بخشی از مقاله

مقایسه نظام طبقاتی (کاست) از دیدگاه ریگ ودا و شاهنامه

چکیده


هدف از این مقاله، مقایسه نظام طبقاتی کاست در ریگ ودا و شاهنامه فردوسی است که دو ساختار اجتماعی در دو جامعه هند و ایران را به وجود آورده است. اگر چه آریایی هایی که به هند مهاجرت کردند مردمانی صحرانشین بودند؛ ولی تصور این که بین آنها هیچ گونه طبقات اجتماعی وجود نداشت، مشکل به نظر میرسد؛ چون سرودههاي ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا با عنوانهاي برهمن (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه (وایسیاها، کشاورزان و صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر را تشکیل میدادند از آنها نامبرده شده است. همچنین، شاهنامه فردوسی این تقسیمبندي را با نامهاي کارتوزیان (روحانیان)، نیساریان (ارتشیان)، بسودي (کشاورزان و گلهپرور) و اهتوخوشی (صنعتکاران) بیان کرده است. تقسیمات کاست ریگ ودایی توانست خط موازي بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی ایران تشکیل دهد. البته توجیههاي فراوانی وجود دارد، که نشان میدهد هر دو نظام، منشأ مشترکی داشتهاند و ثابت میشود که مهاجرت آریاییها به هند، مهاجرتی تدریجی از ایران به هند بوده است.

واژههاي کلیدي: نظام طبقاتی، شاهنامه، کاست، هند، ایران، ریگ ودا، آریایی، آریاورنا، داساورنا، ورنا

مقدمه

در کشوري همانند هندوستان که در آن تفاوتهاي نژادي، فرهنگی و اقتصادي عمیقی وجود دارد، گروههاي مختلف نژادي، تقسیمات اولیه خود را از لحاظ شغلی و نژادي براي یک زندگی مسالمتآمیز با وضعیتی خاص براي ادامه زندگی جمعی ایجاد نموده بودند تا امکان زندگی کردن در کنار یکدیگر را داشته باشند و بدین طریق توانستند حیات تازهاي به جامعه جدید خود ببخشند. این مفهوم را می توان در کلمات ملموستر به این طریق توضیح داد که ریشه فلسفی نظام کاست که همراه با خود این نظام رشد کرده است، یک طرح کلی اجتماعی را فراهم میکندکه در آن تمام انسانها از انواع نژادها و سطوح مختلف اقتصادي و شغلی میتوانند با هماهنگی در کنار یکدیگر زندگی کنند. این امر کاملاً امکان پذیر است که یک نهاد اجتماعی در روند رشد و توسعهاش، به فلسفهاي خاص اهمیت بیشتري دهد تا امکان وجودش را توجیه نماید. درحالی که ریشه فلسفی به نوبه خودش جامعه را در نظم و هماهنگی نگه میدارد.

اساس ساختار اجتماعی هند عبارت است از نظام طبقاتی کاست، که براي حفظ آن، فلسفهاي جهت حفظ ساختار و نجات جامعه میبایست پدید میآمد. موضوع اصلی در مذهب هندو این است که ایزدي به نام براهما تصور می رود که سرنوشت هر فرد را تثبیت کرده است و این وظیفه مقدس هر هندویی است که آن را رعایت کند. این دقیقاً همان چیزي است که از یک هندو انتظار میرود که باور داشته باشد و به آن عمل نماید. در نتیجه دستورات و قوانین به طور مکرر براي طبقات پایین یادآور میشود که وضعیت کنونیشان به دلیل قانون کارما است و این "دارما"ي افرادي است که در این رابطه باید دستورالعملهاي کارما را به عنوان وظیفه، اجرا کنند. مفاهیم براهما، کارما و دارما، سه ویژگی عمده فلسفه کاست در هند هستند (انصاري، .(16 :1960

تحقیق حاضر با هدف پاسخگویی به این سئوالات انجام شده است:

