بخشی از مقاله
چکیده
جرم پدیده هولناکی که پدید آمدن آن چه برای بزهکار و چه برای بزه دیده و همچنین جامعه پیامدهای هولناک و هراس آوری دارد. مطالعات در باب کم و کیف و ابعاد گوناگون جرم را لومبروز از قرن 19 آغاز کرده واین تحقیقات تاکنون ادامه داشته است. زمینه هایی که استعداد بروز جرم را به میزان زیادی افزایش می دهد و در شکل گیری این خلق و خوی تعرض گر نقش دارد یکی از سوالات مهمی است که ذهن مطالعه گران حیطه جرم را همواره به خود مشغول می کرده است. در این میان با نگاهی به گذشته علم و به طور مشخص پس از
بقراط با اصطلاحاتی آشنا برخورد می کنیم (اخلاط، امزاج، ارکان و ...) که گویندگان آنها سعی دارند به شکل های مختلف بگویند این سازندگان بدن انسان در شکل گیری انواع خلق و خوها، احساسات و عواطف (به طور مثال خلق و خوی جرم گرایانه) نقش تعیین کننده ای دارند. هدف از متن پیش رو بازشناسی همین موضوع می باشد. اخلاط اربعه و شکل گیری جرم- آیا بین اخلاط یا طبع های چهارگانه صفرا (گرم و خشک) دم (گرم و تر) بلغم (سرد و تر) و سودا (سرد و خشک) و ایجاد خلق و خوی مجرمانه، کمیت و حتی کیفیت جرم ارتباط
وجود دارد؟ آیا این موضوع در مطالعات جرم شناسی مدرن نیز می تواند جایگاهی داشته باشد؟ پاسخ به این سوالات نیازمند آن بود که به شرح مبسوطی از مفاهیم اصلی اطراف این موضوع پرداخته شود. مفاهیمی مانند شخصیت و ارتباط آن با موضوع مزاج- تشریح شخصیت جنایی و همچنین امزاج و اخلاط اربعه و تحلیل نقش آن در پیدایش بزه- که با دو روش مطالعه کتابخانه ای و میدانی این موضوع در مورد کنکاش قرار داده ایم. مطالعه میدانی از جامعه آماری پانصد نفر زندانی، زندان اصفهان و نیز مشاهده بیش از پانصد نفر مجرم در دادگستری این شهر می باشد. در این پایان نامه توانسته ایم به این نتیجه برسیم که بین مزاج افراد بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معناداری وجود دارد. خروجی حاصل نشان می دهد که فراوانی مزاج دم و صفرا از سایر گروه ها بیشتر بوده و تفاوت معناداری با سودا و بلغم دارد.
واژگان کلیدی: جرم، شخصیت،تیپ، مزاج یا طبایع، اخلاط اربعه.
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
عصر ما، زمان اضطرابها و گسیختگیهاست: دلهرههای دائمی از بدیهایی که بیش از پیش ما را نگران میکنند، گسیختگیهای- بیشتر اخلاقی تا مادی- انسان را به خشکسالی تدریجی عواطف و قحطی فضائل بشری انجامیده است. انسان امروز در خطر غرق در این نگرانیهاست و تنها امید به رهائی از آنچه در دایره زمان با تارهای رنج و زشتی بافتهاند روشنابخش زندگانی اوست.این امید به حقیقت دلبستگی به بقاء صیانت، لیاقت و شخصیت آدمیست که بیش از هر زمان دیگر و به انحاء مختلف در مخاطره کینهتوزیها، عداوتها، حقارتها و جاهطلبیهای فراوان قرار گرفته، به نحوی که انسان متعالی با گریز از خویش و به تمنای وصل وجودی دیگر، به حیات خود ادامه میدهدتا شاید بدیها پایان گیرند و از لابلای بقعههای زندگی نور گرم و روشن وجودش را در بر گیرد و از هراس و دلهره دورش نماید.در میان بدیهای گوناگون که انسان مضطرب و نگران را در بر گرفته، بزهکاری همچنان عامل چشمگیر و
دلهرهآور زمان ماست.وجود «اجتماع» به عنوان یک واقعیت با جریانی دائمی و تقسیم نقش افراد (با این توضیح که برای هرکس حقی وجود دارد و وظیفهای) ایجاب میکند که جامعه در صلح و آرامش به سر برد.به عبارت دیگر جامعه باید «ایمنی دائمی» را در رگهای خود حس کند.اما این آرامش همیشه امکان پذیر نیست، چه« حاشیه نشینان اجتماع» اعم از تهدیدکنندگان امنیت و بزهکاران با یورش به این احساس دائمی، ایمنی آن را به طور مداوم در خطر قرار میدهند.بنابراین«بزهکار» که به زعم جامعه طغیانگریست علیه مصالح عمومی همچنان دوران قدیم«ضد اجتماعی»،« خطرآفرین» و « ترسآور» مینماید. حکایتی است تقریباً بدین مضمون:« هر روز که از خانه برای رفتن به محل کار خود خارج میشدم پیرزن
همسایه را میدیدم که تحمل سالهای طولانی زندگی قدش را خمیده کرده بود و نفسهایش حتی یارای کشیدن بار سبک تن نحیف او را نداشتند و با این همه با سبدی در دست راه کوتاه خانه خود را تا مغازه نانوائی که در چند متری آن قرار داشت دور میزد و دور میکرد و با طی مسافتی چند برابر بیشتر از راه کوتاه موجود، خود را به مغازه نانوا میرسانید.متعجب از این عمل او، روزی سؤال کردم که چرا راه کوتاهتری را که وجود دارد انتخاب نمیکند و خود را بدین رنج و مرارت میکشاند؟
نگاهم کرد و گفت چون نمیخواهم هر روز دیوار زندان را که در کنار خانه ماست ببینم و از کنار آن عبور کنم.»
بی تردید چه کسانی رگهای آزادی خود را بریدهاند و تنفس در هوای باز و آزاد مخارج را با تحمل در محیط غم گرفته و نامطلوب زندان مبادله کردهاند؟ و از زندان، اعدام و دیگر مجازاتهاست که سوالها یکی پس از دیگری به ذهن میرسد:
چگونه است که فردی کلاه دیگری را برمیدارد و یا به ناموس انسانی دیگر ت
جاوز میکند و حیات دیگران را نادیده میانگارد؟ برای چه این کارها را انجام میدهد و در جستجوی چه بدین راه قدم میگذارد؟
بشر از خویشتن میپرسد: چطور میشود که شخص «آزادی» این گرانبهاترین نعمت وجود را بیبها انگارد و کدامین منطق میپذیرد که انسان حیات خود، این شریفترین موهبت را در گروی لحظهای از احساسات خویش قرار دهد و با دست خود پایان بر دفتر زندگی خویش بنویسد؟ و عقل چگونه توجیه میکند تا بشر، آبرو و حیثیت خود را که سالها برای به چنگ آوردن آن زحمت کشیده و رنج برده به سادگی چون کاغذ پارهای در زبالهدان بریزد؟
چه در آنجا که فرد با «دیگری» در کشمکش و خصومت است و چه در اینجا که با « خویشتن» در مجادله و جنگ، ما را به تفکر در پدیده جرم و علل آن میکشاند.
جرم و مجرم هنوز از نگرانیهای عمیق بشر سرگشته قرنی است که تلألؤ خیره کننده علم را در آن میتوان دید.
دلهره جامعه از بزه و بزهکار بیهوده نیست.چه همچنانکه یکی از جرم شناسان میگوید:«همه میترسند از اینکه مالشان را به سرقت برند، به ناموسشان تجاوز کنند، کلاهشان را بردارند و آبرویشان را بریزند و جانشان را بگیرند.» و این ترس نه تخیلی است بافته شده در ذهن و نه تصوری خالی از واقعیت.از سویی ترس و دلهره و از سوی دیگر سؤال و پرسش. چرا جرم و چرا مجرم؟
مروری بر کثرت جرائم در عالم و در کشور ما بازگو کننده این واقعیت است که بزهکاری یکی از بلاهای بزرگ امروز ماست اما چرا جرم – چرای جرم ؟ برخی به دنبال آنند که بفهمند چه علت و یا عللی وجود دارد که در جامعه ای معین و با ساختاری مشخص عدهای با ارتکاب جرائم زندگی میکنند و گاه زندگی خود را نیز برای اینگونه زیستن از دست میدهند و چگونه است که در چنین جامعهای «الف» و نه «ب» آدم میکشد؟و یا «ج» و نه«دال» سرقت میکند؟جامعه در این میان چه نقشی دارد و چگونه میتواند پیشگیری از جرم نماید؟ چرا برخی جرائم بیشترند و برخی کمتر؟چرا برخی از نقاط جرم پرور است و برخی نیست؟چرا مردان بیشتر از زنان مرتکب جرم میشوند؟ و چرا با دوران بلوغ بیش از دورههای دیگر زندگی بحرانی است؟آیا اخلاط و مزاج در شکل گیری جرم تأثیر دارد و آیا بین تیپ های مختلف مزاجی و شکل گیری جرم ارتباطی وجود دارد؟ و بالاخره همانطور که گفته شد چگونه است که مجرم با ارتکاب جرم هم خود را دچار خطر میسازد و هم دیگری را؟ و بسیاری از چراهای دیگر که قرنها بیجواب مانده بود.
علم جوان جرم شناسی کوشش میکند تا به این پرسشها و بسیاری دیگر در حد توان پاسخ گوید.جرمشناسی به عنوان شاخهای از علوم اجتماعی به دلیل تحول سریع علم در قرن اخیر سعی در شناخت علمی قسمتی از مسائل تخیلی بشر کرده و به ویژه همّ خود را بر توجه علل وقوع جرم معطوف داشته است بیآنکه گرفتار تخیلات تازهای شود و یا دستخوش پیشداوریهای زودگذر گردد.در این راه جرمشناسان نه مدعی شناخت همه علتها هستند و نه امیدوار به نتیجهبخش بودن همه درمانها، بلکه کوشش ایشان در حد امکان و استطاعت
کمک به دیگر علما،کارشناسان و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی است تا بتواند اولا با شناختن علل جرم، اقدامات پیشگیرندهای برای مصونیت جامعه از بزه پیدا نمایند و با تفسیر و تجربه نتایج حاصله در تکمیل این اقدامات موفق شوند ثانیاً انسان مجرم را بشناسند و وبدانند برای چه مرتکب جرم شده و چگونه میتوان او را برای بازگشت به جامعه آماده کرد، ثالثاً مجازاتها و به خصوص زندان را با اقداماتی جدی به محیطی درمانی و تربیتی تبدیل کنند تا کیفر بیش از آنکه جرمپرور باشد، اصلاح کننده گردد، که نتیجه این شناخت و درمان هم به نفع مرتکب جرم است و هم جامعه را مصون خواهد داشت و نیز تلاش نماید تا از تدابیر و اقداماتی پیشگیرنده به جای مجازاتها بهرهگیری کنند.
هراس از شناخت درد ما را از برخورد با واقعیات دور میسازد،چه ناشناخته رها کردن ناهنجاریها از ترس مورد سؤال قرار گرفتن و عدم توانایی برای پاسخ دادن بیشتر هراس انگیز است تا شناختن خلل و آسیبها و درمان آنها.
پايان نامهاي كه پيش رو داريد مقدمه و رهنمودي است در اسلوب شناخت عوامل و علل بروز و پيدائي دردها، بيماريها، ضايعات انساني، ريشههاي ناسازگاري و نابساماني و آسيبهاي اجتماعي به نام بزهكاري.
شايد بتوان گفت نگارنده پس از صدها سال بار ديگر سراغ موضوعي شگرف و تأثير گذار آمده است. موضوعي كه اگرچه بسيار تنها و غريب در معركه علم تجربي به گوشهاي رانده شدهاما اين غربت چيزي از تأثيرگزاريش و عمق و نگاه زيركانهاش كم نميكند – اخلاط اربعه – آري، مزاج و اخلاط اربعه تاثير ه بر روي جرم دارد. موضوع اين پايان نامه است، ميخواهيم اين موضوع را مورد بازشناسي قرار دهيم كه آيا بين نبض قوي و پر قدرت (مزاج گرم) و بروز جرم ارتباط وجود دارد؟ آيا بدن افراد سردمزاج و ضربان ضعيف و سست آنها ونوع خاصي از جرمها را در پي خواهد داشت؟
آيا اخلاط اربعه (صفراء – دم – بلغم و سوداء) و نوع خاص از سوخت و ساز يا فعل و انفعالات شيميايي كه بر ميانگيزد با كميت و كيفيت جرم و بزه ارتباط دارد؟ و در ادامه سيستم اسيدي و بازي چيست؟ در اين پايان نامه ابتدا به تعريف جامعي شخصيت دست مييابيم. عناصر و اركان تشكيل دهنده و همچنين انواع طبقهبندي آن را بررسي ميكنيم و در عش دوم به مركز ثقل بحث خود يعني تيپ شناسي يا همان اخلاط اربعه و جرم ميپردازيم.
بسیار واضح است قبل از انکه به موضوع اخلاط یا مزاج بپردازیم باید از کل به سمت جزء برویم. اخلاط و مزاج جزئی از شخصیت محسوب می شود. دانشمندان و پژوهشگران که در طبقه بندی شخصیت و تعریف آن به تأثیر تن و خصوصیات آن توجه داشته اند شخصیت را به مزاج های مختلف طبقه بندی کرده اند. بنابراین مناسب است قبل از ورود به بحث اخلاط و مزاج تعریف جامع و خاصی از بحث شخصیت به عنوان یک موضوع مادر و کلی بپردازیم.
1-2- بیان مسئله
طبق آمار سال 1378 حدود نزدیک به 160 هزار زندانی در زندان های ایران بوده اند که نزدیک به 90هزار تن از آنها درارتباط با مواد مخدر دستگیر گردیده بودند. 10 سال بعد نیز در تابستان 1388 یکی از مسئولین قوه قضائیه کشور اعلام کرد که سالانه هشت میلیون پرونده در دادگستری ثبت گردیده است (عبدی و همکاران،1388). بدیهی است که هر پرونده به طور عادی دو طرف دارد و شاید بتوان گفت 16 میلیون نفر از مردم به دادگستری مراجعه می کنند و این یعنی به طور متوسط حدوداً هر خانوار سالانه یک بار به دادگستری رفت و آمد دارند. اگر این رقم را با رقم مجرمینی که خارج از زندان هستند و ارقام مخفی بزهکاری در ایران بررسی کنیم متأسفانه با افزایش بزهکاری مواجه هستیم که اگرچه نمی توان از لفظ
بحران در حد فعلی صحبت کرد اما شرایط جامعه شرایطی شبه بحرانی را در جامعه ایجاد کرده است که می توان لااقل به نوعی از اصطلاح جامعه جرم انگیز استفاده کرد.
بدیهی است در چنین جامعه ای و انتشار چنین اخباری نیاز به علومی مانند جرم شناسی والبته علوم وابسته بیش از پیش احساس می شود. علومی که مباحث ومفاهیم مربوط به جرم واصطلاحاتوابسته را شرح و بسط دهد. علومی که به سوالات فعالان علوم اجتماعی و علوم انسانی در حوزه پیشگیری، درمان و کنترل جرم پاسخ جامعه و کاملی بدهد- سوالاتی از قبیل:
نحوه تشکیل شکل گیری جرم چگونه است؟
چرا در برخی جوامع یا در برخی قومیت ها جرم بیشتر به وقوع می پیوندد و در بعضی از آنها کمتر اتفاق می افتد؟
چرا مردان بیش از زنان مرتکب جرم می شوند؟
چرا دوران بلوغ بیش از دوران های دیگر بحرانی و مستعد بروز جرم می باشد؟
چگونه است که انسانی با ارتکاب جرم هم خود را و هم دیگری را به خطر می اندازد؟
و بسیاری از سوالات دیگر که دانستن پاسخ جامع و کامل آنها به مدیریت، کنترل والبته پیشگیری از ارتکاب جرم و تدوین برنامه ای در راستای این هدف کمک شایانی خواهد کرد.
علم جوان جرم شناسی همواره کوشش می کند در حد توان به این پرسش ها پاسخ گوید. البته علمای جرم شناسی اذعان دارند نتیجهبخش بودن همه درمان ها و راهکارها منوط به شناخت کامل درد و بیماری هاست. این شناخت کامل هم به نفع مرتکب جرم است و هم جامعه را مصون خواهد کرد. اما واقعاً برای پاسخ به سوالات پیش رو و شناخت کامل درد باید چه کرد؟ چگونه باید درد را واکاوی کرد تا پس توانست مرهمی به کار بخور تولید کرد.
امابه راستی درد چیست؟ شاید بتوان گفت دریک جمله درد یعنی همان عوامل جرم زا یا علل پیدایش جرم و مجرم. همان علل و زمینه ای که از بین الف و ب الف ر مجرم، تبهکار، مرتکب و ب را غیر جرم و سالم می کند. برخی عوامل جرم زا را به این گونه تقسیم کرده اند:
1- عوامل درونی 2-عوامل بیرونی
در توضیح عوامل بیرونی باید چنین گفت که منظور از این عوامل محیط، سطح اقتصاد، فرهنگ و اجتماعی دانست که دراین جا موضوع بحث ما نیست. ما سعی داریم یکی از چندین عوامل دروین را در این پایان نامه به بحث و تبادل نظر بگذاریم.
وقتی نگاهی به سایر عوامل درونی ایجاد کننده جرم نگاه می کنیم شاید بتوان همه آنها را در یک واژه خلاصه کرد. واژه ای که در عین کوتاهی وتلخیص خود بیانگر موضوعات و مفاهیم گستردهای باشد. پس از واکاوی واژه های بسیار جامع ترین و بنیانی ترین واژه همان شخصیت است- شاید بتوان گفت شخصیت و کم و کیف خاص آن محور اصلی عوامل درونی ایجاد گستره جرم خواهد بود- شخصیت علت العلل شکل گیری جرم و مجرم است- در تعریف شخیصت هر کسی به گونه ای سخن گفته است.
اما واقعاً شخصیت چیست؟ چه چیزهایی بر روی هم شخصیت را شکل می دهد؟
مبحث شخصیت و جرم از زمان بقراط تاکنون در تحقیقات، تألیفات و مقالات زیادی توسط دانشمندن گوناگون به تبادل نظر گذاشته شده است و از آن زمان تاکنون این مسأله مطرح بوده است. اما به اعتقاد نگارنده شاید بتوان برای تعریف جامع و کامل شخصیت به تعریف زیر اشاره کرد:
شخصیت را مجموعه ویژگی های جسمی، روانی، عاطفی و اجتماعی در افراد توصیف می کنند و بنابراین آنچه به وجودآورنده این ویژگی ها به شمار می آید شخصیت نامیده می شود.
1-3- پیشینه تحقیق
در ارتباط با زمینه بنیادین پژوهش حاضر تحقیقاتی انجام شده است، سالهايي كه لومبروزو پزشك نظامي، استاد دانشگاه و بنيانگذار انسان شناسي جنايي مولف كتاب مشهور مرد جنايتكار تئوري جرم شناسي زيستي را مطرح كرد. تئوري كه معتقد است مجرمان داراي 20 علائم جسماني و 14 علائم رواني ميباشند. با نگاهي به مجموعه 34 علائمي كه او گفته (نگاه تند و خشمگين، آروااره بزرگ و پرحجم، صورت دراز پهن و بيتقارن، پا بزرگ و بيتناسب، فقدان پيشبيني، خيال پردازي و ...) ميتوان به راحتي اذعان داشت كه او نيز اگر چه با اصطلاحات خودش اما در واقع دارد خصوصيات گرم مزاجان را برميشمرد. به هر حال او اولين شخصي است كه خود ميگويد سالها در ميان اجساد مردگان و زندهها به تحقيق پرداخته تا عاقبت ضمن مشاهده يك رشته نابهنجاريها در پشت سر يا مغز مياني و ... توانسته مسأله طبع را به عنوان منشأ جنايات تدوين و تحليل كند. (كينيا ،1388) پس از او نظريه پردازان
ديگري با نامهاي هوتن، دي توليو، شواب و سازا-پا به عرصه اين دست از مطالعات نهادند اما شايد بتوان از بين همه به دو تن از برترين نظريهپردازان كه تئوريشان شباهت بيشتري به اخلاط اربعه دارد اشاره كرد. «كرچمر و شلدون»، كرچمر در اوايل قرن بيستم ظهور كرده است. او استاد دانشگاه زوريخ آلمان بود. از 167 جلد كتاب كه بيشتر در زمينه علوم رواني مي باشد منتشر شده است. طبقهبندي را كه او از مجرمان ارائه كرده است. در كتابي به نام «ساخت بدن و منش» مورد بررسي قرار داده است همچنين طبقهبندي او پس از همه
طبقهبنديها توجه جرم شناسان بعد از خودش به جلب كرده است. او در اين طبقهبندي از سه تيپ ياد ميكند، تيپ استخواني، تيپ شكمي و تيپ عضلاني يا سخت پيكران- او اينگونه بيان ميكند:
«كه بالاترين رقم تبهكاران مربوط به استخوانيها و پس از آن سخت پيكران و در رديف پايينتر، رقم مربوط به شكميها ميباشد»(كي نيا،1388) او براي استخوانيها و سخت پيكران علائمي مانند : قدي بلند، بدني لاغر، عصلاني نيرومند، استخوان بندي محكم، خيال پرور، پريشان احوال و بدبين را ذكر ميكند كه بعضا با علائم ذكر شده براي مزاج گرم مطابقت دارد. حال جالب آنكه: او وقتي ميخواهد در مورد فربه تنان (يا همان سرد مزاجان) صحبت كند از علائمي مانند: شكم برآمده- سري گرد- عضلاني نرم- انباشته از مواد چربي- بشاش- خوش بين سخن ميگويد، به نظر ميرسد تفاوت با ديدگاه كرچمر با تئوري اخلاط اربعه ناديده انگاشتن مزاج سودا توسط او ميباشد (كينيا ،1383). و اما شلدون آخرين نظريهپردازي است كه ميخواهيم نظريهاش را با تئوري اخلاط اربعه مقايسه كنيم.
صفرا ، سودا ، دم و بلغم که از آنها تحت عنوان اخلاط اربعه یاد می شود در جوامع مختلف نمود عینی داشته است. حسب این موضوع تحقیقات گسترده ای انجام شده است که غالباً موید اثرگذاری در تعیین و تیپ شناسی های شخصیتی و خلق و خوی افراد ایجاد می کند. این مسئله به وضوح در تحقیقاتی که از ابتدا توسط ابن سینا در کتاب «قراضب طبیعیات و الشفاء » (1332-1404 ق) و پس از آن توسط فیلسوف بزرگ ملاصدرا در «اسرارالایان و مفاتیح العیب » (1360-1363) و پس از آن در عصر جدید شاهد تحقیقات گسترده ای توسط دکتر علی ابوالحبیب در سه جلد کتاب به عنوان «دوره طب سنتی و تغذیه و شناخت طبایع» دکتر خدادای در کتاب «کلید ورود به طب قدیم» و دکتر محسن ناصری و همکاران با عنوان «مروری بر کلیات طبع سنتی ایران » و سلسله مقالاتی نیز توسط پژوهشگرانی با عنوان بازخوانی مفهوم مزاج بر پایه پزشکی مدرن و تعریف مزاج در طبع قدیم و مقالاتی دیگر با عناوین مختلف که هر یک به بازخوانی مزاج ، اخلاط و نقش آنها در بدن انسان و از همه مهمتر اثبات علمی مزاج به رشته تحریر در آمده است.
1-4- ضرورت انجام تحقیق
از آنجایی که نظریات گوناگونی (جامع شناسی، زیست شناختی و ...) در مورد جرم، شکل گیری جرم، انواع جرم، و شیوه های کنترل مجرمین تحقیقات گوناگونی انجام داده اند به نظر می رسد بازشناسی تئوری اخلاط اربعه می تواند هم کاربرد و هم جذابیت خاص خود را داشته باشد.
اخلاط اربعه، طبع و مزاج افراد یکی از ابعاد مهم در شکل گیری شخصیت می باشد که همچنین به ایجاد خلق و خوهای متفاوت و رفتارهای گوناگون می انجامد و البته از همه مهم تر روش های شناسایی و نیز کنترل مدیریت آن بسیار به راحتی انجام پذیر است. به اعتقاد نگارنده اثبات ارتباط جرم و مزاج می تواند به اثبات این نکته نیز کمک کند که مزاج های خاص در حالت عدم تعادل می تواند خود را مستعد انجام جرم هایی کند یا به اصطلاح بعضی از مزاج ها جرم خیز هستند. اثبات این مقدمات کمک می کند تا بتوانیم شاید از این گذر و از این نگاه تازه و زاویه جدید پاسخ به پرسش های زیادی در دنیای جرم شناسی بدون پاسخ مانده را پاسخ دهیم.
1-5- اهداف
- نگاهی از زاویه جدید به پدیده جرم، تعریف، شکل گیری آن وتسهیل سازی کنترل جرم و پیشگیری برای ارتکاب آن توسط خود مجرم/ خانواده مجرم / نهادهای اجتماعی
- تحلیل اخلاطی جرم برای اولین بار و ترسیم جدول اخلاط و جرم و تحلیل مزاجی مجرمین و ترسیم نمودارهای تحلیلی مزاج شناسی مجرمین پس از تغییر و مشاهده پرسش نامه های تکمیل شده توسط هشتصد مجرم در مطالعه میدانی انجام شده.
- اثبات ارتباط جرم، شخصیت و مزاج در یک مطالعه میدانی و همچنین تأثیر مزاج بر شکل گیری جرم در شخصیت های مستعد بروز جرم
- ارائه پیشنهاداتی جهت کنترل و پیشگیری برای ارتکاب جرم و کمک به فرد برای تنظیم تعادل اسیدی و بازی جسم خود به نحوی که این امر بتواند به مدیریت فرد بر جرم کمک کند.
1-6- سوالات پژوهش
1- آیا بزهکاران دارای ویژگی های جسمانی و بدنی خاصی می باشند؟
2- آیا بزهکاران دارای خلق و خوی خاصی می باشند؟
3- آیا ویژگی های جسمانی، بدنی و خلق و خوی مجرمان به گونه ای است که بتوان آنان را در طبقه بندی مزاج ها در یک مزاج خاص قرار داد؟
4- آیا مزاج های گوناگون می تواند یکی از زمینه های شکل دهندی جرم محسوب شود.
1-7- فرضیه ها پژوهش
- با مطالعه و مشاهده ویژگی های بدنی و جسمانی بزهکاران به وضوح مشاهده می شود که غالب آنها دارای ویژگی های خاصی می باشند. به طور نمونه می توان قد بلند و کشیده ، لاغر اندام را برشمرد .
- با مطالعه و مشاهده ویژگی های خلق و خوی بزهکاران به وضوح مشاهده می شود که پرخاشگری، ریسک پذیری، اعتمادبه نفس بالا و جنجال و جرو بحث از ویژگی های خاص این گروه از افراد می باشد.
- پس از کنار هم قرار دادن و علائم خاص بدنی، جسمی و خلق و خوی بزهکاران و مطالعه تطبیقی این علائم با علائم مزاج های چهارگانه به وضوح مشاهده می شود این علائم همان علائمی می باشد که در تئوری مزاج های اربعه برای مزاجهای گرم یعنی صفرا و دم آورده می شود.
- از مجموع دو فرضیه قبل می توان این گونه استنباط کرد که مزاجهای گرم زمینه ی مستعددی برای بروز جرم را فراهم و اخلاط گرم نیز امکان بروز آن را بالا می برد.
1-8- روش تحقیق و نمونه گیری
روش تحقیق در هر پژوهش با توجه به نوع موضوع مشخص می شود در پژوهش حاضر به منظور آزمایش تجربی فرضیه های تحقیق با بهره گیری از روش تصادفی ساده سعی شده است که از طریق بررسی ویژگی های شاخصی که هر مزاج دارای آن می باشد ارتباط یا تطبیق این ویژگی ها و علائم در ابعادی از یک شخص مجرم بررسی و ارتباط بین آنها تبیین و تشریح شود. روش نمونه گیری در این پژوهش برای گروهی از زندانیان زندان اصفهان به صورت انتخاب تصادفی بوده است بدین صورت که از میان مرتکبان جرائم عمد از هر دو جنس مرد
و زن به صورت تصادفی انتخاب شدند سپس پرسش نامه ای که توسط گروهی از پژوهشگران عرصه ی طب تائید و جهت بررسی ویژگی های مزاج شناسی افراد از آنها استفاده شده است.در شرایط محیطی یکسان در میان پانصد نفر از زندانیان توزیع و اجرا شده در این پرسش نامه که نمونه ای از آن در پیوست آمده است فرد پاسخگومی تواند از میان سایر علائم و نشانه های موجود آن دسته از علائم و نشانه هایی را که به آن احساس قرابت بیشتری می کند را علامت بزند این پرسشنامه حاوی مقیاس هایی برای سنجش علائم ظاهری اعم از : دمای بدن ، اندام ، حرکات بدنی ، اعضاء ، وضعیت بیماری ، سازگاری با دمای محیط ، موی سر ، پوست ، رگ های زیر پوست و همچنین سنجش خلق و خو شامل : پرخاشگری ، ریسک پذیری ، جدال و جر و بحث ، و بلندپروازی طراحی گردیده است.
1-9- ساماندهی تحقیق
در فصل اول، کلیاتی از قبیل ضرورت و اهمیت انجام تحقیق ،سوالات و فرضیه های پژوهش بررسی خواهد شد، و از آنجایی سخن گفتن در باب شخصیت برای داخل شدن در بحث اصلی یعنی امزاج و اخلاط بسیار ضروری است و به همچنین که امزاج و اخلاط یکی از ابعاد تشکیل دهنده شخصیت به شمار می آیند این ضرورت دو چندان می شود. که در فصل دوم و سوم به طور تقریباً مفصل به شرح مفاهیمی در حوزه شخصیت و سپس ارتباط شخصیت و جرم پرداخته ایم. مفاهیمی مانند: عواملی که به وجود آورنده شخصیت هستند کدامند؟
دو مفهوم جرم و شخصیت چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ ابعاد شخصیت چیست؟ مختصات اصلی شخصیت مجرم کدامست؟ و مفاهیمی از این قبیل.
اما در فصل چهارم پایان نامه مسیر مطلب به کدام سو خواهد رفت؟ ما دراین فصل پس از واکاوی و شرح نسبتاً مبسوط مسأله شخصیت به عنوان عوامل درونی و بستر شکل گیری جرم به موضوع دیگری پرداخته ایم که در واقع سنگ بنا و محور اصلی سخن ما در این پایان نامه است. آن موضوع عبارتند از امزاج یااخلاط اربعه- (صفرا، دم، بلغم، سودا)- امزاج را بسیاری از صاحبنظران به عنوان یکی از ابعاد یا شاخه های شکل دهنده شخصیت می دانند و همان گونه که در لابه لای سطور این پایان نامه بارها به آن اشاره کرده ایم هر مزاج خاصی منجر به ایجاد خلق و خوی خاصی نیز خواهد شد.
به این ترتیب که مزاج به عنوان یکی از ابعاد شکل دهنده شخصیت منجر به ایجاد خلق و خویی خاص و آن خلق و خو نیز بنا به ماهیت خود فرد را سمت جرم (بیماری) یا سلامت خواهد برد. باید اعتراف کنیم که ورود به دنیای مزاج و پا نهادن به عرصه اخلاط مخاطب خود را با مجموعه ای از لغات، اصطلاحات و واژگان خاصی روبرو می کند که شرح و بسط آن نیازمند حوصله و وقت بسیار است. این همان محتوای اصلی فصل چهارم است.
در این فصل مبانی فیزیولوژی و حقیقت مزاج، مزاج و جرم، مزاج و شخصیت، اخلاط اربعه و ... سایر مفاهیمی است که به بحث و تبادل نظر گذاشته شده است. مخاطب قرار است با مطالعه و بررسی عمیق این فصل ارتباط عمیق و وسیع که بین مزاج، شخصیت و جرم وجود دارد را کشف کند و از این دریچه جدید و بکر به موضوع جرم و شکل گیری آن نگاهی بیاندازد. فرامومش نکرده ایم و در سطور اولیه فصل اول (صفحات قبل) قرارمان این بود که عوامل درد را بشناسیم تا بلکه از این گذر محققان بعدی بتواند فکری به حال درمان بکند. در این فصل نوع خاصی از مزاج به عنوان یکی از عوامل موثر بر شکل گیری درد (جرم) بررسثی و معرفی گردیده است. اما موضوع به همین جا ختم نمی شود بلکه در فصل چهارم آنچه بیان کرده ایم را به بوته آزمایش گذاشته ایم. در فصل چهارم تحلیل آماری و تفسیر و نتیجه گیری پرسش نامه هایی که ماحصل مطالعه میدانی و از حدود پانصد زندانی شهر اصفهان اخذ شده میان گردیده است. نمودارهایی که در آن مزاج، تیپ ، اندام و حرکات جسمانی فیزکی، خلق و خوی و حالات روانی مجرمان تحلیل و تفسیر شده است. در پایان این فصل نیز شیوع مزاج خاصی از بین امزاج اربعه به وضوح بیان شده است.
همان گونه که در آغاز این فصل نیز اشاره کردیم قسمتی از اهداف صریح و روشن ما از موضوع ارائه شده در واحد پایان نامه این بود که آیا مجرمین دارای مزاج خاصی هستند؟ و یا به عبارتی آیا مزاج خاص از بین مزاج های چهارگانه امکان بروز جرم را افزایش می دهد؟ که خوشبختانه با تحلیل نمودارهای آماری پاسخ خود را یافته و به هدف خود رسیده ایم.
1-10- نگاهی ویژه به تعریف اصطلاحات تخصصی
در نوشته پیش رو و درجای جای نوشته ها به واژه هایی برمی خوریم که در این قسمت بطور خلاصه توضیح مختصری داده می شود.
- شخصیت: مجموعه تفکیک ناپیر آن خصایص بدنی و نفسانی ااست که شناخته دوستان نزدیک شخص یا به عبارت دیگر نقاب یا ماسکی است که فرد برای سازش با محیط که در حقیقت نوعی بازیگری در صحنه زندگی است به چهره خود نهاده است.
- جرم: دریک تعریف کوتاه و مختصر جرم در معنی عام کلمه فعل یا ترک فعل انسان است که جامعه آن را به دلیل اخلال در نظم اجتماعی و به قید ضمانت اجرای کیفری منع کرده است.
- تعادل اسید و بازی: هنگامی که از تعادل اسیدی و بازی صحبت می شود منظور تنظیم غلظت یون هیدروژن در مایعات بدن خصوصاًدر مایع خارج سلولی است ک افزایش غلظت یون گفته شده باعث بسیاری از ناراحتی های عصبی و پرخاشگری های گسترده می شود.
- PH:PH عبارت است از غلظت یون هیدروژن در مایع خارج سلولی که بر اثر تغذیه ای که انسان می خورد و واکنشهایی در بدن صورت می گیرد که این واکنشها را تغییرات PH میگویند.
- مزاج: در لغت به معنی در هم آمیختن است و در طب سنتی ایران به مفهوم کیفیت یکسان و جدیدی است که درنتیجه ی آمیختن ارکان با یکدیگر و فعل و انفعال آنها در یک جسم مرکب به وجود می آید.
- خلط: خلط ماده ای است مرطوب و روان که می توان آن را در درون رگها در نظر گرفت و یا خارج ازعروق و در فضاهای میان بافتی و یا داخل ریه ها.
- مزاج صفرائی: صفرا گرم و خشک است و در تجزیه و ترکیب مواد در بدن تأثیری بسزا دارد و تجزیه و جذب چربیها را تسریع می کند. صفرا ماهیچه دفع را تحریک و احساس دفع بوجود میآورد و گرمای تابستان مقدار صفرای بدن را افزایش می دهد. صفرا همان زرد آب (زهره) است که تلخ مزه است مایعی است به رنگ زرد طلائی (یا سبز) که توسط یاخته های جگر سیاه (کبد) ساخته و ترشح می گردد و از طریق مجاری آن، در کیسه صفرا ذخیره می شود. هنگام هضم غذا مقداری صفرا از کیسه آن تخلیه شدهو به اثنی عشری می ریزد. مقدار ترشح روزانه صفرا حداقل 700 و حداکثر1200 میلی لیتر می باشد، 94% آن بوسیله مخاطهای انتهای روده کوچک جذب و وارد سیاهرگ باب واز آن طریق دوباره به کبد بر می گردد. و به همین ترتیب گردش رودهای جگری دارد.
- مزاج دموی یا خونی: طبیعت و مزاج گرم و تر: رنگ صورت و چشم سرخ و تیپ شخصیتی: خونگرم، شوخ، برون گرا، سرحال، سرزنده، معاشرتی، رنگین بودن ادرار، درد و تب وجود دارد و یا به عبارتی این خلط قسمت اصلی خون بوده و رنگ آن صورتی است که گلبول های خونی خصوصاً RBCها و مواد دیگری از خون همچون میوگلوبینو هموگلوبین این قسمت از خون را می سازد کار خلط دم که بیشتر از عنصر هوا درست شده است.
- مزاج بلغمی: بلغم دارای 90% آب، 7 تا 8 درصد پروتئین، مواد قندی، مواد روغنی، مواد معدنی، آنزیم، استن، اسید اکسالیک، اسیدلوریک ایندیکان بی کربنات، بیلی روبین، کراتین، گاز کربنیک، کلسترول و نمک طعام می باشد.. بلغم مایعی شفاف و تقریباً مانند سفیده تخم مرغ است که در مجاری خاص بدن آدمی به نام مجاری لنفاوی همواره در گردش می باشد. و اما مقداری خون بدون گویچه های سفید و سرخ از جدار مویرگهای آن عبور کرده وارد بلغم جاری بدن می شود. مقدار بلغم بدن انسان در روز بین 3 تا 4 لیتر است ودر هر میلی لیتر بلغم حدود 7 هزار لنفوسیت وجود دارد که مقدار زیادی از آنها از جدار مویرگهای ویژه خون وارد لنف می شوند و مقداری هم از غدد لنفاوی منشأ گرفته اند. جدار برخی از مجاری لنفاوی سست، نازک و نامنظم است و قطر دهانه این مجاری بین یک تا ده میلی متر می باشد و انتهای آن ظاهراً بسته و مانند شبکه مویرگهای بدن آدمی به هم پیوند ندارند.
- مزاج سودائی: سودا واژه عربی به معنی سیاه می باشد. حکیم ابن سینا در قانون چنین فرمود: سودا ترکیبی است قهوه ای مایل به سیاه غلیظ تر و سنگین تر از صفرا، خون و بلغم است و مزه ای ترش (اسیدی) دارد (احتمالاً کلمه اسید هم از سودا مشتق شده) که توسط یافت های جگر ساخته شده بخشی از آن در خون جریان می یابد و بخشی دیگر در طحال ذخیره می گردد و دارای طبیعت سرد و خشک است (مثل خاک) مصرف مواد ترش مثل سرکه انگور و نظایر آن مقدار سودا را در خون افزایش می دهد و هرگاه مقدار زیادی سودا در اثر اختلال جگرو طحال یا بسته شدن رگها و مجاری آنها در خون افزایش یابد ادرار، پوست و مخاط و مدفوع آدمی را تیره مایل به سیاه می کند.
فصل دوم
ماهیت شخصیت
2-1- تعریف شخصیت
بسیار واضح است قبل از آنکه به موضوع اخلاط یا مزاج بپردازیم باید از کل به سمت جزء برویم. اخلاط و مزاج جزئی از شخصیت محسوب می شود دانشمندان و پژوهندگان که در طبقه بندی شخصیت و تعریف آن به تأثیر تن و خصوصیات آن توجه داشته اند شخصیت را به مزاج های مختلف طبقه بندی کرده اند بنابراین بسیار مناسب است قبل از ورود به بحث اخلاط و امزاج تعریف جامع و کاملی از بحث شخصیت به عنوان یک موضوع مادر و کلی بپردازیم.
یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریههای مربوط به آن است، و میتوان به جرأت گفت که آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام میبخشد و به آنها معنی و مفهوم روشنی میدهد تفسیر این یافتهها و مطالعات در سایه نظریه شخصیتی منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد آن توجیه و تبیین کند.
به اعتقاد نگارنده علیرغم مسلک بودن شخصیت به عنوان یکی از مسائل مهم و با اهم مسائل روانشناسی، این مفهوم مانند مفاهیم دیگری چون غریزه، رفتار، انگیزه، خودآگاه،
ناخودآگاه و... در دانش روانشناسی دارای تعریفی واحد که قابل پذیرش قاطبه روانشناسان باشد، نیست صرف نظر از تعریفی که از لغت نامه ی دهخدا که به معنی «شرافت ، رفعت وبزرگواری» یاد می شود (دهخدا،1372) .مفهوم شخصیت با توجه به دیدگاههای روانشناسان در مورد انسان و رفتار او تغییر کرده و به شکلی خاص ارائه میشود.تا کنون تعاریف متعدد و مختلفی از شخصیت ارائه شده که هیچکدام از آنها به عنوان تعریفی واحد و مورد اتفاق از طرف روانشناسان پذیرفته نشده است. در آغاز کار ضرورت ایجاب میکند از شخصیت تعریفی به عمل آید. درباره شخصیت بر حسب نظرهای مختلف در روان شناسی تعاریف گوناگونی به عمل آمده است که تعریف زیر تا حدودی جامع به نظر میرسد :
«شخصیت عبارت است از سازمان متکاملی مرکب از خصائص بدنی و روانی آدمی اعم از ذاتی و مکتسب که جمعاً معرف هویت فرد آدمی است و او را از سایر افراد جامعه به طور روشن متمایز میسازد. شخصیت حقیقتی است واحد و غیر قابل تقسیم که چگونگی سازگاری اختصاصی فرد آدمی را با محیط و اجتماع تعیین میکند»(کی نیا، 1383)
بنابر این تعریف :
-همه افراد آدمی دارای شخصیت هستند زیرا هر کس دارای خصوصیات زیستی و روانی است و شخصیت از این رهگذر عام است و همه افراد در برابر قانون متساوی شناخته میشوند و قاضی مسلمان، مدعی و مدعی علیه را به یک چشم مینگرد اگر چه مدعی، شخصیتی چون علی (ع) باشد و مدعی علیه فرد غیر مسلمان. (مطهری،1342)
پیامبر گرامی اسلام، بلال سیه پوست ، سلمان فارسی و عمار یاسر را به حکم داشتن شخصیت انسانی و مسلمان با توانگران و ثروتمندان عرب برابر کرده و به حکم تقوا و فضیلت بر آنها برتری داده و به جهانیان اعلام داشته :«سیاه پوست، حبشی و آقای قریشی در پیشگاه خداوند و حق و عدل هم ارز و از حیث حقوق عمومی برابرند.»(کی نیا ، 1383)
- شخصیت یک ارگانیسم یا سازمان پیچیده ، زنده و پویای دستگاه متحد بدنی و روانی فرد آدمی است که برای هدفی معین به وجود آمده و با نیروی غرایز و استعداد قبلی و ابتکار و هوشمندی و سایر صفات اختصاصی به سوی آن هدف پیش میرود وضمن مراجعه با واقعیات و در سایه تجربه اندوزی و چشیدن سرد و گرم روزگار به خویشتن سازی و خودشکفتگی و ارتقاء میپردازد و همواره برای حفظ خویشتن کوشاست.
- شخصیت انسان، سازمان متکامل است هر انسان نه فقط دارای شخصیت است که منشا حقوق و تکالیفی میشود بلکه شخصیت او سازمانی است متکامل. علاوه بر رشد بدنی که از وجوه مشترک بین او و سایر جانوران است و مراحل نوزادی، کودکی، بلوغ، نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، کهولت را یکی پس از دیگری پشت سر مینهد و از این رهگذر دائم در تغییر و تحول است. از نظر روانی نیز با ملاحظه ارتباط موجود بین تن و روان شخصیت او در تحول و تکامل است. علاوه بر غرایز و احساس و ادراک و عواطف دارای انگیزههای متغییر و فزایندهای است که او را به سوی تحول و کمال سوق میدهد و موجب رشد و نمو و شکفتگی شخصیت وی میشوند.
- شخصیت هر کس از دو جنبه جسم و جان او یا از دو نظر زیستی و ورانی قابل توصیف است :
- از نظر زیست شناسی که ظاهر انسان را توصیف میکند و به شرح وظایف اعضای بدن او میپردازد به جنس (مرد-زن)، سن (نوزاد، کودک، نوجوان، جوان، میانسال، پیر، کهنسال)، نژاد (سفیدپوست-رنگین پوست) و اندام (بلند بالا-متوسط القامه-کوتاه قد-چاق-میانه- لاغر) چهره (زشت و زیبا) و دیگر خصوصیات ... این خصوصیات مواد خام شخصیت را تشکیل میدهد.
طبقه بندی رفتار انسانی بر حسب مزاجهای چهار گانه که بقراط بنیان نهاده که بعداً بحث خواهد شد تا انسان شناسی سزارلومبروزو و تیپ شناسی زیستی که پیروان هم وطن این استاد ایتالیائی مانند «پنده» و «دی تولیو» پس بنیان گذاردهاند به علاوه تیپ شناسی کرچمر آلمانی «هوتن» و «ویلیام شلدن» آمریکائی و تیپ شناسی بر پایه فعالیتهای غدد بسته همگی رفتارها و ویژگیهای انسانها را از روی اندام و خصایص زیستی مورد بررسی قرار دادهاند و بین سیرت و صورت رابطه تقریبی و نسبی به دست اوردهاند که علی الاصول موید ارتباط تن و روان است.
- از نظر روانی نیز به قوای عاقله و عواطف وتمایلات و نیروی ارادی و سلوک و رفتار عنایت میشود.
تمام این عناصر، کم وبیش با شدت و ضعف و درجات متفاوت ، حتی در دو سوی مخالف، همگی در افراد بشر موجود است و هر کس از آنها، از نیک یا بد برخوردار است. اگر همه افراد آدمی با شخصیت هستند و از این حیث وجه مشترک با یکدیگر دارند و از نظر حقوقی برابرند ولی در عین حال اختلافی هم چه بدنی و روانی، چه مادرزاد و موروث و چه آموخته و مکتسب آنها را از یکدیگر مشخص و ممتاز میسازد.
امروزه منش شناسی و رفتارشناسی یا روان شناسی سلوک و رفتار یا رفتارگرائی از رشتههای روانشناسی محسوب میگردند که مش و رفتارهای انسانی را بر پایه عوامل گوناگون روانی مورد بررسی قرار میدهد.
شدت و ضعف عناصر تشکیل دهنده شخصیت در میان آدمیان ، با توجه به کثرت تعداد این عناصر به حدی است که موجب وجه تمایز هر فرد آدمی از دیگر آدمیان میگردد. این نتیجه متمایز که «منش» نامیده میشود سبب میگردد که هر ادمی در برابر محرکی واحد، واکنش مخصوص به خود نشان دهد. زیرا آدمیان اگر چه همگان دارای شخصیت در مفهوم خود هستند ولی همگی دارای منش واحدی نیستند و هر کس در برابر فشار محرکهای خارجی واکنش متفاوت از خود بروز میکند.
- از محسنات تعریفی که درباره شخصیت عرضه شده است جامعیت نسبی آن است به این معنی که شخصیت به عنوان موجودی در خلا و به صورت آفریده مستقل و تنها فرض نشده است.
بنا بر آنچه گذشت این تعریف، هر چند که کامل نباشد و بهتر از آن بتوان تعریفی از شخصیت به دست داد معهذا از تعریفی که ویلیام شلدن روان شناس از شخصیت نموده است مناسبتر است زیرا بنا بر گفته او «شخصیت سازمان زنده جنبههای ادراکی، انفعالی، ارادی و بدنی فرد آدمی است.» (سیاسی، 25،1349)
در اینجا به بیان دو مورد از آنها که میتوان به عنوان دو قطب یک طیف از بینشهای روانشناسان در مورد انسان و رفتارهای او تلقی شود اکتفا میکنیم. در یک قطب بینشی قرار دارد که جهان درون انسان را اصیل دانسته، رفتارهای او را در سایه این بینش تفسیر میکند، و در قطب دیگر بینشهای حاد رفتارگرائی قرار دارد که عالک درون انسان را غیر قابل مطالعه پنداشته و همه را در رفتار و واکنشهای ارگانیزم در مقابل محیط تحلیل میکند.تضاد بینشهای درونگرایانه و برونگرایانه در روانشناسی موجد بروز دیدگاههای بسیار متضادی در مباحث مربوط به رفتار ور شخصیت شده است.
آلپورت روانشناس متخصص شخصیت در 1961م، با تأکید بر شخص و اهمیت او در مقابل محیط تعریف زیر را از شخصیت ارائه کرده است:
« شخصیت عبارت است از سازمن پویای درون فرد، که ( این سازمان) مشتمل است بر آن دسته از سیستمهای روان- تنی که رفتارها و افکار ویژه انسان را معین میسازند.»( احمدی9:1390 ).
چنانکه ملاحظه میشود در این تعریف شخصیت، سازمانی درونی بیان شده که افعال و افکار ویژه انسان را تعیین میکند.آلپورت در این تعریف تلاش دارد این نکته را نشان دهد که رفتارهای به ظاهر پراکنده انسان، در مجموعهء واحدی قرار میگیرد که این مجموعه مفسر تمامی آن رفتارهاست.از سوی دیگر آلپورت معتقد است که شخصیت نه یک مفهوم کاملاً روانی و نه یک مفهوم کاملاً زیستی است.او معتقد است که بدن فیزیکی انسان بر روی روح و روح نیز متقابلاً بر جسم تأثیر میگذارد و سازمان شخصیت شامل عمل نتقابل روح و بدن است.