بخشی از مقاله
چارچوب تحقيق
1. 1 بيان مسئله
جنگ در تمام دوران، جوامع بشري را تهديد كرده است. هر جنگي زيانهايي دارد، زيانهاي مالي قابل جبران هستند، اما زيانهاي رواني مشكل جبران مي شوند و از مهمترين عوارض جنگ هستند. فردي كه از جنگ بر مي گردد بايد خود را هم با خانواده وفق دهد و هم با اجتماع، اكثر اين افراد در وفق دادن دچار مشكل مي شوند و خود را در اين ميان غربيه مي پندارند. اين افراد نه تنها خود دچار مشكلات رواني فراواني مي شوند، بلكه خانواده ي آن ها نيز درگير اين قضيه مي شوند، به خصوص همسران اين افراد در معرض خطر بيشتري هستند و رضايت زناشويي اين افراد كاهش پيدا مي كند. بر طبق آمارها نرخ طلاق در اين افراد دو برابرافراد عادي مي باشد (هاشمي، 1385).
اگر اعضاء خانواده از سوي منابعي حمايت شوند، توانايي بيشتري براي كمك به فرد حادثه ديده دارند. رضايت زناشويي از موارد مهمي است كه موجب سازگاري خانواده مي شود. نظام خانواده بايد نظام محكم و پايداري باشد. بهداشت خانواده يكي از مسائل مهمي است كه در استحكام نظام خانواده نقش دارد.
اختلافات زناشويي عامل خطرساز براي اختلالات رواني مانند افسردگي، اعتياد و ... مي باشد. همچنين مشكلات ارتباطي در خانواده با بيماريهاي جسمي نيز همبستگي دارد. افرادي كه روابط رضايت بخش وحمايت كننده دارند، احتمال كمي وجود دارد كه مبتلا به بيماري سختي شوند و اگر هم بيمار شوند سريعتر بهبود مي يابند.
بعد از مرگ ناگهاني در خانواده مشكلات زناشويي و طلاق شديدترين فشارهايي هستند كه افراد تجربه مي كنند (بلوم، آشرو وايت 1987 به نقل از طغياني 1386).
با توجه به نقش رابطه ي زوجين بر سلامت جسم و روان آموزش شيوه هاي مختلف روان درماني ضروري مي باشد.
متأسفانه بيشتر پژوهشهاي صورت گرفته توصيفي است و كمتر آموزشي است. با توجه به افزايش مشكلات زناشويي در همسران جانبازان لازم است به آن ها آموزشهايي داده شود تا با مشكلات خود مقابله كنند و تا حد امكان سبك زندگي خويش راتغيير دهند تا بتوانند علاوه بر بهبود خود به همسرانشان نيز كمك كنند.
تحقيقات نشان داده است كه خود دلگرم سازي باعث ميشود افراد بسيار با جرأت تر، بردبارتر و با اعتماد به نفس بالاتري عمل كنند و نيز داراي رفتار دوستانه تري با ديگران بوده، احساس ثبات بيشتري نموده و همچنين بهتر قادر باشند با مسائل و مشكلات خود مقابله كنند. حال اگر اين روش آموزشي بتواند اين نتايج را در همسران جانبازان ايجاد كند، شايد بتواند بر رضايت زناشويي ونيز سلامت رواني آن ها تاثير بگذارد. اين تحقيق در صدد بررسي اين احتمال مي¬باشد.
آدلر بنيانگذار روانشناسي فردنگر چهار نياز اصلي را بيان مي كند كه عبارتند از:
نياز به ارزشمندي، احساس قابليت، نياز به تعلق و دلگرم سازي.
دلگرم سازي آن چيزي است كه باعث مي شود ديگران احساس خوبي داشته باشند، عملكرد مؤثر داشته و براي مشكلات خود به شكلي موثرتر برنامه ريزي كنند، داراي اعتماد به نفس و حس رضايت باشند.
يكي از پيامدهاي دلگرم سازي اين است كه شخص احساس تعلق مي كند و از وقف خود براي بهزيستي جامعه احساس رضايت مي كند. دلگرم سازي هم هدف شخصي وهم هدف اجتماعي دارد. آنچه مهم است داشتن نگرشهاي مثبت نسبت به مسائل اطراف است. اما بسياري از افراد اين گونه نيستند و با احساس عدم كفايت و حقارت زندگي مي كنند. آن ها معتقدند مفيد نيستند. اين ياس و دلسردي بايد توسط افرادي در جهت افزايش دلگرم سازي،رضايت مندي و سلامت رواني و برآوردن نيازهاي زندگي درمان شود. يكي از روشهاي درماني در مواجهه با اين افراد روش آموزشي شوانكر است (باهلمن ودينتر ، 2001).
تئو و آنتینيو شوانكر اين برنامه ي آموزشي را بر اساس روانشناسي فردنگر آدلر در سال 1980 تهيه كردند. آن ها مفهوم دلگرم سازي را پرورش دادند و آن را از يك مفهوم تئوريك به صورت روش علمي و قابل اجرا در آوردند.
خانواده¬هاي جانبازان با مشكلات عديده اي مواجه هستند كه در نتيجه به مشكلات عاطفي و زناشويي در آن ها منجر مي شود.
حال اين سئوال مطرح مي¬شود كه آيا روش دلگرم سازي شوانكر قادر است باعث ارتقاء سلامت رواني و رضايت زناشويي همسران جانبازان شود؟!
2. 1 اهميت و ضرورت تحقيق
خانواده يكي از مهمترين نهادهاي اجتماعي است و يك ارگانيسم زنده است. سلامت آن منوط به سلامت اعضاي آن است. نقص يا تغيير در هر يك از اعضاء بر كل خانواده تاثير گذار است.
مروري بر پژوهشهايي كه در ايران صورت گرفته است، نشان مي دهد كه از سال 1370 تا كنون مشكلات جانبازان و خانواده هاي آن ها رو به افزايش است. با گذشت 28 سال از آغاز جنگ ايران و عراق هنوز جانبازان و خانواده هاي آنان با مشكلات فراواني دست و پنجه نرم مي كنند. با در نظر گرفتن مشكلات و آمارهاي رو به افزايش اين مشكلات، لزوم توجه جدي به اين معضل احساس مي شود. از سوي ديگر آموزشهاي خانواده يكي از اولويتهاي پژوهشي بنياد جانبازان است كه اين پژوهش مي تواند مورد استفاده آن ها و خانواده ي جانبازان قرار گيرد.
همچنين پژوهشهاي بسياري حمايت تجربي قابل توجهي را براي اثرمندي رويكردهاي مختلف زوج درماني در درمان ناهماهنگي هاي زناشويي فراهم مي سازند.
از ضرورتهاي اين پژوهش مي توان موارد ذیل را نام برد:
- ارتقاء بهداشت رواني خانواده هاي شاهد و ايثارگر
- كاهش اختلالات رواني در سطح جامعه
- پايين آوردن ميزان طلاق و عوارض ناشي از آن در خانواده هاي جانبازان
- كوتاه مدت بودن رويكرد مورد پژوهش
و ...
3. 1 هدف تحقيق
هدف اين پژوهش عبارت است از:
«تعيين ميزان اثربخشي روش آموزش دلگرم سازي شوانكر بر سلامت رواني و رضايت زناشويي همسران جانبازان».
4. 1 فرضیه هاي تحقيق
فرضيه هاي اصلي:
1- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر رضايت زناشويي آن ها را افزايش ميدهد.
2- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر سلامت رواني آن ها را افزايش مي دهد.
فرضيه هاي فرعي:
1- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر علائم جسماني آن ها را كاهش مي دهد.
2- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر مشكلات خواب و اضطراب آن ها را كاهش مي¬دهد.
3- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر كاركردهاي اجتماعي آن ها را افزايش مي دهد.
4- آموزش همسران جانبازان با رويكرد شوانكر افسردگي آن ها را كاهش مي دهد.
5. 1 تعريف مفاهيم و واژگان اختصاصي طرح
1. 5. 1 دلگرم سازي:
1. 1. 5. 1تعريف نظري: دلگرم سازي همه ی آن چيزي است كه از يك فرد انسان ديگري با اين مشخصات مي سازد: احساس بهتر، كاركردهاي مؤثرتر، غلبه مؤثرتر بر مشكلات،
اعتماد به نفس بالاتر، داشتن رغبت بيشتر براي مشاركت در امر سلامت ديگران و به طور كلي جامعه. فرد احساس مي كند به قدر كافي انسان خوبي است و توسط ديگران پذيرفته شده است و همواره احساس مي كند كه: «من مي توانم» (شوانكر، 1991).
2. 1. 5. 1تعريف عملياتي: فرايندي است كه با استفاده از جلسات آموزشي شوانكر طي 10 جلسه سعي در افزايش وتقويت آن داريم (به پيوست مراجعه شود).
2. 5. 1 سلامت رواني:
1. 2. 5. 1تعريف نظري: شامل شرايطي است كه سطوح بالايي از نشانه هاي سلامت هيجاني (رضايت خاطر وشادي بالا)، پذيرش خود، رشد شخصي، هدفمندي در زندگي، تسلط بر محيط، حس تعلق وتعامل عاطفي را در برمي گيرد (كريمي زاده، 1384). مشخصه ی آن نداشتن اضطراب و نشانگان مختل كننده ی زندگي و ظرفيت ايجاد رابطه ي حسنه و رضايت بخش با ديگران وظرفيت مقابله ي مناسب با تنيدگيها و تناقضهاي زندگي مي باشد (كورسیني، 1999 به نقل از اسدي، 1382).
2. 2. 5. 1تعريف عملياتي: نمره اي كه فرد در آزمون سلامت عمومي GHQ كسب ميكند.
3. 5. 1 رضايت زناشويي :
1. 3. 5. 1 تعريف نظري: به اعتقاد هيلمن (1994) رضايت زناشويي به رويدادهاي مثبت يا منفي كلي كه زوجين درمورد رابطه شان احساس مي كنند، اشاره دارد كه اين رويدادهاي مثبت يا منفي را با عناوين مختلفي نظير خشنودي رابطه، سازگاري رابطه و احساسات رابطه مي نامند (هالفورد ، 1384 به نقل از هاشمي، 1385).
2. 3. 5. 1 تعريف عملياتي: در اين پژوهش رضايت زناشويي نمره¬اي است كه فرد درآزمون اينریچ 47 سئوالي كسب مي كند.
4. 5. 1جانباز:
1. 4. 5. 1 تعريف نظري: جانباز يعني كسي كه جان خود را فدا مي كند يا كسي كه جان خويش را در معرض خطر مي اندازد (معين، 1375).
2. 4. 5. 1 تعريف عملياتي: به فردي اطلاق مي شود كه در طول مدت جنگ (يا دوران انقلاب) به علت حضور در يكي از مناطق جنگي يا ساير مناطق، توسط يكي از انواع سلاحهاي جنگي يا ضربات وارده دچار مجروحيت شده باشد. جانبازان بسته به عامل مجروحيت يا ناحيه ي مجروحيت به گروههاي زير تقسيم مي شوند:
- جانبازان مصدوم شيميايي كه به وسيله ي گازهاي شيميايي دچار مصدوميت شده اند.
- جانبازان عصبي رواني كه به علل مختلف از جمله موج انفجار سلاحهاي مخرب،
شكنجه¬هاي جسمي و روحي، مشاهده ي حوادث ناگوار و ضربه زننده، تحمل فشارهاي شديد و ... به انواع مختلف اختلالات رواني مبتلا شده اند.
- جانبازان ضايعه ي نخاعي كه از ناحيه ي نخاع شوكي به طور كامل يا نسبي آسيب
ديده اند.
- جانبازان با نقايص يا با تركيبي از آسيبها و صدمات جسمي و روحي.
5. 5. 1 همسر جانباز:
به زني گفته مي شود كه همسر شخص جانباز بوده و در كنار وي داراي زندگي مشترك باشد.
1. 2مباني نظري رويكرد آدلر
آدلر يك روانشناس فردنگر است كه معتقد است وراثت و محيط عوامل جبري زندگي نيستند و اين دو تنها چارچوبي را فراهم مي كنند كه فرد با خلاقيت خود به آن ها پاسخ مي دهد.
شهرت آدلر بيشتر به دلايل زير است:
1- عقده¬ی حقارت 2-تاكيد او بركيفيت محيط خانواده و روابط اجتماعي فرد
3- مفهوم علاقه¬ی اجتماعي 4- مفهوم تعرض مردانه (نرنيه نمايي)
5- تاكيد بر خود آگاهي انسان 6- من خلاق و.....
زندگي از نظر آدلر، شدن است نه بودن. او جبرگرا نيست و از ديدگاه او انسان به شيوه¬ی خاص خود به زندگي معني و مفهوم مي بخشد. از نظر او هر فرد، موجودي اجتماعي است نه زيستي.
نظريه¬ی آدلر از عناوين كلي زير تشكيل شده است:
1- هدف گرايي تخيلي
2- تلاش براي توفق و برتري يا كمال
3- احساس حقارت و مكانيزم جبران
4- علاقه¬ی اجتماعي
5- سبك زندگي
6- من يا خود خلاق
آدلرگراها روان درماني را شامل 4 مرحله مي دانند:
1- ايجاد ارتباط: درمانگران آدلري براي ايجاد رابطه¬ی خوب در مقابل هم مي نشينند و صندلي هاي خود را در يك سطح قرار مي دهند. آن ها به بيمار مي فهمانند مسئول اعمال خودش است و مشكلاتش به خاطر ادراكهاي غلط است، بيمار هم سعي مي كند ادراكهايش را تغيير دهد. مصاحبه و ارتباط براساس علائق و احترام متقابل و مشاركت در كشف و درك چيزها در ارتباط مطرح مي شود. از لحظه اي كه بيمار وارد مي شود، حالتها و نشستن او و بيانش همه به شناخت درمانگر كمك مي كند.
2-ارزيابي سبك زندگي فرد: در اينجا بررسي خاطرات اوليه و منظومه ي خانواده ي فرد ضروري است. در درمان بايد هدفها خوب تنظيم شود و گرنه امكان پيشروي را از بين مي برد. درمانگر بايد سبك زندگي بيمار را بشناسد و علاوه برآن چگونگي تاثير سبك زندگي بر كاركرد موجود بيمار را با توجه به تكاليف زندگي ببيند.
3- تعبير و تفسير و ازدياد بينش: درك متقابل در مورد باورها، انگيزه ها و جهت گيريهاي مراجع.
4- بازجهت دهي و بازآموزي: براي تسهيل آن مي توان علاقه¬ی اجتماعي و دلگرم سازي را تقويت كرد. جهت گيري براي تقويت قابليتها و استعدادهاي مثبت زندگي است. ما باورهاي غلط را يا خودمان ساختيم و يا از ديگران ياد گرفتيم. در اينجا روشهايي را ياد مي گيريم تا خود و ديگران را بشناسيم و در نتيجه فردي اميدوار، خوش بين و با اعتماد به نفس شويم.
به طور خلاصه درمان و فرايند تربيتي آدلر هدفهاي زير را دنبال مي كند:
1- پروراندن علاقه¬ی اجتماعي
2- كاهش احساس كهتري، غلبه بر نااميدي، تشخيص و استفاده از منابع دروني
3- تغيير سبك زندگي يعني ادراكها و هدفها. هدف درمان تبديل اشتباههاي بزرگ به اشتباههاي كوچك است.
4- تغيير ارزشها يا انگيزه هاي غلط
5- دلگرم سازي به افراد براي درك برابري انسانها
6- كمك به فرد تا به انساني مشاركت جو تبديل شود. اين بيماران در نهايت اميدوار،
خوش بين و داراي اعتماد و شهامت مي شوند (عليزاده، 1383).
از مفاهيم ديگر نظام آدلر مي توان روياها، خاطرات اوليه، ترتيب تولد و دلگرم سازي را نام برد .
1. 1. 2 دلگرم سازي
براي اين اصطلاح ترجمه هاي مختلفي وجود دارد: تهييج، دلگرمي، شجاعت دهي،
جرأت بخشي، قوت قلب و انگيزه دهي.
براساس اصول روانشناسي فرد نگر، هدفهاي آموزشي دلگرم سازي عبارت است از:
افزايش احترام به خود، اعتماد به نفس و مهارتهاي اجتماعي. دلگرم سازي، اعتماد به نفس و احساس فرد را نسبت به خودش تقويت و بهبود مي بخشد و اين كليد توسعه و تحول فردي است. بر اثر دلگرم سازي، فرد احساس تعلق و رغبت بيشتر و سودمندي براي جامعه مي كند. اغلب داراي اهداف اجتماعي است و بيش از مثبت بودن صرف است و فقط انكار و سركوبي ابعاد منفي زندگي نيست. دلگرم سازي توجه توامان به ابعاد مثبت و منفي زندگي است.
ناكامل بودن بخشي از وجود انسان است و اين امر شرم آوري نيست. وقتي فرد براي غلبه به نقصهايش تلاش مي كند و مي خواهد كامل باشد به خودي خود چيز بدی نيست. ولي وقتي اين نگرش تبديل به اين شود كه فرد تنها زماني انسان خوب است كه كامل باشد و كارهايش بدون نقص باشد اثرات نامطلوبي دارد و منجر به احساس حقارت مي شود. بنابراين آنچه ضروري است«شهامت ناكامل بودن» است. رشد و تحول فرد قوياً با اشتباه كردن و آموختن از خطاها مرتبط است و اين ها تجارب ارزشمندي هستند. امروزه مردم به جاي تاكيد بر نقاط قوت همديگر بر روي ضعفها و خطاهاي هم تاكيد مي كنند و فكر مي كنند اين باعث بهتر عمل كردن ديگران است در حالي كه اين اشتباه است، بسياري از مردم در طول زندگي با دلگرم سازي روبرو نمي شوند و زندگي شان پر از احساس حقارت است و آن را به شغل، ازدواج، روابط دوستانه، محل كار و به طور كلي به تمام زندگي شان تسري مي دهند.
آن ها متقاعد شده اند كه به اندازه¬ی كافي افراد خوبي نيستند وتنها زماني خوبند كه از خواهر و برادر خود بهتر، باهوش تر، لاغرترو.... باشند. آن ها معتقدند به چيزي تعلق ندارند. اين ياس ودلسردي بايد به وسيله¬ی دلگرم كردن آن ها از بين برود تا آن ها زندگي سالم تري داشته باشند.
براي دلگرم سازي مي توان به 10 مهارت اشاره كرد:
1- اظهار علاقه به ديگران
2- گوش دادن فعالانه و با دقت و توجه كامل
3- نشان دادن اشتياق
4- شكيبايي و صبور بودن
5- به كاربردن لحني دوستانه هنگام صحبت
6- نشان دادن حالات دوستانه در چهره
7- استفاده از قالب بندي مثبت براي مشاهده و ارزيابي رفتار
8- شناسايي تلاشها و پيشرفتهاي ديگران
9- به كاربردن تماسهاي بدني و لمسي (مانند قراردادن بازو روي شانه ي ديگري براي ابراز حمايت)
10-قاطع بودن واظهار وجود كردن ( باهلمن ودينتر،2001).
آدلري ها دلگرم سازي را به منزله¬ی مثلثي با سه ضلع نابرابر مي دانند، اين سه ضلع عبارتند از: روابط اجتماعي، آموزش و درمان و انسان را در اين سه حوزه دلگرم مي¬كنند. آن ها معتقدند هر چه بيشتر ديگران را دلگرم سازيم، خودمان نيز بيشتر احساس دلگرمي خواهيم كرد، چرا كه با كمك به ديگران براي بهتر شدن، خود نيز احساس بهتري خواهيم داشت (موزاك و ميانياچي،1999 به نقل از هاشمي، 1385). همان طور كه گياه به آب و خاك نياز دارد ما هم به دلگرم شدن توسط ديگران نيازمنديم.
گفته شد كه از ديدگاه آدلر گراها فرد بيمار دلسرد و مأيوس است، براي اين كه اين دلسردي از بين برود بايد از دلگرم سازي در روند درمان استفاده كرد. فرد دلگرم كننده استعدادهاي ديگران را كشف مي¬كند و سپس آن ها را منعكس مي¬كند. در رابطه¬ی درماني پيش بيني موفقيّت نقش مهمي دارد. آدلرگراها به تحليل مشكل بسنده نمي كنند، بلكه استعدادها وتوانايي بيمار را به او پسخوراند مي¬دهند. در رابطه¬ی درمان تلاش ميكنند فرد به خود و توانايي هايش اعتماد كند وتوانايي هايش را به كار گيرد و عزت نفس و احساس ارزش دروني اش افزايش پيدا كند. بايد به جاي ناتواني ها و نقصها به فرد كمك كنيم برتوانايي ها وداشته هايش تاكيد داشته باشد و به رغم موانعي كه در راهش وجود دارد به سمت جلو حركت كند. در اين روش به فرد كمك مي-شود تا در سبك زندگي اش تغيير ايجاد كند و به بهبود روابط خود و ديگران كمك كند.
در اين روش حتي اگر فرد احساس مي كند كه نمي تواند موفق شود، درمانگر بايد او را دلگرم سازد كه او مي¬تواند نگرش هايش را تغيير دهد و پيشرفتش امكان پذير است. اين فرآيند در سراسر درمان ادامه دارد. به فرد آموزش داده ميشود نيمه¬ی پرليوان را ببيند. از ديگر راهها براي دلگرمي تلاش براي برنامه اي است كه فرد از آن مي ترسيده يا نمي داند كه در آن قرار دارد. عدم دلگرمي در افراد باعث فقدان اعتماد و بدبيني ميشود. افراد دلگرم افرادي پذيرا و با مسئوليت هستند.
مهمترين منبع دلگرم سازي براي هر فرد، خانواده است ،اگر افراد خانواده دلگرم باشند، كودكان آن ها نيز به همين طريق رشد پيدا ميكنند و نكات مثبت ديگران را بيشتر مي بينند و به ديگران عشق مي ورزند و برعكس در خانواده هايي كه عدم دلگرمي در آن ها موج مي زند، افراد خانواده هم همين گونه رشد مي كنند و به دنبال عيب جويي در خود و ديگران هستند. همكاري، ارتباط، قدرداني و سپاس و... از ويژگيهاي خانوادههاي دلگرم است . پيامهاي مأيوس كننده در اين خانواده ها بسيار كم شنيده ميشود.
1. 1. 1. 2 رفتارهاي دلگرم زدا در خانواده
اكستاين رفتارهاي بارز عدم دلگرم سازي در خانواده را به 4 دسته تقسيم ميكند:
1-اثر مداد قرمز
اعضاي خانواده مدام همديگر را به خاطر خطاها سرزنش ميكنند و فرد خاطي مدام درگير اين سرزنشهاست و نمي تواند به جنبه هاي مثبت زندگي توجه كند(فتحی،1386).
2-اثر طرح عمودي در مقابل طرح افقي
طرح افقي دلگرم كننده است ولي طرح عمودي عدم دلگرمي را در بر ميگيرد. در طرح افقي تساوي و پذيرش همه¬ی اعضاي خانواده و رعايت شأن اعضا مطرح است. در طرح عمودي خود خواهي بسيار بارز است. با برچسبهاي برتر وكهتر، نگرش مذهبي، نژادي و جنسيتي در طرح عمودي روبرو مي¬شويم.
3-كمال گرايي افراطي
تصور عدم اشتباه در يك خانواده¬ی موفق منجر به بروز سرزنشهاي دائمي و تلاش براي كشف نقاط ضعف همديگر ميشود.
4-چسبيدن به الگوهاي كهنه
كودكان در زندگي رويدادهاي فراواني را مشاهده ميكنند و نتايجش را به موقعيتهاي مشابه تعميم مي دهند. بعضي از اين تعميم ها نادرست است، ولي طبق عادت ساليان سال ادامه
مي يابد و فرد طي سالها هيچ گونه تغيير مثبت و پيشرفتي نمي كند.
علاوه بر رفتارهاي خانواده، شيوه هاي تربيتي والدين هم ميتواند عدم دلگرمي را براي بچه ها بوجود بياورد. والدين خود كامه¬ی مستبد، والدين سهل گير و والدين طرد كننده با رفتارهاي خود دلگرمي را در بچه هايشان از بين ميبرند.
والدين مستبد و خودكامه با كنترل بيش از حد بر انضباط، پيروي بي چون و چرا از مقررات و تنبيه سخت تاكيد ميكنند. كودكان اين والدين معمولاً زودرنج و بي تابند و اثري از
اعتماد به نفس در اين كودكان ديده نمي شود.
والدين سهل گير با آزاد گذاشتن فراوان كودك، كودكاني خودخواه، پرتوقع، خواهان توجه و محبت ديگران بار مي آورند. كودكان آن ها در برابر برآورده نشدن خواسته ها بيصبر و پرخاشگر هستند و دچار بي تابي و اندوه مي شوند. اين ها هم از عدم اعتماد به نفس رنج
مي برند.
والدين طرد كننده گاه با بي توجهي و گاه با خصم با كودكان خود برخورد مي كنند. عدم احساس امنيت و نگراني و پريشاني و رفتارهاي ضد اجتماعي از ويژگي هاي اين كودكان است. هيچ يك از اين سه دسته والدين دلگرمي را در بچه هاي خود ايجاد نمي كنند.
برخلاف اين سه دسته، والدين دلگرم كننده نه كنترل افراطي دارند و نه سهل گيري افراطي. مديريت توأم با احترام در اين خانواده وجود دارد. والدين، كودكاني با مسئوليت، راستگو، رك و قابل اعتماد پرورش مي دهند. اين كودكان از اموال خود و ديگران به خوبي نگهداري مي كنند و داراي اعتماد به نفس و دلگرمي هستند (احدي وبني جمالي،1383).
2. 1. 1. 2 خود دلگرم سازي
همان طور كه دلگرم كردن ديگران مهم است، دلگرم ساختن خود نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است. براي دلگرم ساختن ديگران ابتدا بايد به دلگرمي خود بپردازيم. بايد خودمان و تلاشهايمان را باور داشته باشيم و براي آن ها ارزش قائل باشيم. ايمان و اعتماد به خود تنها راه تغيير است. تا اين حس را در خود به وجود نياوريم نمي توانيم به ديگران ياد دهيم.
مك كي براي خود دلگرم سازي 6 گام را بيان كرده است:
گام اول: پذيرش خود: با پذيرش خود متوجه مي شويم كه ميتوانيم از اين كه هستيم بهتر باشيم.
گام دوم: توجه به كارهاي مثبت خود
گام سوم: قدرداني از خود به خاطر تلاشهايمان
گام چهارم: استفاده از شوخي طبعي براي دلگرمي خود
گام پنجم: ايمان به خود و توانايي هاي خودمان
گام ششم: ارتباط با افراد ديگري خارج از خانواده ( مك كي،2004 به نقل از هاشمي،1385).
3. 1. 1. 2 آموزش دلگرم سازي شوانكر
تئو و آنتينيو شوانكر بر اساس اصول روانشناسي فرد نگر در اواخر دهه 1980 برنامه آموزشي خود را توسعه دادند. آن ها در طي سالها تجربه اندوزي در كار با گروهها و افراد مختلف دريافتند كه دلگرم سازي پايه¬ی هر فرآيند تحولي است و در كمك ها و درمانهاي روانشناختي از اثرگذاري بالايي برخوردار است. بنابراين آن ها اين مفهوم را توسعه دادند و مفاهيم نظري را به روشهاي علمي و تجربي تبديل كردند. مفهوم آموزش دلگرم سازي شوانكر توسط مربيان دلگرم سازي كه به مدت دو سال در انستيتوي آدلر- دريكارس واقع در زانترباخ آلمان آموزش ديده اند، توسعه يافته است. دوره¬ی آموزشي مربيان شامل 5 آخر هفته بود كه دروسي به آن ها تدريس مي شد و مورد تمرين قرار ميگرفت. علاوه بر اين مباني روانشناسي فردنگر نيز به
آن ها آموزش داده مي شد. همچنين به شركت كنندگان تكاليفي براي خانه ارائه مي شد. اين تكاليف شامل دو بخش بود: بخش اول آموزش دادن به گروهي از افراد است. بخش دوم تمرين 10 مهارت دلگرم سازي كه در صفحات قبل توضيح داده شده بود. هر دو هفته يك بار، يك شركت كننده، يكي از 10 مهارت را انتخاب ميكند و سعي ميكند در تمرينهايش آن را به صورت آگاهانه بيشتر از ديگر مهارتها انجام دهد و درباره¬ی نتايج تجربياتش گزارش كوتاهي بنويسد. علاوه بر اين دوره در طول 2 سال، افراد آموزش ديده براي مدت 4 هفته
(هريك ترم) در گروههاي آموزشي پيشرفته توسط شوانكر شركت مي كنند.
امروزه اين برنامه در آلمان، اتريش و هلند تدريس و مورد استفاده قرار مي گيرد. آموزش دلگرم سازي براي زوجين، والدين و افراد شاغل در بخشهاي آموزشي و تربيتي كاربرد دارد. در طي اين آموزشها به اين نتيجه مي رسند كه آموزشها كاملاً در دسترس و ساده است و به راحتي ياد گرفته ميشود.
در مباحث نظري، آموزش دلگرم سازي به افزايش شهامت منجر خواهد شد و بيشتر از همه باعث جرأت براي ناكامل بودن است. دلگرم سازي بيشتر به احساس كفايت بالاتر منجر
مي شود و به فرد كمك ميكند تا راههاي موثري براي مقابله با مشكلات و كاهش تنشهاي جسماني و شكايات روانشناختي بيابد. علاوه بر آثار فردي ، افزايش جرأت و بهبود روابط و افزايش تعاملها از ديگر آثار اين آموزش است.
آموزش شوانكر شامل 10 ملاقات هفتگي است. هر جلسه در حدود 1 ساعت و نيم و متشكل از حداقل 4 الي 5 و حداكثر 10 نفر است. هدف آموزش، آموزش دلگرم سازي به خود و ديگران است. در ابتدا عمدتاً به دلگرم سازي خويشتن و سپس دلگرم سازي ديگران تأكيد
مي شود. هريك از جلسات مطابق يك ساختار معين كه «مدل گامهاي 6 گانه » ناميده مي¬شود، سازماندهي شده است. گام اول آرام سازي است، گام دوم بازخوردي از مطالب جلسه ي قبل، گام سوم دادن اطلاعات در مورد موضوع جلسه، گام چهارم ارائه¬ی يك تمرين، گام پنجم ارائه تمرين براي خانه و گام ششم تمرين آرام سازي دوباره است. در هر جلسه اين 6 گام تكرار مي شود. محتواي هر 10 جلسه در پيوست الف به تفصيل ارائه شده است.
اين آموزش براي كاربردهاي كلينيكي و افراد كاملاً بيمار هدف سازي نشده است. در واقع اين آموزش براي افرادي است كه در جامعه كم يا زياد كاركرد اجتماعي دارند. با اين حال يك مشاور مي تواند از اين آموزش براي درمانهاي باليني استفاده كند. هنگامي كه عدم وجود دلگرمي، اساس و منبع ترديدها، افسردگي و اشكال ديگر رفتارهاي زيان بار است،
دلگرم سازي مي¬تواند ترميم كننده¬ی اين رنج ها باشد. همچنين يك مورد ديگر براي استفاده درماني از اين روش در مورد مراجعاني است كه درمانهاي باليني خود را با موفقيت به پايان برده باشند. آموزش دلگرم سازي اگر بخواهد براي كودكان استفاده شود بدين شكل كه گفته شد، مناسب نيست و بايد كمي تغيير شكل داد. تورك (1990) يك برنامه ي«كودكان با دلگرمي » براي كودكان دبستاني شكل داد و ديد روابط دوستانه¬تر ميان كودكان با هم و با معلمانشان شكل گرفته است. مطابق تمام گفتارهايي كه گفته شد، اين آموزش براي پيشگيري طراحي شده است. با اشاعه¬ی فلسفه اي كه در پس اين آموزش است نتايج مهمي حاصل
مي¬شود كه كوشش مثبتي براي سلامت عمومي است (شوانكر، 1991 به نقل از باهلمن ودينتر،2001).