بخشی از مقاله
تحول تاریخ طبیعی زاینده رود وشکلگیری مدنیت در حاشیه آن
چکیده
تغییرات اقلیمی و مکانیسم ردیابی آن بویژه در دوران چهارم از جمله مسائل بسیار مهمی است که توجه دانشمندان را به خود معطوف داشتهاست. یکی از روشهای بررسی چنین تغییراتی بازشناسی فرمهای ارضی است. این مطلب موضوع علمی است
که به آن زمین ریختشناسی (ژئومرفولوژی)[1] گفته میشود.
حاکمیت و استمرار هر اقلیمی بر منطقه، سبب عملکرد یک سیستم شکلزایی در آن منطقه میشود. لذا آنچه به عنوان پدیدههای ژئومورفولوژی در سطح خارجی پوسته بر جای میماند به عنوان میراث اقلیمی گذشته میتواند به صورت، کلیدی در حل معمای تحولات و تغییرات آن محیط بکار گرفتهشود. ایران به عنوان منطقهای که تحولات اقلیمی را در دوران چهارم بهتر از سایر نقاط تجربهکرده، همواره مورد توجه محققین خارجی و داخلی بو
دهاست و اگر نظریه «دریاچههای دوران چهارم بستر بروز مدنیت در ایران»1 را بپذیریم درخواهیم یافت که از نظر تاریخی اینگونه مطالعات میتواند کمک فراوانی در شناخت بهتر استقرار شهرنشینی و سکونتگاههای بشری بنماید.
1. Geomorphology
Abstract
Climatic change in quaterner is one of the most important problemes that some of researchers would like to know about it. There are different methods for researching, but geomorpholigists try to sort out this fenomen in respect to landforms.
The article argue about the natural historic of Zayande- Round and generating of civilization along the bank's. We can conclude that the most important features of this research are as the following.
That the lake of zayande- Roud Dam is the remains of a natural lake and it has never been part of Karon Basinhe permanent Zayande-Roud River imerged on along it's bank the first signs of civilization spring up.
این مقاله فشردهای از یک کار تحقیقی ژئومورفولوژیکی در بخش علیای حوضه آبریز زایندهرود است که به روش استقرایی، و با تکیه بر بازشناسی پدیدههای ژئومرفیک ساحل دریاچه زایندهرود و در قالب برهان خلف صورتگرفته و میتوان نتایج آنرا به شکل زیر بیان داشت.
دریاچه فعلی سد زایندهرود، بقایای یک دریاچه طبیعی بودهاست و برخلاف نظر اوبرلندر محقق آمریکایی که بخش علیای حوضه زایندهرود را قسمتی از حوضه آبریز کارون معرفی کرده خود یک حوضه بسته داخلی بودهاست.
رودخانه زایندهرود بعد از پارگی دریاچه به صورت یک رودخانه دایمی درآمده و هستههای اولیه سکونتگاهی در بخش وسطای آن بوجود آمدهاست.
واژههای کلیدی
مواریث اقلیمی – فرسایش قهقرایی – اسارت رودخانهای - پادگانههای دریاچهای
مقدمه
یافتههای ژئومورفولوژی اقلیمی بویژه
در آخرین مقطع زمانی دوران چهارم نه تنها از نظر اقلیمی حائز اهمیت است که حقایق متعددی را میتواند در زمینه تاریخ تطور زمین و محیط، باستانشناسی و حتی زمینههای تاریخ مکتوب بشری آشکار کند. مهمترین مسألهای که از این بُعد محققین با آن روبرو هستند عدم انعکاس یا حفظ تبعات مرفیک ناشی از تحولات اقلیم
ی دوران چهارم در همۀ نقاط جهان است.1
ایران به واسطه خصیصههای مرفولوژیک از یک سو، و واقعشدن در حد فاصل جابجایی سیستمهای اقلیمی سیارهای از سوی دیگر، یکی از مناطق استثنایی در دنیاست و به همین سبب غالب محققین علامند از گوشه و کنار دنیا این صحنه را آزمایشگاه مناسبی برای دنبالکردن سیر تحولات اقلیمی دوران چهارم یافتهاند.
افرادی چون بوبک(1955)2، درش(1961 J.Dresch)3بوشه و هاگه درون (1974)4، اهلرز (1980)5، رایت،6 پارسر (1973 Purser) 7 ویتافنزی 8 و بروکس 9 از جمله کسانی بودند که این صحنه را جهت بررسی و وارسی تحولات اقلیمی برگزیده و هر کدام مقالات و نوشتههای متعددی در زمینههای مختلف محیطی و اقلیمی به چاپ رساندهاند. در حوضه زایندهرود کار جامع و مطلوبی که صورتگرفته مربوط به مطالعات اوبرلندر است. نامبرده که کتابی تحت عنوان آبراهههای زاگرس 10 منتشر ساخته به تشریح تحولات اقلیمی و ردیابی پدیدههای مرفیک زاگرس مرکزی پرداخته و یکی از مهمترین نظریهها را در مور
د نحوه تحول زمین ریختشناسی و شبکههای زهکش زاگرس ارائهداده که در واقع این مقاله نقدی بر این نظریه است. به عبارت دیگر هدف اصلی این مقاله روشنساختن گوشههای خاصی از تاریخ تطور رودخانه زایندهرود و چگونگی تشکیل و پایهگذاری هستههای اوّلیه مدنیت در شهریست که زیبایی و شهرت آن زبانزد عام وخاص است و به قولی به نیمی از جهان تعبیر شدهاست.
روش تحقیق
با توجه به اینکه در این پژوهش نظریه اوبرلندر در مورد تاریخ طبیعی زایندهرود مبنای کار در نظر گرفته شد. لذا در ابتدا با فرض اینکه این نظریه میتواند صحت و واقعیت داشتهباشد با روش برهان خلف به نقد و بررسی مواردی مبادرت گردید که نمیتوانست واقعیت داشتهباشد.
در مرحله نخست، شیب بستر تراسهای رودخانهای مسیر اولیه کارون ارزیابی شد. نقشهبرداری این مسیر نشانداد که برخلاف نظریه اوبرلندر تراسهای مورد نظر او بدون شیب بوده و خط ترازی را تعریف میکند. این دستاورد ما را بر آن داشت که شواهد
دیگر مرفولوژی منطقه مورد بررسی قرار گیرد. بررسیهای میدانی بعدی در حاشیه تراسها نشان داد که تراسهایی که اوبرلندر از آنها به عنوان بستر اولیه کارون یادکرده، تراسهای ترازی است که حد آب دریاچه بزرگی به وسعت400 کیلومتر مربع را در منطقه تعریفمیکرده است. این نشانهها در حواشی دریاچه قدیمی بدستآمد و با تکمیل آن محدوده منطقهای که میتوانست با تکیه بر شواهد مرفیک به نظریه جدیدی در مورد وجود یک سطح اساس محلی منجر شود تعیین حدود گردید.
زایندهرود تنها رودخانه دایمی در ایران مرکزی است که از کوههای کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه میگیرد و قسمت میانی فعلی آن که روزگاری در حاشیه دریاچه بزرگ گاوخونی قدیم با وسعتی حدود 4000 کیلومتر مربع قرار داشته از شهر بزرگی بنام اصفهان میگذرد 11
اگر چه از نظر تاریخی سابقه این شهر کمتر از 2 هزار سال ذکرشده و قدیمیترین اثری که از آن نام برده کتابی با قدمتی حدود 1000 سال است 12 ولی براساس تحقیقات جدید به عمل آمده از این شهر به استناد دلایل کافی باستانشناسی و جغرافیایی رقوم 4000 سال برای قدمت مدنیت در آن حداقل تاریخی است که آثار علمی مشاهده شده حکایت از آن دارد 13 بنا به همین کشفیات مدنیتی که در این شهر حدود 4 هزار سال پیش وجود داشتهاست بر اثر یک حادثه کاتاسترف اقلیمی (بارش) بطور کلی از میان رفته و امروز ما تنها شاهد پاره سفالها و شکسته شیشههای مدفون در رسوبات واقع در حوالی پل شهرستان این ش
هر هستیم.
اوبرلندر از جمله محققینی است که بر روی زاگرس کارهای می
دانی اصیلی انجامداده و مطالعات و بررسیهای وی تحت عنوان آبراهههای زاگرس[2] در سال 1965 به چاپرسیده است. وی معتقد است که آن بخش از حوضه زایندهرود که امروز به عنوان آبخیز سد زایندهرود محسوب میگردد، در گذشته جزیی از سرشاخههای رودخانه کارون بوده و آب این بخش را به سمت خلیج فارس زهکش و هدایت میکرده است. مرز این دو سیستم زهکش بزرگ که هر دو از نظر اهمیت دارای جایگاه ویژهای هستند از کوه یانچشمه در جهت شرق به سمت رودخ
انۀ زایندهرود جایی که امروز روستای هوره واقع است عبور نموده و در جهت شمال به ارتفاعات پرپر میپیوندد. وی در بخشی از این کتاب مطالب بدیعی در مورد تحول رودخانه زایندهرود دارد. او ضمن بررسیهای میدانی و مشاهدات شخصی نظریهای را مبنی بر دستاندازی و تمایل رودخانههای مرکزی ایران به سرشاخه رودخانههایی که در بخش غربی گسل زاگرس قرار دارند ارائه میکند و در یک بحث پالئو ژئومرفولوژیکی بیان میدارد که بخشی از حوضه آبخیز رودخانه زایندهرود فعلی، حوزه عملکرد آب رودخانه کارون بوده و در جریان یک تحول ژئومرفولوژیکی بخشهایی از سرشاخههای کارون به اسارت زایندهرود درآمده است .
2. Zagros Streams
وی در این زمینه با اتکا به شواهد مرفولوژیکی مسیر اوّلیه سرشاخههای کارون که به سمت غرب کشیده میشده است را با مسیر فعلی آنها مقایسهکرده و محلی که نقطه شروع اسارت و توسعه و گسترش حوضه زایندهرود از آن آغاز شدهاست را تعیین کردهاست (دهکده هوره).
اگر چه توجیه علمی وی در مورد فرسایش قههرایی و توسعه حوضه آبخیز زایندهرود از محل دهکده هوره صحیح است و در طی بررسیهای جدید در این کار پژوهشی در ارتفاع 2200 متری در بالاترین نقطه مسیر آسفالته دهکده هوره به پل زمانخان آثار و بقایای رسوبی یک رودخانه قدیمی کاملاً قابل رؤیت است ولی توجیهات وی در مورد تغییر مسیر کارون به دلایل چندی رد میشود. در واقع باید گفت رودخانه زایندهرود در گذشته مجاور و همسایه رودخانه کارون نبودهاست بلکه در این ناحیه یعنی حدفاصل بین رودخانه کارون و رودخانه زایندهرود یک حوضه
بسته وجودداشته که به صورت یک دریاچه محلی عمل میکرده است و بنا به دلایلی در بخش شرقی آن پارگی ایجادشده و حوضه آبخیز آن در طی مراحلی به وسعت حوضه آبخیز زایندهرود افزوده شده است.
همانگونه که توسط اوبرلندر در کتاب Zagros Streams ارائه شده مسیر اولیه و بعدی کارون نشان داده شدهاست. لازم به یادآوریست که در حال حاضر مسیر زایندهرود با یک افت ارتفاعی در کف بستر قبلی جریان دارد در صورتی که چنین نظریهای درست میبود شواه
د خاصی میبایست در محل وجود داشتهباشد که اهم آن عبارتست از:
- وجود رسوبات مسیر قدیمی در محل فعلی جریان آب زایندهرود
- چون مسیر اولیه به سمت غرب حرکت میکرده است لذا بستر تراسهای رودخانهای کارون میبایست با شیب خاصی به سمت غرب میل داشته باشد و ارتفاع بستر رودخانه قبلی از شرق به غرب کاسته شود.
