بخشی از مقاله
بررسي صفات شهر مطلوب اسلامي از منظر حکيم ابونصر فارابي
چکيده
حکيم ابونصر فارابي ، فيلسوف برجستۀ مسلمان که به حق پدر فلسفۀ اسلامي ناميده مي شود در دو اثر بسيار مهم و ارزشمند خويش ؛ «سياست المدنيه » و «آراء اهل مدينۀ فاضله » به ويژگي هايي در شهرها و ساکنين شهرها اشاره کرده است که از خلال آنها و تحقيق و تفحص در متن موضوعات آن ، مي توان به صفات شهر مطلوب اسلامي از منظر اين حکيم برجستۀ مسلمان دست يافت . در اين پژوهش که در آن از روش هاي اسنادي (کتابخانه اي ) و تحليل محتواي متن بهره برده شده ، سعي شده است تا با رويکردي ويژه و مشخص و به زباني گويا به ويژگي هاي شهر مطلوب اسلامي از ديدگاه فارابي اشاره گردد. توجه به فلسفۀ اسلامي و نگاه فلاسفۀ اسلامي در باب صفات شهر مطلوب مي تواند هرچه بيشتر در شکل گيري الگوي شهر اصيل اسلامي – ايراني ما را ياري رساند. يافته هاي تحقيق نشان مي دهند که از منظر فارابي کالبد شهر و شکل و شمايل ساخت و سازها تأثيري بر اصل مدنيت شهر ندارند؛ وي آن را مقوله اي «بالعرض » مي داند که نقش چنداني در تحولات و فرايندهاي مدني ايفا نمي کند، اما از سويي ديگر فارابي جغرافياي محيطي را در جهت گيري هاي مدني امري مهم برمي شمرد که تأثير به سزايي بر خلق و خوي شهرنشينان و در نتيجه ويژگيهاي شهر مي گذارد. رسيدن به کمال نهايي انسان از جمله نتايجي است که در شهر مطلوب فارابي تبلور مي يابد؛ شهري که به مثابه بدني سالم و همگام با نظام تکويني عالم هستي ، تجلي انتظام حقيقي ، وحدت و نظام سلسله مراتب است ، فضايي که همه ي اعضا براي پايدار ماندن آن با يکديگر همکاري مي کنند بنابراين يا مردم همه در سعادت اند يا همه در رنج و مشکل ، سرنوشت يک فرد به خود ختم نمي شود بلکه کل جامعه در سعادت و يا شقاوت شهر نقش مهم و مؤثر دارند. صفات اين شهر مطلوب در متن مقاله به تفصيل آمده است .
واژه هاي کليدي: "شهر اسلامي "، "شهر مطلوب "، "علم "، "ابونصر فارابي"، "سعادت "، "کمال "
مقدمه
ابونصر محمدبن طرخان بن اوزلغ از مردم شهر فاراب است ، اين فيلسوف قرن سوم هجري را به حق پدر فلسفه ي اسلامي مي خوانند. جامع العلوم بودني که در اکثر انديشمندان اسلامي مشاهده مي شود در فارابي نيز تحقق يافته است . وي گره گشاي مشکلات فلسفي و علوم عقلي يوناني بوده و علاوه بر آن که شارح ارسطوست آراء اجتماعي وي متأثر از افلاطون است و در بخش الهيات و اخلاقيات رويکرد اسلامي داشته و بسيار خلاق و مبتکر است .
فارابي آثار فراواني دارد که در دو اثر بسيار مهم (سياست المدنيه و آراء اهل مدينه فاضله ) به طور خاص از مدينه اي فاضله و شهري مطلوب ياد کرده و خصوصيات اهل آن شهرها را نيز ذکر کرده است . در اين آثار انديشه ها و ويژگي هاي مدينه ي فاضله و ساکنانش و يا مدينه هايي که در تضاد با آن هستند به ميان آمده است . فارابي ايده آل جامعه و انسان را سعادت معرفي مي کند و ضرورت اجتماعي شدن انسان را رسيدن به سعادت مي داند، سعادت بدون تعاون و همکاري به دست نمي آيد، وي رسيدن به کمال انساني را در زندگي اجتماعي ممکن مي داند.
از منظر فارابي زندگي مدني عبارت است از حرکت ، تلاش و سير به سوي هدف که هدف نيز همانا کمال و سعادت فردي و در درجه بعد سعادت افراد ديگر خواهد بود و فارابي تلاش مي کند تا در آثار خويش سعادت مدني را مشخص و راهبردهاي تأمين آن را نيز تا حدي مشخص کند.
فارابي از شهري مطلوب در آثارش (سياست المدنيه ، آراء اهل مدينه ي فاضله ) نام مي برد که حائز خصوصياتي ويژه است ، اين خصوصيات بيش از همه در مورد ويژگيهاي مردم و نحوة تفکر و نگاه آنها به زندگي و باورهاي مذهبي و خلقي آنها است .
از آن جايي که زيربناي نظري شهر اصيل اسلامي و صفات شهر مطلوب را ميبايست در تعاليم اسلامي و انديشه هاي حکما، فلاسفه و متفکرين مسلمان جستجو کرد، پرداختن به نظريات اين انديشمند مسلمان که از جمله مطرح ترين فلاسفۀ جهان اسلام و کشور عزيزمان است غير قابل اجتناب و از نخستين گامها ميباشد که متأسفانه در حوزة شهر تا کنون صفات شهر مطلوب از منظر اين حکيم مسلمان استخراج نشده است . در اين مقاله به برخي از مهم ترين ويژگيها و خصوصيات شهر مطلوب از ديدگاه فارابي اشاره ميگردد.
روش تحقيق
روش تحقيق در اين مقاله از نوع بنيادي تبييني ، توصيفي بوده و از روش هاي اسنادي و تحليل محتوايي بهره برده شده است . در اين پژوهش دو اثر از برترين آثار انديشمند برجستۀ مسلمان ؛ ابونصر فارابي؛ مورد مطالعه قرار گرفته است . سياست المدنيه و آراء اهل مدينۀ فاضله دو اثري است که اين حکيم مسلمان در آن به ويژگيها شهرسازي و خصوصيات شهرهاي مختلف اشاره کرده است که براي استخراج صفات مطلوب شهر در اين مقاله از آنها بهره برده شده است .
نگاهي بر مفهوم شهر و شهرنشيني از ديدگاه فارابي
از ديدگاه فارابي ذات هر يک از مردم بر اين سرشته شده است که در پايدار ماندنش و رسيدنش به کمال نيازمند چيزهاي بسياري است که خود او نمي تواند به تنهايي به همه ي آن بپردازد و ناچار نيازمند گروهي است که هر کدام از ايشان به بخشي از نيازمندي هايش بپردازند تا از آن همکاري ها کمال پديد آيد. [١] «هر يک از آدميان بر سرشت و طبيعتي آفريده شده اند که هم در قوام وجودي خود و هم در نيل و وصول به برترين کمالات ممکن خود محتاج به اموري بسيارند که هر يک به تنهايي نتوانند متکفل انجام همه ي آن امور باشند و در انجام آن احتياج به گروهي بود که هر يک از آنها متکفل انجام امري از مايحتاج آن بود.» [٢] نشانه هاي زندگي اجتماعي از نظر فارابي عبارت اند از:
١- افراد و گروه هاي بسيار
٢- مکان واحد
٣- پيوستگي و ارتباط با يکديگر
٤- هدف داري . [٣]
فارابي رسيدن به کمال نهايي انسان را در راستاي همکاري و تشکيل اجتماعات مي داند تا افراد به يکديگر ياري نمايند. وي به عوامل مختلفي از جمله ذات و سرشت طبيعيِ مدني انسان ، نياز به تعاون جهت رسيدن به کمال و نياز به تعاون جهت برآورده شدن نيازهاي طبيعي به عنوان مواردي که باعث شکل گيري اجتماعات
نخستين ميگردد اشاره ميکند. (نمودار١)
نمودار ١: دلايل شکل گيري اجتماعات از منظر فارابي (مأخذ: نگارنده )
در اين حالت «هر يک براي هر يک در انجام بعضي از مايحتاج و آنچه در قوام وجودي اش محتاج به آن بود قيام نمايد تا بدين وسيله همه ، آنچه جمله ي آن جماعت براي آن قيام کرده و کاري انجام داده اند گرد آيد تا براي هر يک از افراد همه ي مايحتاج او که هم در قوام وجودي و حيات طبيعي بدان محتاج بود و هم در وصول به کمال ،فراهم شود. از همين جهت است که افراد انساني در هر منطقه فزون شده اند و در قسمت معموره زمين انسان هاي بسياري تحصل و استقراريافته اند و در نتيجه جمعيت هاي انساني تشکيل گرديده است .» [١]
اجتماعات کامل و غيرکامل
فارابي اصطلاح اجتماع کامل را به سه قسمت (عظمي ، وسطي و صغري ) تقسيم مي کند، که اين اجتماعات در قسمت معمورة زمين و يا جزئي از آن و يا بخشي از محل سکونت يک امت مي داند و اجتماعات غير کامل را به اهل ده ، محله ، کوي و منزل اطلاق مي کند. (جدول ١)
جدول ١: انواع اجتماعات از لحاظ جمعيتي از ديدگاه فارابي (مأخذ: نگارنده )
شهر مطلوب : شهر سعادت و کمال
فارابي «ايده آل جامعه و انسان را سعادت معرفي مي کند و ضرورت اجتماعي شدن انسان را رسيدن به سعادت مي داند، سعادت بدون تعاون و همکاري به دست نمي آيد و رسيدن به کمال انساني را در زندگي اجتماعي ممکن مي داند.» [٣]
«سعادت انسان در نيل به کمال آخر خود بود و آن عبارت است از صيرورت و انتقال و تحول نفس بود در کمال وجودي خود و سعادت عبارت است از چيزي که خود لذاته خير و مطلوب بود.
سعادت عبارت است از: حرکت و انتقال نفس از مرحله ي پست به مراحل متعالي و يافتن کمالات وجودي تا جايي که به مرتبه ي مفارق دست يابد و در آن حال پايدار بماند.» [٢]
فارابي عنوان مي کند که يک انسان به هيچ وجه نمي تواند به کمال مطلوب و هدف غايي زندگي دست يابد مگر در سايه ي اجتماعات . «هيچ فردي از افراد انسان وصول به کمالي که فطرت طبيعي او براي او نهاده است ممکن نبود مگر به واسطه ي اجتماع ، اجتماعات و تجمع گروه هاي بسيار که ياري دهند به يکديگر باشند.»
[٢] وي رسيدن به کمال انساني در سايه ي اجتماعات مي داند. «آن مدينه که مقصود حقيقي از اجتماع در آن تعاون بر اموري بود که موجب حصول و وصول به سعادت آدمي است ، مدينه ي فاضله بود» [2]
فارابي در کتاب تحصيل السعادت نقل مي کند که چهار چيز است که هر تمدني بدان دست يابد هم به سعادت اين دنيا وهم به
سعادت اخروي مي رسد:
١- فضايل نظري : علومي که غرض نهايي شناخت موجودات است و آنهايي است که با تأمل ، جستجو، استنباط ، تعليم و تعلّم به دست مي آيد. ٢- فضايل فکري : فضيلت فکري نيرويي است که آن چه با توجه به غايتي خاص و خوب ، نافع ترين امور است را استنباط مي نمايد. فضايل فکري مصاديق فراواني دارد و به عدد صنايع مختلف و عدد اقسام و روش هاي مختلف ، قسم و نوع مي يابد.٣- فضايل خلقي و
٤- صناعات عملي . [٤]
در مدينه ي فاضله ي فارابي نيز تمام ساکنين در جهت رسيدن به کمال و سعادت حرکت مي کنند و در سير صعودي نفس تمام فضايل را کسب مي کنند. سعادت غايتي است که هر انساني بدان مشتاق است ، سعادت نوعي از کمال است و کمال خيري است که مقصود انسان است ، اما ازآنجاکه خيرها زيادند و سعادت سودمندترين خيراتي است که بايد انتخاب شود، لذا بايد اين بزرگ ترين خير مشخص گردد. سعادت مطلوب ترين خيرات و بزرگ ترين و کامل ترين آنهاست وبذات ها مطلوب است و سعادت نهايتِ کمال انساني است .
[٥] و در رساله ي «الدعاوي القلبيه » متذکر شده که «کمال نهايي انسان جز با علم و عمل تؤمان حاصل نمي آيد و درجه ي عالي سعادت برين جز براي صاحبان حکمت حقيقي ميسر نخواهد بود.» [٦]
سعادت مورد نظر فارابي هم سعادت اين جهاني است و بالأخص سعادت آن جهاني .
شهر خير و فضيلت
مدينه ي مطلوب ، مدينه اي است که وسيله ي نيل و وصول به سعادت و خير باشد و در حقيقت شأن خير آن است که به اراده و اختيار آدمي حاصل آيد. آنچه از ديد فارابي از اعمال انساني مؤثر بر سرنوشت شهر است ، انجام افعال خير است به شرط آنکه فاعل از روي آگاهي و ادراک به انجام آن مبادرت ورزد.
فارابي چهار نوع فضيلت براي اهل مدينه ي فاضله قائل است :
١- فضـــائل نظــري
٢- فضـــائل فکــري
٣- فضـــائل اخـلاقي
٤- فضـــائل عمــلي
فضائل فکري و نظري : از راه تعليم حاصل مي شوند فضائل اخلاقي و عملي : ممکن است از طريق اقناع و تأديب
حاصل گردد. (نمودار ٢)
نمودار ٢: سير فضائل در اهالي مدينه ي فاضله از منظر فارابي (مأخذ: نگارنده )
شهر مطلوب : شهر انسان و انسانهاي کامل
«انسانيت نوع انساني عامل همبستگي آنهاست و قهرًا بايستي به خاطر عامل «انسانيت » افراد نوع انساني با يکديگر مسالمت نمايند.»
[٢] و به راستي نيز اين چنين است ، حضور انسانيت و سيطره ي آن در کل جامعه مهم ترين عامل زندگي امن و در آرامش است .
فارابي آن قدر به اهميت علم و عمل به آن توسط انسان ها تأکيد دارد که در مقابل چنين انسان هايي، از افرادي نام مي برد که در شهر همچون انگل ها و يا گياهان خشک موجود در ميان مزارع هستند که حضورشان نه تنها سودي براي مزرعه ندارد بلکه موجبات ضرر هم هست . او اين افراد را انسان نما مي خواند و با جانوران برابر مي داند.
برخي را جانوران اهلي و برخي را از نوع درندگان مي داند. «برخي از آنان که با مردم و شهروندان دل بستگي دارند و رام و اهلي اند در شهرها، شهروندان براي انجام کارها از آنها بهره برداري مي کنند و آنان که سود ندارند و ضرر مي رسانند شهروندان با آنها همان کاري را مي کنند که با جانوران زيان بخش انجام خواهند داد.» [٧]
از نگاه فارابي کليت پديده اجتماع و شهر و شرايط کمال و يا نزول آن بيش از هر چيز و با تأکيد بسيار زيادي به انسان و سرشت و انديشه و اراده ي او بازمي گردد. «پيدايش مدينه فاضله در هر جهان بيني منوط به حضور متعالي ترين انسانِ مورد نظر آن جهان بيني در شهر است ، به اين ترتيب ، شهر آرماني اسلام منوط و مشروط به حضور انسان کامل در آن است و تا چنين نشود، شهر نمي تواند به عنوان مرتبه اي از پيدايش شهر آرماني مطرح باشد و به سوي آن حرکت کند.» [٨] از آنجايي که انسان داراي اراده و اختيار است ، اين اراده و اختيار هم مي تواند به سمت خير و نيکي سوق يابد و هم به سمت و سوي بدي ها و شرارت ها کشيده شود.
بنابراين اصلِ وجود انسان است که در نهايت موجب سرانجام و سرنوشت شهر خواهد شد و موجب خير و شرارت شهر خواهد بود.
«دسته اي معتقدند که در جهان وجود سعادت و کمالي است که انسان پس از مرگ بدان دست مي يابد و در اين دنيا فضايل پسنديده اي وجود دارد که انسان بايد آن را انجام دهد تا به آن سعادت نائل آيد. عده اي اعتقاددارند که کمال و فضيلت نفس به اين است که از کالبد رهايي يابد و اصولاً نفس نه در وجود سعادت خود نياز به کالبد دارد و نه در نيل به سعادت خود و نه چيزهاي ديگر که خارج از بدن است ، مانند اموال ، دوستان ، همسايگان و مردم مدينه و آنچه نياز به اجتماعات مدني و ساير چيزهاي خارج از خود دارد کالبد انسان بود و ازاين جهت معتقدند که بايد اين وجود بدني رها گردد، دسته اي معتقدند که بدن امري طبيعي براي انسان است ولکن عوارضي که بر نفس ايجاد مي شود طبيعي نيست و براي رسيدن به سعادت بايد آن عوارض را ابطال و نابود کرد.» [٢]
اهميت انسان
تعاليم دين اسلام کرامت خاصي براي انسان قائل است تا جايي که وي را جانشين خداوند بر روي زمين مي داند و او را مظهر اسماء و صفات الهي مي داند، انسان به عنوان اشرف مخلوقات مي تواند به جايگاهي برسد که حتي والاترين فرشتگان را نيز بدان جا راهي نباشد. اما همين انسان که مي تواند چنين جايگاه والايي داشته باشد قابليت تبديل شدن به پست ترين حيوانات و حتي