بخشی از مقاله
توحید
توحید و مراتب آن
توحید از مهمترین محورهای اصول عقاید است. اهمیت این اصل اعتقادی آنگونه است که می توان قرآن کریم را که آخرین کتاب آسمانی است کتاب توحدی نامید. توحید در فرهنگ دینی ـ قرآن و روایات ـ از جایگاه بسیار برجسته و ممتازی برخوردار است و تمام موضوعات و معارف در حوزه دین هر یک از راهی به موضوع توحید بر می گردند. حدیث شناسان و کارشناسان عالی علوم اسلامی که عهده دار جمع آوری روایات و بررسی و ارزیابی سندی و محتوایی آنها هستند بخش عمده ای را به مباحث توحیدی اختصاص داده اند. و در طول تاریخ اسلام آثاری بسیار فراوانی در زمینه های مختلف مباحث توحید نگارش یافته است. توحید که رسالت اصلی اش تبیین مباحث مربوط به شناخت خدا، و خدا پرستی و چگونگی دریافت و فهم یگانگی او و اسماء و صفات او است قلمرو بسیار گسترده و فراگیری دارد. آشنایی با راه های خداشناسی نیز یکی از مباحث مهم و ارزشمند توحید است. توحید مراتبی دارد: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال، توحید در عبادت.
توحید در ذات:
توحید ذات عبارت است از بی مانندی ذات حق از لحاظ وجوب وجود و قدم ذاتی و استقلال و لایتناهی بودن، همه ما سوا اعم از مجرد و مادی ممکن بالذات و حادث بالذات است و قائم به او و محدود است. «لیس کمثله شی ء» (شوری/11)؛ خدای یکتا را هیچ مثل و مانندی نیست. و «له المثل الاعلی» (روم/27)؛ آن ذات یکتا را در آسمان و زمین مثال عالی تر است. یا «فاطر السماوات والأرض جعل لکم من أنفسکم أزواجا ومن الأنعام أزواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر ،شوری: ۱۱ » پدید آورندﻩی آسمانها و زمین که برای شما از نوع خودتان همتایانی آفریده است، و از چارپایان نیز انواعی [قرار داده است؛ و شما را در آن آفریده است؛ همانند او چیزی نیست و اوست که شنوای بیناست. و یا «لم یکن له کفواأحد، سوره توحید: ۴» او را هیچ کس همتا نیست. هیـﭻکس در ذات شبیه خداوند متعال نیست. دختر و پسر خدا نداریم، تثلیث در اسلام جایی ندارد. خداوند در هیچ وجودی حلول نمـﻰکند و جمع نمـﻰشود. حتی در روز قیامت هم نمـﻰشود خدا را به صورت جسم دید.. حتی خدا را نمـﻰتوانیم درک کنیم، و در عقل ما نمـﻰگنجد. هیچ گاه معنای ازل و ابد و خالد را نمـﻰفهمیم، و ....
توحید در صفات:
برای وجود لایتناهی همچنانکه دومی قابل تصور نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست. توحید صفاتی مانند توحید ذاتی از اصول معارف اسلامی و از عالی ترین و پراوج ترین اندیشه های بشری است که بخصوص در مکتب شیعی تبلور یافته است.در اولین خطبه نهج البلاغه چنین آمده است: «الحمدلله الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لایحصی نعماءه العادون، و لا یؤدی حقه المجتهدون، الذی لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن. الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود »... سپاس ذات خدا را، آن که ستایش کنندگان نتوانند به ستایش او برسند و شمارکنندگان نتوانند نعمتهای او را برشمارند و کوشندگان نتوانند حق بندگی او را ادا نمایند، آن که همتها هر چه دور پروازی کنند، کنه او را نیابند و زیرکیها هر اندازه در قعر دریاهای فطانت فرو روند به او نرسند، آن که صفت او را حد و نهایتی و تغیر و تبدلی نیست...
در این جمله ها از صفات نامحدود خداوند یاد شده است. بعد از چند جمله می فرماید: « کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادش کل موصوف انه »، « غیر الصفة و شهادش کل صفة انها غیر الموصوف فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه »... اخلاص کامل، نفی صفات از پروردگار است، زیرا موصوف گواهی می دهد که ذاتش غیر از صفت است و صفت گواهی می دهد که او چیزی است غیر از موصوف، و هر کس خداوند را به صفتی توصیف کند، ذات او مقارن چیز دیگر قرار داده و هر کس خدا را مقارن چیزی قرار دهد... الی آخر. در این جمله ها، هم برای خداوند اثبات صفت شده است « الذی لیس لصفته حد محدود » و هم از او نفی صفت شده است « لشهادة کل صفة انها »... از خود این جمله ها معلوم است که صفتی که خداوند موصوف به آن صفت است صفت نامحدود به نامحدودیت ذات است که عین ذات است، و صفتی که خداوند مبرا و منزه از اوست صفت محدود است که غیر ذات و غیر از صفت دیگر است. پس توحید صفاتی یعنی درک و شناختن یگانگی ذات و صفات حق.
توحید در افعال:
توحید در افعال عبارت است از اینکه موثر و فاعل حقیقی در نظام موجودات منحصرا ذات او است هر فاعل و مؤثری به خواست او و به مشیت او فاعل و مؤثر است. هیچ موجودی اعم از مجرد یا مادی. با اراده یابی اراده از خود استقلال ندارد نظام علت و معلول تنها مجرای اراده و مشیت ذات حق است، هستی ملک او است و او در ملک خود شریک ندارد. «لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» (مفاتیح الجنان)؛ سپاس ذات خدا را، آنکه همسر و فرزند نگرفت و برای او شریکی در مدیریت جهان و همچنین کمکی از روی ناتوانی برای اداره عالم نیست. او را بزرگ و برتر بدان، بزرگ و برتر دانستنی که لایق ذات پاک او باشد. بنابر این توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسببات، فعل او و کار او و ناشی از ارداه اوست. موجودات عالم هم چنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن " قیوم " همه عالم است، در مقام تاثیر و علیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنانکه در ذات شریک ندارد در فاعلیت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تاثیر و فاعلیت خود را از او دارد و قائم به اوست.
همه حولها و قوه ها " به او " است: « ما شاء الله و لا قوة الا به، لا حول و لا قوة الا بالله » انسان که یکی از موجودات است و مخلوق اوست، مانند همه آنها علت و مؤثر در کار خود و بالاتر از آنها مؤثر در سرنوشت خویش است، اما به هیچ وجه موجودی " مفوض " و " به خود وانهاده " نیست « بحول الله و قوته اقوم و اقعد ». اعتقاد به تفویض و وانهادگی یک موجود - اعم از انسان و غیر انسان - مستلزم اعتقاد به شریک بودن آن موجود با خدا در استقلال و در فاعلیت است و استقلال در فاعلیت، مستلزم استقلال در ذات است و با توحید ذاتی منافی است، چه رسد به توحید افعالی.
توحید در افعال شامل خالقیت، تدبیر، حاکمیت و ... می شود:خداوند می فرماید: «أم جعلوا لله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شیء وهو الواحد القهار، رعد: ۱۶»... یا شریکانی برای خداوند قائلند که همانند آفرینش او آفریدﻩاند، و آفرینش [ها] بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریدگار هر چیز است و او یگانـﻪی قهار است. خلق مخصوص خداست. عیسی علیه السلام به اذن خدا پرنده ساخت. علت العلل خداست، یعنی اگر کسی هم چیزی خلق مـﻰکند، از خدا دستور گرفته است.
در ضمن ما طبق سخنان معصومین علیهم السلام، اعتقاد داریم که «لا مؤثر فی الوجود الا الله »:جز خداوند یا به اذن خداوندهیچ چیز و هیچ کس تأثیر گذار نیست.. علی علیه السلام به اذن خدا به خورشید امر کرد که دیرتر غروب کند تا نمازش قضا نشود.اگر از اهل بیت علیهم السلام کمک مـﻰخواهیم، چون معتقد هستیم که مـﻰتوانند از خدا برای ما چیزهایی بگیرند.یا می فرماید:«قل أغیر الله أبغی ربا وهو رب کل شیء، انعام: ۱۶۴»:بگو آیا جز خداوند پروردگاری جویم، و او پروردگار همه چیز است ....امام صادق علیه السلام دعای نوروز را توصیه کردﻩاند:« ... یا مدبر اللیل و النهار ....» .یا«ابا الله ان یجری الامور من غیر اسبابها »: خداوند ابا دارد کاری را از غیر از مسیر و اسباب خود به جریان بیندازد.یا «إن الحکم إلا لله، یوسف: ۴۰ »... حکم نیست مگر خداوند را ....
توحید در عبادت:
توحید در عبادت مربوط است به عکس العمل بنده در برابر خالق، یعنی همان طور که او یگانه در ذات و در صفات و در افعال است، انسان نیز در مقام پرستش باید تنها او را پرستش کند و به او ملتجی شود. «و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» (بینه/5)؛ (و در کتب آسمانی) امر نشدند مگر بر اینکه خدا را به اخلاص کامل پرستش کنند.. یا «إیاک نعبد وإیاک نستعین، فاتحة الکتاب: ۵ » خداوندا تنها تو را مـﻰپرستیم و تنها از تو یاری مـﻰخواهیم. در ابتدای آیه 23 سوره حشر آمده: «الله الذی لا اله الا هو». کلمه " الله " اگر چه علم است ولی اصلش به معنی ذات جامع جمیع صفات کمالیه است، یعنی خود " الله " لفظ " الله " به معنی این است که «له الاسماء الحسنی»، اصلا خود " الله " یعنی آن که جمیع اسماء حسنی در او جمع است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه. «هو الله الذی لا اله الا هو». این «لا اله الا هو» توحید در عبادت است. الله، آن که شایسته عبادت و پرستش جز ذات او هیچ موجودی نیست. مسأله «لا اله الا هو» یک سرش ارتباط به خدا دارد یک سر ارتباط به انسان، چون مسأله پرستش است: ای انسان! تو در برابر هیچ ذاتی جز آن ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه نباید کرنش و پرستش کنی آن " باید " هم که در او می گوییم از این جهت است که او تنها ذاتی است که شایسته پرستش و ستایش و تعظیم است. وقتی که شایسته باشد، خود پرستش انسان برای انسان کمال است. اما غیر او چنین شایستگی را ندارد.
