بخشی از مقاله


بررسی آسیب شناسی اجتماعی کودکان بزهکار از منظر جامعه شناسی کیفری


چکیده
آسیب شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماری های عضوی و آسیب های اجتماعی قائل می شوند. آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات میپردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی میکنند علل مختلف آنها را از جنبههای مختلف فردی ، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد . و نیز جامعه شناسی کیفری، رشته ای از زیر شاخه های جرم شناسی است به معنای علم بررسی کلیه پدیدههای اجتماعی آفریننده رفتارهای ضد اجتماعی فردی و جمعی برای نابود کردن یا کاهش دادن آنها مخصوصاً رفتارها و اعمال خشونتآمیز و جرایم بیرحمانه و سوء قصدهای علیه اشخاص است به عبارت دیگر جامعه شناسی کیفری عبارتست از علت شناسی محیطی جرم از زاویه جامعه شناسی. و از این دو منظر بزهکاری اطفال

و نحوه مقابله با آن و شیوه های انحراف و کجروی آن ها در جامعه مورد بررسی قرار می گیرد. از آن جا که دلایل و عوامل بروز جرم در میان اطفال با افراد بزرگسال متفاوت بوده و از سوی دیگر این طبقه از جامعه دارای وضع روانی و اجتماعی حساس تر و به مراتب آسیب پذیرتری نسبت به سایرین می باشند، لذا باید روشی متناسب با شرایط و موقعیت این افراد اتخاذ شود. این روش تحت عنوان سیاست کیفری مربوط به کودکان ونوجوانان بزهکار اهمیت فراوانی دارد. برخورداری از یک سیاست کیفری متناسب با شرایط و وضعیت صغار و نوجوانان می تواند به جامعه مدنی جهت پیشبرد یکی از اهدافش که پیش گیری از وقوع جرائم در آینده است، کمک فراوانی کند. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی
و گردآوری اطلاعات مورد نیاز به صورت کتابخانه ای به واکاوی این موضوع و بررسی خلاهای موجود در آن می پردازد.

واژه های کلیدی: آسیب شناسی اجتماعی، جامعه شناسی کیفری، بزهکاری اطفال

مقدمه:

یکی از مسائل پیچیده و ناراحت کننده فعلی که توجه بسیاری از محققین ،جامعه شناسان، جرم شناسان،روان شناسان ومتخصصین امر را به خود معطوف داشته موضوع مجرمین کم سن وسال ویا به اصطلاح»اطفال ونوجوانان بزهکار«می باشد که روز به روز هم گسترش بیشتری می یابد. آمارهای انتشار یافته نشان می دهد که علی رغم بهبود وضع زندگی و معیشتی و علی رغم ازدیاد سریع مؤسسات و خدمات اجتماعی اکثر کشور های جهان ،جرائم ارتکابی اطفال ونوجوانان با

سرعت وآهنگ بیشتری افزایش می یابد.

در این مورد که چرا جرائم بین اطفال در حال ازدیاد است، فرضیه های مختلفی ارائه شده است :

عده ای ازدیاد جرائم را در سطح جهانی از اختصاصات جوامع متمدن دانسته و معتقدند که بشر به همان سرعتی که به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویت دور شده و بالنتیجه به تبهکاری و قانون شکنی روی می آورد. عده ای نیز ازدیاد جرائم را محصول سستی اعتقادات دینی و مذهبی دانسته و معتقدند که علم ،ایمان وعمل صالح موجبات رشد انسان را فراهم می سازد و آفاتی نظیر خود پرستی ،حب دنیا، غفلت، تکبر و خود بر تر بینی، کتمان حق سبب می گردند که انسان از رشد و کمال بازمانده بالنتیجه به طرف بزهکاری سوق داده شود. برخی نیز معتقدند که جنگ علت ازدیاد جرائم ارتکابی اطفال ونوجوانان است. جنگ جهانی دوم باعث گردیده که در کلیه کشور های طرف درگیر اعم از این که فاتح جنگ بوده یا مغلوب دشمن شده اند،تعداد جرائم اطفال ونوجوانان را افزایش دهد. اسارت ،خانه به دوشی، کار اجباری در پایگاه های دشمن و بالاخص فاصله ی عظیم بین توسعه ی مادیات و ترقی معنویات باعث تضاد فکری اطفال و خانواده ی آنان شده و اعتراضات اطفال ناشی از این تضاد ها به عناوین مختلف با رفتار ضد اجتماعی از قبیل جرائم مختلف ،اخلال در نظم وآرامش اجتماعی ،سرکشی،پرخاشگری،ترک خانواده و اعتیاد و ... را آشکار سازد. به عبارتی بزهکاری، همواره در بین کودکان و نوجوانان وجود داشته است، ولی از اواخر قرن نوزدهم تخلف و قانونشکنی این گروه سنی در کشورهای بزرگ صنعتی جلب توجه نمود. مفهوم بزهکاری، در اوایل قرن بیستم شکل گرفت و تا قبل از آن با متخلفین جوان و مجرمین بزرگسال، رفتاری تقریبا یکسان میشد. با گذشت زمان و تحول فکر و اندیشه و تغییر در ساختار خانواده، همچنین تغییرات نظری در عرصه جرم و بزهکاری، گام هایی در جهت کاهش مسئولیت کودکان در قوانین جزایی برداشته شد و با ایجاد دستهبندی مجزا برای بزهکاری، از بزهکاران در برابر تأثیر منفی مجرمان بزرگسال
حمایت گردید.(معظمی، (1388

هزینه سنگین مواجهه با بزهکاری نوجوانان و خسارات ناشی از آن و همچنین پیامدهای آن در آینده، جامعه را بر آن میدارد تا با تحقیق و پژوهش به بررسی علل و چگونگی بروز این پدیده پرداخته و با شناخت این علل، به کنترل و


جلوگیری از چنین رخدادی بپردازند.(محمدی اصل، (1385 در جامعه ای که اکنون در آن زندگی می کنیم اطفال آئینه آینده جامعه می باشند و اهمیت فراوانی در جامعه دارند به همین منظور نگارنده این مقاله قصد دارد موضوع آسیب شناسی را در بزهکاری اطفال مورد بررسی قرارداده تا به این نتیجه رسیده که آسیب های وارده براطفال ناشی از کجاست ودر برخورد با این آسیب ها چه راهکارهائی می توان ارائه نمود.

آسیب شناسی اجتماعی

آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات میپردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی میکنند علل مختلف آنها را از جنبههای مختلف فردی ، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد. آسیب های اجتماعی که به تعبیر بعضی از اندیشمندان حاصل و معلول مستقیم انقلاب صنعتی هستند، در اکثر جوامع وجود دارند و تاثیرات خود را می گذارند. اما آن چه جوامع مختلف را در این مورد از هم متفاوت می سازد، نوع نگرش این جوامع به علل به وجود آورنده آسیب ها و راهکارهای اصلاح وبهبود آن است. در مورد نگرش، آن چه مهم است این که این آسیب ها چرا به وجود آمده اند؟ آیا وجود آسیب ها در جوامع امری لازم وضروری است یا می توان جامعه ای بدون آسیب داشت؟ پاسخ به این پرسش ها مستلزم شناخت نظریه های مختلف جامعه شناسی و روان شناسی است که هرکدام سعی درتبیین مسائل ،آسیب ها وبحران های اجتماعی از نظر گاه های مختلف دارند.این دید گاه ها متاثر از باورهای سیاسی و اقتصادی هر جامعه است. آسیب شناسی بعنوان یک اصطلاح در جرم شناسی مطرح است و همانگونه که از لفظ آن مشخص است شناسائی آسیب ها مد نظر می باشد. آسیب اجتماعی حربه ای است که به جامعه در مبادی مختلف وارد می شود بعنوان مثال خانواده و والدین می توانند مسبب آسیب هایی بر اطفال خویش باشند مثلا طلاق عامل موثری است که اطفال ، بی بند وبار وبزهکار تربیت شوند. پس شناسائی این حربه ها و علتها را آسیب شناسی می گویند، این موضوع در بزهکاری اطفال مورد بررسی قرار گرفته بدین صورت که چه عواملی به عنوان آسیب مطرح است که در بزهکاری اطفال موثر فرض می شود.

بزهکاری

بزهکار صفت مرکب و فاعلی واژه بزه است.در لغت نامه دهخدا در تعریف این واژه آمده است مأثوم،عاصی،تبهکار، بزه مند،گنهکارومجرم:گناه کننده راگویند.(دهخدا،(1341 درمتون جزایی ازکلمه مجرم جانی،بیشترازلفظ بزهکاراستفاده می شود.بامطالعه کتب حقوقی وجرم شناسی،مشاهده می شودکه بزهکاربه مجرمانی اطلاق می شود که کمترازسن معینی هستند. لفظ کودک بزهکا ر دراسنادبین المللی تعریف نشده وبه جای آن واژه مجرم نوجوان به کاررفته که به کودک وفردجوانی اطلاق میگردد که جرم اومحرز گردیده یا متهم به آن است. بزهکاردربرخی مواردبه فردی اطلاق

میشود،که تنهامرتکب جرم نشده بلکه به طور کلی فردی سرکش وضداجتماعی است.(نیازخانی وملک زاده،.(1389


بزهکاری وجرم ازواژه هایی هستند که تعاریف مختلفی ازآن به عمل آمده وباتوجه به عوامل مختلف بزهکاری تعابیر متنوعی ازآن تبیین گردبده است. عبارت بزهکاری کودکان اولین با ر درسال 1815درکشورانگلیس تحت تأ ثیرافزایش جرایم نوجوانان به وجود آمد.هم اکنون این عبارت درتمام جوامع مورداستفاده قرار می گیردومنظورازآن جرایم ارتکابی کودکان ونوجوانان است،که درشرایط خاص سنی قراردارند. (همان:(41 درجامعه شناسی انحرافات هرگونه رفتار ،عقیده یاشرایطی که هنجارهای اجتماعی رانقض کندانحراف اجتماعی خوانده می شود.رفتارانحرافی جوانانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند بزهکاری نامیده می شود وجوانان مرتکب به این رفتارها را بزهکار می نا مند.درواقع بزهکاران کودکان ونوجوانانی هستند که مرتکب جرم می شوند وازقوانین تخطی می کنند.تعریف قانونی بزهکاری به قوانینی بستگی دارد که درطول زمان تغییر می کند ودرجوامع مختلف متفا وت است.به طورمثال سنی که درآن افرادجوان مسئول جرم شناخته می شونددرجوامع مختلف متفاوت است.دراسکاتلند 8،درانگلستان وولز10،درایرلند7، درفرانسه 13،درآ لمان 14و دراسپانیا 16سال است.درایران مطابق قوانین پس ازانقلاب اسلامی سن وقوع جرم منطبق بر بلوغ شرعی است.بلوغ شرعی مشخص کننده ی مرزبین طفل وغیرطفل است وبا استناد به ماده ی 1210قانون مدنی درامورجزایی برای دختران 9 سال وبرای پسران 15 سال تمام قمری مرزخروج ازدوره ی کودکی است.برطبق ماده 49 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370اطفالی که به بلوغ شرعی نرسیده اند فاقد مسئولیت کیفری اند.(ابوالمعالی،(1389

تعریف طفل بزهکار :

کودک از دیدگاه علوم مختلف از جمله روانشناسی، زیست شناسی، جامعه شناسی و حقوق مورد بررسی قرار گرفته است و هر یک از دانشمندان از دید خود کودک و کودکی را تبیین نموده اند. بطور کلی کودک در لغت عبارتست از هر پسر و دختری که به نضج و رشد نرسیده باشد. دوران کودکی از دوران بارداری شروع و تا بلوغ ادامه دارد.(نجفی ابرند آبادی، هاشم بیگی، (1377 در اصطلاح حقوقی طفل یا صغیر به کسی گفته می شود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد. از دیدگاه فقهی صغیر» کسی است که به سن بلوغ نرسیده باشد.)«جعفری لنگرودی، (1372

کودک از نظر حقوقی بر دو نوع است:

-1 کودک غیر ممیز و آنمعمولاً تا سن هفت سالگی است؛ زیرا تا این سن کودک ناممیز است و تشخیص صلاح و فساد و خیر و شر را نمی دهد و خوب و بد را از هم باز نمی شناسد.

-2 کودک ممیز و آن کسی است که به طور اجمال از داد وستدها و خرید و فروش ها و معاملات سردر بیاورد؛ به نحوی که بتواند درک کند. فروختن مستلزم آن است که کالا از ملک فروشنده بیرون رفته و به ملک خریدار منتقل شود. وقتی کودک به سن هفت سالگی رسید در آستانه تشخیص و تمیز پاگذارده و هر چه بزرگتر می شود رشد و درک او از حقایق و وقایع اطرافش بیشتر می گردد.

از دیدگاه جرم شناسی طفل یا نوجوان بزهکار فردی است که شخصیت وی در حال شکل گیری بوده و در جریان اجتماعی شدن است. در حالی که شخصیت بزرگسالقبلاً شکل گرفته و چندان در خور تحول نیست. در کتب جرم شناسی بزهکار به مجرمانی اطلاق گردیده که کمتر از سن معینی هستند (بین 16 - 7سال) و مرتکب عملی گردیده اند که اگر فرد بزرگسالی نیز مرتکب همان عمل شده باشد مجرم شناخته می شود. همچنین مجرم جوان فردی است بین سنین 15 - 13 سال که مرتکب اعمال جدی خشونت بار شده و مانند یک بزرگسال تحت تعقیب قرار می گیرد. به عبارت دیگر کودک بزهکار فردی است که مجموعه قوانین کیفری را نقض کرده باشد. این قوانین ممکن است در مجموعه مقرراتی که برای بزرگسالان تدوین شده یادر مجموعه ای که برای صغار بزهکار تدوین شده است قرار گیرد.(کاشفی اسماعیل زاده، (1379

اصولا بزهکاری عبارت است از جرائم کم اهمیت و چون اطفال معمولا مرتکب این نوع جرائم می شوند، در مورد اطفال استفاده از واژه بزهکاری بهتر از استفاده از واژه مجرمیت است .در برخی موارد نوجوانان بی آنکه هدف و نقشه مشخصی را دنبال کنند مرتکب بزه می شوند و گاه شرارت به منظور انتقام یا لذت بردن یا نشان دادن فکر طغیان آمیز صورت می گیرد.(محمدی اصل، (1385 در گذشته جوانان بیشتر به رفتارهایی دست می زدند که با روح جوانی سازگار بود مثل شوخی های عملی یا دزدیهای کوچک و کم اهمیت . یعنی رفتارهایی که به گفته ماریز ویلانت نوعی » بازی« محسوب می شود که در واقع نشانه ای از کشف و ابتکاری است که نوجوانان در میان گروه همسالان خود دارند و رفتارهای بزهکارانه ساده تنها برای اثبات توانایی و قدرت آنان است.(ایبراهمسن، (1371

انواع رویکرد بزه:

رویکرد حقوقی

اگر بپذیریم که بزه، تخطی از نظام هنجاری جاری در جامعه است که از طریق قانون جزا میتواند قابل پیگرد باشد، میتوان بزه را هر عملی تعریف کرد که توسط قانون موجب اِعمال کیفر از طرف مقام قضایی است. پیروان این رویکرد هر عملی را که بر خلاف اخلاق و عدالت اجتماعی باشد جرم می نامند و هدف از تدوین قوانین کیفری را جلوگیری از رفتار

هایی می دانند که به نحوی به جامعه و افراد آن آسیب می رساند و نظم اجتماعی را مختل می کند.

رویکرد جامعه شناختی

رویکرد جامعه شناختی بزه عمدتاً بر نظریات دورکیم استوار است. اگر چه این نظریات عمدتاً پیچیده هستند اما تأثیر آن ها در جرم شناسی، غیر قابل انکار است. بر اساس این نظریه همانطور که قبلاً نیز توضیح داده شد "جرم پدیده طبیعی است و از فرهنگ، تمدن و فضاهای هر اجتماعی ناشی میشود". سیر تکاملی فرهنگ ها باعث میشود مفهوم بزه، نوع و کیفیت آن نیز دگرگون شود و تجدّد گرایی نیز در این میان نقش مهمی پیدا کند به همین علت این رویکرد در تعریف بزه به هنجار های اجتماعی توجه میکند و عملی را جرم میداند که بر خلاف هنجار های جامعه باشد و احساسات و

وجدان گروهی یا جمعی را متأثر کند.


رویکرد جرم شناسی

از دیدگاه جرم شناسی، ناسازگاری افراد و عمل ضد اجتماعی، جرم نامیده میشود. جرم شناسان نه تنها هر عملی را که طبق قانون برای آن مجازات قائل شده اند جرم مینامند، بلکه معتقدند که اعمالی که در قوانین کیفری برای آنها مجازاتی پیش بینی نشده ولی برای جامعه مضر است، نوعی جرم میباشد و نیاز به بررسی دارد. دیدگاه کلی این رویکرد در تعریف بزه به فعل یا ترک فعل که برای جامعه خطرناک باشد اعتقاد دارد، مانند اعتیاد به عنوان فعل و یا عدم رعایت

مقررات رانندگی به عنوان ترک فعل.

ویژگی های بزهکاری کودکان

اتفاقی بودن بزهکاری کودکان

نجفی توانا درخصوص اتفاقی بودن بزهکاری کودکان معتقداست »:معمولا کودکان به صورت اتفاقی مرتکب بزه می شوند. به عبارتی ارتکاب جرم به علت عدم آگاهی وعدم توجه به نتایج حاصله ازاعمال، به تبعیت ازاحساسات وعوا طف و بدون سبق تصمیم وپیش بینی قبلی صورت می گیرد.این جرایم تحت تأثیرفشارهای اجتماعی ،اقتصادی وشرایط نامساعد روحی واحساسی اتفاق می افتند .بدیهی است منظور از تصادفی واتفاقی بودن جرایم کودکان ،عدم برنامه ریزی ویاعدم آگاهی وآمادگی قبلی نبوده ،بلکه در مقام مقایسه آن با بزهکاری حرفه ای است ،که شخص باتکراربزه وزمینه سازی قبلی خود رابرای ارتکاب جرم آماده نموده ومرتکب جرم می شود.البته بزهکاری اتفاقی را می توان به 2گروه تقسیم کرد:جرایمی که بدون هیچ گونه زمینه سازی قبلی واقع می شوندوممکن است متأثراز حالات شدید روحی ،عاطفی واحساسی باشند یاجرایمی که تحت تأثیرعوامل بیرونی ،اجتماعی ، فیزیکی وروانی اتفاق می افتند .بزهکاران اتفاقی ازنظرجرم شناسی فاقدعلایم ونشانه های حالت خطرناک بوده ومعمولا بعدازمدتی باازبین رفتن شرایط ،فرد به زندگی عادی خودبرگشته وهنجارهایی منطبق با موازین اجتماعی خواهد داشت.البته در میان بزرگسالان بزهکار نیز درصد قابل توجهی به صورت اتفاقی مرتکب بزه می شوند.ولی چون قوه درک وشعور افراد بزرگسال درحدی است که می توانند نتایج اعمال خود را پیش بینی کنند ،درجه خطرناکی آنان بیش ترازکودکان است؛زیرامقاومت بزرگسالان درمقابل حوادث قابل مقایسه باکودکان نیست . طبق مطالعات موجود ،حدود 80 درصد از کودکان بزهکار فاقد سابقه کیفری قبلی بوده وبه طور اتفاقی وتصادفی مرتکب جرم می شوند این امر می تواند به دلیل کنجکاوی ،شیطنت وبازی گوشی ،نیازهای روزمره

،دوستان وگروه همسالان فاقدصلاحیت ،لجاجت،وسوسه آنی، تهدید والدین یاهر علت وانگیزه دیگری صورت پذیرد.

ساده بودن بزهکاری کودکان

بزهکاری کودکان درمقام مقایسه با بزرگسالان ازسادگی کمتری برخوردار است.این ویژگی را به خوبی درجرایم ارتکابی کودکان میتوان مشاهده کرد. این قاعده برحسب سن کودکان ونوع محیط زندگی متفاوت بوده وشدت وضعف آن فرق می کند.هرچه سن کودکان کمتر باشد ،سادگی وبسیط بودن بزه مشخص تر است وهرچه کودک بزرگ تر شود،به دلیل


افزایش تجربه، فراگیری وقدرت تعقل وتوجه خاص به محیط پیرامون ، جرایم روبه پیچیدگی رفته ومتحول می شوند. بدیهی است این امر با توجه به حالات وسوابق کودکان نسبی بوده ودر هرمورد متفاوت است .به طور مثال کودکانی که فاقد سابقه ی بزهکاری هستند،درشرایط مساوی سنی در مقایسه با کودکانی که قبلا مرتکب جرم شده اند،جرایم ساده تری مرتکب می شوند. جرایم کودکان معمولا مختص اعمالی است که نیازچندانی به تجربه، برنامه ریزی وپیش بینی های زیاد ندارند. سرقتهای ساده ،مانند سرقت از فروشگاه های بزرگ ،زدوخورد های کودکانه وتخریب اموال ودر سنین بالاتر سرقت وسایل نقلیه وسرقت ازمنازل ،مهم ترین بزه های کودکان می باشند.در این بین کمتر می توان شاهدجرایم

سرقت های پیچیده ،قتل باتصمیم قبلی وکلاهبرداری در نزد آنان بود.

گروهی بودن بزهکاری کودکان

کودکان معمولا تمایل دارند درتمام اموربه صورت دسته جمعی اقدام نمایند.این موضوع صرفا مربوط به بازی یاتفریح کودکان نیست ،بلکه کودک حضوردرجمع وبرخورداری از حمایت دیگران را برای خود امری ضروری می داند. مطالعات نشان می دهد که در بیشتر کشور های جهان ،به ویژه در جوامع صنعتی به دلیل کمبود روابط عاطفی با والدین ونیاز شدیدکودکان به ارتباط ،محبت و...تمایل به تشکیل گروه ،انجام بازی هاو برنامه ها در جمع دوستان بسیار چشمگیر است. ارتکاب جرم واعمال خلاف نیزازاین قاعده مستثنی نبوده وامروزه این پدیده زنگ های خطررادر دنیابه صدادر آورده است.درکشور های صنعتی که پدیده شهر نشینی، باعث دور شدن افراد ازیکدیگر ومحروم شدن کودکان ازمحبت وکنترل وسرپرستی جدی ومؤثروالدین شده است؛اساسا مادی گرایی اساس روابط خانوادگی وعاطفی را متزلزل کرده وتمایل وکشش کودکان به یکدیگر جهت تشکیل گروه یامجموعه ای از همگنان همدرد بسیار شدید ومحسوس است.طبیعی است در این شرایط کلیه اعمال کودکان ازبازی و تفریح گرفته تا اعمال مجرمانه در جمع انجام شود. آنچه مسلم است تشکیل گروه در میان کودکان ونوجوانان الزاما باهدفمندی ارتکاب جرم صورت نمی گیرد.ولی وقوع حوادثی ازجمله درگیری های فیزیکی باگروه های دیگر ،برخورد با پلیس ،مصرف مواد مخدر وسرقت های کوچک ممکن است موجب استحاله تدریجی در گروه وسازمان یافتگی آن شود. درچنین حالتی ،گروه سعی در تأمین نیاز های خود می کند. درواقع تعدادی از کودکان که به علت وجود احساس مشترک ،طردشدن ازخانواده ،تأمین نیازهای عاطفی ،حمایت ازیکدیگرو یاتفریح و... دور هم جمع می شوندتحت تأثیرشرایط ویا حوادث تبدیل به یک گروه منسجم وتبهکار می گردند. ازجنبه کمیت، گروه گاهی محدود به 2 یا3نفر بوده،وبه تدریج تعداد آنها افزوده می شود. گروه های 10،5 یا 15نفری وحتی بیشتر نیز تشکیل می شوند. در برخی کشور های اروپایی وآمریکایی که کودکان با سازماندهی به بزهکاری و ولگردی

روی می آورند،گاهی تعداد اعضا بالغ بر 50 وحتی 100نفرنیز می گردد.( نیازخانی وملک زاده،(50-52:1389

تقسیم بندی کودکان بزهکار: کودکان بزهکارعمدتا در 3 گروه زیر قرار می گیرند

کودکان معارض قانون

کودکان در شرایط دشوار

کودکان قربانی یا شاهد جرم

قدر مسلم آن که این کودکان ،نیازمند توجه خاص و ارائه حمایت و کمک های ویژه ای هستند،که ممکن است تا حدودی با اقدام های اتخاذ شده درمورد گروه های دیگر متفاوت باشد. از میان سه دسته متفاوت از کودکان ،تنها کودکان دسته نخست باید با دادگاه کیفری مواجه شوند؛زیرا این دسته شامل کودکانی می شود که قوانین کیفری را
نقض کرده اند و لازم است به دلیل نقض قانون تصمیم های خاصی از طرف دادگاه اتخاذ گردد.

اماکودکان دو دسته دیگر به هیچ وجه نباید درگیر دادگاه شوند. کودکانی که درشرایط دشوار به سر می برند،احتمال دارد مرتکب جرم شوند.اما این نکته به آن معنی نیست که بزهکار هستند.همچنین کودکان قربانی جرم یا شاهد جرم ،باید مورد توجه خاص قرار گیرند.اما حضور آنان در دادگاه و ارائه شهادت یا شکایت کیفری ،نباید به گونه ای باشد که ارتباط آنان با دادگاه تأثیر نا مطلوبی روی آنها بگذارد. کودکان واقع در شرایط دشوار ، کودکانی هستند که در زندگی شخصی ،خانواده یا مدرسه مشکل دارند. به عنوان مثال پدر خانواده فوت کرده است وبدون سرپرست هستند؛یا مادر آنها وظایف

خود را به خوبی انجام نمی دهد.

سومین گروه از کودکان که باید مورد توجه قرار گیرند ،کودکان قربانی یا شاهد جرم هستند. این کودکان ، نه نیازمند اقدام های پیشگیرانه هستند و نه مرتکب تخلفی شده اند تا تنبیه شوند.بلکه یگانه چیزی که به آن احتیاج دارند، ارائه حمایت ها ی خاص و لازم از آنهاست.مثلا هر گاه دختری توسط یکی از بستگان خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار گیرد ،طبیعی است این دختر قربانی جرم محسوب می شود،در حالی که خود مرتکب هیچ جرمی نشده است . اما اگر این دختر قربانی برای ادای شهادت در دادگاه حاضر شود ،باید نهایت حمایت از وی را به عمل آوریم. به ویژه آنکه در برخی

موارد شهادت این گونه قربانیان تنها راه اثبات جرم است.

اما در خصوص کودکان قربانی جرم آنچه که گاه باعث پیچیده شدن موضوع می شود ،این است که کودکان در عین حال که قربانی جرم محسوب می شوند،بزهکار نیز می باشند. در این خصوص خانم قاضی رناته وینتر مثالی را مطرح کرده اند:»من در حال رسیدگی به پرونده ای هستم که مربوط به یک پسر 15 ساله است که توسط پدر خود وادار به خرید و فروش مواد مخدر گردیده است . بدیهی است که او به دلیل خرید و فروش مواد مخدر بزهکار است. از طرف دیگر این کار را بر اثر اجبار های پدرش انجام داده است .حال من به عنوان یک قاضی باید چکار کنم ؟آیا او را تنبیه کنم ،یا به عکس مورد حمایت قرار دهم؟در این مورد باید عرض کنم که اگر قرار باشد ،راه حلی را پیدا و اعمال کنم بدون دخالت پلیس

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید