بخشی از مقاله
جمعیت خانواده
مقدمه:
جستجوي حد متناسب جمعيت براي هر جامعهاي با توجه به شرايط اقتصادي- اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن، پژوهشگران و متخصصان مسايل جمعيتي را ياري ميكند تا به سوي شناخت واقعيتهاي جامعه خود گام بردارند. امّا اين حركت به دنبال خود سياستها و خطمشيهاي معيني را ميطلبد تا به يافتهها و نظرات اصولي و علمي، جامعه عمل بپوشاند، زيرا شناخت مسئله و مشكل اجتماعي يا جمعيتي هر چند كه بسيار مهم تلقي ميوشد. اما مهمتر از آن نحوة عمل مردم و نهادهاي تنظيم كننده رفتار اجتماعي است كه در مورد اخير، به ويژه دولتها نقش حساستري برعهده دارند.
تعريف سياستهاي جمعيتي:
سياست جمعيتي مجموعهاي از اصول و تدابير و تصميمات مدون ميباشد كه در ارتباط با حل مسائل جمعيت توسط دولت براي هماهنگ و ايجاد تعادل بين عوامل جمعيتي از يك سو و عوامل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي از سوي ديگر در جهت رسيدن به اهداف خاص رفاه عمومي جامعه اتخاذ ميگردد.
مسائل جمعيتي ان دسته اموري هستند كه از حالت تعادل و هماهنگي با ساير امور در مجموعه خود خارج شده و به صورت ناهمساز و پيچيده درآمده، به وطريكه جمعيت كه يك واقيعيت طبيعي است، به صورت يك معضل و مشكل بروز پيدا ميكند بنابراين، مسائل جمعيتي امور ناهمساز وپيچيدهاي هستند كه به كمك تدابير وسياست هاي جمعيتي در مجموعه كلي بايد هماهنگ و همساز گردند تا به صورت مشكلات اقتصادي واجتماعي بروز پيدا نكند. براي جلوگيري از يك چنين مشكلاتي نياز به برنامهريزي وس ياستگذاري جمعيتي است.
از يك ديدگاه سياستهاي جمعيتي را به دو دسته تقسيم ميكنند : سياستهاي جمعيت خرد و سياستهاي جمعيت كلان.
سياستهاي جمعيتي خرد
منظور از سياستهاي جمعيتي خرد «مجموعة اصول و تدابير و تصميمات مدون جمعيتي است كه از سوي دولت در كشوري اتخاذ ميشود و حدود فعاليتهاي او را در رابطه با مسايل جمعيتي و يا اموري كه نتايج جمعيتي دارند تعيين ميكند.» (تقوي، 1377،45). سياستهاي خرد يا همان سياستهايي كه توسط دولتها اتخاذ ميشود نيز بر دو گونه است:
1: سياستهاي مستقيم: سياست هاي مستقيم مجموعة اصول و تدابيري كه توسط دولتها اتخاذ ميگردند و بطور بيواسطه ومستقيم درباره حدود و فعاليتهاي جمعيتي افراد يك جامعه است مانند سياستهاي كنترل مواليد در يك كشور.
2: سياستهاي غيرمستقيم : سياستهاي غيرمستقيم مجموعة اصول و تدابيرياند كه توسط دولتها اتخاذ ميگردند هرچند كه بطور مستقيم دربارة فعاليتهاي جمعيتي نيست اما نتايج جمعيتي دارند بعنوان مثال سياستهاي دولت براي بالا بردن سطح رفاه مردم، يا بالا بردن سطح سواد و آموزش زنان و... هر چند سياستهاي برشمرده ظاهراً دربارة مسائل جمعيتي نيست اما اين سياستها باعث كاهش مواليد در يك جامعه ميشود.
نمونهاي از سياستهاي خرد كه دولتها ميتوانند اتخاذ نمايند:
1. دولتها ميتوانند از طريق شبكه ارتباطات جمعي و فرآيندآموزشي، چه رسمي (نظام مدرسه) و يا غيررسمي (آموزش بزرگسالان) مردم را به داشتن خانوادههاي كوچكتر تشويق كنند.
2. دولتها ميتوانند به منظور ترويج الگوهاي رفتاري جمعيتي مطلوب و نيز به منظور تامين خدمات بهداشتي و جلوگيري از باروري برنامههاي تنظيم خانواده را به مرحله اجرا درآوردند. در حال حاضر چنين برنامههايي، چه به طور رسمي با حمايت دولت و چه به طور غيررسمي توسط خود مردم، در 60 كشور جهان سوم، كه تقريباً 87 درصد جمعيت كشورهاي كمتر توسعه يافته را در برميگيرد اجرا ميشود. امروزه فقط تعدادي معدودي از كشورهاي بزرگ مانند برزيل، برمه، اتيوپي و پرو فاقد برنامههاي تنظيم خانواده هستند.
3. دولتها ميتوانند در زمينه داشتن بچه آگاهانه مشوق و محدوديت اقتصادي ايجاد كنند؛ براي مثال، از طريق قطع يا كاهش مرخصي زايمان، كاهش، قطع و يا تحمل مجازاتهاي مالي براي داشتن بچه بيش از تعدادي معين، برقراري بيمه تامين اجتماعي سالمندان و قوانين حداقل سن كار كودكان، افزايش شهريه مدارس و قطع كمكهاي زياد دولتي براي آموزش متوسطه و عالي و بالاخره كمك كردن به خانوادههاي كوچكتر از طريق پرداختهاي مستقيم مالي. سنگاپور، هند، كره، تايوان و چين در حال حاضر مشغول تجربه اين امر اجتماعياند كه از طريق اعمال سياستهاي تشويقي و تحديدهاي پرجمعيت مساكن كمياب عمومي را واگذار ميكند.
علاوه بر اين، كمك هزينه زايمان را تا حداكثر دو بچه محدود كرده، حق الزحمه زايمان را برمبناي تعداد اطفال قرار داده و معافيتهاي مالياتي را از 5 بچه به 3 بچه كاهش داده است. در هند، در يك موسسه چايكاري اين سياست تجربه شده است كه به حساب پسانداز كارگران زن در خلال دوره غيربارداري سپردههاي مالي گذاشته ميشود. اين سپردهها برحسب تعداد بچه اندوخته ميشود و چنانچه زني تعداد بسيار زيادي بچه به دنيا آورد كل سپرده ضبط ميشود. هنگامي كه زن به سن 45 سالگي، يعني به سني كه ديگر باردار نميشود، برسد
اين مبالغ ذخيره شده به عنوان نوعي تامين اجتماعي به جاي بچه به زن پرداخت مي شود. در تايوان تجربهاي در يك از شهركهاي روستايي به دست آمده است. در اين شهرك، دولت محلي وجوهي را در حساب بانكي زوجهاي جوان ميگذارد تا هزينه آموزش دو بچه اول آنان را تامين كند. با وجود اين، با تولد بچه سوم قسمتي از اين پول و با تولد بچه چهارم تمام پول ضبط خواهد شد. كاملاً روشن است كه اين برنامه براي تشويق خانوادهها به داشتن بچه كمتر ولي تحصيلكردهتر طرحريزي شده است.
در سال 1980، چين سياست جديد سختي را در ارتباط با زاد و ولد و با اين هدف كه نرخ سالانه زاد و ولد خود را در طي يك دهه به 1 درصد در سال برساند شروع كرد.
در ميان ساير سياستها، يك برنامه عدم انگيزه مالي شروع شد كه بر طبق آن حقوق كارگراني كه داراي بچه سوم ميشدند، تا زماني كه بچه به سن 14 سالگي ميرسيد 10 درصد كاهش مييافت. بچه همچنين از آموزش و بهداشت رايگان محروم ميماند.
زنان اجازه نداشتند كه قبل از سن بيست و سه سالگي ازدواج كنند و حداقل سن ازدواج مردان به بيست و شش سال افزايش داده شد. انگيزههاي اضافي ديگر عبارت بود از اولويت مسكن براي زوجهايي كه بيش از دو بچه نداشتند، اولويت شغلي براي كودكان خانوادههاي كوچك، تخصص قطعات كوچك زمين به صورت با به كساني كه خانواده كوچك داشتند و بالاخره افزايش بازنشستگي براي افراد بازنشستهاي كه داراي كودكان كمتري بودند.
نتايج اوليه نشان ميدهد كه هند و تايوان به هدفهاي خود خواهند رسيد. در اواسط دهه 1970 تا مدتي هند يك برنامه وسيع عقيم سازي در دست اجرا داشت.
طبق اين برنامه به مردان پول نقد، راديوي ترانزيستوري و حتي بليط مجاني براي تماشاي مسابقات قهرماني فوتبال داده ميشد مشروط بر آنكه با عقيم شدن داوطلبان موافقت كنند. ولي، طي چندين سال اين برنامه اثر سياسي منفيي به جا گذاشت و تلاشهاي دولت را در تنظيم خانواده خنثي كرد. آگاهي از نتايج برنامههاي تشويقي جديد چين جالب خواهد بود.
4. دولتها ميتوانند با برطرف كردن عدم تعادل كنوني در فرصتهاي اقتصادي و اجتماعي بين مناطق شهري و روستايي جهت توزيع جمعيت خود را از مناطق سريعاً در حال رشد شهري، كه در نتيجه مهاجرت عظيم داخلي از روستا به شهر، حاصل آمده است تغيير دهند. در استراتژيهاي كنوني توسعه جهان سوم تاكيد فزاينده بر برنامههاي توسعه روستايي ميشود، تا به اين ترتيب موج نقل و انتقالات جمعيت از روستا به شهر محدود شود و يك توزيع جغرافيايي متعادلتر جمعيت صورت پذيرد.
5. بالاخره، دولتها ميتوانند مستقيماً از طريق قدرت مقررات و مجازاتهاي دولتي مردم را وادار به داشتن خانوادههاي كوچكتر كنند. بنا به دلايل آشكار، اكثر دولتها كوشش ميكنند كه خود را درگير چنين كاري نكنند، به ويژه چون اين كار نه تنها از نظر اخلاقي نفرتانگيز و از حيث سياسي غيرقابل قبول است، بلكه اجراي آن نيز تقريباً همواره غيرممكن است . شكست دولت خانم گاندي در انتخابات مارس 1977 هند عمدتا به دليل مخالفت مردم با برنامه عقيمسازي اجباري دولت بود. بازگشت مجدد وي به قدرت در سال 1980 با تعهد نسبت به عدم اجراي سياستهاي كنترل اجباري مواليد همراه بوده است. (تودارو،1370،324)
سياستهاي كلان جمعيتي
منظور از سياستهاي كلان هر نوع سخن، نظر، باور و انديشهاي كه به نوعي ربط به مسائل جمعيتي داشته باشد و بر حدود و فعاليتهاي جمعيتي انسانها تأثيرگذار باشد. به عنوان مثال باورهاي قومي و فرهنگي يك جامعه با انديشههاي ديني، نظريههاي اقتصادي و .. اين سياستها «والا در سطح بسيار وسيع وگسترده آغاز مي شود و كل جامعه را در برميگيرد. ثانياً حالت انتزاعي و نظري دارد. (اماني، 1377،48). اين سياستها در كتابهاي جمعيتشناسي تحت عنوان نظريههاي جمعيتي معروف هستند كه بسيار وسيع و مفصل ميباشند اما آنها را به چهار دسته كلي تقسيم مينمايند كه عبارتنداز:
1: نظريههاي طرافدار افزايش جمعيت
2: نظريههاي مخالفان افزايش جمعيت
3: نظريههاي طرافدار جمعيت ثابت
4: نظريههاي طرافدار جمعيت متناسب يا مطلوب
طرافدار افزايش جمعيت
از ديدگاه اينان امكانات طبيعت و كره زمين بسيار نامحدود است و اگر هم اين امكانات تا حدي محدوديت داشته باشد توانايي بشر در خلق امكانات جديد بسيار نامحدود است و بنابراين نبايد از ازدياد جمعيت بيم و هراس داشته باشيم.
مهمترين طرافداران افزايش جمعيت انديشمندان ديني و بعضي از عالمان علوم جديد بودند. از آنجائيكه دين نقش بسيار مهمي در تعيين رفتار انسانها دارد، خصوصاً در يك جامعه ديني مثل ايران، بنابراين اينكه دين نظرش دربارة جمعيت و خانواده چگونه باشد در تعيين رفتار جمعيتي بسيار مهم و اساسي است.
در يك نگاه كلي و سطحي «غالب اديان طرفدار افزايش جمعيت بوده، ازدياد نسل و تكثير اولاد را تشويق و جلوگيري از آنرا غالباً نهي مي كنند، اعتقاد به بيحد و حصر بودن مواهب و نعم الهي واحترام به مخلوق، مبدأ و منشاء اين نظر و تمايل بشمار ميرود.» (كتابي، 1364،19) بعنوان مثال در دين يهود، مسيحيت و زردتشت زناشوئي و داشتن فرزندان زياد بسيار تشويق شده است. از آنجائي كه دين ما اسلام است در نتيجه مختصري درباره نظر اسلام و برنامه تنظيم خانواده بحث خواهيم كرد:
اسلام و برنامه تنظيم خانواده :
دين اسلام نيز- نظير ساير اديان الهي- اصولاً با تكثير نفوس نظر موافق دارد. نشانههاي اين موافقت را ميتوان در چندين آيه از آيات قرآن مجيد و همچنين در احاديث نبوي متعدد و در متون و كتب فقهي يافت. از آن جمله در قرآن (سوره هود آيه 6) چنين مي فرمايد: «ما من دابه في الارض الا علي رزقها ... » يعني هيچ جنبندهاي نيست كه رزق او به عهده خدا نباشد ... ».
در قرآن كري سوره انعام، آيه 151 چنين آمده : لاتقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم و اياهم» يعني «فرزندان خود را به خاطر فقر نكشيد، ما روزي شما و آنها را تأمين خواهيم كرد».
همچنين در دين اسلام آيات فراواني از قرآن و احاديث نبوي، ازوداج و افزايش فرزند را توصيه كرده است در آيه يازدهم از سوره شوري: «فاطر السموات و الارض جعل لكم من انفسكم ازواجاً و من الانعام ازواجاً يذروكم فيه ... » يعني : پديده آورنده آسمانها و زمين براي شما از جنس خودتان همسراني قرار داده و براي چهارپايان نيز جفتهايي، تا بر عده شما بيفزايد ... »
در آيه 21 سوره روم آمده: «و من آياتع ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بيتكم موده و رحمه ان في ذالك لايات لقوم يتف كرون» و از نشانههاي خدا اين است كه از خودتان زناني براي شما آفريد كه به سوي آنان آرام گيريد. بين شما دوستي و مهرباني برقرار كرد كه خود نشانيست براي كسانيكه از نعمت تفكر بهرهمندند.»
ويا حديث نبوي: «انكاح سنتي فمن رفب عن سنتي فليس مني» يعني ازدواج سنت و رويه من است. كسي كه از اين سنت تبعيت نكند از پيروان من نيست. (نهجالفصاحه،600)
و يا حديث نبوي ديگر: «شراركم عزابكم و اراذل موتاكم عزابكم» يعني بدترين شما عزبانند و اراذل مردگانتان عزبانند. (نهجالفصاحه، 383) واحاديث و اقوال ديگري كه در اين زمينه از پيامبر وائمه اطهار اظهار شده كه از ذكر آن خودداري ميكنيم.
نتايج
دين اسلام بطور كلي با ازدواج و تكثير نفوس نظر موافق دارد ولي آيا اين موافقت به معناي آن است كه اسلام بطور كامل و بدون چون و چرا با هر نوع افزايش جمعيت موافقت داشته و تكثير و ازدياد اولاد را تحت هر شرايط و اوضاع احوالي به صورت نامحدود مجاز ميشمارد؟ آيا از نظر شريعت اسلام مسئله كنترل زاد و ولد و موضوع «تنظيم خانواده» به هر صورت و به قطع و يقين ممنوع و مردود شناخته شده است؟ جواب اين پرسشها قاعدتاً نميتواند مثبت باشد و ميتوان دلايل زير را ذكر نمود:
دليل1: در سراسر قرآن مجيد هيچ آيهاي وجود ندارد كه صراحتاً و بطور قطع جلوگيري از حاملگي را منع كرده باشد، بلكه برعكس آياتي مشاهده ميشوند كه اگرچه مستقيماً ارتباطي با مسئله تنظيم خانواده ندارند و در اصل براي موضوع ديگري نازل شدهاند ولي اجراي مفاد آنها قهراً به نوعي تنظيم خانواده منجر ميشود كه از آن جمله ميتوان آيه 233 از سوره بقره را ذكر نمود: «والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين لمن اراد ان يتم الرضاعه و علي المولود له بولده» (يعني مادران دو سال تمام فرزندان خود را شير دهند و اين براي كسي است كه بخواهد شيردادن را تمام كند. خوراك و پوشاك زنان شيرده به وجه پسنديده به عهده پدري است كه بچه برايش بدنيا آمده. بر هيچ كس تكليفي بيش از توانائي او نميشود. نه هيچ مادري به خاطر فرزندش زيان ببيند و نه هيچ پدري به خاطر فرزندش.) (جلد اول ترجمه وتفسير قرآن، زينالعابدين رهنما،207)
در قسمت اول آيه مذكور، شيردادن كودك توسط مادر تقريباً لازم تشخيص داده شده (چرا كه كلمه «يرضعن» از نظر دستوري زبان فعل امر (مضارع متضمن معناي امر) محسوب ميشود و بنابراين، استنباط مفهوم تكليف و دستور از آن بيمورد وناموجه نيست) و يك دورة كامل شيردادن دو سال تمام تعيين شده است. نتيجه قهري اين امر، لااقل براي مادراني كه بخواهند دوران شيردادن را بطور كامل به انجام رسانند( كه اين عمل در آيه ياد شده تلويحاً مطلوب و مستحسن شناخته شده) اين خواهد بود كه بين دو زايمان حدقل 33 ماه فاصله بيفتد. 24 ماه براي شير دادن در آيه 14 از سوره لقمان هم مجدداً تكرار شده است: «وفصاله في عامين» (يعني زمان شيرگرفتن كودك دوسال پس از تولد است) و 9 ماه براي حاملگي. در قسمتهاي بعدي آيه، جنبههاي بهداشتي، اقتصادي و اجتماعي توليد نسل به روشني بيان و مشخص شده است. (كتابي،1358، 10-9) و (ميرزايي، 1367-1366، 37)
از لحاظ بهداشتي: مادر بايستي سالم بوده، توانايي حاملگي و زايمان را داشته و وجود فرزند موجب سلب آسايش و لطمه وارد آوردن به زندگي او نگردد چرا كه در آيه با صراحت تمام گفته شده است كه «هيچ مادري نبايد به خاطر فرزندش زياد ببيند. (كتابي، 1358، 10) و(ميرزايي، 1367-1366، 37)
از لحاظ اقتصادي : پدر بايستي امكانات كافي و لازم براي تأمين زندگي كودك را دارا بوده و براي پرورش فكري و جسمي او (مطابق با شئون خانوادگي و متناسب با شرايط و مقتضيات زمان) دچار مشكل و فشار نشود، زيرا كه در آخر آيه مذكور آمده است كه «هيچ پدري هم نبايد به خاطر فرزندش زيان ببيند»
علاوه براين، قيد مذكور درآيه ذكر شده مبني بر اينكه «بر هيچ كس تكليفي بيش از توانايي او نمي شود» مويد ضمني ديگري است بر اين نظريه كه در هر حال عده فرزندان نبايد بيش از حد توانايي و امكانات پدر و يا مادر باشد. (كتابي، 1358، 10-9)و (ميرزايي، 1367-1366، 37)
دليل دوم: در چندين آيه از آيات قرآن مجيد، مال انديشي و تأمل در باب چگونگي تأمين زندگي و آينده زن و فرزند مورد تأكيد و توصيه قرار گرفته است. از آن جمله است آيه 33 از سوره نور: «وليستعفف الذين لايجدون نكاحاً حتي يغنيهم الله من فضله ... » «يعني آنان كه وسيله نكاح نيابند عفت پيشه كنند تا خدا آنها را به لطف خود بينياز گرداند ... » و همچنين آيه نهم از سورة نساء كه در آن چنين آمده است: «وليخش الذين لو تراكوا من خلفهم ذريه ضعفا خافوا عليهم» يعني بترسيد كساني كه بعد از خود فرزنداني ضعيف و ناتوان گذارند و از عاقبت آنان بيم دارند» (كتابي،1358،11)
دليل سوم: از برسي نظريات علماء و فقهاي اسلامي (چه شيعه و چه اهل تسنن) چنين برميآيد كه به نظر اكثريت آنها اعمال شيوههاي جلوگيري از حاملگي در مرحله قبل از انعقاد نطفه ممنوع نيست مشروط بر اينكه :
1- جلوگيري از حاملگي بخاطر علل معقول و مشروع (مثلا نگراني جدي در مورد عدم امكان تأمين آينده فرزندان و نظائر آن) صورت گيرد و نه به خاطر انگيزههاي نامشروع و يا نامعقول.
2- عمل جلوگيري،موجب لطمه وارد شدن به سلامت (و بالاخص نقص عضو) مادر نگرديده و به عقيم شدن دائمي او منجر نشود (شرط اخير علي الاصول در مورد مرد بايد صادق باشد)
3- رضايت زوجه قبلا جلب شود. (كتابي، 1358، 13-12)
مخالفان افزايش جمعيت
در آثار و انديشههاي متقدمان يعني از باستان تا به امروز حرفها، سخن ها و اشعاريست كه حاوي مخالفت با افزايش جمعيت است. اما مهم ترين كسي كه به عنوان مخالف با افزايش جمعيت تلقي مي شود و دربارة جمعيت و آثار و عوارض آن نظريههاي مدوني ارائه داد، اقتصاددان و كشيش انگليسي توماس رابرت مالتوس (1766-1834) است. وي بعد از مطالعه وضعيت جمعيت جهان و امكانات طبيعت به اين نتيجه رسيد كه رشد جمعيت با رشد مواد غذايي و امكانات هماهنگ نيست و جمعيت بسيار سريعتر از آن رشد ميكند به عبارتي وي به اين نتيجه رسيد كه رشد جمعيت بصورت تصاعد هندسي است ولي رشد مواد غذايي بصورت تصاعد حسابي بدين شكل:
........ ، 32، 16، 8 ،4، 2، 1 افزايش جمعيت
......... ، 6 ، 5 ، 4، 3 ، 2،1 افزايش مواد غذايي
مالتوس معتقد است دو دسته عوامل باعث كنترل جمعيت در طول تاريخ ميشدند كه عباتنداز:
1- عوامل مانع كه جنبه پيشگيري دارند يعني مربوط به مرحله قبل از توليد مثل هستند. مالتوس معتقد است كه بشر در طول تاريخ در اثر احساس مسئوليت اخلاقي و روشني فكر به خطرات ناشي از افزايش بيرويه جمعيت تا حدودي واقف شد و شخصاً و به طور داوطلبانه درصدد جلوگيري از توليدمثل برآمده است. اين دسته از عوامل، جنبه اخلاقي داشته و صرفاً از پرهيزگاري و احساس مسئوليت فردي است.
2- عوامل دافع كه جمعيتهاي اضافي موجود را از بين ميبرند (مرحله بعد از توليدمثل) از قبيل جنگ، قحطي، بيماريهاي واگيردار، فقر، مشاغل غيربهداشتي، كارهاي سخت و طاقتفرسا، كم غذايي و بدغذايي. (اماني، 1364، 87)
نظريههاي مالتوس مورد نقد و انتقاد جدي قرار گرفت و عدهاي با آن مخالفت پرداختند، اما عدهاي نيز از دهه سوم قرن نوزدهم به حمايت از اين نظريه پرداختند كه به نئومالتوزيانيسم معروف شدند كه تفاوتهايي با مالتوس نيز داشتند.
طرافداران جمعيت ثابت
زمانيكه ميزان مواليد و مرگ و مير در جمعيتي يكسان باشد، جمعيت ثابت خواهد بود. به نظر اينان «وقتي تعدا نفوس يك جامعه به حد كمال خود رسيد ديگر هچگونه دليل و موجبي براي تغييرات پيوسته آن وجود ندارد.» (همان، 169) از طرافداران معروف جمعيت ثابت مي توان جان استوارت ميل را نام برد.
طرفداران حد جمعيت متناسب
بحث دربارة جمعيت متناسب به گذشتههاي درو برميگردد. بطوريكه فلاسفه چين، يونان، خصوصاً افلاطون و ارسطو و همچنين متفكران چون ابن مسكويه و ابن خلدون دربارة آن نظريهپردازي كردند. در اوايل قرن حاضر در بحثي در زمينه سياست جمعيت اين سئوال را مطرح كرد كه چه عواملي جمعيت مناسب را مشخص و معين كردند.
اشپينگلر اصطلاح جمعيت مناسب را به جمعيتي اطلاق ميكند كه در آن يكي از شاخصهاي رفاهي در حد مطلوب باشد. اين شاخص ممكن است بازدهي يا مصرف سرانه و يا بعضي فعاليتهاي رفاهي پيچيدهتر باشد، آلفرد سووي نيل به هدفهاي زير را براي حد متناسب جمعيت ذكر كرده است: اشتغال كامل، زندگي طولاني و بهداشت خوب، دانش و فرهنگ و رفاه بهزيستي افراد. از لحاظ اقتصادي جمعيت متناسب جمعيتي است
كه حداكثر درآمد فردي را در شرايط اقتصادي و اجتماعي معين تأمين كند. ميتوان هدفهاي ديگري نيز براي جمعيت متناسب قائل شد اما در قالب كلي نظريه حد متناسب جمعيت در پيرابطه مطلوب ميان جمعيت و يكي از سه عامل ثروت و رفاه و يا قدرت است.