بخشی از مقاله
مقدمه
سیستم آریا ورنا و داسا ورنا به معناي نظام طبقاتی کاسـت در هنـد، یـک نهـادکـاملاً اجتماعی است که از مذهب هندوییزم مشتق شده و ساختار و رویکرد طبقاتی آن هنوز بر کل اجتماع و مذهب و فعالیت هاي اقتصادي، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هنديهـا در روستاها و شهرهاي این کشور حاکم است. تقسـیم بنـدي اجتمـاعی یکـی از انـواعِ دسته بنديِ پدیدههاي اجتماعی در جامعه جهانی است. این پدیده در جوامع مختلف هم برحسب شکل و هم برحسب درجه متفاوت است. زمانی که با چنین تقسیمبنديهـایی در جوامع مختلف مواجه میشویم، میگوییم این چنین تقسیمبندي در همه جوامع رایج است. درحالی که اگر داراي ویژگی هاي خاص خود در یک جامعه باشد، بیمانند است. شکی نیست، نظام کاست در هندوستان پدیده ايکاملاً بی همتاسـت، زیـرا چنـین فـرم توسعه یافته اي در مورد طبقات اجتمـاعی در دیگـر جوامـع، برحسـب شـکل و درجـه ناشناخته است.
شکل بندي نظام طبقاتی جامعه هند از نهاد ریگ ودا که بر اساس ورنـا1 بـه معنـی رنگ است، و معناي وابستگی به نژاد میدهد، متولد شده است که اشـاره بـه وضـعیت نژادي مردم هند بعد از هجوم آریایی ها به این سرزمین دارد که افـراد جامعـه را بـه دو طبقه بزرگ کاست آریا ورنا و داسا ورنا تقسیم کرده است. در ایـن کاسـت، انسـان در درون آنها متولد می شود، در آنها زندگی میکند و در همان کاستها نیز میمیرد. بـدین شکل نظام طبقاتی کاست دال بر محکومیت انسان در پذیرش سرنوشت خودش است.
تعریف واژه کاست
موضوع آریا ورنا و داسا ورنا که به معناي نظام طبقاتی کاست اسـت، جایگـاه وسـیعی میـ ان اندیشـمندان و پژوهشـگران علـوم اجتمـاعی و در میـ ان انسـانشناسـان دارد و بـهوجـودآورنـدة نظـرات و دیـدگاههـاي متنـوعی در مـورد آن شـده اسـت. محققـان انسان شناسی معتقدند، کاست کلمهاي است با ریشه پرتغالی که وارد زبان انگلیسی شده
1. Varna
بررسی انسانشناختی نظام طبقاتی آریا ورنا و داسا ورنا در کتاب دینی ریگ ودا 127
است. اما در دایرةالمعارف انسانشناسی آمده که از زبان اسپانیایی واحتمـالاً مشـتقی از واژه کاستاس از زبان لاتین به معنی عفیف و پاکدامن است که در نیمـه قـرن پـانزدهم میلادي به وسیله مسافران پرتغالی که وارد ساحل مالابار در هند می شدند، رایـج شـده است. این واژه اهراًظ به معنی اصالت خونی و نژادي است (دایرةالمعارف انسانشناسی فرهنگی، 1996، ص. .(177 این واژه حتی به معنی دسته، صف و یا کلاس نیز ترجمـه شده اما تمام ترجمهها نشان میدهد این واژه بیشتر به اصالت خونی و نژادي برمیگردد که کلماتی چون عفیف و پاکدامن، پاکی، خلوص، دسته، صف، کلاس را مـیتوانـد در خود جاي دهد (دایرة المعارف بریتانیکا، 1993 ، ص. .(930 واژه کاست در جامعه هنـد موسوم به »جات« یا »جاتی« است که به معناي طبقه، دسته، تبار، نسل و اصل و نسب و گروه گفته است (دایرة المعارف انسان شناسـی، 2005، ص. (447 و در فارسـی نیـز بـه معناي طبقه اجتماعی است. کاست به نظـام قشـربندي اجتمـاعی بسـته اي نیـز اطـلاق می شود که در آن افراد نمیتوانند از یـک سـطح اجتمـاعی بـه سـطحی دیگـر، آزادانـه حرکت کنند (کوئن، 1372، ص. .(182
میشل پانوف1و میشل پرن2 می نویسند: »ن ظام کاست به گروهی اطلاق می شود کـه داراي مرزهاي محدود و عملکردهاي ویژهاي در قلمرو شعائر دینی، حقوقی، اقتصـادي و اجتماعی هستند و داراي معیار خاص براي آن دسته از معیارهاي تشخیص است کـه مانع روابط اجتماعی یک کاست به کاست دیگر میشود که به وسیله نوعی ایـدئولوژي تزکیه به ویژه تزکیه خون، احاطه و پنهان شده اند (میشل پانوف، میشل پرن، 1368، ص. .(78 آلن بیرو3 کاست را عبارت از گروه اجتماعی بستهاي میداند که شـکل ازدواج در آن به صورت درون همسري است، و افراد وابسته به کاست داراي مشـاغل، اعتقـادات، آداب، مناسک و سنتهاي ویژهاي هستند (بیرو، 1366، ص. .(43
مجومدار بیان می کند که بسـیاري از محققـان هماننـد کتکـار، سـنارت، ریزلـی و
1. Michel Panoff 2. Michel Perrin 3. Alen Biro
128 فصلنامه مطالعات جهان؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان 1390
نسفیلد معتقدند کاست نظام اجتماعی بستهاي است که داراي سه ویژگی اصـلی اسـت: الف) عضویت در هر گروه کاستی، به افرادي تعلق دارد که در همان گروه کاستی خود به دنیا آمده باشند. به نوعی عضویت در هر گروه محدود است و شامل تمام انسـانهـا نمی شود؛ ب) ازدواج اعضاي هر گروه کاستی با افراد خارج از گروه کاستی خوداکیداً ممنوع است؛ ج) افراد گروه کاستی شغلی دارند که به صورت یک میـراث فرهنگـی از نسلی به نسل دیگر در خانواده شان انتقال یافته باشد (مجومـدار، 1949 ، ص. .(30 ایـن محققان معتقدند هریک از این گروه ها نـام مخصوصـی دارنـد کـه بـه آن نـام خوانـده می شوند و برخی از این گروه هاي کوچک تحت یک نام مشترك بـا گـروههـاي دیگـر دسته بندي می شوند، و یک نام بزرگتر میگیرنـد. همـه ایـن گـروههـا در اصـل خـود زیرگروه هایی از گروه هاي بزرگ تر هستند که نام هاي مستقلی دارند؛ بنابراین هر کاستی داراي زیرمجموعه خاصی براي خود است که به گروههاي کوچکتر واژه زیر کاست و مجموعه چندین زیر کاست را کاست میگویند (انصاري، 1960، ص. .(78
تقسیم جامعه به گروه هاي متعدد بر اساس اصول گوناگون،تقریباً طرحی همگانی است. هر جامعه اي خواه پیشرفته و یا ابتـداییاصـولاً بـه گـروههـاي مختلـف تقسـیم می شود. شواهد انسان شناسی به خـوبی نشـان مـی دهنـد حتـی جوامـع ابتـدایی، داراي تقسیم بندي هاي گروهی در داخل خودشان بوده اند. گاه تقسیمات بـراي ایجـاد قـوانین ازدواج است؛ گاه مخصوص گروه بنديهاي خویشاوندان گوناگون به راههـاي مختلـف که به بخش ها و زیرمجموعههاي دیگر تقسیم میشوند. شبیه این مسـئله در کشـورهاي صنعتی بزرگ همانند امریکا و انگلیس و دیگر کشورهاي اروپایی نیـز وجـود دارد. در این کشورها نه تنها طبقات اجتماعی بر اساس پایه هاي اجتماعی و اقتصادي است، بلکه مجموعه اي از طبقه بنديهاي دیگر همانند رنگ پوست و نژاد نیز در میـان آنهـا وجـود دارد. جدا از رنگ پوست و نژاد، در کشور انگلیس بنیـاد و اصـل ایـن مجموعـه ارثـی است. بدین معنی که اشراف در یک سمت این مجموعه قـرار گرفتـه انـد و افـراد غیـر اشرافی در سمت دیگر این مجموعه بزرگ اجتمـاعی قـرار دارنـد. هرچنـد امـروزه در
بررسی انسانشناختی نظام طبقاتی آریا ورنا و داسا ورنا در کتاب دینی ریگ ودا 129
انگلیس این تفاوتها و طبقات اجتماعی نسبت به پنجاه سال پیش از اهمیت کمتري در جامعه برخوردار است، اما هنوز این اختلافها و تفاوتها، آشکار و مهم است؛ با ایـن وجود، کاست با کمال میل و یا حتی با انزجار از سوي مردم پذیرفته میشود. امروزه با توسعه فناوري تکنولوژي و صنعتی شدن کشورها، این نظام اجتماعی در غربکاملاً در حال از بین رفتن است، ولی در هند همچنان پابرجاست.
ترکیب منابع تاریخی و انسان شناسی در ارتباط با گذشته بسیار دور تا امروز بـراي ما باارزش است و به ما این امکان را می دهد تا رشد تدریجی این پدیده شگرف انسانی را در نگاهی تاریخی و انسانشناختی در کشور هند مورد مطالعه قرار دهیم. مطالعه کلی تقسیم بندي هاي اجتمـاعی در جامعـه هنـد نیازمنـد تقسـیم بنـدي خاصـی اسـت. ایـن تقسیمبندي را میتوانیم به شکل زیر بیان کنیم:
الف) خصلت هاي بیگانه و خارجی که در ادوار مختلف تاریخ از راههاي مختلـف پراکنده شدند و با موقعیت ها و فرهنگ هاي محلی ترکیب شده و مـورد پـذیرش قـرار گرفتند؛
ب) شرایط اجتماعی غالب بر جامعه.
چنانچه گزارش هایی را از دوره هاي مختلف تاریخی جامعه هنـد مـورد تحقیـق و مطالعه قرار دهیم، میتوانیم نمونههاي ویژهاي از تماسها و مهـاجرتهـا را کـه سـبب اشاعه فرهنگی شده است، بهخوبی آشکار کنیم مانند اینکه: آریاییها چه کسانی بودنـد؛ نظام طبقاتی در هند چگونه به وجود آمد؛ تقسیمبندي افراد جامعه در نظـام طبقـاتی در هند چگونه شکل گرفته است؛ نظام طبقاتی در جامعه باستان ایران چگونه بـوده اسـت؛ نظام طبقاتی ورنایی در ریگ ودا چگونه بیان شده است؛ وارنا چیست؟
در کشوري همانند هندوستان که در آن تفاوت هاي نـژادي، فرهنگـی و اقتصـادي عمیقی وجود دارد، گروههاي مختلف نژادي، تقسیمبنديهـاي اولیـه خـود را از لحـاظ شغلی و نژادي به منظور داشتن یک زندگی مسالمت آمیز با وضعیتی خـاص بـا هـدف ادامه زندگی جمعی، ایجاد کردهاند تا بتوانند امکان زنـدگی کـردن را در کنـار یکـدیگر
130 فصلنامه مطالعات جهان؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان 1390
داشته باشند و بدین طریق توانستند حیات تازه اي را به جامعه جدید خود ببخشند. این مفهوم را می توان در کلمات ملموس تر به این طریق توضیح داد که ریشه فلسـفی ن ظـام کاست که همراه با خود این نظ ام رشد کرده، یک طرح کلی اجتماعی را فراهم میکنـد که در آن تمام انسان ها از انواع نژادها و سطوح مختلف اقتصادي و شغلی می توانند بـا هماهنگی در کنار یکدیگر زندگی کنند. این امرکاملاً امکانپـذیر اسـت کـه یـک نهـاد اجتماعی در روند رشد و توسعه خود به یک فلسفه خـاص اهمیـت بیشـتري دهـد تـا امکان وجودش را توجیه کند. اساس ساختار اجتماعی هند عبارت است از نظام طبقاتی کاست که براي حفظ این نظام، باید فلسفه اي به منظور حفظ ساختار و نجـات جامعـه پدید آید.
موضوع اصلی در مذهب هندو این است که ایزدي به نام براهمـا وجـود دارد کـه سرنوشت هر فرد را تثبیت کرده و این وظیفه مقدس هر هندویی است که آن را رعایت کند. ایندقیقاً همان چیزي است که از یک هندو انتظار میرود که باید باور داشته باشد و به آن عمل کند. به همین دلیل است که دستورات و قوانین بارها براي طبقات پـایین جامعه نظام طبقاتی کاست یادآور می شود که وضعیت کنونی شان به دلیل قـانون کارمـا است، و این دارماي افراد است که در این رابطه باید دستورالعملهاي کارما را به عنوان یک وظیفه اجرا کند. مفاهیم براهما، کارما و دارمـا سـه ویژگـی عمـده فلسـفه کاسـت هستند، براهما (جوهره اصلی)، کارما (سرنوشـت) و دارمـا (ایمـان) هسـتند (انصـاري،