بخشی از مقاله
بررسي رابطة بين منبع كنترل و رضايتزناشويي در زنان متأهل شاغل دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران
مقدمه
خانواده اين واحد به ظاهر كوچك اجتماعي، از اركان عمده و از نهادهاي اصلي هر جامعه به شمارميرود در واقع هر خانواده را بايد خشت بناي جامعه و كانون اصلي سنت و رسوم و ارزشهاي والا و مورد احترام و شالودة مستحكم مناسبات پايدار اجتماعي و روابط خويشاوندي، مبدأ بروز و ظهور عواطف انساني و كانون صميمانهترين روابط ميان افراد و مهد پژروش فكر و انديشه و اخلاق و روح انسان به حساب آيد. تا آنجايي كه نشاني از حيات انساني ملاحظه شده و خانواده وجود داشته باشد. (توسلي 1368)
نهاد خانواده از جمله عموميترين نهادهاي اجتماعي است كه معمولاً در تمام جوامع وجود دارد و مهمترين تكيهگاه و محور اجتماعي است در حقيقت فرد در خانواده متولد ميشود و در سازمان خانواده زندگي ميكند و در مواقع نياز، به خانواده روي ميآورد و در پرتو خانواده سكون و آرامش مييابد. بسياري از پژوهشگران خانواده، رابطة زوجي را مهمترين رابطة خانوادگي ميدانند آنها معتقدند كه ازدواج موفق و رضايتبخش موجب ثبات عملكرد خانواده، كفايت اعضاي خانواده در مشكلگشايي و سلامت رواني كودكان و ايفا نقش مناسب خانوادگي و بين فردي ميشود. (نوربالا و مراحي، 1373)
موفقيت در ازدواج و زندگي زناشويي به عوامل زيادي از قبيل، ميزان آمادگي براي ازدواج، تحصيلات، زمينه قبلي و خانوادگي فرد، بحرانهاي تجربهشده ، نوع و كيفيت الگوي قدرت حاكم بر خانواده قبلي، سن ، سلامت ، شخصيت ، درآمد و غيره و كيفيات و خصوصياتي از جمله: تعهد، حساسيت سخاوت، ملاحظه و صميميت ، وفاداري، مسئوليت، اعتماد و اطمينان بستگي دارد.
زن و شوهر در رابطه با يكديگر نياز به حسن تفاهم، همكاري و انعطافپذيري دارند و در صورت وجود اين خصوصيات و تقويت آنهاست كه ازدواج به بلوغ و شكوفايي ميرسد. چه بسيار زنان و شوهراني كه زندگي زناشويي سعادتمندي را انتظار داشتهاند و كارشان به ملامت كشيد و اكنون در كسالت زندگي ميكنند و چه بسيار زنان و شوهراني كه قبلاً در تمام موارد زندگي مشترك به تفاهم رسيده و اكنون به عدم تفاوت مطلق رسيدهاند.
چگونه است كه زن و شوهر از توهم به بيماري، از شيفتگي به بيزاري و از رضايت به نارضايتي مطلق ميرسند. (بك ، ترجمة قراچهداغي، 1373)
زمينههاي ديگر نيز مانند نحوة گذران اوقات فراغت با يكديگر، تقسيم كار، نگهداري از بچهها، روابط جنسي، مسائل مالي، مسئلة اقوام همسر و روابط با آنان و ... ميتواند موجبات نارضايتي از زندگي زناشويي در زن و شوهر شود زن و شوهر در رابطهشان با يكديگر نياز به حسن تفاهم، همكاري و انعطافپذيري دارند و در صورت وجود اين خصوصيات و تقويت آنهاست كه ازدواج به بلوغ و شكوفايي ميرسد. (همان منبع)
يكي از مسائل عمده در روانشناسي خانواده اين است كه فرد بر آنچه در خانواده اتفاق ميافتد تأثير ميگذارد و تأثير ميپذيرد، در رابطه با چرايي رفتار و اينكه اساساً چرا انسان به اينگونه رفتار ميكند، پاسخهاي متفاوتي در گذشته به آن داده شده است، ميتوان از غريزه، سايق، گرايش به لذت و اجتناب از درد، نياز به تعادلجويي يا به طور كلي مبحث نيازها و تاريخچه تقويتها در گذشته و رفتار قبلي انسانها نام برد.
اسنادي علّي شناسايي شده نقش با اهميت را در رفتارهاي مختلفي مانند روابط بين زوجين در خانواده، ورزش و فعاليت فيزيكي، تعارض و كشمكش بين فردي، رفتارهاي بهداشتي و غيره داشته است. عملكرد فقط شاخص قابل مشاهدة انگيزش پيشرفت است و انگيزش به وسيلة يك نظام پيچيدهاي از افكار و احساسات حمايت ميشود. هنگامي كه از يك مسئله مانند ازدواج و زناشويي موفق ميشويم يا شكست ميخوريم به طور طبيعي در مورد اينكه چه چيز در پشت موفقيت يا شكست ما قرار دارد به تفكر ميپردازيم ما تخصيص مسئوليت و درك دلايل عملكردمان توجه داريم. يعني دربارة اينكه چه كسي یا چه چيزي مسئول بوده و چگونه عملكرد داشتهايم به اسناد ميپردازيم.(لطفآبادي و همكاران 1376)
اسناد يكي از نظريههاي جديد انگيزشي و از نظريههاي شناختي روانشناسي انگيزشي است. يكي از فرضهاي عمدة نظرية اسناد اين است كه جستجو براي درك و فهم امور و علل رويدادها مهمترين منبع انگيزشي انسان است، بنابراين هدف اين نظريه پيدا كردن راههايي است كه در آن افراد به توضيح و تبيين رويدادها و روابط علت و معلول بين آنها ميپردازند. اسناد يا نسبت دادن به علتهايي كه فرد براي رويدادها يا نتايج اعمالش برميگزيند و جنبة استنباط شخصي دارند، اشاره ميكند و اجزاء مهم نظرية اسناد عبارتند از :
1- تبيينهاي فرد براي علل موفقيتها و شكستهاي خود
2- نقش واكنشهاي عاطفي حاصل از اين استنباطها در تعيين رفتارهاي بعدي
3- ويژگيهاي اين تبيينها يا استنباطهاي علّي.
تبيينهايي كه افراد به طور معمول براي موفقيت و شكستهاي خود انتخاب ميكنند به توانايي شخص، سعي و كوشش، سطح دشواري تكليف، بخت و اقبال، حالت روحي و بيماري و افراد ديگر نسبت داده ميشود. اين تبيينها يا استنباطهاي علّي در ابعاد يا ويژگيهاي منبع عليت، ثبات و كنترلپذيري متفاوتند. اين ابعاد يا ويژگيها انتظارات متفاوتي براي آينده در فرد ايجاد ميكنند و منجر به واكنشهاي عاطفي متفاوتي ميشوند كه اينها هم به نوبة خود رفتار آتي فرد را دستخوش تغيير ميسازند. (سيف، 1370)
اينگونه اسناد به تحوي منظم با انواع مختلف رفتارهايي كه در پي آنها هستند ارتباط دارند. اسناد همچنين منبع احساسات خوب، بد يا بيتفاوتيهاي پس از موفقيت و شكست است يعني اين اسناد نتايج عاطفي(هيجاني) دارند.
با توجه به اينكه اسناد هم در رفتارهاي بعدي و هم در احساسهاي ما مؤثرند، و از طرف ديگر رفتارهاي زوجين در خانواده در رضايت آنها از همديگر تأثير دارد لذا به مطالعة دقيق آنها نيازمنديم.چگونگي طبقهبندي اسناد ميتواند در عملكرد زوجين نسبت به هم ديگر مؤثر واقع شود اگر زن يا شوهر بر اين باور باشند كه بين رفتارشان و نتايج به دست آمده ارتباط يا وابستگي وجود دارد، داراي سويگيري كنترل دروني هستند يعني آنها باور دارند كه توان تأثيرگذاري بر دنياي خود را دارند، باور دارند كه اعمال آنها آنچه را كه اتفاق ميافتد تغيير ميدهد در مقابل همسراني كه معتقدند بدون قدرت و ناتوان هستند آنچه اتفاق ميافتد با آنچه انجام ميدهند ارتباط ندارد داراي سوگيري بيروني هستند. آنها گرايش دارند تا فكر كنند كه دليلي بر صرف انرژي و تلاش در رفتارشان وجود ندارد زيرا كه چه تلاش كنند و چه تلاش نكنند نتايج فرق نميكند. موفقيت يا شكست و اسنادي مربوط، تأثير پايداري بر عزتنفس، مفهوم خود، انتظارات فرد در بارة نتايج اعمال او در آینده، بر جاي ميگذارد. (همان منبع)
و لذا با توجه به مطالب ياد شده در پژوهش حاضر قصد آن ميرود كه تأثير اسنادي علّي دروني و بيروني در رضايت زناشويي مورد مطالعه قرار گيرد.
بيان مسئله
روابط ميان افراد خانواده به سلامت محيط خانواده كمك ميكند. تفاهم ميان خانواده منجر به احساس رضايتمندي از زندگي زناشويي ميشود، در غير اين صورت خانواده با مشكل موجه ميشود. (بنياسدي، 1375)
مسأله بررسي اسنادي علّي و ارتباط آن با رضايت زناشويي موضوع اين پژوهش است، موضوع اسناد از زمانهاي بسيار قديم و دهة 1960 نظر بسياري از روانشناسان را به خود جلب كرده و اين موضوع پژوهشهاي گستردهاي را به خود اختصاص داده است. همچنين امروزه نه تنها در بررسي علمي رفتار بلكه در زندگي روزمره به طور مداوم، دانشپژوهان با پرسشهايي از قبيل انگيزههاي اصلي كشش و كوشش آدمي چيستند؟ روبهرو هستند كه پاسخ به اين سؤال كه آيا بين شيوههاي اسنادي علّي و رضايت زناشويي رابطه وجود دارد يا نه؟ ميتوان گفت هر چند شواهد نشان ميدهد كه عوامل كلاسيك چهارگانه هايدر (1958) يعني توانايي، كوشش، شانس، دشواري تكليف جزء مكررترين تبيينهاي عرضه شده براي موفقيت در امر ازدواج و زناشويي ميتواند باشد.
شيوههاي اسناد در جنس مذكر و مؤنث داراي اهميت بوده، اين سؤال را در ذهن مطرح ميكند كه آيا بين آنها تفاوتي وجود دارد «براگنر و هوستون» (1993) از بررسي خود نتيجه گرفتند كه پسران يك نوع اسناد را به كار ميبرند كه باعث خودافزايي (خودتعالي) ميشود در صورتي كه دختران نوعي از اسناد را به كار ميبرند كه باعث خودويرانسازي ميشود. (همان منبع)
با توجه به موارد فوق در اين مطالعه در پي آن هستيم كه مشخص سازيم آيا شيوههاي اسنادي زوجين يعني نسبت دادن علت شكستها و موفقيتهاي خود به علل دروني ـ بيروني ، با رضايت زناشويي آنان رابطه وجود دارد. به عبارت ديگر آيا بين سبك اسناد و رضايت زناشويي رابطه وجود دارد يا نه؟
اهميت و ضرورت تحقيق
مشاوران و روانشناسان بر اين نظرند كه يكي از دلايل ايجاد مشكلات گوناگون در افراد (اعم از مشكلات زناشويي)، استفاده نادرست از شيوههاي اسناد علّي است استفادة نادرست از شيوههاي اسناد علّي منجر به ايجاد احساس عدم كفايت و كاهش عزّتنفس و در نتيجه كاهش عملكرد ميگردد. علاوه بر اين تحقيقات نشان ميدهند كه شيوههاي اسناد علّي با متغيرهايي نظير اضطراب ، افسردگي، استرس و ديگر نشانههاي رواننژندي يا روانپريشي ارتباط دارد و با تعديل و اصلاح اين شيوهها، سلامت روان و بهداشت رواني فرد در جامعه بهبود مييابد لذا شناسايي و بررسي شيوههاي اسنادي علّي افراد در توصيف و چگونگي عملكرد آنها اهميت بسزايي دارد. بررسي اسنادي علّي و ارتباط آن با ميزان رضايتزناشويي موضوع اصلي اين پژوهش است.
موضوع اسناد از دهة 1960 به بعد پژوهشهاي گستردهاي را به خود اختصاص داده است و اكثر پژوهشگران معتقدند افرادي كه بدنبال كشف علل بازده رفتار خود ميباشند نه فقط به عواقب رفتارهاي خود حساس هستند بلكه دربارة علت اين عواقب خاص نيز دست به جستجو ميزنند. اين جستجوگري در حيطة تحليلهاي اسنادي است بنابراين مبحث اسناد به عنوان يكي از مقولات مهم روانشناسي تربيتي امروزه در بين روانشناسان جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص داده است.
محيط رواني خانواده را ميتوان خميرماية هيجاني آن دانست كه هر يك از افراد خانواده در آن سهمي داشته و تحت تأثير آن قرار ميگيرند. همچنين خانواده به عنوان اولين پايگاه تربيت فرزندان نقش مهمي را ايفا ميكند. بنابراين خانواده وجه سالم آن جهت تربيت اين نيرو از اهميت زيادي برخوردار است.(صدقپور، 1373)
با توجه به اهميتي كه جوامع امروزي براي تداوم و بقاي خانواده و سلامت و بهداشت رواني اعضاء آن قائل است، بررسي و تحقيق بر روي عواملي كه سلامت خانواده، رضايتزناشويي را تهديد ميكند، كاملاً لازم و ضروري به نظر ميرسد. از جمله عواملي كه رضايت زناشويي را تحت تأثير قرار ميدهد اسناد علّي (دروني و بيروني) است كه اين امر خود بر اهميت موضوع و ضرورت مطالعة آن ميافزايد و لذا مطالعة رابطة بين اسناد علّي (دروني و بيروني) از اهميت بالايي برخوردار است.
هدف تحقيق
در پژوهش حاضر سعي بر اين است تا رابطة بين منبع كنترل و رضايتزناشويي در زنان متأهل شاغل كه در دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1385 مشغول تدريس هستند مورد بررسي قرار گيرد و مشخص شود كه آيا زناني كه داراي منبع كنترل دروني هستند و معتقدند كه سازندگان اصلي زندگي خود هستند رضايت زناشويي بيشتري دارند يا زناني كه داراي منبع كنترل بيروني هستند و معتقدند كه هيچ نقشي در زندگي خود ندارند و موفقيت و عدم موفقيت خود را به تقدير يا شانس يا عوامل خارجي نسبت ميدهند بنابراين پژوهش حاضر اهداف ويژة زير را دنبال ميكند:
1- بررسي ميزان رضايت زناشوي در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقة 3 آموزش پرورش شهر تهران در سال 1385
2- بررسي نوع منبع كنترل در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقة 3 آموزش و پرورش در سال 1385
3- بررسي ارتباط بين منبع كنترل و ميزان رضايت زناشويي در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران سال 1385
سؤالات تحقيق
1- ميزان رضايت زناشويي در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1385 به چه ميزان است؟
2- منبع كنترل در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1385 چيست؟
3- آيا نوع منبع كنترل افراد بر روي ميزان رضايت زناشويي آنها تأثير معناداري ميگذارد؟
فرضية تحقيق
ميزان رضايت زناشويي در زناني كه منبع كنترل دروني دارند بيشتر از زناني است كه منبع كنترل بيروني دارند.
موضوع تحقيق
بررسي رابطة بين منبع كنترل (بيروني ـ دروني) با رضايت زناشويي در معلمين زن متأهل دبيرستانهاي منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1385
تعريف متغيرها
تعريف نظري
منبع كنترل منظور از منبع كنترل اين است كه شخص تا چه اندازه باور دارد كه ميتواند بر زندگي خود تأثير داشته باشد منبع كنترل ميتواند دروني يا بيروني باشد. (طباطبايي، 1375)
منبع كنترل بيروني كساني كه منبع كنترل بيروني دارند معتقدند آنچه بر سر آنها ميآيد اصولاً محصول شانس، تصادف يا نتيجة اعمال مردمان ديگر است.(طباطبايي ،1375)
منبع كنترل دروني كساني كه منبع كنترل دروني دارند معتقدند كه سازندگان اصلي زندگي خود هستند. (طباطبايي ، 1375)
رضايت حالتي هيجاني كه با رسيدن به يك هدف پديد ميآيد. در كار درماني اين اصطلاح به معني رضايت در ارتباط با پيشرفت در يك فعاليت يا زمينة مورد علاقه به كار ميرود. (پورافكاري، 1373)
رضايت از زندگي زناشويي در رضايت از زندگي زناشويي ، احساس خوشايندي ، رضايتمندي و لذت تجربه شده به وسيلة يك زوج هنگامي كه تمام جنبههاي زندگي زناشويي خود را مورد توجه قرار ميدهند. (اولسون ، 1988)
تعريف عملياتي :
1- منبع كنترل براي سنجش منبع كنترل دروني و بيروني از آزمون راتر استفاده ميكنيم. در اين آزمون نمرة 9 و بالاتر در اين مقياس نشانگر جهت گيري دروني (منبع كنترل دروني) و نمرة پايين 9 نشانگر جهتگيري بيروني (منبع كنترل بيروني) ميباشد.
2- رضايت زناشويي براي سنجش رضايت زناشويي از آزمون Enrich استفاده ميشود.
• نمرههاي كمتر از 30 نشانگر نارضايتي شديد همسران از روابط زناشويي است.
• نمرههاي بين 30 تا 40 نشانگر عدم رضايت از روابط زناشويي همسران است.
• نمرههاي بين 40 تا 60 نشانگر رضايت نسبي و متوسط از روابط زناشويي همسران است.
• نمرههاي بين 60 تا 70 نشانگر رضايت زياد همسران از روابط زناشويي است.
• نمرههاي بالاتر از 70 نشانگر رضايت فوقالعاده از روابط زناشويي همسران است.
تعاريف و مفاهيم اسناد:
نظريه اسنادي چيست؟ نظرية اسناد با فرايندهايي سروكار دارد كه بوسيلة آن فرد پديدهها را بعنوان علّتي از محيط نسبتاً ثابتي تفسير ميكند. بنابراين نظريهپردازان اسنادي با سؤالات «چرا» يا «روابط بين پديده»،"اثر"و "دلايل" يا (عوامل مسئول) براي آن پديدة سرو كار دارند. ادراك عليّت ، يك اسناد تحميل شده بوسيلة ادراك كننده است. علتها بخودي خود به طور مستقيم قابل مشاهده نيستند بطور مثال وقتي يك نفر روي انگشت پاي شما ايستاده است فقط ميتوانيد نتيجه بگيريد كه او ناراحت است يا اينكه بطور تصادفي اين كار را انجام داده است.
فرض اساسي نظريهپردازان اسنادي اينست كه (بشر براي رسيدن به مهارت شناختي بوسيلة ساختار علّي محيطش، برانگيخته ميشود او ميخواهد بداند كه چرا يك پديده اتفاق ميافتد از چه منبعي، حالتي يا انگيزة رفتار بوجود ميآيد.
و اينرا تحليل خود را از انگيزش با اين فرض شروع ميكند كه مردم حتماً علت شكست يا موفقيت خود را به عوامل زير نسبت ميدهند.(طباطبائي، 1381)
1- خوششانسي يا بدشانسي
2- دشواري يا آساني تكليف
3- حمايت مردم يا رفتار غيردوستانة آنها
4- ميزان تلاش و كوشش يا عدم تلاش
5- ميزان توانايي خود
بر اساس نظريه اسنادي ، موفقيتها و شكستهاي قبلي در تكاليف نه تنها مستقيماً بر ادراكات شخص از شايستگي و در نتيجه بر انگيزش بعدي او در نتايج مشابه تأثير ميگذارند، بلكه اسناد شخص را براي موفقيتها و شكستهايش بر انتظارات او براي موفقيت در آينده و در نتيجه در انگيزش او تأثير ميگذارد يعني باورهاي فرد در بارة علت شكست يا موفقيت براي درك موفقيّت بعدي از خود موفقيتها و شكستها مهمتر هستند، براي مثال شاگردي كه در امتحان رياضيات شكست ميخورد، امكان دارد معتقد باشد كه شكست او بخاطر تنفّر معلم از اوست و به اين وسيله مسئووليت پاسخهاي مشابه خود را بر عهده نگيرد يا ممكن است اعتقاد داشته باشد كه او رياضي را خوب نفهميده است.
هر كدام از اين اسناد براي شكست نتايج متفاوتي براي انتظارات عملكرد او در آزمونهاي رياضي در آينده خواهند داشت بر اساس نظرية واينر، افراد بطور كلي شكستها و موفقيتهاي خود را به يكي از چهار علت توانايي خود، دشواري تكليف و خوشبختي و يا كمك غيرعادي ديگران، اسناد ميدهند . اين چهار اسناد ميتواند در 3 بُعد مشخص كرد كه به روشن شدن چگونگي تأثيرآ نها بر انتظارات فرد براي موفقيت آينده تأثير ميگذارد كه آنها را ميتوان به اسناد دروني يا بيروني، طبقهبندي كرد، اسناد دروني مربوط به خود فرد ميشود در حاليكه اسناد بيروني مربوط به عوامل بيروني و غيرمرتبط با خود فرد ميباشند، توانايي و تلاش اسناد دروني هستند زيرا آنها مستقيماً به فرد مربوط هستند در حاليكه ميزان دشواري تكليف و خوشبختي اسناد بيروني هستند.
علاوه بر اين، اسناد را ميتوان به بعد ثباتپذيري و ثباتناپذيري تقسيم كرد.
اسناد ثباتپذيري يا (پايدار) در طول زمانها و موقعيتهاي گوناگون باقي ميماند. در حاليكه اسناد ثباتناپذير(ناپايدار) در طول زمان و مكان تغيير ميكند يا در نوسان است.
مردم معمولاً توانايي را يك ويژگي ثابت در نظر ميگيرند. در مقابل تلاش به عنوان يك ويژگي شخصي ناپايدار در نظر گرفته ميشود. بسياري از مردم كه به خوشبختي استناد ميكنند آن را قابل تغيير ميدانند (همان منبع).
نظرية اسنادي بر اين باور است كه رفتار برانگيخته شده از دو منبع انرژي دريافت ميكند، بدين قرار :
1- سرچشمة ذاتي : نيروهاي زيستشناسي رفتار را براي رسيدن به موفقيت و پرهيز از شكست سوق ميدهند (اتكسيون و هيلگارد، 1983 ترجمه براهني).
2- تعامل هيجاني: ارزيابي شناختي انسان از پيشرفتها و عقبماندگيهاي گذشته، همچنين جهت رفتار برانگيخته شده مثل هدفهايي كه دنبال ميكنيم از 3 منبع زير تأثير ميپذيرد.
1- تجربة قبلي با تكليف يا تكليف مشابه
2- اسناد علّي موفقيتها يا شكستها كه در طي اين تكاليف ساخته ميشوند
3- انتظارات دربارة موقعيتهاي مشابه بعدي.
واينر عقيده دارد اسنادهاي افراد از 3 منبع سرچشمه ميگيرند:
1- اشاره يا نشانههاي موقعيتي : تعداد متنوعي از اطلاعات در هر موقعيت يادگيري به تصميمگيري ياد گيرنده در بارة اينكه چرا قوي يا ضعيف بودهاند كمك ميكنند اين اشارهها عبارتند از :
الف: تجارب با تكليف يا تكاليف مشابه
ب : موقعيت خود و همسالان
ج : زمان گذرانده شده براي تكليف
د : مقدار كمك درك شده در طي فعاليّت
2- عقايد قبلي با طرح علّي : معلمان و شاگردان، عقايدي دربارة شكست يا موفقيّت دارند كه اينها را از خلال تجارب، خواندن، گوش دادن به والدين يا متفكّران مشهور كسب ميكنند. بعضي از فراگيران معتقدند كه تلاش كليد موفقيّت است در حاليكه بعضي ديگر مخالفند.
3- ادارك خويشتن: فراگيراني كه عزّتنفس بالايي دارند ريشة موفقيت خود را در كوشش و توانايي ميدانند نه در درجة دشواري يا خوشبختي.
فراگيرانِ داراي انگيزش بالاي پيشرفت، كوشش را به عنوان كليد موفقيت خود ميدانند در حاليكه افرادي كه داراي انگيزش پايين هستند اغلب شانس (خوشبختي) يا ميزان دشواري تكليف را علت موفقيت يا شكست خود ميدانند (طباطبايي، 1381).
هر دو مورد خوشبختي و شانس و دشواري تكليف از لحاظ تجربي به يك شيوه طبقهبندي شدهاند، بيروني ، ناپايدار و غيرقابل كنترل.
شخص ممكن است بپذيرد كه خوشبختي را ميتوان دروني و ثابت در نظر گرفت همانطوري كه در اصطلاح «فرد خوشبخت» به كار رفته است نشان ميدهد اين يك صفت است. شانس در مقايسه با خوشبختي بيشتر معني صريح، تصادفي و اتفاقي را ميرساند، با اينحال با توجه به تحقيقات ، از ميان 7 اسناد، خوشبختي پيشبيني ناپذيرترين و بعد از آن شانس پيشبيني ناپذير بوده است. يافتة جالب اينكه هر دو مورد خوشبختي و شانس نه به عنوان عمومي و نه به عنوان جزيي طبقه بندي شدهاند. اين يافته تصادفي و اتفاقي بودن اين دو
اسناد را ميرساند اين احتمال همواره وجود دارد كه كنترلپذيري با پيشبيني اشتباه گرفته شود در هر نمونهاي كه تفاوت ميان كنترلپذيري و پيشبيني پذيري از لحاظ آماري معنيدار بوده و درجهبنديهاي كنترلپذيري براي اسنادها ( مثل خلق و خو يا مهارت، دانش، تلاش و كمك) وجود داشت است، درجهبندي پيشبينيپذيري كمتر از كنترلپذيري بوده است.
از ديدگاه علمي ، فرد انتظار دارد كه پيشبينيپذيري بر كنترلپذيري مقدّم باشد شخص قبل از اينكه قادر به كنترل باشد بايد قادر به پيشبيني باشد. ظاهراً اين دو بعد مستقل از يكديگر عمل ميكنند، شخص ميتواند هم پيشبيني و هم كنترل كند ميتواند پيشبيني كند امّا كنترل نكند، ميتواند كنترل كند امّا پيشبيني نكند و شخص نه قادر به كنترل و نه قادر به پيشبيني است. البته موارد ناتواني برداشت افراد دروني يا بيروني بودن يك اسناد نيز مسألهاي تعيين كننده است براي نمونه اگر چه منطقي به نظر ميرسد خوشبختي را به عنوان يك علّت بيروني طبقهبندي كنند ولي افرادي نيز وجود دارند كه خوشبختي را به عنوان يك علت دروني تصوّر كنند (مثلاً جملة؛ شما خوشبختي را خودتان ميسازيد) ممكن است بعضي از افراد بر اين باور باشند كه توانايي را ميتوان بهبود بخشد (بر خلاف استعداد دروني كه نميتوان آن را بهبود بخشد) بنابراين ادراكات اسناد كننده نيز مهم است (همان منبع).
همچنين طبق بررسيهاي انجام گرفته نسبت انسان با طبيعت بر حسب گسترش دانش انسان در خصوص پديدههاي مادي پيوسته در حال تغيير است. اسكينر (1971) در كتاب « فراسوي آزادي و منزلت» با طرح «انسان با قبول اين واقعيت كه بواسطة نيروهاي خارج از خودش كنترل ميشود بايد از خود تعيينكنندگي دست بردارد.» در حقيقت بر اين باور است كه ميتوان گرايشها و اميال انساني را بيآنكه درگيري اريابيهاي دروني گردند بر حسب تقويتهاي مناسب اجتماعي از بيرون كنترل كرد. اين ايده در مقابل موضعگيريهايي قرار ميگيرند كه با استناد به كنترل دروني بر خود هدايتگري فرد تأكيد ميكنند بدين نحو مفهوم منبع كنترل و تئوريهاي مربوط به آن قدم به ميدان ميگذارد.(غفوري ، 1376)
مفهوم منبع كنترل و مباني تئوريك اسنادها:
مفهوم منبع كنترل به شكلهاي بسياري در سراسر تاريخ بشري ظاهر شده است، تراژديهاي يونان باستان آكنده از پندارهاي درماندگي بشر در برابر خدايان و يا سرنوشت بود. نمايشنامههاي شكسپير هم نمايشگر سرنوشت محزون از پيش تعيين شده و هم نمايانگر ارادة آزاد است («گناه بروتوس عزيز، نه در ستارگان بلكه در خود ماست» ژوليوس سزار) (همان منبع).
فيلسوفان با مفهوم منبع كنترل تحت عنوان جبرگرايي در برابر ارادة آزاد، دست به گريبان بودهاند، جامعهشناسان آن را بعنوان خودمختاري در برابر از خودبيگانگي و يا ناتواني نام بردهاند و روانشناسان از آن بعنوان رفتارگرايي در برابر ذهنگرايي نام بردهاند (مسدد، 1379).
مفهوم منبع كنترل در بطن نظرية يادگيري اجتماعي شكل گرفته است. محرك اصلي مطالعة چنين متغيّري منبعث از دستاوردهاي تحليل از خلال رواندرماندگي بيماران بوده است. تحليل بيماران نشان ميدهد در حاليكه پارهاي از بيماران از تجارب جديدشان سود ميجويند يا رفتارشان را در نتيجة تجارب جديد تغيير ميدهند، پارهاي ديگر با اسناد چنين تجاربي به بخت يادیگران و نه رفتار يا ويژگيهاي خودشان آنها را ناديده ميانگارند.
راتريكي از نظريهپردازان يادگيري اجتماعي براي تعيين اين مشاهدات وارسي مداخلهگري، متغيّر انتظار را سودمند تلقّي كرد. وي و همكارانش آزمايشهايي كه در باب تأثير تقويتها بر انتظارات انجام دادند مشاهده كردند كه كاهش و افزايش انتظارات به دنبال تقويتها به ماهيّت موقعيت و نيز ويژگيهاي كسي كه تقويت ميشود بستگي دارد، به اين ترتيب يك تقسيمبندي دوگانه در شكلگيري منبع كنترل از جانب آنها مطرح شد. وقتي فرد بر اين باور باشد كه تقويت يا پيامد يك رفتار به رفتار خود وي يا ويژگيهاي شخصياش وابسته است چنين فردي واجد كنترل دروني است در حاليكه اگر معتقد باشد كه تقويت يا پيامد يك رفتار تابعي از شانس، بخت، سرنوشت، ديگران مقتدر يا آنكه منتج از شرايطي غيرقابل كنترل است داراي كنترل بيروني است (غفوري، 1376).
از آنجا كه مفهوم كنترل دروني ـ بيروني (منبع كنترل) در چارچوب يك مفهوم كلي يعني در ادراك كنترل قرار ميگيرد بنايراين دروهلة نخست به تعاريف و مقولهبندي در باب مفهوم كنترل ميپردازيم.
منبع كنترل: نظريهپردازان قلمروهاي مختلف روانشناسي با توجه به رغبتهاي نظري خاص هر يك سهمي در تحول و گسترش مفهوم كنترل داشتهاند، نظريهپردازان يادگيري به پژوهشهايي دربارة ترس و تنش علاقهمند بودهاند. روانشناسان اجتماعي به مطالعة فرآيندهاي اسنادي گرايش داشتهاند و روانشناسان باليني امكان مقابله با درماندگي و فقدان اعتماد به خويشتن در بيماران را مورد نظر قرار دادهاند. همچنين اكثر روانشناسان اجتماعي مفهوم كنترل را در قلمروهاي مختلف روانشناسي مورد توجه قرار دادهاند با اينحال قسمت اعظم دادههاي تجربي در باب كنترل از نظريه يادگيري اجتماعي راتر نشأت گرفته و در واقع مفهوم كنترل بطور عمده در چارچوب رويآورد يادگيري اجتماعي تبيين گشته است. در اين بخش ابتدا با اشاره به رابطة بين شيوههاي اسناد علّي و پيشرفت تحصيلي و سپس با رويآوردهاي منبع كنترل كه اخيراً مفهومپردازي كنترل در اين چارچوب صورت گرفته است آشنا ميشويم (همان منبع).
رويآوردهاي منبع كنترل
الف: رويآورد اسنادي:
نظريه اسنادي يكي از رويآوردهاي شناختي است كه بر اساس آن درك رفتار مستلزم درك رابطة پديدهها و علل آنهاست فرض اصلي اين است كه انسان برانگيخته ميشود تا تسلطّي شناختي در ساختار علّي محيطش بدست آورد. از نظر هايدر بنيانگذار نظرية اسنادي، رفتار تابعي از شخص و محيط است. وي معتقد است كه نيروهاي بيروني و دروني با يكديگر تركيب ميشوند تا رفتار را تغيير دهند (همان منبع).
نظريهپردازان تئوري اسنادي نظير برنارد و واينر (1986) تحليل خود از انگيزش را با اين فرض شروع ميكنند كه افراد ناچار بايد در پي آن باشند كه چرا موفق ميشوند و چرا شكست ميخورند، لذا پس از پيگردي موفقيّت و شكست خود را به دستهاي از عوامل از قبيل خوششانسي، بداقبالي، دشوار بودن تكاليف يا آسان بودن آنها، ديگران مقتدر يا نداشتن دوست و غريبه بودن را به مردم با وي و تواناييهاي شخص نسبت ميدهند.
واينر نشان داده است كه بعضي از علل مثل خستگي و كوشش، دروني و بيثبات امّا قابل تغيير هستند، يعني فرد ميتواند با كنترل ارادي ميزان كوشش خود را كم يا زياد كند، ولي خستگي به طور طبيعي قابل كنترل نيست، بدين ترتيب بعد سوّم يعني قابليّت كنترل وارد ميدان ميگردد.
در اينجا واينر، با انتقاد از مفهوم كنترل دروني ـ بيروني به جاي منبع كنترل، منبع عليّت و كنترل را به كار ميگيرد. از نظر او علتي ممكن است دروني امّا غيرقابل كنترل باشد مثل استعداد رياضي.
از اين ديدگاه تبيين هيجانات بر اساس ابعاد مختلف صورت ميگيرد. غرور و احساس حُرمت خود به َُبعد مسند عليّت خشم، احساس گناه، ترحّم و شرم به بعد قابليت كنترل و بالاخره احساس نااميدي يا (اميدواري) به ُبعد ثبات مربوط ميشود. به طور كلي ميتوان ابعاد منبع كنترل را به 3 دسته تقسيم نمود:
1- منبع عليّت
2- ثبات
3- قابليت كنترل.
1- منبع عليّت : به آن دسته از علت يا عللي كه مردم موفقيتها و شكستهايشان را به آن اسناد ميدهند گفته ميشود، ريشة اين علل يا مربوط به خود فرد است يا خارج از او. تلاش و توانايي علل دروني تشريح موفقيّت يا شكست هستند كه از خود شخص نشأت ميگيرندن شانس يا درجة دشواري تكليف نمونههايي از علل بيروني هستند كه ما موفقيّت يا شكست خود را به آن اسناد ميدهيم.
2- ثبات : بعضي از علل اسنادي را ميتوان تغيير داد، در حاليكه بعضي ديگر تغييرپذير نيستند، براي مثال شما ميتوانيد ميزان تلاش را كه مصرف تكليفي مينماييد، تغيير دهيد يا ميتوانيد كمك بيشتري بگيريد همچنين ميتوانيد به شيوة ديگري مطالعه نماييد اينها همه اسنادهاي قابل تغييرند. اگر شما شكست را به شانس و توانايي ذاتي خود اسناد دهيد اينها عللي هستند كه تقريباً ثابت و غيرقابل كنترل هستند.
3- قابليّت كنترل: گاهي اوقات ما موفقيّت و شكست را به پيامدي اسناد ميدهيم كه خارج از كنترل ما هستند هوش نمونهاي از علل غيرقابل كنترل است در صورتيكه تلاش از عللي است كه ميتوانيم آن را كنترل نماييم بنابراين هر اسنادي ميتواند در سه بُعد طبقهبندي شود كه در جدول دو بعدي شماره (1-2) و مدل سه بعدي واينر مشخص گرديده است (غفوري ن 1376).
جدول 1-2 : تعيين كنندههاي ادراك شدة موفقيت و شكست
مدل سه بعدي تئوري اسنادي واينر
همچنين نظرية اسنادي رويكردي براي درك رفتار است. نظرية اسنادي با چگونگي دركانگيزش از طرف مردم و چگونگي استنتاج انگيزش فرد از رفتارش توسط يك مشاهدهگر سروكار دارد. بنابراين مفاهيم اسنادي بيشتر به ارتباط ادراك و رفتار ميانفردي مربوط است و به طور كلّي (اگر چه نه به طور انحصاري) به روانشناسي اجتماعي محدود ميشود به هر حال از مفاهيم اسنادي در مطالعة ادراك خويشتن و تدوين يك نظرية انگيزش فردي ميتوان استفاده كرد (طباطبائي ، 1381).
ب : روي آورد عمل
تبيين باورهاي كنترل در چارچوب نظرية عمل مستلزم آشنايي با مباني اين رويآورد است. در نظرية عمل اعمال به منزلة واحدهاي اصلي تحليل روانشناختي محسوب ميگردند و به رفتارهاي مبتني بر قصد و معطوف به هدف اطلاق ميگردند.
- چهار جنبة اساسي عمل عبارتند از:
1- ساخت دهي به رفتار به واسطة دستيابي به نوعي هدف
2- انتخاب يكي از وسايل ممكن براي دستيابي به اين هدف
3- هوشياري بالقوه نسبت به اهداف و وسايل به كارگرفته شده براي دستيابي به آن اهداف
4- پيشاپيشگري در خصوص پيامدهاي اعمال توأم با قصد يا فاقد قصد و آمادگي براي قبول مسئووليت عمل خويشتن از اين ديدگاه براي مطالعة رفتار مبتني بر قصد (عمل) بايد روابط كنشي ميان عاملها (من باب مثال خود فرد) هدفها و همچنين وسايل كه واسطة بين عاملها و هدفها هستند در نظر گرفته شوند. در اين چارچوب براي بررسي باورهايي كه به كنترل و عمل مربوط ميشوند يعني باورهاي مربوط به روابط ميان عاملها، وسايل و هدفها، يك تقسيمبندي سهگانه را ميتوان ارائه نمود. «باورهاي كنترل» ، «باورهاي وسيله ـ هدف» و «باورهاي عامل» (غفوري ، 1376).
1- «باورهاي كنترل» : به باورهايي در مورد رابطة بين عامل و هدف يا طبقهبندي از هدفها اطلاق ميگردد و به منزلة انتظارات فرد(عامل) در مورد ميزان توانايياش در دستيابي به اهداف، بدون ارجاع آشكار به وسيلة مورد استفاده تعريف ميگردد.
2- «باورهاي وسيله ـ هدف» : به باورهايي در مورد رابطة بين وسيله و هدف
اطلاق ميگردد و به منزلة انتظارات فرد در مورد ميزان مؤثر بودن علل بالقوه در ايجاد هدف تعريف ميشود.
3- «باورهاي عامل» : به باورهايي در مورد رابطة بين عامل و وسايل اطلاق ميگردد و به منزلة انتظارات فرد در مورد ميزان دارا بودن اين وسايل تعريف ميگردد.
«طرح اجمالي سه دسته در مورد روابط ميان عاملها، وسايل و هدفها».
باورهاي هدف ـ وسيله باورهاي عامل
باورهاي كنترل
«اقتباس از اسكينر، به نقل از غفوري، 1376»
بر اساس باورهاي عليّت ، زير مقولههاي كوشش، اسناد شخصي (توانايي) نيروهاي محيطي (ديگران مقتدر)، دشواري تكليف، شانس و سرنوشت و ديگر عوامل غيرقابل پيشبيني قابل توجهّند، بر اساس باورهاي عامل مقولههاي دسترسي عامل به علل مختلف، ثبات اين دسترسي و حدّي كه عامل بتواند اين دسترسي را تغيير دهد مهم ميباشند. باورهاي عامل غالباً به عللي كه بدون انحصاري بودن، دربرگيرندة كوشش و اسنادهاي شخصي هستند اطلاق ميشود بنابراين ممكن است شخص بر اين باور باشد كه بخاطر خوششانسي و يا كمك ديگران عملي را انجام داده است و خوششانسي با كمك ديگران عامل هستند (از غفوري، 1376).
نظريههاي انگيزش
مهمترين بحث و مجادله در قلمرو انگيزش آنست كه آيا رفتار موضوعي شناختي است يا بايد آن را پديدة ماشيني در نظر گرفت از لحاظ مفهومي نظريههاي انگيزش در ميزاني كه فرآيندهاي عالي ذهني را در قصد، جهت، شدّت و پافشاري در رفتارِ هدفمند مؤثر ميدانند متفاوتند.
نظريههاي اوّل انگيزش بر اين فرض استوارند كه نيروهاي جهتدهنده و نيروبخش رفتار خارج از كنترل انسان هستند در اين نظريهها علّت رفتار برانگيخته يا ناانگيخته انسان نيروهاي بيروني يا درونياند كه در كنترل او نيستند و بدين منظور جهت رفتار بوسيلة پيوندهاي ماشيني (محرك ـ پاسخ S-R) يا عادتها مشخص ميشوند، بنابراين رفتاري كه در جهت رسيدن به غذا فعال است تا موقعيكه محرك گرسنگي از بين نرفته وجود دارد (طباطبائي ، 1381).
واينر(1991) استعاره از «انسان همانند ماشين» را براي توصيف نظريهها بكار ميبرد به نظر واينر استعارة «انسان همانند ماشين» ويژگيهاي زير را دارد كه در واقع اين ويژگيها مربوط به ماشين ميباشند:
1- آنها داراي قسمتهايي هستند يعني آنها داراي ساختارند.
2- يك پايان يا كاركرد مطلوب در اين ساختار وجود دارد
3- رفتارهاي غيرارادي يا بدون اراده هستند، از اينرو فعاليتها همانند بازتابند.
4- رفتارها بدون آگاهي انجام ميشوند
5- تعاملات براي يك مجموعه از پيامدها و محركهاي فعال ضروري و اجبارياند
6- كششها هميشه سير ثابتي را طي ميكنند
7- نيروها هنگاميكه داراي توازن هستند گرايشي به تغيير وضع موجود ندارند ولي در هنگاميكه توازن ندارند گرايش براي تغيير افزايش مييابد.