بخشی از مقاله

بررسي زمينلرزه هاي باستاني و تاريخي گسترده كپه داغ بيانگر فعاليت لرزه اي در تمام بخشهاي خاوري ( مشهد)،مركزي ( قوچان ) و باختري ( گرگان) اين ناحيه مي باشد. وقوع زمينلرزه هاي شناخته شده، درطول زمان، از دوره هي بسيار پيشين ( 4000سال قبل ) تاسدة اخير نيز نشان دهندة گسترش فعاليت لرزه اي در طول زمان مي باشد. رويداد زمينلرزه هاي 2000B.C آق تپه و 10BC-AD10 نساء در منطقه عشق آباد نشان دهندة فعاليت لرزه اي در راستاي اين بخش از پكه داغ ( گسل اصلي كپه داغ ) است. اين دو ميدان با فاصله زماني حدود 2000 سال به همراه رويداد1948 عشق آباد (Ms7.2 ) ، مشخص كنندة بيشينه دورة بازگشت 2000 ساله براي اين قسمت از پكه داغ مي باشند ( Beberian and Yeats.2001 ) . گسل اصلي مشخص شده براي اين ناحيه گسل اصلي كپه داغ و گسل هاي تراستي فرعي مي باشند. كه احتمالاً مسبب دو رويداد اول و نيز رويدار 1948 مي باشند.

از آنجا كه تقسيم دگر شكلي بصورت امتداد لغر و راندگي دراين بخش از كپه داغ
(area zource ) مي باشد و نه خود گسل اصلي كپه داغ به تنهايي ( Berberian and Yeats .2001 ) زمينلرزه هاي 874 ،1436،1498 گرگان ( جرجان) با فاصله زماني 562 و 62 ، در جنوب گنبد كاووس و در راستاي گسل خزر روي داده اند. زمينلرزه 1470 نيز در شمال گنبد كاووس، در ميانه دشت پهنه كواترنر روي داده است. ثبت زمينلرزه هاي 1436، 1470 ،1498 با فاصله زماني 34 و 28 سال را مي توان ناشي از اهميت گرگان در اين دوره زماني دانست. اينكه چرا براي دوران هاي ديگر اطلاعات همساني در دست نيست روشن نمي باشد، شايد پيش از اين بروز ناگهاني و تمركز فعاليت لرزه اي و نيز به دنبال آن، يك آرامش لرزه اي واقعي وجود داشته است ( امبرسز و ملويل، 1982 ).


زمينلرزه هاي 1673 وم 1687 مشهد با فاصله زماني 15 سال، و با احتمال رخداد بر روي گسل كشف رود، مشخص كننده لرزه خيزي و فعاليت اين ناحيه مي باشند. اطلاعات من لرزه اي اندكي از اين دو زمنيلرزه و زمينلرزة 1780 خراسان كه محل رويداد آن شناخته نيست، وجود دارد.
منطقه سما بجنورد با زمينلرزه هاي 943 سملقان و 1810 غلامان مشخص مي گردد. نبود داده هاي لرزه اي طولاني مدت مابين اين دو زمنلرزه ( 867 سال ) به تنهايي گوياي نبود فعاليت لرزه اي اين ناحيه نيست .


پهنه قوچان از فعاليت لرزه اي نسبتاً بالايي در سده نوزدهم ( بر خلاف نبود داده هاي لرزه اي پيش از آن ) برخوردادر بوده است. فعاليت لرزه اي اين ناحيه در اين الگوي كاملاً منظمي از نقطه نظر مكان و زمان رخدادها نشان مي دهد. زمينلرزه هاي 1833 ، 1851 ،1871 ، 1893 قوچان با فاصله زماني حدود 20 سال با تغيير مكان متناوب در شمال و جنوب قوچان روي داده اند.


زمينلرزه 1833 د رپهنه قوچان و ناحيه شمال آن روي داده است ، سپس رويداد 1851 پس از گذشت حدود 20 سال در پهنه جنوب قوچان – معدن رخ داده ايت . مجدداً زمينلرزه 1871 در شمال قوچان رخ داده و باعث ويراني قوچان ونواحي شمالي آن گرديده است. به دنبال آن رويداد هاي 1893 ، 1895 مجدداً در ناحيه جنوب قوچان و پس از گذشت مدت زماني در حدود 20 سال ، روي داده اند و سرانجام اگر زمينلرزه 1929 شمال قوچان ( باغان) را نيز درنظر بگيريم ، اين چرخه لرزه اي كامل مي گردد.

بدين صورت اين چرخه لرزه اي در پهنه قوچان ، روي داده است. نكته قابل ذكردرمورد زمينلرزه هاي شمال قوچان ( 1833 ،1871 ) اين است كه به احتمال زيا اين زمينلرزه ها برروي يك گسل منفرد ( گسل قوچان در برخي نوشتارها ) روي نداده اند، بلكه بر روي گسل هاي مختلف اين پهنه ( خاور- باختر تورانلو، بي بهره ) و بايك جابجايي بر روي گسل ها از خاور به باختر رخ داده اند تا سرانجام در زمينلرزة 1929 ، گسل باغان در باختر پهنه گسلي شمال قوچان دچار گسيختگي گرديده است.


جابجايي واحدها و ساختارهاي زمين شناسي در راستاي گسل هاي پهنه شمال قوچان نسبتاً برابر است و همگي آنها را در قسمت جنوبي خود رسوبات كواترنر دشت قوچان را قطع مي كنند، به همين دليل مي توان انتظار داشت كه همه آنها فعال باشند و زمينلرزه هاي مذكور به دليل جنبش در راستاي تك تك آنها پديد آمده باشد.
جنوب قوچان- كليدر واقع مي شود و گستره كلانلرزه اي زمينلرزه هاي 1893 و 1895 با اندك جابجايي نسبت به رويداد 1851 در باختر آن واقع مي شوند. البته گسل شناخته شده اي در راستاي پهنه كلانلرزه اي رويداد هاي 1893 و 1895 وجود ندارد ولي خطواره هاي واضحي در اين راستا بر روي تصاوير ماهواره اي و مدلهاي رقومي ارتفاعي مشاهده مي شود، و نيز اگر كسل باغان را بصورت خطواره اي در راستاي خود ادامه دهيم پس از عبور از دشت قوچان و دره اترك، در راستاي ناحيه كلانلرزه اي زمينلرزه هاي 1893 ،1895 وارد پهنه جنوب قوچان مي گردد.


ثبت مكتوب فعاليت هاي لرزه اي در ايران از ميانه سده هشتم ميلادي آغاز گرديده است. در قوچان از حدود سده 8 تا سده 19 كه چرخه لرزه اي آن رخ مي دهد، يعني حدود 1100 سال احتمال وجود آرامش لرزه اي مابين چرخه ها وجود دارد.
اين الگوي لرزه اي را مي تون به تقسيم دگر شكلي و لگوي واتنش در منطقه و نيز تأثير بار گذاري ناشي از جنبش گسل هاي مجاور هم نسبت داد.
در گرگان وكپه داغ ، كه در آن راه هايي به شمال و به سوي خوارزم و نيز راه هاي جداگانه اي از بسطام ( شاهرود) به طوس و نيشابور مي رفت ( براي نمونه ، مسيرهاي ابودلف و ناصر خسرو ) بازماندن داده ها همچنان به بخت و اتفاق بستگي داشت.

زمين لرزه گرگان ( 874 ) در پيوند با يك رويداد ويژه تاريخي و تنها بوسيله يك منبع ثبت شده است، در حاليكه ذكر زمينلرزه سال 943 م ، كه آشكار داراي بزرگاي بيشتري بوده است، در گزارش يك مسافر همروزگار و ديگر منابع منطقه اي اطلاعات آمده است. چنين شرايطي عموماً بر قرار نبوده است، و قطعاً نبايد نبود داده ها را كه بدينسان نتيجه شده است. بازتابي از آرامش كامل لرزه اي به شمار آورد ( امبريز و ملويل 1982 )


توزيع زماني زمين لرزه هايي كه براي خراسان ثبت شده است نيز از عوامل تاريخي همساني تأثير پذيرفته است، اما شايد زير تأثير شيوه نسبتاً سطحي وارسي نوشتارهاي موجود ، به ويژه در مورد سده هيجدهم، نيز بوده است. لرزه هايي، عمدتاً توسط منابع فارسي، براي 1619 تا 1695 ثبت شده است و اهميت كلي ناحيه و بويژه مركز آن ، مشهد را نشان مي دهد ( امبرسز وملويل 1982 )


آنچه در مورد ناحيه كپه داغ يافت شده ناچيز است. موراويف ( 1871و ص 16 ) ويرانة قزل آلان در نزديكي گوميش بپه را به يك زمينلرزه نسبت مي دهد. او همچنين يك خبر متواتر رايج در خيوه را نقل مي كند كه بر پايه آن آمودريا مسيرخود را در نتيجه يك زمينلرزه در اواخر سده سيزدهم م به سوي شمال تغيير داد( موراويف 1871، ص 102-104 ، رجوع كنيد به تولستوف 1960 ).


بلارامبرگ ( 1850 ) اين انديشه را پيش مي نهد كه تغييرات كرانه خاوري خزر ، بويژه در چلكن، نتيجه زمنيلرزه هاي پيشين است. اين نظر بر پايه اطلاعات محلي استوار است اما همچنين بازتابي است از توصيف كرانه هاي خزرو تغييرات آنها توسط هنوي كه گفته بود مي توان آن را به جاي فعاليت لرزه اي به نوسانات تراز آب دريا نيز نسبت داد ( هنوي 1753،ج1 ،ص 155،اوزلي 1819 ،ج3، ص316).


فراتر بسوي دونبوهم، گواه هاي باستانشناخيتي بر رويداد زمينلرزه هاي ويرانگري در سنا، آق تپه و چوريك در دست است اما روايات شفاهي در اين مورد بسيار كم است. باري ، از روايات بومي در منطقه قوچان چنين بر مي آيد كه غلامان و قوچان بارها در اثر زمينلرزه ويران شده اند، اما ممكن است كه اين روايات از منابع اوايل سده نوزدهم سرچشمه گرفته و در حقيقت به رويدادهاي حدود سال 1833 و 1851 اشاره داشته باشند. به هررو به نظر مي رشد كه اطلاعا ت ما در مورد اين ناحيه ناكامل است ( امبرسز و ملويل1982)
Note Borbenian 1445
زمينلرزه هاي بزرگ مقياس در ايران با دوره بازگشت هاي طولاني مشخص مي گردند.
آرامش لرزه اي عهد حاضر برخي نواحي ( ونواحي در امتداد گسل هاي اصلي فعال) مشخص كننده ( بيانگر) دوره آرامش مابين فعاليت هاي شديدلرزه اي است.
برخي زمينلرزه هاي بزرگ تاريخي با فعاليت لرزه اي سده بيستم همراه هستند، اين موضوع به روشني نشان مي دهد كه زمينلرزه هاي اوليه در جايي رخ داده اند كه به تنها با استفاده از داده هاي كوتاه مدت لرزه خيزي سده 20 قابل تشخيط نبوده اند.


داده هاي لرزه اي نشان مي دهند كه در طول مدت زمان هاي طولاني، فراواني رخداد زمينلرزه هاي بزرگ متغيير بوده است.
در مورد برخي از زمينلرزه هاي قرن 20 ( از قبيل طبس و 40) هيچ فعاليت لرزه اي بوسيله اسناد تاريخي آشكار نشده بود. اين نبود اطلاعات لرزه اي دوره ماه قبل دستگاهي به وضوح نقص ( كمبود ) اسناد تاريخي ما را آشكار مي سازد. داده هاي دوره ماقبل دستگاهي كامل نيستند و اطلاعات زيادي ممكن است در اسناد تاريخي و قديمي مخفي مانده است.


بر خلاف اطلاعات لرزه اي ناكافي، زمينلرزه هاي دوره پيش دستگاهي در ايران نشان مي دهند كه دوره بازگشت و همچنين بزرگي زمينلرزه هي بزرگ، در طول دوره هاي زماني مختلف تغيير كرده است.


برخلاف وقوع فراوان زمينلرزه هاي مخرب در بيشتر شهرها و روستاها ، هيچ تلاشي براي تغيير مكان نواخي مسكوني صورت نگرفته است. پس از هر زمينلرزه ويرانگر شهرها و روستاها مجدداً در مكان قبلي خود ساخته مي شدند . همچنين هيچگونه تلاشي براي استفاده از مصالح و طرح هاي مقاوم در مقابل زمينلرزه صورت نمي گرفت .( به جز قوچان)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید