بخشی از مقاله
آداب و رسوم و گویش نیشابوری
آداب و رسوم :
سيزده بدر
در اين روز هر كس به اتفاق خانواده ي خود با فاميل به دامنه ي كوه ها و دشتهاي سرسبز و نقاط زيبا و ييلاقي ميرود. جوانان در اين روز با هم كشتي مي گيرند و زنان دور هم جمع مي شوند و شادي مي كنند.
مراسم ازداواج
بين مراسم شهر و روستا تفاوت بسيار است كه در اين مجال به اختصار به آداب و رسوم نقاط روستايي اشاره مي گردد
• همسر گزيني؛ پدر و مادر براي پسر خود دختري را انتخاب مي كنند و به پسر خود معرفي مي نمايند كه اغلب بدون مخالفت پسر وارد مرحله ي خواستگاري مي شوند. امروزه انتخاب پسر و دختر نيز از اركان همسر گزيني است.
• خواستگاري؛ مادر با مشورت پدر به خواستگاري دختر مي رود و چنانچه رضايت خانواده ي دختر را جلب كنند، پدر و مادر پسر با نزديكان و اقوام به خواستگاري مي روند و به همراه خويش روسري، مقداري قند و انگشتر مي برند.
• نامزدي؛ در مدت نامزدي، خانواده ي پسر در روزهاي عيد مقداري گوشت، برنج و پارچه براي خانواده دختر مي فرستند و خانواده ي دختر آنها را دعوت مي كنند در اين مدت دختر و پسر همديگر را ملاقات مي كنند.
• عقد كنان؛ روز عقد كنان، خانواده ي پسر، وسايل خوراكي و مقداري لباس براي خانواده ي عروس مي فرستند و پدر پسر، حمامي و زن حمامي را براي دعوت مردان و زنان نزد خانواده عروس براي دعوت به صرف شام يا ناهار مي فرستند و دعوت شدگان مقداري قند يا شيريني به حمامي و زن او مي دهند و بعد از صرف غذا، ملا يا آخوند دختر را عقد مي نمايد. مهريه ي دختر، آب، زمين و گوسفند است.
• عروسي؛ عروسي معمولا دو شبانه روز به طول مي انجامد. روز اول پدر داماد و اقوام و فاميل را به خانه ي خويش دعوت مي نمايد و داماد نيز بر تختي كنار مجلس مي نشيند و هر يك از مدعوين پول يا گوسفند به داماد هديه مي كند. روز بعد زن سلماني سر و صورت عروس را آرايش مي نمايد. لباس هاي داماد رااز خانه ي عروس و لباسهاي عروس را از خانه ي داماد با ساز و دهل به حمام مي برند و آنها را با لباس هاي نو به خانه بر مي گردانند.
• عروس بردن؛ هنگام عروس كشاني، يكي از زنان فاميل داماد وسيله اي را از خانواده ي عروس كه به آن «عقل عروس» مي گويند برمي دارد و در خانه ي داماد آنرا به عروس مي دهد. عروس را بر اسبي سوار مي كنند و افسار اسب را دايي يا پسر عمو يا برادر عروس مي كشد و تا خانه ي داماد او را همراهي مي كند. چند زن نيز با عروس به خانه ي داماد ميروند و يك الي دو شب آنجا مي مانند. عروس را با ساز و دهل به خانه ي داماد مي برند. جلو خانه ي داماد عروس پاانداز طلب مي كند و تا پاانداز به او ندهند وارد خانه نمي شود. مادر يا پدر يا برادر داماد، گوسفند يا هديه اي ديگر به عروس مي دهد تا وارد شود. رنگ لباس عروس
سفيد و محل حجله گاه، خانه ي داماد است. مادر عروس يك روز بعد از عروسي به افرادي كه به داماد هدايايي دادند يك دستمال و مقداري شيريني مي دهد. پدر عروس بعد از سه روز از عروسي يكي از فاميل يا برادر عروس را به خانه داماد مي فرستد و عروس و داماد را به خانه ي خود دعوت مي كند و گوسفند يا قطعه زميني را به آنها هديه مي دهد.
شب يلدا
در اين شب مردم معمولا به خانه ي بزرگترها مي روند و تا نيمه ي شب مي نشينند. ميزبان گوسفندي را ذبح نموده و از ميهمانان پذيرايي مي نمايد. مردم در حد امكان در شب يلدا هندوانه مي خورند و معتقدند كه هر كس در اين شب هندوانه بخورد تابستان، زياد تشنه نمي شود.
مراسم ماه محرم و صفر
در روز عاشورا مردم در قالب هئيت هاي عزاداري ضمن انجام مراسم ويژه به تهيه و پخت غذا كه اغلب حليم است مبادرت مي ورزند. در اين روز علم ها را از مساجد بيرون مي آورند. در روستاهاي اسحاق آباد و كليدر، بار و بسياري از نقاط ديگر نيشابور، نمايش شبيه خواني برگزار مي شود. در اين نمايش مذهبي گروههاي شبيه خوان با حركات و خواندن ابيات مناسب، نوحه خواني مي كنند و ماجراي ظهر عاشورا را عينا بازسازي مي كنند. در روستاها، در بدو ورود هيئت هاي عزاداري به مدخل روستا، عده اي از عزاداران علم به دست در حالي كه علم ويژه ي عزاداري، پيشاپيش آنها برده مي شود به پيشواز آنان مي آيند و به
اصطلاح به هم سلام مي گويند و آنها را به ميدان اصلي ده راهنمايي مي كنند. پس از گرد آمدن همه ي گروهها در ميدان اصلي نخل را بر مي دارند و دسته جمعي به سوي امامزاده ي روستا روانه مي شوند. پس از مراجعت از مزار، گروهها بر حسب روستا، دسته دسته به صرف ناهار فراخوانده مي شوند. مخارج تهيه ي حليم نيز توسط افراد خيّر تامين مي شود. در شهر نيشابور دسته هاي گوناگون عزادار در قالب هيئت هاي مختلف و گاهي با حركت دادن علمات از گوشه و كنار شهر به خيابان اصلي آمده و در طول آن به حركت و عزاداري مي پردازند. در اين مراسم كه معمولا در مسجد جامع به پايان مي يابد اشعاري درباره
ي مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش خوانده مي شود. در روز اربعين حسيني نيز مراسم عزاداري و روضه خواني در داخل مساجد و منازل برپا مي شود. عده اي از زنان صبح اربعين شله زرد را كه از شب قبل آماده كرده اند بين همسايه ها و آشنايان تقسيم مي كنند. مراسم عزاداري در مساجد، حسينيه ها ومنازل در روزهاي وفات حضرت پيامبر(ص) وفات حضرت فاطمه(س)، شهادت حضرت علي ضمن اجراي مراسم احياي نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان و ساير روزهاي وفات يا شهادت ساير امامان معصوم(ع) و بزرگان دين با احترام خاصي برگزار مي گردد.
تمناي باران و مراسم چوله قزك
با توجه به اين كه كشاورزي و دامداري در اغلب نقاط نيشابور اساس زندگي معيشتي مردم را تشكيل مي دهد و آب، به عنوان محور توليد در اين مناطق نقش حياتي دارد، در موارد كمبود آب و نزولات جوي جهت نزول باران در برخي نقاط شهرستان مردم دعا نوشته و به شاخه هاي درختان مي بندند و يا زنان آش بي بي فاطمه مي پزند و بين همسايه ها پخش مي كنند و در برخي مناطق نيز مردم سه روز متوالي روزه مي گيرند و در آخرين روز به صحرايي مي روند و از خدا دسته جمعي طلب باران مي كنند. در مراسم چوله قزك نيز گروهي از كودكان در روستا، مترسكي مي سازند و به آن پارچه هايي الوان و لباسهايي بلند مي پوشانند و در كوچه هاي ده راه مي افتند و مي خوانند؛
چوله قزك باران كن
بارون بي پايـان كن
گندم به زير خـــاكه
از تشنگي هــلاكه
بزغاله شير ميــــه
چپو پنير ميـــــــــه
سپس به درب منازل مي روند و اهل خانه مقداري شيريني و يا پول به آنها مي دهند و گاهي مقداري آب هم روي بچه ها مي پاشند.
مراسم فوت
نزديكان متوفي اغلب به وسيله ي گفتن اذان و لا اله الا الله، همسايگان را جهت تشييع جنازه دعوت مي نمايند. قبل از دفن ميت، او را رو به قبله مي خوابانند و به آرامي چشم هاي وي را مي بندند، دست ها را به پهلو مي خوابانند و دو شصت انگشت پا را به وسيله ي تكه اي پارچه به هم مي بندند. بهتر اين است هر چه سريع تر قرآن خوان شروع به تلاوت قرآن كند و در ميان آن از بقيه بخواهد صلوات بفرستنند و براي ميت فاتحه بخوانند. در اغلب نقاط شهري و روستايي، مرده ها را در غســـال خانه مي شويند چوب زير بغل نيز دعانويسي شده و آماده است تا پس از شست وشوي ميت آن را زير بغل وي قرار دهند، نيز بر هفت
محل سجده گاه وي بر مبناي سنت ديني كافور مي مالند و با احترام وي را كفن مي پوشانند جنازه برروي يك نردبان يا تابوت روباز تشييع مي شود و حاضرين لا اله الا الله گويان وي را به سوي قبرستان مي برند. در جلو گروه تشييع كننده يك نفر ظرفي پر از خرما يا حلوا حمل مي كند و در قبرستان بر روي قبر مي گذارند. هر يك از حاضرين با بيل مقداري خاك در قبر مي ريزند و بيل را وارونه به زمين مي اندازند تا نفر بعدي الي آخر. همچنين ميت را تا حد امكان شب دفن نمي كنند و مي گويند: نور ستاره نبايد داخل قبر بتابد، باران نبايد داخل قبر بريزد. مراسم ختم و يادبود در روزهاي سوم و هفتم ، چهلم و سال برگزار مي شود. در روزهاي يادشده قرآن خواني صرف غذا و رفتن به سر مزار برنامه ي كلي است. در شهر نيشابور در روزهاي ختم، حليم مي پزند و از شركت كنندگان در مراسم پذيرايي مي شود. پس از مراسم چهلم عده اي از نزديكان با به همراه آوردن پيراهني براي مرد منزل و يك روسري و يا حتي يك پيراهن ]لزوما لباسهاي اهدايي بايد رنگي روشن داشته باشند[ براي زن منزل به نزد ايشان رفته و با دلداري دادن آنها، لباس هاي مشكي را از تن شان در مي آورند تا از عزا در آيند.
روز عرفه
به روز عرفه، «روز علفه» نيز مي گويند. علفه دو روز مي باشد؛
1- علفه ي كهن، آخرين روز سال مي باشد كه مردم به قبرستان مي روند و براي آمرزش اموات خود فاتحه مي خوانند.
2- علفه ي نو، روز اول سال نو مي باشد كه مردم به مساجد مي روند قرآن مي خوانند بعد هم به خانه ي خود برگشته و به ديدن بزرگترها مي روند.
مراسم ختنه سوران
از مراسم معمول و متداول در اين شهرستان مراسم ختنه سوران پسران در سنين 4 يا 5 سالگي است كه دعوت كننده حمامي بوده و در اغلب روستاها روز ختنه سوران پسر را حمام مي برند. چشم هايش را سرمه مي كشند و لباس نو بر تنش مي پوشانند و در خانه اي كه همه جمع اند اسپند دود مي كنند و دهل وسرنا مي زنند و پسر را به تيغ سلماني مي سپارند. اين رسم در گذشته بسيار پرشور و آييني بوده كه البته در نقاط شهري به ندرت برگزار مي شود. از مراسم خاص اين منطقه آن است كه به ختنه شونده - براي اينكه برايش مشغوليت ذهني ايجاد نمايند - مي سپارند كه سيلي محكمي به گوش سلماني بزند و برحسب سنگيني دست وي و ثروت خانواده اش به سلماني انعام مي دهند و هنگام ختنه، دهان پسر را كه از درد داد مي كشد از شيريني و نقل و نبات پر مي كنند و پسر را هديه هاي زياد نثار مي كنند.
چهارشنيه سوري
جشن ويژه ي آخرين چهارشنيه سال مي باشد كه در اين روز دخترها و پسرها، كوزه ي آبي را از پشت بام خانه ي خود به داخل كوچه پرتاب مي كنند و معتقدند كه هر كس در اين روز كوزه آبي بشكند روز قيامت يك كوزه ي آب به او خواهند داد و بدين صورت بلاها نيز از خانه دور مي شوند. مردان روستا در اين روز به تير اندازي مي پرداختند و اهالي روستا بيرون از ده آتشي روشن مي كردند و از روي آن مي پريدند، هنگام پريدن از آتش خطاب به آتش مي گفتند: «زردي من از تو، سرخي تو از من»
مراسم تولد
ماما يا دايه، وظيفه ي مراقبت از زائو و نوزاد، از بدو تولد تا چهل روز بعد را بر عهده دارد. به عنوان اولين اقدامات براي سلامتي زائو و نوزاد، زير سر زائو، خنجر، قرآن و سوزن و ... قرار مي دهند و حتي به گوشه يقه ي پيراهنش يك سنجاق آويزان مي كنند. اين اشيا از جهت دفع آل گذاشته مي شوند چرا كه معتقدند اگر آل بياييد جگر زائو را با خود مي برد و در خاكستر قرار مي دهد و يا جگر زائو را به آب مي زند. دايه پس از قطع ناف اضافي نوزاد، آن را زير خاك دفن مي كند و بر محل زخم، روغن گوسفند مي مالد. در نيشابور اعتقاد بر اين است كه اگر ناف اضافي را زير درخت سيب قرار دهند فرزند زيبا مي شود. مراسم نام گذاري
معمولا در روز دهم انجام مي شود، نام نوزاد را معمولا به چند روش انتخاب مي كنند: يا انتخاب اسم از روي قرآن كريم يا انتخاب قبلي يا نام آبا و اجداد وي و يا اگر روزهاي تولد مصادف با مراسم يا دهه ي عاشورا، عيدقربان و ساير روزهاي خاص مذهبي و ... باشد نام نوزاد را به احترام بزرگان دين و نيز همراهي با مراسم مذهبي: حسين، زينب، قربان، حاجي و... مي گذارند. در روز دهم اذان و اقامه در گوش نوزاد مي گويند و هر كدام از بستگان هديه و پول بر بالين نوزاد قرار مي دهند.
جشن سده
اين جشن دل انگيز و كهن در شبهاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم بهمن ماه برگزار مي گردد. در غروب روز دهم بهمن ساكنان ده بر بلندترين بام خانه خود مي روند و بوته هاي صحرائي را به طرز خاصي برروي هم مي چينند. به محض اينكه آفتاب در پس افق پنهان شد و تاريكي همه جا را فرا گرفت بزرگ خانواده، آتش به بوته ها مي زند. همين كه شعله آتش به هوا برخاست، فرياد شادي از حلقوم اهل خانه به هوا بر مي خيزد، شعله آتش تا ارتفاع زيادي به هوا صعود مي
كند، باد شعله ها را در هم مي پيچد و بوته ها با صداي مخصوص مي سوزند و صداي جرقه آنها، زن و مرد و كودك را كه به دور آتش حلقه زده اند به وجد و سرور مي آورد، ولوله و هياهو در ده مي پيچد، جوانان نيز از بيابان توده هاي هيزم فراهم آورده آتش مي زنند با اوج گرفتن شعله هاي آتش به دور آن مي چرخند و مي رقصند و همه با هم پيرامون آتش پاي كوبي و جست و خيز مي كنند و اين شعر را كه در حقيقت سرود سده است با آهنگ مخصوص مي خوانند:
آي سده، سده، سده
صد به غله، پنجه به نوروز
آي سده، سده، سده
صد به غله، پنجه به نوروز
زنون بي شو ، چله بدرشو
زنون شو دار، به غم گرفتار
صد به غله، پنجه به نوروز
دخترن دخنه، د فكر جمه، نوروز بي يمه
صد به غله، پنجه به نوروز
دخترن دخنه، برشو منله
آي صد به غله، پنجه به نوروز
سده در پشت دار، بميرن غله دار
صد به غله، پنجه به نوروز
ده سده ما، ميشود د گله ما
گویش نیشابوری
دیباچه
چولهقـزك بارن كـن بـــارن بـپــاين كــن
گندوم د زر خاكـــه از توشنگي هلاكه
بزغله شـــــير ميه چپو پنيـــــــــر ميه
با ترانهي چولهقزك، روزگاري نه چندان دور، روستازادگان نشابور، گوش به جاري شدن ترنم باران بر دشتهاي سرزمين سپيده و نسيم صبح ميايستادند. از اين دست بسيارند ترانهها، لالاييها، افسانهها، مثلها و ... كه پدران و مادران ما، آرمانها و آرزوها، دردها و سوزها، آموختهها و تجربهها، داشتهها و نداشتهها، انديشهها و باورهاي خود را در قالب آنها ميريختند و بر محمل گويش كهن و شيرين نيشابوري، سينه به سينه به فرزندانشان ميسپردند.
فلكلر (Folklore)
مردمان، همواره با انگارهها، سنتها و ميراث حكمتهاي زندگي كه از گذشتههاي دور به آنها رسيده است، زندگي ميكنند. اين انگارهها، سنتها و حكمتها كه از يك سو، حياتي شفاهي دارند (بر زبان مردم جاريند از طريق زباني از نسلي به نسل بعدي منتقل ميشوند) و از سويي ديگر، بازنمايي از هويت، جهاننگري و دانش عمومي گروهي از مردماند را «فرهنگ عامّه»، «فرهنگ مردم»، «دانش عوام» يا «فلكلر» ناميدهاند.
فلكلر ]فولكلور؛ فلكلور؛ فولكلر[، واژهاي فرانسوي است كه از دوجزء فلك (folk) به معني توده، و لور (lore) به معني دانش، تركيب يافته است، كه نخستين بار آمبروزا مورتن (Ambroise Morton) در 1885 ميلادي، آثار باستان و ادبيات توده را folklore ناميد. برخي تعريفها براي فلكلر عبارتند از: علم به آداب و رسوم تودهي مردم؛ افسانهها و تصنيفهاي عاميانه؛ توده شناسي (فرهنگ معين). فرهنگ عامه؛ مجموعهي عقايد، انديشهها، قصهها، آداب و رسوم، ترانهها و هنرهاي ساده و ابتدايي يك ملت.
فرهنگ عامهي هر منطقه، هر قوم، هر شهر بيان كنندهي آرمانها، انديشهها و تجربههاي ارزندهاي است كه نسل ديروز را به امروز پيوند ميدهد و ارزشها، هنجارها، سنتها و حكمتهاي زندگي را به نسلهاي بعد منتقل ميكند. اين سنتها و انگارههاي اجتماعي به زندگي مردم، معني و مفهوم ميبخشد و آنها را به ادامهي زندگي دلگرم ميكند. پيداست كه اگر اين وابستگيها از آنها گرفته شود، كار و تلاش و اميد و آرزو به بنبست ميرسد. پيوند مداوم بين نسلها از رهگذر فرهنگ عامه، باعث پويايي انديشه، ابتكار و خلاقيت و توسعهي فرهنگي در جامعهي انساني ميگردد. مگر نه اينكه هر بنايي را بر مبنايي بايد ساخت و بيجا نگفته اند كه «ملتي كه گذشتهاش را نشناسد، آيندهاش را نميتواند بسازد».
با اين پيشينه، فرهنگ عامهي هر منطقه و هر گروه از مردم و هر ملت را ميتوان در زمرهي ميراث فرهنگي آنها به شمار آورد. به عبارتي، فرهنگ عامه ميراث شفاهي و معنوي است كه بازنماي ارتباط حيات فرهنگي و تاريخي يك قوم يا يك ملت است كه با نمودهاي گفتاري، رفتاري و موسيقايي ظاهر ميشود.
اما از يك سو تحولات پرشتاب اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در دهه هاي اخير كه پيشرفت و توسعهي فنآوريهاي ارتباطي، رسانه ها و وسايل حمل و نقل كه جهان و مردمان آن را به ورطهي فرهنگ ديكتهاي مصرفي و ماشيني فرو غلتانده، و فرهنگ گونهگون و ريشهدار عامه را متاثر ساخته و به تدريج، آن را كمرنگ و بيمعنا جلو داده است و از سويي ديگر طبيعت شفاهي و حيات سينه به سينهي فرهنگ عامه، آسيبپذيري اين گنجينهي ارزشمند را دو چندان نموده است، به نحوي كه بسياري از سنتها، باورها و ساير داشتههاي بومي به نفع فرهنگ غولآساي مصرف و ماشين، پاي را از اذهان و افواه مردم كوچه و بازار كنار كشيده، فراموش و محو شده و چراغ اين ميراث رو به خاموشي ميرود و اگر در مورد گردآوري، ثبت و پژوهش بر روي آن كاري انجام نشود، در فردايي نه چندان دور، فرصت از دست رفته و آنگاه چيزي به عنوان ميراث و بازگوكنندهي هويت جمعي ما باقي نخواهد ماند.
فلكلر و گويش
در اين ميان گويشهاي محلي و منطقهاي نقشي اساسي و انكارناپذير را به عنوان محمل و ظرف انتقال و حيات باورها و سنتهاي مردم (يا به بياني كليتر، فرهنگ عامه) ايفا ميكنند. گويشها به عنوان يكي از گونهها و اشتقاقات زبان مادر، علاوه بر كاركرد محمل انتقال فرهنگ مردم، به مثابهي پاسگاه و گنجينهي واژهها، اصطلاحات و تعبيراتي كه در زبان مادر به فراموشي سپرده شدهاند و يا كاربرد خود را از دست دادهاند نيز قابل توجهاند و از نگاهي ديگر گويشها به لحاظ حيات پويا و طبيعيشان بر زبان عوام، مولد اجزا و تركيباتي غني هستند كه، مطالعه و استخراج و بكارگيري آنها ميتواند موجب غناي زبان مادر گردد. گويش نيشابوري نيز از اين دسته است، داراي قدمتي ديرينه، پر از فراز و فرود در مسير تاريخ، گنجينهاي سرشار ناشي از ارتباط و تطور فرهنگي اقوام گوناگون
برخي دستاوردهاي گردآوري واژگان نيشابوري را به شرح زير ميتوان بر شمرد:
1. حفظ و ماندگاري واژههاي گويش نيشابوري از طريق ثبت و مكتوب كردن آنها
2. فراهم آمدن منبعي ابتدايي به عنوان مادهي خام كارهاي تخصصي پژوهشگران حوزهي گويششناسي
3. معرفي اجمالي گويش نيشابوري و توانمنديهاي آن در شبكهي جهاني (اينترنت)
4. متوجه كردن نگاهها و انديشهها به اين حوزه و اهميت و ارزش كار بر روي آن
5. ترويج گويش نيشابوري و ترغيب جوانترهاي نيشابور به استفاده و تعامل با آن
6. در اختيار قرار دادن سرنخهايي براي پژوهشگران ساير حوزههاي فرهنگ عامه در راستاي كار در اين حوزه
شايان ذكر است كه:
• اين واژهنامه كاري مبتدي، ترويجي و به عبارتي مشتي نمونهي خروار است و بالتبع به هيچ وجه نميتوان به جامعيت و صحت واژهها، آوانگاري و تعاريف ارايه شده، چه از ديدگاه كمي و چه كيفي، استناد نمود.
• جدول آوانگاري ارايه شده، كاري ابتكاري است و چه بسا ايراداتي بر آن وارد باشد. بنابراين ثبت آوانگارد گويش نيشابوري بدان گونه كه بايسته است در حوزهي متخصصين علم آواشناسي و آوانگاري قرار ميگيرد.
جدول آوانگاری گویش نیشابوری
در آوانویسی واژگان نیشابوری ثبت شده در این وبنوشت، از نشانهای آوایی جدول زیر و در نگارش و تنظیم واژهنامه (در متن واژهنامه) از اختصارات و نشان های زیر استفاده شده است.
اختصارات و نشانها
نک: نگاه کنید به
// صورت آوانویسی شدهی هر واژه در بین دو خط مایل آمده است
؛ تعریفهای مختلف یک واژه بوسیلهی نقطه ویرگول از هم جدا شده اند
{} برخی واژهها ممکن است به چند صورت بیان شوند، صورتهای دیگر واژهها در داخل این نشانها آمدهاند
() برای تبیین بهتر مفهوم برخی واژه، توضیحاتی در داخل دو پرانتز ذکر شده است
جدول آوانگاری گویش نیشابوری
نشان آوایی نشان الفبایی نمونه در زبان فارسی نمونه در گویش نیشابوری توضیحات
ă آ آب /ăbăd/ آو /ăw/
a ـَ ، اَ اَبر /abr/ اَبر /abr/
b ب باد /băd/ باد /băd/
č چ چای /yăč/ چای /yăč/
d د دور /dur/ دور /dur/
e ـِ ، اِ اسم /esm/ اِسم /esm/
f ف برف /barf/ برف /barf/
g گ گرم /garm/ گرم /garm/
h ه ، هـ هفت /haft/ هفت /haft/
h ح حال /lăh/ حال /lăh/ نک (1)
i اي میز /miz/ میز /miz/
j ج کاج /kăj/ کاج /kăj/
k ک کسر /kasr/ کسر /kasr/
l ل بال /băl/ بال /băl/
m م بیمار /bimăr/ بیمار /bimăr/
n ن خان /xăn/ خان /xăn/
o ـُ ، اُ اُردک /ordak/ اُردک /ordak/
ŏ -و - باد-وک /bădŏk/ نک (2)
p پ پر /par/ پر /par/
q ق ، غ مغز /maqz/ مغز /maqz/
r ر برگ /barg/ برگ /barg/
s س، ث، ص ترس /tars/ ترس /tars/
š ش شب /šab/ شو /šaw/
t ت ، ط بت /bot/ بت /bot/
u او ، ُو پول /pul/ پول /pul/
w و وام /wăm/ وام /wăm/
x خ نخ /nax/ نخ /nax/
y ی یار /yăr/ یار /yăr/
z ز، ض، ظ راز /răz/ راز /răz/
ž ژ مژه /može/ موژه /muža/
‚ - - کرت /k‚rat/ نک (3)
w و وام /wăm/ وام /wăm/
- ع ؟ ؟ نک (4)
توضیحات (نک):
1. در زبان فارسی و گویش رسمی امروز، مخرج ادای همخوان (حرف بی صدا= صامت) های «هـ» و «ح » بسیار نزدیک به هم می باشد، اما در گویش نیشابوری تفاوت ادای این دو همخوان بسیار محسوس و متمایز است، بنابراین نشان آوایی « h » را برای همخوان «هـ» و « h » (زیر خط دار) را برای همخوان «ح» در نظر گرفته ایم.
2. در زبان فارسی و گویش رسمی امروز، واکه ای (حرف صدادار= مصوت) نظیر ضمه و یا واو اشباع شده یا مجهول کاربرد ندارد، در حالی که در گویش نیشابوری این واکه ها هنوز به حیات خود ادامه میدهند، بنابراین نشانه ی « ŏ » را برای آوانویسی این واکه ها و نیز صورت نوشتاری « ـو » (واو دنبالهدار کشیده) را برای نگارش در نظر گرفته ایم.
3. در برخی واژههای گویش نیشابوری مانند «کرت، پلتاو، کدون و ...» پس از حرف نخستین واژه، واکه ای مستتر است که در اغلب نگارش ها این واکه لحاظ نشده و حرف ساکن محسوب شده است در حالی که این واکه ارزش آوایی داشته و توسط گویشوران نیشابوری به وفور مورد استفاده قرار می گیرد بنابراین در آوانویسی این واکه از نشان قراردادی « ‚ » استفاده کرده ایم.
4. همخوان «ع» در گویش مانند عربی و از همان مخرج ادا می شود اما ما در این واژهنامه، برای آن نشان آوایی در نظر نگرفته و بسته به واکهای که بعد از آن میآید، همان واکهی پسآیند را بجای آن آوردهایم مثلا در آوانویسی واژهی عینه به معنی آینه را به گونهی /ayna/ به حساب آوردهایم. شایسته است در کارویژهها (کارهای تخصصی)، برای همخوان «ع» در گویش نیشابوری که برخلاف زبان فارسی امروز، دارای ارزش آوایی ویژهای است، نشان آوایی در نظر گرفته شود.
ارزش گويش نيشابوري
گويند كه عمروليث صفار چون نيشابور را به زير نگين درآورد، گفت:
«شهري را گرفته ام كه گل آن خوردني، بوته ي آن ريواس و سنگ هاي آن فيروزه است»
امروز اگر آن دلاور سيستاني بر نيشابور دست مي يافت جاي آن بود كه نخست از گرفتن شهري بر خويشتن ببالد كه گنجور و گوهرستان واژه هاي ناب پارسي است.
گويش هاي محلي فارسي، چه در جاي جاي ايران كنوني رايج باشد، چه بيرون از مرزهاي سياسي، در حكم ذخاير ارزنده اي است كه انبوهي از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنيف هاي فارسي را نگاه داشته و گردآوري، ضبط، تحقيق و نشر اهم آنها ضرورتي انكار ناپذير است.
نيشابور با آن گذشته درخشان تاريخي و فرهنگي، تاريخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران اين سرزمين برنيامده، يكي از ارزشمند ترين گونه هاي گويش فارسي را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ هاي درست و كهن، همچون مراعات دقيق واو يا ياي معلوم و مجهول، حفظ بسياري از كنايات، استعارات و امثال برخي از وجوه زندگي گويش نيشابوري است كه در اين نوشته بدانها اشارتي هست.