بخشی از مقاله

رابطه انسان و طبيعت در باغ ايراني از منظر معماري اسلامي
چکيده
طبيعت دستاورد معمار هستي، خداوندگار عالم است و اغلب براي معماران سرچشمه الهام بوده است . به دليل گرايش ذاتي و فطري انسانها در تعامل با طبيعت ، و تأثيرات قابل توجه ارتباط با طبيعت در روح و جس م آدمي ،بشر همواره به دنبال ايجاد يک رابطۀ منطقي و مناسب ميان فضاي درون و طبيعت بيرون بوده است . امروزه نياز جسمي و روحي انسان به برقراري ارتباط با طبيعت ، موجب گرديده که در همۀ جوامع ، طبيعت به مثابه ميراث فرهنگي تلقي شود؛ از اين رو باغ ايراني به عنوان نمونه متعالي از منظر ايران ، تصوير باورهاي انسان ايراني - اسلامي در بطن تاريخ است که علي رغم ناملايمات ، همچنان به عنوان الگويي موفق از آن ياد ميشود. باغ در مقام برخوردگاه آدميان و انديشه هاشان و به عنوان ميعادگاه زمين و آسمان و نقطه تلاقي عملکرد و پندار، بهترين جاي تجربه عرفاني است .
هدف اصلي پژوهش حاضر توجه به ارتباط انسان باطبيعت ، عناصرطبيعي و تشخيص جايگاه باغ ايراني در نوع برخورد انسان با طبيعت است . روش پژوهش ضمن مطالعه اسنادي و کتابخانه اي و مطالعات تطبيقي از نوع توصيفي مي باشد.
نتايج بدست آمده حاکي از آن است که ار تباط با طبيعت ضروري ترين شرط براي هنرمند است . هنرمند انسان است : اوخود طبيعت است ، بخشي از طبيعت و در ميان فضاي طبيعي، طبيعت در بسياري از راهبردهاي منتهي به خلاقيت معماري تاثير مي گذارد. طبيعت هميشه در همه جا حاضر و طبقه بندي ناپذير و به مثابه ابزاري بسيار قدرتمند براي الهام بخشي است . حضور آن در استعاره ، تقليد، تغيير پذيري فرم و مصالح معماري آشکار است .
واژه هاي کليدي: "باغ ايراني"، "تعامل انسان با طبيعت "، "طبيعت "، "هندسه و طبيعت ".


مقدمه
بشر در طول تاريخ از هنگامي که سرپناه ، مسکن ، محيط زيست ، محل کار و يا هر نوع فضايي را ساخته و مورد بهره برداري قرار داده ، هميشه عوامل طبيعي در اين ساختار يک اصل مهم و اساسي براي او بوده اند.
و کساني را که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، به با غهاي بهشتي وارد ميکنند. باغ هايي که نهرها از پاي درختانش جاري است ، به اذن پروردگارشان ، جاودانه در آن مي مانند و تحيت آنها در آن «سلام » است . [١] محيط شامل طبيعت ، فرهنگ و انسان هست که در سامان هاي با ارتباطات متداخل قرار گرفته اند.[٢]
«آندرو برنان » نيز در ارتباط انسان با محيط ، عقيده انسان گرايي اکولوژيکي را بسط داده و معتقد است ؛ از آنجا که ما بخشي از طبيعت هستيم ، براي آنکه به انسان کاملي تبديل شويم ، بايد با آن تماس داشته باشيم . او هويت ما را با طبيعت مرتبط دانسته و آن را اولين گام به سوي اخلاقيات محيطي معرفي مي کند و معتقد است که اخلاقيات و زيبايي شناسي همانند حقيقت و زيبايي به هم مرتبط هستند و منطقي نيست که منافع مستقيم تماس خود را با طبيعت تشخيص دهيم ولي به آن اهميتي ندهيم ، يعني کاري که هم اکنون انجام مي دهيم .[٢] هر ملت بر اساس جهانبيني خويش براي طبيعت ارزش و جايگاهي خاص قائل بوده و ارتباطش را با طبيعت و عناصر طبيعي بر پايه اصول و ارزشهاي منبعث از جهانبيني خود شکل داده است . به اين ترتيب شناسايي جايگاه عناصر طبيعي در اعتقادات و فرهنگ هر جامعه از اهميتي بالا برخوردار است و هر چه شناخت و درک مفهومي مردم جامعه نسبت به طبيعت و عناصر طبيعي بيشتر وعميق تر باشد، اين جايگاه ارزشمندتر خواهد بود. به تبعيت از جهانبيني ديرينه و فرهنگ ايراني _ اسلامي ايرانيان ، رابطه مردم اين سرزمين با طبيعت و عناصر طبيعي، رابطه اي بر اساس احترام به طبيعت و همزيستي با آن اس ت . اين تفکر زمين را ملک خدا مي داند. [٣]، در اين فرهنگ ، عناصرطبيعي مانند آب وگياه به عنوان آيه و نشانه ي الهي محسوب ميشوند و از چنان اهميتي برخوردارند که بارها در متون اسلامي نام اين دو عنصر تکرار شده است . زيباترين ترکيب مادي آب و گياه در هنر باغ سازي ايراني نمايان ميشود. هنر باغسازي يکي از کهنترين هنرهاي ايرانيان است که داراي سنتهاي ارزشمند و قدرتي معنوي است . [٤] که در آن ، عناصر آب و گياه با سه جنبه مفهومي، کارکردي و زيباشناختي حضور مي يابند؛ جنبه مفهومي از دو مقوله تفاسير قرآن کريم و ديدگاه عرفا و شاعران قابل بررسي است ، علاوه بر اين هر عنصري که در باغ ايراني قرار مي گرفت ، اعم از آب و درختان و گل ها، کارکردي ويژه داشت و براي هدفي مشخص تعبيه شده بود و همچنين سعي ميشد تا طراحي به گونه اي صورت گيرد که اجزا تا حد امکان زيبا بوده و اجزاي باغ به گونه اي تغيير مي يافت که رعايت زيبا شناسي آنها در نظرگرفته شود. باغ ايراني در مفهوم وسيع خود فرآورده هنر زيستن است و در ايجاد رابطه ميان انسان و طبيعت و در نظام هستي ره آورد تمدن پرمايه ايران زمين است . تمدني که در زمينه محيط زيست ، دست آوردهاي ممتازي را ارائه داده است . نظام باغ ايراني، تنوع و اندازه هاي گوناگون آن از کوچکترين حياط خانه تا بزرگترين چهار باغ شهري و باغ شهر را در بر مي گيرد. ايراني ها از ديرباز به ساختن باغ ها و باغچه در حياط ها و دور و بر بناها علاقۀ خاصي داشته اند. شايد خاطره ميهن اصلي و خاستگاه قوم آريا منشا اين علاقه بوده است .
بشر در طول تاريخ در دامان طبيعت زيسته و با همزيستي در کنار آن متحول و متکامل شده است . کيفيت محيط هاي طبيعي نه تنها به سلامتي و تندرستي افراد محدود ن م ي شود، بلکه تأم ين کنندة نيازهاي روحي و رواني آنها، زمينه ساز تکامل و پيشرفت ، شکل گيري هويت و استخراج تجارب گوناگون محيطي همچون تفريح و سرگرمي، شادابي و سرزندگي، ترميم و باز يابي ذهن نيز مي شود. در مقابل نبود آن نگراني، عصبانيت ، ناتواني، ترس ، وحشت و بدبيني را به همراه خواهد داشت . بشر در راستاي سلامت رواني خود، يک نياز خاص به بودن در نزديکي طبيعت و ارتباط با آن در فرم هاي مختلف دارد.
احياي سنت ديرينه باغ سازي مقبول جامعه است ، درنتيجه دست يابي به شناختي درست از آن ضرورت دارد. ساخت و پرداخت باغ ايراني تداوم تاريخي داشته و امري مختوم درگذشته هاي دور نيست .
کم رنگ شدن حضور باغ ايراني در دوران معاصر اتفاق افتاده ولي خاطره جمعي آن در ذهن ايراني هنوز زنده است . [٥]
شولتز يکي از بدفهمي هاي دوران مدرن در مورد محيط و بومگاه را خلاصه شدن در دنياي صرف به هوا، نور و فضاي سبز عنوان مي کند. [٦] ب ه علاوه همين تفکر متجدد، به شيو هاي که در هيچ تمدن ديگري نمونه ندارد، قوانين طبيعت را از قوانين اخلاق و اخلاق بشر را از عملکردهاي عالم ، جدا ساخته و به گونه اي تأثيرات اين جدايي نمود پيدا کرده است . به نظر مي رسد همان گونه که «نصر» در کتاب دين و نظم طبيعت ، مرگ و نوزايي انسان متجدد و جهان بيني او را نقطه آغازين حل بحران زيست محيطي اعلام مي کند. [٧] اين نقطه (دگرگوني و نوزايي مجدد جهان بيني انسان ) ميتواند آغازي براي بررسي دوباره ارتباط انسان يا طبيعت و به تبع آن ، نوع برخورد در معماري منظر باشد.

سوال هاي تحقيق
سؤال ١: رابطه انسان با طبيعت چيست ؟ سؤال ٢: ديدگاه اسلام نسبت به طبيعت چيست ؟ سؤال ٣: جايگاه طبيعت در معماري اسلامي کجاست ؟ سؤال ٤: نقش باغ ايراني در ارتباط با انسان چيست ؟
اهداف تحقيق
شناخت طبيعت و اصول و قوانين حا کم بر آن و به کارگيري اين اصول در فعّاليّتهاي انساني و حضور روح طبيعت درمعماري که به ارتقاء و تجلي آن منجر مي شود هدف اصلي اين پژوهش است . و در اين پژوهش ما به دنبال اين هستيم که انسان از بسياري از جهات نيازمند طبيعت و عناصر طبيعي مي باشد، نياز انسان به طبيعت به برداشتها و استفاده هاي مادي و اقتصادي محدود نمي گردد و جنبه هاي مختلف کيفي «رواني و معنوي» حيات را نيز در برمي گيرد.

فرضيه
فراهم آوردن امکان تماس انسان با طبيعت از اهم ضروريات تداوم حيات انساني است و جدايي انسان از طبيعت بيگانه سازي او از جهان پيرامون را منجر مي شود.
يکي از راهکارهاي مهم طراحي چه در معماري و يا ساير علوم و هنره ا، الگو گرفتن از طبيعت بوده است .
روش تحقيق
در اين پژوهش به منظور شناخت طبيعت وعناصر طبيعي وارتباط مناسب انسان با آن ، ابتدا با مطالعه قرآن کريم و تفاسير صورت گرفته تحليل اين موضوع پرداخته شده است . سپس ساير منابع عرفاني شامل نقل قول هاي عرفا و شاعران و صاحبنظران پيرامون اين موضوع مورد تحليل قرارگرفته . در ادامه با استناد به شواهد کتابخانه اي درباره نحوه باغسازي ايراني و ساماندهي آن با استفاده از آب و گياهان مورد شناخت قرار گرفته ؛ تا بدين گونه اهميت موضوع از ديدگاه قرآن کريم ، عارفان و شعرا و صاحبنظران مشخص و تأثير آن در جنبه کارکردي و زيباشناختي باغ هاي ايراني مورد بازبيني قرار گيرد.
تعريف طبيعت
هرسازي
لغت طبيعت "natura "از لغت ناتورا "nature"به معناي تولد که از آن لغت ملت "nation" هموطن "native" مادر زادي
"innate"نيز گرفته شده اند، طبيعت و ملت نه تنها داراي ريشه لاتين يکساني هستند بلکه تاريخچه مشترکي هم دارند و همواره يکي از آنها در حال توضيح ديگري بوده است . بسياري از کشورها هويت ملي شدن را با فضاي سبز موجود در کشورشان مشخص کرده اند . [8]
رابطه انسان با طبيعت از ديدگاه شريعت حضرت علي (ع )
رابطه انسان با طبيعت را از ديدگاه اسلامي را، با برداشتي از حديث مبارک حضرت علي (ع ) پيگيري مي نماييم . امام انسان را غير از جسم ، داراي چهار نفس (موجود زنده ) دانسته اند يعني (نفوس گياهي، حيواني، تدبيرگر قدسي و ملکه روحاني) قوا و خواص مستقل خود بودند .
در حديث ديگري [در فرازي از خطبه اول نهج البلاغه ] حضرت رابطه
خداوند را با پديدارها و عناصر طبيعت ، چنين بيان مي فرمايد:
«خداوند درون اشياء است و با آن يکي نيست و بيرون از آن است و ازآنه جدا نيست »که حکماي اسلامي براي مثال و توضيح رابطه انسان با تصويرش را در اين مقوله مطرح مي نمايند.
از آنجا که خداوند در سوره انعام آيه ٢ يکبار خلقت انسان را با خاک نسبت مي دهد (هو الذي خلقکم من طين ) و در آيه اي ديگر خلقت انسان را به روح نسبت مي دهد «فاذا سويته و نفخت فيه من روحي»؛[٩] بنابراين برداشت ما اين است که اولا همچنانکه حکماي اسلامي گفته اند، انسان به تنهايي جهان کوچک است ، يعني تمام مراتب وجود (عوالم مادي، گياهي، حيواني، عقلاني و روحاني) در خلقت او وجود دارند.
دوما رابطه نفس روحاني انسان با ساير عناصر وجودي او مي تواند باذن الهي مانند حضرت حق با پديدارها باشد، همچنانکه در حديث فوق مطرح شد، يعني بعد روحي انسان در ساير نفوس و جسم او ظهور دارد. اما با آنها يکي نيست و بيرون آنهاست ، با نتيجه گيري از مقدمه فوق ميتوان گفت رابطه انسان با طبيعت در واقع رابطه بعد روحي انسان با ساير ابعاد و عناصر وجودي خود است ، يعني رابطه انسان با عناصر طبيعت در واقع روند خود آگاهي انسان را تسهيل و سير تکاملي انسان را ممکن مي نمايد.
بنابراين ادراک قوانين حاکم بر طبيعت ، يعني ادراک قوانين حاکم بر عناصر وجودي خود و احترام و آباداني طبيعت ، يعني احترام به خود و آباداني عناصر وجودي خود و بي توجهي و تخريب آنها يعني بي توجي و تخريب وجود خود.
تعامل انسان با طبيعت از ديدگاه بزرگان
محققان ارتباط با طبيعت را در سه سطح تماشاي مناظر طبيعي يا تصاويري از طبيعت ، بودن در طبيعت و درگيري و تعامل با طبيعت تقسيم بندي مي کنند و معتقدند قرارگيري در معرض طبيعت چه به صورت ارادي و آگاهانه و چ ه ناخودآگاه و غيرمسقيم منجر به بروز واکنشهاي مثبتي از سوي مؤثر مي شود.اگر جه پايه و اساس ژنتيکي در هرگونه تمايل به واکنش مثبت به طبيعت و محيط هاي طبيعي امروز يکي از ضعف هاي پيش روي بشر است و نيازمند آموزش ، فرهنگ سازي و تجربه ي مکرر محيط هاي طبيعي است در سالهاي اخير مطالعات زيادي در ارتباط با تاثيرات محيط طبيعي بر انسان صورت گرفته که نشان مي دهد نه تنها حضور در محيط هاي طبيعي بلکه تماشاي صرف طبيعت يا حتي نگاه به تصاوير و فيلم هايي از مناظر طبيعي موجب کاهش استرس و خستگي چشم مي شود. گروه ديگري از پژوهش ها نشان داده است ديد به طبيعت ، شنيدن اصواتي از طبيعت و داشتن هرگونه تجربه از طبيعت موجب کاهش تنش واسترس مي شود.
ارتباط با طبيعت حس آرامش وآسودگي خاطر را براي کاربران فضا ايجاد مي کند و افرادي که در محيط کار خود، از وجود گياهان بهره مي برند، پر بازده تر، راحت تر، س الم تر و خلا ق تر هستند و فشار و استرس کمتري را نسبت به کساني که از اين نعمت بي بهره اند تحمل م يکن ند و فضاي کار خود را از لحاظ زيبايي شناسي خوشايندتر ادراک مي کنند آنها به انجام کار خود مشتاق تر هستند، کمتر دچار ناکامي مي شوند، پژوهش ها حتي به حضور مصالح طبيعي در کنار ارتباط مستقيم با طبيعت برسلامت جسم و روح و افزايش سطح رضايت مندي و بازدهي افراد تأکيد دارند.
تأثيرات طبيعت بر افراد با توجه به ويژگي هاي محيط هاي طبيعي مختلف ، متفاوت است . پارکها، باغ ها و سواحل رودخانه ها و دريا احساس شادي، سرگرمي، راحتي و گفتگو را القا مي کنند. محيط هايي که از وجود مناظر آبي بهره مي برند سايت هاي با اهميت تري براي تفريح ، سرگرمي، معاشرت و فعاليت هاي اجتماعي هستند. [10]
تعامل انسان باطبيعت از ديدگاه معماري
طبيعت با همه زيبايي و جذابيت آن ، دو محدوديت براي انسان فراهم مي کند:
الف - محدوديت مادي: انسان نمي تواند همه شرايط را تحمل کند و ناچار به جدايي از طبيعت و رجوع به محيطي متفاوت است .
ب - محدوديت هاي نظري: بينش انسان در باره ي جايگاه طبيعت و نسبت آن با انسان ، گاه آن را بالاتر يا پايين تر از سطح انسان تعريف مي کند.
هر دو عامل سبب شکل گيري معماري و محيط هايي متفاوت در دل طبيعت مي شود. گونه هاي گوناگون آب و هوايي ويژگي هاي معمارانه خاصي را پديد مي آوررند. اين عامل يک معيار هويت بخش در معماري و باغسازي جهان بوده و اين وجه را مي توان لايه رو بنايي و کالبدي هويت معماري دانست . عامل دوم پنهان است ؛ چون علت تفاوت هاي کالبدي معماري هاي گوناگون در تفاوت نگاه آنها به هرسازي انسان ، طبيعت جستجو مي شود.اين لايه را مي توان لايه زير بنايي و مفهومي هويت معماري ناميد. [١١]
روشهاي مختلف ارتباط با طبيعت از ديدگاه صاحب نظران
براي شيوه هاي گوناگون ار تباط با طبيعت در مکاتب معماري و باغسازي دسته بندي هاي متفاوتي وجود دارد. گروتردر مکتب نظري (شرقي و غربي) و سه مکتب باغسازي (ژاپني، فرانسوي و انگليسي) را از هم تفکيک کرده و ويژگي هاي هر يک را تشريح کرده کرده است ؛ ولي او اشاره اي به باغ سازي کهن و ريشه دار ايراني با سابقه چند هزار ساله و متفاوت با هر سه مکتب او نکرده است .
مطالعات دقيق تر جواهريان به شکل بهتري ريشه ژاپني باغ انگليسي و ريشه ايراني باغ فرانسوي رانشان داده است . به گفته جواهريان اساسا دو ابر الگوي باغ ايراني و ژاپني در طول تاريخ بوده که به دو صورت منظم وآزاد شکل يافته اند و با تغيير شکل هايي در مکاتب گوناگون بکار رفته اند.
جواهريان سخن درستي را در ريشه يابي مکاتب مطرح نموده است .
اما براي دسته بندي وضعيت موجود مکاتب گوناگون به نظر مي رسد نياز به مطالعات گسترده تري وجود دارد که بتواند هر دو ديدگاه را با هم جمع کند. ما در اينجا از نظريه سامانه ها ياري گرفته ايم .
در اين نگرش مي توان چهار نوع ار تباط بين انسان و طبيعت در نظر گرفت :
١. ارتباط سامانه اي گسسته يکسويه و مصرفي همچون ارتباط يک ماشين با طبيعت .
٢. ارتباط سامانه اي گسسته همچون ار تباط اجزاء يک ماشين .
٣. ارتباط سامانه اي پيوسته همچون ارتباط اجزاء طبيعت .
٤. ارتباط فراسامانه اي: همچون خلافت الهي انسان بر طبيعت و مديريت هوشمند آن [ ١١].
الف و ب - ارتباط غير سامانه اي يا سامانه اي گسسته :
اين ارتباط ، مصرفي و يکسويه است و تنها به دنبال بهره کشي و سلطه بيشتر انسان بر طبيعت است . بسياري از نظريه پردازان (همچون گروتر) تاکيد دارند که دنياي امروز غرب ارتباط خود را با طبيعت به اينگونه تنظيم کرده است و ريشه ي بحران طبيعت امروز جهان در همين نوع ارتباط است . راه حلي هم که در دوره هاي اخير براي اين بحران ارائه شده ، ايجاد يک ارتباط دو سويه و ماشين وار است . اين شعار معروف لوکوربوزيه : «خانه ماشيني است براي زندگي » مصداق همين ديدگاه است . [شکل ١و ٢].

پ - ارتباط سامانه اي پيوسته (ارگانيک )طبيعت ، پايه هويت انسان
در اين نگرش ، طبيعت به عنوان يه سامانه اي کلان تعريف مي شود که انسان هم جزئي از آن است و نيازمند به کسب هويت از طريق طبيعت است . راز پايداري اين جزء، هماهنگي با کل است و انسانيت انسان در گرو فعال شدن و هماهنگ شدن او به عنوان يک جزء در کل طبيعت است . بنياد اين بينش ، مادي است و تا آنجا که به ماديت انسان توجه دارد سخن درستي است . يکي ازمشکلات تمدن معاصر فراموش کردن همين تعريف است که طبيعت را مادر انسان قلمداد مي کند و احترام به حقوق طبيعت را لازم مي داند.
[شکل ٣]کارکرد هنر در اين ديدگاه تلطيف انسان و نزديک کردن او به طبيعت است [ ١١].

ت - ارتباط فراسامانه اي انسان ، پايه هويت طبيعت
در اين نگرش عظمت وجودي انسان چيزي فراتر از طبيعت است . در اينجا به جاي آنکه انسان از طريق طبيعت تعريف شود؛ و طبيعت گونه باشد؛ طبيعت است که به عنوان يک جزء ،ساخار انسان گونه دارد و هويت خود را از طريق آنان و خصو صا انسان کامل کسب مي کند. ارزش طبيعت در هماهنگي و هم سخني آن با سرشت انسان است و به همين جهت کامل مي تواند در خدمت او قرار گيرد.
بنياد اين بينش ، معنوي است و هدف آن تاکيد بر ساحت فرا طبيعي وجود انسان است ،جايي که طبيعت ، ديگر انسان را اقناع نمي کند و انسان در آن به تنهايي و غربت مي رسد. بنياد انسانيت انسان درحوزه فرا طبيعت است و کارکرد هنر مربوط به استعلاء وجود انسان از ساحت طبيعت به عالم ماوراء است . [شکل ٤] پس هنر انسان در تکميل نارسايي و نقص معنايي طبيعت دارد. [١١]

ث - ارتباط فراگير: خداوند، پايه هويت انسان وطبيعت
در اين نگرش آنچه ريشه هم سنخي و مشابهت ذاتي بين انسان و طبيعت ، سرچشمه وجود، يعني خداوند است که ويژگي هايش پايه هويت همه هستي است . طبيعت مانند انسان ولي در سطحي بسيار نازل تر، جلوه گرصفات خدا همچون علم (خودآگاهي)، اراده (آزادي)، آفرييندگي، قدرت و.... است . ريشه پايداري و ثبات قوانين و سنت هاي ذاتي طبيعت و انسان در طول هزاران سال گذشته و در عين حال دگرگوني هاي آن در همين سرشت الهي به کامل ترين شکل خود در انسان کامل ظاهر مي شود و به همين جهت انسان کامل نقش مديريت کننده و فراسامانه اي نسبت به کل سامانه هستي دارد.[ ١١] [شکل ٥].

نگرش به طبيعت به عنوان منشا حيات و زندگي انسان ، به عنوان موجودي هوشمند، به عنوان مجموعه از آيات و نشانه هاي قدرت و حکمت الهي به عنوان مادر انسان امر بنياديني است که تعاليم وحياني اسلام به انحاء مختلف به آن تذکر داده و حفاظت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید