بخشی از مقاله
جامعه شناسي نفاق در قرآن
مقدمه
فرهنگ و نظام اجتماعي –سياسي اسلام ،در جريان رشد و پويايي خويش همواره در معرض خطراتي بوده و مي باشد . باتوجه به تاريخ اسلام و متون ديني مي توان دريافت ،گاهي خطراتي كه از درون فرهنگ و نظام اسلامي را در معرض آسيب قرار داده است با اهميت تر از تهديداتي است كه ازبيرون با آن مواجه بوده است . بنابراين در صورت موفقييت نيروهاي خطرساز دروني، ضربه هاي كاري تري وارد مي آورند .
توضيح اينكه: با دقت در مشاهدات اجتماعي چنين نتيجه گيري مي شود كه برخي انسانها بر شخصيت واقعي خويش روكش ايمان كشيده و دينداري را ابزاري جهت دنيا محوري خود قرار داده اند ، و چون از بيشتر راهكارهاي اجتماعي نظام اجتماعي –سياسي جامعه اطلاع دارند و مي توانند مشكلاتي جدي در مسير رشد و پويايي فرهنگ اسلامي ايجاد كنند .در فرهنگ ديني به اينگونه افراد منافق گفته مي شود .
نفاق مشكلي است كه اسلام از ابتداي ظهور با آن مواجه بوده است و در قرآن و روايات جزء هاي آن بارها مورد تأكيد قرار گرفته است . از اينرو بهترين روش جهت رفتار شناسي و درنتيجه كنترل اين قشر از جامعه برسي متون مذهبي و ديني است كه در اين برسي ارجحيت با قرآن مي باشد.بنابراين با توجه به خطرهايي كه از ناحيه اين گروه جامعه را تهديد مي كند، شناخت كنش هاي منافقان در عرصه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي مي تواند به شناخت ساخت نظام كنش منافقان و روابط اجتماعي آنها در عرصه هاي مختلف و تعيين چگونگي واكنش منافقان نسبت به قضاياي مختلف، كمك كند . بنابراين سعي ما در اين پژوهش اين است كه با توجه به آيات قرآن از ويژگي هاي اين گروه و راه هاي كنترل خطرات آنها آگاه شويم و سپس تحليلي جامعه شناسانه از نوع رفتار و عملكرد منافقان ارائه دهيم. علاوه بر اين استخراج مفاهيم اجتماعي قرآن پيرامون موضوع مورد پژوهش از نكات مثبت پژوهش مي باشد .
در پايان برخورد لازم مي دانم از دفتر تبليغات اسلامي كه امكان اين پژوهش را براي اين جانب فراهم آورد ،همكاري خوب و صميمانه گروه علوم اجتماعي دفتر تبليغات اسلامي خراسان ،ناظر محترم جناب حجة السلام والمسلمين دكترغلام رضا صديق اورعي كه علاوه بر نظارت بر پژوهش ،در نظرات ايشان نهايت و همكار كوشا و صبورغير قابل انكار است، سركار خانم نرگس اصفهاني، نهايت تقدير و تشكر را داشته باشم و موفقيت گروهي و فردي اين بزرگواران را از خداي منان آرزو مندم
والسلام
مشهد مقدس
محمد جواد فضائلي اخلاقي
زمستان1381
موضوع پژوهش:
‹‹ جامعه شناسي نفاق در قرآن ›› موضوع تصويب شده براي اين پژوهش است . با مشورتي كه در يك نشست كوتاه با جناب اقاي دكتر رفيع پور داشتم ، ايشان اين عنوان را قابل نقد مي دانستند و پيشنهاد ايشان تغيير موضوع بود . پس از چندي كه مقداري از پژوهش انجام شد و براي تأييد و اظهار نظر به ناظر محترم تقديم شد ، با توجه به موضوع تصويب شده، ايشان كار ما را بر شناسايي سنخ اجتماعي منافق و صورت كنش متقابل اين سنخ در قرآن ››متمركز كردند .
بيان مسئله:
انسان موجودي است نفع طلب و اساس همه كنشهاي بشري جلب منفعت و دفع ضرر مي باشد ولي مصداق نفع و طلب بر اساس باورها و ارزشها متغيير است . شايد به همين دليل از كنشگران مختلف براساس باورهاي متفاوت و ارزشهاي گوناگون ، در مسئله گروهي ، كنشهاي متفاوتي صادر مي شود . عده اي كنشهايشان ابزاري صرف ،بعضي ديگر ارزشي صرف و جمعي نيز ابزاري، ارزشي است .منافقان را مي توان دسته اي دانست كه كنشهاي آنان ابزاري صرف بوده و جهت جلب منفعت بيشتر از هر وسيله اي استفاده مي كنند ، يكي از اين ابزار تظاهر به پايبندي به فرهنگ عمومي جامعه و ايجاد تضاد ميان اقشار و دسته هاي مختلف اجتماعي و حداكثر استفاده از تضاد موجود است .
كفار نيز از همين ويژگي برخوردار بوده و براي به دست آوردن حداكثر منفعت از هيچ عملي رويگردان نيستند ، يكي از كارهاي آنان كاهش همبستگي و ايجاد تضاد، در جامعه اسلامي است . اين مهم در صورتي محقق مي شود كه كفار بتوانند با دسته هايي از جامعه اسلامي كه داراي باور و ارزشي مشتركي هستند به وحدت منافع رسيده و جهت دستيابي به اين هدف در تعامل مستمر باشند .
از طرفي مؤمنان در تعاملاتشان بر پايبندي به دين تأكيد دارند ،تعاملات منافقان و مؤمنان با تأكيد بر تظاهر به پايبندي دين صورت مي گيرد تعاملات منافقان با كافران با تأكيد بر تظاهر به عدم پايبندي به دين تحقق مي يابد. كفار نيز در تعاملاتشان بر عدم پايبندي به دين تأكيد دارند . از همينرو احتمال دستيابي منافقان به اهدافشان بيشتر از كفار است .
نتيجه تظاهر به پايبندي به دين در جامعه ديني ،زمينه سازي دستيابي افرادي به ثروت ، قدرت و منزلت مي باشد كه كنشهايشان ابزاري صرف بوده و نگرش آنها به معنويات نگرشي منفي است. دستيابي افراد به ثروت ، قدرت و منزلت از اين شيوه كم كم سبب مي شود تظاهر به پايبندي به دين ،جايگزين پايبندي به دين شده و در دراز مدت ميان مؤمنان شكاف ايجاد كند و جامعه ديني را به نابودي بكشاند .
خلاصه اينكه ، نفاق ورزيدن كه حاصل آن منافق است ،عملي اجتماعي است و آثار زيانباري براي گروه مؤمنان و به تبع جامعه ايماني به دارد . علاوه بر اين سرايت چنين كنشي به لايه هاي مختلف اجتماعي و در بر گرفتن افراد بيشتري از جامعه، كه يكي از آثار زيانبار آن به شمار مي آيد ، تهديدي جدي محسوب مي شود .
از آنجا كه مفهوم واژه نفاق وقتي محقق مي شود ، كه مفاهيمي همچون ايمان و كفر مصداق خارجي داشته باشد ،كار جامعه شناسان و دين شناسان خطير تر بوده و ضرورت همكاري اين دو دسته از انديشمندان نمود عيني بيشتري پيدا مي كند، لذا با توجه به سنت و فرهنگ جامعه ما ،كه براي تبيين مفاهيم ديني و دستيابي به تدابير قابل اجرا به كتاب خدا و سنت پيامبر او مراجعه مي شود ، ما نيز در تبيين مفهوم نفاق و منافق و چگونگي كنش آنان با مؤمنان و كافران و بيان اين موارد و تحليل آن به زبان جامعه شناسي ، كتاب خدا، يگانه مرجع غير قابل خدشه در نزد همه مسلمين را در پيش روي خود قرار داده و به بازيابي مجدد آن با بهره گيري از روشهاي جامعه شناسي، مي پردازيم .
هدف و ضرورت
هدف از انجام اين تحقيق و ضرورت پرداختن به آن شامل موارد ذيل مي گردد:
1-شناخت ساخت نظام كنش اجتماعي منافقان در عرصه هاي اجتماعي ، فرهنگي ، سياسي و اقتصادي و به تبع آن خنثي كردن خطرهاي منافقان در عرصه هاي مختلف با توجه به آيات قرآن .
2-بهره گيري از مسائل اجتماعي مطرح در قرآن در علم جامعه شناسي .
3-استفاده از گنجينه غني قرآن در خصوص مسائل اجتماعي مبتلا به جامعه .
4-تعريف منافق و تعيين كنش او در عرصه هاي اجتماعي ، فرهنگي ، سياسي و اقتصادي در طول دوران نزول وحي .
5-تعيين استراتژي و خط مشي منافقان در شرايط مختلف زندگي .
6-تعيين نشانه ها و علامات مشخصه منافقان و به عبارت ديگر ريخت شناسي منافقان در شرايط مختلف با توجه به آيات قرآني .
7-تعيين استراتژي و خط مشي منافقان در برخورد با نظام اسلامي در شرايط مختلف .
8-تعيين خط مشي منافقان ( نوع رابطه متقابل منافقان با دشمنان نظام اسلامي ) در شرايط گوناگون .
9-خط مشي منافقان در هنگام بروز بحرانهاي اجتماعي ،فرهنگي ، اقتصادي و جنگ هاي رو در رو .
10-روابط متقابل و درون گروهي منافقان با همديگر .
فصل دوم : ادبيات پژوهش
الف: بيان مفاهيم
مقدمه:
قابل ذكر است كه در اين بخش ما به دنبال آموزش و يا نقد و برسي مفاهيم اجتماعي نمي باشيم بلكه ذكر آن مقدمه اي است براي وارد شدن به اصل پژوهش ، ديگر اينكه ، در اين پژوهش منافقان به عنوان يك سنخ اجتماعي در برابر مؤمنان و كافران در نظر گرفته شده اند ، لذا به برسي صورت كنش متقابل منافقان با خود و دو سنخ ديگر- مؤمنان مؤمنان و كافران- خواهيم پرداخت ، از اين رو توضيح اجمالي مفاهيم به كار رفته در پژوهش ، بيانگر نحوة نگرش پژوهشگر به موضوع پژوهش مي باشد .
1-مفهوم سيستم
مفهوم سيستم (system)-كه در فارسي به دستگاه و نظام ترجمه شده است بطور عام عبارت است از ‹‹مجموعه اي از عناصر مرتبط و هماهنگ كه داراي كار و اثر جمعي باشند.››
2-مفهوم فراگير سيستم اجتماعي
كساني كه از نگاه سيستمي به وواقعيت ها نگاه مي كنند ،واقعييت هاي اجتماعي را ‹‹ سيستم ›› دانسته اند . يعني آنها را مجموعه اي در ارتباط با يكديگر (متحد المقصد) و داراي كار و اثري كه مرتب بر مجموعه عناصر است ، يافته اند، بنابر اين اجتماعات كوچك و بزرگ انساني را ‹‹نظام اجتماعي›› (social system) ناميده اند
البته در چهارچوب علم جامعه شناسي اصطلاح ‹‹نظام اجتماعي››( social system) مفهوم خاص دارد كه بعداً آن را مطرح خواهيم كرد .
در مجموعه واقعيت اجتماعي ،امور گوناگوني وجود دارد كه در يك مطالعه دقيق ،بايد هركدام از آنها را شناخت ،در عين اينكه بايد ارتباط هر‹‹امر اجتماعي›› ( social fact) با ساير واقعييتهاي اجتماعي را معلوم كرد . براي انجام چنيين كاري بايد از كوچكترين و محسوس ترين واقعيت اجتماعي آغاز كنيم و آن را بشناسيم و ارتباط آنرا با ساير واقعييتها نيز شناسايي كنيم …بنابر اين با طرح كليدي در جامعه شناسي و و توضيح آن سعي خواهيم كرد ‹‹واقعيتهاي اجتماعي›› ( social fact) را معرفي كنيم
3-مفهوم رفتار behavior
رفتار در مفهوم عام ، دگرگوني ، حركت يا پاسخ هر موجود يا واحد يا مجموعه در برابر وضع و شرايط محيط پيرامون است .
پارك(R.E.park) مي نويسد ‹‹ واقعيت اين است كه هر دانشي در هر جا، در جستجوي توصيف و تبيين حركتها ، دگرگونيها و واكنشها ، يعني رفتار جزئي از جهان در برابر ماست ››
4-مفهوم عمل(action) ، عمل اجتماعي(social acion) و تعامل اجتماعي(ntraction)
اگر رفتار داراي معني باشد ،عمل ناميده مي شود و اگر عمل انسان به سوي شخص يا گروهي ديگر جهتگيري شده باشد و ‹‹ديگري›› در انجام دادن و نحوه آن مورد نظرباشد به چنين عملي ‹‹عمل اجتماعي››(social action) گويند .
عمل اجتماعي(social action)دو سويه ،تعامل ناميده مي شود .
5-گروه اجتماعي social group
گروه اجتماعي عبارت است از : افراد داراي تعامل نسبتاً مستمر با احساس پيوند
6-هنجار (norm)
تعامل انسان با انسان در مواردي موضوعاً موقت و منقطع است مثل اينكه از كسي ساعت و زمان را بپرسيم . اما در مواردي موضوع تعامل قابليت تداوم دارد . در چنيين مواردي اگر تعامل و شكل و اندازه آن مورد توافق طرفين باشد ، تعامل ادامه مي يابد و اگر مورد توافق نباشد منجر به ترك تعامل يا نزاع مي شود تعامل منجر به نزاع ، ستيز ناميده مي شود . ستيز نيز ممكن است تداوم يابد يا ترك شود . ترك ستيزه يا به به علت خستگي و احساس بي ثمري در طرفين است و يا در اثر غلبه يكي و تسليم ديگري است و يا بر اثر ايجاد توافق جديد .اگر به ذكرشد توجه كنيد در مي يابيد كه تعامل مستمر حاصل نمي شود مگر با توافق يا با اجبار . رضايت از تعامل نتيجه توافق بر تعامل است و نارضايي و عدم توافق به يكديگر وابسته اند و ترك تعامل يا نزاع و ستيزه نتيجه نارضايتي و عدم توافق است…. اما اگر طرفين بر وجود و تعامل بين خود و نوع تعامل و انتظارات متقابل و چند وچون و زمان و مكان و فاعل عمل توافق داشته باشند آن تعامل مورد توافق و قابل دوام است . قاعده اي كه همه نكات ياد شده را بيان مي كند و مورد توافق طرفين است ،هنجارnorm)) ناميده مي شود . افراد
در شرايط خاص نيز اتفاقي عمل نمي كنند و در همان شرايط هم بر اساس سنتهاي فرهنگي عمل مي كنند و اين اعمال هم داراي نظم و قابل پيش بيني است.
‹‹كاملاً واضح است كه اعمال انسان با پيچيدگي خود نمي تواند بدون يك نظام نسبتاً پايدار سمبوليك واقع گردد .درحاليكه معناي عمل در شرايط ويژه اتفاقي نيست اين نوع نظام مشترك از نظر كنش متقابل داراي كاركرد است و آن را سنت فرهنگي مي خوانند ›› 1
متغيرهاي الگويي پارسونز فرايند كنش اجتماعي افراد را نسبت به موقعيت خود بيان مي كند و شرايط ساختي كنش اجتماعي است .منظور از متغير الگويي ،انتخاب يك شق از دو شقي است كه عامل پيش از آنكه معناي موقعيت بر او معلوم باشد و بخواهد به عمل دست بزند بايد يكي از آن دو را انتخاب كند .
پارسنز شقوق دوگانه انتخاب را (متغيرهاي الگويي)مي نامند .
7- توجه مجدد به چهارچوب عمل :
چهارچوب عمل با يك عمل كننده شروع مي شود كه مي تواند يك فرد يا مجموعه اي از افراد باشند . عمل كننده داراي انگيزه اي است كه انرژي خود را صرف دستيابي به يك هدف مي كند كه هدف توسط نظام فرهنگي تعريف شده است .
(ارزشها از نظام فرهنگي گرفته مي شود و انتظارات نقشها و هنجارها در نظام اجتماعي آموخته مي شود .
اينكه جوامع مختلف چگونه كار مي كنند به انتظارات هنجاري و اهداف فرهنگي مربوط مي شود .)
در چارچوب عمل يك عمل كننده هدفمند در جهت رسيدن به يك سري اهداف فعاليت مي كند . اما بايد با شرايطي مواجه شود و از طريق انتظارات هنجاري رفتاركند تا به رضا مندي دست يابد .2
در جامعه شناسي، عمل همراه با انگيزه و هدفمند را كنش اجتماعي مي نامند .
8- تعريف كنش اجتماعي:
كنش اجتماعي ،همه رفتارهاي انساني است كه انگيزه و راهنمايي آن ‹‹معاني›› است كه كنشگر آنها را در دنياي خارج كشف مي كند ، معاني كه توجه اش را جلب مي كند و به آنها پاسخ مي دهد. بنابراين ويژگيهاي اصلي كنش اجتماعي در حساسيت كنشگر به معاني چيزها و موجوداتي است كه در محيط هستند و آگاهي يافتن به اين معاني و واكنش به پيامهايي است كه آنها مي فرستند .3
9- عناصر كنش اجتماعي:
كنش اجتماعي از چهار عنصر زير تشكيل مي شود :
1-كنشگر:كه مي تواند يك فرد ،يك گروه يا يك جامعه باشد .
2-وضعيت:كه شامل اشياءفيزيكي و اجتماعي است كه كنشگر با آنها ارتباط برقرار مي كند .
3-نمادها :كه با واسطه آنهاكنشگر با عناصر متفاوت وضعيت ارتباط پيدا مي كند و براي هر يك معنايي قايل مي شود .
4-قواعد ، هنجارها و ارزشها: كه جهت يابي كنش را هدايت مي كنند ،يعني روابطي را كه كنشگر با اشياء اجتماعي و غير اجتماعي محيطش دارد4 . بايد اين را در نظر گرفت كه‹‹ارزشها همراه با كنش . از خارج بر افراد تحميل نمي شوند بلكه در مناسبات متقابلشان با جامعه ايجاد مي گردد . ارزشها هستند كه در عمل ،شرايط ساختي كنش اجتماعي را تشكيل مي دهند››5
10 -كنش متقابل:
‹‹عمل يك فرد را تنها با ارجاع به عمل ديگران مي توان تحليل كرد ، زيرا اين دو بخش هايي ا يك نظام كنش متقابلند كه بر عمل هر دو طرف حاكم است .››1
سه عنصري كه كنش متقابل را ممكن مي سازند عبارتند از :
1-انتظارات متقابل
2-هنجارها و ارزشها
3-ضمانت اجراها
بايد ميان كنشگران انتظارات متقابل وجود داشته باشد . اين انتظارات متقابل به علت هنجارها و ارزشها كه رفتار كنشگران را اداره مي كند ،وجود دارند .
هم خود و هم ديگري مي تواند طرف مقابلش را بر حسب آنكه مطابق با انتظاراتش رفتار كرده ،باشد يا نه پاداش يا كيفر دهد .
11- نقش اجتماعي:
‹‹نقش اجتماعي شامل انتظارات، هنجارها و ضمانت اجراهاي نهادي شده آشكار يا پنهاني است كه رفتار يك كنشگر را به تبع موقعيتي كه در ساختار اجتماعي دارد ،تعيين مي كند .››2
لذا عجين شدن در شبكه روابط اجتماعي ،سرنوشت گريز ناپذير زندگي بشري است ،اما در ضمن ،از تحقير نفس او نيز ممانعت مي كند . جامعه هم پيدايش فرديت و خودمختاري انسان را روا مي دارد و هم از ان جلو گيري مي كند . صورتهاي زندگي اجتماعي بر هر فردي تأثير مي گذارد و باعث مي شود كه يك فرد به هيئت خاص انساني در آيد . در ضمن ،همين صورتها با سركوبي تجلي آزادانه خود انگيختگي ،شخصيت انسان را اسير و بي رنگ و بو مي سازد . انسان تنها از طريق صورتهاي نهادي مي تواند آزادي بدست آورد ،اما آزادي اش پيوسته در معرض خطر همين صورتهاي نهادي است .3
12- سنخ اجتماعي
زيمل هر سنخ اجتماعي ويژه اي را محصول واكنشها و توقعات ديگران مي داند . هر سنخي از رهگذر رابطه با كسان ديگرپديد مي آيد كه پايگاه ويژه اي به او مي دهد و او انتظار دارد كه به شيوه خاصي رفتار كند . ويژگيهاي هر سنخي بسان صفات ساختار اجتماعي نگريسته مي شوند››4
13- نظام اجتماعي:
‹‹نظام اجتماعي شامل مجموع شبكه كنشهاي متقابلي است كه در آن دو يا چند كنشگر با يكديگر در ارتباطند و متقابلاً روي هم اثر مي گذارند ،و به شيوه هاي جمعي مبادرت به عمل مي كنند ››5
يك نظام اجتماعي شامل تعدادي عمل كننده مي شود كه با يكديگر درحال كنش در شرايطي هستند كه حداقل داراي يك بعد فيزيكي يا محيطي است . عمل كنندگان به منظور به حد اكثر رساندن رضامندي خود در وضعيت مشابه وجه مشتركي با هم ارتباط برقرار مي كنند اين ارتباط از طريق يك نظام ساخت يافته فرهنگي و نمادي مشترك تعريف و برقرار مي گردد .6
فرايند دو گانه نظام اجتماعي:
فرايند دوگانه نظام اجتماعي فرق گذاري و يگانگي مي باشد .
1-فرق گذاري(differenciation) است كه از گذر آن اجزاي يك نظام از يكديگر متمايز شده و بر فرديت و استقلال نسبي هريك از آنها بويژه از لحاظ كاركرد اختصاصي شان تأكيد مي شود .
2-يكي ديگر فرايند يگانگي (integretion) است كه اجزاي متمايز و فرق گذاري شده نظام را به يكديگر مرتبط مي كند و ميانشان روابط متقابل و مبادله برقرار كرده و از مجموعه شان يك كل همساز و هماهنگ مي سازد .
14- قشر اجتماعي
قشر در لغت پوشش هرچيز و پوسته آن است ، عرضي يا خلفي (دهخدا) ولي اگر بخواهيم قشر بندي اجتماعي را برسي كنيم بايد بپذيريم كه ((نابرابريها در همه انواع جامعه انساني وجود دارند . جامعه شناسان براي توصيف نابرابريها از وجود قشربندي اجتماعي سخن مي گويند . قشر بندي را مي توان بعنوان نابرابريهاي ساختارمند ميان گروهبنديهاي مختلف مردم تعريف كرد . جوامع را مي توان متشكل از ‘قشرها’يي به صورت سلسله مراتبي در نظر گرفت كه قشرهاي متمايزتر در بالا و قشرهاي ممتاز نزديك به پايين قرار گرفته اند .))1
15- نظامهاي قشر بندي اجتماعي :
در قشر بندي اجتماعي چهار نظام اساسي قشر بندي مي توان تشخيص داد . بردگي، كاستگي، دسته اي و طبقه اي . نظامهاي بردگي ، كاسته اي و دسته اي هركدام بستگي به نظام اجتماعي هر دوران دارد ولي آنچه با بحث ما ارتباط پيدا مي كند نظام قشر بندي طبقه اي مي باشد .
فرانك پاركين درباره شالوده اصلي ساخت طبقاتي مي گويد:
«مي توانيم حصر اجتماعي را به عنوان هر فرايندي كه به وسيله آن گروهها سعي مي كنند كنترل انحصاري بر منابع برقرار كرده و دسترسي به آنها محدود كنند تعريف كنيم .»دو فرايند در حصر اجتماعي دخالت دارند كه عبارتند از :
1-طرد ، به استراتژي هايي اطلاق مي شود كه گروه ها براي جدا كردن بيگانه ها از خودشان و ممانعت از دسترسي آنها به منابع ارزشمند اتخاذ مي كنند .
2-غصب ، به كوششهاي گروههاي محدودتر براي دستيابي به منابعي كه قبلاً در انحصار ديگران بوده گفته مي شود .
لازم به ذكر است كه هر دو استراتژي ممكن است در بعضي شرايط به طور همزمان مورد استفاده واقع شود . 2
16- مفهوم نفاق:
الف: نفاق : نفاق در لغت نامه دهخدا به معناي “درويي كردن(ترجمان علامه جرجاني ص 101)(آنند راج) (از منتهي الارب) كفر پوشيدن و ايمان آشكار كردن (از منتهي الارب)-كفر دردل نهفتن و ايمان به زبان آشكار كردن (از اقراب الموارد) (از تعريفات) مكر-ربا-جسبوس-جسبوسي (ناظم الاطباء)-منافقت-رماق-دوزباني(مقابل وفاق)”بيان گرديده است .
مفهوم نفاق را مي توان چكيده اي از مطالب مطرح شده در لغت نامه دهخدا دانست لذا نفاق در فرهنگ لاروس به معناي“دروئي-و منافق به معناي پنهان كردن كفر در دل و آشكار كردن ايمان به زبان” مي باشد .
ب: منافق: دهخدا در معناي منافق مي نويسد:
“آنكه كفر پنهان دارد (مهذب الاسماء).كسي كه در آشكار دعوي مسلماني كند و در نهان كفر ورزد (از كشاف اصطلاحات الفنون) .داراي نفاق و دو رويي در دين يعني پنهان كردن كفر و آشكار نمودن ايمان (ناظم الاطباء) (از منتهي الارب). آنكه به زبان اظهار ايمان كند و كفر را در دل خود نهان دارد (از اقرب الموارد)آنكه اعتقاداًكفر را پنهان دارد و قولاًايمان را آشكار سازد .(از تعريفات جرجاني ). كسي كه اسلام را ظاهر كرده و در باطن كافر است ، و نفاق در اصل مخالفت ظاهر با باطن است (فرهنگ علوم نقلي دكتر سجادي).
خلاصه اينكه منافق به معناي “آنكه كفر خود را پنهان و ايمان خود را آشكار سازد ”(فرهنگ لاروس) مي باشد .
ب-پيشينه تحقيق
با توجه به اينكه يكي از سوره هاي قرآن ،منافقين ناميده شده است و علاوه بر آن در بيست سوره ديگر قرآن بعضي آيات نازل شده مربوط به منافقان است ،،مي توان دريافت كه در كتاب الهي ، توجه خاصي به منافقان، شناساندن باورها ي آنان و رفتار آنان در رابطه با پيامبر ،مؤمنان و كافران و همچنين تعاملات ميان خود اين دسيسه با يكديگر شده است . از اينرو محققان و مؤلفان در نوشته ها و سخنرانيهاي خود به تبيين ،تحليل و واشكافي اين مسأله پرداخته اند . و از آنجا كه موضوع نفاق و منافق در فرهنگ اسلامي ،موضوعي درون ديني است ،همه اين گفته ها و نوشته ها مبتني بر آياتي از قرآن بوده است . علاوه بر نوشته ها ، بسياري از سخنرانيها صورت مكتوب به خود گرفته و با پاره اي اصطلاحات به عنوان تأليف نشر يافته است . در بررسيها با كتابهايي مواجه شديم كه موضوع اصلي آنان نفاق نيست ولي بخشي از آن كتاب به مسأله نفاق اختصاص داده شده است . آنچه به عنوان پيشينه خواهد آمد ، گزارش مختصري است از سيزده اثر انتخابي است .
1-اخلاق در قرآن
اگرچه اين كتاب ، كتابي اخلاقي است ،ولي بخشي از آن به مسأله نفاق اختصاص يافته است .در اين كتاب ، نفاق برابر كفر و حتي بدتر از آن دانسته شده است ،زيرا منافق در پشت اسلام ظاهري سنگر گرفته است ،لذا به جامعه اسلامي ضرر بيشتري وارد مي كند در نهايت به نظر مؤلف نفاق چيزي جدا از كفر به شمار نمي آيد و در حقيقت آنچه هست يا كفر است يا ايمان، علاوه بر اين مؤلف از آيه 14 سوره حجرات نتيجه گرفته است كه مسلمانان ضعيف الايمان-كه ممكن است در زمره منافقان باشند –از آثار مسلماني بهره مندند ولي از ثمرات ايمان محروم مي با شند، (چون اسلام آورده اند ولي ايمان نياورده اند ).
2-سيماي نفاق در قرآن1
بخشي از اين كتاب به ضرورت شناخت سيماي منافق ،اختصاص يافته است در اين بخش به اهميت دشمن شناسي و ابزار آنها در تهاجم پرداخته شده و دشمن به چهار دسته تقسيم شده است ؛شيطان و دار و دسته اش ،كفار ، برخي اهل كتاب ،منافقين (خطر ناكترين دشمنان اسلام) .
مؤلف به معناي نفاق در قرآن اشاره كرده است و آن را دو گونه دانسته است .
تظاهر به اسلام و در باطن كافر بودن –نفاق اعتقادي-و تقريباً منظور از تمام مواردي كه واژه نفاق در قرآن به كار رفته همين معني است .
عدم پايبندي به احكام دين-نفاق اخلاقي-.اين نفاق دو بعد دارد:
بعد فردي،كه آن بي توجهي به احكام و ارزشهاي فردي اسلام است .
بعد اجتماعي كه آن بي توجهي به احكام اجتماعي و حقوق افراد در جامعه است .
وي، ابتداي تشكيل نفاق را بعد از اسلام در شهر مدينه دانسته است . علاوه بر اين در جنگهاي بدر ،احد ، بني نضير ، احزاب تبوك ،خدغه بناي مسجد فرار، توطئه هاي منافقين افشا شده است . ايشان علل نفاق را علاوه بر ترس از قدرت و كثرت مسلمانان ، طمع به قدرت رسيدن و سهم داشتن در قدرت توسط منافقان مي داند .
با توجه به منشأ نفاق يا “خوفي” و يا “طمعي” است. عملكرد “نفاق خوفي” كارشكني تخريب، ضربه زدن و اذيت و آزار مي باشد ولي در “نفاق طمعي” ، ابتدا يك جريان ،تلاش مي كند تا آن جريان شكل گرفته و نبض قدرت را به دست بگيرند. آنها فقط در صورت به خطر افتادن منافع خود دست به تخريب مي زنند .
بخش بعدي كتاب به ويژگيهاي سياسي منافقين اختصاص دارد كه عبارتند از :
ارتباط با بيگانگان ،ولايت ستيزي –و جلوه هاي آن كه شامل نپذيرفتن حكومت ديني، مخالفت عملي با دستورات ولايت و شكستن حريم مي شود-،فرصت طلبي ،تحقير غيرتمندان ديني، فتنه گري وايجاد جنگ رواني براي تضعيف روحيه و سلب اعتماد عمومي به اخبار و كارگذاران نظام…
بخش بعدي به بيان ويژگيهاي رواني منافقين اختصاص دارد كه عبارتند از :
خود بزرگ بيني ، ترس ، دلهره و اضطراب ، لجاجت بر تعصبها و آرزوهاي باطل ، سستي در معنويت ، هواپرستي ،توجيه گناه
در بخش بعدي ، ويژگيهاي فرهنگي منافقان تبيين شده است كه عبارتند از :
خودي جلوه كردن از طريق: اظهارات، قسمهاي باطل، توجيه روش نادرست خود ، ظاهر سازي و وعده هاي دروغ .
تضعيف باورهاي ديني از طريق : شبهه افكني با نسبت فريب دادن به دين و شبهه بر حق نبودن دين بخش بعدي ويژگيهاي اجتماعي منافقين را در بر دارد كه عبارتند از :
ظهور در جامعه با شعار اصلاح و ايمان ، امر به منكر و نهي از معروف ، بخل ورزي و خودداري كردن از صرف مال در مسير مصالح جامعه ، استهزاء و عيب جويي از مؤمنين ، شماتت كردن به هنگام بروز سختي و شكست ، كينه توزي نسبت به مؤمنان و نظام اسلامي .در خاتمه چند روش پيشنهادي جهت برخورد با منافقين ارائه شده كه عبارتند از :
1- روشنگري و افشاگري منافقان .
2- مقابله باحربه هاي نفاق از طريق:اطلاع رساني صحيح – در مقابل شايعه پراكني - ، پاسخگويي به شبهات و افزايش بصيرت ديني و سياسي –براي مقابله با شبهه افكني – و حفظ وحدت – براي مقابله با تفرقه افكني .
3- برخورد قاطع با منافقين – در صورتي كه منافقين دست به تخريب بزنند .
3- پيامبر و منافقين
در اين كتاب به داستانهايي از منافقين صدر اسلام اشاره شده است كه از خلال اين داستانها مي توان به تا حدودي به ريشه ها و علل نفاق و نيز پيامدهاي آن و … پي برد آنچه در پيش داريد خلاصه اي از آن است :
1- علل روي آوردن به نفاق:
عبدالله بن ابي يكي از منافقين صدر اسلام است . در استانه ظهور اسلام وي از موقعيت هاي ممتازي از لحاظ سياسي و اجتماعي برخوردار بود . با ورود پيامبر به مدينه آشكارا چه از نظر اعتقادي و چه از لحاظ سياسي و اجتماعي سقوط مي كند و همين امر سبب روي آوردن عبدالله بن ابي به نفاق مي شود .
2- شيوه هاي نفاق :
يك روش عملي نفاق آنهم زماني كه پيامبر (ص) در جنگ احد علي رغم ميل باطني مدينه را ترك كرده و بسوي دشمن رفتند ، عبدالله بن ابي به بهانه اينكه جنگي صورت نخواهد گرفت با سيصد نفر از سپاه مسلمين منشعب مي شود . علاوه بر آن با استفاده از روش لفظي درصدد تضعيف روحيه و ايمان مجاهدين خسته و رنجيده احد بر آمده و با لحني پر كنايه مي گويند : اگر جنگ مظفرانه شما در بدر نشانه و آيت الهي است پس شكست مسلمين در احد نشانه چيست ؟ پيامبر به اين سؤال پاسخي نمي دهد .
3- ويژگيهاي منافقان :
هر جا اختلافي بين مسلمين بوجود مي آيد عبدالله بن ابي به اين اختلافات دامن مي زند ( فرصت طلبي ) زماني كه مورد مؤاخذه قرار مي گيرد از سوي پيامبر، به رياكاري و تزوير و انكار سخنان پيشين روي مي آورد . و ديگران را به دروغگويي متهم مي كند .
4- ابزار منافقان براي نيل به اهداف :
منافقان سعي مي كنند از وسائلي استفاده كنند كه در بين مردم مقبوليت بيشتر داشته باشد واز آنجاييكه مسجد قداست خاصي در ميان مسلمين دارد مسجد ضرار را ساختند و از پيامبر نيز براي تأييد بيشتر خودشان دعوت كردند كه ايشان به بهانه جنگ تبوك نپذيرفتند و بعد از جنگ نيز دستور خراب كردن مسجد را دادند .
5- روش پيامبر در برابر منافقان :
پيامبر هميشه روش سكوت را نمي پسندند و زماني كه اطلاع مي يابد منافقين در يك جلسه جمع شده اند تا مسلمانان را از رفتن به جنگ بازدارند دستور مي دهند كه خانه را بر سر آنها خراب نمايند تا هم منافق بودن آنها را بر مسلمانان معلوم گردد و هم توطئه آنها خنثي شود . در ادامه به صفاتي چند از منافقان اشاره شده كه از آن جمله مي توان گفت : «براي جنگ كردن آماده نمي شوند . اگر براي جنگ همراه مسلمانان باشند تبليغات منفي مي كنند . سرپيچي از دستور پيامبر عادت و روش انهاست . منافقان عامل فتنه ، تفرقه ، تشتت ، بدبيني ، يأس و شكست هستند و در نهايت منافقان دروغ گويند .»
6- مجدداَ سكوت پيامبر در مقابل گستاخي عبدالله بن ابي تكرار مي شود و سوء استفاده وي از صبر و گذشت پيامبر نمايان مي گردد.
برخي از مهمترين خصوصيات منافقان عبارت است از : ظاهر سازي و تظاهر به ايمان و پرهيز از جنگ با دشمن و تا حد امكان از آنها جزو ستون پنجم دشمن در سپاه مسلمانان مي باشند . سود جويي از ضعفها ، اكراه ها و تمايلات باطني و ناخودآگاه مردم در راه پيشبرد مقاصد خويش از ديگر صفات منافقان است و همينطور كارشكني و بي اعتنايي و سرپيچي از فرمان صريح رهبر و بنحوي از زير بار مسئوليت شانه خالي كردن و گستاخي در برابر تصميم پيغمبر و سوء استفاده از صبر و گذشت و منش او و گردنكشي منافقان در عين نرمي پيامبر .( كارشكني : ايجاد بلوا و آشوب و تحريك مردم بر ضد مدافعان راستين حق ) روابط با جبهه خارجي
7- روش عملي پيامبر در مقابل منافقين دوري جستن و تأييد نكردن ايندسته است
4- دشمنان دوست نما1:
در پيشگفتار نويسنده تضاد و كشمكش را جزء لاينفك جامعه دانسته و تضاد را عامل پيشرفت جوامع مي داند . وي دشمنان را به دو قسمت تقسيم نموده است : دشمنان آشكارا و دشمنان پنهان كه به ظاهر با جامعه همراهند ولي در اصل مخالف آنها هستند درادامه توضيح مي دهد كه منافقين در مدينه به وجود آمدند و بخاطر فشار اكثريت به ظاهر ايمان آورده اند . در قسمت بعد نويسنده به سؤال منافق كيست پاسخ داده است :
كلمه منافق ، مشتق از نفاق است و كسي را كه ظاهر و باطن او يكي نباشد ، و به اصطلاح دوجور و «دو رو »باشد منافق مي گويند . افرادي كه بخاطر اغراض شخصي با مرام و تز يك اكثريت قاطع مخالف باشند و تا آنجا كه شراءط اجازه مي دهد كارشكني كنند ولي از ترس جمعيت و يا طمع در منافع فعلي ، به دوستي و يگانگي تظاهر نمايند .در همينجا نويسنده سعي نموده است دسته هاي منافقان را از يكديگر تفكيك نمايد
1-عده اي براي درخطر افتادن منافعشان با پيامبر اسلام مخالفت مي كردند(همچون عبدالله بن ابي)
2- برخي از ابتداي مهاجرت پيامبر به مدينه ، به اسلام ايمان آوردند و مردم را به اسلام دعوت كردند ولي چون امتيازات و عناوين اجتماعي آنها پس از اسلام از بين رفت ، تغيير روش داده و به حزب منافق پيوستند ( مانند ابن عامر كه در قبل از اسلام پيشواي گروهي از اهل كتاب بوده است )
3- گروهي پس از فتح مكه ، به عضويت حزب منافقان در امدند ، آنان همان دشمنان سر سخت اسلام بودند . آنها پس از انتشار اسلام ، تظاهر به اسلام كردند ولي كينه و عداوت خود را در دل داشتند ( ابوسفيان و فرزندان اموي )
4- افراد دو دل كه نه به سوي اسلام مي رفتند و نه به سوي كفر .
در ادامه به يكي از صفات منافقان « دروغگويي » اشاره كرد و در توضيح آن آورده است كه اينان كفرشان را در دلشان نهان كرده و ايمان را آشكار مي كنند و آنچه را بر زبان جاري مي كنند در دل به آن اعتقاد ندارند
در فصل سوم به آثار شوم نفاق اشاره كرده و معتقد است از آنجا كه منافق ظاهري دوستانه دارد بيشتر مي تواند ضربه بر پيكر جامعه وارد كند بدون اينكه به او گمان بد برده شود وي با استناد به روايات اين نوع دشمنان را خطرناكترين دشمنان اسلام مي داند .
علائم و نشانه هاي منافق :
1- داراي قيافه هاي حق بجانبند ( ظاهر اسلامي و زيبا دارند ).
2- پشت هم انداز و خوش گفتارند ( براي اينكه دروغشان آشكار نشود پر شور و حرارت سخن مي گويند ).
3- مانند چوبهايي به ديوار تكيه داده شده اند . ( براي دين بي فايده هستند و سخنان پيامبر در آنها تأثيري نداشته و انعطاف پذيري در برابر حوادث ندارند ).
4- از هر حادثه اي مي ترسند ( از هر حركت مسلمانان مي ترسند ).
5- دشمنان منحصر به فردند .
نويسنده معتقد است منافقان داراي جهل مركبند و نمي دانند كه نمي دانند كه هرگز براي استغفار و شفاعت طلبي اقدام نمي كنند .
در توطئه خطرناك منافقان اينگونه بيان داشته كه منافقان تصور كردند كه زمين و آب افتخار آميز است و خواستند با حصر اقتصادي قدرت مهاجران و پيامبر را تضعيف نمايند . بدينگونه مشاهده مي كنيم كه منافقان از امكاناتي كه در دست دارند براي تضعيف روحيه مسلمانان استفاده مي كنند .
در ادامه به ديدگاه اسلام از دنيا اشاره نموده كه دنيا نبايد هدف يك مسلمان قرار بگيرد بلكه دنيا بايد وسيله اي براي هدف آخرت قرار گيرد .
5- منافق و منافقين1 :
نويسنده در مقدمه به علل شكست حكومت علي (ع) اشاره داشته كه علاوه بر رژيم فاسد اموي ، دوستان ناآگاه ( پيروان عوام ، خوارج ) و دشمنان آگاه – منافقين – دوچهره گان – چند چهره… مي باشد.
در قسمت اول كتاب ، تعريف نفاق و منافق و ريشه هاي آن آمده است كه به اختصار مي توان گفت نفاق به معني « باطن خود را پنهان كردن ، دوروئي » و منافق « كسي است كه به ظاهر اظهار اسلام كند و در باطن كافر و بي عقيده باشد و اين از كلمه « نفق» مي باشد .و « نفق» سوراخ ها و لانه هاي موشي در خلال زمين است كه راههاي مختلف دارد .»
نفاق يعني دخول در دين از دري و خروج از آن از دري ديگر .
كلمه منافقون 27 بار و كلمه نويسنده آورده است : 5 بار در قرآن مجيد آمده است يعني : از هر دو جنس در گروه منافقان ديده مي شود طبرسي در وجه تسميه اين موضوع در جايي مي گويد : منافق به سوي مؤمن با ايمان خارج مي شود و بسوي كافر با كفر و يا منافق از ايمان بطرف كفر خارج شده است . در ادامه به تجزيه علل و ريشه هاي نفاق پرداخته مي نويسد : نفاق چهار ستون دارد : هواپرستي ، سستي ، كينه و طمع . هواپرستي چهار پرده دارد :بغي و عدوان و شهوت و عصيان . پرده هاي سستي : هيبت ، گول و تعلل در كار و آرزو . پرده هاي كينه ورزي : تكبر و فخر و حميت و عصبيت .پرده هاي طمع : شادي و خوش گذراني و لج بازي و تكبر
در ادامه به نقل از پيامبر سه نشانه از منافق را ذكر نموده اند : سخن بدروغ گويد ، از وعده تخلف كند و در امانت خيانت نمايد .
پيامبر چهار نشان براي منافق ذكر كرده اند : 1- نهادش هرزه است . 2- زبان و دلش دوتاست . 3- گفتارش جز كردارش مي باشد . 4- نهان اش جز عيان اوست .
در بخش منافق و منافقان نويسنده اشاره به جنسيت منافقين داشته و با ارائه مثالهايي از قرآن به حضور هر دو جنس در گروه منافقان اشاره كرده است .
در بخش نگاهي به قرآن آياتي از قرآن استناد نموده و به مشخصات منافقان از زبان قرآن پرداخته است .
در بخش شأن نزول آيات سيزده گانه درباره منافقين با استفاده از تفسير نمونه و مجمع البيان و پرتوي از قرآن سعي در توضيح آيات داشته است . در ادامه در بخش نفاق نويسنده به همين سبك عمل نموده و نمونه هايي از آيات مربوط با منافقان را با مراجعه به تفاسير ذكر شده بررسي نموده اند.
سپس در بخش چهره منافقان در زمان پيامبر به توضيح اين مطلب پرداخته كه تا زمان حيات پيامبر بالاخص پس از خراب كردن مسجد ضرار منافقين همواره در خفا كار مي كردند . بعد از رحلت پيامبر كوشش و امكان نفوذ براي منافقين پيدا شد (شوراي انتخاب جانشين ) از زمان (عمر خليفه دوم ) بدعتهاي پنهان از ديد مردم در دين آغاز شد ولي در زمان عثمان بدعتها به صورت آشكار ادامه يافت .
در بخش ديگر به بيان ويژگي مؤمنان و منافقان از كلام پيامبر (ص) پرداخته است.
علامت مؤمن : نماز ، روزه ، انفاق ، زكات بر فقرا
نشانه هاي منافق : دروغ گفتن در گفتار – خلاف كردن در وعده ها – خيانت كردن در امانتها
در بخش آزار منافقان به ماجراي تاجگذاري عبدالله بن ابي و ناكامي او از حكومت و دشمني اين فرد با پيامبر (با بيان مثالي چون غزوه احد و جدا شدن تعدادي از سپاه اسلام و همراهي با عبدالله بن ابي )و مداراي پيامبر با اين دشمن دوست نما اشاره نموده است .
در بخش دسته هاي مخالف ، منافقين را به دو دسته تقسيم نموده :
1- منافقيني كه به خاطر تبعيت از اكثريت و حفظ منافع خود مسلمان شدند .
2- يهودياني كه جهت نفوذ در بين مسلمانان براي هويدا كردن اسرار مسلمانان نزد سران قوم خود به جمع مسلمانان پيوسته بودند .
در بخش نگاهي به نهج البلاغه نويسنده ، چندين خطبه و كلام را به عنوان توصيه امام علي (ع) به دوري از دورويي و پرهيز از تعامل با دورويان نقل كرده است .
در بخش سيماي مردم بصره از ديدگاه امام علي (ع) به دورو بودن و گسسته بودن پيمانهايشان و گناهكار بودن آنها اشاره كرده است سپس او به پيكار با نفاق پرداخته و يك عامل پيروزي نفاق با استفاده از جهل و حماقت افراد دانسته است . توصيه به تيزبيني و عدم ظاهر بيني از مهمترين نكاتي است كه در اين بخش به آن اشاره شده است .
در بخش ديگر به صفات منافقين پرداخته كه عبارتند از :
1-فرصت طلبي 2-دروغ گويي3-خودپرستي4-وفا نكردن به عهد و پيمان 5-مروج فساد 6-جلو گيري كردن از كارهاي نيك و پسنديده 7- در پيشرفت آيين حق كارشكني كردن 8-در اختيار گرفتن ثروت و در تنگنا قرار دادن مسلمين از نظر مالي 9- ترس و وحشت از اينكه مبادا ظاهرشان روشن گردد 10- سوگند به دروغ ياد كردن 11-با بي ميلي خدا را عبادت مي كنند يا نماز مي خوانند 12-تهمت تنها سلاح منافق است
منافقان به رفتارهاي زير خصوصيت پيدا مي كنند :
1-اتكا به قدرت خارجي ؟2 -فرصت طلبي. 3 -تجزيه به قصد حفظ موقعيت خود يا ايجاد موقعييت براي خود.4 -استفاده از عقيده در پرورش روحيه خود پرستي و قدرت خودكامه پرستي .
رفتار منافقان در لباس پيمان شكنان :
1-پشت پا زدن به عقيده به قصد وصول قدرت .2 -تحريف در عقيده .3 -مسخ عقيده براي تبديل آن به ابزار قدرت . 4 -استفاده از پوشش عقيده براي فريب عقيده مندان . 5 -موضع و جبهه عوض كردن بخاطر حفظ يا تحصيل موقعيت . 6 -اتخاذ مذهب شك و زندگي كردن در شك يعني در موقعيت و وضعيت چند پهلو و مبهم براي انطباق خود با وضعييتهاي در تغيير .
منافقان درلباس مبلغان به رفتار هاي زير تمايز مي يابند
1 -تذبذب درعقيده .2-برگز يدن دشمن بر دوست براي به عزت رسيدن .3 -با هر كس به رنگ او درآمدن. 4 -خد عه به كار بردن .5 -مبلغ فساد شدن .6 -به فساد گرفتاركردن ديگران . 7 -وابسته كردن مردم به فاسدين ومفسدين .
در بخش منافقين نويسنده به چند ويژگي منافقان پرداخته:
1-دروغگويند2-تبليغ يأس و سستس مي كنند 3-همشه به دنباس اكثريت حركت مي كنند 4-تغيير وضعيت مي دهند (بين عقيده و كفر بعقيده ، در رفت و آمدند)5-با هركس به رنگ او عمل مي كنند 6-تفرقه افكني بين افراد يك عقيده و استفاده از افراد ضعيف آنها به نفع خود .7-دو پهلو رفتار مي كنند(در هنگام شكست همه را سرزنش مي كنند و در هنگام پيروزي خود را همراه آنها مي دانند)و در ادامه به پيمان شكني منافقان اشاره كرده است .
در بخش منافقين امام صادق (ع) مي فرمايد در منافق سيماي خوب و فهم سنت اسلام جمع نشوند.
در بخش نفاق به برسي ويژگيهاي روانشناختي منافقان در پرتو آيات پرداخته است :
1-بي شخصيتي و عدم استقلال و طفيلي زيستن در كنار قدرتهاي فرعوني . 2 -استقلال و شخصيت كاذب (در برابر ملت قدرت نمائي مي كنند و در برابر قدرتمندان بالا دست خود چاپلوسند) .3 -با حقايق و واقعيت بازي مي كنند .4 -نسبت به انجام وظايف كسل ترند .5 -رياكار و متظاهرند .6 -مبتلا به تضاد شخصيتند(در شك و ترديدند) .7 -بدخواه اجتماع و مروج فساد و زشتي و بازدارنده از خيرو صلاح اند . 8 –خسيسند .9 -بازي كنندگان با تعهدات خود (پيمان شكنند) .10 -ميان تهي (مانند چوبند)ترسويند(از مردم مي ترسند) . 12 -دشمنان داخلي براي هر نهضت مقدس و هر جنبش اصلاحي اند (داخل صف نيروهاي مبارزند اما با آنهانيستند) .
در بحث نگاهي به قرآن به مروج فساد بودن منافقان و يكساني مردمان وزنان منافق و خسيسي و عدم انفاق اشاره نموده است و آورده كه خدا آنها را فراموش كرده و آنها خدا را فراموش كرده اند و آنان تبهكارند .
در قسمت نقش منافق اشاره دارد به خطرناك ترين دشمن اسلام كه همان دسته اي از منافقان بودند كه ماسك دوستي بر چهره داشتند (عبدا..ابي..)سپس به ماجراي مسجد ضرار و رابطه بين پيامبر و منافقين پرداخته و نفاق و بعد مداراي پيامبربا منافقان حتي تا زماني كه فقط اين نفاق دردلشان بوده و هيچ عكس العملي نداشته اند از آن جهت كه كلمه شهادتين را رانده جان و مالشان در امان بود ، و سپس به حربه تفرقه اندازي منافقان اشاره نموده است .در نهايت به چند درسي از سوره هاي توبه و منافقين پرداخته و سپس مطالبي چند راجع به گروهكها و منافقان دين انقلاب آورده است .
6-اسلام مكتب مبارز و مولد1
در بخش مسئله منافق و منافقين به ويژگي رفتار دو پهلوي منافقين اشاره داشته كه در زمان شكست مسلمانان را سرزنش مي كنند و در زمان پيروزي خود را همراه آنان مي دانند و در زمينه برخورد با اينگونه افراد روش صبر و مدارا ، را پيشنهاد كرده (به استناد متون قرآن )و فلسفه دين مدارا و صبر تنبيه و توبه منافقان و دفع فساد از خود و همساز شدن با جامعه مي شود .
7-اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت2
در بخشي از اين كتاب كه به نفاق و دروئي پرداخته به آيات وسور زير اشاره نموده است .
بقره 8و9 نساء143و142 منافقون4-1 عنكبوت 11و10
توبه 102و101 انفال 49 نور 50-47 توبه 74و73
حديد 14 نساء146و145 احزاب12-10
8-نفاق يا كفر پنهان3
اين كتاب با مقدمه اي از اسد… بادامچيان به چاپ رسيده و با استفاده از كتاب سيماي نفاق در قرآن آيات مربوط به نفاق را در قرآن را مطرح نموده است . وي با استناد به اين آيات به نفاق و منافقين صفتي مجاهدين خلق پرداخته است .
9-فرهنگ واژه اخلاق در قرآن1
دراين كتاب به چند آيه در زمينه نفاق اشاره شده است . و به نهي از دوروئي ، نفاق ،مداهنه، دشمني پرداخته و براي تأكيد مطلب خود به آيات قرآن استناد نموده است .
10-سي و دو سخنراني پيرامون سوره حشر2
در اين كتاب به تفسير آيه الم ترالي الذين… و سوره منافقين و آيه 142از سوره نساء اشاره شده و در نهايت خطبه 193نهج البلاغه را در معرفي منافقين ذكر كرده است .
11-گذري بر سوره حشر3
در اين كتاب به تفسير آيات يازدهم تا شانزدهم اين سوره پرداخته شده است و در ادامه دوروئي مردم مدينه و يهوديان مدينه و تشابه منافقان در قرآن با شيطان را متذكر شده است .
-12مصباح الشريعه4
در اين كتاب منصوب به امام جعفر صادق(ع) است .در باب 68 رواياتي در صفت منافق عنوان گرديده است.
13-رساله قلع الغيبه5
در كتاب به موارد نهي از غيبت پرداخته و در نهايت بيان شده كه گاهي نهي از غيبت ،هم غيبت است و هم نفاق در ملحقات غيبت سه مورد را مطرح كرده كه يكي خبر چيني،دومي كلام آدم دورو و دو زبان و سومي حسد مي باشد.
14-نبوغ حافظ شيرازي6
در كتاب نبوغ حافظ شيراز به موضوع نفاق طائفه اي از صحابه در زمان پيامبر و ارتداد آنها پرداخته شده است
فصل سوم : روش تحقيق:
روش پژوهش:
با توجه به اينكه پژوهش حاضر، پژوهشي تاريخي اسنادي است، روش كلي مورد استفاده ،تحليل اسنادي خواهد بود . در عين حال روش مورداستفاده در دو بخش فلسفه اجتماعي –سياسي و تغييرات ساختاري- علمي به شرح زير بيان مي شود :
1-در بخش برسي و تحليل فلسفه اجتماعي ،سياسي«جامعه شناسي نفاق» از روش تحليل كيفي متن استفاده شده است . به اين ترتيب كه سؤالات تحقيق مطرح و پاسخ آنها با مطالعه تفهيمي متن استخراج مي شود . اين روش است كه در مطالعه عادي متون نيز به كار گرفته مي شود . در عين حال در پژوهش علمي ، مطالعه متن بر محور سؤالات اصلي تحقيق متمركز مي شود .
2-در بخش ساختاري و علمي از شيوه كلاسيك تحليل مدركها استفاده خواهد شد كه تحليل بيروني و دروني سند دو قسمت متمايز اين روش مي باشد .
توضيح اينكه در تحليل دروني ،محتواي يك سند شناخته مي شود ولي تحليل بيروني را بايد حاصل كرد ، چون كمك مي كند كه برد هر سند اندازه گيري شود .
1-2-تحليل دروني :
تحليل دروني تحليلي است كه بر پايه عقلاني استوار است و تحليلي ذهني است ، بنابراين داراي دو خصيصه عقلاني و ذهني مي باشد .
1-1-2-خصيصه عقلاني: تحليل با روشهاي كلاسيك عملي فكري است . اين روش در جست وجوي آن است كه خطهاي اساسي سند را از هم مشخص سازد ، جنبه هاي فرعي را به اين خطها بپيوندد و ارتباط فكري آن را بيابد به اين خصيصه عقلاني بايد اين را هم افزود كه هرگاه در ازاي سند ايجاب كند كه كار تحليل را تقسيم كنند ، اين تقسيم بندي بايد تا آنجا كه ممكن است مطابق با بخشهاي طبيعي خود سند انجام شود .به اين معني مي توان گفت كه تحليل كلاسيك، تحليلي ارگاني است و به عنوان مثال به جدا كردن هريك از اعضائ اندام يك موجود زنده شباهت دارد .
2-1-2:خصيصه ذهني:
تحليل سندها به شيوه كلاسيك اساساً ذهني است ، محتوي متن، توسط كسي كه آن را مطالعه مي كند ، تفسير ميگردد . اين كار را بايد با حد اكثر بيطرفي و خودداري از تحريف واقعيت بر اثر سليقه شخصي انجام داد .
در همه زمينه هايي كه سخن تنها برسر گردآوري اطلاعات در باره واقعيتهاي مادي است (تاريخ ها، آمارهاو … )تحليل بازهم به معناي علمي اصطلاحي عيني است ، يعني نتيجه هاي آنها –هر كس هم كه انجام دهنده آن باشد- تغيير ناپذير است . ولي همين كه تغيير لازم مي شود -و در 90 درصد موردها تغيير لازم مي شود –ذهني بودن آن ظاهر مي گردد و بديهي است كه در اين رابطه، فريب شخص مشاهده كننده ، نقش بسيار مهمي بازي مي كند .
2-2:تحليل بيروني:
در روشهاي كلاسيك به جا دادن سند مورد مطالعه در متني كه سند از آن استخراج مي شده است اهميت زيادي داده مي شود تا انكه درجه راستي و درستي را با دقت نشان دهند . اين روشها مي كوشند كه انعكاسها و طنين ها را هم مشخص سازند
لازم به ذكر است كه اين روش اسنادي در يك چارچوب نظري قرار گرفت و براي دسته بندي كنشها و تعاملات منافقين ،از نظريه زيمل در رابطه با سنخهاي اجتماعي استفاده شده است . توضيح اينكه:
«زيل هر سنخ اجتماعيويپه اي را محصول واكنشها و توقعات ديگران مي داند،هر سنخي از رهگذر رابطه با كسان ديگري پديد مي آيد كه پايگاه ويژه اي به او مي دهند و از او انتظار دارند كه به شيوه خاصي رفتار كند . ويژگيهاي هر سنخي به سان صفات ساختار اجتماعي نگريسته مي شود »
نتيجه:
در اين پژوهش سند مورد برسي قرآن است كه به ترجمه و تفاسير مختلفي چون الميزان ، تبيان،نمونه و راهنما مراجعه شده است و تفسير محوري در اين پژوهش ، تفسير راهنما است . از طرفي منافقان يك سنخ اجتماعي هستند
1-برگرفته از :موريس دو ورژه ،روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي ، ترجمه خسرو اسدي ،امير كبير 1375ص 108 تا 104
2-كوزر،لوئيس ،زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي ،محسن ثلاثي ،چاپ دوم ، انتشارات علمي 1369ص 254
در برابر سنخ هايي چون مؤمنان و كافران ،لذا با توجه به اين سه سنخ متن را مورد تحليل دروني و بيروني قرار داديم .