بخشی از مقاله
تلخيص چند كتاب پيرامون شاهنامه
منابع:
- ابوالحسني، علي. بوسه بر خاك پي حيدر. تهران: نشر عبرت، 1378.
- الغ زاده، ساتم. فردوسي «رمان تاريخي». تهران: انتشارات سروش، 1378.
- برومند، پوراندخت. فرهنگ آرايههاي ادبي در شاهنامة فردوسي. تهران: نشر ديگر، 1380.
- دوستخواه، جليل. حماسة ايران يادماني از فراسوي هزارهها. تهران: نشر آگه، 1380.
- ديويد سن، الگا. ادبيات تطبيقي و شعر كلاسيك فارسي. تهران: نشر فروزان، 1380.
- ديويد سن، الگا. شاعر و پهلوان شاهنامه. تهران: نشر تاريخ ايران، 1378.
- رستنده، مجيد. قرآن و حديث در شاهنامة فردوسي. همدان: انتشارات مفتون همداني، 1378.
- رضازاده ملك، رحيم. بلور كلام فردوسي. تهران: انتشارات كلبه و فكر روز، 1378.
- گودرزي، مرتضي. مايههاي ديني و عرفاني در شاهنامة فردوسي. تهران: انتشارات راه سبحان، 1380.
- وامقي، ايرج. بيژن نامه. تهران: انتشارات سوده، 1380.
مقدمه
سالهاي سال است كه از مرگ خداوندگار خرد و آگاهي مي گذرد، سالهاي سال است كه حكيم بزرگ توس رخ در نقاب خاك كشيده است و جان نورانيش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه كه خود مي گويد «نميرم از اين پس كه من زنده ام… »گويي كه نمرده است و هنوز هر ايراني آزاده اي با شنيدن سخن نغزش جاني تازه مي گيرد و انديشة بلند و نيكش را ستايش مي كند.
گزيده حاضر نگاهي دارد به ده عنوان كتاب، كه طي چند سال اخير پيرامون فردوسي و شاهنامه انتشار يافته است، ذكر يك نكته اينجا ضروري مي نمايد و آن اينكه اگر مشت را نمونة خروار بدانيم بايد بر افول شاهنامه پژوهي معاصر گريست،
چرا كه اكثر منابعي كه ما به صورت تلخيص ذكر كرده ايم يا مشاهدة ديگر عناويني كه اين تحقيق بهانه اي شد تا مطالعه شود و در اينجا نيامده است اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه راستي ماچقدر در كنه مطالب شاهنامه غور كرده ايم و به چه ميزان «برره رمز معني برده ايم» و راستي آيا حق شاهنامه و فردوسي اين است؟ گاهي تأليفاتي مشاهده مي شود كه انسان از اين كه حتي نام فردوسي بر پشت آنها حك شده است شرمسار مي شود. به اميد روزي كه شاهنامه پژوهي بي هيچ غرضي در خدمت تجلي انديشه والاي فردوسي درآيد.
در اينجا لازم مي نمايد از زحمتها و بزرگواريهاي استاد فرزانه جناب دكتر رادفر كه بنده را هميشه مورد لطف خويش قرار داده اند سپاسگزاري كنم، باشد كه ايشان كاستي هاي بنده و اين نوشته را به ديدة اغماض بنگرند.
با سپاس فراوان
خورشيد قنبري ننيز
شاعر و پهلوان در شاهنامه / الگار ديويدسن- مترجم: دكتر فرهاد عطايي- تهران: نشر تاريخ ايران، زمستان 1378.
اين اثر مقدمه مترجم، پيشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل ميگردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضيحي كوتاه پيرامون فردوسي و شاهنامه به شيوهي پژوهش پروفسور ديويدسن اشاره ميكند و بيان ميدارد كه او معتقدست اتكا به منابع مكتوب به تنهايي نميتواند ما را به شاهنامهي فردوسي رهنمون گردد. به اعتقاد او، بر اساس شواهد خود شاهنامه و شواهد بيروني، فردوسي بخش مهمي از شاهنامهاش را از منابع شفاهي گرفته و خود روايات را حين اجراي نقالي ديده و شنيده است.
در پيشگفتار، اينگونه بيان ميكند كه موضوع اساسي كتاب اين است: كه «چگونه ميتوان يك شكل از ادبيات كلاسيك را تداوم يك سنت شفاهي پيشين دانست؟» ديويدسن معتقدست كه شاعر در اين كتاب در حقيقت به مفهوم پادشاهي اعتبار ميبخشد بدينصورت كه شاعر پا پروردن و اعتبار بخشيدن به پهلوان از او پاسباني براي تخت شاهي و شاهنشاه ميسازد پس شاعر قوام بخش و اعتبار دهنده به مفهوم شاهنشاهي است در مقدمه شاعر (كه خود فردوسي ست) و پهلوان (رستم، كسيكه در ذهن ما شخصيتهاي حماسي و اساطيري را تداعي مينمايد) را محور اصلي كتاب حاضر بر ميشمرد.
نويسنده معتقدست كه منظور اصلي اين كتاب نه زندگي نامهي شخصي فردوسي است و نه «تاريخي» كه ميتوان از خلال شاهنامه نگاشت. بلكه منظور شعريست كه زندگي شاعر نمونهي آن است و داستانيست كه شاعر روايت مينمايد آن هم شعري كه آميزهاي است از تاريخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصيتي روبرو هستيم كه مخلوق شاعرانهاي از نوع اساطير به نظر ميآيد، نه يك واقعيت تاريخي.
همچنين نويسنده اذعان ميدارد كه در اين تحقيق نظري مخالف نظر نولدكه و ساير متخصصان ايران شناسي - كه روايات رستم را خارجي و يا داخل شده در سنت پادشاهان ميدانند – مطرح ميگردد.
در ادامهي مقدمه با نگاهي اجمالي به نكات برجستهي چهار سلسلهي امپراتوري ايران قبل از اسلام يعني پيشداديان، كيانيان، اشكانيان و ساساني بيان ميكند كه دو سلسلهي اول، بخصوص اول، ريشه در اساطير دارند و دودمان بعدي، تاريخياند.
در فصل يك، پيرامون اعتبار فردوسي كه خالق تنها حماسه ملي معتبر ايران است به بحث ميپردازد و به سخن ژول مول در اين باره اشاره مينمايد كه ماهيت شاعر و پهلوان را نشان ميدهد. ژول مول مينويسد: فردوسي چنان تجليلي از زندگي رستم كرده است كه ديگر هيچ نويسنده ايراني نميتواند پس از او اينگونه در اين باره قلم بزند.
«فصل دوم دربارهي « اعتبار شاهنامه فردوسي» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه به بقاي آن استدلال مينمايد و معتقدست كه براي مشخص شدن برتري فردوسي بر ساير سرايندگان حماسه ملي نيازي نيست ضوابط امروزي شعري خود را به كار گيريم بقاي شاهنامهي فردوسي نشانهاي روشن بر برتري فردوسي و شاهنامهاش بر ساير شاه
نامههاست و بقاي آن باعث شد، تا هيچ كس براي بازگويي روايت شاهنامه طبع آزمايي نكند.
«ميراث شعر شفاهي» فردوسي فصل سوم را تشكيل ميدهد. در اين فصل مولف بيان ميكند كه شاهنامهي فردوسي ادامهي سنت شفاهي در كسوت مكتوب است اما مستقل، و نشانهي بسيار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامهي فردوسي را در مطالب زيادي ميداند كه در سنت روايات شفاهي هست در حالي كه در هيچ يك از ادبيات حماسي شناخته شده وجود ندارد.
در فصل چهارم كه عنوان آن «كتاب شاهان، حماسهي پهلوانان» است و مولف در اينجا بر اين باورست كه اين دو گانگي ميتواند در قالب نوعي سنت داستانسرايي وجود داشته باشد، سنتي كه باورهاي مردم دربارهي شاهان را با باورهاي پهلوانان به هم ميآميزد. در اين فصل به تمايز اين دو مقوله و روشنفكري پيرامون هر يك پرداخته ميشود.
و فصل پنجم با عنوان «شاه و پهلوان» تا حدي ادامهي فصل گذشته است بر سازگاري مفهوم ايراني «كتاب شاهان» با «حماسهي پهلوانان» تأكيد ميكند و تلفيق حكايات پادشاهان داستانهاي پهلوانان، بخصوص رستم، در عهد ساسانيان و حتي قبل از آنان، در زمان اشكانيان، را به سنتي ملي تعبير مينمايد و در ارائهي اين استدلال، جزئيات بيشتري را از اساطير يونان باستان دربارهي رابطهي بين اريستئوس به عنوان پادشاه و هركول به عنوان پهلوان اضافه مينمايد.
«رستم، پاسدار حكومت» موضوع فصل ششم است در اين فصل از رستم به عنوان پاسدار حكومت ياد ميكند و در بررسي موضوع رستم او را جزئي جدايي ناپذير از خود مفهوم پادشاهي ميداند كه به تنهايي فتنه را دور ميكند و در دفاع از تاج و تخت موظف به حمايت از پادشاهست حتي اگر شاه، او را برسر جمعيت و در حضور همگان سرد و بي آبرو كرده باشد. همانطور كه خود نيز بر تاج بخشياش اذعان ميدارد:
به درشد به خشماندر آمد به رخش منم گفت شير اوژن و تاج بخش
فصل هفتم «موضوع پدري پيشرس و نارس در داستان رستم و سهراب»است در اين فصل مولف بعد از گزارشي به اجمال از داستان رستم و سهراب، به داوري مينشيند. و معتقدست كه رستم فقط كاري را كه مجبور به انجام آن بود، كرد زيرا هر چه باشد او مدافع تاج و تخت ايرانيست و بايد پيوسته متناسب با عنوان خود، تاج بخش، عمل كند، اگر چه شايستگي لازم جهت شاهي را داراست.
هشتمين فصل («ديوسكوريسم» بين پدر و پسر، سرمشقي براي اقتدار در شاهنامه) است.
است. واژهي ديوسكوريسم از نام يوناني Dioskouroi به معني «فرزندان آسمان» گرفته شده و به دو قلوهاي ملكوتي گفته ميشود كه در اساطير و آيين يوناني به كاستر و پلي ديوكس معروفند. او نوعي مكمل بودن را در رفتار دوقلوها مييابد؛ اگر يكي تمايل به ستيزه جويي و جنب و جوش دارد، ديگري منفعل و كم تحرك است و در اين مبحث بر همين جنبهي پدر و پسر بحث شده است.
«بزم و رزم» به عنوان فصل پايانيست كه مولف آنها را بهترين مناسبت براي شاعر و پهلوان بر ميشمرد در شاهنامه معمولاً پهلوانان شخصيتهايي هستند، جنگجو كه به دو كار علاقهي خاص دارند: بزم و رزم.
بزم قالبي است براي بازگو كردن داستان ماجراجوييهاي رزم آوران يعني جنگيدنشان، و اين قالب بهترين مناسبت است براي بيان اقتدار شاهانه از طريق قابليتهاي پهلواني و مهارتهاي شاعرانه.
در سخن پاياني، مولف تلاش فردوسي را تلاش شاعرانهاي بر ميشمرد كه يك بار ديگر و بطور كامل حماسهي پهلوانان را با كتاب شاهان در هم در آميخته و وحدت هنرمندانة حاصل از اين در آميختن مديون كهنترين سنتهاي اساطيري است كه بازگو ميكنند چگونه يك پهلوان، فر پادشاه ولي نعمت خود را نجات داده است.
بلور كلام فردوسي/ رحيم رضازاده ملك- تهران: انتشارات كلبه و فكر روز، سال 1378.
اثر حاضر بعد از يادداشتي كوتاه پيرامون فردوسي و سبب نظم شاهنامه و شرحي پيرامون دقيقي همراه با ابياتي از شاهنامه آغاز شده و به هفت موضوع در شاهنامه ميپردازد.
دربخش اول با نظر به شاهنامه و پادشاهي جمشيد و اقدامات و كارهاي انجام گرفته درعصر او طبقات اجتماعي دوران ساسانيان را بر ميشمرد كه در عصر جمشيد به چهار دستهي كاتوزيان (زاهدان و عابدان)، نسوديان (كشاورزي و برزگران، نساريان (سپاهيان و لشكريان) و اهتوخوشي (پيشه وران) تقسيم شدهاند. سپس به نظر محققين و پژوهشگران مختلف كه به اين موضوع پرداختهاند و در جهت يافت ريشهي اين واژگان كوشيدهاند ميپردازد و در اينباره گفتار محققيني چون: ميرزا عبدالحسينخان بردسيري، پورداوود، معين، بهار را در كنار هم قرار داده و سپس تك تك دربارهي هر يك گفتگو مينمايد.
در بخش دوم به موضوع «تأسيس نورور جمشيدي» ميپردازد و ابياتي را كه فردوسي در آغاز داستانهاي شاهنامه، در پادشاهي جمشيد، شهريار پيشدادي، در جايي پس از برشمردن نهادها و كارهاي او ميسرايد، ميآورد. سپس اين ابيات را كه تعداد آنها 10 بيت بيشتر نبود در چاپهاي گوناگون شاهنامههاي مختلف مسكو، ژول مول، بروخيم، رمضاني و اميركبير بررسي ميكند و تفاوتهاي گوناگون واژگاني و كاستي و فزوني ابيات را مطرح مينمايد و در پايان بخش، صورت صحيح و معقول ابيات را به توالي منطقي ميآورد.
بخش سوم «چو ارديبهشت آفتاب از بره» است كه مصرعي از بيتي است كه ارجاسب در نامهاي خطاب به گشتاسب مينويسد:
همي تافتي بر جهان يكسره چو ارديبهشت آفتاب از بره
مولف نظر پژوهشگران مختلف را در مورد اشكالي ميآورد كه به اذعان آنان در پايان بيت وجود دارد به اين منظور كه اين بيت، يك اشكال در تاريخ تأليف منظومه ايجاد ميكند. اين بيت جزو گشتاسبنامهي دقيقي به حساب ميآيد و چنين مينماياند كه در زمان دقيقي و تاريخ نظم شاهنامهي او، ماه ارديبهشت در موقع بودن آفتاب در برج حمل ميافتاد، در صورتي كه در تاريخي كه تأليف شاهنامه در آن حدس زده ميشود ارديبهشت ماه از 7 ثور تا 6 جوزا واقع ميشد.
مولف نظر پژوهشگراني همچون سيد حسن تقي زاده، ذبيح الله بهروز، علي حصوري و منصور رستگار را ميآورد كه يكي از نظريات حسن زاده را نقل نموديم.
موضوع بخش بعدي «سيمرغ و سيندخت» است. در اين بخش مولف ابتدا ماجراي دو سيمرغ در شاهنامه را مطرح مينمايد. اولي سيمرغيست كه اسفنديار با نيرنگ در خوان پنجم او را از پاي در ميآورد و دومي پروندهي زال و به دنيا آورندهي رستم، آموزندهي راه مرگ و موضع خطر پذير اسفنديار به رستم است يعني بخرد است و چارهگر و پزشك و با آدميان سخن ميگويد و اين سيمرغ دوم ب
سيار عجيب و صاحب اعمالي خارق العاده و موضوع اصلي بحث مولف در اين بخش است.
«زن بارگي بهرام گور» موضوع بخش پنجم كتاب حاضر است و ماجرايي از بهرام گور و برخورد او با چوپاني در بيشه در هنگام تخجير كه در شاهنامه آمده، ميآورد. از چوپان در مورد صاحب گوسفندان ميپرسد و متوجه ميشود
كه از آن صاحبي با مال و تكميناند كه دختري زيبا نيز در خيل خويش دارد. يكي از موكبيان بهرام نظر به شناختي كه از بهرام داشته به همراهان در مورد حركت به سوي صاحب گوسفندان و خواستگاري دخترش براي شاه سخن ميگويد و اين سخن توسط مولف در 8 بيت از شاهنامه فردوسي نقل شده و سپس مولف به داوري و بحث پيرامون واژگان و ترتيب ابيات نشسته و در پايان بيتي را نيز از شمار ابيات، كه اضافه به نظر ميآمده، كاسته است.
بخشش ششم به «شمار ابيات شاهنامه» تعلق دارد كه در آن تعداد ابيات شاهنامه را پس از تحليل ابيات گوناگون در اين زمينه 000/60 بيت برشمرده است
در بخش پاياني كتاب به بحث و بررسي پيرامون شكلهاي گوناگون و معاني مختلف واژهي «كهبد» در كتب مختلف از جمله لغت فرس اسدي، صحاح الفرس، فرهنگ قواس، تحفه الاحباب، فرهنگ جعفري پرداخته است.
قرآن و حديث در شاهنامه فردوسي/ مجيد رستنده – همدان: انتشارات مفتون همداني، 1378.
اين اثر با بحثي پيرامون ورود اسلام به ايران و تأثير آن و سنت پيغمبر و ائمه در جنبههاي مختلف از جمله ادبيات در پيشگفتار آغاز ميگردد. ن
ويسنده در مقدمه شاهنامه را كتابي ميخواند كه تأثير تعليمات اديان الهي در آن گسترهاي وسيع دارد و آنچه در اين زمينه بيش از حد انتظار جلوهگري ميكند، پيوند بسيار عميق شاهنامه با مباني اسلام و بهرهوري از «قرآن و حديث» است و اعتقادات مذهبي فردوسي و آشنايي او با قرآن و منابع حديث و علاقهاش به پيامبر اسلام و خاندان پاك آن حضرت را دليل عمدهي اين كار ميشمرد.