اگر انسان در مقابل هر موجودی غیر از او کرنش و پرستش کند خودش را پست کرده و پایین آورده است. جز ذات مقدس او هیچ ذاتی اله نیست. اله یعنی معبود به حق، معبود به حق یعنی شایسته پرستش، موجودی که حق معبودیت دارد، شایستگی معبودیت را دارد. وقتی که تمام کمالات در او جمع است اصلا عبادت و پرستش (او) هم در واقع ثناگویی است، ثناگویی به این معنا که جمال پرستی و کمال پرستی و خضوع در مقابل کمال است، اقرار و اعتراف به یک حقیقت است: او (شایسته پرستش) است اما غیر او نه. توحید صفاتی عبارت است از اینکه همه کمالات ذات عین ذات است، اگر عالم یا قادر یا حی یا نور است به معنی این است که عین علم و قدرت و حیات و روشنایی است، او به تمام معنی احد و واحد و فرد است. لازمه وجوب ذاتی و لایتناهی بودن ذات حق این است که هیچ غیری و ثانیی برای او و در مرتبه او فرض نمی شود .
به عبارت دیگر: لازمه کمال ذاتی حق عینیت صفات با ذات است، مغایرت صفات ذات با ذات مستلزم محدودیت ذات است یعنی تنها در مورد امور متناهی و محدود فرض صفت مغایر با ذات ممکن است. بنابراینتوحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات است. ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف کمالیه جمال و جلال متصف است، دارای جنبه های مختلف عینی نیست .اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است
.توحید ذات عبارت است از بیمانندی ذات حق از لحاظ وجوب وجود و قدم ذاتی و استقلال و لایتناهی بودن، همه ما سوا اعم از مجرد و مادی ممکن بالذات و حادث بالذات است و قائم به او و محدود است. «لیس کمثله شی ء» (شوری/11)؛ خدای یکتا را هیچ مثل و مانندی نیست. و «له المثل الاعلی» (روم/27)؛ آن ذات یکتا را در آسمان و زمین مثال عالی تر است. یا «فاطر السماوات والأرض جعل لکم من أنفسکم أزواجا ومن الأنعام أزواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر ،شوری: ۱۱ »پدید آورندﻩی آسمانها و زمین که برای شما از نوع خودتان همتایانی آفریده است، و از چارپایان نیز انواعی [قرار داده است]؛ و شما را در آن آفریده است؛ همانند او چیزی نیست و اوست که شنوای بیناست. و یا «لم یکن له کفواأحد، سوره توحید: ۴» او را هیچ کس همتا نیست. هیـﭻکس در ذات شبیه خداوند متعال نیست. دختر و پسر خدا نداریم، تثلیث در اسلام جایی ندارد. خداوند در هیچ وجودی حلول نمـﻰکند و جمع نمـﻰشود. حتی در روز قیامت هم نمـﻰشود خدا را به صورت جسم دید.. حتی خدا را نمـﻰتوانیم درک کنیم، و در عقل ما نمـﻰگنجد. هیچ گاه معنای ازل و ابد و خالد را نمـﻰفهمیم، و ....
همه اعمال امام سجاد علیه السلام بر اساس توحید و توکل بوده است. در اینجا به قضیهای که تبلور نگاه توحیدی اوست، اشاره میشود:
به زهری گفته شد:« زاهد ترین مردم در دنیا کیست؟»
گفت:« علی بن الحسین علیه السلام. چرا که در زمانی که بین او و محمد بن حنفیه در مورد صدقات حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام منازعه ای بود، به او گفتند اگر نزد ولید بن عبدالملک بروی، حتماً تو را از شرّ زبان او نجات خواهد داد. و این در حالی بود که ولید دشمن امام و دوست محمد بن حنفیه بود.»
امام فرمود:« وای بر تو! آیا در حرم خدا (مکه) از غیر خدا چیزی بخواهم؟! من از اینکه دنیا را از خداوند، خالق آن، بخواهم، ابا دارم؛ حال چگونه آن را از مخلوقی مثل خودم طلب کنم؟»
زهری میگوید:« لاجرم خداوند عزّوجل هیبت امام را در دل ولید انداخت و ولید به نفع او و علیه محمّد بن حنفیه حکم کرد.»
خدا شناسی و توحید
وجود خداوند قادر ومتعال
ما معتقدیم : که خداوند متعال پدید آورنده تمام جهان هستی است ، و آثار عظمت و علم و قدرت او در جبین تمامی موجودات جهان ، آشکار و هویدا است .
ما معتقدیم : هر چه که در اسرار موجودات این جهان بیشتر اندیشه کنیم به عضمت ذات پاک او و وسعت علم و قدرتش آگاه تر میشویم و با پیشرفت علم و دانش بشری هر روز درهای تازه ای از علم و حکمت او به روی ما گشوده می شود .
قرآن کریم می گوید :
"و فی الارض آیات للمومنین * و فی انفسکم افلا تبصرون "
و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود شما آیا نمی بینید !؟
صفات جلال و جمال خداوند
یکی دیگر از مباحثی که در خدا شناسی و توحید مطرح می شود صفات جمال و جلال خدامند متعال می باشد .
ما معتقدیم ذات پاک خداوند از هر گونه عیب و نقص پاک و منزه است و آراسته به تمام کمالات می باشد بلکه او کمال مطلق ،و مطلق کمال است و به تعبیر دیگر هر کمال و زیبائی در این جهان است از ذات پاک او سرچشمه گرفته . در قران کریم آمده است او خدای است که از هر گونه عیب و بدی پاک و منزه است ، به کسی ستم نمی کند امنیت بخش است ،مراقب همه چیز است،قدرتمندی شکست نا پذیر است که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند . او شایسته عظمت است ، و منزه است از هر آنچه که با او مقایسه شود .او خداوندی است خالق و بی سابقه ،صورتگری بی نظیر و ........
اگر بخواهیم در صفات و جلال خداوند مطلب بیان شود بسیار است اما هان نکته بس که خداوند خالقی بی همتا و بی نظیر و یکتا است
ذات پاکش نا متناهی است
دیگر مباحثی که در خدا شناسی و توحید بایستی مطلع بود خداوند دارای ذاتی پاک و نامتناهی است .
ما معتقدیم : او وجودی است بی نهایت از هر نظر : از نضر علم و قدرت ،حیات ابدیت و ازلیت و به همین دلیل در زمان و مکان نمی گنجد ،چرا که زمان و مکان هر چه باشد محدود است ،ولی در عین حال در هر زمان و مکان حضور دارد چرا که فوق زمان و مکان است .
" وهو الذی فی السماء اله و فی الارض اله و هوالحکیم العلیم " :
او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است.
آری او به ما از ما نزدیکتر است ،او در درون جان ماست و او در همه جاست ،و در عین حال مکانی تدارد و در همین راستا خداوند میفرمائد :
" و نحن اقرب الیه من حبل الورید : و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم !؟
منابع:
• بحارالانوار، ج 46، ص 63، حدیث 20 به نقل از علل الشرایع
• اعتقاد ما ،از آیته الله العظمی مکارم شیرازی
توحید در قرآن
مقدمه
قرآن مجید در آیات متعددی بیان میدارد که حضرت محمد صلیالله و علیه و آله یک فرد درس نخوانده و امی میباشد و خود حضرت نیز این مطلب را در میان خویشان خود که در میانشان پرورش یافته بود اعلام نموده و حتی آیاتی که مربوط به امیت وی میباشد را به آنها خواند. ولی با این وجود کسی بر این گفته پیامبر مبنی بر بیسوادیش اعتراضی نکرد. اما علی رغم بیسوادیش آن حضرت کتابی را که بر انسانها عرضه نموده پر از معارف عقلی ونکتههای علمی و فلسفی میباشد تا حدی که فکر و اندیشه دانشمندان را به خود جلب نموده و متفکرین شرق و غرب عالم را مبهوت خود نموده است. چرا که مردمی که در زمان رسول خدا بودند و حضرت در میان آنها پرورش یافته بود افرادی بودند که عدهای از آنها به بت پرستی و خرافات روی آورده و گروه دیگری نیز اهل کتاب بوده و معارف و احکام و عقایدشان را از کتب عهدین و تورات و انجیل به دست میآوردند. با این وجود کتابی که حضرت آورده با عهدین تفاوتهای اصولی داشته و با اوهام و خرافاتش به مبارزه بر خواسته، حقایق علمی و اخلاقی و معارف عقلی و الهی را از اینگونه خرافات پاک میکند، خرافاتی که توحید و خداشناسی نیز استثناء و راه گریزی از آن نداشتند.
قرآن مجید در بحث توحید و خداشناسی، خدا را آنچنان که لایق مقام خداوندی است معرفی مینماید یعنی مطابق با شان خدایی و مقام ربوبیت و الوهیش و از آنچه نقص و حدوث خدا را میرساند تبرئه میسازد، ساحت خداوندی را از اوهام و اباطیل پاک ساخته و حتی در مسئله نبوت نیز یک چنین روش اصولی و صحیح را پیش میگیرد.
آیات توحیدی در قرآن
آیاتی که به توحید و یگانگی پرداخته و خداوند متعال را از هر گونه شرکی بدور میداند در پارهای از آیات قرآنی علاوه بر تصریح توحید از دیگر ویژگیهایی که لازمه یگانگی خدا میباشد سخن به میان آورده و در طی آیات زیر به معرفی خدا میپردازد:
یگانگی و مالکیت حقیقی
در سوره بقره آیات 117 و 116 به یگانگی و مالکیت حقیقی وی در عالم هستی و ارادهاش اشاره نموده خدا اینچنین را معرفی میکند:
(یهود و مسیحیان و مشرکان) گفتند خداوند برای خود فرزند اتخاذ کرده او از این نسبت منزه است، بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و همه در برابر او خاضعند، هستی بخش آسمانها و زمین است آنگاه که به وجود آمدن چیزی فرمان دهد، میگوید: پدید آی! آنهم فورا پدید میآید."
صفات قیومیت و علم
و همچنین در آیه 163و 255 سوره بقره با اشاره به صفات قیومیت و علم و آگاهی الهی، در معرفی خدا اینچنین بیانی دارد:
معبود شما خداوند یگانه است که غیر از او شایسته پرستش نیست زیرا که او بخشنده و مهربان است.
و درآیه 255 همین سوره اضافه میفرماید که هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست، او زنده و قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر قائم به او هستند- هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمیگیرد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست.
توحید درخالقیت خدا
و علاوه بر صفات فوق همچنین در آیات 5 و 6 سوره آلعمران به خالقیت خدا اشاره نموده، چنین میفرماید: "نه در آسمانها و نه در زمین چیزی برای خدا مخفی نمیماند او کسی است که شما را در رحم مادران آنچنان که میخواهد تصویر میکند، بنابراین معبوی جز آن خدای توانا و حکیم نیست.
و در سوره انعام آیات 102 و 103 چنین بیان مینماید:و این است خداوند و پرورگار شما که غیر از او خدایی نیست و هر چه هست او آفریده است، پس او را بستایید که اوست بر همه چیز مسلط و صاحب اختیار، دیدگان از درک او عاجز ولی او دیدگان را درک میکند، خدایی است غیر قابل درک و در عین حال آگاه.
و در سوره یونس آیه 34 چنین میفرماید:
"بگو به آنان تنها خداست که به جهان هستی، هستی میبخشد، سپس هستی را از آن باز میستاند. پس شما به کجا رو میگردانید.
اراده الهی
و در سوره سوره رعد آیه 2 به تدبیر و اراده اراده الهی در عالم خلقت توجه نموده، میفرماید " همان خداست که آسمان را بدون ستونی که قابل دیدن باشد، برافراشت، سپس به عرش پرداخت، ماه و خورشید را مطیع و فرمانبردار خود ساخت که همگان تا مدت معینی در سیر و جریانند و تدبیر همه امور در دست اوست (خداوند) بدینگونه آیات خویش را تفصیل و توضیح میدهد تا شما به لقای پروردگارتان یقین و باور کنید".
اوست خدای یگانه که جز او خدایی نیست و برای اوست حمد و سپاس، ابدی از نخستین روز تا واپسین روز. حکم و فرمان نیز از آن اوست و برگشت همگان هم به سوی او خواهد بود. (سوره قصص-70)
پادشاه مطلق
سوره حشر آیات 24-22 " او همان خدایی است که غیر او خدایی نیست، اوست پادشاه مطلق، پاک و عاری از عیوب، او پناهگاه ایمنیبخش، حافظ و نگهبان انسانها، غالب و مقتدر به تمام معنا، محیط و مسلط به همه چیز است. بزرگوار، پاک و منزه است خداوند از آنچه به او شرک میوزند، اوست خدای آفریننده، ایجاد کننده، نقاش و صورتگر جهان، برای اوست اوصاف و نامهای نیک. آنچه در آسمانها و زمین است، بر او تسبیح میگوید و اوست خدای توانا و حکیم".
نتیجه مطلب
این بود برخی از آیات قرآنی در مورد توحید و یگانگی خداوند متعال که به صورت یک مسئله فلسفی و عقلی مورد اثبات قرار گرفته اما جنبه اعجاز قرآن از باب معارف عقلی و فلسفی از این بابت است که آورنده این مطالب یک فرد امی و درس ناخوانده میباشد و علاوه بر آن این معارف در چنین سطح بالایی، کاملا متضاد با فرهنگ عصر خودش میباشد چرا که در آن عصر، خدا را یگانه نمیدانستند و خدایان متعددی را عبادت میکردند و برای خدا فرزند قائل بودند، و اصلا توحید را قبول نداشتند در حالی که یک فرد بیسواد با چنین دلیلهای استوار و سستی ناپذیر خط بطلان بر اعتقادات تک تک عرب جاهلی کشید.
مباحث مرتبط
• اعجاز قرآن
• آیا قرآن قابل معارضه است؟
• مقایسهای بین قرآن و کتب مقدس
معنای توحید ، مقامات توحید و نکاتی در مورد شرک (مقدمه ای بر برهان توحید خداوند)
اگر معنای توحید معیّن بشود، اهمیّت آن مشخّص میگردد. بنابر این به روشن کردن معنای توحید میپردازیم: در عرف، به معنایی توحید را به خداوند اطلاق میکنند که عین شرک است. اگر معنای وحدت خداوند این باشد که یکی است و دوتا نیست، این با وحدت سایر اشیاء فرقی نمیکند. سایر اشیاء هم به این معنا واحدند. خدا یکی است، خورشید یکی است و هر موجودی یکی است، چون وحدت و وجود، مساوقند.
ممکن است کسی بگوید که توحید یعنی اینکه مشابه ندارد، یعنی شبیه ندارد، امّا میشود شبیه برایش فرض کرد. انّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء. یعنی شرک چنان نفس انسان را در مرتبهی نظر ناقص میکند که با اینکه رحمت خداوند بی انتهاست، امّا قابل آن رحمت نمیشود.
روایتی از امیرالمؤمنین هست که در آن میفرمایند چهار چیز است که میتوان به خداوند نسبت داد؛ نسبت دادن دوتا از آنها به خداوند جایز است و دوتای دیگر، جایز نیست. آن دو که جایز نیست یکی این است که گفته شود خداوند واحد است و مقصود از آن واحد عددی باشد لأنّ ما لا ثانی له لا یدخل فی باب الأعداد و دوّم آنست که گفته شود یکی است، از باب اینکه وحدتش وحدت جنسی باشد. یعنی یک جنس عام که تحت آن انواع و مصادیق وجود دارند. امّا دوتایی که جایز است یکی ابن است که گفته شود واحدی است که در اشیاء شبیهی برای او نیست و دوّم اینکه احدیّ المعناست، بسیط است، جزء ندارد.
اگر معنای توحید معیّن بشود، اهمیّت آن مشخّص میگردد. بنابر این به روشن کردن معنای توحید میپردازیم: در عرف، به معنایی توحید را به خداوند اطلاق میکنند که عین شرک است. اگر معنای وحدت خداوند این باشد که یکی است و دوتا نیست، این با وحدت سایر اشیاء فرقی نمیکند. سایر اشیاء هم به این معنا واحدند. خدا یکی است، خورشید یکی است و هر موجودی یکی است، چون وحدت و وجود، مساوقند.
ممکن است کسی بگوید که توحید یعنی اینکه مشابه ندارد، یعنی شبیه ندارد، امّا میشود شبیه برایش فرض کرد. انّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء. یعنی شرک چنان نفس انسان را در مرتبهی نظر ناقص میکند که با اینکه رحمت خداوند بی انتهاست، امّا قابل آن رحمت نمیشود.
روایتی از امیرالمؤمنین هست که در آن میفرمایند چهار چیز است که میتوان به خداوند نسبت داد؛ نسبت دادن دوتا از آنها به خداوند جایز است و دوتای دیگر، جایز نیست. آن دو که جایز نیست یکی این است که گفته شود خداوند واحد است و مقصود از آن واحد عددی باشد لأنّ ما لا ثانی له لا یدخل فی باب الأعداد و دوّم آنست که گفته شود یکی است، از باب اینکه وحدتش وحدت جنسی باشد. یعنی یک جنس عام که تحت آن انواع و مصادیق وجود دارند. امّا دوتایی که جایز است یکی ابن است که گفته شود واحدی است که در اشیاء شبیهی برای او نیست و دوّم اینکه احدیّ المعناست، بسیط است، جزء ندارد.
مقامات مختلف توحید
توحید مقامات مختلفی دارد.
۱٫توحید ذاتی: یعنی توحید در وجوب وجود. یعنی واجب الوجود، واحدٌ لا شریک له فی الوجوب.
۲٫توحید در وجود: یعنی واجب الوجود واحدٌ لا وجود لما سواه؛ سایر اشیا وجود حقیقی ندارند.
۳٫توحید در الوهیّت: اله العالم واحدٌ لا شریک له فی الاُلوهیّه؛ این مقامی است که مشرکین مورد خطابش بودند.مشرکین توحید در وجوب را قبول داشتند[مشرکین زمان پیامبر(ع)] مشکل در وجوب ذاتی نبود بلکه مشکل در مقام تدبیر بود.یعنی آنکه خالق است آفریده امّا تدبیر و الوهیّت و ربوبیّت را به غیر واگذار کرده است. در این توحید میخواهیم بگوییم که لا مؤثّر فی الوجود الاّ اللّه. میخواهیم بگوییم که علّت، خداوند است و سایر موجودات مجاری فیض او هستند.
نکات در مورد شرک:
۱٫اگر کسی بپندارد که خداوند عقل اوّل را آفرید و عقل اوّل، سایر موجودات را تدبیر میکند، این شرک است.
۲٫آنهایی که حرف معتزله را میزنند امّا شعار أمرٌ بین الأمرین میدهند هم مشرکند.
۳٫آن کسانی که معتقدند مصدر شرور و قبایح اهریمن است و او را مستقلاً فاعل شرور میدانند هم مشرکند.[ثنویّه]
۴٫هر کسی هم که بندگاه را در انجام اعمال خودش مستقلّ بداند مشرک است.
راههای رسیدن به توحید
«والّذین جَاهَدُوا فِینا لَنَهدِینَّهم سُبُلَنا وإنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحسِنین»؛و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد میکنند قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است».(سورهیعنکبوت،ایهی69)
از آنجا که واژهی جهاد در میان ما مسلمانان بیشتر بر جهاد با دشمن ظاهری اطلاق میشود، در مواجه با این ایهی شریفه، اولین پیامی که دریافت میشود،همین است که هر کس در راه خدا به جنگ و جهاد با دشمن بپردازد، خداوند او را هدایت میکند. علامه طباطبایی در معنای این واژه گفته است کلمهی «جاهدوا» از ریشهی «جهد» به معنای وسع و طاقت است و واژهی جهاد یا مجاهده به معنای به کار بردن آخرین حدّ طاقت و وسع در دفع دشمن و مبارزهی با او میباشد و جهاد بر سه قسم است: جهاد با دشمن ظاهری، جهاد با شیطان و جهاد با نفس.1
ایهی شریفه نیز همهی انواع جهاد را شامل شده و بیان میکند. دشمن تنها به دشمن ظاهری منحصر نبوده و بر این اساس جهاد نیز در جنگ با دشمن ظاهری خلاصه نمیشود و میفرماید: کسانی که جهادشان و نهایت سعی و تلاششان در تمامی عرصههای زندگی، خالصانه و در راه خدا باشد، خداوند آنها را هدایت میکند.با این توضیح،ایهی شریفه تمام عرصههای زندگی انسان را مورد نظر قرار داده ، انسان را در تمامی لحظات عمر و در تمامی فعالیتهای زندگی به جهاد در راه خدا فرا میخواند و یکی از مصادیق جهاد در راه خدا عبارتست از مقابله با دشمن درون آنچنان که رسول مکرم اسلام(ص) فرموده است:«أعدی عَدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛ دشمنترین دشمنان تو نفس تو است که میان دو پهلوی تو جا دارد».
پیامهای ایه
مفسران در تبیین مفهوم واقعی ایه و درک پیامهای آن چنین اظهار نظر فرمودهاند:2با توجه به این که کلمهی «جاهدوا»هیچ قید وشرطی ندارد و شامل همهی انواع تلاشها و جهادها میشود و با توجه به اینکه کلمهی «فینا» یعنی «خالصاً فینا» ـ خالصانه در راه ما ـ شامل همهی راههایی میشود که رضای خدا درآن است و کلمهی «سبلنا» همهی راههایی را در برمیگیرد که به خدا و پاداش او منتهی میشود و نیز کلمهی «محسنین» شامل همهی نیکوکاریهایی میشود که خدا آن را تایید فرموده است معنای ایه چنین میشود: هر فرد مسلمانی که در راه رضای خداوند، هر تلاشی را انجام دهد ـ خواه در طریق کسب معرفت، یا جهاد با نفس یا مبارزه با دشمن یا صبر بر طاعت و معصیت، یا کسب و کار و خوردن و آشامیدن و یا انجام هر کار نیک دیگرـ خداوند او را به سوی خود هدایت میکند و به پاداش دنیوی، اخروی میرساند.در واقع میتوان گفت: ایهی شریفه به مرتبهی اعلای تقوا اشاره داشته و ثمرهی تقوای را مطرح نموده است؛ زیرا تقوای در مرتبهی پایین عبارتست از عمل به واجبات و ترک محرّمات که این مرتبه از تقوا که ممکن است به شائبهی خودخواهی ـ و نه خدا خواهی ـ آلوده شود؛ زیرا بنده در طمع کسب بهشت و گریز از جهنم، به واجبات عمل کرده و از محرمات دست میشوید واین عین خود خواهی و توجه به خویش است؛ اما مرتبهی بالای تقوا عبارتست از«پرهیز کردن از غیر خدا». اخلاصی کامل و خدا خواهی به مفهوم مطلق آن که در ایهی شریفه مطرح شده است به هدایت الهی منجر میشود که عبارتست از درک اسرار الهی و راه یافتن به حریم ملکوت؛ زیرا انسان در این حال تحت تربیت و هدایت خاص الهی قرار میگیرد و این وعدهی حتمی خداوند است.انسان تمامی لحظات عمر خود را در حقیقت به عبادت خدا مشغول بوده و تمامی وظایف فردی، اجتماعی، انسانی، اخلاقی و دینی خود را با یاد خدا و با عشق به او انجام میدهد.نایل شدن به مقام حبّ الهی در نتیجهی معرفت و شناخت صحیح حاصل میشود و مؤمن در سایهی این معرفت وآن تقوای کامل به امنیت میرسد.همان گونه که امام صادق(ع) فرموده است:« هر که خدا را دوست بدارد، خدای عزوجل نیز او را دوست دارد و هر که را خدا دوست بدارد، (از وحشت قیامت) در امان است.»3
آثار حضور دائم
پیام ایهی شریفهی «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سُبُلَنا…» دعوت به کسب درجات بالای تقوا و حضور دائم است این ایه چنین عرضه می دارد که: اگر مؤمن در تمامی طرق و راههای زندگی خود اعم از فردی، اجتماعی، علمی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و…خدا را در نظر گرفته و با نیت خالص کار کند و در هیچیک از امور دنیایی و معنوی خود، غیر خدا را در دل راه ندهد و حتی انجام واجبات را برای رستن از جهنم و پیوستن به بهشت نعیم انجام ندهد، چنین مؤمنی به هدایت خاص و تربیت ویژهی الهی دست مییابد و در زمرهی محسنین قرار میگیرد که خداوند پشتیبان و حامی آنان است.
مؤمنی اینگونه در صف «بندگان خاص» داخل میشود که بنابر تصریح قرآن، شیطان را بر او تسلطی نیست:
«إنّ عبادی لَیس لَکَ علیهم سلطان4 بدان که بر بندگان (خالص) من دست نخواهی یافت (و تسلط نخواهی داشت.)مؤمنی اینگونه در سرتاسر عمر خود درصدد جلب رضایت الهی بوده و دین و شریعت خدا را زنده میکند. در زمرهی ناصرین خدا به شمار میاید که خداوند به آنها وعدهی نصرت و پیروزی داده است:«یا ایها الّذین ءامنوا إن تَنصُروا اللّه ینصُرکُم ویثَبّت أقدامکم؛5 ای مؤمنان! اگر (ایین) خدا را یاری کنید ، خدا شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.» این ایه نیز به امر جهاد تشویق فرموده و به این مطلب تصریح میکند که ثبات قدم در جهاد با عنایت الهی حاصل میشود و ثبات قدم ، رمز موفقیت و پیروزی است. پس در همه حال و در همهی اعمال ،دین خدا را یاری کنید که خدا شما را یاری میدهد و رمز پیروزی را که عبارت از ثبات قدم میباشد به شما ارزانی میدارد.
صاحبان قلب سلیم
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:ایهی«الّذین جاهدوا فینا لنَهدینَّهم سُبُلَنا و إنَّ اللّه لمعَ المحسنین» در حق ما نازل شده است.»6 و از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود:«این ایه در حق آل محمد ـ صلوات اللّه علیهم ـ و شیعیان آنها نازل شده است.»7 از امام صادق(ع) نیز چنین نقل شده است که فرمود:«این ایه مختص آل محمد ـ صلوات اللّه علیهم ـ و شیعیان آنهاست.»8 این رویات بیانگر این حقیقت است که امامان شیعه ، مجاهدان واقعی «فی سبیل اللّه» بوده و تمامی
لحظات عمرشان با یاد و نام و عشق خدا سپری شده است و آنها هستند که مورد تربیت و هدایت خاص الهی قرار گرفته و برخوردار از مقام عصمت میباشند. شیعیان نیز با تأسی به آن بزرگواران و توسل به آنها میتوانند مدارج قرب الهی را طی نموده و به هدایت وتربیت خاص الهی دست یافته و به حقیقت توحید رهنمون شوند، ذکر«أللّهم اجعَل مَحیای مَحیا محمدٍ و آل محمدٍ و مَماتی مَمَاتَ محمدٍ و آل محمد»9 به ما میآموزد که تأسی از آن بزرگان در حیات و ممات،موجب راه یافتن به حقیقت توحید شده و به حیات و ممات ما رنگ الهی میبخشد.
پیام اجتماعی
خداوند در این ایه دو چیز را عامل هدایت و موفقیت معرفی میکند: 1ـ جهاد (تلاش و کوشش) 2ـ اخلاص.10 و با آوردن انواع تأکیدات، این پیام را به صورت مؤکد و حتمی القا میکند که تلاش توأم با خلوص نیت، حمایت و هدایت الهی را به همراه دارد و اگر امروز جوامع اسلامی از انواع عقب ماندگیها و مصایب اخلاقی،اجتماعی، فرهنگی و… در رنج و مشقت هستند به این دلیل است که به یکی از این دو عامل مهم اهتمام نوزیده اند. یا تلاش و کوشش و مجاهدههای نفسانی، علمی و فرهنگی را سرلوحهی امور خود قرار ندادهاند و یا در تلاشهای خود به دنبال جلب رضایت خدا نیستند در حالی که اگرمسلمانان با تلاشی پیگیر قدم در راه علم آموزی و کار و تلاش بگذارند و «قربةً الی اللّه» و به منظور نصرت دین خدا دست از تلاش برندارند، این وعدهی مؤکد الهی است که موفقیت و پیروزی به آنان روی خواهد آورد.