بخشی از مقاله
اثرات نفت بر اقتصاد كشور و محيط زيست مناطق
نفت و اقتصاد
ميدان گازي جنوبي از اكتشافات شركت ملي نفت ايران و بزرگترين منبع گازي مستقل جهان است. وسعت اين مقدان 9 هزار و 700 كيلومتر مربع است. با توجه به وسعت ميدان گازي پارس جنوبي، توسعه آن در فازهاي مختلف در نظر گرفته شده و اراضي نزديك عسلويه كه در 270 كيلومتري جنوب شرقي بوشهر قرار دارد، به عنوان منطقه ساحلي براي ايجاد تأسيسات خشكي و توسعه مرحله اين ميدان انتخاب شده است. ضمنا به منظور ايجاد تسهيلات بيشتر در اجراي فازهاي مختلف اين طرح و همچنين به منظور گسترش فعاليتهاي اقتصادي در محل اجراي طرح، ايجاد منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس به تصويب شوراي عالي مناطق آزاد رسيده و ابلاغ شده است. ذخيره بخش مربوط به ايران كه طبق آخرين برآوردها حدود 14/13 تريليون متر مكعب و حدود 7 درصد كل ذخاير گاز جهان و بالغ بر 38 درصد ذخاير گازي كشور را به خود اختصاص داده، معادل 17 هزار و 100 ميليون بشكه است.
منطقه پارس جنوبي به سبب گستردگي بسيار به فازهاي متعددي تقسيم شده كه عمليات و بررسيهاي مورد نياز و در برخي موارد بهره برداريهاي به عمل آمده در برخي فازها انجام گرفته است. فازهاي 1 تا 11 با پيشرفتهاي مختلف در دست اقدام است و فازهاي بعدي كه بنا به برخي منابع تا 28 فاز قابل گسترش است، در مراحل بعدي كار قرار دارند.
فاز يك
اجراي فاز يك طرح توسعه، ميدان به منظور استحصال روزانه 25 ميليون متر مكعب گاز طبيعي، 40 هزار بشكه ميعانات گازي و 200 تن گوگرد است. اجراي قرارداد مذكور، اواخر سال 1376 به شركت پتروپارس واگذار و قرارداد آن به صورت بيع متقابل تنظيم شده است.
فازهاي 2 و 3
اجراي فازهاي 2 و 3 طرح توسعه ميدان به منظور استحصال روزانه 50 ميليون متر مكعب گاز طبيعي، 80 هزار بشكه ميعانات گازي و 400 تن گوگرد است. اجراي قرارداد مذكور، اكتبر 97 به كنسرسيوم شركتهاي توتال، پتروناس و گازپروم واگذار و قرارداد آن به صورت بيع متقابل تنظيم شد.
فازهاي 4 و 5
اجراي فازهاي 4 و 5 طرح توسعه ميدان به منظور استحصال 50 ميليون متر مكعب گاز طبيعي در روز، 80 هزار بشكه ميعانات گازي در روز، 5/10 ميليون تن گاز مايع در سال براي صادرات، 71 ميليون فوت مكعب اتان در روز و 400 تن گوگرد در روز است. اجراي قرارداد مذكور به مشاركت شركتهاي آجيپ و پتروناس در تاريخ 6 مرداد 1379 واگذار و قرارداد آن به صورت بيع متقابل تنظيم شد. بر اساس مفاد پيمان، اجراي طرح.
فازهاي 6 و 7 و 8
اجراي فازهاي، 8 و 7 و 6 طرح توسعه ميدان به منظور استحصال 80 ميليون متر مكعب گاز ترش در روز، 120 هزار بشكه ميعانات گازي در روز و 72 ميليون تن گاز مايع در سال است. اجراي قرارداد مذكور در تاريخ 19 تير 1379 به شركت پتروپارس واگذار شد.
فازهاي 9 و 10
اجراي فازهاي 9 و 10 طرح توسعه ميدان عينا مشابه 4 و 5 است. مناقصه براي واگذاري قرارداد بيع متقابل با فاينانس در حال اجراست. اين دو فاز به منظور استحصال 6/56 ميليون متر مكعب در روز در نظر گرفته شده است كه در اين ميان 50 ميليون متر مكعب در روز گاز طبيع، 2 ميليون متر مكعب در روز گاز اتان، 05/1 ميليون تن در سال گاز مايع، 80 هزار بشكه ميعانات گازي و 400 تن گوگرد در روز خواهد بود.
فازهاي 11 و 12
اجرايي 11 و 12 طرح توسعه ميدان، به منظور استحصال 50 ميليون متر مكعب گاز ترش دو روز، براي تأمين خوراك واحدهاي تصفيه و مايع سازي گاز 80 هزار LNG بشكه ميعانات گازي در روز است. مناقصه براي واگذاري قرارداد آن به صورت عقد قرارداد بيع متقابل با فاينانس در حال اجراست. در كنار توسعه ميدان پارس جنوبي، احداث واحدهاي پتروشيمي در منطقه عمومي پارس جنوبي و عسلويه نيز در دستور كار وزارت نفت قرار دارد و تاكنون قرارداد احداث 6 مجتمع عظيم پتروشيمي شامل افين نهم، الفين دهم، متانول چهارم، آروماتيك چهارم، اوره و آمونياك عسلويه، واحد توليد اتان و LPG ، براي استفاده از خوراك توليدي در بخش بالادستي گاز آغاز شده است كه هر يك از اين مجتمعها در نوع خود جزو بزرگترين مجتمعهاي پتروشيمي جهان به شمار ميروند.
منطقه مورد نظر قرارداد كه حوزه گازي پارس جنوبي است و در مرز مشترك آبي ايران و قطر در خليج فارس واقع شده است، به اسم بلال شهرت دارد و بخش كوچكتر آن متعلق به قطر است، كه به آن گنبد شمالي (North Dome) ميگويند.
عسلويه در حال تبديل شدن به مركز تمدن صنعتي ايران است و در حال حاضر بزرگترين سرمايه گذاري تاريخ ايران در حال شكل گيري در عسلويه است. اين سرمايه گذاري 25 ميليارد دلاري در عسلويه يك حوزه نفوذ دارد كه حوزه نفوذ آن از يك سو بندر بوشهر و بندر لنگه و از سوي ديگر شيراز است. بنابراين اين حوزهها تحت تأثير سرمايه گذاريهاي گسترش خواهد يافت كه براي توسعه اين مناطق بايد برنامه ريزي فراتر از وزارت نفت در سازمان برنامه و بودجه اتفاق بيافتد تا اين مناطق به ظرفيتهاي لازم تجهيز شوند.
در حال حاضر در بخش نفت و گاز قراردادهاي متعددي با صنايع داخلي بسته شده است كه قراردادهاي آن بالغ بر 5/1 ميليارد دلار است. اما ظرفيتها به همين نقطه ختم نميشود و هنوز ظرفيتهاي زيادي براي حركت وجود دارد.
در خصوص اثرات اجتماعي و ميزان اشتغال زايي فعاليت كارخانجات كشتي سازي در منطقه بايد گفت كه مجتمع كشتي سازي خليج فارس در بندرعباس مثل كارخانه ذوب آهن است براي اصفهان و اگر روزي مجتمع كشتي سازي خليج فارس با ظرفيت كامل راه اندازي شود. تأثيرات اجتماعي بسيار زيادي بر بندرعباس خواهد گذاشت و اين شهر را توسعه خواهد داد.
قطر با بهره برداري از مخزن مشترك پارس جنوبي تا به حال، حدود 6 ميليارد دلار درآمد داشته است، كه با بهره برداري از فاز دوم و سوم ايران مخزن توليد و بهره برداري ايران و قطر متعادل خواهد شد. طبق برنامه ريزي انجام گرفته از سوي مقامات قطري بهره برداري، اين كشور تا سال 2007، به 71 ميليارد متر مكعب گاز و 100 ميليون بشكه ميعانات گازي دست پيدا خواهد كرد.
با هر تأخير در بهره برداري از هر 2 مرحله از توسعه ميدان، ناچار به جايگزيني 50 ميليون متر مكعب گاز در هر روز هستيم كه بر اساس محاسبههاي انجام شده، روزانه 7 ميليون دلار زيان متوجه كشور خواهد شد. در هر فاز توليد روزانه 40 هزار بشكه ميعانات گاز برنامه ريزي شده كه با توجه به ارزش اين مواد كه معمولاً 2 تا 3 دلار از متوسط قيمت هر بشكه نفت بيشتر است. با تأخير در بهره برداري از اين ميدان روزانه حدود يك ميليون دلار نيز از اين طريق به كشور زيان خواهد رسيد. تاكنون حدود 700 هزار بشكه ميعانات گازي از فازهاي 2 و 3 توسعه ميدان پارس جنوبي توليد شده و به اين ترتيب، ارزش اولين و دومين محموله صادرات ميعانات گازي به 8 ميليون دلار ميرسد.
درآمد و اشتغالزايي
پيش بيني ميشود با تكميل 8 مرحله از 10 مرحله ياد شده سالانه مبلغي بالغ بر 5 ميليارد و 500 ميليون دلار به درآمد كشور افزوده شود، كه با جايگزيني گاز طبيعي به جاي فرآوردههاي نفتي اين درآمد به 10 ميليارد دلار خواهد رسيد. اشتغالزايي 3 مرحله از اين طرح تاكنون حدود 15 هزار نفر به طور مستقيم بوده است كه براي اجراي مراحل 2 و 3 حدود 10 هزار نفر از نيروي كار كشور با اولويت نيروهاي بومي مشغول به كار شده اند. پيش بيني ميشود، با آغاز عمليات اجرايي مراحل باقي مانده به طور متوسط 30 هزار نيروي انساني كشور به طور مستقيم در اين طرح اشتغال يابند. ارتقاي سطح علمي كارشناسان داخل از ديگر دستاوردهاي اين طرح بزرگ ملي است كه علاوه بر صرفه جويي ارزي، پيمانكاران و سازندگان ايراني در كار ساخت، نصب و بهره برداري از تأسيسات فراساحلي به مرز خود اتكايي رسيده اند. آخرين برآوردها از وجود بيش از 13 تريليون متر مكعب گاز ذخيره در جاي اين ميدان حكايت دار كه اين رقم معادل 8 درصد از كل ذخاير گازي جهان و 50 درصد از ذخاير گازي شناخته شده كشور است. علاوه بر ذخاير گازي، اين ميدان داراي ذخيره اي بالغ بر 17 ميليارد بشكه ميعانات گازي و نيز ذخيره تخميني حدود 5 ميليارد بشكه نفت است.
آنچه توسعه برخي فازهاي پارس جنوبي را با تأخير مواجه ساخته، عدم مديريت كارآمد در برخي بخشها، برخي پيمانكارها، دست اندازهاي سياسي و مشكل تأمين منابع مالي و صرف وقت براي پيدا كردن راهكار مناسب كه حداكثر منافع مالي را در نظر بگيرد بوده است. براي شروع هر طرح ابتدا بايد به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا با اجراي طرح توجيه اقتصادي دارد يا خير. پاسخ به اين سؤال مهم نيازمند بررسي فني و اقتصادي طرح است كه در قالب مهندسي (طراحي) مفهومي يا تفهيمي (Conceptual) با امكان سنجي (Feasibility) انجام ميگيرد. بنابراين، با توجه به اين كه طراحي تفهيمي بخش آغازين فعاليتهاي مهندسي است و فلسفه توسعه هر فاز پارس جنوبي نيز متفاوت از يكديگر است، انجام و صرف وقت مجدد به منظور طراحي تفهيمي و امكان سنجي، ضروري و اجتناب ناپذير است، ولي تا حد امكان در طراحي تفهيمي و حتي اصولي فازهاي پارس جنوبي برخي منابع و مدارك فني فازهاي قبلي كه استفاده از آنها منطقي، مجاز و منطبق با شرايط طرح بوده، مد نظر قرار گرفته است.
نتيجه اين كه هر چند مطالعات و به ثمر رسيدن فازهاي ميدان ايراني پارس جنوبي نسبت به شريك قطري با تأخير همراه بوده است، اما بايد به اين نكته اشاره كرد كه انجام چنين طرح عظيمي در شرايطي كه كشور با تحريمها و تهديدات بسياري روبهروست كاري بس ارزنده و ارزشمند است. اميد است با بهره برداري كامل از تمامي فازهاي طرح مربوط آينده درخشاني را براي ايران به همراه آوريم.
مختصر مطالب گفته شده، بيانگر درجه بالاي اهميت آبهاي خليج فارس و درياي عمان، به علت دارا بودن منابع سرشار نفت و گاز ميباشد. در نقشة اقتصادي (صنايع، معادن و ذخاير)، موجود در پيوست شمارة (1) مناطق نفت خيز جنوب كشور را ميتوان مشاهده نمود كه از پراكندگي بالايي برخوردارند.
اگرچه سهم ايران در استخراج نفت از آبهاي نفت خيز درياي خزر در مقايسه با سهمش از منابع نفتي آبهاي جنوب ناچيز است، اما فعاليتهاي نفتي موجب شده كه بنادر موجود در اين مناقط شمالي كشور از رونق بالايي برخوردار باشد. با توجه به آمار عمليات بنادر كشور طي ده ماهه سال 1382، مقايسه و شناورهاي بالاي هزار تن در ده ماهه سال 1382، نسبت به مدت مشابه سال قبل، نشان ميدهد كه در زمينه فعاليت نفتي شناورها بندر نكا مهمترين بندر ترانزيتي معرفي شده است. ضمن اينكه بندر ماهشهر بالاترين ميزان صادرات، بندر شهيد رجايي بيشترين حجم واردات و كاپوتاژ داشته اند. پيوست شماره (2) مؤيد اين مطلب است. (مهم ترين كالاي ترانزيتي مواد نفتي بوده كه به مقدار 2856838 تن تخليه و 383225 تن بارگيري شده و 79 درصد از كل كالاهاي ترانزيتي را تشكيل ميدهد).
همچنين با مشاهده به جدول شماره (1) كه به پيش بيني درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام پرداخته شده است، در سال 1383 اين ميزان به 8/12082 ميليون دلار خواهد رسيد كه در مقايسه با سال 1382، 17/4 درصد رشد خواهد داشت.
جدول شماره (1) پيش بيني درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام
منبع: جدول شماره 8، لايحه برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. صفحه 124 (بخش جداول پيوست)
منبع: جدول شماره 3، لايحه برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. صفحه 119 (بخش جداول پيوست)
در جدول شماره (2) نيز ميتوان به روند صعودي منابع ارزي حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآوردههاي نفتي توجه كرد كه در سال 1383 اين رقم به 13549 ميليون دلار برآورد شده و 27 درصد از منابع ارزي را در اين سال به خود اختصاص ميدهد.
- آلودگيهاي نفتي خليج فارس، درياي عمان و درياي خزر
نفت به عنوان يكي از عوامل مخرب و آلاينده خليج فارس و درياي عمان
راههاي ورود نفت به دريا
عمده ترين آلاينده خليج فارس و درياي عمان، نفت و فرآوردههاي آن ميباشد. منطقه خليج فارس و حوضچههاي نفتي اطراف آن حامل حدود 60 درصد از نفت جهان ميباشد و نزديك به 40 درصد از صادرات نفت جهان از اين منطقه انجام ميشود. بنابراين، اين ماده به شكلهاي گوناگون موجب آلودگي خليج فارس تا 47 برابر بيشتر از درياهاي مشابه در جهان شده است. نفت هنگام ورود به دريا با توجه به شرايط جوي و شكل ساختماني آن دستخوش تغييراتي از جمله تبخير، تعليق، تركيب، ترسيب و تجزيه ميگردد. هيدروكربنهاي سبك موجود در نفت خام به سرعت تبخير و از محيط دريا خارج ميشود ولي در نهايت با ريزشهاي جوي دوباره به دريا باز ميگردد. هيدروكربنهاي سنگين رسوب ميكنند يا به بستر دريا ميروند يا توسط امواج به ساحل آمده، به شكل توپكهاي متشكل از قير (Taebal) در ساحل پراكنده ميشوند.
وجود نفت در دريا موجب مسموميت، خفگي، تغيير رفتار، مهاجرت، جهش و تجمع در بافتهاي آبزيان مستقر در ناحيه ميگردد. بيشترين اثر مخرب نفت بر جمعيتي از آبزيان وارد ميشود كه داراي حركت كم هستند يه به صورت بنتيك (Bentic) زندگي ميكنند. از سويي، تجزيه نفت در دريا سبب ايجاد برخي تركيبات سميتر يا افزايش نورتينتها ميشود كه نخست در صورت تجمع (Bio accumulation) و بزرگنمايي زيستي (Bio magnification)، مرگ مستقيم يا تدريجي آبزيان را به همراه ميآورد و در ثاني چون نفت تركيبي آلي ميباشد، تجزيه آن توسط باكتريها يا آلايندههاي ديگر موجب افزايش نوترينتها و شكوفايي پلانكتوني ميگردد كه در مواردي مانند كشندههاي قرمز (Red tide) ميتواند بسيار خطرناك باشد.
از سويي ديگر، ورود نفت به دريا موجب كاهش نفوذ نور و اكسيژن محلول در آب و در نتيجه كاهش توليد فرآوردههاي اوليه ميگردد.
1- آب توازن كشتيها
آب توازن نفت كشها حدود 55 درصد از آلودگي نفتي خليج فارس را تشكيل داده و سالانه بطور متوسط بالغ بر 40 ميليون تن برآورد شده است. طبق آمار سازمان بنادر و كشتيراني، سالانه 2035 هزار نفت كش از خليج فارس عبور ميكنند.
هنگام ورود نفت كشها به خليج فارس كه داراي تلاطم كمتري نسبت به اقيانوس است و نيز هنگام نزديك شدن به پايانههاي بارگيري نفت، آب توازن نفت كش را تخليه ميكنند. نفت موجود در آب توازن، خطر بيشتري نسبت به نفت خام دارد زيرا لجنهاي نفتي موجود در آن شامل هيدروكربنهاي سنگين و حلقوي است كه نيازمند بيش از يكسال زمان براي تجزيه شدن دارند. عمده ترين مشكل، فقدان رديابي و تشخيص كشتيهاي تخليه كننده آب توازن ميباشد زيرا تمامي نفت كشها، در هنگام شب تخليه را توسط لولههاي موجود در زير كشتي انجام ميدهند و تا روز بعد، از محل تخليه فاصله بسيار گرفته اند. در هر صورت، 73 درصد از آلودگيهاي نفتي ايجاد شده در دريا، مربوط به كشتيراني است.
2- جنگ كويت و خليج فارس
طي 8 سال دفاع مقدس و جنگ كويت در سال 1991، بزرگترين آلودگي نفتي جهان، در خليج فارس به وقوع پيوست و تقريباً 11-8 ميليون بشكه نفت از 810 حلقه چاه نفتي منطقه وارد دريا گرديد. اين فاجعه زيست محيطي موجب نابودي 50 راس گاو دريايي، مقادير بسيار زيادي از ماهيان، پستانداران دريايي و 100 قطعه لاك پشت دريايي به طور مستقيم شد كه آثار و نتايج آن همچنان باقي است. همچنين طي بمباران چاههاي نفتي نوروز در سال 1361 از سوي رژيم بعثي عراق، سكوهاي شماره 3، 5، 7 و 9 دچار آسيب شديدي شدند بطوريكه روزانه 8000 بشكه نفت و 700000 فوت مكعب گاز و در نهايت 71 ميليون تن نفت از اين طريق وارد دريا شد. بر اساس محاسبات حاصله، براي از بين بردن كامل اين آلودگي حدود يكصد سال وقت مورد نياز است. (پيوست)
3- ريزشهاي نفتي از خطوط انتقال و سكوهاي نفتي
نفت استخراجي از بستر دريا حاوي مقداري آب است كه بايستي قبل از انتقال نفت به پالايشگاه از آن جدا شود. غلظت نفت در آب جداسازي شده گاه به ppm40 ميرسد كه در مجموع ميزان قابل توجهي است. انواع اتصالات به كار رفته در لولهها و دهانههاي چاهها در اثر خوردگي در آب شور دريا به مرور سوراخ و موجب ورود نفت به دريا در مسير يا دهانه چاهها ميشوند. طي سالهاي اخير، چندين مورد شكاف در خطوط لولههاي نفتي تعبيه شده در خليج فارس شناسايي شده كه از اين طريق نيز به طور متوسط 1520 هزار بشكه نفت در روز وارد اروپا گرديده است.
گسترش ريزش مواد نفتي توسط باد يا امواج و انتقال به لايههاي زيرين آب، هم توده آب و هم سواحل را تهديد مينمايد. به خصوص زماني كه مستقيماً به سواحل داراي مجموعههاي با ارزش، مناطق تفرجگاهي يا مناطق مسكوني برخورد مينمايند.
4- ورود نفت از طريق فاضلاب و صنعتي
فاضلابهاي شهري حاوي مقداري نفت و گازوئيل ميباشند و با توجه به طبيعت كارخانجات صنعتي، فاضلاب آنها نيز داراي مقادير قابل ملاحظه اي از هيدروكربرنهاي نفتي هستند. فاضلابها از طريق خورها (به عنوان مثال، خورهاي موجود در بندرعباس) وارد آبهاي ساحلي ميشوند. علاوه بر نفت و گازوئيل، مقادير فراواني روغن موتور نيز در فاضلابها موجود است. بر اساس برآوردها، 6/9 درصد از آلودگي نفتي ايجاد شده در خليج فارس ناشي از اين گونه ريزشهاي نفتي ميباشند.
وجود پالايشگاههاي صنايع پتروشيمي در جزاير خارك، لاوان، سيري و خور موسي و بندرعباس موجب ورود مقادير قابل توجهي از اين نوع آلودگيها به دريا ميشود. اين نوع آلودگيها از طريق آبي ايجاد ميگردد كه از سيستم خنك كننده پالايشگاهها وارد دريا ميشود. سيستم خنك كننده پالايشگاهها، روزانه مقادير فراواني از آب دريا را براي خنك نمودن دستگاهها مصرف ميكنند. غلظت نفت در آب خروجي از اين سيستم ppm100 برآورد شده است.
5- اكتشاف و استخراج
هنگام اكتشاف حوضههاي نفتي و عمليات حفاري، گل حفاري حاوي آب يا در صورت پذيرش طبقات زمين، حاوي 80-70 درصد نفت است. اگرچه تلاشهايي براي جداسازي گلهاي آغشته به نفت از قطعات حاصل از حفاري، قبل از دفن آنها در بستر دريا و در زير سكوها صورت ميگيرد اما هنوز هم اين قطعات حاصل از حفاري چاههاي نفتي به شدت سمي هستند و حدود 4/22 درصد از آلودگي نفتي حاصل از عمليات بهره برداري برآورد شده است. از سويي، هنگام عمليات انفجار، مقداري نفت به بيرون تراوش ميكند ضمن اينكه ايجاد انفجار، عواق بسيار وخيمي براي آبزيان مجاور دارد.
6- جابجايي نفت از نفتكشها
نفت كشها به علت وجود آبخور زياد قادر به پهلوگيري در اسكلهها و پايانههاي نفتي كنار ساحل نميباشند. در نتيجه، عمل جابجايي يا بارگيري در دريا انجام ميگيرد. طي اين عمل، از محل اتصالات مقداري نفت وارد دريا ميشود. در مواردي مانند قاچاق نفت كه در حال حاضر توسط برخي از كشورهاي حاشيه خليج انجام ميشود، نفت توسط شناورهاي غير استاندارد به نقاطي همانند اطراف جزيره كيش و فارور حمل ميشود و سپس به نفت كشهاي بزرگتر انتقال مييابد كه متأسفانه به علت رعايت نكردن مقررات ايمني، مقدار فراواني نفت از اين طريق نيز به دريا وارد ميگردد.
7- تصادف كشتيها
تصادفهاي ناشي از اشتباه انساني و اختلال در سيستمهاي ناوبري امري اجتناب ناپذيري است. در خطوط كشتيراني درسطح درياها، هر ساله تعداد زيادي تصادف با حضور تانكرهاي نفتي روي ميدهد. اكثر اين حوادث منجر به نشت نفت به صورت كم يا زياد به دريا ميشود. سوانح نفتي 72 درصد از كل آلودگي خليج فارس را تشكيل ميدهند در برخي موارد نيز اتفاقاتي نظير انفجار گازهاي تجمعي حاصل از نفت در مخازن كه منجر به تركيدن مخازن كشتيها ميشوند و در نتيجه نفت به دريا سرازي ميشود. ممكن است گاهي نفت در سطح دريا آتش بگيرد.
در سالهاي اخير نيز قاچاق نفت از سوي رژيم بعثي عراق در طول سواحل شمالي خليج فارس، موارد زيادي از غرق شدن دوبههاي نفتي را همراه داشته است كه براي حمل نفت غير استاندارد ميباشند.
8- آلودگي نفتي ناشي از روغن موتور شناورها و كشتيها
بر اساس تحقيقات انجام شده در ازاي هر 10-5 دقيقه، يك شناور از تنگه هرمز عبور ميكند و از اين بابت خليج فارس يكي از شلوغ ترين درياهاي جهان به شمار ميرود. اين شناورها شامل سوپرتانكرهاي 500 هزار تني، كشتيهاي غله بر 300 هزار تني تا شناورهاي صيادي، لنجها و قايقهاي موتوري ميباشند. شناورهايي كه بر سطح آب تردد ميكنند، همگي داراي موتورهايي با حجم بسيار بالا ميباشند. روغن موتور تعويضي آنها را به دريا سرازي ميكنند كه اين امر در كشتيهاي صيادي و لنجها بسيار رايج ميباشد.
بايد به اين نكته توجه نمود كه آثار آلودگيهاي نفتي به شكل كوتاه مدت و بلندمدت بروز ميكند و مسموميتهاي ايجاد شده توسط نفت به هر شكل حاد و مزمن به وجود ميآيد كه شكل مزمن و طولاني آن بسيار خطرناك ميباشد. زيرا به تدريج در بافتهاي موجودات جمع شده و مرگ آبزي را به همراه خواهد داشت و يا در اثر صيد و صيادي ميتواند به انسان انتقال يابد.
آمار و ارقام منتشره، بيانگر فاجعه زيست محيطي موجود در سواحل جنوبي كشورمان ميباشد.
با توجه به مطالب گفته شده به صورت مختصر راجع به آثار مخرب نفت بر روي گياهان مانگرو به بحث ميپردازيم.
جنگلهاي مانگرو كه يكي از مهمترين مناطق حساس دريايي به حساب ميآيند، همواره مورد تهديد حوادثي هستند كه براي نفت كشها اتفاق ميافتد، اين حوادث منجر به آلودگي شديد نفتي در اين مناطق ميشود. به دنبال آن موجب تخريب نظام زيستي موجودات ساكن در آنها شده و همچنين باعث ضرر اقتصادي از قبيل آتش سوزي چاههاي نفت ميگردد.
ارزش اقتصادي اكولوژيكي اين مناطق از سوي برخي محققان مورد توجه قرار گرفته و ارزشهايي براي خدمات و كاركردها در مقياس ملي ارائه شده است كه ضمن تعيين خسارات و كاركردهاي اكولوژيكي مقدار صدمات ناشي از آلودگي آتش سوزي چاههاي نفت و لكههاي نفتي كويت نيز به صورت اقتصادي برآورد شده است.
در مجموع مناطق حساس دريائي كه ميتوانند در سواحل آبهاي داخلي، آبهاي سرزميني، منطقه انحصاري و اقتصادي و آبهاي آزاد شناسائي و انتخاب گردند، نواحي اي هستند كه واجد منابع حساس ساحلي و دريايي و يا وابسته به دريا بوده و اين حساسيت به واسطه تنوع زيستي، غذاي جانداران، وجود گونههاي در معرض خطر، آسيب پذير و كمياب، واقع شدن اجتماعات حياتي در آستانه تحمل اكولوژيك، حساسيت به اجتماعات مانگرو ايران تنها از 2 گونه درختي با نام درخت حرا و درخت چندل تشكيل يافته است.
درخت حرا يكي از مقاوم ترين گونههاي مانگرو محسوب ميشود، كه با حداقل نيازهاي اكولوژيك مختص گياهان مانگرو به خوبي توسعه مييابد و فرمانسيونهاي يك دست را در سواحل و امتداد خورها ايجاد ميكند.
چندل يكي از گونههاي بسيار با ارزشي است كه از چوب آن در مصارف ساختماني به عنوان تير استفاده شاياني به عمل ميآيد، به طوري كه در ساختمانهاي بسيار قديمي جنوب كشور خصوصا در بوشهر ميتوان دوام و ثبات اين چوب را در مقايسه با آهن در ساختمانهاي جديد مقايسه نمود.
رويشگاههاي مانگرو كاربردهاي زيادي براي كشورهاي واجد شرايط دارند كه عبارتند از:
1- بهره برداري از آبزيان مغذي اعم از ماهي، ميگو، خرچنگ و نرمتنان با ميزان 6/19 درصد بهره برداري جهاني (بالاترين ميزان بهره وري را به خود اختصاص داده است).
2- برداشت چوب و تهيه زغال كه زغال حاصل از چوب مانگرو بسيار بادوام بوده و حرارت آن زياد با حداقل دوده ميباشد.
3- گونههايهالوفيت ماندابي به دليل غني بودن از نمك و يد مؤثر در سيستم پرواربندي (علوفه دام) هستند.
4- آبزي پروري در رويشگاه مانگرو كه از پردرآمدترين فعاليتهاي منطقه است، در اين اكوسيستم به فراواني صورت ميگيرد.
5- توليد تانن كه براي تهيه چرم سفت به كار ميرود.
6- تهيه رزينهائي كه براي چسباندن تخته لائي مصرف ميشوند.
7- استفاده تفرجگاهي به صورت قايق راني، شنا، پيك نيك، تماشاي پرندگان و مناظر بديع، بازديد از پناهگاهها و مناطق حفاظت شده، جمعآوري گونههاي گياهي و جانوري و گردش علمي و آموزش علوم طبيعي (پيوست، جدول شماره 1)
آلودگي نفتي آب دريا از خطرناك ترين نوع آلودگي رويشگاههاي مانگرو محسوب ميشود كه برطرف كردن آن كاري دشوار و گاه غير ممكن است، اثرات كوتاه مدت نفت در ماندابهاي مانگرو، مرگ و مير بي مهرگان، ريزش برگ درختان و مرگ نهالها را در پي دارد و در دراز مدت اكثر درختان آلوده از بين خواهند رفت. (فاطمي 1366)
آلودگيهاي ايجاد شده، در بسياري موارد جبران ناپذيرند و حتي پاكسازي آنها نيز مقدور نخواهد بود.
در صورتي كه كرانه داراي شرايطي براي حذف آلودگي نباشد، تلاش براي حذف و يا پاكسازي آلودگي نيز اگر با برنامه ريزي انجام نگيرد، ميتواند موجب بروز آلودگي بيشتر و يا تشديد آلودگي موجود شود، به علاوه روشهاي مرتبط با پاكسازي كه در بعضي شرايط محيطي قابل پذيرش هستند، ممكن است در مواردي به كار روند كه عواقب بيولوژيكي جدي داشته باشند، (پيوست، جدول شماره 2).
به دلايل ذكر شده در بالا توصيه ميگردد در صورت بروز آلودگي نفتي تا حد امكان از انجام عمليات پاكسازي پرهيز گردد مگر آنكه اجتنابناپذير باشد.
در ارزش گذاري صدمات وارده، 50 درصد آلودگيها را آلودگيهاي نفتي تشكيل ميدهد كه بيشتر به ماهيت تجزيه ناپذيري نفت، به ويژه در غلظتهاي بالا وابسته است.
صدمات ناشي از اين آلودگيها نقش مستقيمي در كاهش جذابيت براي منظورهاي گردشگري را داشته اند.
ارزش اقتصادي بين المللي اكوسيستم حرا، (ارزش توليد سالانه آن) از طريق شناسايي كاركردها و خدمات اكولوژيكي برآورد شده) معادل 9900 دلار تعيين شده.
در زمينه گردشگري، 12694 نفر گردشگر بر اساس آمار 1374 وارد منطقه هرمزگان-بوشهر شده اند. بنابراين منطقه ارزش گردشگري خاصي دارد و در مطالعه اي كه در سال 1377 به صورت پرسشنامه در منطقه انجام شده بود مردم تمايل به پرداخت وجه جهت بازديد و يا نگهداري از تالاب و جنگل را به ازاي هر نفر بازديدكننده حدود 3 دلار اعلام كرده بودند. با توجه به افزايش تعداد گردشگران به ميزان 3576 درصد در سال 1374 نسبت به سال 1369، ضريب 356/0 به عنوان درصد صدمه به ارزش گردشگري لحاظ شد.
آلودگيهاي نفتي، تهديدي ديگر!
همانگونه كه از نظر گذشت، قسمت اعظم آلودگيهاي آبهاي خليج فارس، درياي عمان و درياي خزر منشأ نفتي دارد، كه لطمات جبران ناپذير زيست محيطي بسياري را به همراه ميآورد ضمن اينكه آسيبهاي وارد شده، هزينههاي بالايي را براي ترميم و پاكسازي طلب ميكنند، كاركردها و عملكردهاي اقتصادي سرشاري كه اين مناطق دارند، نيز به طور جدي كاهش يافته و به مخاطره ميافتند. در كنار آسيبهايي كه نفت بر اين نواحي ميرساند، عوامل غير نفتي نيز به اين آلودگيها دامن ميزنند كه ذكر آنها به طور اجمالي ضروري بنظر ميرسد:
- اثرات زبالههاي شيميايي،
- فاضلابها و پسابهاي محلي،
- ضايعات ناشي از عمليات لايروبي اسكلهها،
- زبالههاي جامد و نيمه جامد،
- سموم دفع آفات نباتي توسط كشاورزان ساحل نشين،
- تخريب زيستگاههاي ساحلي و دريايي
- مانورهاي نظامي و انفجارها
- فعاليتهاي صيادي
- غرق شدن شناورها و لنجها
- آلودگيهاي حرارتي
- آلودگيهاي ناشي از هوا
- آلودگي غير نفتي آبهاي خليج فارس و درياي عمان
1- فاضلابهاي شهري و صنعتي
وجود بيش از 6 ميليون نفر در سواحل ايراني خلج فارس و درياي عمان موجب ورود فاضلاب فراوان خانگي بدون پالايش اوليه به اين دريا ميگردد. شهرهايي مانند بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و ماهشهر، روزانه ميزان زيادي فاضلاب را وارد دريا ميكنند. به علاوه، افزايش جمعيت در برخي جزاير از جمله قشم، كيش و هرمز، كانون آلودگي را به اين دريا كشانده است. در شهر بندرعباس، روزانه 3000 متر مكعب فاضلاب خام از طريق خورها وارد دريا ميشود كه منتج به انواع آلايندهها ميگردد. مواد نفتي، انواع مواد شوينده، سموم، آلودگي ميكروبي و فلزات سنگين از جمله موارد مهم در اين رابطه ميباشند.
در صنايع كشتي سازي نيز كه واحدهاي بزرگ آن در غرب بندرعباس مستقر شده، ميتوان انواع اثرات مخرب را ذكر نمود.
2- تخريب زيستگاههاي ساحلي و دريايي
همراه با افزايش نرخ رشد جمعيت و نياز به توسعه، سواحل و درياهاي خليج فارس و درياي عمان تحت تأثير شديد قرار گرفته اند. هجوم افراد به بهانههاي مختلف در سواحل خليج فارس و درياي عمان (سواحل شمالي و جنوبي) روز به روز در حال افزايش ميباشد. تعرض به زيستگاهها و عواق آنها به شرح ذيل ميباشد:
1-3- ساخت و ساز در سواحل
احداث دهكدههاي ساحلي، كارخانجات، صنايع، گسترش شهرها در نواحي ساحلي، ايجاد مزارع پرورش ميگو و مناطق آزاد بدون هيچگونه طرح جامع و مشخص، طي سالهاي اخير، رو به فزوني نهاده و اكثر اين ساخت و سازها در نواحي حساس ساحلي انجام شده است. در نتيجه انواع آلودگيها با حضور انسان افزايش يافته است.
ميزان بالاي از بين بردن تخم پرندگان و لاك پشتها، شكار، فرسايش، نور مصنوعي، عبور و مرور وسايل نقليه و مردم از اين قبيلاند.
2-3- ايجاد اسكلههاي موج شكن و پيشروي در سواحل
متأسفانه طي سالهاي اخير، اسكلهها و موج شكنهاي تجاري و صيادي متعددي بدون ارزيابي زيست محيطي، ايجاد شده است كه اينگونه تأسيسات نيازمند خاكريزي و سنگ گذاري در سواحل ميباشند كه موجب كدورت آب، تغيير خواص شيميايي آب، افزايش شوري و مدفون شدن كفزيان و زيستگاههاي آنان ميگردد. به عنوان مثال در سواحل جنوب شرقي شهر بندرعباس، پيشروي موجب نابودي زيستگاههاي پرندگان آبزي، ساكن و مهاجر شده است. از سوي ديگر، تأسيسات ايجاد شده بر روي اينگونه سازهها موجب ميشود كه فاضلاب خود را مستقيم وارد دريا كنند و نوار ساحلي را آلوده سازند.
همچنين از آنجايي كه تخليه و بارگيري بسياري از كشتيها به صورت قله اي صورت ميگيرد، از اين طريق نيز آلودگيهاي زيادي به دريا وارد ميشود.
3-3- برداشتن شن و ماسه از سواحل
با توجه به ساخت و ساز در سواحل و نياز به شن و ماسه و كمبود دستگاههاي تهيه اينگونه مصالح و هزينه بالاي تهيه آن از منابع ديگر، موجب تعرض به سواحل شني خليج فارس و درياي عمان گرديده است. اين معضل در تمامي جزاير موجود در خليج نيز به چشم ميخورد. سواحل ماسه اي كه از زيستگاههاي مهم لاك پشتهاي دريايي ميباشد، از اين بابت به شدت لطمه ديده اند. همچنين افزايش جمعيت روستاهاي ساحلي و نياز به ساخت و ساز اين روند را سرعت بخشيده است.
3- زبالهها و مواد زايد
در اكثر مناطق ساحلي خليج فارس و درياي عمان، زباله به چشم ميخورد كه منشأ اصلي آن، شناورها، كشتيهاي تجاري، نفت كشها، لنجهاي صيادي، كشتيهاي ماهيگيري روستاها و شهرهاي ساحلي ميباشند. تركيب اصلي زبالهها در مجموع شامل تخته الوار، بطريهاي پلاستيكي، مقوا، لاستيك و شيشه ميباشد. زبالههاي ته نشين شده در دريا موجب تغيير شكل بستر دريا و در نتيجه خسارت به زيستگاههاي ساحلي و دريايي گرديده است.
اين امر (ريختن زباله) متأسفانه در قسمت شمالي خليج فارس بسيار چشمگيري ميباشد در حاليكه اكثر كشورهاي حاشيه جنوبي خليج در امر پاكسازي و جمع آوري زباله در سواحل بسيار كوشا هستند.
در اكثر موارد مشاهده شده لاك پشتها به سواحل شني پوشيده از زباله براي تخم گذاري مراجعه نكرده و يا در صورت مراجعه اقدام به تخم گذاري نميكنند. علاوه بر اين وجود پلاستيكهاي روشن در سطح آب باعث اشتباه آنها در تغذيه گشته و مرگ آبزي را به همراه خواهد داشت. اكثر آلايندههاي اكوسيستمهاي دريايي در بستر رسوب كرده و در بافت موجودات كفزي تجمع حاصل ميكنند. و غذاي اكثر ماهيان و ميگوها را تشكيل ميدهند (خصوصاً ميگو كه موجودي كفزي است). بديهي است با صيد چنين ماهيان و ميگوها انواع آلودگيها به انسانها منتقل ميشود.
4- مانورهاي نظامي و انفجاري
خليج فارس و درياي عمان به علت موقعيت سياسي و نظامي هر ساله شاهد مانورهاي متعددي از سوي كشورهاي حاشيه اي آن ميباشد. اين گونه مانورها كه با انفجارهاي شديدي همراه ميباشند، موجب نابودي آبزيان متعددي در سواحل و دريا ميشوند.
از سويي، انفجار به طور مستقيم سبب تركيدن كيسههاي هواي آبزيان شده، در نتيجه تعادل ذهني خود را از دست داده، به سطح آب ميآيند و تلف ميشوند. از سوي ديگر، موجب اختلال در اكوسيستم دريايي و مسير مهاجرت موجوداتي همچون پستانداران دريايي و لاك پشتها ميگردند. همچنين به علت برخورد بمبها و راكتهاي استفاده شده در سواحل، زيستگاههاي ساحلي به خصوص آبسنگهاي مرجاني تخريب ميشوند.
5- فعاليتهاي صيادي
بهره برداري از دريا براي صيد آبزيان امري اجتناب ناپذير است و بايد از منابع پروتئيني با ارزش موجود در دريا استفاده كرد ليكن به شكل بهينه و پايدار كه متأسفانه اين امر كاملاً فراموش شده است. فشار ناشي از صيد بر اكوسيستمهاي دريايي به صورت ذيل انجام ميشود:
1- صيد بي رويه
طي دو دهه اخير با واگذاري برخي امتيازهاي صيد به كشتيهاي خارجي، برداشت بيش از توان اكوسيستم آغاز گرديده است. از آن گذشته، نوع صيد نيز غير علمي انجام ميشود. صيد به روش ترال كف در تمام نوار ساحلي انجام ميشود كه مهمترين زيستگاههاي دريايي را در خود جاي داده است. در حال حاضر، جمعيت كفزيان كاهش محسوسي را نشان ميدهد. اينگونه صيد حتي بدون رعايت فصل توليد مثل به شكل قانوني يا غير قانوني انجام ميشود.
2-5- مشتتاءهاي ساحلي
مشتاء به تورهاي ساكن در ناحيه جزر و مدي اطلاق ميگردد كه طي جزر و مد خالي و پر ميشود و آبزي هنگام مد به درون آن كشيده ميشود و همراه با جزر بدام ميافتد. تنها در نوار ساحلي بندرعباس 325 دستگاه از اين نوع تورها وجود دارد كه تراكم آنها در برخي نقاط بحدي است كه در چند رديف به موازات خط ساحلي قرار گرفته اند. چشمه تور اينگونه دامها يك سانتيمتر است و لارو تمام آبزيان را بدام مياندازد. اين عمل بدان معناست كه خطوط ساحلي راهي بيبازگشت براي آبزيان است. نواحي ميان كشندي (Intertidal) زيستگاه انواع كفزيان، ماهيان سطحزي، ميگوها و لارو اكثر ماهيان ميباشد.
3-5- زبالههاي صيد
يادآور ميشود كه در صيد ترال، حدود 20 درصد از صيد قابل استفاده است و مابقي را آبزيان غير ماكول تشكيل ميدهند. آبزيان غير ماءكول پس از جداسازي البته به صورت مرده به دريا رها ميشوند. در فصل صيد ميگو يا فصول ديگر صيد، لاشه اين آبزيان موجب افزايش بار مواد آلي ساحل ميشود و معضلات فراواني را به همراه دارد. نابودي اين گونه آبزيان موجب از بين رفتن سطوح مختلف هرم غذايي و نابودي حلقههاي زنجيره غذايي در دريا ميشود.
4-6- تورهاي مستعمل
صيادان پس از پاره يا مستعمل شدن تورها، در اكثر موارد آنها را به دريا ميريزند. جنس تورها از مواد پلاستيكي و نايلون است و زمان بسيار طولاني براي تجزيه شدن نياز دارند و تا هنگاميكه در دريا وجود دارند، هر لحظه با گير كردن آبزيان در چشمه اين تورها، موجب نابودي آنها ميشوند.
قبل از بيان موارد ديگر، از آنجا كه مسأله صيد و صيادي به علت مستعد بودن سواحل شمالي خليج فارس، در اين منطقه داراي اهميت بسزايي ميباشد و حجم زيادي از صيد را به خود اختصاص داده، بيان نكاتي پيرامون آن حايز اهميت ميباشد:
صيد غير اختصاصي آبزيان و افزايش صيد صنعتي در عمده روشهاي صيد جدا از صيد گونه مشخص، صيد صنعتي نيز صورت ميگيرد و اين در شرايطي است كه ممكن است بعضي گونهها هنوز به سن تجاري نرسيده باشند و همچنين صيد گونههايي كه ارزش پاييني دارند صورت گيرد. بنابراين به رغم بالا رفتن ميزان صيد، صيد انجام شده از ارزش اقتصادي چنداني برخوردار نيست. به عنوان مثال در يك كشت دريايي كه به منظور صيد ماهي گيدرو و هوور مسقطي انجام گرفته است، 5/43 درصد از ماهيان صيد شده شامل كوسه، اسبك و گاليت بوده و اين در حالي است كه صيد آبزيان حفاظت شده در اين آمار قرار نگرفته است. (گزارش مأموريت دريايي در مركز تحقيقات آبهاي دور منبع شماره 8).
صيد نوزادان آبزي، متأسفانه به علت عدم كنترل كافي، صيادان در تمام فصول سال نسبت به صيد آبزيان اقدام ميكنند.
بنابراين تعداد زيادي از بچه ماهيان كه در خوريات و آبهاي نزديك ساحل براي تغذيه حضور دارند، صيد شده و از چرخه حيات خارج ميشوند و فرصت كافي براي بقاي نسل گونهها از دست ميرود و ذخاير آبزي در معرض خطر جدي قرار ميگيرند.
6- غرق شدن شناورها و لنجها
هر ساله به علت رعايت نكردن مسايل ايمني در دريا، تعدادي لنج، شناور و حتي كشتي در خليج فارس و درياي عمان دچار حادثه ميشوند كه در برخي موارد خطرهاي زيست محيطي چشمگيري را به همراه دارند. غرق شدن كشتي كاپيتان «ساكارف» در سال 1373، موجب ورود چندين تن سموم دفع آفات كشاورزي در حوالي جزيره لاوان گرديد (اين سموم به كشور عربستان حمل ميشد) و به دنبال آن مرگ و مير فراوان آبزيان حادث شد. اكثر اين شناورها حاوي محمولههاي تجاري ميباشند.
بر اساس آمار منتشره از سوي «مركز كمكهاي متقابل در مواقع اضطراري در دريا» (MEMAC) از سال 1983 تاكنون، 60 فروند كشتي غير نفتي در خليج فارس و درياي عمان دچار حادثه شده كه محمولههاي خويش را به دريا ريخته اند.
7- آلودگيهاي حرارتي
استفاده از سواحل براي تأسيس نيروگاهها و پالايشگاهها بيشتر به علت استفاده از ميزان فراوان آب دريا براي سيستم خنك كننده اين گونه صنايع است. آب خنك كننده پس از عبور از سيستم، حاوي مقادير زيادي فلزات سنگين، مواد نفتي، مواد شيميايي و حتي مواد راديواكتيو ميباشد كه با دمايي بسيار بالا (حدود 50 درجه سانتيگراد) وارد دريا ميشوند. وجود دماي بالا موجب در هم شكستن توان اكولوژيك آبزيان ميگردد. در مناطق حاره كه به صورت طبيعي دماي محيط بالاست، شوك حرارتي ميتواند بسيار خطرناك باشد و همراه با آلايندههاي ديگر، اثري مضاعف داشته باشد.
8- آلودگيهاي ناشي از هوا
وجود صنايع، نيروگاهها، تردد نفت كشها، كشتيها، لنجها، دود ناشي از وسايل نقليه در شهرهاي ساحلي و از همه مهمتر، آتش سوزي چاههاي نفت كويت در سال 1991، موجب آلودگي هواي خليج به انواع آلايندههاي هوا از جمله Nox، Sox و Co2 گرديد. فقط در جنگ كويت و آتش سوزي از 730 حلقه چاه، روزانه 5 ميليون تن گازكربنيك، 40 هزار تن So2 و 3000 تن اكسيد ازت (No2, No) وارد جو خليج فارس گرديد و دامنه آلودگي آن حتي به كوههاي هيماليا كشيده شد و محصولات كشاورزي تا فاصله 2000 كيلومتري بر اثر وزش بارانهاي اسيدي در معرض اين آلودگي قرار گرفتند.
به علت به ميان كشيدن بحث «جنگلهاي مانگرو» در قسمتهاي قبل و ذكر آلودگيهاي نفتي به عنوان مهمترين علل تخريب اين اكوسيستم حساس در جنوب كشور، بيان علل آلودگيهاي غير نفتي جنگلهاي مانگرو اجتناب ناپذير ميباشد:
(1) افزايش جمعيت فعاليتهاي توسعة اقتصادي منطقه كه باعث 30% آلودگيها ميشود.
(2) ضعف مديريت نظارت بر كيفيت اجراي مقررات زيست محيطي كه 20 درصد آلودگيها را ايجاد ميكند.
آلودگيهاي غير نفتي آبهاي درياي خزر
در مورد آلودگيهاي غير نفتي آبهاي درياي خزر نيز عوامل مشابه با عوامل دخيل در آلودگيهاي غير نفتي خليج فارس و درياي عمان، دست دارند: فاضلابهاي شهري و صنعتي، ساخت و ساز در سواحل، ايجاد اسكلههاي موج شكن و پيشروي در سواح، برداشتن شن و ماسه از سواحل، زبالهها و مواد زايد، مانورهاي نظامي و انفجاري، فعاليتهاي صيادي، غرق شدن شناورها و لنجها، آلودگيهاي حرارتي و آلودگيهاي ناشي از هوا. با توجه به نقشه اقتصادي (صنايع، معادن و ذخاير) موجود در پيوست شماره (1) و اينكه در سواحل درياي خزر و استانهاي حاشية آن، صنايع از تعدد و پراكندگي بالايي برخوردارند به صورت موردي به بحث راجع به دو نوع آلودگي اخير (آلودگيهاي حرارتي و آلودگيهاي ناشي از هوا) پرداخته ميشود.
گسترش هر چه بيشتر جوامع بشري، پيشرفتهاي صنعتي و دستيابي به فن آوريهاي جديد گرچه براي بشر فوائد بسياري را به ارمغان آورده است ولي به تبع آن مكشلات عديده اي را نيز براي بشر و محيط زيست فراهم آورده است، كه از جمله اين مشكلات آلودگي محيط زيست آبي است. امروزه در صنعت از منابع آبي به عنوان حلال، كاتاليزور و بيشتر خنك كننده استفاده ميشود.
كارخانجلات توليد برق و نيروگاههاي اتمي در جهان يكي از بزرگترين مصرف كنندههاي آب، جهت خنك كردن دستگاههاي خود هستند. نيروگاههاي برق جهت خنك كردن بدنه كندانسورهاي خود به يك منبع عظيم آب سرد نياز دارند. بنابراين اين گونه كارخانجات را در كنار رودخانهها، درياچهها ميسازند و آب گرم حاصل را به اين منابع آبي بر ميگردانند. اين آب گرم خروجي قادر است درجه حرارت بدنه محيط زيست آبي را به ميزان چشمگيري افزايش دهد. در ابتداي امر چنين به نظر ميرسيد كه استفاده از آب به عنوان خنك كننده اثرات مخربي بر روي محيط زيست نخواهد داشت ولي با گذشت زمان ثابت شد استفاده بي رويه و بدون برنامه از منابع آبي جهت خنك كردن، باعث آلودگي حرارتي بدنه محيط زيست ميگردد.
نيروگاه حرارتي شهيد سليمي نكاء در ساحلي جنوبي درياي خزر و در فاصله 25 كيلومتري شهر نكاء قرار دارد. اين نيروگاه داراي 4 واحد بخاري هر كدام به ظرفيت 440 مگاوات است. آب مورد نياز جهت خنك كردن نيروگاه با دبي 208000 متر مكعب در ساعت، از درياي خزر تأمين ميگردد. اين آب پس از خنك كردن كندانسورها، با افزايش دمايي برابر 10 درجه سانتي گراد نسبت به آب ورودي به دريا بازگردانده ميشود.
گرما
گرما معمولا از نظر بيشتر مردم يك آلوده كننده و حداقل به عنوان يك عامل فاسد كننده شيميايي نيست. در صورتي كه به مراتب از آلودگيهاي شيميايي زيانآورتر است. گرما سبب افزايش سرعت واكنشهاي شيميايي زيان آور (به عنوان مثال تبديل NH4+ به NH3 با افزايش دما). افزايش سميت مواد آلاينده، كاهش حلاليت اكسيژن. كاهش مقاومت ماهيان نسبت به بيماريهاي عفوني و اختلال در اعمال حياتي آبزيان ميشود. به طور كلي به ازاء هر 10 درجه سانتي گراد افزايش دماي آب، اعمال حياتي نظير تنفس و تغذيه 2 تا 3 برابر افزايش مييابد و موجب افزايش نياز ماهي، به اكسيژن ميشود.
در اين منطقه به علت استخراج، بهره برداري، اكتشافات و نقل و انتقال نفت و تمركز صنايع و منابع كشاورزي، درياي خزر را با بحران مواجه كرده است. حدود 80 درصد از آلودگي آبهاي درياي خزر توسط رودخانه ولگا است. البته جريان اب ولگا حاوي آلودگيهاي محيط زيست مربوط به مناطق اقتصادي روسيه ميباشد كه برابر 145 هزار تن نفت، 1353 تن فنول و 1620 تن روي و ديگر فلزات سنگين ميباشد كه اين ارقام 95 درصد كل آلوده كنندههاي شيميايي درياي خزر را تشكيل ميدهد. رودخانههاي كورا و آراكس نيز تمام تصفيههاي ناشي از كارخانههاي جنوب كاكاسوس را با خود به درياچه خزر حمل ميكند در حالي كه 70 درصد جمعيت حاشيه رودها از آب آن براي آشاميدن استفاده ميكنند. رودخانههاي ترك حاوي 240 ميليون متر مكعب و كورا حاوي 522 ميليون متر مكعب پساب ميباشد. بخشهاي مختلف اقتصاد و صنايع آذربايجان 500 ميليون متر مكعب انواع آلوده كنندهها را قبل از تصفيه و 300 ميليون متر مكعب را پس از تصفيه به دريا ميريزند. پروژه انتقال نفت حاوي گوگرد از سواحل قزاقستان به وسيله نفتكش حمل و به منظور پالايش به باكو انجام گرفت كه باعث افزايش آلودگي نفتي شد و در بعضي نقاط اين آلودگي به 20 برابر حد معمول خود رسيد. آلوده ترين نقاط از اين نظر خليج باكو، مجمع الجزاير اپشرون و جزيرههاي تركمن باشي، چلكن، منگيشلاك، تنگيز و ديگر مراكز نفتي بود كه در آينده با افزايش استخراج نفت آلودگي بيشتري پيشبيني ميشود.
آلايندههاي نفتي و شيميايي، بروز بيماريهاي ويروسي، كاهش ذخاير ماهيهاي كيلكا به خصوص گونههاي كيلكا آنچوي Clupeonella engraliformis، كيلكاي چشم درشت Clupeonella و كيلكاي معمولي Clupeonella delicatula و فوكهاي درياي با نام علمي Phoca caspica و ماهيان خاوياري شده است.
نمونه برداري از آب و رسوبات بستر خزر از ابتداي ساحل ايران تا عمق 40 متري در سه ترانسكت انجام شده است. ميانگين ميزان هيدروكربنهاي نفتي و عناصر سنگين در آبهاي درياي خزر در جدول (1) و رسوبات بستر در جدول (2) نشان داده شده اند (پيوست 5)
نتايج حاصله بيانگر بيشترين ميزان عناصر مس، روي، كادميوم، نيكل و واناديوم و هيدروكربنهاي نفتي ميباشد. علت افزايش آلودگي در اين مناطق عميق تر آبهاي خزر ميتواند بدليل فعاليتهاي مختلف انساني از قبيل استخراج، استحصال، و بارگيري نفت و ديگر فعاليتهاي شهري و صنعتي در سواحل جمهوري آذربايجان و ديگر كشورهاي منطقه ميباشد. همچنين صنايع پتروشيمي، استخراج و استحصال نفت در كشورهاي همسايه در درياي خزر و همچنين تخليه آب توازن كشتيها، حمل و نقل و تخليه و بارگيري در اين منطقه باعث گرديده تا ميزان زيادي نفت خام وارد اكوسيستم آبي شده و با پخش شدن و انحلال آنها در آب و در پي آن تأثيرگذاري جريانهاي دائمي درياي خزر، آبهاي منطقه مرزي و سواحل ايران آلوده گردد. از طرفي نفت رها شده از كليه فعاليتهاي فوق پس از پروسه پخش و امولسيون، جذب رسوبات و مواد معلق گرديده و نهايتاً پس از طي نمودن مسافت زيادي كه در اين پروسه قرار دارند، در بستر ته نشين شده و رسوبات بستر منطقه (منطقه اي دورتر از منشاء آلودگي) را آلوده نموده است.
بر اساس مطالعات تحقيقي مشخص گرديد كه ميزان هيدروكربنها و عناصر سنگين در اعماق 20 تا 40 متري درياي خزر بيشتر از اعماق 5 تا 10 متري ميباشد. علت بيشترين ميزان آلودگي نفتي و عناصر سنگين بعلت فعاليتهاي شهري، صنعتي و كشاورزي مخصوصاً فعاليتهاي نفتي از جمله استخراج، استحصال، تخليه و بارگيري مواد نفتي در سواحل جمهوري آذربايجان و ديگر كشورهاي منطقه ميباشد كه با تأثير دائمي درياي خزر و سرنوشت نفت در دريا، باعث آلوده نمودن سواحل جنوب غربي ايران گرديده است.
درياي خزر براي شركتهاي نفتي چالش بزرگي به شمار ميآيد. عمق آبهاي جنوبي خزر به هزار متر ميرسد و عمق آبهاي مركزي آن حدود 500 متر است. در مقابل، مناطق شمالي اين دريا يعني جايي كه ميدان كشهغن در آن واقع است، حدود 10 متر عمق دارد.
شركتهاي نفتي قادر نيستند براي حفاري در درياي خزر از سكوهاي متعارف استفاده كنند و مجبورند براي استخراج نفت جزاير مصنوعي ايجاد كنند. بزودي توسعه ميدان نفتي كشهغن در قزاقستان و در آبهاي ساحلي درياي خزر آغاز خواهد شد.
بسياري از قزاقها با بهره برداري از ميدان كشهغن مخالفند و از آن بيم دارند كه آلودگي هوا در اثر توسعه اين ميدان موجب وخيمتر شدن مشكلات بهداشتي منطقه شود. آنها ميگويند موقعيت اين ميدان در دهانه رود اورال كه اروپا را از آسيا جدا ميكند، ماهيان خاوياري درياي خزر را بيش از پيش به سوي انقراض سوق خواهد داد، چرا كه اين ماهيها براي تخمريزي از رودخانه اورال بالا ميروند. برخي نيز حتي نگران عواق فاجعهبارتري هستند.
دانشمندان قزاق ميگويند استخراج نفت از ميادين «كشهغن» ميتواند در بخشهاي شمالي درياي خزر فاجعه بيافريند. به گفته آنها با تخليه ذخاير موجود در زير بستر دريا، ممكن است اين منطقه كه مستعد زمين لرزه است با لرزشهاي ويرانگري روبرو شود. اين دانشمندان از توسعه دهندگان ميادين كشهغن خواسته اند تا سطح توليد نفت از اين ميادين را به شدت كاهش دهند تا از بروز فجايع احتمالي جلوگيري به عمل آيد.
«نفت نهفته در كشهغن مثل يك بمب است. دير يا زود منفجر خواهد شد و به همه چيز در شمال خزر لطمه خواهد زد اما دلارهاي نفتي هميشه برنده ميشوند.»
از طر ف ديگر افزايش دما موجب كاهش حلاليت اكسيژن در آب ميشود. از اين رو دو عامل با هم سبب اختلال در زندگي ماهي ميشود. افزايش دماي آبهاي اطراف نيروگاه سبب جلب آبزيان به اين منطقه خصوصاً در فصول سرد سال ميشود كه اين عمل خود منجر به تلفات بيشتر آبزيان در اين منطقه ميگردد.
(مشاهدات شخصي) نيروگاه جهت خنك كردن بدنه كندانسورهاي خود حجم عظيمي از آب درياي خزر را برداشت كرده و اين آب را با دماي 10 درجه سانتيگراد بالاتر از دماي آب ورودي به درياي خزر بر ميگرداند.
اختلاف آب گرم خروجي و آب ورودي در فصول مختلف متفاوت است كه در اين تحقيق حداقل و حداكثر افزايش دما 7 درجه سانتي گراد در فصل پاييز و 5/9 درجه سانتي گراد در فصل زمستان است.
- اكسيژن محلول DO
از جمله مهمترين فاكتورها در زندگي آبزيان است كه كاهش آن سبب افزايش سميت آلايندهها، افزايش تعداد گلبولهاي قرمز خون ماهي، افزايش آسيبپذيري ماهي نسبت به امراض مختلف و كاهش رشد، سرعت هضم غذا كاهش،كاهش قدرت باروري و كاهش واكنشهاي دفاعي اختصاصي و غير اختصاصي ميشود.
گرماي حاصل از فعاليت نيروگاه سبب كاهش چشمگير اكسيژن محلول آب ميگردد كه در اين تحقيق حداقل و حداكثر كاهش DO (نمونه mg/18/0 (2 در فصل پائيز و mg/14/1 در فصل تابستان است.
- ساير موارد
افزودن آب ژاول به آب ورودي توسط نيروگاه است كه اين امر سبب از بين رفتن بسياري از ميكروارگانيسمهاي حايز اهميت درهاي غذايي، ميشود. بدين ترتيب نيروگاه تأثير منفي بر جمعيت ماهيان اعمال ميكند.
همچنين افزودن مواد شيميايي به آب باعث افزايش COD* آب ميشود.
بقاياي ميكروارگانيسمهاي از بين رفته توسط آب گرم خروجي به دريا حمل ميشود. كاهش جريان آب در اين ناحيه موجب تهنشيني بقاياي آنها شده و نيز موجب گرم شدن آبهاي اين منطقه ميگردد.
آبزيان اين منطقه قادر به تحمل حرارت بالا را ندارند.
در شرايطي كه عوامل مختلف تهديدات زيست محيطي در محلي به طور همزمان وجود داشته باشند حتي يك عامل كوچك نيز ميتواند به عنوان يك خطر عمده تلقي شود. در حال حاضر آلودگيهايي از قبيل آبهاي روان آلوده ناشي از فعاليتهاي صنعتي، كشاورزي و نواحي شهري كه در حوضه آبريز درياي خزر حتي ممكن است كيلومترها دورتر از دريا توليد شوند. گونه مهاجم آبزي، آلودگي ناشي از اكتشاف و بهره برداري از ذخاير نفتي منطقه، صيد بيرويه و آلودگي ناشي از كشتيراني را ميتوان به عنوان تهديدهاي مهم زيست محيطي خزر به شمار آورد.
بكارگيري پتانسيلهاي طبيعي مناطق در جهت توسعه اقتصادي
صنعت توريسم
توسعه صنعت توريسم براي كشورهاي در حال توسعه كه با معضلاتي چون نرخ بيكاري بالا، محدوديت منابع ارزي و اقتصاد تك محصولي مواجه هستند، از اهميت فراواني برخوردار است. اقتصاد كشور ما نيز اتكاي شديدي به درآمدهاي حاصل از صادرات نفت خام داشته و متغيرهاي كلان اقتصادي با دنبالهروي از قيمت جهاني نفت در طول زمان دچار نوسانات شديدي ميشوند. روند حاكم بر متغيرهايي مانند توليد ناخالص ملي، سرمايه گذاري ناخالص، درآمد سرانه و ... در سه دهة اخير اقتصاد ايران دقيقاً نشان دهندة اين موضوع ميباشد. از ديگر معضلات اقتصاد ايران، نرخ بيكاري بالاست كه با توجه به جوان بودن جمعيت، كشور به شدت نيازمند ايجاد فرصتهاي جديد شغلي براي جوانان مي باشد. به طوري كه طبق برنامه پنج ساله سوم توسعه اقتصادي و اجتماعي (83-1379) براي حفظ نرخ بيكاري در حد كنوني آن، پيش بيني شده است كه بايد به طور متوسط سالانه 6 درصد رشد ناخالص توليد ملي و حدود 800 هزار شغل جديد طي اين برنامه ايجاد گردد. بنابراين، حداقل به منظور تنوع بخشيدن به منابع رشد اقتصادي و درآمدهاي ارزي و همچنين ايجاد فرصتهاي جديد شغلي، توسعه صنعت توريسم از اهميت فراواني براي كشورمان برخوردار خواهد بود. البته تأكيد بر اهميت صنعت توريسم در ايران از آن جهت است كه ايران از نظر جاذبههاي توريستي جزء 10 كشور اول جهان قرار داشته و ظرفيت بالقوه بالايي براي گسترش جهانگردي و توريسم بينالمللي دارد. در اين ميان، با توجه به محدوديت منابع تخصيصي براي فعاليتهاي مختلف اقتصادي، مطالعه در زمينه اثرات اقتصادي از اهميت فوق العاده اي برخوردار خواهد بود و ميتواند ابزار قدرتمندي براي تصميم گيران و سياستگزاران اقتصادي كشور تدارك ببيند.
همانگونه كه ملاحظه گرديد، ضرايب فزاينده جزئي توليد براي مخارج توريستهاي اروپايي، آمريكايي و آسيايي به ترتيب برابر 643/1، 639/1 و 635/1 ميباشد كه از اين بابت، رتبة سوم را در بين ساير بخشهاي اقتصادي كسب كرده اند. از سوي ديگر، بخش هتلها بيشترين سهم از افزايش توليد در اثر مخارج توريستهاي خارجي را به خود اختصاص مي دهد و رستورانها و صنايع پوشاك و چرم و ... نيز در رتبههاي بعدي قرار دارند. البته صنايع غذايي، حمل و نقل و ساير خدمات از ديگر بخشهاي مهم در جذب توليد ايجاد شده، مي باشند.
ضريب فزاينده جزيي درآمد مخارج توريستهاي اروپايي، آمريكايي و آسيايي به ترتيب برابر با 043/1 ، 042/1 و 04/1 مي باشد كه در بين ساير بخشهاي اقتصادي، رتبة دوم را كسب كرده اند. از لحاظ تخصيص درآمد، همچنان هتلها و رستورانها بيشترين سهم از درآمد ايجاد شده از طريق مخارج توريستهاي خارجي را به خود اختصاص مي دهند.
اگرچه عوايد مالياتي دولت از بابت افزايش مخارج توريستهاي خارجي در مجموع مثبت است ولي اين حالت در زير بخشهاي اقتصادي يكسان نيست. به طوري كه افزايش مخارج توريستهاي خارجي باعث افزايش سوبسيد پرداختي دولت به بخشهايي مانند صنايع غذايي، كشاورزي و خدمات عمومي و ساير مي گردد و هتلها كه بيشترين سهم از توليد و درآمد ايجاد شده از طريق توريسم را به خود اختصاص مي دهد، هيچ مالياتي پرداخت نمي كند. با اين حال رستورانها، حمل و نقل صنايع پوشاك و چرم و ... بيشترين سهم را در پرداخت مالياتها و ايجاد عوايد براي دولت بر عهده دارند.
از آنجا كه قسمتي از تقاضاي واسطه اي بخشهاي مختلف اقتصادي از طريق واردات تأمين مي گردد، بنابراين افزايش تقاضاي نهايي در بخشهاي مختلف باعث افزايش واردات نيز خواهد شد. چنانكه ملاحظه گرديد، حدود 8/4 درصد از ارزش توليد ايجاد شده در اثر مخارج توريستهاي خارجي، صرف واردات كالاهاي واسطه اي مي گردند. در اين ميان، رستورانها و صنايع پوشاك و چرم و ... بيشترين سهم از مجموع واردات واسطه اي را به خود اختصاص مي دهند.
در اثر مخارج يكسال – توريست اروپايي، آمريكايي و آسيايي، به ترتيب 96/17، 89/16 و 43/21 نفر شغل در بخشهاي مختلف اقتصادي ايجاد مي گردد كه هتلها بيشترين سهم را در ايجاد اشتغال دارند. ضريب فزاينده جزيي اشتغال مخارج توريستهاي خارجي نشان مي دهد كه اين بخش از لحاظ ايجاد اشتغال در بين ساير بخشهاي اقتصادي رتبة چهارم را كسب كرده است.
طبق محاسبات انجام شده، ملاحظه ميگردد كه درآمد ايجاد شده توسط مخارج توريستهاي خارجي با درجة برابري بالايي در بين بخشهاي مختلف اقتصادي توزيع مي گردد و در مجموع، به نظر مي رسد كه توسعه صنعت توريسم منجر به عادلانهتر شدن توزيع درآمد شود.
صنعت نساجي
نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه كشورهاي سنگاپور، ژاپن، ايرلند، نيوزلند، انگلستان، فرانسه، اتريش، بلژيك، استراليا به ترتيب با دارا بودن ضريب اهميت (34/0)، (516/0)، (521/0)، (53/0)، (53/0)، (54/0)، (592/0)، (591/0) رتبه اول تا دهم را در واردات پارچه از ايران به خود اختصاص داده اند.
ده كشور فوق جزء عمده ترين بازارهاي بالقوه پوشاك صادراتي ايران به حساب مي آيند. بعد از اين گروه از كشورها كشورهايي نظير آلمان، عمان، ايتاليا، فنلاند، مكزيك، دانمارك، كاستاريكا، سوئد، سوئيس، رتبههاي يازدهم تا بيستم را به خود اختصاص داده اند كه در ميان اين گروه كشورها، كشور عمان، مكزيك و كاستاريكا جزو كشورهاي در حال توسعه به حساب مي آيند. سومين گروه از بازارهاي هدف پوشاك صادراتي ايران كشورهاي اسپانيا، عربستان سعودي، يونان، پرتغال، پاراگوئه، سوئيس، آرژانتين، تونس، الجزاير، آفريقاي جنوبي مي باشند كه رتبههاي بيست و يكم تا سي ام را به خود اختصاص داده اند. در ميان كشورهاي فق كشورهاي عربستان سعودي، پاراگوئه، كويت، تونس، الجزاير و آفريقاي جنوبي، جزء كشورهايي با سطح درآ,د متوسط و پايين مي باشند. چهارمين گروه از بازارهاي هدف پوشاك صادراتي ايران كشورهاي ونزوئلا، سودان، اروگوئه، مجارستان، يوگسلاوي، جمهوري اسلواكي، آلباني و فدراسيون روسيه مي باشند كه به ترتيب رتبههاي 31 تا 38 را به خود اختصاص داده اند.
اما ملاحظه برخي آمارهاي استخراج شده از بانك اطلاعات مركز تجارت بينالملل (ITC) حاكي از آن است كه از ميان 38 كشور فوق بعنوان بازارهاي هدف عمده براي صادرات پوشاك ايران، تنها 9 كشور در طي سالهاي 98-1994 از ايران پوشاك وارد كرده اند و ايران در اين بازارها از حيث صادرات پوشاك (لباسهاي روي زنانه و مردانه) از سابقه صادراتي برخوردار مي باشد.
كشورهاي عمان، سنگاپور، ايتاليا، سوئد، و آلمان در طي سالهاي 97-1993 بخشي از واردات پوشاك خود را از ايران تأمين نموده اند. سهم ايران از كل واردات پوشاك كشورهاي فوق به ترتيب معادل 1246/0 ، 0279/0، 0143/0، 01074/0، 0104 درصد بوده است. در واقع در طي سالهاي 97-1993 ايران در بازارها سابقه صادراتي داشته است. همچنين، رشد واردات برخي كشورها نظير ايتاليا و عمان از ايران در زمينه پوشاك از نوع لباسهاي روي زنانه و مردانه افزايش يافته است. اما در مورد برخي از كشورها ميزان واردات پوشاك از ايران كاهش داشته است.
همچنين، برخي اطلاعات برگرفته از آمار بانك جهاني حاكي از آن است كه در ميان كشورهاي مورد مطالعه در بعضي از كشورها گرايش شديدي به سمت مصرف پوشاك در ميان سبد مصرفي خانوار وجود دارد. به عنوان مثال، در كشور هنگ كنگ بيش از 18 درصد كل مخارج خانوار را منسوجات و پوشاك تشكيل مي دهد. در حاليكه اين نسبت در مورد برخي كشورها نظير فنلاند تقريباً 3 درصد بوده است.
همچنين، در كشورهاي ژاپن، سنگاپور، ايتاليا و ايرلند، كه از بالاترين اولويت در ميان عمده ترين بازارهاي بالقوه صادراتي پوشاك ايران برخوردار هستند، سهم مخارج خانوارها در زمينه منسوجات و پوشاك به ترتيب 5، 7 و 6 درصد بوده است.
در مجموع، كشورهايي نظير سنگاپور، ژاپن، فرانسه و ايرلند به همراه ساير كشورهاي اولويتدار جزء مناسبترين بازارهاي بالقوه صادراتي پوشاك ايران به حساب مي آيند كه لازم است در خصوص توسعه صادرات پوشاك كشور به اين بازارها مطالعات جامعي صورت گيرد.
صنعت آبزيپروري
چالش اصلي فراروي گسترش صنعت آبزيپروري، قابليت پايدار ماندن اثرات اين صنعت بر سلامت آبزي، كيفيت تغذيه و حفاظت از محيط زيست در برابر آلودگي مي باشد. صنعت توليد مواد غذايي آبزيان به شدت بر گوشت ماهي به عنوان يك منبع پروتئيني تكيه مي كند، اما در نتيجة تغييرپذير بودن نيازهاي رشدي و نحوة تهيه مادة اوليه، به مواد خوراكي ديگري متوسل مي شوند. شرط لازم و كافي جهت استفاده از ديگر منابع پروتئيني، ارزيابي محتواي تركيبات معدني آنهست تا اين اطمينان حاصل شود كه غلظت مواد معدني موجود در اين منابع، سلامت ماهي و انسان را به خطر نمي اندازد.
امروزه صاحبان مزارع پرورش ماهي با مشكل دو جانبه مواد پروره اي مواجه هستند. از يك طرف كمبود مواد مغذي، باعث رشد كندتر آبزيان قابل پرورش مي شود و از طرفي اخيراً ثابت شده است كه افزايش ميزان مواد خوراكي، علاوه بر آلودگي محيط، در نتيجه توليد مواد غذايي از اين صنعت، سبب مسموميت جوامع بيشتري شده است. بنابراين تعيين ميزان سميت مواد مغذي معين، مواد معدني و ويتامينهاي مهم و پرمصرف، لازم و حياتي است. معمولا مواد ريز خوراكي (Micronutrients) در مقاديري متنابه به مواد غذايي تجاري ماهيان افزوده مي شود كه فراتر از نيازهاي گونه پرورشي است و حتي ممكن است به حد مسموميت زا هم برسد. علاوه بر اين مواد سمي مي توانند يا از طريق عناصر تشكيل دهنده مواد غذايي يا از طريق پروسة توليد مواد غذايي آبزيان به اين قبيل مواد غذايي وارد شوند.
امروزه از ريز مغذيها جهت تهية مواد غذايي تجاري استفاده مي شود كه غالباً احتياجات غذايي آبزيان را به طور كامل برطرف مي سازد. به هر حال ويتامينها و مواد معدني بسياري شناسايي شده اند كه خواص سمي دارند و در حال حاضر ريز مغذيهاي موجود در مواد غذايي تجاري، مثل عنصر مسن (CU)، حتي ممكن است به مرز مسموميت زايي هم رسيده باشد.
علاوه بر افزودنيها يا مكملهاي معدني، استفاده از گوشت ماهيان آلوده جهت تأمين غذاي ماهيان پرورشي، راه ديگر ورود مقادير فراوان فلزات به غذاي آبزيان است. از اين رو اعمال محدوديتهاي فراتر از موازين ايمني بر ريز مغذيها و مواد آلوده كننده در مواد غذايي ماهيان، پر اهميت ترين و ضروري ترين روش حفظ سلامت آبزيان و به حداقل رساندن اثرات آنها بر انسان و محيط زيست است. حداكثر مقدار مجاز ريزمغذيهاي مورد استفاده در غذاي ماهيان، عمدتاً بر اساس دادههاي كشاورزي تعيين مي شود، هر چند مغاير با ارزيابيهاي آبزي پروري باشد.
تهيه و تأمين غذاي مناسب براي ماهيان پرورشي هم به لحاظ اقتصادي و هم به لحاظ زيست محيطي اهميت بسيار زيادي دارد.
صنايع تبديلي غذايي
صنايع تبديلي غذايي در مقام مقايسه با ساير صنايع از جايگاه ويژه اي برخوردار است صنايع تبديلي و ايجاد آنها باعث، بوجود آمدن ارزش افزوده بالايي نسبت به قبل شده و موجبات ترغيب و جذب سرمايه گذاري در بخشهاي تكميلي كشاورزي را فراهم مي آورد. باعث تعادل قيمت محصولات كشاورزي در هنگام نوسانات توليد مي شود و باغداران را ملزم به توليد محصولات مورد نياز صنعت مي نمايد، ضمن آنكه فرهنگ مصرف تازه خوري را نيز در كشور ايجاد مي كند.
صنعت دامداري و دامپروري
محاسبات نشان مي دهد پروتئين استحصالي از هر كيلوگرم شير بسيار ارزانتر از ساير محصولات پروتئين دامي است. در روستاهاي ايران، استعداد بالقوه افزايش توليد شير موجود است و در برخي نقاط ديگر، امكان توسعه دامداري نيمه صنعتي و صنعتي وجود دارد. توسعه دامداريهاي شيري، اشتغال زيادي را در روستاها ايجاد مي كند. به ازاي هر ده تن شير در سال، يك شغل ايجاد مي شود و اگرفرض كنيم كه در ده سال آينده بتوانيم دامداريهاي شيري را تحت حمايت قرار دهيم و نصف شير مورد نياز را در روستاها تهيه كنيم، بيش از 250 هزار شغل ايجاد مي شود و در كنار آن هزار شغل ديگر در فرآوري و بويژه توزيع، مشاغل قابل توجهي نيز در بخش آموزش و پژوهش ايجاد مي شود. ايجاد دامداري در كنار زراعت و باغداري ارزش افزوده اين فعاليتها را بالا برده و تمايل به مهاجرت را كاهش مي دهد. دامداري وقتي به بيشترين سوددهي و ارزش افزوده خود مي رسد كه در كنار آن آخرين حلقه توليد، يعني صنايع آن نيز فعال شود. بنابراين شناخت قطبهاي مستعد براي سرمايه گذاري و توسعه دامداري شيرين و ايجاد كارخانجات تبديلي و يا توسعه كارخانجات فعلي موجب مي شود كه اين فعاليت كاملاً اقتصادي شود. بازگشت سرمايه در يك واحد صنعتي موفق شير كه فرآورده مناسبي را در حد مطلوب توليد مي كند نيز تقريباً از هر صنعت ديگر سريعتر است.
انبه و فرآوردههاي آن
ميوه انبه داراي خصوصيات منحصر به فرد از جمله طراوت و آبدار بودن، بو و عطر مناسب، مزه خوب و خوشمزه مي باشد. به همين دليل از بازار پسندي بالايي برخوردار است. انبه همچنين يك منبع بسيار خوب از پيش ويتامينهاي A و ويتامين C است. انبه در بسياري از كشورها توليد مي شود، اما بيشترين توليد آن در كشورهاي در حال توسعه است. اين ميوه با خصوصيات متعدد، امروزه به عنوان ماده اوليه بسياري از فرآوردهها مي باشد.
در سالهاي 1993-1992 صادرات هند چيزي حدود 36600 تن با ارزشي معادل 1/27 ميليون دلار آمريكا بوده است. از عمده ترين محصولات فرآوري شده انبه، پوره انبه است كه در سه دهه اخير ارزش آن 5 برابر و ميزان توليد آن 3 برابر افزايش يافته است. در هند حدود 1 درصد كل انبه توليد شده فرآوري و تنها 55/0 درصد آن به صورت تازه و يا بسته بندي شده صادر مي گردد.
كاربردهاي انبه در فرآوري
1- انبه سبز: ترشي انبه، چاتني انبه، شور انبه (در آب نمك)، قطعات آبگيري شده يا پودر انبه، نوشيدنيهاي انبه خام
2- انبه رسيده: قطعات انبه در شربت، آب انبه، نكتار انبه، پوره انبه، اسكواش انبه، نوشيدني آماده براي مصرف، شربت انبه، مرباي انبه، شكلات ميوه اي انبه، پودر انبه، غذاي بچه، غلات و تنقلات صبحانه،كنسانتره انبه، كنسانتره اساس انبه، محصولات شكل يافته انبه.
3- پوست: پكتين، شربت انبه، تركيبات آروماتيك، كنسانتره مواد رنگي، بيوگاز.
4- بذر: نشاسته، چربي.
استفاده از ضايعات ميوه انبه
پوست و دانه ضايعات عمده حاصل از فرآوري انبه مي باشند كه 55-38 درصد وزن انبه را تشكيل مي دهند. از اين ضايعات مي توان مواد مفيدي استخراج نمود و از ايجاد آلودگي محيط زيست جلوگيري نمود. از پوست رقم توتاپوري 7/15 درصد پكتين با درجه ژلي 220-200 استخراج مي شود. در حين استخراج پوره و پوستگيري مقداري پوره بر پوست مي چسبد و باقي مي ماند.
مي توان با استفاده از آنزيم پكتين آب پوستها را استخراج كرد و به عنوان مواد اوليه نكتار، مورد استفاده قرار داد. همچنين به دليل وجود قندهاي متفاوت مي توانند به عنوان مواد اوليه جهت توليد سركه يا به عنوان مواد طعم دهنده يا رنگ كننده مورد استفاده قرار گيرند. از پوست رقم تو تاپوري مي توان اسانس استخراج نمود.
از پوست انبه نيز مي توان به منظور توليد بيوگازها استفاده كرد. دانه انبه بين 9 تا 23 درصد وزن ميوه را تشكيل مي دهد كه متوسط اين مقدار 15 درصد براي 20 رقم مشخص شده است. دانه انبه منبع مناسبي از كربوهيدراتها، پروتئين، چربي و تاننها مي باشد. چربي دانه را مي توان در توليد گوشت شيرين و همچنين در صنعت صابون سازي استفاده نمود. دانه انبه 63-47 درصد نشاسته دارد كه 22-19 درصد آن آميلوز است. خصوصيات ژلاتينه شدن، شفافيت خمير و ميزان جذب آب نشاسته دانه انبه بررسي شده است و اين نشاسته براي استفاده در غذا توصيه مي شود.
فرآوردههاي انبه
پوره انبه
نوشيدنيهاي انبه
كنسانتره انبه
ترشي انبه
چاتني انبه
قطعات انبه در نمك
كنسرو انبه (در شربت)
پوره منجمد انبه
اسكواش انبه
شكلات انبه
مرباي انبه
آب انبه
آشنايي با ميوة گرمسيري شريفه (Custard Apple)
اين گياه متعلق به خانوادة آنوناسه (Annonaceae) و جنس آنونا (Annona) مي باشد. از ويژگيهاي بارز اين درخت سازگاري با انواع شرايط آب و هوايي و خاكهاي مختلف و آلودگي بسيار كم به آفات و بيماريها است. گرچه شريفه داراي ميوههاي بسيار خوشمزه مي باشد و در اكثر نقاط گرمسيري و نيمه گرمسيري دنيا كشت شده است، اما هنوز به عنوان يك محصول تجاري مورد بهره برداري قرار نگرفته است. در كشورهاي مختلف گونههاي متفاوتي از اين درخت وجود دارد. در كشور هندوستان اين درخت را تحت گونه Squamosa Annona و در ايالات متحده آمريكا A.reticulata يا A.glabra و در استراليا A.atemoya مي شناسند. منشاء اين گياه نواحي گرمسيري قاره آمريكاست و از اين منطقه به ساير نقاط دنيا انتشار يافته است. در ايران نيز تعدادي اصله از اين درخت در ايستگاه تحقيقات كشاورزي ميناب وجود دارد كه در مرحله رشد رويشي هستند.
موارد استفاده و ارزش غذايي
اين ميوه غالباً به صورت تازه خوري مصرف مي شود. همچنين در تهيه بستني، ساير فرآوردههاي لبني، مربا و ژله مورد استفاده قرار مي گيرد. بخش گوشتي يا خوراكي ميوه، كرمي رنگ و گرانوله با طعم شيرين و يا ترش در گونههاي مختلف مي باشد.
در گوشت ميوه كاروتن ديده نمي شود. كربوهيدرات موجود در گوشت عمدتاً از قندها تشكيل شده و قند گلوگز، مهمترين آنها مي باشد. ميوههاي نارس، برگها و ريشههاي اين گياه در درمان بعضي بيماريها مورد استفاده قرار مي گيرند. بذر اين گياه داراي 30% روغن است كه در تهيه سوپ يا در صنعت نقاشي كاربرد دارد. خواص حشره كشي نيز در اين گياه يافت شده است. تفاله بذر آن داراي 4% ازت است، كه بعنوان كود مي تواند مفيد باشد.
شرايط زيستي
شريفه غالباً يك درخت نيمه گرمسيري است كه آب و هواي گرم با زمستان ملايم و رطوبت نسبي متوسط را براي توليد محصول بالا دوست دارد.
اين گياه مي تواند شرايط نامساعد محيط از جمله درجه حرارت بالا، رطوبت نسبي بالا و پائين، باران و رگبارهاي سنگين و بادهاي قوي را تحمل نمايد اما در چنين شرايطي ميزان رشد و محصول درخت، شديداً كاهش مي يابد.
اين درخت در انواع خاكها (از خاكهاي سنگين تا خاكهاي كاملاً شني حتي خاكهاي صخره اي) رشد مي كند. اما براي بدست آوردن محصول خوب خاكهاي حاصلخيز، لومي شني و كاملاً زهكشي دار با pH خنثي مورد نياز اين گياه است. از كاشت اين درخت در خاكهايي كه سفره آب زيرزميني بالاست، بايد خودداري نمود.
شريفه به طور معمول در خاكهاي شني با مواد غذايي كم كشت مي شود. ريشه اين گياه سطحي است و نيازي به خاكهاي عميق ندارد. خاكهاي قليايي و شور براي كشت اين درخت مناسب نيستند.
ميزان محصول
ميزان محصول شريفه بسته به نوع شرايط آب و هوايي و فاكتورهايي نظير رقم، پايه، سن گياه، نحوه گرده افشاني و نوع مديريت باغ متفاوت است. درختان شريفه از سن پنج سالگي ميوه توليد مي كنند، طول عمر ميوه دهي شريفه حدود 20-10 سال است. آقاي هيتس (1957) گزارش نموده كه درختان شريفه 8 ساله بين 288-31 عدد ميوه و به طور متوسط 149 و در مجموع 5/2 تن محصول عملكرد در هكتار دارند.
ونكاتارانتام (1963) گزارش كرده كه شريفه حدود 70-60 ميوه با وزن 227-113 گرم توليد مي كند. درختان 6 ساله واريته Africane pride كه روي پايههاي Cherimoya و Sugar apple پيوند شده اند به ترتيب 7/18 و 2/9 تن محصول توليد نموده اند.
با توجه به ويژگيهاي خاص شريفه از جمله مقاومت به خشكي، نياز آبي كم، تحمل شرايط نامساعد آب و خاك و سازگاري با شرايط آب و هوايي مناطق گرمسيري و نيمه گرمسيري دنيا پيشنهاد مي گردد، بذور ارقام هيبريد اين گياه تهيه و در ايستگاههاي تحقيقاتي مناطق جنوب و جنوب شرق كشور كشت و سازگاري اين درخت در اين مناطق بررسي گردد. به نظر مي رسد اين گياه مي تواند در اين مناطق رشد و پرورش يافته و به عنوان يك درخت جديد در برنامه توسعه سطح زير كشت محصولات باغي در اين مناطق مورد توجه قرار گيرد.
گياه كهور آمريكايي (پاكستاني)
كهور آمريكايي گونه اي درختچه اي تا درختي است كه ارتفاع آن به 8 تا 10 متر و گاهي نيز به 15 متر هم مي رسد. اين گونه، با تاج بزرگ هميشه سبز تا نيمه سبز، همراه با خار گوشواره اي زوج (البته گاهي نيز بدون خار) ديده مي شود. برگهاي متناوب، دوبار شانه اي، برگچهها به تعداد 10 تا 20 و يا گاهي تا 25 جفت مستطيل شكل، گل آذين خوشه اي شبه سنبله استوانه اي به طول 7 تا 12 سانتيمتر، گلهاي آن ابتدا سبز رنگ و در هنگام رسيدن سبز روشن و نيام آن نيز راست تا اندكي خميده است. اين گونه در سال سوم تا پنجم گل مي دهد و دوره گلدهي آن دوبار در سال گزارش شده است.
اگرچه در برخي از جنگلكاريها در استانهاي جنوبي كشور عواملي همچون شوري زياد، بالا بودن سطح ايستايي، افت آبهاي زيرزميني، سرما، ريشه دواني كم عمق، تهويه ضعيف خاك، غرقاب شدن دراز مدت و تراكم گونه به تعداد زياد، باعث خشكيدگي و كاهش سطح برگي و توليد ميوه مي شود كه اين امر گذشته از ديگر محدوديتها، آينده جنگلكاري با اين گونه را با ابهام روبهرو ساخته است. منتها گونه كهور آمريكايي به سبب داشتن قابليتهايي چون: سهولت توليد نهال، مقاومت نسبي گونه به خشكي و شوري، تثبيت شنهاي روان، جلوگيري از فرسايش خاك، بالا بودن ارزش غذايي نيام آن براي تغذيه دام، استفاده از چوب آن به عنوان سوخت و ذغال، به دست آوردن صمغ از شاخهها و تانن از پوست گياه و در نهايت هميشه سبز بودن گياه، از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
گياهان نمك دوست (هالوفيت)
مطالعات نشان داده است كه 15 درصد از مناطق شور ساحلي جهان با وسعتي برابر 130 ميليون هكتار مي تواند براي كاشت گياهان نمك دوست (هالوفيت) مورد استفاده قرار گيرد.
گياهان مورد نظر براي كاشت، به دو شيوه قابل دستيابي هستند:
1- از طريق كشت سلول و تهيه سلولهاي اوليه مقاوم به شوري و املاح فلزات سنگين (كه از سال 1979 به كار گرفته شده است).
2- انتخاب انواعي كه ضمن رشد در آب شور ارزش اقتصادي براي انسان داشته باشند كه روش دوم طي سالهاي اخير به دليل سرمايه بري كم، مورد توجه بسياري از كشورهاي ساحلي قرار گرفته است.
مهمترين انواع قابل توصيه براي كاشت عبارتند از:
-Artiplex (Saltbuah)
-Smaeda (Sea blite)
-Salicornia (glass wort)
هر سه اين گياهان در خانواده Chenopodiaceae كه بيست درصد كلهالوفيت را تشكيل مي دهند قرار مي گيرند. از گياهان علوفه اي مقاوم بر شوري Distichlis، Viny، Batis نيز توليد مناسبي را نشان داده اند. گياهان فوق به خانوادههاي Poaceae (1 و 2) و Batidaceae (3) تعلق دارند. از اين گونه علوفه براي تغذيه دامها استفاده مي شود كه دليل آن بالا بودن مقدار پروتئين و ارزش غذايي و هضم پذيري مناسب است كه به نسبت 50 درصد به علوفه ديگر قابل افزودن است ضمن آنكه برگ گياهان گروه اول نيز علوفه مناسبي براي پرورش گوسفند و بز هستند.
علاوه بر كاربرد گياهان نمك دوست به عنوان خوراك دام، در طي سالهاي اخير توجه به گياهانهالوفيت حاوي دانههاي روغني ارزش اقتصادي بالايي به دست آورده است. مهمترين گياههالوفيت كه براي توليد روغن كاشته شده است Salicornia begelovii است. گياهي كه توليد دانههايي با 30 درصد روغن و 35 درصد پروتئين مي كند. تقريباً مشابه دانه سويا است و نمك موجود در آن كمتر از 3 درصد است. روغن اين گياه از نوع غير اشباع و اسيدهاي چرب آن مشابه با روغن آفتابگردان است و مي تواند مانند ساير دانههاي روغني در كارخانههاي توليد روغن مصرف شود و روغن آن جدا و خالص سازي شود. طعمي مشابه با روغنهاي غذايي مانند بادام زميني دارد و ساختار دانه مشابه با زيتون است. مقدار جزئي Saponine دارد كه با روغن مخلوط نمي شود ولي در بقاياي دانه باقي مي ماند كه براي مصرف دانه مرغ مناسب نيست اما مي تواند به عنوان مكمل پروتئين به خوراك دام اضافه شود.
تاكنون 250 هكتار از اين گياه در مكزيك، امارات عربي متحده، عربستان سعودي و هند كاشته شده است و در شرايط كاشت وسيع در هر متر مربع 7/1 كيلوگرم ماده خشك و 2/0 كيلوگرم دانه روغني به دست آورده اند كه كاملاً مشابه با ميزان محصول مزارع كاشت سويا است. ضمن آنكه سواحل در مقابل فرسايش و آسيب دريا نيز محفوظ مي ماند. در كشورهايي كه زمين مناسب موجود نبوده است آب دريا در مزارع كاشت پمپ ميشود و در نقاطي مانند سواحل خليج فارس مي توان در فواصل جزر و مدي اين گياه را كاشت (در فواصل سرد بايستي گياه كاشته شود كه از حدود 100 روز مي توان براي كاشت استفاده كرد). مشكلي كه با اين گياه وجود دارد بذرها بعد از رسيدن مي ريزند و جمعآوري آنها مشكل است و تقريباً25 درصد گل بذر به اين طريق از بين مي رود. با توجه به اينكه در سواحل دريا خاك به علت شوري قابل كشاورزي نيست، توجه به گياهانهالوفيت و تطبيق شرايط رشد آنها با اين گونه مناطق زمينههاي جديدي را براي كشاورزي فراهم مي كند. نكته مهم و سيستمهايي كه مورد توجه متخصصان قرار گرفته است كاشت اين گونه گياهان در مزارع پرورش ميگو است.
گياهانهالوفيت ضمن رشد و فراهم نمودن شرايط مناسب پرورش ميگو، با قدرت جذب و متابوليزه كردن مواد آلي موجود در مزارع پرورشي مي توانند سبب كاهش آلودگي ناشي از رشد و تكثير ميگو شوند. به عبارت ديگر، مواد آلي و آلاينده ميگو به صورت كود بيولوژيك در رشد و تكثير اين گياهان به كار گرفته مي شود. همچنين از برگ اين گياهان براي توليد خوراك دام و با رشد و توسعه آنها براي ايجاد فضاي سبز در مناطق ساحلي شور و خشك مي توان استفاده كرد. همچنين برگ اين گونه گياهان قادر است سلينوم را از آب دريا جذب كند. سلينوم را به عنوان افزودني گران قيمت به خوراك دام اضافه مي كنند. به اين ترتيب مي توان ضمن بازيافت سلينوم كه وجود آن به مقدار زياد در آب سمي است از اين ماده با ارزش به عنوان افزودني خوراك دام نيز استفاده كرد.
برنامههاي انجام شده در قشم
روند رشد گونههايهالوفيت (هالوفيت آتريپلكس و ساليكورنيا و يك نوع حومقا به شوري) نشان از رشد طبيعي گياهان و توليد بذر و دانه و طي مراحل رشد كامل دارد.
گياهان دارويي و صنعتي
خاستگاه جهاني نزديك به 70 درصد داروهاي شيميايي موجود از اجزاء نباتي تهيه مي شوند و غالب اسانسهاي خوراكي و صنعتي، رنگها و عصارههاي مورد مصرف در صنايع غذايي داراي منشأ گياهي هستند. بدين لحاظ شش كشور بزرگ صنعتي شامل ايالات متحده امريكا، ژاپن، آلمان، انگلستان، فرانسه و سوييس از بزرگترين واردكنندگان گياهان دارويي و بزرگترين توليدكنندگان داروهاي شيميايي به شمار مي آيند.
ارزش واردات جهاني گياهان دارويي در سال 1980 بالغ بر 551 ميليون دلار مي شد و ارزش مبادلات جهاني محصولات دارويي در همين سال نزديك به 76 ميليارد دلار بود كه بخش مهمي از آن را توليدات كشورهاي صنعتي غرب و ژاپن تشكيل مي داد. اين دسته از كشورها تسهيلاتي را براي واردات گياهان به شكل ابتدايي و ساخته نشده، چون معافيت گمركي اعمال نموده اند و بدين وسيله همه ساله بر واردات و توليدات خود مي افزايند.
با توجه به روند صعودي ميزان واردات گياهان خام و با در نظر گرفتن اين واقعيت كه در اكثر موارد گياهان به منظور تهيه داروها و يا ساير مشتقات گياهي چون اسانسها و رنگها مورد استفاده قرار مي گيرند. تبديل اين گياهان به محصولات فوق الذكر از جنبه اقتصادي حائز اهميت فوق العاده (با افزودن ارزش و اشتغالزايي و موارد متعدد ديگر) است. به عنوان مثال قابل ذكر است كه بنا به يك توافق جهاني به دلايل زيست محيطي و بهداشتي مصرف اسانسها و رنگهاي شيميايي ابتدا در تهيه مواد غذايي و سپس در توليد مواد آرايشي تدريجاً و تا سال 2000 ميلادي متوقف خواهد شد و به جاي آنها اسانسها و رنگهاي طبيعي به كار گرفته مي شود.
در اين راستا تنها ذكر يك مثال كافي است كه اجبار به كشت صنعتي گياهان دارويي و معطر و اهميت آن را بيان كند.
از هر 1000 كيلو نعنا، 2 الي 3 كيلوگرم اسانس خالص طبيعي به دست مي آيد. مصرف اسانس شيميايي نعنا در ايران در حال حاضر حدود 50 تن در سال است. صنايع غذايي، آرايشي و دارويي كشور ما مي توانند تا دود 200 تن اسانس را در هر سال جذب نمايند. براي توليد اين مقدار اسانس به حدود 000/100 تن نعناي تازه نياز است. اگر بازدهي توليد اسانس از گياه را براي همه يكسان بگيريم و مصارف اسانسهاي ديگر را همانند نعنا فرض كنيم، تنها براي 9 اسانس 000/900 تن گياه تازه لازم است. اگر فرض نماييم كه اين مقدار گياه به صورت وحشي در طبيعت وجود داشته باشد نبايد به جمعآوري گياهان وحشي در اين وسعت اقدام نماييم، زيرا لطمات جبران ناپذيري را به سيستم اكولوژيك وارد خواهيم ساخت.
در نتيجه براي تأمين اين مقدار گياه الزاماً بايد به كشت گسترده گياهان اصلاح شده ژنتيكي كه داراي درصد بالاتري از مواد مؤثرند و مقدار كمتري زمين و هزينه نياز دارند، با استفاده از كشت مكانيزه و اصولي بپردازيم و بدين ترتيب قادر خواهيم بود بدون وارد آوردن لطمه به طبيعت از منافع اقتصادي حاصل از كشت گياهان معطر يا دارويي بهره مند گرديم. لازم به ذكر است كه كشت اين گونه گياهان در انواع متفاوت اقليمهاي حياتي ممكن است. تعداد زيادي از آنان احتياج به آب كم داشته و لذا براي كشت در مناطق خشك و كوهستاني كه ساير محصولات غالباً قابل كشت نمي باشند، مناسبند. مثلاً گياه لاواند كه در مناطق كوهستاني سرد (كه براي محصولاتي مانند پنبه مناسب نيست) مي رويد و يا گياه سنا در كويرهاي مشابه آنچه در اطراف يزد داريم و يا كاسياسنا به همراه چند گياه ديگر به منظور جلوگيري از گسترش كوير قابل ذكرند. از جهت ديگر گياهان دارويي و معطر غالباً چند سالهاند و در محيطهايي كه به علت شستشوي بادي و آبي خاك،كشت گياهان يكساله مناسب نيست، قابل كشت هستند و از شستشوي خاك نيز ممانعت مي نمايند. نوع زمينهاي مورد نياز اغلب براي بسياري از محصولات كشاورزي معمول مناسب نبوده و لطمه اي به كشت آنان وارد نخواهد ساخت.
اگر تنها براي كار اسانس گيري از گياهان 000/900 تن گياه توليد شود و به بهاي هر كيلو 200 ريال در اختيار كارخانجات اسانس گيري گذارده شود، مبلغي حدود 180 ميليون ريال در سال به بخش كشاورزي تزريق خواهد شد. آن هم در شرايطي كه اولاً در بيشتر موارد زمينهاي زراعي درجه دو و درجه سه به اين كار اختصاص خواهد يافت و در زماني از زمين استفاده خواهد شد كه محصولات استراتژيك اغلب برداشت شده و يا هنوز كاشته نشده است و علاوه بر اين دوره رشد و برداشت گياهان مورد نظر كوتاه خواهد بود.
در بخش توليد اسانس هر گاه از 000/900 تن گياه تازه 1800 تن اسانس استخراج شود و متوسط قيمت هر يك كيلوگرم اسانسهاي مختلف در بازار جهاني 100 دلار باشد، اعم از آنكه اسانسهاي توليدي در داخل مصرف و يا صادر شود مبلغي حدود 180 هزار دلار در سال درآمد ارزي به وجود خواهد آمد و مصرف داخلي با واردات جانشين خواهد شد كه تقريباً از نظر ارزش افزوده 3 برابر قيمت مواد اوليه است. علاوه بر اينها، تفالههاي اسانسگيري پس از تخمير و پوسيدگي به عنوان كود مورد استفاده قرار خواهد گرفت كه اگر بهاي هر يك تن آن را 10 هزار ريال فرض نماييم، 9 ميليارد ريال درآمد در هر سال از اين طريق به دست خواهد آمد و يا از تفالهها، پس از خشك شدن مي توان مخلوط با علوفه براي خوراك دام استفاده نمود. تصور مي شود توضيح كوتاه بالا براي توجيه اقتصادي، فني و زيست محيطي كشت انبوه گياهان دارويي و معطر كافي باشد.
تحقيق پروژه توليد دارو با منشأ گياهي و محاسن آن براي مردم كشور
1- كشور ما متأسفانه از نظر نيازمنديهاي دارويي به طور صددرصد وابسته است و كليه مواد اوليه دارويي از خارج تأمين مي گردد.
تحقيق پروژه داروهاي طبيعي قسمتي از كمبودهاي كشور را تأمين و بالطبع بخشي از وابستگي را كاهش خواهد داد.
2- توليد و كشت گياهان ژنتيك براي توليد دارو زمينه ساز اشتغال براي جوانان در تمام نقاط كشور است.
3- فروش و صادرات گياهان دارويي حداقل معادل 200 برابر قيمت نفت مي باشد كه خود مي تواند يك منبع عظيم درآمد ارزي باشد.
4- تحقق اين آرماه به صورت يك هسته مركزي چه از نظر آموزش افراد و چه از نظر گسترش اين صنعت مي تواند نويد آينده اي روشن را براي كشور به همراه داشته باشد، بدين معنا كه در ساير نقاط كشور تدريجاً كارخانجات توليد دارو از منشأ گياه گسترش يافته تا هم صرفهجويي ارزي قابل توجهي را به دنبال داشته باشد و هم از نظر اشتغال جوانان، بخش عظيمي از اين قشر را به اشتغال وادارد و هم بتوان به درمان بيماريها بدون عوارض جانبي داروهاي شيميايي پرداخت.
5- پس از تحقق اوليه واحد داروسازي طبيعي، كشور مي تواند به فروش دانش فني و آموزشي اين تخصص به كشورهاي همجوار مبادرت ورزد و چندين برابر هزينههاي انجام شده را تأمين نمايد.
به دلي مشكلات حمل و نقل، بهتر است كارگاهها كوچكتر ولي به صورت پراكنده در مناطقي كه ماده اوليه موجود است ايجاد گردد ولي در مورد كشت و صنعتها ايجاد كارخانجات بزرگ اقتصاديتر است.
به جهت حمل و نقل آسان اسانسهاي توليدي و اينكه بايستي مواد اوليه زيادي براي توليد يك كيلو اسانس به كار رود، مشكلات حمل و ماده اوليه را بايستي با نزديك بودن به مناطق كشت حل نمود.
با توجه به كم حجم بودن توليدات و قيمت بالاي آنها، امكان صدور اين فرآوردهها به وسيله هواپيما وجود دارد و تاكنون توليدات اسانس كشور با هواپيما صادر شده است. در نتيجه نسبت به محصولات پرحجم ديگر در موقع صدور مشكلات كمتري دارد.
كاشت يونجه
كاشت يونجه در اراضي شيبدار نه تنها باعث اصلاح مناطق سيل خيز مي گردد كه اشتغال موجود را تثبيت و درآمد آبخيز نشينان را افزايش خواهد داد. در اقدامي كه در شهرستان علي آباد كتول واقع در استان گلستان صورت گرفته، بيش از 50 هكتار از اراضي شيبدار و كم بازده استان مصرف شده و بيش از 1000 تن يونجه برداشت شده است. از آنجا كه اين استان دچار مشكل تأمين علوفه مي باشد، اين امر در تأمين علوفه دامي نقش مهمي را ايفا مي كند. آمار نشان مي دهد از هر هكتار زمين شيبدار، 50 هزار تومان سود خالص كسب مي شود كه درصورت كاشت يونجه به 400 هزار تومان رسيده، يعني رشدي 8 برابر داشته است. گفته مي شود كه كاشت يونجه در ديگر اراضي شيبدار كشور نيز سودآوري مشابهي را نشان خواهد داد. ضمن آنكه كاشت لوبيا، نخود و عدس هم نتايج مشابه كاشت يونجه را دربرداشته است. متأسفانه بسياري از كشاورزان از سودآوري زمينهاي شيبدار خود غافلند.
خرما
فراوردههاي خرما
1- شيره خرما
يكي از فراوردههاي خرما شيره خرما مي باشد. خرما با دارا بودن 60% مواد قندي يكي از غني ترين منابع مواد قندي در مقايسه با چغندرقند با عيار متوسط 14-12% و نيشكر با عيار حدود 10% محسوب مي شود.
به ويژه نوع درجه 3 خرما كه داراي بيشترين موا قندي است و اختصاصاً براي توليد و استخراج شيره خرما مناسب مي باشد. شيره خرما با بسته بندي مناسب در بازارهاي جهاني طرفداران زيادي دارد و مي تواند در صادرات غير نفتي كشور نقش بسزايي داشته باشد.
اهداف احداث واحد توليد شيره خرما عبارتند از:
الف- جلوگيري از هدر رفتن ضايعات با ارزش خرما و ايجاد ارزش افزوده قابل توجه.
ب- افزايش صادرات غير نفتي و كسب درآمد ارزي.
ج- تأمين بازار مناسب اطمينان بخشيدن به توليدكنندگان خرما براي فروش محصول.
د- ايجاد اشتغال مستقيم و غير مستقيم.
2- قند مايع خرما
فرآورده ديگر خرما كه بخش اعظم آن را شامل مي شود و در خرماهاي خشك به بيش از 70% بالغ مي شود، قند مايع است. با توجه به اهميت قند موجود در خرما كه احيا شونده مي باشد، به محض تشكيل با يك ملكول آب تركيب و دو نقد منوساكاريد، گلوكز، فروكتوز ايجاد مي شود.
C12H120H+H20 C6H1206+C6H1206
قند مايع در واقع مي تواند يك كالاي جانشين براي شكر باشد و در صنايع نوشابه و شكلات سازي و توليد بيسكويت انواع تافي و كارامل و آبنبات مصرف گردد.