بخشی از مقاله
اهل بيت، امامت و فتوريسم
فتوريسم
مسئله انتظار و موعود، در طول تاريخ بشريت و تاريخ اديان الهي، از روزگاران بس قديم مطرح بوده است. در اين ميان اقوام و اديان الهي طرح مسئله «موعود» را به فراخور درک، بينش اجتماعي، معلومات و خصوصاً از زاويه ديدي که اين بشارتها و انتظار موعودها تعبيرهاي متناسب با فرهنگ و مقتضيات زمان خود باشد، وعده ميدادهاند.
اين بشارتها و اشارتها در ميان پيامبران بزرگ الهي از عمق و وسعت فرهنگي بيشتري برخوردار بوده است و از رهگذر فرهنگ وعدهها و بشارتها در ذهنيت تاريخي و عينيت اجتماعي هر يک از امتها، موعودي مورد انتظار با فلسفهاي رو به آينده شکل مييافته است.
بشارتها و اشارتها که درباره موعود و ظهور منجي و عدلگستر جهاني، در منابع اديان آسماني و ديگر آثار حکماي قديم، رسيده است پيوسته بهدنبال تبيين افق انتظار بهعنوان فلسفهاي رو به آينده جهت تحقق آرمانهاي انساني و الهي بوده است.
« اصولاً فتوريسم، يعني اعتقاد به دوره آخرالزمان. انتظار ظهور منجي، عقيدهاي است که در کيشهاي آسماني يهوديت (جودايسم)، زردشتي (زواستريانيسم)، مسيحيت ( در سه مذهب عمدة آن کاتوليک، پروتستان و ارتدوکس ) و مدعيان نبوت عموماً و دين مقدس اسلام خصوصاً، به مثابه يک اصل مسلم قبول شده است و درباره آن در مباحث تئوريک مذاهب آسماني، رشته تئولوژي بيبليکال، کاملاً شرح و بسط داده شده است.» 1
در برخي از آيات قرآن کريم تصريح شده است که بشارت در کتب انبياي گذشته نيز آمده است. از جمله در آيه شريفه ميفرمايند:
« و لقد کتبنا فيالزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون » 2
ما به حقيقت در کتاب زبور ( داود ) اين بشارت عظيم را ثبت نمودهايم که در آينده، وراثت و حکومت تمامي عالم انساني ويژه بندگان برگزيده و درستکار خواهد بود.
در آيه فوق چنانکه مبرهن است، بشارت از آيندهاي ميدهد که نظام سلطه استکبار جهاني و هرگونه شر و فسادي بهکلي از جامعه بشريت رخت بر بسته و تار و پود جهل، ظلم، فساد و تبعيض از هم گسسته و محو گشته است و وراثت زمين به دست انسانهاي شايسته و صالح انتقال خواهد يافت.
مضمون آيه فوق در مرموز (37) زبور داود مکرراً ذکر شده و اين بشارت عظيم را به الحان گوناگون بيان کرده و پس از تسلي و دلداري به حضرت داود آمده است که از شريران رنجيده مشو، زيرا همچون علف زود بريده ميشوند. بر خداوند توكل نماي و از او متلذذ باش، به او آرام گير و در انتظارش به سر بر و.... 3
و نيز در بشارت سي و سوم آمده است:
« زيرا که شريران منقطع ميشوند، اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد و حال اندك است که شرير نيست ميشود که هر چند مکان شر را جستوجو نمايي ناپيدا خواهد بود، اما متواضعان وارث زمين شده از کثرت سلامتي متلذذ خواهند شد.
...خداوند تبسم است، چونکه ميبيند که روزي او ميآيد شريران شمشير را کشيدند و کمان را چله کردند تا آنکه مظلوم و مسکين را بيندازند و کمان هاي ايشان شکسته خواهد شد.
به خداوند پناه برده راهش را نگاهدار که تو را به وراثت زمين بلند خواهد کرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهي ديد، اما عاصيان عاقبت مستأصل و عاقبت شريران منقطع خواهند شد. » 4
و در کتاب زند که کتاب مذهبي زردشتيان است نيز اشاره به انقراض ظلم و ستم و وراثت صلحا گرديده است:
« لشكر اهريمنان با ايزدان دايم در روي خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد، اما نه بهطوريکه بتوانند ايزدان را محو و منقرض سازند، چه در هنگام تنگي از جانب اورمزد که خداي آسمان است به ايزدان که فرزندان اويند ياري ميرسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول ميکشد، آنگاه فيروزي بزرگ از طرف ايزدان ميشود و اهريمنان را منقرض ميسازند، تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم کيهان بهسعادت اصلي خود رسيده، بني آدم بر تخت نيکبختي خواهد نشست. » 5
در آيين هندي
در آيينهاي هندوان و کتابهاي آنان نيز سخن از نجات دهنده و موعود آمده است، از جمله در کتاب «مهابهاراتا» و کتاب «پورانهها» در اين باره گفتهاند:
« همه اديان معتقدند که در پايان هر دورهاي از تاريخ، بشر از لحاظ معنوي و اخلاقي رو به انحطاط ميرود، چون طبعاً و فطرتاً در حال هبوط و دوري از مبدأ است و مانند احجار به سوي پايين حرکت ميکند، نميتواند به خودي خود به اين سير نزولي و انحطاط معنوي و اخلاقي خاتمه دهد. پس ناچار روزي يک شخصيت معنوي بلند پايه، که از مبدأ وحي و الهام سرچشمه ميگيرد، ظهور خواهد کرد و جهان را از تاريکي جهل و غفلت و ظلم و ستم نجات خواهد داد. در اين مورد، در تعاليم هر ديني، به صورت رمز، به حقايقي اشاره شده است که با معتقدات آيينهاي ديگر توافق و هماهنگي کامل دارد ... مثلاً در کيش هندو، در کتاب پورانا، شرح مفصلي، درباره دوران آخر عصر کالي، يعني: آخرين دورة قبل از ظهور دهمين آوا تاراي ويشنو درج گرديده است.» 6
در آيين يهوديان که خود را پيروان حضرت موساي کليم (ع) ميدانند نيز منتظر موعودند. در آثار ديني يهود و اسفار تورات و ديگر کتابهاي انبياي آنان، همواره به موعود اشاره شده است. جهت مطالعه و بررسي ميتوانيد به کتاب « بشارات عهدين » مراجعه نماييد.
در آيين مسيحيت و کتابهاي مقدس اين آيين مانند انجيل متي، انجيل لوقا، انجيل مرقس، انجيل برنابا و مکاشفات يوحنا نيز بشارتها و اشارتها درباره موعود آخرالزمان رسيده است.
جهت مطالعه و بررسي ميتوانيد به کتاب «بشارات عهدين» مراجعه نماييد.
اعتقاد به مسئله موعود در فرهنگي اسلامي
با مراجعه به منابع روايي و تاريخي اسلامي، روشن ميگردد که مسئله « موعود » يکي از مهمترين مسائل سدههاي نخست هجري بوده است.
اين نوشتهها که به اصول مدونه شهرت يافتهاند، اساس کتابهاي قرن چهارم و پنجم درباره غيبت مهدي موعود(عج) را تشکيل ميدهند و عناوين اين کتابها نيز مانند اصول مدونه، «کتاب الغيبه» است.
مسئله موعود و اعتقاد به دوره آخرالزمان، انتظار ظهور منجي هنگامي که به حوزههاي فکري و عقيدتي اسلام ميرسد، جلوه و تبلور خاصي پيدا ميکند.
در حوزه انديشه اسلامي مسئله موعود و ظهور مصلح جهاني با ويژگيها و مشخصههاي معيني معرفي شده است، زيرا که پيامبر گرامي اسلام، خاتم پيامبران و دين مبين اسلام آخرين دين الهي است و آن وجود شريف و عدلگستر جهاني، از اسلام است، از اين رو يکي از مهمترين و عميقترين مطالب در حوزه فکري عقيدتي اسلامي مساله موعود و بيان خصوصيات و ماهيت و فلسفه ظهور آن حضرت است.
در اسلام مسئله موعود و اعتقاد به دوره آخر زمان صرفاً به اشارات پيشينيان اکتفا نشده است، بلکه در اسلام خصوصيات مهدي (ع) تبيين شده است:
پدر، مادر سلسله نسب تا پيامبر (ص)، اوصاف و شمايل، نشانههاي آن حضرت، علايم تشريفي و تکريمي قائميت، کيفيت تشکيل حکومت الهي، عدالت اجتماعي در عصر آن حضرت و تعالي و تکامل انسان، وظايف و تکاليف منتظران در ايام غيبت و ظهور همه و همه در مآخذ اسلامي، اعم از سني و شيعه آمده است.
پدر، مادر سلسله نسب تا پيامبر (ص)
اسم: محمد و اين نامي است که پيغمبر گرامي اسلام(ص) براي او گذارده و فرمودند اسم او اسم من است و کنيه او کنيه من است.
کنيه: ابوالقاسم و ابوصالح نيز معروف است.
لقب: از جمله القاب آن حضرت مهدي، منظور، قائم بامرالله، حجتالله، وليالله، صاحبالامر و بقيهالله.
پدر و سلسله آبا: الحسن العسگري بن علي الهادي بن محمد الجواد بن علي الرضا بن موسي الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زين العابدين بن الحسين الشهيد بن علي بن ابي طالب اميرالمومنين(ع).
مادر: نرجس.
ساعت و روز تولد: در سحر شب نيمه شعبان شب جمعه.
دعبل خزاعي، در قصيده تائيه معروف گفته است:
« خروج امام لا محاله خارج
يقوم علي اسم الله و البرکات
يميز فينا کل حق و باطل
و يجزي علي النعما و النقمات»
امامي از آل محمد (ص) به يقين، خروج خواهد کرد،
او به تأييد اسم اعظم الاهي و برکات نصر آسماني به پا ميخيزد
او حق و باطل را از هم جدا ميکند،
و همه را، بر شادخواريها و کينتوزيها، کيفر ميدهد.
دعبل ميگويد:
چون اين ابيات را نزد امام رضا (ع) خواندم، آن امام بهشدت گريست. آنگاه فرمود: « اي دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آيا ميداني اين امام چه کسي خواهد بود؟»
گفتم: نه ( شخص او را نميشناسم)، ليکن شنيدهام که امامي از شما آل محمد (ص) خروج ميکند و زمين را از عدل و داد ميآکند.امام رضا (ع) فرمود: «پس از من، فرزندم محمد امام است. پس از محمد فرزندش علي امام است.پس از علي (هادي) فرزندش حسن امام است و پس از حسن ( عسگري) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غيبت چشم به راه اويند و در زمان ظهور همه مطيع او گردند. او زمين را پر از قسط و عدل ميکند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد....» 7
از اوصاف آن حضرت
« 1- متولد ميشود پاک و پاکيزه؛
2- محدّث باشد تا هنگامي که از دنيا برود، يعني ملائكه با وي حديث گويند؛
3- مستجاب الدعوه باشد حتي اينکه اگر بر سنگي دعا کند دو نيم گردد؛
4- سلاح و شمشير پيغمبر نزد او باشد؛
5- مصحف فاطمه (س) نزد او باشد؛
6- جامعه نزد او باشد و آن صحيفهاي است که طولش هفتاد ذراع است و در وي آنچه بنيآدم محتاج است مضبوط است؛
7- از همه مردم عالمتر، حليمتر، عابدتر، پرهيزگارتر، شجاعتر، سخيتر باشد؛
8- از همه تواضعش براي خدا بيشتر باشد؛
9- از همه حاکمتر يعني حکمش از همه بهتر باشد؛
و .... » 8
علايم تشريفي و تکريمي قائميت
نوع اول آثار و مواريث انبيا
تابوت آدم، عصاي موسي، حجر موسي، تورات و انجيل و ساير کتب آسماني، الواح موسي، پيراهن يوسف و خاتم سليمان.
نشانههايي که از پيامبر گرامي اسلام دارد
بيرقي که جبرئيل در روز بدر آورد، پيراهني که در روز احد پوشيده بود و علامت خون هنوز در وي هست، عمامه سحاب، زره پيغمبر، انگشتر پيغمبر، عصاي پيغمبر و ...
نوع دوم علايم تشريفي:
ماه و خورشيد در فرمان او باشد، باد و ابرهاي شديد در تسخير او باشد، بهنام او از آسمان ندا شود، شمشيرها براي جنگ نازل شود، ملائکه و جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل او را مدد کنند، نزول عيسي بن مريم، اصحاب کهف و رجعت عدهاي از گذشتگان بهدنيا، طي الارض، همه جاي دنيا را ببيند، هر مشکل براي او آسان باشد، نور او از خورشيد بينياز کند، دوست و دشمن را ميشناسد، کور مادرزاد و مريض را شفا بخشد.
« خداوند به دو دست وي شرق و غرب جهان را خواهد گرفت تا آن که در زمين، جايي نماند مگر آنکه در آن فرياد اذان برآورند و همه دين از آن خدا گردد. او همان مهدي(عج) است که پيامبر(ص) خبر داده است که هرگاه خروج کند عيسي بن مريم فرود ميآيد و پشت سرش نماز ميگزارد و آن که بر وي اقتدا کند، مانند کسي است که پشت سر پيامبر خدا نمازگزارده است؛ چرا که او خليفه خداست.» 9
بررسي ابعاد وجودي منجي عالم بشريت و انتظار با فلسفهاي رو به آينده جهت تحقق آرمانه
اي متعالي اسلامي تنها محدود به يک مذهب از مذاهب اسلامي نيست، بلکه در همه مذاهب اسلامي اعم از شيعه و اهل تسنن منابع فراوان و گسترده سرشار از روايات و احاديث نبوي است که پيرامون مهدي موعود و ظهور آن حضرت مطرح گرديده است.
بنابراين مستندات و روايات نبوي پيرامون ابعاد وجودي مهدي موعود(عج) و فلسفه ظهور آن حضرت محدود به مآخذ و پژوهشهاي يک مذهب از مذاهب اسلامي نيست، بلکه روايات نبوي و مستندات اسلامي، درباره وجود شريف آن حضرت، در ميان همه مسلمانان اعم از شيعه و اهل سنت وجود دارد.
نکته قابل تأمل ديگر اين است که نه تنها محدثان مذاهب شيعه و اهل سنت به نقل و ضبط احاديث پيرامون مهدي موعود(عج) پرداختهاند بلکه ديگر انديشمندان و فرهيختگان شيعه و سني اعم از مفسران، مورخان و ... به ابعاد وجودي مهدي موعود پرداختهاند.
موعود اسلام
« موعود اهل بيت با موعود اهل سنت
وجوه اشتراك و وجوه افتراق دارند. ولادت و غيبت مهدي(عج) از مهمترين نقاط اختلاف ميان کلام شيعي و سني است. با وجود اين ميتوان بر اساس روايات مورد وفاق شيعه و اهل سنت به عناصر مشترک بسياري درباره موعود اسلام دست يافت، از قبيل لقب او مهدي ( راهيافته) است؛ نامش همنام پيامبر محمد بن عبدالله است؛ از خاندان پيامبر و از فرزندان فاطمه(س) دخت پيامبر (ص) است؛ در آخر زمان حتي اگر از عمر جهان يک روز بيش نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني خواهد کرد تا او قيام کند و به خلافت برسد؛ مردم در پرتو ولايتش به نعمتي بي سابقه دست خواهند يافت و مال را بي حساب و فراوان خواهند بخشيد. » 10
هنگامي که کتابها و منابع و مآخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گيرد ملاحظه ميشود که پيرامون مسئله موعود احاديث نبوي مستفيضه بلکه متواتره وارد شده است.
تحقيقاً ميتوان ادعا کرد که يکي از مسائل بسيار حائز اهميت که ميتواند در انسجام جوامع اسلامي مؤثر باشد طرح مسئله موعود آخرالزمان است.
احاديث پيرامون مهدي (عج) را عدهاي از صحابه گرامي امهات مؤمنين (يعني همسران پيامبر گرامي اسلام) با اندک اختلافي در اجمال و تفصيل از پيغمبر گرامي اسلام(ص) نقل کردهاند.
از جمله پيشوايان اهل سنت که احاديث مهدي منتظر (عج) را بهطور اجمال و تفصيل نقل کردهاند، بخاري، مسلم، ترمذي، نسائي، ابوداود و ابن ماجد است.
از جمله بزرگان اهل تسنن که حافظ و ناقل احاديث پيرامون مهدي موعود (عج) بودهاند، امام احمد حنبل، ابوالقاسم طبراني، ابونعيم اصفهاني، حمادبن يعقوب روجني و حاکم صاحب مستدرک هستند.
از جمله علماي اهل سنت که احاديث مهدي (عج) را نقل کردهاند، کنجي، بسط بن جوزي، خوازمي، ابن حجر، ملاعلي متقي صاحب کنزالعمال، قندوزي هستند.
برخي از علماي اهل تسنن کتابي مستقل درباره مهدي موعود (عج) تأليف کردهاند از قبيل:
جلال الدين سيوطي در کتاب علامات مهدي (عج)، ملاعلي متقي صاحب کنزالعمال در کتاب برهان دربارة صاحب الزمان.
نگاهي اجمالي به آيات قرآن کريم درباره مهدي موعود (عج)
در ذيل آيه شريفه:
« و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين » 11
ميخواهيم که منت بگذاريم بر آنان که در زمين ضعيف داشته شدند و آنان را پيشوا و وارث قرار دهيم.
ابن ابي الحديد ميگويد: « علماي ما اهل تسنن ميگويند: اين آيه اشارهاي است به آن امامي که مالک زمين و مسلط بر ممالک خواهد شد.» 12
اين آيه نيز، طبق پارهاي از سخنان امام علي بن ابيطالب (ع) در «نهج البلاغه» و رواياتي از ديگر امامان، بهگونهاي ناظر به مستضعفان محروم و پيروان راه حق است که سرانجام، جهان از آن شايستگان ايشان خواهد شد. اين امر در زمان ظهور حجت بالغه است؛ چنانکه شيخ بزرگوار ابوجعفر صدوق در « امالي » روايت کرده است که علي (ع) فرمودند:
« اين آيه مربوط به ماست ».13
« ولقد کتبنا في الزبور، من بعد الذكر، ان الارض يرثها عبادي الصالحون » 14
ما در زبور داود، از پس ذکر ( تورات )، نوشتهايم که سرانجام، زمين را بندگان شايسته ما ميراث برند و صاحب شوند.
امام باقر (ع) فرموده:
اين بندگان شايسته که وارثان زمين شدند، اصحاب مهدي(عج) هستند در آخرالزمان. شيخ طبرسي، پس از نقل اين حديث ميگويد: حديثي که شيعه و سني، از پيامبر (ص) روايت کردهاند، برگفته امام باقر دلالت دارد.
حديث اين است: «اگر از عمر دنيا باقي نماند مگر يک روز، خداوند همان يک روز را آن قدر دراز کند تا مردي صالح، از اهل بيت من برانگيزد و او جهان را همانگونه که از جور و ستم لبريز شده باشد، از داد و دادگري لبريز سازد.»
امام ابوبکر احمدبن حسيني بيهقي، در کتاب «البعث و النشور» اخبار بسياري در اين باره آورده است و آن اخبار را نواده او، ابوالحسن عبيدالله بن محمد بن احمد، در سال 518 براي ما روايت کرد. » 15
« وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات، ليستخلفنهم في الارض، کما استخلف الذين من قبلهم، وليمکنن لهم دينهم، الذي ارتضي لهم، و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا .... » 16
خداوند، آنان را که گرويدند از شما و نيکيها کردند، وعده داد که به يقين ايشان را خليفه کند در زمين، چنانکه آنان که از پيش بودند خليفه ساخت و دينشان را بگستراند، آن دين که بپسنديد براي آنان، و هم آنان را از پس بيمي که دارند، بيمي دهد و ايمني ....
شيخ طبرسي ميگويد:
از امامان اهل بيت روايت شده است که اين آيه درباره مهدي آل محمد (ص) است.
شيخ ابوالنضر عياشي، با اسناد خود، از حضرت امام زين العابدين (ع) روايت کرده است که اين آيه را خواند و فرمود:
« اينان به خدا سوگند شيعه ما هستند، خدا اين کار را در حق آنان به دست مردي از ما خواهد کرد و اين مرد مهدي اين امت است. وي همان کسي است که پيامبر (ص) فرموده است: اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نماند، خدا همان يک روز را چنان دراز کند تا مردي از خاندان من حاکم جهان گردد. اسم آن مرد اسم من (محمد) است. او زمين را از عدل و قسط لبريز سازد، همانگونه که از ظلم و جور لبريز شده باشد و همچنين مطلبي درباره اين آيه، از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) نيز روايت شده است.» 17
در ميان محدثان، فيلسوفان، عرفا، فقها و انديشمندان و ... شيعه در طول تاريخ اسلام از صدر تا عصر معاصر پيرامون مسئله موعود و فلسفه انتظار و غيبت، زمينه ظهور و تشکيل حکومت عدلگستر جهاني آن حضرت و وظايف و مسئوليتهاي منتظران در عصر غيبت و ... در ابعاد و موضوعات و علوم مختلف از فقه الحديث تا ادعيه و زيارت و کتابهاي فلسفه انتظار بر پايه تحقيقات علمي و عقلي و اجتماعي و جامعه شناسي آينده و .... همت گماشتهاند.
از ميان منابع حديثي، کلامي و تاريخي شيعه ميتوان به کتابهاي: اصول کافي از کليني، کمالالدين و تمام النعمه از شيخ صدوق؛ الارشاد از شيخ مفيد، الشافي في الامامه از سيد مرتضي و تلخيص الشافي از شيخ طوسي و در ميان آثار متأخر به کتابهاي: المناقب ابن شهر آشوب، کشف الغمه از اردبيلي، غايه المرام از سيد هاشم بحريني، اثبات الهداه از شيخ حر عاملي، بحارالانوار از علامه محمدباقر مجلسي، منتخب الاثر از لطف الله صافي، معجم احاديث المهدي زير نظر علي كوراني اشاره کرد.
رسالت و مسئوليتپذيري منتظران در ايام غيبت
در روايتي امام رضا(ع) از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل فرمودند: « قسم به آن کسي که مرا به پيغمبري مبعوث کرده است. براي بشارت که هر آينه قائم(عج) از اولاد من غيبت خواهد کرد به عهدي که از من براي او معهود است و آن قدر طولاني شود که بسياري از مردم بگويند خدا را حاجتي به آل محمد (ص) نيست و عده ديگر در ولادت او شک کنند. آگاه باشيد هر کس زمان او را درک کند بايد متمسک شود به دين خود و براي شيطان در خود راهي ندهد که او را تشکيک کند و او را از ملت من زائل و از دين بيرون کند، شيطان چنان است که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد. خداوند شياطين را اولياي کساني قرار داده که ايمان نياورند و تصديق نکنند.» 18
و نيز حضرت جواد (ع) از علي (ع) نقل فرمودند: « قائم ما را غيبتي خواهد بود تا اينکه فرمود: پس هر کس ثابت بماند بر دين خود و قساوت پيدا نکند، سبب طول مدت غيبت امامش پس او با من خواهد بود در درجه من روز قيامت.» 19
و حضرت سيد الشهدا (ع) فرمودند: « او را غيبتي است که عدهاي در مدت غيبت او از دين برگردند و مرتد شوند و عده ديگر ثابت بمانند.» 20
و نيز حضرت زينالعابدين (ع) فرمود: « کسي که در زمان غيبت قائم ما بر ولايت ما ثابت بماند، خداوند او را اجر هزار شهيد عطا کند؛ مانند شهداي بدر و احد. » 21
نيابت خاصه و عامه در دوران غيبت امام عصر (عج)
نيابت خاصه ( در دوران غيبت صغري ) يعني امام، اشخاص خاصي را نايب خود قرار داده و به طور حقيقي و با مشخصات معرفي نمايد و هر کدام را به وسيله نايب پيش از او به مردم بشناساند.
نايبان خاص را «نواب خاص» و «نواب اربعه» نيز ميگويند: نواب اربعه (چنانکه از همين تعبير پيداست) چهارتن بودهاند، همه از علما و زهاد و بزرگان شيعه كه عبارتند از:
نايب اول: ابو عمرو عثمان بن سعيد العمري الاسدي براي سه امام نيابت کرده، حضرت امام علي النقي (ع) و حضرت امام حسن عسگري (ع) و حضرت حجت (عج) نيابت او براي حضرت حجت (عج) از سال 260 تا سال 280 بود.
نايب دوم: پسر او محمدبن عثمان العمري بعد از وفات پدرش به نيابت حضرت انتخاب شد. از سال 280 تا سال 305 و او نيز از حضرت عسگري (ع) نيابت کرده.
نايب سوم: ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي پس از وفات محمدبن عثمان به نيابت منصوب شد؛ از سال 305 تا 326.
نايب چهارم: ابوالحسن علي بن محمد سمري از سال 326 بعد از وفات حسين بن روح (عج) به نيابت تعيين شد تا سال 329 که در نيمه شعبان وفات کرد.
نيابت عامه
در نيابت عامه ( در دوران غيبت کبري ) امام، معيارها و ضوابط و مشخصات حقوقي ولايت و نيابت را تبيين نموده تا در هر عصر، فرد شاخص که برخوردار از جامعيت در ابعاد فهم ديني (اجتهاد)، عدالت و رهبري جامعه مسلمين است، بهعنوان نايب امام شناخته شود و به نيابت از امام، ولي امر مسلمين باشد.
امام عصر (عج) در پاسخ به نامه يکي از ياران خود، درباره وظيفه شيعيان در رويدادها و حوادثي که پيش ميآيد، ميفرمايند:
« واما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه شيعتنا فانهم حجتي عليکم و انا حجت الله» 22
اما حادثهها و اموري که بر شما رخ ميدهد در آنها مراجعه کنيد به روايات احاديث ما، زيرا که ايشان حجت من هستند بر شما و من حجت خدايم.
منظور از حوادثي که به وقوع ميپيوندد و مردم بايد در آن حوادث به عالمان ديني مراجعه کنند، صرفاً بيان احکام و مسائل شرعي و جزئي نيست؛ بلکه امور اجتماعي و سياسي و رهبري جامعه مسلمين است؛ زيرا امام مردم را در اصل حوادث به عالمان ديني ارجاع داده، نه در حکم حوادث.
حضرت امام خميني (قدس سره) « حوادث واقعه » را چنين توضيح ميدهند.
« منظور از حوادث واقعه، که در اين روايت آمده مسائل و احکام شرعيه نيست. نويسندة [نامه] نميخواهد بپرسد درباره مسائل تازهاي که براي ما رخ ميدهد، چه کنيم. چون اين موضوع جزء واضحات مذهب شيعه بوده است و روايات متواتر دارد که در مسائل بايد به فقها رجوع کنند. در زمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع ميکردند و از آنان ميپرسيدند. کسي که در زمان حضرت صاحب (عج) باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت کند، به اين موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصي بايد رجوع کند. منظور از حوادث واقعه، پيشامدهاي اجتماعي و گرفتاريهايي بوده که براي مردم و مسلمين روي ميداده است و به طور کلي سربسته سوال کرده: اکنون که دست ما به شما نميرسد، در پيشامدهاي اجتماعي بايد چه کنيم و وظيفه چيست؟» 23
در دورة غيبت کبري و نيابت عامه، در هر عصري عالم بزرگي که واجد همه شرايط لازم فقاهت و رهبري باشد در رأس جامعه قرار ميگيرد و رهبري از آن او است و رجوع مردم به اوست، او صاحب « ولايت شرعيه » است به نيابت از امام.
اعتقاد به امام مهدى(ع) به عنوان مصلحى الهى و جهانى در بسيارى از مذاهب و اديان وجود دارد. نه تنها شيعه كه اهل تسنن و حتى پيروان اديان ديگر، مانند يهود، نصارا، زردشتيان و هندويان نيز به ظهور مصلحى بزرگ و الهى اذعان دارند و آن را انتظار مىكشند.
آيين هندوها
در كتاب «ويد» كه نزد هندويان از كتب آسمانى است، چنين آمده است:
پس از خرابى دنيا پادشاهى در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد و نام او منصور(1) باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود در آورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هر چه از خدا بخواهد بر آيد.(2)
در يكى ديگر از كتب مقدس هندوها آمده است:
دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد. حق و راستى با او باشد. آن چه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد همه را به دست آورد و در آسمانها و زمين آن چه باشد خبر مىدهد. از او بزرگتر كسى به دنيا نيامد.(3)
همچنين در كتاب معروف هندوها چنين اشاره شده است:
پادشاهى به دولت دنيا، به فرزند سيّد خلايق در دو جهان (كشن) تمام شود و كسى باشد كه بر كوههاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند و بر ابرها سوار شود و فرشتگانْ كاركنان او باشند، جن و انس در خدمت او شوند و از «سودان» كه زير خط استواست تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالى است و ماوراى بحار را صاحب شود و دين خدا زنده گردد. و نام او «ايستاده» (قائم) باشد و خدا شناس باشد.(4)
به بيان زيباتر، در كتاب مهابا راتا و كتاب پورانهها در اين خصوص آمدهاست:
همه اديان معتقدند كه در پايان هر دورهاى از تاريخ، بشر از لحاظ معنوى و اخلاقى رو به انحطاط مىرود و چون طبعاً و فطرتاً، در حال هبوط و دورى از مبدأ است و مانند احجار به سوى پايين حركت مىكند و نمىتواند به خودى خود به اين سير نزولى و انحطاط معنوى و اخلاقى خاتمه دهد، پس ناچار روزى يك شخصيت معنوىِ بلند پايه كه از مبدأ وحى و الهام سرچشمه مىگيرد، ظهور خواهد كرد و جهان را از تاريكى جهل و غفلت و ظلم و ستم نجات خواهد داد و....(5)
اصولاً فتوريسم (Fotorism) يعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى، عقيدهاى است كه در كيشهاى آسمانىِ يهوديت (جودايسيم)، و زردشت (زوراستريانيسم)، مسيحيت (در سه مذهب عمده آن، يعنى كاتوليك، پروتستان و اردتدوكس) و خصوصاً دين مقدس اسلام به مثابه يك اصل مسلم گرفته شده است. درباره آن در مباحث تئولوژيك مذاهب آسمانى، رشته تئولوژى بيبلكيال، كاملاً شرح و بسط داده شده است.(6)
آيين زردشتى
در كتابهاى اوستا، زند، جاماسب نامه، داتستان دينيك، زراتشت نامه، موعودهايى معرّفى شدهاند كه آنان را سوسيانت مىنامند. اين موعودها سه تن بودهاند كه مهمترين آنان آخرين ايشان است و او را «سوسيانت پيروزگر» خواندهاند. اين سوشيانت، همان موعود است. چنانكه گفتهاند: سوشيانت مزديسنان، به منزله گريشناى برهمنان بوداى پنجم بودائيان،(7) مسيح يهوديان، فارقليط عيسويان و مهدى مسلمانان است.
آيين يهود
يهوديان نيز كه خود را پيروان حضرت موسى(ع) مىدانند، منتظر موعودند. در آثار دينى يهود، اسفار تورات و ديگر كتابهاى انبياى آنان همواره به موعود اشاره شده است. اما اين قوم، به حضرت مسيح(ع) و به حضرت محمد(ص) نگرويدند. بنابر اين، در برابر مسأله موعود و انتظار بسيار حساس و نگرانند. يهوديان نبايد به سادگى و غفلت از اين همه بشارتها و اشارتها بگذرند، بلكه بايد از ديگر منتظران، منتظرتر باشند و بيشتر به انتظار و آمادگى براى ظهور فكر كنند و از اين همه ظلم، خيانت، تجاوز و انسان كشى دست بردارند و از عواقب ظلم و ستم بترسند. آنان دو موعود كتابهاى خود، يعنى مسيح(ع) و محمد(ص) را نپذيرفتند. اما از دست موعود سوم رها نخواهند شد.(8)
به هر حال، يهودى حق پوش چه بپذيرد يا نپذيرد در كتابهاى يهوديت، عهد عتيق و دانيال پيامبر، كتاب حجى (حكا) ى پيامبر، صفينياى پيامبر، اسعياى پيامبر و زبور داود مطالبى درباره موعود آخر الزمان آمده است. پارهاى از علائم آخرالزمان، رجعت و شخصيت حضرت حجة بن الحسن المهدى(عج)، حتى اشاراتى درباره واقعه عاشورا در كتاب بشارات عهدين آمده است.
قرآن كريم مىفرمايد:
(وَ لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكر اَنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحوُن)(9)؛
علاوه بر ذكر تورات در زبور نيز نوشتيم كه بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.
در متن زبور آمده است:
قومها را به انصاف داورى خواهد كرد، آسمان شادى كند و زمين مسرورگردد، دريا و پرى آن غرّش نمايند، صحرا و هر آن چه در آن است بهوجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل مترنم خواهند نمود.(10) اما منتظرانخداوند، وارث زمين خواهند شد، ... اما حليمان وارث زمين خواهند شد، زيرا كه بازوان شرير شكسته خواهد شد و اما صالحان را خداوند تأييد مىكند.(11)
آيين مسيحيت
در اين آيين، بشارتهاى روشنترى درباره موعود آخرالزمان(عج) رسيده است. يكى از علل آن قرب زمان است، زيرا از نظر زمانى حضرت مسيح(ع) به امام مهدى(عج) نزديكتر است و از سويى، تحريف كمترى در اين آيين نسبت به يهوديّت صورت گرفته است. در اين خصوص مىتوان به اناجيل متى، لوقا، مرقس، برنابا و مكاشفات يوحنا مراجعه كرد.
در انجيل متى فصل 24 مىخوانيم:
چون كه برق از مشرق بيرون مىآيد و تا به مغرب ظاهر مىگردد، آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود.... خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاى آسمانى مىآيد با قدرت و جلال عظيم!
و در انجيل لوقا فصل دوازدهم آمده است:
كمرهاى خود را بسته و چراغهاى خود را افروخته داريد و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود مىكشند تا هر وقت بيايد و در را بكوبد، بى درنگ براى او باز كنيد!
در كتابهاى قديم چينيان، در عقايد هنديان، در بين اهالى اسكانديناوى و حتى در ميان مصريان قديم، بوميان آمريكايى، اهالى مكزيك و نظاير آن مىتوان چنين انتظارى را مشاهده كرد. بنابراين، عقيده به ظهور رهايى بخشى بزرگ، برچيده شدن بساط ظلم و ستم از ميان انسانها و برپايى حكومت حق و عدالت، منحصر به شرقىها و مذاهب شرقى نيست، بلكه اعتقادى عمومى و جهانى است كه چهرههاى مختلف آن در عقايد اقوام گوناگون ديدهمىشود و همه روشن گر اين حقيقت است كه اين اعتقاد كهن در فطرت و نهاد انسان و در دعوت همه پيامبران ريشه داشته است.
«برنارد بارلر» جامعه شناس آمريكايى در رساله نهضت منجى گرى وجود چنين اعتقادى را حتى در ميان سرخپوستان آمريكايى نقل كرده، مىگويد:
در ميان قبايل سرخ پوست آمريكايى اين عقيده شايع است كه روزى گرد سرخپوستان ظهور خواهد كرد و آنها را به بهشت زمين رهنمون خواهدساخت.(12)
در خاتمه اين بحث بايد گفت: السلام على مهدى الأُمم و جامع الكلم؛ سلام بر مهدى، كه امتها از او سخن گفتهاند، همو كه همه اقوام و افكار را متحد مىكند و زير يك پرچم گرد مىآورد.
مهدى(عج) در منابع اهل سنت
مدارك و روايات موجود درباره مهدى و ظهور ايشان، منحصر به يك مذهب از مذاهب اسلامى، يعنى شيعه نيست، بلكه كتاب ها و مدارك همه مذاهب اسلامى ديگر، از جمله حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى نيز سرشار از روايات نبوى درباره مهدى و ظهور او است. در كتابهاى حديث، تفسير، تاريخ، مناقب و فضايل، كلام و اعتقادات، حتى لغت و ادبيات، تصوف و عرفان، جغرافيا و بلدان و ديوانهاى شاعران به ذكر احاديث و مطالبى پرداخته شده كه مربوط به مهدى است. اين اتفاق نظر به حدّى است كه حتى تندروترين گروههاى اسلامى، يعنى وهابيان نيز اين موضوع را پذيرفته و بهطور جدّى از آن دفاع كردهاند و آن را از عقايد قطعى و مسلم اسلامى مىدانند. بيانيه رابطة العالم الاسلام كه از بزرگترين مراكز دينى وهّابىها در مكه است، در اين خصوص جالب توجه است.
يك سند زنده
حدود سه سال قبل شخصى به نام ابو محمد از كنيا سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر از اين مركز كرده است. دبير كل رابطه، محمد صالح القزاز در پاسخى كه براى او فرستاده، ضمن تصريح به اين كه «ابن تيميه» مؤسس مذهب وهابيان نيز احاديث مربوط به ظهور مهدى را پذيرفته و متن رساله كوتاهى را كه پنج تن از علماى معروف فعلى حجاز در اين زمينه آماده كردهاند براى او فرستاد. در اين رساله پس از ذكر نام حضرت مهدى و محل ظهور او، يعنى مكه آمده است:
به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم خداوند به وسيله او (مهدى) جهان را پر از عدل و داد مىكند، همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است. او آخرين خلفاى راشدين دوازده گانه است كه پيامبر(ص) در كتب صحاح از آنها خبر داده است. احاديث مربوط به مهدى را بسيارى از صحابه نقل كردهاند.(13)
در ادامه مىگويد:
در بسيارى از كتب معروف اسلامى و متون اصلى حديث پيامبر(ص) اعمازسنن، معاجم و مسانيد آمده است، از جمله سنن ابو داود، ترمذى،ابنماجه، ابنعمرو دانى، مسند احمد، و ابىيعلى و بزّار، مستدركحاكم، معاجم طبرانى (كبير و اوسط)، خطيب در تاريخ بغداد، ابنعساكر در تاريخ دمشق و....
در خاتمه آمده:
بنابر اين، اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى) واجب است و اين جزء عقايد اهل سنت و جماعت محسوب مىشود و جز افراد نادان و بىخبر يا بدعتگذار آن را انكار نمىكنند.(14)
سخنان عالمان اهل سنّت
اكنون مناسب است سخنان عالمان اهل سنّت را درباره حضرت مهدى(عج) در اينجا بياوريم:
ابن حجر هيثمى شافعى:
ابوالقاسم، محمد، الحجّه، عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود، خداوند در همين عمر، به او حكمت ربانى عطا كرد. او را «قائم منتظر» گويند. اخبار متواتر رسيده است كه مهدى از اين امت است و عيسى(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدى نماز خواهد خواند.(15)
عمادالدين ابن كثير دمشقى:
مقصود از پرچمهاى سياه (كه در روايات مهدى ذكر شده است)، پرچمهاىسياهى نيست كه ابو مسلم خراسانى برافراشت و دولت بنىاميه راساقط كرد، بلكه مقصود پرچمهاى سياهى است كه ياران مهدى خواهندآورد.(16)
ابن ابى الحديد:
ميان همه فِرَق مسلمين اتفاق قطعى است كه عمر دنيا و احكام و تكاليف پاياننمىپذيرد، مگر پس از ظهور مهدى(عج).(17)
صدرالدين قونوى:
پس از مرگ من، آن چه از كتاب هايم كه درباره طب و حكمت است و همچنين كتابهاى فلسفه، همه را بفروشيد و پول آن را به فقرا صدقه بدهيد و كتابهاى تفسير و حديث و تصوف را در كتابخانه نگاه داريد. در شب اوّل مرگ من، هفتاد هزاربار كلمه توحيد (لا إله إلّا اللّه) را بخوانيد و سلام مرا به مهدى(عج) برسانيد.(18)
محمد بن بدرالدين رومى:
خداوند به وسيله حضرت محمد(ص) نبوت تشريعى را ختم كرده و ديگر تاروز قيامت پيامبرى نخواهد آمد. همچنين خدا به وسيله فرزند صالحپيامبر، همو كه داراى نام پيامبر (محمد) و كنيه پيامبر (ابوالقاسم) است ولايت تامه و امامت عامه را ختم خواهد كرد و اين ولى، همان كس است كه مژده دادهاند كه زمين را چنانكه از جور و ستم لبريز شده باشد، از عدل و داد لبريز بسازد و ظهور او به ناگهان اتفاق بيفتد. خداوندا! اين همه پريشانى و گرفتارى را از اين امت به بركت ظهور و حضور او برطرف فرما!إنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بعيداً وَ نَراه قَريباً؛ كسانى ظهور او را بعيد و ناشدنى مىپندارند و ما آن را شدنى و نزديك مىدانيم.(19)
شيخ عبدالحق دهلوى:
احاديث بسيارى كه به حد تواتر رسيده است وارد شده كه مهدى از اهل بيت پيامبر است، از اولاد فاطمه(س).(20)
احمد امين مصرى:
اهل سنت به مهدى و مسأله مهدى يقيناً ايمان دارد.(21)
شيخ محمد عبده:
خاص و عام مىدانند كه در اخبار و احاديث ضمن شمردن علائم قيامت، آمدهاست كه مردى از اهل بيت پيامبر(ص) خروج مىكند كه نام او مهدى است. او زمين را، پس از آن كه از جور و بيداد آكنده باشد، از عدل و داد آكنده مىسازد.(22)
نظر متفكران غربى درباره مهدويت
«برنارد شاو» فيلسوف برجسته انگليسى صريحاً به زنده بودن دين اسلام اعتراف كرده، اعلام نمود:
من هميشه نسبت به دين محمد(ص) به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آور آن نهايت احترام را داشتهام. به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنين پيش بينى مىكنم و هم اكنون هم آثار آن پديدار شده است كه ايمان محمد مورد قبول اروپاى فردا خواهد بود.(23)
آنگاه كه برناردوشاو جهان گير شدن آيين اسلام را پيش بينى مىكرد وآنرا مورد قبول مردم اروپا مىدانست و معتقد بود كه تنها اسلام مىتواندمشكلات جهان را حل كند، اروپاييان با بىاعتنايى از كنار ايننظريهمىگذشتند. اما امروز حقيقت سخنان او و ساير متفكران آزادانديش براى غربيان آشكار شده است. گرايش روز افزون مردم جهان به اسلام نشانه بارزى است براى صحت پيش بينىهاى او. امروزه كسانى كه در آمريكا و اروپا به اسلام مىگروند همان حقايقى را مىيابند كه متفكران غربى، آنها را از ويژگىهاى اسلام معرفى مىكنند كه عامل نجات بخش بشريت و پناهگاه امن معنوى براى انسانهاى سرگشته غربى است. يك تازه مسلمان آمريكايى مىگويد:
اين آيين قادر است فشارهاى جامعه بىبنياد و مصرفى آمريكا را كه متوجه افراد است، برطرف كند. اسلام نه تنها يك دين، بلكه يك شيوه درست زندگى نيز مىباشد.(24)
«داگلاس جانسون» از مركز تحقيقات بين المللى و استراتژيك و نويسنده كتاب مذهب عنصر مفقوده در فن حكومت مىگويد:
جهان به مذهب روى مىآورد. هنگامى كه حكومتهاى غير مذهبى نيازهاى مردم را بر آورده نكنند، پيامهاى مذهبى فضاى خالى را پر مىنمايند.(25)
بنابراين، نوعى خود آگاهى و رشد معنوى در دنياى در حال تكامل و رشد، ديده مىشود كه فراتر از ماديات عمل كرده و حتى ماديات را عامل توقف و مانع رشد و تكامل مىداند، افرادى نظير «تدد انليز» اهل «فيلاد لفيا» هر هفته ادبيات سال 2000 را بررسى مىكند، شديداً به اين باور ايمان دارد كه هزاره بعدى زمان ظهور منجى آخرالزمان است.(26)
صاحب الزمان(عج) از نگاه هانرى كربن
پروفسور «هانرى كربن» ايران شناس مشهور فرانسوى از جمله اروپاييانى است كه در دوران زندگى علمى خود تمايل قلبى و يقين عينى و عقلانى به وجود مبارك امام عصر(عج) و معنويت بىبديل ساير ائمه شيعه(ع) يافتهبود.
به عقيده كربن، مفهوم ولايت در اين دوران طولانى انتظار، همان هدايت ارشادى امام است كه «اسرار» اصول عقايد را مىآموزد. اين مفهوم از سويى، شامل مفهوم معرفت است و از سوى ديگر، واجد معناى محبت؛ يعنى معرفتى كه فىنفسه متمركز و نيرومند است.(27)
كربن در بخشى از كتاب تاريخ فلسفه اسلامى ضمن نقل روايتى مشهور از پيامبر اكرم(ص) كه مىگويد:
اگر تنها يك روز به پايان جهان باقى مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى خواهد كرد تا مردى از ذرّيه من كه نامش نام من و كنيهاش كنيه من خواهد بود، ظهور كند. او زمين را از هماهنگى و عدل پر خواهد ساخت چنانكه تا آن هنگام از خشونت و جور پر شده است.
به تفسير اين روايت پرداخته و مىنويسد:
روزى كه چنين طولانى خواهد شد، زمان غيبت است و اين حديث صريح طنين خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمير شيعه منعكس ساخته است.
كربن پس از اذعان به اين نكته كه امامان همه نور و حقيقت واحدى هستند كه در دوازده شخص متمثل شدهاند، مىنويسد:
وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگيريم، مىبينيم مسأله به هيچ روى شبيه به اتحاد اُقنومى در طبيعت نيست، امامان، ظهورات و تجليات الهى هستند، قاموس فنى زبان، كلمات (ظهور و مظهر) را پيوسته به مقابله با عمل آيينه باز مىگرداند، پس بدينگونه امامان هم چون ظهور الهى، بىهيچ كم و بيش «اسماء الله» مىباشند و به اين عنوان از دو مهلكه تشبيه و تعطيل مصونند.(28)
________________________________________
1. در زيارت عاشورا «مع امام منصور من اهل بيت محمد(ص)» و دعاى ندبه «أين المنصور على من
اعتدى عليه» شايد به همين مناسبت باشد. محدث نورى در كتاب نجم الثاقب مىنويسد: در ذخيره و تذكره آمده كه منصور اسم آن جناب در كتاب ويد براهمه است.
2. بشارات عهدين، ص 245، به نقل از: پيشواى دوازدهم، حجةبن الحسن المهدى(عج).
3. سبك از كتاب مقدس هندوها.
4. اوپانيشاد، ص 737.
5. معارف اسلامى در جهان معاصر، ص 245.
6. مجموعه حكم، سال سوم، شماره 1 و 2، مقاله سيد هادى خسروشاهى.
7. دائرة المعارف فارسى، ج 1، ص 1373.
8. در بعضى از روايات آمده كه جماعتى از يهوديان گرد «دجّال» را مىگيرند و با ظهور مهدى، فرود آمدن عيسى(ع)، كشته شدن دجال، آنان نيز قتل عام مىشوند.
9. انبياء (21) آيه 105.
10. مزامير، مزمور 10 - 13.
11. مزامير، مزمور 37.
12. ر. ك: مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى(عج)، ص 58 - 59.
13. بيست نفر از صحابه از جمله على(ع)، عثمان، طلحه، عبدالرحمن عوف، عبدالله بن عباس، عمار ياسر، عبدالله بن مسعود، و... را آورده است.
14. به نقل از: حكومت جهانى مهدى، ص 144 - 155 با تلخيص.
15. المهدى الموعود، ج 1، ص 200.
16. همان، ج 2، ص 72.
17. لطف اللَّه صافى، منتخب الاثر، ص 3 - 5.
18. محمد سعيد موسوى هندى، الامام الثانى عشر، ص 77.
19. همان، ص 77.
20. منتخب الاثر، ص 3.
21. شيخ محمد جواد مغنيه، المهدى المنتظر و العقل، ص 59.
22. رشيد رضا، تفسير المنار، ج 6، ص 57.
23. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.
24. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.
25. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «نقش كليدى مذهبى در سياست بين المللى» ترجمه: فريند پرتو، 6ژوئيه 1996، ص1.
26. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «در جستجوى آخرالزمان»، نوشته ژان سبايستين ستلى، 30 دسامبر 1995، ص 1.
27. امين ميرزايى، موعود، شماره چهاردهم.
28. هانرى، كربن، تاريخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسدالله مبشرى.
فضل قرآن
1 ـ عَلِی ، عَن أَبيهِ ، عَن عَبدِاللهِ بنِ المُغيرَةِ ، عَن سَماعَةَ بنِ مِهرانَ قالَ : قالَ أَبُوعَبدِاللهِ إِنَ العَزيزَ الجَبّارَ أَنزَلَ عَلَيکُم کِتابَهُ وَ هُوَ الصّادِق البارُّ ، فيهِ خَبَرُکُم وَخَبَرُمَن قَبلَکُم وَ خَبَرُمَن بَعدَکُم وَخَبَرُالسَّماءِ وَ الأَرضِ وَلَوأَتاکُم مَن يخبِرُکُم عَن ذلِکَ لَتَعَجبّتُم .
ـ حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : همانا خدای عزيز و جبار کتابش را بر شما فرود فرستاد و اواست راست گو و نيک خواه ، در آن کتاب است آگاهی از شما و آنانکه پيش از شما بودند ، و آنانکه پيش از شما بودند ، و آنانکه پس از شمايند ، و آگاهی از آسمان و زمين ، و اگر کسی نزد شما آيد واز آنها بشما آگاهی دهد هر آينه شمادر شگفت شويد .
________________________________________
2 ـ مُحَمَّدبنُ يحيی ، عَن أَحمَدَبنِ مُحَمَّدِ بن عيسی ، عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنان ، عَن أَبِی الجارُودِقالَ قالَ : أَبوُجَعفَرٍ (عليه السلام) : قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله عليه و آله) : أَناَا أَوَّلُ وافِدٍ عَلَی العَزيزِ الجَبّارِ يومَ القِيامَةِ وَکِتابُهُ وَأَهلُ بَيتی ثُمَّ اُمَّتی ، ثُمَّ أَسأَلُهُم ما فَعَلتُم بِکِتابِ اللهِ وَبِأَهلِ بَيتی .
ـ حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : رسول خدا (ص) فرمود : من نخستين کسی هستم که روز قيامت بر خدای عزيز جبار وارد شوم با کتابش و اهل بيتم ، سپس امتم (وارد شوند) پس از ايشان بپرسم چه کرديد با کتاب خدا و اهل بيت من .