بخشی از مقاله
چکیده
از نخستین سالهاي تاریخ مکتوب، مباحث عرفانی، یکی از دغدغههاي اصلی عارفان بیان مقامات و منازل عرفانی بوده است. دو رویکرد اساسی در نگارش مقامات و منازل عرفانی وجود داشته است. یک رویکرد، بیان مقامات و منازل به شیوة مرسوم در قالب کتابی عرفانی و به صورت شمارگان منازل و مقامات سلوکی است، رویکردِ دیگر بیان مقامات و منازل در بخشی از یک کتاب و به صورت استطرادي براي مباحث اصلی است.
باباطاهر عریان در مجموعه اشعار خویش درصدد نیست تا به بیان مقامات و منازل عرفانی بپردازد. اما در ابیاتی به مقامات عرفانی اشاره میکند. در حقیقت باباطاهر عریان به بیان تصنعی و تأملی مقامات عرفانی نمیپردازد، بلکه سفرنامهاي از مقامات و مراتبی که خود در این سیر و سلوك طی کرده است، ارایه می دهد. مقاله حاضر میکوشد سه مقام از مقامات عرفانی را با ابیات باباطاهر عریان تطبیق دهد. این سه مقام عبارتند از رضا، حضور و توحید. در مقام رضا به روح اصلی این مقام یعنی »پسند« سالک از خداوند و قضا و قدر وي اشاره میکند. در مقام حضور به »روح ساري و جاري« توجه و مشاهدة معبود توجه میکند و در مقام توحید، در ابیاتی به مفهوم و مضمون وحدت شخصی عرفاء تأکید میکند.
مقدمه
داستان سیر و سلوك انسان در نظام اندیشه عرفانی، از هبوط او در قوس نزول به عالم ماده آغاز میشود. شاید بتوان گفت خداوند متعال در سورة تین آیه پنجم »ثﱡم رددناه اسفل سافلین« به این هبوط اشاره میکند. پس از این هبوط انسان درپایین ترین مراتب وجود قرار میگیرد. اما حضور وي در این جایگاه در خور شأن وي نیست.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاك // چند روزي قفسی ساختهاند از بدنم
و چنین است که داستان سلوك الی االله آغاز میشود و انسان با مجاهده میکوشد که به جایگاه نخستین خود باز گردد.
جایی که از او اثري باقی نماند و به وادي امن فناء قدم گذارد و یکسره محو گردد. البته سالک در این مسیر باید که سختی ها را به جان بخرد. امام خمینی در دیوان اشعار خود در شرح این مسیر میگوید:
گفته بودي که ره عشق ره پر خطري است // عاشقم من که ره پر خطري میجویم
در این سفر روحانی سالک ناگزیر به گذراندن منازل و مقاماتی است که به مدد آنها میتواند به سر منزل مقصود نائل گردد .1 در طی این منازل و مقامات، احوالی براي سالک پدید میآیند که میتوانند حرکت وي را شتاب بخشند. از نخستین سالهاي تاریخ مکتوب مباحث عرفانی، یکی از دغدغههاي اصلی عارفان بیان مقامات و منازل عرفانی بوده است. عارفان تاکنون نتوانستهاند به طور مشخص و روشن تعداد این منازل و مقامات را تا رسیدن به مقصد و هدف مطلوب ترسیم کنند و میتوان گفت اختلافات عمدهاي در بین ایشان وجود دارد. گر چه برخی اختلاف منازل و مقامات عرفانی را ناشی از ذوق و حال عرفاء دانستهاند اما به نظر میرسدکه مبانی مهمی براي این اختلافات وجود دارد و هرگز نمیتوان این اختلافات را نشانه سلیقهاي بودن این بحث دانست.
در بین نویسندگان و عارفانی که به بیان منازل و مقامات عرفانی پرداختهاند دو نوع رویکرد وجود دارد. یک رویکرد، بیان مقامات و منازل به شیوة مرسوم در قالب کتابی عرفانی و به صورت شمارگان منازل و مقامات سلوکی است. آثاري مانند » منازل السایرین«، » صد میدان« از این دست هستند. رویکرد و نگرشی دیگر بیان مقامات و منازل در بخشی از یک کتاب و به صورت استطرادي براي مباحث اصلی است. کتابهایی مانند »اللمع فی التصوف«، »عوارف المعارف« از این دست هستند.
در این آثار نویسنده کتاب خود را با هدف دیگر نگاشته است اما چون از مسائل مهم در عرفان عملی پرداختن به منازل و مقامات عرفانی است در بخشی از کتاب خویش منازل و مقامات عرفانی را به صورت منسجم و با ترتب خاص بیان میکند. رویکرد باباطاهر عریان در ردة دوم قرار میگیرد. وي در اشعار خویش بناي بر بیان مقامات و منازل عرفانی ندارد اما اشاراتی به مقامات عرفانی میکند.
با بیان ساده و لطیف خویش به تبیین مفاهیم عمیق عرفان عملی میپردازد. شاید بتوان ادعا کرد عدم تصنعی بودن و عمق مفاهیم بیان شده متاثر از سبک سلوکی وي در عرفان عملی است. در حقیقت باباطاهر عریان به بیان تصنعی و تأملی مقامات عرفانی نمیپردازد بلکه سفرنامهاي از مقامات و مراتبی که خود در این سیر و سلوك طی کرده است، ارائه می دهد. مقاله حاضر میکوشد سه مقام از مقامات عرفانی را با ابیات باباطاهر عریان تطبیق دهد.
در تعریف قدماء و بزرگان از مقام رضا چند مدل تعریف وجود دارد.
- 1 در زمینهي مقامات و منازل عرفانی اختلاف نظرات و آراي متعددي وجود دارد و رویکردهاي متفاوتی نیز دیده میشود. به عنوان مثال امام خمینی در هیچ یک از آثار خویش به بیان مقامات و منازل عرفانی به نحو مرسوم نمیپردازد و به بیان مراتب کلی سیر و سلوك مبادرت میورزد.
خواجه عبداالله انصاري رضا را این گونه تعریف میکند: » رضا نامی است براي توقف صادق و راستین، در هر حال و مقامی که بنده ایستاده است وآن توقف بر مراد و خواسته خداوند متعال است به گونهاي که بنده از خداي متعال مقامی و رتبه و منزلتی بالاتر و پایین تر از آنچه خداوند او را در آن قرار داده است طلب نکند، و از او فزونی رتبه نخواهد و درخواست این که حالش بدل به حال دیگري شود نداشته باشد زیرا همه این امور اختیار و اراده است در حالی که بنده در مقام رضا اختیار خود را رها کرده است و در اختیار حق تعالی مستهلک ساخته است. رضا از نخستین راههاي خاصه است و سختترین راهها براي جنید رضا را به ترك اختیار تعریف میکند - رازي،1423ه.ق: . - 105 در تهذیب الاسرار فی اصول التصوف تعریفی از قول برخی بزرگان ارائه شده است که بر این مقوله یعنی ترك تمنی تاکید دارد.
- 2 دسته دیگر به تسلیم و پذیرش قلبی در برابر اراده و اختیار الهی تعریف میکنند. حارث محاسبی رضا را این گونه معنا می کند. »سکون القلب تحت جریان الحکم
یا ابن عطاء رضا را » نظر القلب الی قدیم اختیار االله للعبد، فانه إختار له الافضل« تعریف میکند
استاد ابوعلی دقاق رضا را این نمیداند که بنده بلا نبیند و نداند، بلکه رضا این است که بر حکم و قضا اعتراض نکند از رابعه در مورد رضا پرسیدند که بنده چه زمانی راضی باشد؟ گفت زمانی که از محنت همان اندازه شاد شود که از نعمت
خواجه نصیر الدین طوسی نیز قریب به این مضمون معنا میکند.
»مقتضاي عدم انکار است چه در ظاهر و چه در باطن و چه در دل و چه در قول و چه در فعل..«
نراقیَین نیز به این طریق معنا کردهاند. سالک در این مقام اعتراض در باطن و ظاهر و قول و فعل را رها میکند
»و هو ترك الاعتراض و السخط باطناً و ظاهراً، قولاً و فعلاً.... - « کاشانی در مصباح الهدایه رضا را رفع کراهت از احکام قضاء و قدر میداند
ابن عربی در تعریف رضاء راضی بودن به قضاء الهی را لازم میداند اما قائل است که نیاز نیست سالک به مقضیّ هم راضی باشد. عبارت وي چنین است:
»فحجب الطائفه نظرهم فی أن الشاکی یقدح بالشکوي فی الرضا بالقضاء و لیس کذلک فان الرضا بالقضاء لاتقدح فیه الشکوي الی االله و لا الی غیره و انما تقدح فی الرضا بالمقضیّ و نحن ما خوطبنا بالرضا بالمقضیّ -
»لایلزم الراضی بالقضاء الرضاء بالمقضیّ. فالقضاء حکم االله و هو الذي أمرنا بالرضاء به و المقضیّ - هو - المحکوم به فلا یلزمنا الرضاء :
آیت االله حسن زادة آملی عبارت ابن عربی را این گونه شرح میدهد که در رضا به قضاي الهی سالک میداند که در نظام احسن هم گل و هم خار، هم آدم و هم ابلیس، هم مضل و هم هادي لازم است و به این راضی است و هر کدام بر اساس عین ثابت خود از مبدأ فیض میگیرند و به اقتضاي ذاتی خود در کارند اما این مطلب منافات ندارد که با مقضیّ یعنی حکم شده موافق نباشد یعنی گر چه در مقام قضاء مقدر شده است که ابلیس در نظام تکلیف باشد اما نمیخواهد که ابلیس باشد. »لذا شیخ گوید ما مخاطب نشدیم که رضا به مقضیی داشته باشیم یعنی ما مخاطب شدهایم که رضاي به قضا داشته باشیم