بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله، حاصل پژوهشی2 است که در پی پاسخ به این پرسش است که آیا شاعران معاصر و حاضر در عرصه ورود مدرنیته به ایران، توجهی به توسعه و گذر از سنت داشته اند؟ و اگر اینگونه بوده چه مفاهیمی را مدنظر داشته اند؟ در این بین با بررسی آثاري از پنج شاعر - نیما یوشیج، محمدتقی بهار، احمد شاملو، سهراب سپهري و فروغ فرخزاد - که در بازه زمانی 1250 تا 1350 خورشیدي آثارشان را ارائه دادهاند، در پی پاسخ به این پرسش با شیوه تحلیل محتوي پرداختیم که در نهایت با شمارش مقولات مفهومی سنتی و عناصر و پیش نیازهاي مدرنیته و توسعه، مشخص شد در میانگین تعداد دفعات استفاده از انواع مفاهیم سنتی و مدرن از توسعه طبق یافته هاي پژوهش بیشترین مقولات مطرح شده و نیز در میانگین تعداد دفعات تکرار استفاده از مفاهیم نزد شاعران مربوط به عناصر مرتبط با توسعه فرهنگی بوده است و حرکت رو به تغییر در شعر معاصر را میتوان حرکتی آگاهانه دانست. این وضع غالب در آثار شاعران مورد بررسی نشان دهنده بینش و درك مسئله توسعه در ایران آن سالها را به خوبی بازنمود مینماید.

کلیدواژهها: ادبیات، توسعه، سنت، تحلیل محتوي.

مقدمه

ادبیات که به مثابهي زبان یک جمع عمل میکند، نقش خود را از وراي تاروپود سبکها و تکنیکهاي نویسندگی متجلی میکند. اینکه تاروپود آثار ادبی متعهد و متعلق به چه اندیشهاي است مستلزم شناخت عصري دارد که نقش ادبی از آن برآمده است.معمولا نویسنده تحت تاثیر مخاطب و محیط اثرش را خلق می کند. محیط میتواند مشتمل بر محیط طبیعی و انسانی باشد اعم از سیل و طوفان تا نهاد حکومت و آموزش و مخاطب میتواند از نظر نویسندگان بر حسب سن، جنس، طبقه، قشر، تحصیلات و... شناسایی شود. اثر خلق شده رابطهاي دیالکتیکی ایجاد میکند و به گونهاي بازنمایی شده مجدداً بر مخاطب و محیط اثر میگذارد. این تاثیر بر اولی مستقیم و بیواسطه و در دومی غیرمستقیم و به واسطه مخاطب است همچنانکه مخاطب و محیط نیز به واسطهي سراینده بر اثر تولید شده مؤثرند.

محیط - در تمامی معانی خود - که بر شاعر و به تبع آن بر اثر تولید شدهي او اثرگذار بود خود تحت تاثیر اثر و به واسطه مخاطبان - دیگران - قرار میگیرد.اگر بپذیریم که هنرمند فرزند زمانهي خویش است. باید هنر او نیز آیینهي تمام نماي وقایعی باشد که مردمش را تحتتاثیر قرار میدهد و اگر جامعه در بستر بیخبري در گذرگاه تاراج گذر زمان است، شایسته است که هنر او بانگ بیدارباش ملتش باشد.بنابراین یکی از شیوههاي شناخت جامعهاي که گَرد تاریخ بر آن نشسته ، شناخت ادبیات فرزندان هنرمند آن است زیرا که اولا او در همان بستري رشد کرده که دیگر هموطنانش و دوم آنکه او پرچمدار آگاهی بوده است.

از آنجا که ادبیات و صاحبان قلم در هر کشور محرك فکري و توسعه میباشند. شناخت آثار و تفکرات این نویسندگان یکی از جنبه هاي شناخت وضعیت توسعه یا روند توسعه است. »ادبیات، ارتباط خود را گاه به صورت آشکار و گاه به صورت پنهان بیان میکند، حتی زمانی که نویسنده نیت پرداختن به مسائل اجتماعی را ندارد، متن به سبب شبکهي پیچیدهي دلالتهایش با حیات اجتماعی ارتباط مییابد.« - برکت، - 82 :1385حال این نکته از این نظر مهم و قابل ارزیابی و بررسی بودهاست که روشنفکران ادبی کشور ما در حوزهي شعر به چه میزان به مفهوم توسعه و انواع آن در آثارشان و در ارائه به مخاطبانشان توجه و تاکید داشته اند.

توسعه

توسعه 2 در معناي زیستی و اخلاقی، رشد یک موجود یا یک استعداد را میرساند. - بیرو، - 89 : 1375 اما در زندگی اجتماعی انسانی توسعه عبارت است از دگرگونی کیفی و ساختاري در تمام ارکان و عناصر جامعه. آن طور که جامعه از وضعیت موجود به وضعیت نوین گذر کندمی. مثلاً از مرحلهي کشاورزي به مرحلهي صنعتی و یا از مرحله وابستگی به مرحله خوداتکایی و خودکفایی گام مینهد. - سیفاللهی، - 37: 1386قابل ذکراست که توسعه ابعاد و انواع چندي دارد که میتوان به توسعه اقتصادي، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه اجتماعی و... اشاره کرد و نیز توسعه را میتوان به قسمی دیگر به درون زا و برون زا تقسیم نمود.

توسعه درونزا، توسعه برونزا

درونزا یا برونزا بودن توسعه نقل شیوهي هدایت و ایجاد توسعه است. اگر توسعه متوسل به حمایت هدایتی بیرون از جامعه باشد توسعهاي برونزا و اگر تکیه بر فرهنگ و سنت بومی باشد درونزا خواهد بود. با این حال برخی معتقدند که توجه به یافته ها و دانسته هاي خارج از مرز و بوم نوع مطرود توسعه - یعنی توسعه برونزا را که انگ استعمار به دنبالرد - دا الزاماً به همراه نخواهد داشت بلکه با توجه به یافتهها و دانش خارج از مرز و بوم و بومیسازي آن، آنرا وسیلهاي جهت بهرهبرداري بهتر از آنچه داریم بر مبناي فرهنگ و سنت خود قرار میدهیم.آنچه میتواند روشنفکر را از غرب زده - یا شرق زده - منفک کند توجه و تاکید بر توسعهي درونزا از نوع اخیر است زیرا باز توجه صرف به داشتهها و طرد هرگونه یافته و دانش غیرخودي نیز نشان تحجر است.

توسعه فرهنگی

»منظور از توسعه فرهنگی نوعی دگرگونی است که از طریق تراکم عناصر فرهنگی - تمدن - در یک جامعه معین صورت میگیرد و بر اثر آن جامعه همواره کنترل موثرتري بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند. در این تراکم برگشتناپذیر، معارف، فنون و تکنولوژي به عناصري که از پیش وجود داشته و منشأ اینها بودهاست افزوده میشود.« - شایان مهر، - 195:1379 از آنجایی که توسعه فرهنگی جنبهاي روانشناختی دارد، بر فکر، آراء و اندیشه افراد و سپس بر گروهها و در نهایت بر ملت تأثیر میگذارد و در واقع نوعی آمادگی براي پذیرش یا طرد نوآوري و یافتههاي جدید ایجاد میکند که میتواند تسریع بخش توسعه و یا مانع آن باشد.

توسعه اجتماعی

»توسعه اجتماعی از مفاهیمی است که با چگونگی و شیوهي زندگی افراد پیوند دارد و ناظر بر بالا بردن سطح زندگی عمومی و ایجاد شرایط مطلوب در زمینهي تغذیه، بهداشت، مسکن، اشتغال، آموزش، فقرزدایی، گذران اوقات فراغت و... است. توسعه اجتماعی و توسعه فرهنگی جنبههاي مکمل و پیوسته یک پدیده هستند. و هر دو نوع الزاما به ایجاد تفکیک و تمایز فزاینده در جامعه منجر میشوند.« - ازکیا و غفاري، - 47: 1387»توسعه اجتماعی اصولا در رابطه با نیازهاي اجتماعی حیاتی است، یعنی مهیا ساختن تمام فرصتهاي زندگی که براي تحقق پتانسیل انسانی تا بیشترین حد ممکن ضروري است. توسعه اجتماعی به این آرمان پایبند است که هر فردي فی نفسه ارزشمند است و فرد دغدغه اصلی جامعه است. احترام به شخص و انسانیت عام در قلب فلسفه توسعه اجتماعی قرار دارد.« - واسیست، - 198:1387بهطورخلاصه میتوان توسعه اجتماعی را وجه عینی شدهي توسعه فرهنگی که بیشتر ذهنی است، دانست آن دو را فراشد یک رخداد درنظر گرفت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید