را ازمن نمی خرید؟« کتاب را گرفتم، نگاه کردم؛ کتابی قطور با جلدی سفید با عنوانی با شکوه صدسال شعر خراسان ، آرم آستان قدس رضوی هم بر گوشه ی راست جلد خودنمایی می کرد. در وسط هم عکسی خط نگار به زیبایی تمام، می درخشید. در زیر عکس نام مؤلفی نا آشنا و استاد کمال پور که کم و بیش نامش را در شب شعر ها شنیده بودم به چشم می خورد. نام کتاب، من را مجذوب خود ساخت. ضمن اینکه من از کودکی تعصبی خاص نسبت به شعر خراسان داشته ام. کتاب را خریدم. برای اینکه جلد کتاب محفوط بماند کتاب را با چسب نواری بیرنگ پهن پوشش دادم و در کتابخانه جاگرفت.

هرز گاهی اشعارش را می خواندم، ولی هیچ وقت به خواندن معرفی کتاب یا مقدمه مؤلف علاقه نشان ندادم، تا اینکه رایان نامه دومین همایش ملی بازشناسی مفاخر و مشاهیر خراسان در ادب پارسی، به من رسید. آن روز جرقه ای ذهنم را روشن کرد ، با هیجان به طرف کتابخانه رفتم ، کتاب را بر داشتم و تصمیم به خواندن گرفتم. تازه فهمیده بودم که در روزگاری گلشنی هم بوده است. هر چه می خواندم بیشتر این سؤال ذهنم را به خود مشغول می کرد، که چرا تا بحال کسی از او حرفی به من نزده بود؟ مگر در دوره ای کاملترین تذکره از آن او نبوده است؟ با خود گفتم اگر این کتاب را من نخریده بودم، هیچگاه به فکر نوشتن این مقاله نمی افتادم.

پس این همه سال او منتظر بوده تا در فرصتی مناسب بگوید: » من زنده ام. حق من این نیست.. « آن شب برای هردو؛ نماز خواندم، فردا به زیارت رفتم، نائب الزیاره شدم، و از آنها خواستم دعایم کنند تا آنچه شایسته است. بنویسم. چند روزی حیران و سرگردان فقط فکرم مشغول بود، نمی دانستم چه باید بنویسم. تا اینکه از طرف ویراستاران به جلسه ی بررسی کتاب دستور احمد گیوی دعوت شدم. آن روز قدری زود رسیدم. روی در نوشته شده بود؛ جلسه در کافه کتاب برگزار می شود، غافل از اینکه این نوشته از جلسه ی پیش بوده است.

به آنجا رفتم. بین کتابها به دنبال گم شده ای می گشتم ولی نمی دانستم آن چیست؟ با کتابدار کافه در میان نهادم. او تذکره ی شاعران مشهد، را به من معرفی کرد .از این آشناییی خرسند شدم شادمان کتاب را خریدم. و خدا را شکر کردم، که امروز برعکس چند جلسه قبل دوباره توفیق حضوردر کلاس را پیدا کرده ام. با خواندن کتاب دکتر کامیار و محمد عظیمی تازه فهمیدم چه باید بنویسم؛ و در کتابخانه ها به دنبال چه باید بگردم. اینگونه بود، که شروع به نوشتن کردم.

در بین مطالعاتم متوجه شدم: نام آغازینی که مرحوم آزادی برای سه جلد تذکره خود بر گزیده »گلشن ادب« مشتمل بر 12 قرن بوده است. به روایت استاد کمالپور: » نویسنده در آغاز این تذکره را در سه جلد مفصل، از ابتدای شعر فارسی تا سال 1335 تنظیم و تدوین نموده است.« اما دست غدر اجل، مهلت نداد تا او خود شاهد افتخار چاپ این سه جلد کتاب باشد و متأسفانه قبل از چاپ به دیار باقی شتافت وفرزندان برومند او سکّان هدایت چاپ و انتشار این کتاب را به دست زنده یاد استاد جلیل القدرکمالپور سپردند. استاد هم با دیدی باز و منصفانه جلد اول و دوم که به معرفی شاعران بنام و صاحب کتاب آن زمان می پرداخت. و کتاب های آنها در دسترس همه هست، را از دایره ی چاپ خارج و هدف را بر شناساندن شاعرانی کردکه ، به بیان استاد کمال پور:اکثراً» نام آنها در جایی نیامده« است. و با کوشش بسیار، توانست این کتاب را درتاریخ 72/9/14 تنظیم و چاپ کند.

هر چه جلو تر می رفتم راه برایم هموار تر می شد. و انگار سکان کنترل در دست من نبود. بعد از مطالعه ی کتاب های در دسترس دیگر تقریبا مقاله رو به پایان بود. تنها چیزی که هنوز نمی دانستم چگونه شروع کنم و دنبال چه بگردم پیشنه ی این مقاله بود. رکن مهم مقاله تقریبا خالی از عریضه بود که در ملاقاتی غیر منتظره با دیدار جناب دکتر سید علی کرامتی مقدم مسرور شدم. جلسه ی معلم شاگردی، دوباره شکل گرفت، و من دوباره افتخار داشتم در کلاس درس استاد شرکت کنم. با توضیحات مفصل و مبسوط این بزرگوار، و توصیه به دانلود 80 مقاله از مجلات تخصصی نور و با مطالعه ی بیشتر این مقالات بالاخره راهی برای نوشتن پیشینه تحقیق »جگونه می توان صد سال شعر خراسان را زنده نگه داشت؟« را پیدا کردم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید