بخشی از مقاله
تولد، کنیه ، القاب
ششمین پیشوای مسلمین درسپیده دم روز جمعه ، هفدهم ربیالاول،سال83 قمری درمدینه چشم به جهان گشود.نام مبارکش جعفر، کنیه اش ابوعبدالله والقابش هجری صابر ، فاضل ، طاهر ، قاهر ، باقی ، کامل ،
منجی ، فاطر ، صادق است .
ملقب شدن امام به هریک ازلقبهای یادشده بیانگرتجلی ظهوربیشترآن صفت در وجود مبارک ایشان است وگرنه امام صادق ودیگرامامان معصوم مظهرهمه ی ارزش ها وملقب به صفات نیک هستند.
پدر، مادر، فرزندان
پدربزرگوارپیشوای ششم،امام باقر(ع) ومادرارجمندش«ام فروه» دخترقاسم بن محمد بن ابی بکراست.پدرام فروه ازچهره های برجسته ومحدثان زنده ی احادیث اهل بیت و درزمان خودجزء فقیهان هفتگانه ی مدینه بشمارمی رفت. وموردوثوق واعتماد امام سجاد (ع) بود.مادرش «اسماء» دخترعبدالرحمن بن ابوبکراست.
تعداد فرزندان امام درمنابع تاریخی مختلف نوشته شده است.بعضی هفت نفرذکر کرده اند:شش پسرویک دختر؛موسی ( پیشوای هفتم ) ،اسماعیل ،محمد،علی،عبدالله و ام فروه. ولی مشهورده نفرذکرکرده اندویک پسربه نام عباس ودودختربه نام های اسماء وفاطمه برآن افزودند.اسماعیل،عبدالله وام فروه،مادرشان فاطمه،دخترحسین بن علی بن حسین ،وبنا به گفته ی حافظ عبدالعزیز،فاطمه دخترحسین اثرم،فرزندامام حسن مجتبی است ومادرموسی،محمد،اسحاق وفاطمه ی کبری،ام ولدی به نام «حمیده ی
بربریه»وعباس,علی وفاطمه ی صغری ازمادران دیگری هستند.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی .صفحه ی :15- 16 – 17 .
فضائل و مکارم اخلاقی
امامان علیهم السّلام , بندگان برگزیده ی خداوند هستند و اراده بر عصمت و طهارت آنان از هر گونه کژی و پلیدی تعلق گرفته است ؛ از این رو , وجود مبارکشان مظهر تمامی ارزشها و کمالات نفسانی و فضائل اخلاقی است.
الف) اخلاق فردی
1-عبادت و بندگی خدا
شناخت عمیق امام صادق (ع) از مقام ربوبی حق تعالی , او را در میدان عمل به عبادتی گسترده و خالصانه وا می داشت ؛ چرا که خداوند می فرماید:
«انَّما یَخشَی اللهَ مِن عَبادِهِ العُلَماءُ »
از میان بندگان خدا , تنها دانشمندان از خدا می ترسند.
آن حضرت , مصداق کامل این آیه شریفه در عصر خود , و چهره ی بی نظیر عارفان مقام ربوبی و عابدان ساحت مقدسش بود.اعتراف دانشمندان و شخصیتهای معاصر امام (ع) درباره ی مقام عبادت و بندگی آن حضرت و مشاهدات آنان در این زمینه - با آنکه به یقین می توان گفت هیچکدام از آنان به مقام عبودیت آن گرامی پی نبردند- ما را تا حدی به شناخت این ویژگی امام (ع) رهنمون می سازد.
2- زهد و بی علاقگی نسبت به دنیا
آن آگاهی و شناختی که امام صادق (ع) را به عبادت الهی و ایجاد انس و ارتباط تنگا تنگ با معبود و لقای او وامی داشت , او را نسبت به جلوه ها و مظاهر فریبنده ی دنیا و مناصب آن نیز بی علاقه و بی رغبت می کرد.از آنجا که امامان ,از جمله امام صادق (ع) بالاترین و عمیقترین شناخت را از ماهیت دنیا و آخرت و نعمت ها و لذت های مادی و معنوی دنیوی و اخروی دارند , بالاترین مرتبه ی زهد را نیز دارا می باشند ؛ از این رو , تنها در حدّ ضرورت و کمک گرفتن از آن برای دستیابی به مقام قرب و رضوان الهی از دنیا بهره می جستند.
3- رضا و تسلیم در برابر حق
تسلیم در برابر حق تعالی , نشانه ی کمال عبودیت است. از این رو از امام صادق (ع) چنین نقل شده است :
« رَاسُ طاعَهِ اللهِ الصّبرُ و الرِّضا عَنِ اللهِ فیما اَحَبَّ العبدُ , اَو کَرِهَ. »
بالاترین درجه ی طاعت و بندگی خدا , پایداری و خشنودی از خداست , در آنچه که مورد تمایل و علاقه ی بنده است , یا آنچه که مورد کراهت و ناخشنودی اوست.
انسان وقتی به قضای الهی راضی و در برابر مشیّت و فرمان او تسلیم باشد , تهیدستی و بی نیازی , خوشی و گرفتاری , زندگی و مرگ , عزّت و ذلّت , سلامتی و بیماری و ... همه را از خدا می داند و هیچ گاه لب به اعتراض و شکوه نمی گشاید.
ب) اخلاق اجتماعی
1- جود و بخشش
بخششهای امام صادق (ع) به نیاز مندان را به دو بخش می توان تقسیم کرد:بخششهای آشکار و بخششهای پنهانی .امام (ع) در موضوع بخشش , همواره عالیترین مرحله ی آن – که بخشش تا حدّ بی نیازی طرف باشد – را برمی گزید.
بخش عمده ای ازبخشش های امام (ع) را بخشش های شبانه و پنهانی تشکیل می داد.«هشام بن سالم » می گوید :
روش امام صادق (ع) این بود که چون پاسی از شب می گذشت , مقداری پول بر می داشت و کیسه ای نان و گوشت بر دوش می گرفت و برای نیازمندان مدینه می برد و میان آنان تقسیم می کرد ؛ بدون آنکه او را بشناسند. چون امام (ع) در گذشت و این کمک ها قطع شد , مردم دانستند که آنکه به آنان کمک می کرد , امام صادق (ع) بود.
2- برد باری و گذشت
امام صادق (ع) میوه شجره طیبه ی رسالت و از سلاله ی پاک پیامبر «رحمه للعالمین » است. از این رو , همچون جدّ بزرگوارش , رسول خدا (ص) نسبت به امت بسیار مهربان و دلسوز بود و سعی می کرد در سختیها و تنگدستیها در کنار مردم و از نظر زندگی همسان با آنان باشد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :-28 – 29-30-31-32-33-
امامت امام صادق
دوران سی ویک ساله ی زندگی امام صادق (ع)همراه جدوپدربزرگوارش،دوران آمادگی آن حضرت برای پذیرش رسالت سنگین امامت درشرایط سخت برخوردعقاید واصطکاک افرادبود؛هم ازنظراندوختن تجربه های علمی وعملی دربرخوردباجریانت مختلف سیاسی،فکری وفرهنگی که دردوران امامت امام سجاد وامام باقربه شکل
های گوناگون نمود پیداکرده بود،وهم ازنظریافته های نفسانی وتهذیب نفس وکمالات معنوی. حضرت امام صادق(ع)پس ازرحلت پدربزرگوارش،امام باقر(ع)،درذیحجه سال 144هجری قمری درحالی که سی ویک سال واندی ازسنش می گذشت ،امامت منصب امامت شد.
آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت. اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت.اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی باشد که شیعه سال ها انتظار آن رامی کشید. امام (ع) برای تحقق بخشیدن این رسالت مهم دواصل اساسی رامدنظرقرارداد:
نخست خود راازجریانات وکشمکش های سیاسی بین امویان وعباسیان کنارکشید،امام دراین کشمکش ها به گونه ای موضع گرفت که هیچ یک ازاطراف درگیری نتوانستند ازوجودامام به نفع خودسود ببرندویا آن گرامی رامتهم به مخالفت باخود نمایند. دوم ، کلیه ی فعالیت های معترضانه نسبت به دستگاه خلافت درپوشش«تقیه» انجام داد وآن رابه عنوان ابزاروتاکتیکی مؤثربرای اجرای سیاست های اصولی خود به کارگرفت وعمل در چاچوب آن رابه یاران خویش توصیه کرد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :66-67-69-140.
شرایط سیاسی – اجتماعی دوران امامت
پیشوای ششم (ع) در حساس ترین شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی , کشتی امامت را با موفقیت فزون از حدّ انتظار به ساحل نجات رهنمون ساخت.برای نقش امام صادق (ع) در پاسداری و گسترش فرهنگ امامت , لزم است نسبت به اواع و شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ی اسلامی در دوران امامت آن حضرت ناخت اجمالی پیدا کنیم.
جامعه ی اسلامی در دوران امامت امام صادق (ع) با فراز و نشیب ها و تحولات سیاسی – اجتماعی مهمی روبه رو بود.این دوره از تاریخ اسلام که در بر گیرنده ی بخش پایانی قرن نخست و اغاز قرن دوم هجری بشمار می رود ,از نظر مورخان , دوره ی بروز فتنه ها , آشوب ها و بی ثباتی سیاسی در جامعه ی اسلامی است.اداره ی سیاسی کشور اسلامی در نیمه ی دوم قرن نخست و اوایل قرن دوم هجری به دست غاصبانه و بی کفایت بنی امیه و خاندان نالایق مروان بود.موضعگیری صریح و آشکار زمامداران اموی و کار گزاران آنان در برابر
اسلام ناب و جبهه ی امامت , جنایات هولناک و کم نظیر آنان در حق مصلحان , حق جویان و آزادیخواهان , بویژه خویشان و خاندان پیامبر (ص) , ایجاد جوّ وحشت و اختناق در سطح جامعه , وارد آمدن فشار اقتصادی توانفرسا بر توده های مردم , بی کفایتی , خودکامگی و قدرت طلبی زمامداران اموی و ...همه از عواملی بود که در دامن زدن به فتنه ها , شورش ها , قیام های آزادیخواهانه ی مردمی و بی ثباتی ها و تحولات پی درپی در درون دستگاه خلافت موثّر بود که در نهایت به سرنگونی و اضمحلال آن منتهی شد .
با در هم پیچیده شدن طومار حکومت امویان در بخش پایانی نیمه ی اول از قرن دوم که مقارن با هیجدهمین سال امامت امام صادق (ع) بود , عباسیان که در حقیقت روی دیگر سکّه امویان بودند , بر مسند خلافت تکیه زدند.آنان به لحاظ آنکه در اغاز راه بودند ,شرایط سیاسی ایجاب نمی کرد که حرف آخر را همان روزهای نخست مبارزه و هنگام بدست گرفتن قدرت بزنند ؛ لیکن پس از استوار ساختن پایه های حکومت غاصبانه ی خود , در قبال اسلام ناب , امامان شیعه , حق طلبان و مردم , همان سیاستی را در پیش گرفتند که بنی امیه داشتند و بلکه در بعضی جهات , بدتر و ستمگرانه تر از آنان ؛ چندانکه بعضی از افرادی که هر دو دوره را درک کرده بودند , آزرو می کردند:
«ای کاش , ستم مروانیان برای ما باز می گشت و ای کاش عدالت عباسیان در آتش می افتاد.»
جوّ ناامنی و اختناق ,برخورد با مخالفان حکومت با شدیدترین وجه , بروز و گسترش عصیان ها , مخالفتها و موضعگیری ها علیه دستگاه خلافت , در هر دو دولت امویان و عباسیان , به چشم می خورد.
بعضی از شورشها و حرکت هایی که علیه حکمرانان اموی در این دوره از تاریخ اسلام روی داد عبارت است از : شورش حارث بن سریج , قیام مردم آفریقا , قیام زید بن علی و فرزندش یحیی , نهضت عبدالله معاویه و حرکت سازمان یافته عباسیان.
در حکومت عباسیان نیز , شورش ها و قیام های مردمی از علویان و غیر علویان ادامه داشت که از آن جمله می توان از شورش مردم جزیره , شورش مردم موصل , قیام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابراهیم نام برد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی:71-72-73
زمامداران آن دوران
امام صادق(ع)دردوران امامت خود با پنج تن ازخلفای اموی به نام های هشام، ولید،یزید،ابراهیم ومروان حمارمعاصربود.خط مشی کلی خلفای یادشده درارتباط با مسائل سیاسی ودربرخوردباامامان،علویان ومردم،همان خط مشیی بودکه نیاکان آنان برای ایشان ترسیم کرده بودند.حفظ قدرت وحکومت ومبارزه باهرکس وهرجریانی که حکومت وسلطنت آنان را به خطراندازد،اساسی ترین هدف آنان بود.وتمام برخوردها و موضع گیری هایشان درهمین راستا صورت می گرفت.
هشام مردی سیاستمداروخشن بودوبا مخالفان حکومتش،بویژه شیعیان به
تندی و خشونت رفتار می کرد .کارگزاران او افرادی خونریز بودند و عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند .
هشام بازیدبن علی برخوردی خصمانه داشت،قیام اوراسرکوب کردو اورا
به شهادت رسانید. ولید دومین خلیفه ی معاصرامام(ع)مردی غوطه وردرفساد وعیاشی ومیگساری بود. توهین او به قرآن کریم وپاره پاره کردن آن ونیزسوزاندن پیکرمطهرزید و به شهادت رساندن یحیی ، نشانه های بی دینی وضدیت اوبا خاندان پیامبراست. پس ازولید،یزید،ابراهیم ومروان حماربرتخت سلطنت نشستند.دوران حکومت آنان دوران بحران آشوب وهرج ومرج حکومت امویان بشمار می رفت.سرانجام با قتل مروان حماردرسال132،حکومت امویان سرنگون شد. نخستین خلیفه ی عباسی معاصر امام صادق(ع)ابوالعباس سفاح است که درسال 132هجری با وی بیعت شد. سفاح درآغازخلافتش با دومشکل اساسی روبرو بود:
نخست،وجود باقیمانده ی امویان که درنقاط مختلف پراکنده بودند ودوم،علویانی که به عنوان محوراساسی ومورداعتمادمبارزه علیه امویان مطرح ودرمیان توده های مردم از نفوذ ومحبوبیت ویژه ای برخوردا بودند. سفاح برای تثبیت پایه های لرزان حکومت خودو برداشتن این دو خطر اساسی از سرراه،دست به کارشد.فرماندهان وکارگزاران وی درشهرها مأموریت یافتند به جست وجوی خانه به خانه ی بنی امیه بپردازندوآنان را درهرکوی و برزخی که یافتند به فجیع ترین شکل به قتل برسانند.مورخان نوشته اند:سفاح هشتاد نفر ازامویان رابه بهانه ی مهمانی ودادن جایزه دعوت کرد،سپس فرمان قتل همه ی آنان راصادرکرد و آنان درزیرفرش ،آخرین نفس های خود را می کشیدند وفریاد می زدند.سفاح پس ازآن فرشی برروی اجساد نیمه جان آنان انداخت ومشغول خوردن غذا شد. سفاح باایجادوتشدیدجوناامنی برای امویان وکشتارگروه زیادی ازآنان وحتی نقش قبرمرده هاوسوزاندن پیکرهاشان،مانع نخست راتا
حدزیادی ازسرراه حکومت خود برداشت وشهرهارا ازلوث وجودامویان پاک کرد. کشتارمردم توسط سفاح به بنی امیه محدودنمی شد.وی به حدی دراین سیاست افراط کرد که لقب «سفاح»(بسیارخونریز)رابه خودگرفت. منصوردومین وآخرین خلیفه ی عباسی معاصرامام صادق(ع)است که پس ازبرادر خود سفاح به خلافت رسیدو22سال حکومت کرد.وی درشرایطی به حکومت رسید که
ارکان حکومت عباسیان استوارنشده بود؛زیرامخالفان بویژه علویان ودررأس آنان امام صادق(ع)همچنان به عنوان یک کانون خطربرای وی مطرح بودند.منصوربرای برداشتن موانع وخطرات ازسرراه حکومت خودواستوارساختن پایه های آن ، ازسیاست زوروتزویراستفاده کرد.وی این دوابزارراچنان درهم آمیخت ودرخدمت اهداف خویش قرار داد که مورخان وجود اوراآمیزه ای ازخیروشردانسته اند؛درصورتی که عملکرد
وی نشان داد که سراسروجوداوشراست. وی آنجاکه لازم می نمود،چهره ی فرعون گونه ی خودراباپوشش نفاق وتزویرمی
پوشانیدوازخودچهره ای مقدس،دانش دوست،پرهیزگاروزاهد ارائه می کرد.داستانها و بعضی افسانه هایی که دراین ارتباط برای اونقل یاساخته شده درهمین راستاوبمنظور پوشش نهادن به جنایات وکشتارهای فراوانی است که وی دربرنامه ی کارخود داشت.(1)