- اختلاف ارتفاع بستر فعلی زاینده رود با تراسهای مسیر قبلی (کارون) از غرب به شرق میبایست افزایشیابد.
مطالعات و بررسیهای صحرایی نشان میدهد که در مسیر فعلی زایندهرود تراسهایی با ارتفاع حدود 60 متر بالاتر (از کف بستر فعلی) وجود دارد که آثار آن بوضوح در طول مسیر قابل رؤیت است. این تراسها در دو سوی دره دیده میشود ولی فاصله آنها در دو طرف درهگاه به چند کیلومتر میرسد، لذا با توجه به سالمبودن پادگانههای فوق در یک عملیات برداشت ارتفاعی سعیشد شیب بستر قدیمی حدفاصل دریاچه (سد فعلی) تا روستای اورگان مشخص شود این برداشت ارتفاعی که از سطح بستر قدیمی به طول 10 کیلومتر صورت گرفت با کمال تعجب نشانداد که اختلاف ارتفاعی در طول مسیر 10 کیلومتری وجود ندارد و این بدان معنی است که تراس فوقانی نمیتواند مسیر یک جریان آبی آنچنان که اوبرلندر تصور کردهباشد. بعبارت دیگر اولین شرط صحت تئوری اوبرلندر حاصل نشد. لذا دومین شرط این تئوری آزمون گردید.
چنانچه طبق گفته اوبرلندر مسیر آب از شرق به غرب میبود و بعداً این مسیر تغییر کرده در جهت غرب به شرق قرار گرفتهباشد میبایست اختلاف سطح بستر فعلی با بستر قبلی از نقطه غرب به شرق افزایش یابد. زیرا همانگونه که در شکل (4) دیده میشود چون بستر قبلی با شیب خاصی به سمت غرب کشیده میشده، و شیب مسیر فعلی به عکس آن به شرق کشیده میشود لذا اختلاف ارتفاع سطح تراس اولیه با بستر فعلی در نقطه A به مراتب بایستی ک
متر از اختلاف ارتفاع تراس اولیه با بستر فعلی در نقطه B باشد حال آنکه چنین واقعیتی در صحنه طبیعت وجود ندارد و لذا تنها توجیهی که میتواند برای منطقه و فرمزایی آن قابل قبول باشد نسبتدادن تراسهای فوقانی به یک سطح تراز آب است. به عبارت دیگر تراسهایی که اوبرلندر به عنوان مسیر اولیه کارون از آنها یادکرده نمیتواند مسیر جریان یک رودخانه بلکه یک سطح تراز و تعادل آب و خشکی و یا تختان مربوط به یک دریاچه محلی است. زیرا اولاً تراسهای فوق در تمامی منطقه رقوم ارتفاعی یکسانی را از سطح دریا (2200) متر) نشان میدهند و ثانیاً وسع
ت و فاصله آنها در دو طرف دره بیانگر آنست که رودخانهای با عرض 4 کیلومتر یا بیشتر را نمیتوان برای این قسمت از سرچشمه یک رود متصور شد.
اکنون با تحقق نیافتن شرایط لازم و کافی مرفولوژیک تئوری اوبرلندر و مطرحشدن نظریه جدید دریاچه زایندهرود لزوم بررسی بیشتر و ارائه شواهد محیطی و ژئومرفولوژیکی دال بر وجود چنین دریاچهای بیش از پیش احساس میشد. لذا با بررسی و حفاری در نقاط مختل
ف ساحلی بویژه در محل ورودی رودخانه حیدری به دریاچه، مقطع بسیار مطلوبی از رسوبات دریاچهای قدیمی بدستآمد که بین رسوبات آن پوستههای آهکی نرمتنان بوفور یافت میشود. وجود این پوستههای آهکی که متعلق به سه نوع گاستروپود به نامهایoxychulus draparnus pupillamasorum, succima tuplicuta است. وجود دریاچهای با آب شیرین را تأیید میکند. این بررسیها ادامه یافت و مقاطع رسوب دریاچهای دیگری در حاشیه دریاچه قدیمی نیز
بدست آمد.
در حاشیه دریاچه قدیمی کشف تعدادی تپه باستانی که در همگی آنها آثار کورههای سفالگری و مقادیر زیادی خرده سفال دیده میشود مهر تأییدی بر وجود دریاچه در این محل بوده زیرا معمولاً صنعت سفال در محلهایی ایجاد میشده است که مواد اولیه مورد نیاز این صنعت یعنی رسوبات ریزدانه وجود داشته باشد و دریاچهها و سواحل آنها مطلوبترین نقاط تعیینکننده مو
اد اولیه صنعت سفال بودهاند.
گذشته از عوامل فوق که دلایل کافی برای اثبات وجود چنین دریاچهای را در اختیار قرار میدهد عوامل فرمشناسی متعددی در منطقه قابل ردیابی است. بطور کلی دقت در مطالعه نقشه توپوگرافی 50000/1 منطقه بخوبی نحوه تکوین دامنهها را توجیه کرده و چگونگی تغییر سطح اساس آب محلی و تجدید سیکل فرسایشی را در حاشیه ساحل قدیمی نشا
ن میدهد. برای مثال همانگونه که در شکل 6 دیده میشوددامنههای مختوم به دریاچه سد را میتوان به دو قسمت تقسیم نمود.
الف- قسمتهایی که از ارتفاع تقریبی 2300 متر به بالا قرار گرفتهاند و قسمتهایی که ارتفاعشان از این مقدار کمتر است. منحنیهای میزان این دو بخش دارای فرم و نظم متباینی هستند در قسمت فوقانی خطوط تراز دارای نظم خاصی بوده و یک دامنه مقعر را برای ما تعریف میکنند. اما همین که از تراز 2300 گذشته به سمت خط العقر منطقه پیش میرویم نوعی بینظمی و تضارس در این خطوط پدید میآید این تغییر فرم حاصل تجدید سیکل فرسایش در این قسمت است علت این امر آنست که ارتفاع 2200 متر سطح تعادل آب دریاچه با خشکی بوده یعنی کلیه آبراههها وقتی به این ارتفاع میرسیدهاند به سطح اساس محلی دستآزیده و کلیه فعالیتهای تخریبی آنها متوقف و عملیات رسوبگذاری در محیط آبی دری
اچهای آغاز میشده است. بعد از پارگی دریاچه و تخلیه آب آن سطح اساس محلی تغییریافته و به خط تالوگ منطقه تغییر مکان یافته است. بنابراین حدفاصل خط تالوگ تا ارتفاع 2200 متری که سطح قبلی دریاچه بودهاست جولانگاه جدیدی برای فعالیتهای تخریبی آبراههها و هرزآبهای منطقه شدهاست. لذا سیکل فرسایش در این منطقه احیا و فرسایش جریانهای آبی در بستر کم شیب دریاچه قبلی آغاز و این صحنه در طی فرایند تخری
بی جریانهای آبی بریدهبریده شدهاست
به غیر از بررسیهای ژئومرفولوژیکی، مطالعات بیلان آبی در منطقه نیز نشان میدهد که چنانچه محل پارگی دریاچه دوباره بازسازی شود حتی با میزان بارش فعلی میتوان انتظار داشت که سطح تعادل آب و خشکی تا ارتفاع 2200 متر بالا بیاید. بنابراین وجود چنین دریاچهای از نظر پارامترهای اقلیمی و بیلان آبی منطقه نیز مورد تأیید است. 14
بطور کلی میتوان نتیجه گرفت که وجود یک دریاچه محلی با سطح تعادلی 2200 متر در منطقه از نظر دادههای مرفومتری، شکلشناسی و ژئومرفولوژیکی، 15 رخسارهشناسی و بیلان هیدرولوژیکی 7 امری تایید شده است.
اکنون با توجه به مطالب فوق سؤال اصلی در مورد زایندهرود و حوضه آبخیز آن در دورهای که حوضه آبخیز دریاچه قدیمی مستقل بودهاست. پیرامون وضعیت دائمیبودن و با فصلیبودن این رودخانه مطرح است. اطلاعات مربوط به ارتفاع، وسعت حوضه آبخیز و میزان بارندگی منطقه نشان میدهد که رودخانه زایندهرود قبل از پارگی دریاچه قدیمی ش
رایط لازم برای فراهمآوردن یک رودخانه دایمی را نداشتهاست زیرا بالاترین نقطه ارتفاع سرچشمه زایندهرود قبل از پارگی کمتر از 2500 متر بودهاست16 و لذا چنین ارتفاعی برای تأمین نزولات جامد و ذخیرهسازی آب، به نحوی که بتواند در فصول گرم نیز آب دایمی برای این رودخانه تدارک ببینند کفایت نمیکرده است ضمن آن که وسعت حوضه آبخیز دریاچه قدیمی که بالغ بر 3558 کیلومتر مربع است پس از پارگی به حوضه آبخیز رود اضافه شده. گذشته از وسعت حوضه آبخیز دریاچه قدیمی ارتفاع سرشاخههای آبی در این بخش گاه به ح
دود 4000 متر میرسد ضمن آن که پدیده کارست و انتقال زیرزمینی آب بسیاری از سرشاخههای حوضه کارون نیز در این منطقه به عنوان یک پدیده عام درخور توجه بسیار است. همانگونه که در حال حاضر نیز بخش عمدهای از آب زایندهرود مدیون همین آبهای کارستیک است به صورتی که 12 چشمه کارستی که دبی متوسط آنها گاه به 10 متر مکعب در ثانیه میرسد تأمینکننده اصلی آب زایندهرود است.»17
لذا باید پذیرفت که تبلور هستههای مدنی در دشت اصفهان عملاً زمانی ممکن بودهاست که آب دایمی را برای این رودخانه متصور باشیم و این شرط بعد از پارگی دریاچه قدیمی و ضمیمهشدن حوضه آبخیز آن به رودخانه زایندهرود فراهم آمده است.
نکته مهم دیگری که باید بدان توجه نمود آسیبهایی است که در جریان یک ابرسیلاب[3] به ساکنین حاشیه زایندهرود وارد شدهاست همانگونه که قبلاً اشارهشد مطالعات جدید 2 نشان میدهد که تمدنی با سابقه 4 هزارساله در تپههای مشرف به رودخانه در محلی که هماکنون تحت عنوان پل شهرستان نامیده میشود وجود داشتهاس
ت این تمدن که بنا به گفته پروفسور بارر فرانسوی 5 با تمدن فراعنه مصر و سند در ارتباط بوده است در جریان یک مگاسیلاب بطور کلی از میان رفتهاند و آثار رسوبی این سیلاب به صورت یک تراس قدیمی در حاشیه زایندهرود در حال حاضر دیده میشود. عکسهای هوایی منطقه که قبل از ایجاد سد زایندهرود برداشتشده و مسیر رودخانه زایندهرود را بخوبی نشان میدهد وجود تراسهای سهگانه زایندهرود را در بستر دریاچهرود قدیم
ی تأیید میکند وجود چنین تراسهایی نشان میدهد که پارگی دریاچه قدیمی از نظر زمانی بسیار قدیمتر از ایجاد مگاسیلاب زایندهرود بودهاست. زیرا در آن زمان دریاچهای وجودنداشته و لذا رودخانه توانستهاست در خط تالوگ آن دریاچه رسوبات مربوط به مگاسیلاب را برجای گذارد.
3. Megaflood
بهرحال علت اصلی پارگی دریاچه یکی از موضوعات مهمی است که میتواند موضوع کار تحقیق محققین علاقمند به اینگونه مسایل در ایران مرکزی باشد. اگر چه محمدحسین لطفی با تأکید بر شاخص کرنیسلی18پارگی دریاچه را به عوامل غیر اقلیمی نسبت میدهد.
نتیجهگیری
براساس شواهد دلایل ارائهشده:
1- تئوری اوبرلندر در مورد تغییر جریان سرشاخههای کارون و اسیر شدن آنها توسط زایندهرود نمیتواند صحت داشتهباشد.
2- حدفاصل حوضه آبخیز زایندهرود و کارون یک حوضه بسته مستقل توپوگرافی وجودداشته که سطح اساس محلی به وسعت 3558 کیلومتر مربع را زهکشی میکرد و دریاچهای به وسعت حدود 400 کیلومتر مربع بوجود میآورده است.
3- سابقه شهر اصفهان علیرغم نبودن اسناد مکتوب بر اساس شواهد ژئومرفولوژیکی و آثار سفالی موجود به حداقل 4هزار سال پیش باز میگردد و این تمدن با توجه به کشف خردهشیشههای سبزرنگ که متعلق به تمدن عصر رامسس دوم بوده 2 و همین امر ارتباط تجاری ایران مرکزی با تمدن نیل را آشکار میکند.
4- در جریان یک مگاسیلاب که خیلی بعد از واقعه پارگی دریاچه قدیمی رخ داده این تمدن 4هزار ساله به کلی از میان رفته و امروز تنها آثار و شواهدی از آن در رسوبات تراس اول زایندهرود (قدیمی تراس رودخانهای) قابل ردیابی است.
منابع
1- رامشت. م. ح. ژئومرفولوژی ایران، جزوه درسی، دانشگاه اصفهان، 1375
2. Bobek. H & Klima und Landschaft Irans in Vor-und Fruhgeschichichtlicher Zeit, Geogra. Jahresbericht aus
Oestrereich (Wien) vol.25 (1953-54).
3. Deresh,J, A Propos des glaciers rocheux en pays Mediteraneen aride, recherches geographiques a
strasbourg, strasbourgn 16017 1959.
4- هاگه دورن. برخی مشاهدات ژئومرفولوژی در منطقه شیر کوه، نشریه انجمن جغرافیدانان ایران شماره 2، 1357.
5- اهلرز. اکارت، ترجمه تقی رهنمایی، ایران مبانی کشورشناسی جغرافیایی، موسسه ج. سحاب، 1365
6. Write, H.E, Preliminary Pollen Studies at Lacke Zeribar, Zagros Mountains, Southwest Iran. Science, N.Y. 1963.
7. Parser, B,h, The Persian Gulf, Holocen carbonate Sedimentation and Diayenesis in a Shallow
Epicontinental sea, Berlin, Hidelberg. New York 1973.
8- ویتافنزی. ک، گامی چند در راه مطالعه زمینشناسی کوارترنر جنوب ایران، سازمان تحقیقات زمینشناسی ایران، 1358.
9. Brookes. Ian A, Alluvial Sequence in Central Weat Iran and Implictions for Archeological Survey. Jurnal of
field Archeology vol 9, 1982.
10. Oberlander, The Zagros Streams, University of California. Berkely 1965.
11- رامشت. م. ح، نقش پادگانههای زایندهرود در سیمای فضایی اصفهان، دانشگاه تربیت مدرس، 1371.
12- اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهدان انتشارات برلین سال 1340 قمری.
13- سیف. عبداله، روش تعیین سن مطلق پادگانهای آبرفتی- دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1376.
14- عباسی. علیرضا، تحولات زمین ریختشناسی دوران چهارم در حوضه آبخیز زایندهرود، دانشگاه آزاد نجفآباد، 1377.
15- منتظری. مجید، هیدروژئومرفولوژی رودخانه حیدری، دانشگاه اصفهان، 1376.
16- لطفی. محمدحسین، تحولات زمین ریختشناسی دوران چهارم در حوضه سد زایندهرود، دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، 1377.
17- سازمان آب و برق منطقهای اصفهان، گزارش سد شاه عباس، 1356.
18- کرینسلی دانیال، اهمیت آب و هوای گذشته بلایای ایران، سازمان جغرافیایی کشور، 1352.