-1 آیا نظام طبقات اجتماعی در ریگ ودا و نظام طبقات اجتماعی در شاهنامه، یکی است؟

-2 اگر هردو این طبقات اجتماعی به یک صورت هستند چگونه؟ -3 آریاییها چه کسانی هستند؟

این مقاله تلاش کرده است سئوالات مذکور را با طرح مسائل خود همراه با اهداف که در پایان به آن خواهد رسید، پاسخ گوید.
تعریف نظام طبقاتی کاست

محققان علوم اجتماعی معتقدند، واژه کاست کلمهاي است که از پرتغالی وارد زبان انگلیسی شده است. اما در دایرهالمعارف انسان شناسی آمده است که، امکان دارد این واژه از زبان اسپانیایی گرفته شده باشد و احتمالاً مشتقی است از واژه "کاستاس" از زبان لاتین به معنی عفیف و پاکدامن که در نیمه قرن پانزدهم میلادي به وسیله مسافران پرتغالی که وارد ساحل مالابار در هند میشدند رایج شده است. این واژه، ظاهراً به معنی اصالت خونی و نژادي است (دایره المعارف انسان شناسی فرهنگی، (177 :1996 و حتی به معنی دسته، صف و یا کلاس نیز ترجمه شده است. اما تمام ترجمهها نشان میدهد که این واژه بیشتر به اصالت خونی و نژادي بر میگردد که کلماتی چون عفیف و پاکدامن، پاکی، خلوص، دسته، صف، کلاس را در خود میتواند جاي دهد (دایرهالمعارف بریتانیکا، .( 930 :1993 واژه کاست در جامعه هند، موسوم به جات یا جاتی است که به طبقه، دسته، تبار، نسل و اصل و نسب و گروه گفته میشود (دایرهالمعارف انسان شناسی، .(447 :2005 در زبان فارسی نیز به معناي طبقه اجتماعی است. دکتر باقر ساروخانی در کتاب "درآمدي بر دایرهالمعارف علوم اجتماعی" خود در مورد کاست این گونه نوشته است: کاست در لغت به معناي ناب، سره و نگهداري پاکی و خلوص است در اصطلاح:

الف) به آن سازمان اجتماعی اطلاق میشود که در هند پدید آمد و مبناي آن را عقاید دینی مبتنی بر برتري برهمنان تشکیل میداد.

ب) به گروهی خاص در هند اطلاق میشود که مبناي ارثی دارد.

ج) طبقه بسته، مبتنی بر وراثت را در بر میگیرد که با دیدي منفی بدان نگریسته میشود.

در نظام اجتماعی کاستی در هند، افراد به چهار کاست تقسیم میشوند و آنان که فاقد هر نوع کاست هستند، بدون کاست و نجس خوانده میشوند (ساروخانی، :1375 .(87

منوچهر محسنی در کتاب مقدمات جامعه شناسی خود مینویسد، در هندوستان طی سالیان دراز نظام قشربندي اجتماعی به گونهاي بسیار متفاوت از ساخت طبقاتی سایر کشورها در جریان بود، که آن نظام را کاست نامیدهاند. در این نظام، هر هندو، یا به یکی از چهار کاست اصلی تعلق داشت و یا بدون طبقه و نجس بود.

نظام کاست، با شرایطی چون درونی شدن احساس عدم تساوي، آموزش نقشهاي مساوي و رشد مفاهیم برتري که جنبه ذهنی پیدا کرده بود، مرتبط میشد. بر اساس این نظام، ارتقاي روحی، بستگی به این داشت که فرد، شخصاً در کاستی که برایش از قبل تعیین شده بود زندگی کند و پایگاه اجتماعی و قدرت، در موقع تولد به شخص داده میشد. کاست، حالت موروثی داشت و ترقی در زندگی، دست کم محدود بود. در نظام کاست نمیشد با کار پیشرفت کرد. همچنین بسیار مشکل بود که شخص بتواند با فردي از کاست دیگر ازدواج کند (محسنی، .(182 :1376
بروس کوئن در کتاب "درآمدي به جامعه شناسی" خود در مورد تعریف طبقه اجتماعی آورده است: طبقه اجتماعی به بخشی از اعضاي جامعه اطلاق میشود که از نظر ارزشهاي مشترك، حیثیت، فعالیتهاي اجتماعی، میزان ثروت و متعلقات شخصی دیگر و نیز آداب معاشرت، از بخشهاي دیگر جامعه تفاوت داشته باشند (بروسکوئن، :1372 .(179 اما بحث دیگري نیز وجود دارد به نام کاست که در آن، طبقه در برابر کاست قرار میگیرد. کاست به نظام قشربندي اجتماعی بستهاي اطلاق میشود که در آن، افراد نمیتوانند از یک سطح اجتماعی به سطحی دیگر، آزادانه حرکت کنند. شخصی که در یک کاست ویژه به دنیا میآید، باید سراسر عمرش را در همان کاست بگذراند. از آنجا که زناشویی میان کاستهاي گوناگون ممنوع است، هیچ راهی براي انسان وجود ندارد که از کاست تعیین شدهاش پا فراتر گذارد. همگان بر این امر توافق دارند که نظام طبقاتی در مقایسه با نظام کاستی، نظام بازتري است. زیرا در نظام طبقاتی، از انتقال فرد از طبقهاي به طبقه دیگر، به وسیله حکومت، دین یا فرهنگ، جلوگیري نمیشود. تحرك صعودي، در یک نظام طبقاتی، از طریق سختکوشی یا زناشویی با عضو طبقات بالاتر، امکانپذیر است؛ حال آن که در نظام کاستی، چنین امري امکان پذیر نیست (بروسکوئن، .(182 :1372

میشل پانوف و میشل پرن درتعریف کاست در کتاب "فرهنگ مردم شناسی" خود مینویسند: نظام کاست به گروهی اطلاق میشود که داراي حدود محدود و عملکردهاي ویژهاي در قلمرو شعائر دینی، حقوقی، اقتصادي و اجتماعی هستند و داراي معیار خاص براي آن دسته از معیارهاي تشخیص هستند که مانع روابط اجتماعی یک کاست به کاست دیگر میشوند و در قالب نوعی ایدئولوژي تزکیه، به ویژه تزکیه خون، احاطه و پنهان شدهاند (میشل پانوف، میشل پرن، .(78 :1368

آلن بیرو در کتاب "فرهنگ علوم اجتماعی" خود در مورد نظام طبقاتی کاست مینویسد: کاست عبارت است از گروه اجتماعی بستهاي که شکل ازدواج در آن به صورت درون همسري است و افراد وابسته به کاست، داراي مشاغل، اعتقادات و همچنین آداب، مناسک و سنن خاص و ویژهاي هستند. در این نظام هیچکس نمیتواند از کاستی به کاست دیگر راه یابد. انسانها در یک کاست متولد میشوند و تا پایان حیات خود در آن کاست باقی میمانند، بدون تغییر و یا تحرك کاستی (آلن بیرو، .( 43 :1366

ژان شوالیه و آلن گربران در کتاب فرهنگ نمادها درموردکاست مینویسند: کاست، یک سازمان اجتماعی از نوع آریایی است که داراي وظایف خاصی است. کاست همان قدر به اعمال و شعائر مذهبی مربوط میشود که به اعمال اجتماعی و فردي. زیرا درهم تافتگی و پیچیدگی یک فرد، ریز نگاره یک اجتماع است. کاست در نظام روحانی با آداب باطنی یا ذهنی مرتبط است؛ در مقام شاهانه یا آداب و اعمال حکومتی با عدالت پروري و قدرت مداري؛ در موارد اقتصادي، تجاري وکشاورزي با اعمال تولیدي و مبادلاتی و در کارهاي پست، با نازلترین اعمال رابطه دارد. پس کاست شامل مقامات روحانی، قدرتهاي موقت حکومتی، تولید ثروت و چرخش سرمایه، بالاخره کارهاي پست میشود. این وظایف ضرورياند و در برگیرنده اعمالی هستند که کاملاً در زندگی اجتماعی و فردي قابل تشخیصاند (ژان شوالیه و آلن گربران، .( 506 :1385

نظام طبقاتی کاست در هند

آنچه ما در مورد آریاییها میدانیم این است که آریاییها مردمانی صحرا نشین بودند که به سرزمین هند مهاجرت کردند. این مردمان که داراي طبقات مختلف اجتماعی بودند و سرودهاي ریگ ودا به سه طبقه مختلف برهمن1 (روحانیان)، راجانیه2 (اشراف)، وایزیه3 (وایسیا) اشاره دارد. با توجه به این تقسیمات، مردمان بومی نیز از سوي آریاییهاي تازه وارد، به دو طبقه تمیز و غیر تمیز تقسیم شده بودند که نشان دهنده تأثیرات فرهنگی جامعه آریایی بر جامعه هند بود که بعدها در قالب طبقات پایینتر با هم ترکیب شدند. این تقسیمات ریگ ودایی درست شبیه به نظام طبقاتی شاهنامه فردوسی بود که نشان میدهد هر دو نظام طبقاتی، منشأ مشترکی داشتهاند و آریاییها آن را به هند آوردهاند. واضح است که نظام طبقاتی ریگ ودا از بیرون از هند سر چشمه گرفته و آریاییها نظام طبقاتی خود را در هند اشاعه دادند. آمدن آریاییها به هند، مسائل تازه نژادي و سیاسی به وجود آورد. نژاد درآویدي که در مقابل آریاییهاي تازه وارد شکست خوردند، تمدنی پر سابقه را پشت سر خود داشتند؛ با این همه بدون تردید، آریاییها خود را خیلی برتر از ایشان میشمردند و در نتیجه، شکافی عمیق میان دو نژاد به وجود آمد. از این تصادفات و برخوردهاي متقابل نژادها تدریجاً نظام طبقاتی کاست بیرون آمد که در قرون بعد در زندگی هند تأثیري عمیق بر جاي گذاشت (نهرو،.(141 :1350

با پیشرفت و توسعه جامعه آریاییها و تغییر در وضع اقتصادي و اجتماعیشان، این نظام طبقاتی داراي زیر شاخههاي مختلف گردید، به صورتی که امروزه بیش از سه هزار قشر و لایه کاستی در هند وجود دارد. این زیر مجموعهها، به شکل یک اصل و قانون درآمدند و خود را با کاستهاي عمده که منشأ از وارناي ریگ ودا میدانند گرفتهاند. درست است که امروزه هر یک از چهار وارنا را به عنوان یک کاست تلقی میکنند، ولی آنها در مقیاس گستردهتري در میان جامعه هند بیان میشوند. شباهت نظام کاست در ریگ ودا را که بر اساس وارنا وجود دارد، میتوانیم در جوامع هند و اروپایی به دست آوریم. براي مثال، جامعه روم به طور کلی به دو طبقه اعیان و عوام تقسیم میشد. طبقات اجتماعی یونان باستان، شامل شهروندان آزاد، ارتشیان و بردهها بود. بالاخره ایرانیان باستان تا قبل از ورود اسلام به ایران نیز داراي نظام طبقاتی بودند. اما با نگاهی سطحی متوجه میشویم که طبقهبنديهاي رومیان و یونانیان با طبقهبندي دوره ودیک هندي منطبق و یکسان نیستند. به عنوان یک واقعیت، در طول دوره ریگ ودا، جامعه هند اساساً به دو گروه متمایز تقسیم میشدند: جامعه آریایی و غیرآریایی. قلمروآریاییها، شامل سه طبقه وارناي بود که عبارت بود از: برهمن، راجانیا و وایسیا. در حالی که غیر آریاییها در آن جامعه به عنوان داساها1 که بعدها سودراها2 نامیده شدند، شهرت یافتند. آریا ورنا3 یا مردم آریایی و مردم بومی یا داسا ورنا4، نه تنها در رنگ پوست که قهوهاي بودند، حتی در شکل فیزیکی بدن که خیلی کوتاهتر از آریاییها هستند، نیز تفاوت داشتند. وقتی تفاوتهاي فرهنگی این دو گروه را مطالعه میکنیم، میبینیم در باورها، زبان، اعتقادات، مذهب، آداب و رسوم، سنتها و بسیاري از چیزهاي دیگر با یکدیگر تفاوت داشتهاند(مجومدار، .( 33 :1949

سودراها یا همان داساها، بومیانی بودند که با شهروندان آریایی سازش کرده و یا اسیر شده و به عنوان پستترین طبقه نظام طبقاتی کاست در درون طبقه آریاییها تحلیل رفتند. با ایجاد چنین طبقهاي در نظام کاست، آریاییها آنها را به رسمیت شناخته و در جامعه خود به عنوان شهروندان جدید، انتخاب کردند و به آنها جاي دادند. در این مورد میتوان اینگونه نتیجهگیري کرد که انتخاب داساها در نظام طبقاتی کاست به عنوان طبقه سودراها، اصولاً براي رهایی از هرگونه آشوب و درگیري میان آریاییها و مردمان بومی بوده است و چارهاي بجز رسمیت شناختن چنین افرادي در جامعه آریایی نبوده است. بنابراین این افراد به عنوان پستترین طبقه در درون طبقه آریاییها تحلیل رفتند. اما در کنار چهار وارناي اصلی، ما به پنجمین وارناي طبقه کاست نیز برمیخوریم که کمتر نام آن در نظام طبقات کاست هندوها آورده شده است. "پاریا" یا طبقه نجسها که متشکل از افراد قبایل مختلف با فرهنگ بسیار ابتدایی و سبک زندگی بسیار کثیف و نفرت آور بودند، به چشم انسانهاي بسیار پست نگریسته میشدند و آریاییها مجبوراً براي حفظ نژاد و خون خود، آنها را در این طبقه قرار دادند تا مردم آریایی با آنها تماس پیدا نکنند و تداخل خونی و نژادي به وجود نیاید.
شکی نیست زندگی این مردمان اولیه به حدي براي جامعه آریایی نفرتآور بود که از نگاه آریاییها و طبق معیارهاي آنها منجر به تبعیض اجتماعی شدید میان آنان شده بود. و بدین ترتیب، یک دیوار بلند فرهنگی میان این جوامع کشیده شد که همچنان پا برجاست. به هر حال، این تبعیض اجتماعی بود که توانست اساس و بنیاد غیر قابل لمس بودن (نجس بودن) را در میان آنها ایجاد کند.

در شاخه دیگر آریاییها یعنی ایرانیان نیز چنین طبقهبندي چهارگانهاي مخصوصاً در دوران ساسانیان وجود داشته است. اما صورت کاستهاي موجود در هند را به خود نگرفت. اساس تقسیمبندي کاست در اصل این بود که آریاییها از غیر آریاییها جدا بمانند. منتهی این تقسیمبندي کمکم در آریاییها هم اثر گذاشت و تدریجاً تقسیمبندي دیگري بر اساس مشاغل در میان خود ایشان هم صورت گرفت و کاستهاي تازه به وجود آمد. به این ترتیب، امور و کارهاي زندگی، طبقهبندي میشد. از میان توده دهقانان و کشاورزان، ویسیاها بیرون آمدند که کشاورزان و پیشهوران و بازرگانان بودند. کاشتریاها طبقه حکمرانان و جنگاوران را تشکیل میدادند. برهمنان، روحانیان و متفکرانی بودند که تصور میشد باید راهنماي دین و سیاست باشند و ایدهآلهاي نژادي و ملی را حفظ و حراست کنند. در پایین این سه طبقه سودراها قرار میگرفتند که شامل کارگران عادي و غیر ماهر و مزدوران و کسانی میشد که به کار کشاورزي نمیپرداختند (نهرو،:1350 .(142


نظام طبقاتی کاست در ریگ ودا

بعضی از محققان اولیه اروپایی که روي نظام طبقاتی کاست کار کردهاند، این نظر را دارند که در جامعه ریگودا، آریاییها از نظر طبقه اجتماعی، آزاد بودند؛ چیزي که بر اساس نظر و گفته آنها نوعی پیشرفت محسوب میشده است. در حالی که بیشتر محققان اخیر، در مورد این موضوع اعلام کردهاند که این نظام در آن زمان در میان آریاییها وجود داشت، اما به صورتی که بعداً توانست پیشترفت و توسعه یابد نبود (دت، .(106 :1981
نکته مهمی که در ریگ ودا به چشم میخورد سرود معروف و روحانی پوروشا سوکتها است که به معنی پرورش است. این سرود معروف است که اساس و پایه نظام طبقهبندي هند شکل داده و به وجود آمده است. در بند11 و 12 این سرود آمده است: وقتی پوروشا (پرورش) را ذبح کردند آن را به چند قطعه تقسیم نمودند، دهان او چیست؟ بازوانش کدام؟ رانها و پاهایش را چه نامیدند؟

در بند 12 نیز آمده است: دهان او برهمن بود و دو دستش راجینه و رانهایش ویسیه و شودر از پاهایش به وجود آمد (گزیده ریگ ودا، .(183 :1367

در ماندالاي دهم سرود هشتاد و سه ریگ ودا نیزآمده است: به سوي من آي، اي مینو، اي که رعد را چون سلاحی به دست داري، در فکر دوست خود باش و داسیوها را هلاك ساز(گزیده ریگ ودا، .(335 :1367

همچنین آمده است: و سپس اي پوروراسه، ایزدان قدرت تو را در جنگ افزون ساختند تا دسیوها را از میان برداري (گزیده ریگ ودا، .(347 : 1367

یا آن که در ستایش میترا و وارنا در ماندالاي پنجم سرود هفتاد آمده است: اي رودراها، ما را با پاسداران خود محافظت فرمایید و ما را نجات دهید. شما که در نجات بخشی ماهر هستید. باشد که ما خودمان دسیوها را مطیع سازیم (گزیده ریگ ودا، :1367 .(381

نکته جالب توجه در سرودهاي ریگ ودا آن است که دو دورة خاص را در جامعه آریایی به ما نشان میدهد:

الف) دوران جنگ و خونریزي میان آریاییها و داسیوها ب) زمان صلح و آشتی میان این دو جامعه

قسمت اول سرودها، به صورتی است که بحث از کشتار و هلاك کردن داسیوها است، مانند ماندالاي دهم سرود هشتاد و سه و در قسمت دوم نیز بحث از صلح و آشتی است؛ یعنی خاموش شدن آتش جنگ و درگیري میان دو جامعه آریا ورنا و داسیو ورنا و قبول کردن داسیوها به عنوان شهروندان جدید از سوي آریایی. اکنون ریگ ودا از داسیوها


مقام و مرتبه خاصی میسازد و آنان را به نوعی در کنار آریاییها مینشاند، تا آرامش نسبی در جامعه آریا ورنا برقرار شود. در اندراو اندرانی، بخش 19 ریگ ودا آمده است: داسه و آریا را از یکدیگر تشخیص داده بر همه نظر کرده میرم (گزیده ریگ ودا، :1367 .(357

همچنین در ستایش اندرا (ماندالاي دوم، سرود یازده) بند 18 آمده است: اي اندراي قهرمان، نیرویی را که با آن »وریترا« فرزند عنکبوت مانند »دانوه« را مقهور ساختی نگاهدار و دریچه روشنایی را به سوي آریا بگشا. داسیوها در طرف چپ تو قرار گرفتهاند.

