بخشی از مقاله
شعرهای محلی محمد قهرمان،شعرهایی با بافت شور و شعورنگاهی نو به اشعار استاد محمد قهرمان با تاکید بر اهم مباحث زبان،گویش و فرهنگ عامه
چکیده
اسـتاد محمد قهرمان شـاعر معاصر خراسانی و از چهره های برجسته و دوستدار فرهنگ و فولکلور ادبی مردم خراسان به ویژه فرهنگ مردم تربت حیدریه و بخشــی از روســتاهای مه ولات به شــمار می آید.وی درشــناســاندن شــعرعامیانه وزنده نگهداشـتن ادبیات محلی باتوجه به نظردکترپرویزناتلخان لری نقشی بسیار مهم ایفا کرده است.این نوشتار بر اساس سخنان اســتاد قهرمان در جلســات مختلف و نیز آثار مکتوب وی وهمچنین نظرات دوســتان نزدیک شــاعر همچون دکتر شــفیعی کدکنی شـکل گرفته اسـت و سـعی شـده اشـعاراسـتاد با همین نگرش مورد بررسی قرارگیرد.نویسندگان در این پژوهش دریـافتنـد که قهرمان در به کار گیری زبان بومی و زیر ســـاخت فولکلور این زبان و قراردادن آن در گســـتره ی ادبیات رسـمی توفیق داشـته است.همچنین وی در اعتلای زبان و حفظ و نگهداری واژگان بومی و گویش محلی موثر بوده و از این مضامین،تصاویر بکر و غنی و منحصر به فردی در اشعارش بر جای نهاده است.در خاتمه یاد آور می شویم که قهرمان در توصیف مباحث عمیق اجتماعی و دردها و تالمات انسانی در جامعه ی روستایی ایران سهمی بسزا دارد.
کلید واژه ها: محمدقهرمان، فرهنگ و فولک ، گویش،تربت حیدریه ،شعر محلی.
1
-1 در آمد:
استاد قهرمان در خانواده ای اشرافی و شاعر مسلک به دنیا آمد.در پنج سالگی مادر ودر سیزده سالگی پدرش را از دست داد.مادرش شـعر نمی سرود ولی » داستان بلند رمان مانندی)« قهرمان،(187:1392 ازاو به جای مانده ا ست.از سوم ابتدایی چیز هایی به نام شـعر می سـاخت. در سال اول یا دوم دبیرستان ،تحت تاثیراشعار اجتماعی و انتقادی پسر عمو یش (یزدان بخش قهرمان ،داماد ملک الشـعرای بهار)اشـعار تندی می گفت.بعد برای ادامه تحصیل نزد خواهرش در تهران رفت وبعد از چند سال دوباره به مشهد برگشت.
در مهر سـال 1326 با مهدی اخوان ثالث آشـنا شد و به دلیل علاقه ای که به ادبیات داشت با اخوان در محفل مرحوم فرخ شــرکت می کرد وتوانســت از محضــر آن بزرگوار اســتفاده کند.بعد از گذراندن دبیرســتان به تهران رفته ودر رشــته ادبی دبیرسـتان البرز به تحصـیل پرداخت.بعداز پایان تحصیلات به تربت باز گشت و چند سالی به امور کشاورزی پرداخت. در سال 1338 ازدواج کرد و حدود یکسال کارمند بانک بود.از سال 40تا 67در کتابخانه ی دانشگاه مشغول به کار شد و در همین سالها بود که به سبک هندی علاقه مند گشت.
اســتاد درخصــوص بررســی علت روی آوردن شــعرا و هنرمندان ایرانی به هند می گوید:»نفوذ فرهنگ ایرانی در ســرزمین هند سـابقه ای طولانی دارد،ولی در دوران "بابر" و جانشـینان او دامنه ی آن گسـترده تر شد.امپراطوران مغولی و سلاطین محلی هند شـیفته ی زبان و ادب فارسی بودند. شرح بخششهای این پادشاهان را به شعرا ،باید در تواریخ هند و تذ کره ها دید. جهانگیر و شــاهجهان که همســران ســو گلی آنان تبار ایرانی داشــتند،بســیاری از مناصــب عمده را به ایرانیان ســپرده بودند.... شــاعران و هنرمندان ایرانی برای آزمودن بخت و کســب شــهرت ،یا به قصــد دیدن ســرزمینی پر از عجایب و آسـمانی دیگر و یا تجارت رو به هند می آوردند. عده ای راهم سـخت گیریهای عوام فریبانه ی بعضی از شاهان صفوی که در لباس مذهب جلوه گر می شــد راهی هند می کرد.) « صــیدی طهرانی ،(12:1364زندگی در محیط روســتا او را به جمع آوری دوبیتی ها و ضـرب المثلها ترغیب کرد.از سـسال 1327 نیز به سرودن قصیده ،غزل ،رباعی ،ترکیب بند،ترجیع بند ،مثنوی و قطعه به لهجه ی تربتی پرداخت.
1-1بیان مساله:
با توجه به پیشـینیه اســتاد قهرماناز نظر سـابقه ی خانوادگی و شــرایط زندگی و تحصــیل،همچنین زندگی در دوران خفقان دهه ی1340، آشنایی با اخوان ، میهن پرستی و عشق به زادگاه می توان به برر سی اشعار لهجه ای ومیزان توفیق ایشان در زنده نگه داشــتن زبان فولکلوریک و همچنین ســهم زبان فولکلور در زبان رســمی پرداخت.»محیط یک ملت ،یعنی کلیه موثرات طبیعیه از قبیل آب ،هوا،غذا،محل و عوارض منتسـبه به آن –از قبیل نشــر افکار دینی ،علمی و سـیاســی و حوادث تـاریخی و نتایج مربوطه به آن – از قبیل غالبیت ها و مغلوبیت ها ،مهاجرت ها و اختلاط ها و غیره. این جمله که ما آنرا به محیط مادی و معنوی تلخیص می نماییم ،تنها موثر ادبیات به شـمار آمده و همواره روح اشـعار وآثارادبیه و موسیقی و اخلاق معاشرتی و محاورات عمومی و افکار ادبی یک ملت را مشخصومعلوم می نماید.« (بهار،(295:1377 با این توضیح، بررسی و خوانش اشعار محمد قهرمان از چند زاویه مورد توجه ،بررسی و نقد قرار میگیرد: اول، نوع نگاه
ایشـان به زبان و ساختار شعر کلاسیک با گویش یا زبان محلی و زنده کردن این ساختار در دستگاه زبانی مورد نظر شاعر و دوم ، ســـاختار دســـتگاه آوایی مورد نظر و قرار دادن نوع بینش وجهان بینی خود با توجه به شـــرایط خاص اجتماع در
2
سـرایش اشـعار.با این دو نگاه سـعی بر این اسـت که به مفاهیم بیرونی و درونی شعر ر اه پیدا کرده و آنان را مورد بررسی قرار دهیم.
2-1 پرسش های تحقیق:
.1آیا محمد قهرمان در به کار بردن زبان فولکلور موفق عمل کردهو توانسته زبان فولکلور را ارتقا دهد؟
.2آیا غزلیات با گویش محلی استاد قهرمان با گذشت زمان جوشش و جاذبهی لازم برای خوانندگان شعر خواهد داشت؟ .3 آیا سـرایش شـعر محلی توسط قهرمان می تواند به عنوان الگویی مناسب برای ترغیب دیگر شاعران در پاسداشت زبان و گویش محلی به شمار آید؟
4اصولاً. این نوع سرودن به ظرفیت، گنجینه، حفظ ونگهداری و غنای واژگان فارسی تا چه اندازه کمک میکند؟ 3-1پیشینه ی تحقیق:
بزرگانی چون دکتر شــفیعی کدکنی،دکتر مرتضــی کاخی،دکتر محمد رضــا راشــد محصــل،علی باقر زاده(بقا)وچند تن دیگر از فرهیختگان وعلاقه مندان در بزرگداشـت قهرمان بیاناتی را در کتاب "پردگیان خیال در سال 1384وهمچنین در مجلهی تخصـصـی شـعر شـمارهی 69+1 در سال 1392،بعد از درگذشت وی به صورت مقالات و یادداشتهایی به زیور طبع آراســتهاندکه با مطالعه ی دقیق آنها مقاله ای مشــابه این نوشــتار نیافتیم.آقای علی اصــغر مولوی در مقاله ی »جادوی وزن در غزل های قهرمان «و آقای محمود صـادق زاده هم در مقاله ی »بررسـی اصـلی ترین ویژگی های سبک هندی در غزلیـات محمد قهرمان «به برخی از مهمترین وجوه شـــعری اســـتاد پرداخته اند که در این پژوهش از یافته های آنان مدد گرفته ایم.
همچنین آقای رضـا افضـلی -شـاعر معاصر خراسان- در کتاب شناختنامه ی محمد قهرمان که در سال1384 به زیور طبع آراســته شــد به برخی از وجوه شــخصــیت و اندیشــه ی اســتاد قهرمان پرداخته اســت.با این وجود هنوز جای پژوهش های بسیاری از این دست خالی است که امید واریم این پژوهش بتواند گامی موثر و راهگشا بر شناخت شعر و اندیشه ی استاد تلقی گردد. بـا تمـام جســـتجو و پیگیریهایی که به عمل آمد به هیچ منبع و کتابی در این زمینه برنخوردیم و پیشـــینهی پژوهشی خاصیدر باب اشعار استاد محمد قهرمان و نقد و تحلیل آن نیافتیم و همین امر ما را بر آن داشت که در این وادی بیشتر و مطمئن تر واکاوی کنیم.
-2 مقدمه:
پیش از محمد قهرمان نویسـندگان و پژوهشـگران بسـیاری بوده اند که به مبحث فولکلوریک علاقه نشان داده و در مورد آن پژوهش کرده ویا آن را گرد آوری کرده اند مانند : صمد بهرنگی،علی اشرف درویشیان، صادق هدایت .نویسندگانی مانند بهرنگی و درویشـــیان به گرد آوری داســـتانهای فولکلوریک اقدام کرده اند و نویســـندگانی مانند هدایت در کتاب "فرهنگ عامیانه مردم ایران" به بررسـی نمادها و نشـانه های فولکلوریک ،تاثیر گذاری و اثر پردازی آن و مقایسه ی این نمادها با دیگر نمادهای ملل مختلف پرداخته اند.»صادق هدایت فرهنگ عامیانه ی ایران ر ا بسیار غنی تر از بسیاری نقاط جهان می داند و هشـدار می دهد اگر در ضـبط و جمع آوری انها سعی نشود از میان خواهند رفت.»یکی از جالبترین آثار هدایت در این زمینه طرح کلی برای کاوش فرهنگ عامیانه یک منطقه اســت...کار از مشــاهد ه آغاز می شــود و عواملی چون محل و موقع و اسـناد لازم و غیره تحت نظم منطقی آمده اسـت.در همین بخش که موضوع لهجه های محلی ایر ان
3
مطرح اســت برای آنکه هر کلمه با صــدای اصــلی خود قابل خواندن و نوشــتن و درک کردن یاشــد الفبای صــوتی آمده است....که برای درک صداها و طرز خواندن فرهنگ عامیانه به ویژه ترانه ها بسیار مهم است)«هدایت(12:1378 محمد قهرمان از این نمادها و نشــانه ها و حتی دســتگاه آوایی زبان بومی منطقه ی خود در ســرودن شــعر و قرار دادن این
واژگان در حیطه ی تخصـصـی ادبیات پرداخته اسـت و به نظر می آید با این کار دو هدف خاص را در نظر داشــته است -1: به نظم در آوردن سـاختار شعر فولکلوریک در ادبیات تخصصی -2 زنده نگه داشتن این واژگان و دستگاه آوایی آن زبان.»قهرمان در دهم تیرماه 1308در تربت حیدریه دیده به جهان گشـــود. پدرش محمد صـــادق نام داشـــت.پدربزرگش محمدمیرزا فرزند قهرمان میرزا ، پسر حسن علی میرزای شجاع السلطنه ، فرزند فتح علی شاه.از سوی مادر ، نوه ی محسن میرزا ظلی بود که شـعر می سـرود و از زبان فرانسـه هم ترجمه می کرد.نسـبت او به ظل السـلطان یکی از پسران فتح علی شــاه می رســد. که پس از در گذشــت پدر چند روزی با لقب علی شــاه ســلطنت کرد.ذوق شــعر در خاندان قاجار تقریبا موروثی اسـت.فتح علی شـاه »خاقان« تخلص می کرد و شـجاع السـلطنه که صاحب دیواناست متخلص به » شکسته« بود.و پسـر او قهرمان میرزا تخلص » عشـق« را برگزیده بود.از پدر بزرگ استاد محمد قهرمان ،محمد میرزا شعری روایت نشده ولی چنـد تن از فرزنـدان او شـــعر می ســـروده انـد.»اشـــعر آنـان مرتضـــی میرزا قهرمـان بود کـه مـاننـدجد اعلای خود "شـکسـته"تخلص می کرد و روزنامه ای به نام"خورشـید"در مشـهد انتشار می داد. پس از آنکه شناسنامه معمول شد نام خانوادگی قهرمان را پدراســتاد برگزید) « قهرمان،(186:1392کودکی شــاعر نیز مملو از خاطرات خوش و به یاد ماندنی اسـت که نقش بسـزایی در شکل گیری شخصیت او داشته است.» خردسالیش را در دهکده کوچک امیر آباد در دامان پر مهر مادربزرگ پدریش که اورا "نن آقا" می نامیدند به جوانی رسـانید.نن آقا زنی روسـتایی و بیسواد اما باهوش و مهربان بود .به گفته ی اسـتاد او نقشـی بسـیار موثر و برجسـته درشکل گیری تفکرات منطقی و گرد آوری لغات ، اصطلاحات و ضـرب المثلهای محلی وی داشـته اسـت.) « قهرمان ، 21 :1388 )توانایی این زن بزرگ روسـتایی در تربیت شاعری چون محمد قهرمان تا آنجاسـت که خاطراتی پر رنگ درذهن اسـتاد به جایگذاشـته بود، به طوریکه در بســیاری از جلسات این خاطرات از زبان ایشان نقل شده است.
در پیشـــگفتـار کتـاب وزین "یدِخـِخـدای خودُم khedey khodaaye khodom" کـه با گویش مردمان تربت حیدریه ســروده شــده ،اســتاد اولین غزل به زبان محلی خود را برای نن آقا می خواندو با نقد صــادقانه وی روبه رو می شـــود.چنانکه ننه آقا می گوید:" مادر جان خبه ،امبا ور هم انداز نیه" Maadar jaan khoba ambaa var ham andaaz niya یعنی ابیات با هم نمی خوانند و ســـازگار نیســـتند.( همان : (22و اوســـت که با رهنمودها و حمایتهای مهربانانه اش راه را برای اسـتاد قهرمان می گشـاید و لحظه به لحظه درشـکل گیریشخصیت ادبی و هنری او نقش آفرینی می کند.دکتر شــفیعی کدکنی در این باره چنین می گوید:"تجربه ی شــعری چیزی نیســت که حاصــل اراده شــاعر باشــد ،بلکه یک رویداد روحی اســت که ناآگاه درضــمیراو انعکاس می یابد، مجموعه ای از حوادث زندگی اوســت)«شــفیعی کدکنی،(21:1375همچنین خویشــاوندی ســببی با ملک الشــعرای بهار و دوســتی و همکلاســی با مهدی اخوان ثالث در دبیرسـتان شـاهرضـای مشهد از نقاط عطف و اثرگذار در سرایش شعر و تحقیق درزندگی استاد می باشد.چنانکه که خود اشـاره می کنند:» در سـال 1328غزلی تربتی به مطلع زیر سـروده بودم که در همان سـال به عرض استاد بزرگوار،شادروان ملک الشعرای بهار رساندم:تا ازو دورا یک ور سر میه دل مگه هونا! دره دلبر میه
4
Taa azu dooraa yake var sar miya / del mega hovnaa! dera delbar miye
اســـتاد تشـــویق فرمودند و بر اصـــطلاح "ور ســـر آمدن"تامل کردند و چند بار با خود گفتند:بر ســـر آمدن ،بر اثر آمدن
....عاقبت پرسـیدند ور سر آمدن به چه معنی است؟جواب دادم :به چشم آمدن ،به نظر رسیدن،دیده شدن. فرمودند:ما این اصطلاح را در مشهد نداریم و بعد توصیه کردند که هر چه بیشتر به لهجه محلی شعر بگویم و چنین استدلال کردند که بر اثر رواج لهجه تهرانی –که رادیو هم پشـتیبان آن است –لهجه های دیگر کم کم به فراموشی سپرده خواهند شد.) « همان ( 23 :ایشــان پس از فارغ التحصــیلی از رشــته حقوق به کار کتابداری در دانشــگاه فردوســی مشــهد مشــغول و تا زمان بازنشستگی به همین کارادامه می دهند.از دغدغه های اصلی استاد،تالیف و تحقیق و نیز تصحیح چندی از متون ادبی بوده ،چنـانکه خود اشـــاره کرده اند که:» خداوند توفیق اتمام تالیفات نیمه کاره راعنایت بفرماید)«قهرمان،(193:1392بدین ترتیب گویی خداوند راه توفیق بیشـتر او را هموار می کند.استاد به کاری مشغول می شود که نه تنها علاقه ی اوست بلکه به آن عشـق می ورزد.دسترسی به منابع بی شمار ،سکوت سرشار از گفتنی کتابخانه و محیط دل انگیز دانشگاه ،همه وهمه باعث توفیق روز افزون او شده و آینده ای درخشان پیش روی او می گستراند. »درسبک هندی شاعر توانسته است حدود مضـامین قراردادی و محدود شـعری را بشـکند و از همه اشـیا و امور وپدیده های پیرامون خود از قبیل قالی ،شــیشه ،میوه ،گل ،سـیل و غیره برای یافتن مضـمون اسـتفاده کند.بدین ترتیب مضامین محدود نیست و هر چیزی ممکن است مضمون شـود.این ویژگی در غزلیات قهرمان نیز دیده می شـود.«ر.ک:( صـادق زاده،(296:1392 این موضوع دست شاعر را برای اسـتفاده از مفاهیم فرهنگ عامه باز می کند،به ویژه آن که استاد از همه ی اوزان شعر فارسی برای انتقال این مفاهیم بهره می گیرد.» قهرمان در کنار بهره جویی از اوزان پر کاربرد و دلنشــین ،گاهی به اقتضــای حال و روحیات و طبیعت خویش به اوزان مهجور روی می آورد. اما هیچگاه راه افراط نمی پوید. وانگهی در شــعر ســرودن چنین نیســت که ابتدا محتوای شـعر را در نظر بگیرد ،سـپس وزنی مناسب آن انتخاب کند .بلکه محتوای شعر با وزنش به او الهام می شود و دیمی وار از دل شاعر برون می جوشد.از این رو ،همه ی اوزان غزلیات قهرمان مطبوع و دلنشین است ،حتی غزلیاتی که اوزان کم کار برد و غریبه دارند.«ر.ک:( موســوی،(73:1392 تلاش شــایســته ایشــان درجهت ســرودن شــعرلهجه ای-که اهل فن به دشــواربودن آن واقفند_ وحفظ تعداد زیادی ازلغات،کنایات واصــطلاحات اصــیل قدیمی درخورتقدیروشــایان تحســین اسـت.اشـعار لهجه ای قهرمان که در نهایت زیبایی و روانی سـروده شـده کمک شایانی به نگهداری واژگان اصیل منطقه نموده اند.»همچنین اسـتاد شعر محلی را به قصد تفنن نمی سروده،بلکه آن را نوعی خدمت به لهجه ی شهر خود وخراسان می شــمرده اند(قهرمان،(24:1388برجســته ترین اثر ایشــان که در ســطح کشــور اســتاد را مطرح نموده تصــحیح 6 جلدی صـائب –که مشـتمل بر هفتاد هزار بیت می باشد –است.»شاعر استاد و ادیب برجسته ی عصر ما آقای محمد قهرمان،یک تنه دســت به کار بزرگی زده اســت که در روزگار بی حوصــلگی و تنبلی ما ،از نوادر ایام به حســاب خواهد امد. و آن نثر انتقادی مجموعه عظیمی از شــاعران صــفوی اســت که تا کنون ،دیوان های آنان یا اصــلا چاپ نشــده بوده اســت و یا اگر چاپ شـده بوده اسـت بسـیار ناقص و پر غلط و از سر بی اطلاعی و عدم توانایی و فقد شایستگی علمی مجریان آن کارها بوده است....قهرمان با نثر انتقادی و عالمانه خویش از "دیوان صائب" یکی از بزرگترین خدمت ها را به شعر فارسی انجام داده اسـت...قهرمان قریب سی و پنج سال از عمرش را در جست و جوی شاعران عصر صفوی و به ویژه صائب گذراند و در این وادی از هیچ کوششی فروگذار نکرده است )«.فیضی،(842:1388
5
شعر خوانی و نقد و بررسی آثار ادبی ، عصرهای سه شنبه هر هفته در منزل ایشان با حضور شاعرانی که از همه جای ایران به این جلسـه می آمدند و با بحث هایشـان به پیشـرفت شـعر کلاسـیک کمک می کردند حال و هوای خاصی داشت که دوسـتان حاضـر در آن جلسات هرگز خاطره ی آن را فراموش نخواهند کرد.تا آنجا که صاحب نظری چون دکتر شفیعی کــدکـنـی مـعـتقــد بود »هرهفتــه اهــل ادب در منزل او گرد هم جمع انــد و دانشـــکــده ادبیــات واقعی خراســــان اســت)«فیضــی،(841:1388اســتاد در 28 اردیبهشــت 1392 به علت بیماری ســرطان در ســن 84 ســالگی دیده از جهان فروبسـت.با این مقدمه و توضـیح از چگونگی شـکلگیری بسـتر مناسـب برای سـرایش شعر در ذهن و زبان استاد محمد قهرمان به وجوه مختلف شعر او و بررسی چگونگی کارش در ادامه میپردازیم:
.1سرایش شعر با گویش محلی ابزاری مناسب برای معرفی فرهنگ و فولک:
با دادن تعریفهایی که از فرهنگ و فولکلوریک وجود دارد، به مبحث ســرودن شــعر و گویش مورد نظر به عنوانابزاری مناسـب در امر سرایش میپردازیم.ابتدا واژه ی فرهنگ را به لحاظ لغوی بررسی می کنیم:فرهنگ فارسی معین واژه ی " فرهنگ " را مرکب از دو واژه ی "فر" و "هنگ " به معنای ادب ، تربیت ، دانش ، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده اســـت.( معین،1386، ذیل فرهنگ)تایلور نگاه جامع تری به فرهنگ دارد و به نکات جالب و مهمی توجه می کند . وی در این باره چنین می گویدکلیّتِ:» درهم تافتهای شاملِ دانش، دین، هنر، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون هموَندی از جامعه به دســت میآورد.به« این معنا انســانِ »بیفرهنگ« و جامعهیِ »بیفرهنگ«
در کار نیست، زیرا زندگیِ اجتماعی، یعنی با هم زیستن، به معنایِ در فرهنگ زیستن است. زیستن در ابتداییترین قبیله یا بزرگترین و پیچیدهترین جامعهیِتکنولوژیکِ مدرن از این جهت یکســان اســت. زیرا هر دو زیســتن در شــرایطِ ویژهیِ انسـان اسـت، یعنی زیست در فرهنگ یا فضایِ فرهنگی، اگر چه هر یک از سازمهایِه فرهنگ، از نظرِ صورت و معنا یا سادگی و پیچیدگی، در جامعهایِ گوناگون با همفرقهای اساسی دارند"(تایلور،1380،ذیل فرهنگ)
با توجه به اهمیت و ضـــرورت بازشـــناســـی فرهنگ و نیاز خواننده به منابع همزمان ، نگاه ذیل به مقوله فرهنگ از اهمیت ویژه ای برخوردار اسـت.»فرهنگ را تحت عنوان منبع دانش، تجارب، باورها، ارزشـها، حرکات، نگرشها و معانی، سلسله مراتب، مذهب، نظریههای زمان، نقشها، روابط فضــایی، مفاهیم جهان و مصــنوعاتی که توســط گروهی از مردم از طریق تلاشهای فردی و گروهی طی نسلها کسب شده است، تعریف میکنیم بنابراین فرهنگ میتواند دربرگیرنده همه چیز از مراســم مهم گرفته تا مفاهیم روح باشــد. فقط برای یک لحظه به تمام باورهای فرهنگی که دارید فکر کنید، باورهایی که روی چگونگی درک شـــمـا از دنیـا و فعل و انفعالاتی که در آن انجام میدهید، اثر میگذارند. عقیده شـــما درباره کار، مهاجرت، آزادی، ســن، نمره گرفتن از معلمتان، نظافت و علم بهداشــت، علم اخلاق، لباس، حقوق دارایی، آداب، شــفا و ســلامتی، مرگ و ســوگواری، نمایش، قانون، جادو و خرافات، فروتنی، روابط جنســی، تفاوت موقعیت اجتماعی، اظهار عشـــق، رســـمی و غیررســـمی بودن، بوی بــدن و مشــــابــه اینهــا بخشـــی از وابســـتگی فرهنگیتــان میبــاشـــنــدل« ف (ســامووار و دیگران،(78:1378 این همه جزبا تکیه به الگویی جامع ممکن نیســت . الگویی که همه جوانب فرهنگ را در بر گیرد: »اگر فرهنگ الگویی دارد به هیچ وجه ضرورتی ندارد که محدود به یکی از جنبه های فرهنگ باشد. بلکه کاملا بر عکس ، الگوهای فرهنگی خود را معمولا در انواع و اقسـام مواد فرهنگی متجلی می سـازند)« پراپ(11:1386بر اساس نگاه اســـتاد قهرمان و تلاش ایشـــان برای ورود فولکلوریک به حیطه ی ادبیات به شـــکل کاملا ادیبانه می توان به این
6
نتیجه رســید که آن دو (فولکلور و ادبیات ) می توانند دارای روابط متقابل باشــند.»برای پی بردن به روابط متقابل میان فولکلور و ادبیـات و میـان فولکلور و رســـانـه هـای همگـانی تا کنون بیشـــتر تاکید بر مضـــمون بوده اســـت )«. پراپ ،(11:1386و این مهم نه تنها از مقوله ی وطن پرسـتی افراطی – شـوونیسـم – جداست ، بلکه یکی از زیباترین جنبه های وطن دوسـتی و اشـاعه ی فرهنگ ملی و تکیه بر منابع غنی فرهنگی به شمار می آید . استخراج منابع فرهنگ و استفاده ی درست وبه جای آن در ادبیات ، می تواند به خود باوری عمیق منجر شود که نیاز ضروری عصر ما نیز هست . »امروزه در کشـورهای متمدن اهمیت خاصـی برای فولکلور قائل می باشـند. شاید ایرانی تحصیل کرده به زندگی اجتماعی اروپائیان بیش از وطن خود آشــنا باشــد. در این حال چگونه می تواند اظهار وطن پرســتی بکند؟ و حال آنکه از رموز زبان ،ترانه ها ،قصه ها،اعتقادات،اندوه و شادی وبه طور خلاصه از زندگی مادی و معنوی هم میهنان خود آگاه نیست و نمی تواند با آن ها همدردی داشته باشد و یا دردهای آنان را چاره بکند.)«هدایت،(235:1378
ادیـب آگـاه به فرهنگ غنی روزگار خود ، نه تنها با آنان همزبانی می کند بلکه مهمترآنکه با مردم همزبان خود ، همدلی می کند که » همدلی از همزبانی خوشــتر اســت »«. یکی از ویژگی های فولکلور تکرار پذیری و قابلیت انتقال آن به نســل های آینده هســت.از این رو می توان فولکلور هر منطقه را مجموعه ای از رفتارها،گفتارها،پوشــش ها و آداب و رســوم و عـاداتی دانســـت کـه افراد آن منطقـه آنهـا را از گـذشـــتکـان و نیـاکان خود به ارث برده اند. به عبارت کلی تر می توان فولکوریک را میراث قومی و معنوی یک ملت دانسـت« ر.ک:( عابدی،(59:1384بنابراین با شــناخت فولکلور یک منطقه می توان به همه ی زیر سـاختهای فرهنگی آن منطقه پی برد و به منابعلازمجهت شناخت ویژگی های قومی دسترسی پیدا کرد و با این شناخت به راحتی می توان به اوضاع زندگی سیاسی،فرهنگی و اجتماعی مردم آن قوم پی برد.ولی شوربختانه قـدمـای مـا آنقـدر که به ادبیات درباری و رســـمی بها داده اند، برای ادبیات وفرهنگ مردم عادی(فولکلور) اهمیت قائل نشــده اند.»در ادبیات محدود در باری و مدحی به ســبب محدود بودن موضــوع و محدود بودن مخاطب شــاعران فقط به بخش محدودی از زبان احتیاج داشتند.از قرن ششم به بعد برخی از پدران بزرگوار ما در ورود لغات حاضر و آماده عربی (و ترکی )به زبان و آســیب رســاندن جدی به دســتگاه صــرفی زبان –اســتفاده از لغات حاضــر و آماده عربی به جای لغت سـازی و ترکیب –از هیچ کوششی فرو گذار نکرده اند و اگر کتبی چون شاهنامه و آثار صوفیانه نبود هر آینه بیم نابودی کامل زبان فارســـی می رفت.)«بهار،(382:1374 دکتر پرویز ناتل خانلری نیز در این زمینه می گوید»تحقیق در لهجه های محلی و ثبت لغات و اصـطلاحات هر ناحیه در ایران، هرگز رسـم نبوده است. زبان عامه را قابل آن نمی شمرده اند که در بـاره اش بحث کنند و ادیبان در شـــان خود نمی دیده اند که به این کار بپردازند.)«پناهی ســـمنانی،(18:1376هر چند که ایران در زمینه ی منابع فولکلوریک،نســـبت به بســـیاری از کشـــورهای دیگر ، غنی تر و کامل تر اســـت ، اما با توجه به ســـهولت جابجایی و حمل ونقل ، هجوم فرهنگ بیگانه و تغییراتی که به ســـرعت در جامعه انجام می گیرد ، بســـیاری از آداب و رسوم دهات و ایلات دور دست ، فراموش شده است و اگر امروز نسبت به جمع آوری آنها اقدامی نشود ، دیری نمی پاید که بسیاری از گنجینه های ملی را از دست خواهیم داد.ر.ک:(عابدی(59:1384افرادی مانند شادروان قهرمان که به این مهم پرداخته اند نقش بســـزایی در حفظ ونگهداری این گنجینه ی غنی ایفا کرده اند که آیندگان پی به اهمیت آن خواهند برد.آقای علی باقرزاده (بقا) در باره ی ایشان می گوید:»من بنده ،قهرمان را همچون بهار دارای سه شخصیت ادبی