بخشی از مقاله
ارزشها در دفاع مقدس
مقدمه
« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهمدت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذکر فيها اسم الله کثيراً و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز »
در بهمن ماه 1357 تحولي شگرف و معجزه اي الهي در تاريخ ايران بلکه در جهان اسلام و حتي جهان بشريت رخ داد که همه متفکرين و تحليلگران علوم سياسي, تاريخ نگاران و سياستمداران دنيا را به حيرت و تعجب وا داشت, زيرا هيچکس از آنان حتي سازمانهايي نيز که به انبوه اطلاعات بسيار حساس و سري و مجهزترين امکانات تکنولوژيکي دسترسي داشته و از کمک تئوريسين ها و تحليل گران گوناگون بهره مي بردند نتوانستند وقوع انقلاب اسلامي ايران را در اين زمان و موقعيت و
منطقه به اين شکل پيش بيني کنند .عظمت اين انقلاب اگرچه از زواياي مختلفي همچون فروپاشي نظامي شاهنشاهي و رژيمي فاشيست و مستبد که از قدرتمندترين ارتشهاي منطقه برخوردار و مي لياردها دلار درآمد نفت صرف هزينه آن مي کرد و همه دولتهاي مقتدر جهان از جمله آمريکا و انگليس تا پايان کار از او حمايت مي کردند و از اين لحاظ که در اين انقلاب, بر خلاف معمول انقلابها, ملتي با تظاهرات غير ملسحانه و روحيه اي ايثارگر و شهادت طلبانه براي سالها ,از آسايش , رفاه وصيانت از جان دست برداشت تا چيزي را که مي خواست به چنگ آورد و از اين منظر که نظم موجود و پذيرفته شده در روابط بين الملل و بلوک بندي ها و صف بندي هاي تثبيت شده بعد از جنگ جهاني دوم را در هم ريخت, بسيار قابل توجه مي باشد.
ولي از تمام اينها مهمتر, پيروزي انديشه اسلام ناب محمدي ( ص ) در همه ابعاد ايدئولوژيکي, سياسي و فرهنگي بر سلطه فکري , سياسي و فرهنگي استکبار جهاني بود. تفکر و انديشه انقلاب اسلامي که در تمام ابعاد در رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني ( قدس سره ) تبلور مي يافت , او که مردي از دودمان پيامبران و بر شيوه آنان , با دستي پر معجزه و دلي به عمق و وسعت دريا, در ميان مردمي چشم به راه چون آيه رحمت فرود آمد و آنان را تا عرش عزت و
عظمت بر کشيد و با نفس روح الهي اش به پيکر امت اسلامي جان بخشيد و افسون, ياس و ذلت را در روح آنان باطل ساخت. اين تفکر و انديشه متلها را در اقصي نقاط جهان جلب و جذب کرد, استکبار جهاني که از زوال سلطه خويش به شدت نگران شده بود تمام امکانات و توان خود را در مقابله با اين انديشه سعادت بخش و جلوگيري از صدور آن به کار گرفت و از هر نوع توطئه و جنايتي بهره برد و چون از ترفندها و دسيسه ها راه به جايي نبرد با ترغيب و تشويق رژيم بعثي به جنگ
عليه جمهوري اسلامي ايران و سپس حمايت همه جانبه از اين رژيم متجاوز و مفسد قصد براندازي اين نظام را داشت, روستاها و شهرهاي مرزي کشور از زمين و هوا مورد تهاجم قرار گرفت و جنگي تمام عيار بر نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران تحميل گرديد, گستره اشغالگري و تجاوز و قتل و غارت و تخريب منازل مردم و به اسارت بردن آنان و انواع مفاسد و جنايات چکمه پوشان رژيم بعثي عراق قهقهه شيطاني را بر اردوگاه استکبار نمايان ساخته بود, با تدبير و فرمان معمار انقلاب اسلامي , دفاع از کشور و لبيک به استغاثه مردان و زنان مظلوم غرب و جنوب کشور سر لوحه امور قرار گرفت.
جلوگيري از تهاجم ديکتاتور بعثي و دفاع از خواهران و برادران مناطق مذکور کانون توجه ملت انقلابي ما قرار گرفت و اين جز با ايثار و شهادت ميسر نبود, تمام کفر در برابر يک نظام نوپاي اسلامي صف آرايي کرده بودند و سازمانهاي به اصطلاح حقوق بشر در سکوتي مرگبار به سر مي بردند , گويا همه مصممند که اين نور الهي را خاموش کنند ولي نور الهي خاموش شدني نيست.
« يريدون ليطفئوا نورالله بافوافهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون »
حضور جوانان سلحشور, مخلص و شيفته اهل بيت ( ع ) و معتقد به ولايت مطلقه فقيه, جبهه هاي نبرد را تبديل به فضايي معطر به عطر معنويت, تهجد, تسبيح و تداعي کربلا و عاشورا را مي نمود جبهه يک دانشگاه بود و رزمندگان اسلام شيران روز و عابدان شب شده بودند, کيد شيطان و توطئه دشمنان ملت ايران با الطاف الهي و عنايات صاحب اصلي اين کشور حضرت حجه ابن الحسن المهدي ( عج ) خنثي و زمينه صدور انقلاب اسلامي فراهم گرديد, چنانکه امام راحل فرمودند: ما در جنگ انقلابمان را به جهان صادر کرديم.
پس از هشت سال دفاع مباهات برانگيز و افتخار آميز دلدادگان خميني کبير (ره) از مرزهاي ارزشي و حرکت عظيم و با بازپس گيري اراضي اشغال شده و تطهير آن از لوث وجود بعثي ها, اينک دو چيز اين حرکت عظيم و اين دفاع تاريخي را تهديد مي کند, الف : تحريف و سوء استفاده معاندين و دشمنان کينه توز داخلي و خارجي ,ب : فراموشي مجاهدت ها , استقامت ها , فداکاري ها و روحيه هاي ايثار و شهادت دوران دفاع مقدس در ميان خوديها.
دانشگاه , دفاع مقدس, پاسخ به شبهات
در تاريخ تحولات کشورها , نقاط عطفي وجود دارد که به صورت سمبل شادکامي ها و يا تلخ کامي هاي ملي آن کشور خودنمايي مي کند و به همين دليل آن روز يا روزها جشن گرفته مي شود وو پرچمها برافراشته مي شود و يا بالعکس, مراسم سوگ برگزار مي گردد و پرچم ها فرو مي آيد.
هشت سال دفاع مقدس يک مقطع تاريخي درخشان در طول حيات سياسي ايران بوده و اگرچه به دليل تلفات انساني آن, نقاط تلخي به همراه دارد اما از آنجا که اين جنگ صحنه هايي از غيرت ملي و ديني ايرانيان را به نمايش گذاشت, يک مقطع تاريخي فوق العاده مهم بحساب مي آيد که در تاريخ معاصر ايران بي نظير است.
دفاع ملت ايران از تماميت ارضي و حاکميت ملي خود, آنهم در شرايطي که اغلب کشورهاي جهان جانب عراق را گرفته بودند, اين درس را به ساير ملل و اقوام آموخت که روحيه ملي ايرانيان در دفاع از کيان و سرزمين خود بالا است و به همين دليل وسوسه تجاوز به ايران زمين از ذهن آنها پاک شده است.
به رغم دستاوردهاي درخشان هشت سال دفاع مقدس, گاهي اوقات از منظرهاي انتقادي به اين دوره نگريسته مي شود بگونه اي که کل اين دوره و يا فرازهايي از آن مورد سوال جدي قرار مي گرد. استنادات و استدلال هاي غير دقيق و ناديده انگاشتن بسياري از زواياي پيدا و پنهان آن , اين سوء تفاهم را بوجود مي آورد که دفاع ملت ايران در مقابل هجوم نيروهاي عراقي که به نيابت از قدرتهاي استعماري وارد جنگ با نام نوپاي ايران شده بودند, بنياني متزلزل داشته است.
رواج اين ايده ها در ميان نسل نو جامعه ايراني باعث مي شود که آنها با ديده ترديد با يک مقطع مهم از تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي کشور خود بنگرند. از اين رو ضروري است با بررسي هاي مستند و دقيق به بعضي شبهات پاسخ داده شود تا نسل جديد نه تنها دوران دفاع مقدس را نقطه تاريکي در تحولات کشورشان ندانند بلکه آن را نقطه اي درخشان و عاملي براي پيوند نسل ها قلمداد کنند.
نوشتاري که پيش رو داريد بعنوان گامي کوچک در دفاع از خون شهيداني که آگاهانه جان خود را در راه دين و کشور از دست دادند تا ايران و اسلام زنده بماند, سعي کرده است به بعضي از شبهات پاسخ دهد؛ باشد که محققين و مورخين کشورمان به موشکافي دقيق تر اين موضوع بپردازند.
فارغ از ملاحظاتي که در رويکرد نقادانه با ماهيت سياسي وجود دارد, حضور نسل جوان در عرصه سياسي – اجتماعي کشور و توجه و واکنش هاي آن ها نسبت به جنگ نيز بيانگر يک نگرش جديد است که درون مايه آن, تاثيرپذيري از موقعيت ها و فضاي جديد حاکم بر کشور در نحوه نگرش انتقادي نسبت به مسايل و مهمتر از آن, عدم حضور در صحنه در زمان وقوع يک گفت و گو به دست آمده است, تا اندازه اي ابعاد اين مسئله را روشن مي سازد؛ يکي از جوانان در پاسخ به اين پرسش که چه خاطره اي از جنگ داريد, مي گويد:
« اصلا جنگ براي چي شروع شد ؟ چون من اصلا در آن زمان 9 سالم بود. جنگ براي چه چيزي شروع شد ؟ چگونه تمام شد ؟ کي مي خواست تمام شود ؟ آيا اين جنگ به ما, تحميل شد و در اين صورت ما دفاع کرديم و آيا ما خواستار جنگ بوديم ؟ اين چيزي است که اصلا خودم هم درست و حسابي نمي دانم ؛ يعني واقعاً در جريان شروع جنگ نبودم و نيستم و فلسفه آن چه معنايي
داشت براي آنها, به خاطر خودشان مي جنگيدند يا واقعاً به خاطر ايران مي جنگيدند ؟ . . . اين که امام فرمودند صلح جام زهر بود که به من نوشاندند, چرا امام اين احساس را داشت ؟ من هيچ کتابي , هيچ چيزي, هيچ منبعي سراغ ندارم که بدانم افکار سياستمداران ما در زمان جنگ چي بود ؟
يکي ديگر از جوانان اهل اروميه طي مصاحبه اي مي گويد :
من خودم از شهرستان اروميه هستم. درست است که ما سن مان نمي رسيد که در جبهه باشيم, ولي در شهري بوديم که عملا هر روز بمباران مي شد. ما خودمان هشت سال تجربه تلخي از جنگ داشتيم, از ويراني هايش, از عقب ماندگي هايش, واقعاً اين جنگ باعث شدع کشور ما خيلي دچار عقب ماندگي شود. من خيلي دوست داشتم که بدانم اصلا از اول چرا واقعا جنگ شروع شد؟ واقعا ارزش داشت که اين همه مردم ما, اين همه جوانان شهيد شوند؟ واقعا هدف جنگ چه بود؟ خيلي دلم مي خواهد اين را بدانم , ولي تا حالا من متاسفانه اطلاعات دقيقي از جنگ ندارم . »
يکي ديگر از جوانان در پارک ملت با او گفت و گو شد, مي گويد :
« اطلاعاتي که من دارم در حد يک فردي ست که در سال هاي دفاع مقدس در سنين نوجواني بوده, اخبار را از طريق روزنامه ها و تلويزيون تعقيب مي کرده. به نوعي هم با آن قسمت هاي آخر جنگ و موشک هايي که به شهر خورد از نزديک تماس پيدا کرد. اطلاعاتي که در حال حاضر در جامعه وجود دارد, براي افرادي که جريان آن دوران نبودند, خيلي کم است . »
يکي ديگر از جوانان در مورد خاطرات خود از جنگ مي گويد :
« من زمان شروع جنگ يک سال و نيم داشتم, زمان اتمام جنگ نه سال, راستش من بعد از زمان جنگ را بيش تر ديدم تا خود جنگ را. راستش فقط بمبارون ها يادم هست. سحري ماه رمضون را زير بمباران مي خورديم. يادم هست در مدرسه سنگر ساخته شد, يادم هست, پسرهاي همسايه مون شهيد شدن. اصلا نسل جوان که خودم هم جزو آن ها هستم, اطلاع دقيقي از جنگ نداريم. من فقط از جنگ همين يادم هست که مدتي بمباران بود و ما همش دست مامان و بابامونو مي گرفتيم و فرار مي کرديم به اين سوراخ و آن سوراخ. هيچ وقت به اين فکر نکرديم که چرا جنگ مي شد ؟ چرا جنگيدن و چرا کشته مي شن ! »
در اين گفت و گوها تمايل نسل جوان به اطلاع از مسايل حول مسايل مختلفي مانند علت شروع جنگ, ميزان کمک کشورهاي ديگر به عراق, علل طولاني شدن جنگ, علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر, علت پذيرش قطعنامه 598 و مسايلي از اين قبيل دور مي زند, ولي در ميان پرسش ها و نظرياتي که برخي مطرح مي کنند, نکاتي وجود دارد که خاص تفکر و ويژگي هاي فکري اين نسل است و کم تر از گفتمان انتقادي جريانات سياسي, تاثير پذيرفته است. در اين جا به چند نمونه از آنها اشاره مي شود؛
« با دوستان که برخورد مي کنيم, مي گويند, اين جنگ هم ناشي از استکبار بوده , ولي بحث مي کنيم, مشخص نمي شد که اين يک چيزي ست که ما خودمان براي خودمان ايجاد کرديم يا واقعا کشورهايي که توي اين مجموعه قرار گرفتند, دست به دست هم دادند که ما را بکوبند . »
در مورد شعارهاي جنگ و شعار « راه قدس از کربلا مي گذرد » اين پرسش وجود دارد که « آيا در جنگ واقعا چنين اهدافي دنبال مي شد ؟ آيا واقعا هدف آزادسازي کربلا و رسيدن به حرم مطهر امام حسين ( ع ) بود يا اين که براي انگيزه دادن به رزمندگان چنين شعارهايي داده مي شد ؟ »
يکي ديگر از جوانان در مورد هدف جنگ و تحميلي بودن آن مي گويد :
« آيا جنگ به ما تحميل شد ؟ در اين صورت ما دفاع کرديم و آيا ما خواستار جنگ بوديم ؟ اين چيزي هست که من اصلا خودم هم درست و حسابي نمي دانم ؛ يعني واقعا درجريان جنگ نبودم و نيستم و فلسفه اش را هم درک نکردم که چي شد ؟ کي شروع شد ؟ »
مفهوم جنگ را بايد براي همه مشخص کنيم. بايد براي همه اين نسل ها معين که يکي ديگر از جوانان در مورد ضرورت مشخص کردن مفهوم جنگ براي جوانان مي گويد: نيم که ما چه هدفي داشتيم و چگونه به هدفمان رسيديم. آيا ما اصلاً رسيديم يا نرسيديم ؟ چگونه بايد به اين هدف ها برسيم ؟
وي در ادامه نظريات خود, ضمن پذيرش جنگ و دفاع مقدس به عنوان واقعيات غير قابل انکار و ضرورت بيان تاريخ براي نسل جوان مي گويد:
« اگر شما بياييد فقط از جنبه هاي مثبت بگوييد, اين جوان موضع گيري مي کند. شما واقعا اگر در هشت سال هيچ مشکلي نداشتيد, هيچ اشتباهي نداشتيد, پس چرا جنگ هشت سال طول کشيد؟ »
حال اين تحقيق ميداني در گفت و گو با جوانان دستيابي به چند مفهوم بود که بسيار درخور ملاحظه است ؛ نخست , آنکه برداشت از جنگ واکنشي بوده که فاقد خصلت پژوهشي مي باشد . در وتقع بازتاب تلاش براي تحقق ارزش هاي ديني – انقلابي بر اساس الگوي دوران دفاع مقدس همراه با فضاي سياسي حاکم بر کشور و نيز خاطرات جوانان از گذشته ترکيبي از عوامل موثر در ذهنيت و رفتار آن ها را تشکيل مي دهد و در طرح پرسش يا اتخاذ موضع , انتقادي را باز مي تاباند , در واقع موضوع براي جوانان بيشتر احساسي و بر اساس اطلاعات حاصل از شنيده ها و در
برخي موارد نوشته ها مي باشد . به عنوان مثال نظرياتي مانند اين که < ما شعارهايي براي صدور انقلاب داديم که منجر به تحريک عراق شد > يا < تصرف لانه جاسوسي اشتباه بود و منجر به درگيري شدن ما با آمريکا و شروع جنگ شد > يا < ديپلماسي ما ضعيف بود و نتوانستيم از جنگ جلوگيري کنيم » و موارد ديگر حاصل تفکر و تحقيق نيست, ضمن اينکه جوانان فاقد انگيزه لازم براي تحقيق به ويژه در مورد مسايل جنگ مي باشند.
علاوه بر اين, آن چه را نسل انقلاب در مورد ارزش ها و ضرورت هاي تصميم گيري و اقدام در گذشته بيان مي کنند, به دلايلي از جمله تغيير اوضاع و اولويت ها , جوانان
نمي پذيرند. يکي از دلايل عدم پذيرش استفاده از روش هاي غلط در بيان مسايل و به کارگيري احساس و عاطفه به جاي عقلانيت و استدلال مي باشد. مباني و چارچوب فکري و رفتاري نسل جديد تغيير کرده, مسايل گذشته را با زبان گذشته نمي پذيرد و نياز به روش ها و رويکردهاي جديد مي باشد. بر خلاف نسل انقلاب که رخدادهاي داخلي را در پيوستگي با عوامل خارجي تحليل مي کردند, نسل جديد با رويکرد دروني مسايل را تجزيه و تحليل مي کند و تاثير عامل خارجي را بسيار کم رنگ يا اصلا موثر نمي داند. نسل جديد چنين تصور مي کند که « آنچه خواستيم نشد » و
« آنچه که مي خواهيم به دليل جنگ و آثار آن قابل تحقيق نيست » پيدايش چنين وضعيتي موجب شده است, نسل جديد نه حرف نسل پيشين را بپذيرد و نه براي يافتن پاسخ پرسش هاي خود, اقدام به مطالعه و تحقيق کند. در واقع هم زباني نسل جديد با نسل پيشين از ميان رفته است و همين امر دشواري هاي انتقال واقعيات و حقايق دوران جنگ را افزايش داده و بر پيچيدگي آن, افزوده است, در عين حال آنچه نسل جوان در مورد جنگ پذيرفته است و نوعي اتفاق نظر نسبت به آن دارد, دو موضوع مي باشد؛ نخست, آنکه صدام شخصيت جنايت کاري ست و ديگر اين که بايد در برابر تجاوز دفاع مي کرديم و آنچه براي دفاع صورت گرفت, خوب و ارزشمند بود.
علي رغم اين که ملاحظات حاکم بر پرسش ها و رويکرد انتقادي نسبت به جنگ متفاوت است, ولي مساله بي اطلاعي نسل جوان و ضرورت اطلاع رساني به جوانان در مقايسه با پاسخ به جريانات و اشخاص سياسي, کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عبارت ديگر همان گونه که برابر تعريف کلازويتز « سياست » هدف جنگ را مشخص مي کند, رويکرد و پرسش ها و پاسخ ها نيز در چارچوب همين ملاحظه و اساساً در چارچوب ملاحظات و اهداف سياسي صورت مي گيرد. به
همين دليل هم اکنون آثار جنگ فاقد مقالات و کتب مورد نياز براي اطلاع رساني به نسل جوان در سطوح مختلف و با سبک و سياق متفاوت مي باشد. چنين کاستي اي غير قابل اغماض سبب مي شود, در عرصه تشديد مناقشات سياسي، نسل جوان نيز يا در امتداد اين نگرش و همراه و همدل با آن، قرار مي گيرد يا اين كه جنگ و مسايل آن، چهره نامطلوبي در ذهن جوانان ترسيم مي كند و نسبت به آن ، بي زاري و دوري خواهند كرد.
نگرش آقاي هاشمي در همين زمينه قابل توجه است؛ ‹‹ فكر مي كنند، نسل جديدي كه امروز ديگر كم كم به بلوغ رسيده و دنبال فهميدن حقايق است، اين ها را گمراه كنند. چرا جنگ شروع شد ؟ چرا بعد از فتح خرمشهر ختم نشد ؟ چرا ما وارد خاك عراق شديم و خيلي چراهاي ديگر روي جنگ مي گذارند و بي انصافانه ترين حرف ها را مي زنند براي اين كه تاريخ مشعشع كشورشان را لكه دار كنند. تاريخ اين دفاع مقدس مي تواند براي صدها نسل آينده ما هم، وسيله افتخار و روحيه باشد . ››
چنان كه اشاره شد، جنگ و حوادث آن مساله نسل جوان و جديد كشور نيست. در عين حال تصورات و ذهنيت خاصي از مسايل جنگ دارند و مواضع و نگرش خود را به مناسبت هاي مختلف بيان مي كنند. براي نسل پيشين و جريانات سياسي مساله جنگ از منظر اهميت مساله جنگ و نقش و تاثير سرنوشت ساز آن بر روند تحولات كشور يك مساله نسبتا جدي ست، ضمن اين كه بخش اعظم هويت و خاطرات نسل گذشته را تشكيل مي دهد. حال با توجه به اين ملاحظات
چگونه مي توان به نقد و بررسي پرسشهاي جنگ مبادرت ورزيدم. به نظر مي رسد نقد و بررسي و پاسخ به پرسشهاي جنگ تابع نحوه نگرش به جنگ و همين امر بر ماهيت پرسش ها نيز تاثير گذاشته است. وجود دو پديده شاخص در دوران جنگ شامل ‹‹ دفاع ›› و ‹‹ شهادت ›› كه معرف جنگ شكل داده است و چارچوب نظري اين نگرش بر اساس تفسير خاص سياسي – عقيدتي از جنگ به عنوان جنگ تحميلي كه با حمايت امريكا عليه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي انجام گرفت، شكل گرفته است. در اين روند، دفاع همه جانبه ملت ايران و دفع تجاوز و اشغال خاك جمهوري اسلامي همراه با روحيه شهادت طلبي فرزندان اين ملت، در مجموع هويت تاريخي
جديدي را براي كشور و ملت ايران به وجود آورده است كه مقدس است و از افتخارات ملي به شمار مي رود. اين نگرش در آثار جنگ نيز تاثير گذاشته است، چنان كه يكي از نويسندگان در مقاله اي تحت عنوان ‹‹ پاسخ به يك پرسش به نام جنگ ›› مي نويسد ؛
‹‹ اگر چه نمي توان روح ديني حاكم بر جنگ ايران و عراق را انكار كرد، اما مقايسه لحظه به لحظه آن با رخدادهاي تاريخي نظير عاشورا و هم تراز قرار گرفتن شخصيت هاي ديني تاريخ اسلام، سبب شده است كه زبان دفاع مقدس تبديل به گونه اي از زبان ديني شود . ››
در واقع ‹‹ تقدس ›› جنگ به سبب ملاحظات و دلايلي كه وجود دارد، موجب مي
شود پرداختن به آن، به عنوان يك امر با سرسخت ترين و بنيادي ترين احساسات مردمي مواجه شود، زيرا نزديكي به پديده هاي مقدس در واقع مستلزم شكستن مرزهاست و همين امر حساسيت برانگيز است، از اين منظر با توهج به تشابه و هم خواني رخدادهاي جنگ و شعارها و رفتارهاي آن، كه الگو گرفته از عاشورا و كربلاي حسيني ست، نسبت به جنگ با توجه به عواملي كه منجر به تقدس آن مي شود، وجود دارد.
بديهي ست رويكرد عقلاني يا عاطفي در نگرش به مسايل و تقديس يا نقد آن، هر كدام زمينه ها و وضعيت مناسبي را مي خواهد و طبعاً تاثير و كاركرد متفاوتي دارد. فرضاً نگرش مقدس به جنگ يا حادثه كربلا يا نگرش نقادانه و عقل باورانه كاركرد يكساني نخواهد داشت، ضمن اينكه برخورد با پديده هاي مقدس به سهولت امكان پذير نيست.
با اين توضيح اين پرسش هم چنان وجود دارد كه بر اساس چه رويكردي بايد با جنگ ايران و عراق مواجه شد ؟ از يك سو حركت دفاع و شهادت پديده جنگ را با نوعي تقدس همراه مي سازد و از سوي ديگر اين تقدس در پاره اي از موارد موانع از نقد و كالبدشكافي دوران جنگ و تجربه اندوزي براي حال و آينده مي شود. در اين ميان جريانات سياسي با اهداف و نگرشي خاصي جنگ را نقد مي كنند و نسل جوان به گونه اي ديگر پرسش
مي كند، در اين ميان آن چه را كه نمي توان ناديده گرفت، اين است كه نگرش عقلاني به حوادثي هم چون كربلا، يا جن، كاركرد بسيج كنندگي آن را تضعيف مي كند و امكان تاثير روحي – رواني آن و تصرف وجود اشخاص و تحول روحي انسان ها و جوامع را از ميان مي برد. به عبارت ديگر، نگرش عقلاني، تبيين جديدي از موضوع را با فهم و درك خاصي از آن به وجود مي آورد، ولي اين مساله به معناي شخصيت سازي حماسي و ايجاد آمادگي روحي براي پذيرش مفهوم شهادت نخواهد بود.
برخي بر اين نظر هستند كه امروز التهاب دوران جنگ فرو نشسته و ضرورتي دال بر تاكيد بر ابعاد حماسي و عاطفي جنگ با هدف بسيج نيروها براي جنگ وجود ندارد و با توجه به ابهام ها و سوالاتي كه نسبت به ابعاد مختلف جنگ به وجود آمده، اساساً بدون استدلال نمي توان پرسش ها را پاسخ گفت و آن را نقد و بررسي كرد. البته علايمي دال بر شكل گيري نوعي رويكرد عقلاني در تبيين مسايل جنگ و ارائه پاسخ قابل مشاهده است و رويكردها نيز رو به تغيير است. در عرصه سينما ديگر فيلم هاي جنگي همانند گذشته و با يك نگرش كاملاً مقدس به جنگ قابل مشاهده
نيست و متقابلاً فيلم هاي جنگي بيش تر به پيامدهاي جنگ و به مسايل اجتماعي و انساني توجه دارد. در عرصه گفت و گو با مسوولين و فرماندهان جنگ در مطبوعات و صدا و سيما نيز رويكرد نقادانه در تبيين جديد از جنگ به ويژه در سال 1379 كاملا مشهود بود و تدريجاً آثار خود را در زمينه آثار كتبي در مورد جنگ – به معناي اعم – بر جاي خواهد گذاشت.