در بند 19 آمده است: آن مردانی را که تحت حمایت تو بر رقیبان خود پیشی گرفتهاند، همانگونه که آریاها بر داسیوها غلبه کردند، احترام نماییم. این را براي ما (تو انجام دادهاي) تو »ویشورپ« پسر »توشتر« را براي دوستی »ترتیه« هلاك ساختهاي (گزیده ریگ ودا، .( 63 :1367

یا در بخش دیگري آمده است: اي اندرا، اي قهرمان، تو آبهاي عظیم را که (اهما) پیش از این دربند کرده بود آزاد ساختهاي و آنها را پخش نمودهاي و به نیرویی که سرودها به تو بخشیدهاند، آن برده را که لاف جاویدانی میزد فرو انداختهاي (گزیده ریگ ودا، .(59 :1367 در این قسمت، برده را به داسیوها معنی کردهاند.

همچنین در ماندالاي پنجم سرود هفتاد ریگ ودا در ستایش میترا و وارنا آمده است: اي روداها، ما را با پاسداران خود محافظت فرمایید و ما را نجات دهید، شما که در نجات بخشی ماهرید، باشد که خودمان داسیوها را مطیع سازیم(گزیده ریگ ودا، :1367 .( 381

اما جمعاً ده بار نام داسیو و داسه در ریگ ودا آمده است که شش بار نام داسیو است و چهار بار نام داسه. این سرود نشان دهندة تقسیمات خاص دینی است که تفکرات دینی به صورت پشتوانهاي خاص در حمایت از نظام طبقاتی کاست درآمده است. با این حال طبق عقیده محققان ذي صلاح هندي، این سرود، نسبتاً جدید و تازه است و نمیتواند نمایانگر کار و مشاغل و تقسیمبندي نظام طبقاتی کاست در دوره ریگ ودا باشد؛ چرا که آریاییها قبل از مهاجرت و ورود به سرزمین هند، داراي سه طبقه متفاوت بودند و در اینجا بحث از چهار طبقه مجزا است )دت، .( 37 :1951

طبقهبندي دوران ریگ ودا که در بالا بحث شد، این مسأله را مطرح میکند که در آن دوره ودایی جامعه هند به دو گروه بزرگ، آریاوارنا و داساوارنا تقسیم شده بود و این نظام اجتماعی نیز تنها در درون طبقه آریاوارنا بوده است و کلاً معلوم نیست این نظام طبقاتی ابتدا در کجاي سرزمین هند شکل گرفته بود.


نظام طبقاتی در شاهنامه

آنچه مسلم است، سرزمین ایران، کم و بیش با همین طبیعت امروزي، از دیرباز مسکن اقوام گوناگون آریایی بوده است و به همین سبب این کشور به نام آنها ایران نامیده میشود. نظر غالب درباره خاستگاه آریاییها که حاصل پژوهشهاي زبان شناسان و دستاوردهاي باستانشناسان است، این است که اقوام آریایی که تبارشان بخشی از مردم هند و مردم ایران و به عبارت دیگر هندو ایرانی هستند، در جنوب شرقی روسیه و بخشهایی از آسیاي مرکزي در پیرامون دریاچه آرال میزیستهاند. به صورت دو بخش عمده در هندوستان و ایران استقرار یافتهاند و جمعیت اصلی هند و ایران را تشکیل داده-

اند. مطالعات زبانشناسی نشان میدهند که جهت اصلی هند و ایران از نظر قومی خویشاوندي تنگاتنگی با یکدیگر دارند. دو شناسه مهم اقوام و قبایل آریایی ایران و هند، ریشه باورهاي مشترك دینی و سنتی و ریشه زبان اینان است. نکته قابل توجهی که بین آریاییها و شاید تمام اقوام معروف به هندواروپایی در این ایام مشترك به نظرمیآید، عبارت بوده از نظام پدرسالاري در خانواده و قبیله و نظام طبقات سهگانه در جامعه شبانی و روستایی. بدون شک، طبقات سهگانه آریایی در آغاز در عرض یکدیگر بودهاند و در داخل تیرهها و قبایل وجود این طبقات شاید بیشتر معرف تقسیمکار به شمار میآمده است، نه تفاوت در حیثیت. مالکیت ابزار تولید و تفاوت در مهارت، ظاهراً اندك
اندك و در طی تحولهایی که در ضمن مهاجرتهاي طولانی روي داده، این طبقات را سرانجام در طول یکدیگر قرار داده است و بالاخره با توسعه تمدن و سکونت نهایی در روستاها و شهرها طبقه صنعتگر را هم که حتی در زندگی کوچ نشینی نیز تدریجاً وجودش مورد حاجت شده بود در کنار آنها نهاده است. معهذا این تحول در احوال طبقات در بین تمام طوایف مختلف آریایی به یکسان انجام نیافته است و قرنها بعد از جدایی آریاییها از یکدیگر، هنوز در جامعه اوستایی، در خانوادهاي ممکن بوده است فرزندانی که به دنیا میآیند کاهن(آذربان، زوتار، زودتر) یا جنگجو (نر، رتشتار) یا چوپان گله دار(واستر، فشوینت)باشند. با این وصف، جامعه آریایی تقریباً همه جا بر وجود همین طبقات سه گانه مبتنی بوده است. به هر حال قراین نشان میدهد ایرانیهاي عهد آیرانهوئجه با هنديهاي عهد ودا مدتها با هم در یکجا میزیستهاند و نیز آداب و رسوم مشترکی داشتهاند که در کهنهترین اجزاي اوستا نیز مثل وداهاي هندوان منعکس است (زرین کوب، .(18 :1384

شواهدي که امروزه در ایران در دست است، تنها اوستا و شاهنامه است که نظام طبقاتی در ایران را نشان میدهد و این نظام طبقاتی، از دوره ورود آریاییها به سرزمین ایران تا پایان حکومت ساسانیان حدود قرن سوم تا قرن هفتم میلادي را نشان میدهد. در این دوره است که این طبقات به چهار طبقه متفاوت تقسیم میشوند. حتی بعد از فتح ایران توسط مسلمانان، براي مدتی چنین طبقهبنديهایی دست نخورده باقی مانده بود. اما به دنبال گرایش ایرانیان به دین مبین اسلام، آرام آرام مسأله طبقهبندي اجتماعی در ایران تغییر کرد و کلاً از بین رفت.

فردوسی در شاهنامه در مورد ساختار اجتماعی اولیه در میان ایرانیان بیان میکند که منشأ طبقهبندي اجتماعی ایرانیان بر اساس حرفه و شغل بوده است. این نظام طبقاتی که داراي چهار طبقه مجزا و متفاوت با یکدیگرند، از ابتکارات عظیم آریاییها است و فردوسی در بخش پادشاهی جمشید اینگونه آن را بیان میکند:
زهر پیشهاي انجمن کرد مرد بدین اندرون، پنجهی نیز خورد

گروهی که آتورنیان1 خوانیش بهرسم پرستندگان دانیش

جدا کردشان از میان گروه پرستنده را جایگه کرد کوه

بدان تا پرستش بود کارشان نوان، پیش روشن جهاندارشان

صفی بر دگر دست، بنشاندند همی نام تیشتاریان2 خواندند

کجا شیر مردان جنگاورند فروزندة لشکر و کشورند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید