بخشی از مقاله
چکیده
جهان آن گونه که هست نشان از بحران های درهم پیچیده بسیار دارد که عمدتا برآمده از روند توسعه ای ناپاپدار است. درک عمیق این بحران که آینده حیات بشر و زیست کوه را به صورت گسترده ای به مخاطره افکنده نیازمند پژوهشی همه جانبه است تا ابعاد اسفبار آن روشن شود. تردید نباید داشت تداوم این روند بیمار، فاجعه به بار خواهد آورد.
توسعه پایدار که به دلیل جامعیه مباحث و اقبال گسترده در آخرین سال های قرن بیستم به بالنده ترین مناظره جهانی تبدیل شد. بر مبنای بسیاری از تحلیل ها و نظریه ها چالش محوری قرن بیست و یکم خواهد بود.
در این میان انسان مرکز توجه قرار گرفته است و هر آنچه حیات بقا و آزادی او را مورد تهدید قرار دهد مردود شناخته شده است. به بیان دیگر تحقق آرمان ها و نیز به کارگیری انرژی های بالقوه نهفته در توسعه پایدار تنها در پرتو به رسمیت شناختن نقش محوری انسان فارغ از رنگ، نژاد، جنسیت، ملیت و دین متصور خواهد بود.
در این میان مسئله لزوم مشارکت زن در توسعه، کشف جدیدی نیست، دیر زمانی است که لزوم استفاده از نیروی تمام انسانها در جامعه صحبت می شود و بر این اساس در قوانین و مقررات موجود در بیانیه های رسمی از برابری زن و مرد به کرات سخن رفته است.
اما عملا طبق گزارشات سازمان ملل در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و مدیریتی سیاسی و سطح جهان شکاف عمیقی بین زنان و مردان وجود دارد و گستره این تبعیض در کل جهان است. چنانچه طبق آمارهای جهانی سهم بزرگی از مسئولیت تولید در جهان به زنان تعلق دارد و 3/2 کل ساعات کار به عهده آنهاست و این در حالی است که فقط 3/1 نیروی انسانی رسمی کار را تشکیل می دهند و البته در میزان دستمزد آنها تبعیض وجود دارد.
اقدام در جهت تواناسازی اقتصادی زنان مستلزم دسترسی آنها به منابع، کنترل روش های منابع اقتصادی، درآمدها، موقعیت ها و مزایای مبتنی بر پایه های درازمدت و مداوم می باشد.
این برنامه، زندگی معیشتی زنان را حمایت کرده و روابط و ظرفیت آنها را برای بهره گیری از منافع، موقعیت های اقتصادی جدید را ایجاد می کند. جهت تواناسازی اقتصادی – اجتماعی ضرورت دارد که زنان بر زندگی خودشان در درون و بیرون خانه تسلط داشته و قدرت تاثیرگذاری جهت تغییر اجتماع به سمتی پایدار و عادلانه در سطح ملی و بین المللی را داشته باشند.
زنان جوامع جهان سوم که در دوران استعمار با مخدوش شرق مشارکت های سنتی شان در جوامع بیشتر به کنج خانه ها روانه شده بودند، در دوران توسعه نیز با تبعیض های بیشتری مواجه شدند.
توسعه فرایندی است که اشکال مختلف خود را به صورت های گوناگون بروز می دهد. که در این نوشته به توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با تکیه بر نقش زنان در کشورهای مسلمان به آن پرداخته می شود و عوامل موثر در تحقق توسعه را بررسی خواهیم کرد.
کلید واژه: توسعه، توسعه اقتصادی و زنان مسلمان.
مقدمه
توسعه فراگردی پیچیده و صورتی از دگرگونی اجتماعی است که در سطح جهانی، ملی، منطقه ای و ناحیه ای و در ابعاد فردی و جمعی در اشکال اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قابل تحقق است؛ فراگردی که در پی تبدیل وضعیت موجود به وضعیتی مطلوب و بهینه است. وضعیتی که در آن اعضای جامعه به منابع ارزشمند، قدرت، ثمرات و ثروت دسترسی بیشتری پیدا می کنند و بهبود و ارتقای سطح زندگی اجتماعی، انسانی و تعالی انسان را به دنبال دارد.
در زمان حساسی از تاریخ که نابرابری بین کشورهای مختلف و درون هر کشور بیداد می کند، فقر، گرسنگی، فقدان بهداشت، کم سوادی و تبعضاتی از این دست می روند که جاودانه شوند و آنچه را که حیات بشر به آنها وابسته است را رو به زوال هدایت کنند.
ما معتقدیم که: نیروی انسانی یکی از مهم ترین منابع توسعه پایدار است که شامل مجموعه افکار، عقاید، باورها و فرهنگ و دانش، مهارت خلاقه می باشد.
در این میان دانش و ظرفیت علمی نیروی انسانی هر جامعه مهمترین و مؤثرترین عامل در بهره برداری بهینه از منابع مادی و معنوی و اساسا توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن می باشد و توجه به نقش زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی، نه تنها از اهداف اساسی توسعه اقتصادی و اجتماعی در هر کشور به شمار می رود، بلکه ابزاری مؤثر در تحقیق دیگر اهداف توسعه نیز محسوب می شود. از این رو، یکی از شاخص های درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان مشارکت و نقشی است که زنان در آن کشور دارا هستند.
به رغم اهمیت نقش زنان در فرآیند در توسعه در اغلب کشورهای توسعه یافته و بعضی از کشورهای در حال توسعه، کشور ایران با شرایط مطلوب، اختلاف قابل توجهی دارد.
تاریخچه توسعه
سازمان ملل متحد دهه 75 الی 85 میلادی را «دهه زن» نامید. نتیجه این نام گذاری آن بود که توجه بیشتر به وضعیت زنان طی یک دهه، منجر به آن شد که دولت ها و جوامع بین المللی به این واقعیت پی ببرند که بدون مشارکت زنان در برنامه های توسعه، کیفیت عمومی زندگی ارتقا نخواهد یافت. تعداد زنان جهان در سال 1985 میلادی، 41/2 میلیارد نفر بود که بر اساس پیش بینی های سازمان ملل تا پایان قرن بیستم به سه میلیارد نفر افزایش خواهد یافت.
«دهه زن» فرصتی را پیش آورد تا موقعیت زنان – که حدود نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند مورد توجه قرار گیرد و اقداماتی برای بالا بردن وضعیت بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان صورت گیرد.
در سال 1980، زنان 60% جمعیت 824 میلیون نفری بی سوادان را در جهان تشکیل می دادند و این تعداد همچنان رو به افزایش است. آمار مشارکت زنان در نیروی کار با آمار مربوط به مشارکت مردان تفاوت فاحش دارد.
برآورد سازمان ملل نشان می دهد که در سال 1975، 29% از کل جمعیت زنان به کار اشتغال داشته اند، در حالی که این رقم برای مردان 8/53% بوده است.
آمار فوق البته مربوط به کل جمعیت جهان است. وقتی کشورهای توسعه یافته با هم مقایسه می شوند دو نکته مشخص می گردد؛ اول این که در کشورهای توسعه یافته، جمعیت فعال فزونی دارد و دیگر این که مشارکت وسیع زنان در بازار کار به خوبی قابل مشاهده است.
در همه جوامع جهانی، نسبت زنان شاغل به مردان کمتر بوده و این امر در کشورهای در حال توسعه بسیار آشکارتر است. به طوری که در ایران، جمعت فعال مردان، حدودا ده برابر زنان است.
نتیجه این که بیشترین تعداد زنان ایرانی به امر خانه داری و پرورش فرزندان مشغول اند.
بحث اهمیت و تاریخچه توسعه
حرکت به سمت توسعه در اروپا تقریبا از سالهای پایانی قرن نوزدهم میلادی آغاز شد.
بعد از جنگهای جهانی اول و دوم، بسیاری از کشورها تلاش خود را در قالب برنامه ریزی برای رسیدن به یک نظام توسعه یافته شروع کردند. در آن زمان مفهومی که در ابتدا از توسعه به ذهن متبادر می شد، همان توسعه اقتصادی کشورها بود. توجه به انسان و منابع انسانی و پرداختن به مسایلی همچون توسعه فرهنگی و سیاسی در مسیر برنامه ریزی ها معمول نبود ولیکن امروزه که ما انسان را محور توسعه قرار می دهیم و میزان توسعه یافتگی کشورها را با نیروهای انسانی می سنجیم، در می یابیم که توسعه زمانی پایدار و همه جانبه خواهد بود که در آن فرایند انسان در مرکز قرار گیرد و احترام به انسان، ارزشهای والای انسانی و کرامت و موجودیت او به همراه فراهم نمودن زمینه های لازم جهت بهره مند شدن از رأی و فهم و اندیشه انسانی باید در توسعه به عنوان پایه و محور قلمداد گردد.
بیان مسأله
توسعه در دید ملی
الف- مبانی نظری (توسعه به معنای عام آن مورد نظر است.)
1- توسعه پایدار،
2- باورها و نگرش ها و نظریه هایی که با توسعه ارتباط دارند،
3- نقش منابع انسانی در توسعه پایدار
4- نقش منابع ملی
ب- حوزه های مهم چالش های توسعه جمهوری اسلامی ایران و زنان و کشورهای مسلمان.
ج- چالش های فراروی نقش واقعی زنان در توسعه پایدار،
د- چارچوب سند راهبردی نظام توسعه مشارکت زنان،
ذ- عرصه های چالش تحقق رسالت زن مسلمان.
بحث نقش زن در توسعه اقتصادی – اجتماعی کشورهای مسلمان و چگونگی بهره برداری از منابع نیروی انسانی است. میزان افراد فعال و جویای کار در کشورهای توسعه یافته تفاوت چشمگیری در مقایسه با کشورهای توسعه نیافته از دلایل پایین بودن آمار جمعیت فعال این کشورها و مشارکت پایین زنان می توان دانست.
مطالعه درباره زنان مسلمان و جوامع اسلامی کار دشواری است که با در نظر گرفتن واقعیت های متفاوت و گوناگون وضعیت زنان در اسلام و جوامع مسلمان در قرون متمادی صورت گیرد.
برای بررسی «موقعیت زنان در جوامع مسلمان» به شرایط واقعی زنان مسلمان در دوره های زمانی و بافت های اجتماعی – تاریخی گوناگون نظر داشت.
بسیاری از زنان مسلمان می خواهند هویت خود را به گونه ای باز تعریف کنند که سازگاری واقعی تری میان مدرنیته با مذهب و فرهنگشان به وجود آید.
صورت مسأله
جامعه شناسان امروزی مفهوم تقسیم کار را گسترش داده و آن را به طور مثال شامل تقسیم کار جنسیتی یعنی تقسیم فعالیت ها و نقش ها مابین مرد و زن دانسته اند.
اما این تقسیم بندی نه فقط موجب تقلیل دلالت این فرایند شاخص توسعه، بر پدیده نابرابری های اجتماعی نشده است، بلکه حتی در جهت تقویت پیوند میان تقسیم کار و نابرابری عمل کرده است. مثلا جنبش طرفداری از حقوق زنان (فمنیسم) با ناشی دانستن تقسیم کار جنسیتی از مرد سالاری عملا در جهت برقراری ارتباط میان نابرابری از سویی و قدرت از سوی دیگر گام برداشته است.
از همین رو شروع حرکت های دفاع از حقوق زنان در سطح ملی و منطقه ای و بین المللی همواره یکی از موضوعات کشورهای مسلمان که جمعیت زیادی از کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته را تشکیل می دهند.
ضرورت تحقیق
اسلام برای زن و مرد تکالیف مشخصی قایل است، در خانواده نیز زن و شوهر را مکمل هم می داند و به مشارکت آنها تأکید دارد. هم چنین در تعالیم اسلامی منعی برای اشتغال زن نیست. اسلام حقوق زن و مرد را در کار یکی می داند و تفاوتی بین ایشان قایل نیست.
زن مسلمان با حفظ هویت اسلامی خود هیچ گونه منعی از نظر اسلام برای اشتغال ندارد و برخی مسایل مطرح شده برگرفته از تعابیر نادرست و سنت های گذشته است که با شرایط جامعه و نیاز جوامع اسلامی به توسعه می بایست تجدید نظر قرار بگیرد.
در نظام اسلامی حقوق زن و مرد یکسان است؛ حق تحصیل؛ حق مالکیت، حق رأی دادن و رأی گرفتن، در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد.
اساس توسعه پایدار و جامعه مدنی در نظام اسلامی بر تربیت است و کانون تربیت و اصلی ترین نهاد مدنی، خانواده است.
توسعه نیازمند انسان توسعه یافته است و انسان توسعه یافته از نهاد خانواده توسعه یافته با محوریت نقش تربیتی زنان توسعه یافته حاصل می شود.
ویژگی های توسعه پایدار حاکی از ضرورت همه جانبه بودن نقش اجتماعی، تربیتی، فرهنگی زنان در اجتماع و خانواده، به صورت موزون که یکی فدای دیگری نگردد، هماهنگ با ارزش ها و در تعامل با تحولات جهان امروزی است.
وضعیت کشورهای مسلمان باید به طرف توسعه انسانی و توسعه پایدار و نهایتا توسعه انسانی باید برود و ضرورت تحقیق به دلایل زیر است:
1- فعالیت هایی در زرمینه ارتقاء حقوق زنان.
2- ارایه آموزش و مهارت به زنان جهت توانمندسازی برای ورود به بازار رقابت و کار و فعالیت اقتصادی.
3- رفع تبعیض به زنان در بازار کار.
4- حمایت از زنان کارآفرین.
5- تخصیص اعتبار و بودجه لازم در این زمینه.
6- بررسی در خصوص موانع قانونی اشتغال در عرصه های مختلف اقتصادی.
7- شناسایی موانع فرهنگی – اجتماعی برای تصدی زنان در پست های مختلف.
هدف از این کار چیست:
(هر کار باید هدفمند باشد)
1- از لحاظ کمی زنان و مردان از حقوق و فرصت های یکسان در توسعه برخوردار شوند.
2- توسعه در تمامی بخشها شرایطی را برای رشد و توسعه پایدار انسانها فراهم آورد.
3- تقسیم برابر و هماهنگ وظایف میان زن و مرد در کانون خانواده نه تنها در امر پیشرفت زنان ضروری است، بلکه در رسیدن به اهدافی چون بهبود وضعیت انسانها، کیفیت زندگی و توسعه پایدار مهم است.
4- مسئله جنسیت در تقسیم نقش و وظایف زن و مرد از لحاظ فرهنگ مکان و زمان متغیر است. مسئله جنسیت باید در راستای فرایند توسعه جهت یابد.
5- زنان در موضوعات توسعه دارای چند بعد هستند و به همه ابعاد (اقتصادی – سیاسی – اجتماعی – فرهنگی و ...) آنها توجه شود.
6- انسان را محور توسعه قرار داده و انسان در مرکز این فرایند قرار گیرد.
7- رسیدن به یک نظام توسعه یافته در تمام ابعاد.
8- نقش مشارکت زنان در توسعه یافتگی یک کشور.
رویکرد مطالعاتی:
کسب شخصیت اجتماعی و شهروند شرق در گروه مشارکت و خارج شدن از دایره امور شخصی و خصوصی است؛ به گونه ای که بین مشارکت و کسب شخصیت اجتماعی یک تعامل دو سویه بسیار نیرومند وجود دارد. از طرفی مشارکت، مولفه ای اساسی برای بهبود کیفیت زندگی است و در فرآیند توسعه اقتصادی، اجتماعی به عنوان ابزار و هدف توسعه مورد نظر است.
دخالت افراد جامعه در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تغییر محیطشان بستگی به نظام شخصیتی و خودباوری آنها دارد.
عنوان شده که: «تلاش های توسعه اقتصادی، اجتماعی در هر کشوری باید متوجه مشارکت کامل زنان باشد. مشارکت کامل به معنای این است که زنان این حق و فرصت را داشته باشند که در تصمیم گیری هایی که زندگی و حیات آنها را تعیین می کند، مشارکت و نفوذ داشته باشند و بر محیط اطرافشان تأثیر بگذارند». (Jakob, 138, 1992).
زنان برخوردار از نقش های مضاعفی هستند و شبکه ایفای نقش آنها نسبت به مردان، هم گسترده تر و هم ظریف تر و حیاتی تر است. زنان هم نقش های محولی را در قالب استحکام بنیان و کیان خانواده ایفا می نمایند و هم نقش های اکتسابی را در قالب حضور در عرصه های مختلف جامعه و به محض صحبت از مشارکت زنان بیشتر مشارکت اقتصادی و بحث اشتغال خارج از منزل به ذهن متبادر می شود.
البته چنین رویکردی ناشی از تسلط حوزه اقتصادی و بحث رشد و توسعه اقتصادی بوده است.
چارچوب مفهومی
تعریف توسعه: نوعی دگرگونی اجتماعی آگاهانه یا ناآگاهانه است که برای رفع نیازها توسط انسان صورت می گیرد. اما هر چه قدر این توسه و دگرگونی اجتماعی آگاهانه باشد بیشتر در جهت اهداف انسانی و انسان ها قرار می گیرد.
توسعه موزون و پایدار توسعه مبتنی بر دانایی است. امروزه محققان توسعه و برنامه ریزان توسعه معتقدند که باید «توسعه انسانی» باشد. توسعه باید «بر محور انسان» باشد، یعنی رفع نیازهای انسان.
توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فقط کافی نیست بلکه توسعه انسانی مهم است.
تعریف توسعه اجتماعی: از نظر سازمان ملل، توسعه اجتماعی عبارت است از: «افزایش ظرفیت نظام اجتماعی، ساختار اجتماعی، نهادها، خدمات و سیاست بهره گیری از منابع برای سطوح زندگی مطلوب تر که در معنایی وسیع تر در بردارنده ارزش هایی است که معطوف به توزیع بهتر درآمد، دارایی و فرصت هاست». (Jakob, 69, 1992)
توسعه در جوامع انسانی: با توجه به شرایط عینی جامعه و شرایط اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی جامعه به اشکال مختلف دیده می شود. (مرحله گردآوری خوراک، شکار، چوپانی، کشاورزی، صنعتی یا فراصنعتی) به طور کلی جوامع انسانی به 2 گروه تقسیم می شوند.
1- جوامع توسعه یافته یا کانون مدرن برنامه ریز
2- جوامع در حال توسعه یا پیرامون سنتی برنامه پذیر
که فرق اینها در نوع تکنولوژی است.
جامعه شناسی توسعه: از چگونگی و چرایی توسعه یافتگی و نیافتگی جوامع بشری سخن می گوید و در جهت رسیدن به توسعه اقتصادی، اجتماعی متوازن، راهکارها و الگوهایی ارائه می دهد.
جامعه شناسی زنان: روند، فرایند، ساختار، کارکرد و عملکرد زن در فرایند توسعه اقتصادی – اجتماعی را بررسی می کند. که اگر این جمعیت کار نکنند، کل سیستم را تحت تأثیر قرار می دهند.
«موردی بر مشارکت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان»
اوکلی می گوید: «مشارکت حق مردم است و بیش از هر چیز احتیاج به اقدام آگاهانه از سوی خود آنها دارد. مشارکت امری تحمیلی یا دعوتی نیست بلکه نوعی توانبخشی به گروه های ضعیف توأم با اعطای قدرت فراگیر به آنهاست.» (اوکلی، 1370؛ 25)
مشارکت یک نوع کنش اجتماعی است و کنش های اجتماعی به میزان زیادی متأثر از جامعه پذیری و اجتماعی شدن افراد است.
جامعه پذیری کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن انسانها شخصیت خود را به دست می آورند و شیوه زندگی جامعه خود را می آموزند. جامعه پذیری یک نقطه اتصال ضروری بین فرد و جامعه است. هر چه کشورها به توسعه و توسعه یافتگی نزدیک تر می شوند مشارکت سیاسی نزد آنها مهم تر و حیاتی تر تلقی می شود. مشارکت های سیاسی و اجتماعی که با حضور اقشار و گروه های مختلف صورت می پذیرد، حضور هر یک از گروه ها را به تنهایی با اهمیت می سازد.
یکی از شاخص های مهم که امروز در سنجش میزان توسعه یافتگی جوامع به کار می رود، میزان مشارکت زنان در حیات اقتصادی – اجتماعی و سیاسی آنهاست.
اگر بخواهیم توسعه ای واقعی و پایدار در کشور خود ایجاد کنیم، می بایست میزان مشارکت های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان را افزایش دهیم. (مجموعه مقالات، همایش مشارکت سیاسی زنان)
چارچوب نظری تحقیق:
این تحقیق با این پیش فرض کلی آغاز گردید که با توجه به این که ارتقای پایگاه اقتصادی – اجتماعی زنان بر میزان فعالیت اقتصادی ایشان تأثیر مثبت می گذارد، می توان چنین ارتباطی را میان پایگاه اقتصادی – اجتماعی و فعالیت سیاسی ایشان نیز پیش بینی نمود.
از آنجا که ارتقاء پایگاه اقتصادی اجتماعی زنان در اغلب جوامع توانسته است با گسترش فعالیت های اقتصادی و اجتماعی ایشان یا به عبارت دیگر توسعه مشارکت زنان در عرصه عمومی همراه گردد، ممکن است بتوان انتظار داشت که ارتقاء پایگاه، همین تأثیر را در مورد فعالیت سیاسی ایشان نیز موجب گردد.
یکی از مهم ترین معرف های (Indication) ارتقاء پایگاه اقتصادی – اجتماعی افزایش سواد و سطح تحصیلات زنان است که با مشارکت اقتصادی آنها رابطه دارد.
مشارکت سیاسی زنان را در دو سطح می توان بررسی نمود:
مشارکت سیاسی زنان
1- سطح توده در چند زمینه عمده یعنی شرکت در فرآیند انقلاب، شرکت در انتخابات اداری، شرکت در تظاهرات و راه پیمایی و شرکت در گروه ها و انجمن ها و ... می توان عنوان کرد.
2- سطح نخبگان در مورد زنان سه زمینه عمده را در بر می گیرد.
مشارکت سیاسی نخبگان سه زمینه عمده دارد:
1- عضویت در مجلس قانون گذاری.
2- مشارکت در سطوح بالای تصمیم گیری دولت و بخش خصوصی.
3- مشارکت در فعالیت های قوه قضائیه.
طرح مسأله نقش زنان در توسعه را در سه نوع کلی می توان مطرح نمود.
1- نظریات رفاهی، مساوات و فقرزدایی.
2- نظریه کارایی.
3- نظریه توانمندسازی.
نظریه مقبول تر امروزی توانمندسازی می باشد. این نظریه استقلال سیاسی و اقتصادی را دو جزء مهم دانسته و مشارکت زنان در حیات اجتماعی را توصیه می کند.
نظریه توانمندسازی بیشتر بر اساس نوشته های محققان جهان سوم بر حسب نیازشان شکل گرفته است و نشان می دهد که ورود زنان به فرایند توسعه یک جنبش وارداتی از غرب نیست.
قلمرو مطالعاتی
1- مکان: بررسی نقش زن در توسعه اقتصادی – اجتماعی کشورهای مسلمان می باشد که به بررسی چند کشور مسلمان از جمله ایران پرداخته می شود.
2- زمان: این بررسی مربوط به بعد از انقلاب اسلامی در ایران و در جهان مربوط به چندین سال اخیر می باشد.
روش مطالعه
1- از روش اسنادی که یکی از مهم ترین ابزار شناخت است استفاده می گردد.
روشهای اسنادی در زمره روشها یا سنجه های غیر فراهم و غیر واکنشی به شمار می آید. به این دلیل که هنگام استفاده از دیگر روشها نظیر مشاهده، مصاحبه و ... مشکل اساسی جمع آوری اطلاعات است و حال آنکه به هنگام کاربرد روشهای اسنادی اطلاعات موجودند.
علاوه بر آن، این روشها از مشکلات بزرگی که در تحقیقات آزمایشی یا حتی مصاحبه پیش می آید مبری هستند.
2- از روش کتابخانه ای و از مقالات و مجلات و ... نیز ا ستفاده می شود.
3- پایان نامه ها و اینترنت.
پیشینه مطالعاتی
که به بررسی کتب مناسب در این زمینه پرداخته می شود. ابتدا باید منابع مفید و لازم در این زمینه را شناخت.
در رابطه با موضوع مورد نظر منابع زیر را مورد بررسی می توان قرار داد.
1- سفیری خدیجه، تبعیضات شغلی میان زنان و مردان، زن، علم، صنعت و توسعه، دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، تهران: 1374
موانع و تنگناها
با توجه به وسعت مطالب در زمینه توسعه نیازمند هستم تا از کتابخانه های دانشگاههایی مانند دانشگاه تهران، الزهرا، شهید بهشتی و ... استفاده نمایم.
ولی با کمال تأسف این دانشگاهها همکاری لازم را با دانشجویان ندارند.
در رابطه با «سایت نمایه» هم که باید مدت طولانی در نوبت بود تا بتوان به مقالات روزنامه ها دسترسی پیدا کرد.
در ضمن کتابخانه دانشگاه واحد علوم و تحقیقات هیچ وقت کتب درخواستی را ندارد و به نظر من لازم است که در زمینه کمبودهای کتابخانه بررسی دقیق به عمل آید بخصوص در مورد رشته تحصیلی مطالعات زنان که کتابهای موجود در این زمینه در کتابخانه بسیار کم می باشد.
برنامه زمان بندی:
1- ابتدا یک هفته به جمع آوری منابع لازم می پردازم.
2- یک هفته مطالعه کلی.
3- دو هفته به نوشتن فیش ها.
4- ظرف سه ماه جمع بندی مطالب و آماده کردن تحقیق.
بخش اول
تعریف توانمندسازی:
«توانمند سازی یعنی این که مردم باید به سطحی از توسعه فردی دست یابند که به آنها امکان انتخاب بر اساس خواست های خود را بدهد.»
معیارهای توانمند سازی زنان:
این نظریه 5 مرحله از برابری را در بر دارد و معیارهای آن عبارت است از:
1- رفاه
2- دسترسی به منابع
3- آگاهی
4- مشارکت
5- کنترل
رفاه به عنوان اولین معیار، مرحله ای است که طی آن مسایل رفاه مادی زنان مانند وضعیت تغذیه و درآمد خانوار – در مقایسه با مردان مورد بررسی قرار می گیرد.
دومین مرحله، به معنای این است که زنان دارای حق برابر با مردان در دسترسی به منابع در حوزه خانواده و در مقیاس بزرگ تر، در سیستم کشوری می باشند.
سومین مرحله برای متضمن تشخیص نقش های جنسی و جنسیتی است که به فرهنگ بستگی داشته و قابل تغییرند و تا جایی باید پیش رفت که تقسیم کار بر حسب جنسین مطلوب هر دو طرف باشد و نباید به معنای سلطه یک جنس بر جنس دیگر تلقی شود.
چهارمین مرحله؛ مرحله مشارکت، برابری در مشارکت به معنای مشارکت دادن زنان در پروژه هایی است که آنان به نوعی در آن ذینفع هستند. به طور کلی افزایش حضور زنان در جامعه عامل بالقوه مشارکت و افزایش سطح تواناسازی زنان است.
معنی آخرین مرحله نظریه، افزایش مشارکت زنان در حد تصمیم گیری است، به نحوی که آنان را به سوی توسعه فزاینده سوق می دهد.
در چارچوب تحلیل جنسیت در کشورهای مختلف پنج نوع سیاست گذاری برای تغییر موقعیت زنان اجرا شده و یا در حال اجرا است؛ که عبارتند از:
1- دیدگاه رفاه و خیریه بر نقشه های خانه داری و مادری زنان تأکید می کند و درصدد نوعی یاری رسانی در زمینه های بهداشتی، تغذیه، تنظیم خانواده و از این نوع موارد است.
2- دیدگاه تساوی حقوق و برابری این دیدگاه با استفاده از مراجع قانون گذاری در پس ایجاد حقوق مساوی بین زنان و مردان است. در این دیدگاه بر نقش فعال زنان در روند توسعه اقتصادی از طریق مشارکت در بازار کار تأکید می شود.
3- دیدگاه ضد فقر: تأکید بر کسب درآمد از طریق وارد نمودن زنان در پروژه های کوچک درآمدزاست.
4- دیدگاه کارآیی: که با کارآ نمودن زنان از طریق مشارکت دادن آنها در توسعه اقتصادی و اجتماعی و کسب منزلت اجتماعی لازم، زنان می توانند به تساوی و موقعیت مناسب دست پیدا کنند.
5- دیدگاه تواناسازی، در این دیدگاه بر فعالیت سازمانی و همکاری و همفکری در بین زنان برای کسب قدرت تأکید می کند.
در مجموع تا قبل از سال های 1975 در سطح بین المللی سیاست های توسعه ای در خصوص زنان دلالت بر حل مسایل رفاهی آنها داشت، ولی «در نگرش جدید، زن تنها دریافت کننده کمک ها نیست بلکه تولید کننده، مشارکت کننده و در عین حال برخوردار شونده از امکانات به دست آمده در فرایند توسعه نیز هست.»
انسان کیست؟
موضوع دیگر در باب توسعه انسانی، معنا و مفهوم انسان است که او کیست؟ آیا زن است؟ مرد است؟ شهری است؟ حاشیه نشین شهر است؟ بیمار است؟ سالم است؟
در بعضی از منابع آمده است که در مطالعات اپیدمیولوژیک، مراد از انسان مرد سفیدپوست 70 کیلویی است. همه طیف مرد و زن و همه انسانها با شرایط مختلف زندگی، با محک او سنجیده می شوند.
آیا هدف توسعه انسانی، توسعه کدام انسان است؟
در حال حاضر واقعیات به نفع همه انسان ها نیست، گروهی سوار بر توسعه و گروهی به دنبال توسعه دوان اند. سخنی از جرج اورول به خاطر می آید که انسان ها برابرند، ولی بعضی برابرترند.
آیا می توان انتظار داشت این توسعه باعث بهتر زندگی کردن همه انسان ها شود، یا مشکلات تعداد حداقلی به خرج عده اکثریت حل می شود؟
رابطه زن و توسعه
هر چند توسعه معانی متفاوتی در طی تاریخ داشته است، این تعاریف در ارتباط با زن معمولا اشتراکاتی دارند، چرا که همگی توسعه را اصل و زن را فرع می دانند. ارتباط توسعه و زن همواره به صورت رابطه فعال و منفعل بوده است، بدین معنی که همواره تاروپود جامعه و توسعه، بدون زن کشیده می شود و آنگاه به زن تکلیف می کنند که «جایگاه و نقش تو در توسعه این است».
«نقش زن در توسعه، نقش زن در مدیریت ...»
«برای مشارکت زنان در توسعه می بایست میزان اشتغال زنان افزایش یابد.»
یعنی در حال حاضر زنان بیکار نشسته اند، کاری برای پر کردن اوقاتشان ندارند و حال می توانند اشتغال یابند، در حالی که زنان هم اکنون در زیربار مشاغل چندگانه سلامتیشان را از دست می دهند.
البته باید اذعان داشت، که گاه انفاس روح القدس هوایی تازه می دمند، ولی این نفس ها در مقابل بت های سنگین و محکم و تفکرات و نظام های اجتماعی تنیده شده به سختی می تواند در روح و روان انسان ها لرزه ای بیفکند و فضای توسعه انسانی را برای همه انسان ها و همه نسل ها به ارمغان بیاورد.
بحث در جریان اصلی بودن زنان در توسعه پیش می آید که اگر از سر خوش نیتی و با قصد واقعی توسعه انسانی هم مطرح شده باشد، ولی با ساختارهای تنیده شده، چگونه میسر می تواند باشد؟
شاهد موضوع، درصد پذیرفته شدن دختران دانشجو و فارغ التحصیلان بیشتر آنان است که در ضمن اینکه فرض واجب ناقص العقل بودن و به نوبه خود انواع و اقسام احکام و قوانین صادر شده بر این اساس را مورد شک و تردید قرار می دهد، متفکران جامعه را به هراس می اندازد که اقتصاد به هم می خورد... مبادا که ترکی در این آیین پدران ما ایجاد شود.
آیا در این شرایط تحصیلات زنان می تواند شاخص توسعه باشد؟
مشخص می شود که احتمال دو رویکرد در مقوله زن و توسعه می تواند موجود باشد. یک رویکرد اینکه زن به عنوان منفعل و بازیگر نقشی که برایش تعیین کرده اند، در توسعه مشارکت داشته باشد و رویکرد دیگر اینکه توسعه برای زن چه می کند، تا چه حد زندگی را برای او آسان می کند و او را حداقل برای زندگی خود فعال مایشا می سازد.
اما چندین دهه است که دنیا بر این حق پا می فشارد. مسیر حرکت انسان های واقع نگر و زنانی که برای احقاق حقوق خود دمی فرو نمی گذارند، از مکزیکوسیتی، بالی، قاهره، پکن، ژوهانسبورگ، بانکوک و هر جا که موضوع توسعه و انسان مطرح می شود می گذرد.
محور توسعه چیست؟
چه شاخص هایی را باید در تقسیم بندی جوامع به کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در نظر داشت؟
این سوال می تواند جواب های بیشمار و متفاوت داشته باشد.
اگر پاسخ این باشد که آموزش و پرورش، فرهنگ، اقتصاد، فن آوری و ... آن وقت سوال دیگری مطرح می شود که چگونه می توان این ها را اندازه گیری کرد و میزان اندازه گیری چیست؟ و چقدر باشد خوب است؟ به طور مثال، چه تعداد خودرو در کشور ساخته شود خوب است؟ آیا هر چقدر بیشتر، بهتر است؟ یا چه اندازه پول خوب است؟ تعلیم و تربیت بر چه اساسی باشد؟ و بهتر است به انسان ها چه یاد بدهند؟
کارخانه ها با تولید خودروها به هدف خود می رسند، ولی انسان ها از این پیشرفت بهره نمی برند. زیرا که عمر عزیزشان در ترافیک تلف و ریه های آنان دچار آسم می شود و آلودگی بیش از حد جان آن ها را می گیرد.
پس به این نتیجه می رسیم که همه کارها و فعالیت ها باید به نوعی برای انسان ها و همه انسان ها و به خاطر سلامت آن ها باشد. پس سلامت عمومی محور توسعه است و شاخص های سلامت می بایست برای افتراق توسعه یافتگی به کار روند.
پرسش دیگر این است که در میان شاخص های سلامت عمومی، شاخص هایی که نقش محوری دارند و اساسی تر هستند کدام اند تا با تمرکز بر آن ها بتوان از ساده ترین و نزدیک ترین راه به سلامت انسان ها رسید.
مطابق آنچه پیش تر گفته شد به نظر می رسد که باروری و جنسیت انسان بر سلامتی اش تأثیر بیشتری دارد. به عبارتی، شاخص های این حیطه مثل نسبت مرگ و میر مادران، درصد زایمان های انجام شده به دست افراد دوره دیده و ... فقط شاخص های بهداشتی نیستند، بلکه شاخص توسعه نیز می باشند و نشان می دهند که جوامع تا چه اندازه به سلامتی انسان ها و زنان خود اهمیت می دهند.