بخشی از مقاله

جهان‌ مجازي‌ و واقعيات‌ ما


بسياري‌ از صاحب‌نظران‌ كنوني‌ در توصيف‌ و تحليل‌ شرايط نوين‌ از«وضعيت‌گذار» سخن‌ مي‌گويند. گذار از عصر صنعتي‌ به‌ عصر فراصنعتي‌ يا جامعه‌ اطلاعاتي‌، گذار از رسانه‌هاي‌ مدرن‌ به‌ پست‌مدرن‌ و گذار از جهان واقعي‌ به‌ جهان‌ مجازي‌ براي‌ انجام‌ فعاليت‌ها در سطوح‌ خرد و كلان‌. موضوع‌ گذار يا تغيير و تحول‌ حيات‌بشري‌، موضوع‌ جديدي‌ نيست‌. تاريخ‌ بشر تا كنون‌ مراحل‌ مختلفي‌ را پشت‌ سر گذارده‌ است‌ و زندگي‌ او از نظر مبناي‌ فعاليت‌، به‌ زمين‌، صنعت‌ و سرمايه‌ متكي‌ بوده‌ است. «اطلاعات‌ و ارتباطات‌» نيز همواره‌، بخش‌جدايي‌ناپذير همه‌ اين‌ دوره‌ها محسوب‌ مي‌شد. اكنون‌ تاكيد بر گذار به‌ وضعي‌ است‌ كه‌ در آن‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌ عنصر اصلي‌ اقدامات‌ و فعاليت‌ها در تمام‌ سطوح‌ و ابعاد است‌ و نه‌ يك‌ عنصر پنهان‌ در بطن‌ امور. ويژگي‌ ديگر شرايط جديد، شتاب‌ گرفتن‌ تغيير و تحولات‌ نسبت‌ به‌ دوره‌هاي‌ گذشته‌ است‌. اگرچه‌ گذار و تحول‌خصلت‌ ذاتي‌ و هميشگي‌ حيات‌ بشري‌ بوده‌ است‌ اما اكنون‌ تحت‌ تاثير گسترش‌ و پيشرفت‌ فناوري‌هاي ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ سرعت‌ تغييرات‌ و سرايت‌ آنها به‌ اقصي‌ نقاط دنيا به‌ حدي‌ رسيده‌ كه‌ تاكنون‌ سابقه‌ نداشته‌است‌.


مجيد تهرانيان‌ استاد علوم‌ ارتباطات‌ در دانشگاه‌ هاوايي‌، شرايط كنوني‌ را با عنوان «شتابندگي‌ تاريخ‌» توصيف‌ مي‌كند به‌ اعتقاد وي‌، شتاب‌ گرفتن‌ فرايند ارتباطات‌ جهاني‌ به‌ خاطر مسافرت‌ و جهانگردي‌، رسانه‌هاي چاپي‌، پخش‌ راديو ـ تلويزيوني‌ جهاني‌، تلفن‌ و شبكه‌هاي‌ ماهواره‌اي‌، جريان‌هاي‌ فرامرزي‌ اطلاعات‌ همراه‌ با شيوع‌ جهاني‌ رسانه‌هاي‌ كوچكي‌ چون‌ تلفن‌، مودم‌، دستگاه‌هاي‌ تكثير و فاكس‌، كامپيوترهاي‌ شخصي‌، ويديو و مرتبط شدن‌ آنها با هم‌، همه‌ و همه‌، در آنچه‌ مي‌توان‌ شتابندگي‌ تاريخ‌ ناميد، سهم‌ عظيمي‌ داشته‌اند. در اين‌قرن‌ براي‌ فروپاشي‌ امپراتوري‌هاي‌ عثماني‌، اتريش‌، مجارستان‌، بريتانيا، فرانسه‌، آلمان‌، بلژيك‌، اسپانيا و پرتغال‌، دو جنگ‌ جهاني‌ لازم‌ شد. حال‌ آن‌ كه‌ امپراتوري‌ شوروي‌ به‌ واسطه‌ گلاسنوست‌ و اينكه‌ جامعه‌ شوروي‌ به‌سرعت‌ در معرض‌ رسانه‌هاي‌ جهاني‌، ويديو و شبكه‌هاي‌ كامپيوتري‌ قرار گرفت‌، فقط طي‌ چند سال‌ مضمحل‌شد(1)
اين‌ مسايل‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ پيشرفت‌ و همه‌گير شدن‌ رسانه‌هاي‌ ارتباطي‌ ضمن‌ افزايش‌ سرعت‌ تغييرات‌، جوامع‌ را به‌ يكديگر نزديك‌ و متصل‌ ساخته‌ است‌. اين‌ به‌ هم‌ پيوستگي‌ به‌خصوص‌ با آنچه‌ كه‌ امروز تحت‌عنوان‌ دگرگوني‌ و بازسازي‌ زمان‌ و مكان‌ ناميده‌ مي‌شود مرتبط بوده‌ و توسط آن‌ تشديد مي‌گردد. ژان‌ بودريار از صاحب‌نظران‌ انتقادنگر فرانسوي‌ از اين‌ دگرگوني‌ با عنوان «امحاي‌ امر واقع‌ به‌ واسطه‌ تبديل‌ آن‌ به‌ تخيل مجازي‌ سه‌ بعدي‌ و امحاي‌ زمان‌ به‌ واسطه‌ هم‌ زماني‌ همه‌ دوره‌ها، همه‌ فرهنگ‌ها با حركتي‌ سيار و واحد از طريق‌ كنار هم‌ نهادن‌ آنها در سناريويي‌ واحد» ياد مي‌كند.(2)

به‌ اعتقاد مانوئل‌ كاستلز استاد دانشگاه‌ بركلي‌ كاليفرنيا، در شرايط كنوني‌، بنيان‌هاي‌ مادي‌ جامعه‌ يعني‌ مكان‌و زمان‌ در حال‌ دگرگوني‌ است‌ و پيرامون‌ فضاي‌ جريان‌ها و زمان‌ بي‌زمان‌، سازمان‌ مي‌يابد.(3) كاستلز كه‌ شرايط در حال‌ ظهور جهان‌ مجازي‌ و ارتباطات‌ شبكه‌اي‌ جهاني‌ را جامعه‌ شبكه‌اي‌(Network Society) مي‌نامد، معتقد است‌: در «جامعه‌شبكه‌اي‌ مفاهيم‌ زمان‌ و مكان‌ معاني‌ تازه‌اي‌ پيدا كرده‌اند كه‌ با معاني‌ سنتي‌ آن‌ در جوامع‌ ما قبل‌ مدرن‌ و يا حتي‌ صنعتي‌ تفاوت‌ آشكار دارد. انتقال‌ آني‌ اطلاعات‌، داده‌ها و سرمايه‌ها و امكان‌ ارتباط همزمان‌ ميان‌ افراد در نقاط مختلف‌، عملا فواصل‌ زماني‌ را از ميان‌ برداشته‌ است‌ و نظم‌ طبيعي‌ دوران‌ قديم‌ يا چارچوب‌هاي‌ مكانيكي عصر صنعتي‌ را به‌ كلي‌ دگرگون‌ ساخته‌ است‌. مكان‌ نيز به‌ نوبه‌ خود با مفهوم‌ دسترسي‌ يا عدم‌ دسترسي‌ به‌اطلاعات‌ و ابزار انتقال‌ و پردازش‌ آن‌ ارتباط پيدا كرده‌ است‌ و حضور در مكان‌ معناي‌ تازه‌اي‌ به‌ خود گرفته‌ كه‌مي‌تواند تعيين‌ كننده‌ ارتباط و اتصال‌ شخص‌ به‌ جامعه‌ شبكه‌اي‌ و يا طرد و حذف‌ او از اين‌ مكان‌ فراگير و در عين‌ حال‌ انحصاري‌ به‌شمار آيد». (4) به‌ هم‌پيوستگي‌ عميق‌ و گسترده‌ مسايل‌ بشري‌ اكنون‌ با عنوان‌«جهاني‌شدن» (Globalisation) نام‌ برده‌ مي‌شود.

در اغلب‌ تعاريف‌ عرضه‌ شده‌،«جهاني‌ شدن‌» فرايندي‌ تدريجي‌ و پايدار توصيف‌ مي‌شود كه‌ از گذشته‌اي دور يا نزديك‌ آغاز شده‌ و هنوز هم‌ ادامه‌ دارد، و هر چه‌ بر عمر آن‌ افزوده‌ مي‌شود، شتاب‌ و گستره‌ آن‌ هم‌ بسيار افزايش‌ مي‌يابد. اكثر نظريه‌پردازان‌، جديد بودن‌ فرايند جهاني‌ شدن‌ را نمي‌پذيرند و تاريخي‌ دست‌كم‌ چندين‌ده‌ ساله‌ براي‌ آن‌ در نظر مي‌گيرند بيشتر تعاريف‌ بر سر تشديد بسيار چشمگير آن‌ در دهه‌هاي‌ اخير، اتفاق‌ نظر دارند و حتي‌ عقيده‌ دارند كه‌ نسلهاي‌ آينده‌ اين‌ فرايند را به‌ صورتي‌ گسترده‌تر و پرشتاب‌تر تجربه‌ خواهندكرد».(5)

گيدنز فرايند جهاني‌ شدن‌ را چيزي‌ جز گسترش‌ تجدد نمي‌داند.(6) ماركس‌ و انگلس‌ هم‌ درك‌ تاريخ «جهاني‌ شدن‌» و آغاز اين‌ فرايند را مستلزم‌ درك‌ و شناخت‌ تاريخ‌ سرمايه‌داري‌ مي‌دانند، چون‌ از ديدگاه‌ آنان‌، نظام‌ سرمايه‌داري‌ همواره‌ دست‌اندركار يكپارچه‌سازي‌ اقتصادي‌ و فرهنگي‌ جهان‌ بوده‌ است‌.(7) پس‌ با توجه‌ به‌اين‌ ديدگاه‌، جهاني‌ شدن‌ را بايد همزاد سرمايه‌داري‌ دانست.(8) بسياري‌ ديگر از انديشمندان‌، نظام‌ سرمايه‌داري را فاعل‌ و عامل‌ اصلي‌ جهاني‌ شدن‌ و جهاني‌گرايي(Globalism) تلقي‌ مي‌كنند. مجيد تهرانيان‌ استاد ايراني‌ دانشگاه‌ هاوايي‌ايالات‌ متحده‌ امريكا معتقد است‌، موتور جهاني‌گرايي‌، سرمايه‌داري‌ جديد است‌ كه‌ منشاء آن‌ به‌ قرن‌ شانزدهم باز مي‌گردد. سرمايه‌داري‌ حصار علايق‌ فئودالي‌، قبيله‌اي‌، نژادي‌، قومي‌ و ملي‌ را به‌ سود بين‌المللي‌ شدن‌ مراكز داد و ستد افكار و كالاها از هم‌ گسيخت‌. حاملان‌ اين‌ روند شركتهاي‌ بين‌المللي‌ هستند كه‌ نوعاً در بيش‌ از صد كشور جهان‌ عمل‌ مي‌كنند و هر جا كه‌ مداخله‌ دولت‌ كمتر و احتمال‌ سود بيشتر باشد از موقعيت‌ استفاده‌ مي‌كنند. تكنولوژي‌هاي‌ عمده‌ اين‌ روند عبارتند از: انرژي‌، حمل‌ و نقل‌ و ارتباطات‌ راه‌ دور يعني‌ سه‌ پيشرفت‌ تكنولوژيك پي‌درپي‌ كه‌ منجر به‌ سه‌ موج‌ بلند پي‌درپي رشد اقتصادي‌ جهاني‌ شدند. مشخصه‌ آخرين‌ اين‌ امواج‌ يعني‌ موج سومين‌ انقلاب‌ صنعتي‌ كاربرد تكنولوژي‌هاي‌ كامپيوتري‌ در تمامي‌ وجوه‌ زندگي‌ از توليد و امور اداري‌ گرفته‌ تا آموزش‌، سفر و سرگرمي‌ است‌. (9)

در تعاريف‌ مختلفي‌ كه‌ صاحب‌نظران‌ از جهاني‌ شدن‌ ارائه‌ كرده‌اند به‌ عناصر مختلفي‌ اشاره‌ كرده‌اند.

فشردگي‌ جهان‌، وابسته‌تر شدن‌ بخش‌هاي‌ مختلف‌ جهان‌، افزايش‌ وابستگي‌ و در هم‌ تنيدگي‌ جهاني‌، فرايند غربي‌ كردن‌ يا شدن‌، همگون‌ سازي‌ جهان‌، ادغام‌ جنبه‌هاي‌ اقتصادي‌ در گسترده‌اي‌ جهاني‌، پهناورتر شدن‌ گستره‌ تاثيرگذاري‌ و تاثيرپذير كنش‌هاي‌ اجتماعي‌، كاهش‌ هزينه‌هاي‌ تحميل‌ شده‌ توسط فضا و زمان‌و... از عوامل‌ مختلفي‌ هستند كه‌ در تعاريف‌ مختلف‌ مربوط به‌ جهاني‌ شدن‌ طرح‌ گرديده‌اند.
تاكيد بر افزايش‌ بي‌سابقه‌ ارتباطات‌ و برخوردهاي‌ اجتماعي‌، اقتصادي‌ و فرهنگي‌ ويژگي‌ اكثر تعاريف‌جهاني‌ شدن‌ است‌. تقريباً در همه‌ آثار مربوط به‌ جهاني‌ شدن‌، حجم‌ بسيار زياد ارتباطات‌ در سطوح‌ و عرصه‌هاي مختلف‌ جامعه‌ جهاني‌، ويژگي‌ فرايند مورد نظر عنوان‌ شده‌ است‌. اين‌ ارتباطات‌ در برخي‌ موارد آگاهانه‌ و ارادي هستند و در مواردي‌ ديگر ناآگاهانه‌، غير ارادي‌ و گريزناپذير.

برقرار كنندگان‌ چنين‌ ارتباط هاي‌ پرشمار و گسترده‌ هم‌ شايد افراد، گروه‌ها، نهادها و دولتها باشند. همچنين ميزان‌ دخالت‌ و شركت‌ در شبكه‌ ارتباطات‌ جهاني‌ برحسب‌ افراد، گروهها، قوميتها، كشورها و مناطق‌ و قاره‌ها متفاوت‌ است.(10) اين‌ ارتباطات‌ پر حجم‌ بر افزايش‌ وابستگي‌ متقابل‌ در عرصه‌ جهاني‌ دلالت‌ دارند كه‌ تاكيد برآن‌، يكي‌ از وجوه‌ مشترك‌ تعاريف‌ جهاني‌ شدن‌ است‌. از اين‌ ديدگاه‌ جهاني‌ شدن‌ معطوف‌ به‌ افزايش‌ پيوندها و همبستگي‌هاي‌ ميان‌ دولتها و جوامع‌ تشكيل‌ دهنده‌ نظام‌ جهاني‌ مدرن‌ است‌. نيرومندتر شدن‌ عوامل‌ موثر در شبكه‌هاي‌ جهاني‌ و وابستگي‌ متقابل‌ و تشديد در هم‌ تنيدگي‌ جهان‌، گستره‌ و ميزان‌ تاثيرپذيري‌ افراد و جوامع گوناگون‌ مستقر در كره‌ زمين‌ را افزايش‌ و امكان‌ و احتمال‌ انزوا و بركنار ماندن‌ از تاثيرات‌ محيط جهاني‌ را كاهش‌مي‌دهد.(11)

در مجموع‌ مي‌توان‌ جهاني‌ شدن‌ را وابستگي‌ متقابل‌ مردم‌ دنيا به‌ يكديگر دانست‌ كه‌ كاركرد فناوري‌هاي نوين‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ در فشرده‌سازي‌ زمان‌ و مكان‌ در اين‌ زمينه‌ نقشي‌ اساسي‌ داشته‌ است‌ آن‌ چنان‌ كه مي‌توان‌ گفت: «ظهور صنعت‌ ارتباطات‌ و رسانه‌هاي‌ ارتباط جمعي‌ از بسيار جهات‌ منشاء ظهور جهاني‌ شدن‌ به‌معناي‌ امروزين‌ آن‌ شده‌ است‌». (12)
مجموع‌ اين‌ ملاحظات‌ نظري‌ است‌ كه‌ جغرافياي‌ سياسي‌ جهان‌ معاصر را دستخوش‌ دگرگوني‌ كرده‌ و چنين‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ بحث‌ از موضوعات‌ و مفاهيمي‌ همچون‌، شمال‌ و جنوب‌، شرق‌ و غرب‌، جهان‌ اول‌ و سوم‌، مركز و پيرامون‌ و مقولاتي‌ از اين‌ قبيل‌ كه‌ در بطن‌ گفتمان‌هاي‌ پيشين‌ معنادار بودند ديگر اعتبار چنداني‌ندارند و ما نيازمند تعريف‌ جغرافيايي‌ تازه‌اي‌ براي‌ جهان‌ مي‌باشيم‌. تعريفي‌ كه‌ بيانگر نظم‌ نوين‌ براساس‌وابستگي‌ واحدهاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ به‌ يكديگر باشد. تمامي‌ صاحب‌نظران‌ متفقاً شكل‌گيري‌ چنين شرايطي‌ را پيامد «انقلاب‌ ارتباطات‌» دانسته‌ و از آن‌ به‌ عنوان‌ عصر فرا صنعتي‌ ياد مي‌كنند. وضعيتي‌ كه‌ در آن‌همه‌ به‌ هم‌ وابسته‌اند و تمايزات‌ و برتري‌ها به‌ واسطه‌ ميزان‌ بهره‌مندي‌ از اطلاعات‌ و توان‌ ارتباطي‌ سنجيده‌مي‌شود و آن‌ دسته‌ از بازيگران‌ و فعالان‌ جهاني‌ كه‌ اطلاعات‌ بيشتري‌ دارند و بر ابزار و رسانه‌هاي‌ ارتباطي‌قدرتمندتر و بيشتري‌ حاكمند، نقشي‌ موثرتري‌ در تصميم‌ سازي‌ دارند». (13)

حال‌ كه‌ به‌نظر مي‌رسد جغرافياي‌ سياسي‌ و مسايل‌ اقتصادي‌ و فرهنگي‌ جهاني‌ تحت‌ تأثير كاركرد ارتباطات‌دستخوش‌ تغيير شده‌ است‌، مفهوم‌سازي‌ براي‌ شرايط نوين‌ با هدف‌ تحليل‌ مسايل‌ نو، مي‌بايد مبتني‌ بر حوزه‌ «ارتباطات‌ و اطلاعات‌» باشد. دليل‌ اين‌ امر نيز نقش‌ محوري‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌ در ظهور شرايط جديد است‌.
سعدي‌، شعر نامدار ايراني‌، هشت‌ قرن‌ پيش‌«نظم‌ جهاني‌» خوبي‌ را چنين‌ توصيف‌ نمود:

بني‌ آدم‌ اعضاي‌ يكديگرند كه‌ در آفرينش‌ ز يك‌ گوهرند
چو عضوي‌ به‌ درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

كانت‌ فيلسوف‌ شهير آلمان‌ در كتاب‌ معروف‌ خود درباره‌«طرح‌ صلح‌ دائمي»، انديشه‌ يك «جامعه‌ مدني همگاني‌ و جهاني‌» و يك «حقوق‌ جهان‌ وطن‌» را مطرح‌ كرده‌ بود در حالي‌ كه‌ انديشه «يك‌ دولت‌ جهاني‌» را كه با خطر استيلاي‌ يك‌ نظام‌ ستمگري‌ جهاني‌ تحمل‌ناپذير بر بشريت‌ همراه‌ است‌ مطرود شناخته‌ بود.
گاندي‌، رهبر فقيد هند، در بيان‌ ارتباط باز و آزاد اما بدون‌ آسيب‌ ابزار داشت‌؛ من‌ نمي‌خواهم‌ كه‌ خانه‌ام‌ از هر چهار طرف‌ ديوار داشته‌ باشد با پنجره‌هايي‌ محكم‌. من‌ مي‌خواهم‌ همه‌ فرهنگ‌ها در اطراف‌ خانه‌ام‌ با آزادي تمام‌ بوزند، اما نخواهم‌ پذيرفت‌ كه‌ وزيدن‌ هر يك‌ از آنها مرا از جاي‌ بركند.

معروف‌ترين‌ سخن‌ در يكپارچه‌ سازي‌ جهاني‌ و ارتباطات‌ جهانگير در نظريه‌«دهكده‌ جهاني‌» مك‌لوهان ديده‌ مي‌شود. اصطلاح‌«دهكده‌ جهاني‌» به‌قدري‌ با مسايل‌ نوين‌ ناشي‌ از عملكرد فناوري‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌ قرين‌ و نزديك‌ بود كه‌ سريع‌ و ريشه‌دار گسترش‌ يافت‌. آن‌ چنانكه‌ بسياري‌ از افراد بدون‌ اطلاع‌ از نظريه‌وي‌، صرفاً براساس‌ معناي‌ ظاهري‌ اصطلاح‌«دهكده‌ جهاني»، پي‌ به‌ ابعادي‌ از آن‌ برده‌ و بر آن‌ اساس‌ با استفاده‌ از اين‌ اصطلاح‌ بسياري‌ از مسايل‌ جديد را توجيه‌ و تفسير كرده‌اند.

ظهور جهاني‌ مجازي‌؛ تداوم‌ و تعميق‌ پروژه‌ جهاني‌ شدن‌
فرايند جهاني‌ شدن‌ كه‌ تحت‌ تاثير كاركرد سرمايه‌داري‌ نوين‌ و پيشرفت‌ گسترده‌ فناوري‌هاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ بيش‌ از گذشته‌ در دهه‌هاي‌ اخير خود را نشان‌ داده‌ است‌، اينك‌ در جهش‌هاي‌ نوين‌ پيشرفت‌ فزاينده فناوري‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌ چهره‌ نويني‌ بخود گرفته‌ است‌ و ادبيات‌ جديدي‌ وارد عرصه‌«حيات‌ جهاني» (Life-World) نموده‌ است‌.
تجديد ساختار سرمايه‌داري‌ نزد بسياري‌ از صاحب‌نظران‌، تحت‌تاثير ظهور فناوري‌هاي‌ نوين‌ ارتباطي‌ واطلاعات‌ بوده‌ است‌. «پترمتروولي‌» دبيركل‌ كميسيون‌ ملي‌ يونسكو در گرجستان‌ در اين‌ زمينه‌ اظهار مي‌دارد:
تولد بورژوازي‌ در اروپا ناشي‌ از توسعه‌ اطلاعات‌ بوده‌ است‌ و امروز تكنولوژي‌ اطلاعات‌ مي‌تواند طيف‌جديدي‌ از سرمايه‌داري‌ را در جهان‌ بوجود آورد و ما مي‌توانيم‌ از اين‌ تكنولوژي‌ علاوه‌ بر پيشرفت‌ اقتصادي در جهت توسعه‌ اجتماعي‌ هم‌ استفاده‌ كنيم‌.(14)

«سرمايه‌داري‌ عصر فرا صنعتي‌ متكي‌ به‌ نوعي‌ ديناميسم‌ دروني‌ است‌ كه‌ مرزي‌ و حدي‌ را برنمي‌تابد، از انعطاف‌ زياد برخوردار است‌ و فزون‌ طلب‌ و گسترش‌پذير و بسط يابنده‌ و در عين‌ حال‌ متكي‌ به‌ منطقه‌ شبكه‌است‌».(15)
كاستلز استاد اسپانيايي‌تبار دانشگاه‌ بركلي‌ كاليفرنيا بحث‌ اصلي‌ كتاب خود راجع‌ به‌ «عصر اطلاعات‌» را به‌«جامعه‌ شبكه‌اي» اختصاص‌ مي‌دهد و آن‌ را از ويژگي‌هاي‌ سرمايه‌داري‌ متكي‌ به‌ اطلاعات‌ به‌شمار مي‌آورد. به‌اعتقاد او جامعه‌ شبكه‌اي‌ محصول‌ همگرايي‌ سه‌ فرايند تاريخي‌ مستقل‌ است‌. اين‌ سه‌ فرايند عبارتند از «انقلاب‌ اطلاعات‌» كه‌ ظهور جامعه‌ شبكه‌اي را امكان‌پذير ساخت‌، تجديد ساختار سرمايه‌داري،‌ و نهضت‌هاي‌فرهنگي‌ دهه‌هاي‌ 1960 و 1970. كاستلز ويژگي‌هاي‌ اصلي‌ جامعه‌ شبكه‌اي‌ را، «اقتصاد اطلاعاتي‌» ،«اقتصاد جهاني‌» ،«فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ شبكه‌اي‌»، «تحول‌ در نحوه‌ انجام‌ كار و در ساختار اشتغال‌»، «ظهور قطب‌هاي متقابل‌»،«فرهنگ‌ واقعيت‌ مجازي‌» (Culture of virtual reality)، «سياست‌ بر بال‌ رسانه» و«زمان‌ بي‌زمان‌ و فضاي‌ جريان‌ها» برمي‌شمرد. (16)

از سخنان‌ كاستلز مشخص‌ مي‌شود كه‌ او تكنولوژي‌ ارتباطات‌ و اطلاعات‌ را عامل‌ تحول‌ در حيات‌ جهاني‌، فضا و روابط اقتصادي‌ جديد، فرهنگ‌ و سياست‌ جديد دانسته‌ و در مجموع‌ ظهور فضاي‌ جديدي‌ را كه‌ مسايل و روابط اقتصادي‌، سياسي‌، فرهنگي‌ در آن‌ جريان‌ مي‌يابد را نويد مي‌دهد. او اين‌ فضاي‌ جديد را «جامعه‌شبكه‌اي‌» مي‌نامد كه‌ در گستره‌اي‌ جهاني‌ عمل‌ مي‌كند. و پايه‌گذار يك‌«نظم‌ نوين‌ اجتماعي‌» است‌. به‌ اعتقاد كاستلز، به‌ نظر شمار فزاينده‌اي‌ از مردم‌، اين‌ نظم‌ نوين‌، به‌ منزله‌ يك‌ بي‌نظمي‌ فرا ـ اجتماعي‌ است‌. منظور از بي‌نظمي‌ فرا ـ اجتماعي‌، توالي‌ اتوماتيك‌ و تصادفي‌ رخدادهاست‌ كه‌ از منطق‌ كنترل‌ناپذير بازارها، تكنولوژي‌ها، نظم‌ جغرافياي‌ سياسي‌ يا جبر زيست‌ شناختي‌ نشأت‌ مي‌گيرد. (17)

مشابه‌ اين‌ مضامين‌ را در نظريه‌ صاحب‌نظران‌ ديگر نيز مي‌توان‌ دريافت‌. نظريه‌هاي‌ نوين‌ با اشاره‌ به‌تحولات‌ اخير در فناوري‌هاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌، اطلاعات‌ محور شدن‌ اقتصاد، نقش‌ ارتباطات‌ و اطلاعات‌ در سياست‌ و فرهنگ‌ و شكل‌گيري‌ جوامع‌ اطلاعات‌ بنيان‌، از انتقال‌ و گذار جوامع‌ پيشرفته‌ از«جامعه‌ صنعتي‌» حكايت‌ مي‌كنند. پيدايي‌ و پيشرفت‌ فناورهاي‌ نوين‌، همچون‌ ماهواره‌ و اينترنت‌ و ادغام‌ رسانه‌هاي‌ كوچك‌ در يكديگر و كامپيوتر در ايجاد اين‌ شرايط گذار از جامعه‌ صنعتي‌ به‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌اي‌ كه‌ در گستره‌ جهاني‌ عمل‌مي‌نمايد نقش‌ برجسته‌اي‌ داشته‌اند و اين‌ نشانه‌ آغاز يك‌ هستي‌ جديد است‌. جامعه‌ شبكه‌اي‌ كاستلز كه‌ بر بستر اينترنت‌ و فضاي‌ سخت‌افزاري (تلفن‌، مودم‌ و كامپيوتر) شكل‌ مي‌گيرد، با كمك‌ برق‌ و ماهواره‌ فراتر از مرزهاي‌جغرافيايي‌ بين‌ افراد و گروه‌ها ارتباط برقرار مي‌كند. برخي‌ اين‌ فضاي‌ كامپيوتري‌ و شبكه‌اي‌ را«فضاي‌مجازي» (Virtual Space) مي‌نامند، منظور فضاي‌ فراتر از جغرافيا و فضاي‌ غيرواقعي‌ است‌ كه‌ مبتني‌ بر تصوير، كلام‌ يا صوت‌، مفهوم‌ يا متن‌ و موسيقي‌ مي‌باشد و مي‌تواند ارتباط يكسويه‌ يا دوسويه‌ و همزمان‌ يا غير همزمان‌ را بين‌ دوطرف‌ كه‌ مي‌توانند هويت‌ مشخص‌ يا نامشخصي‌ داشته‌ باشند و در فواصل‌ نامشخصي‌ از هم‌ قرار دارند، برقرار نمايد. بنابراين‌«قابليت‌ ارتباطي‌» (Communication Capability) بالايي‌ در اين‌ فضا قابل‌ حصول‌ است‌ و در طيفي‌ از ارتباط يكسويه‌ غيرارادي‌و تحميلي‌ تا ارتباط دوسويه‌ شفاف‌ و مشاركت‌ جويانه‌، ارتباطات‌ فضاي‌ مجازي‌ شكل‌ مي‌گيرد. ماهيت‌ اصلي‌آن‌ فرامرزي‌ و غالب‌ بر فاصله‌ مكاني‌ است‌ و در زمان‌ صرفه‌جويي‌ مي‌كند و علاوه‌ بر اينها به‌ شدت‌ به‌ سمت‌كنترل‌ گريزي‌ تمايل‌ دارد.

اين‌ شكل‌ از ارتباط كه‌ مشخصه‌ جديدترين‌ نوع‌ ارتباط انساني‌ در حيات‌ جهاني‌ است‌ به‌ دليل‌ ويژگي‌هاي خاص‌ آن‌ به‌ خصوص‌ در دوسويه‌ بودن‌، مركز گريزي‌ و كنترل‌ گريزي‌، و نيز سرعت‌ بسيار بالاي‌ آن‌ و حذف‌فواصل‌ مكاني‌، تحول‌ عميقي‌ در ابعاد و سطوح‌ متفاوت‌ زندگي‌ و در نتيجه‌ ماهيت‌ و شكل‌ آن‌ به‌ دنبال‌ خواهدداشت‌. طبيعي‌ است‌ امكانات‌ فراهم‌ شده‌ توسط نظام‌ ارتباطي‌ اواخر قرن‌ بيستم‌ و اوايل‌ قرن‌ بيست‌ و يكم‌، نشانگر تداوم‌ و شدت‌ پروژه‌ جهاني‌ شدن‌ است‌ و قرن‌ آينده‌ در سال‌هاي‌ پيش‌ روي‌ خود اشكال‌ نويني‌ از زندگي‌و روابط اجتماعي‌ را تجربه‌ خواهد كرد. برخي‌ وضعيت‌ پيش‌ وي‌ ما را«پسا جهاني‌ شدن» (Post-globalization)مي‌نامند.
«پسا جهاني‌ شدن‌» اشاره‌ به‌ دوره‌اي‌ از تاريخ‌ آينده‌ جهان‌ دارد كه‌ فرايند جهاني‌ شدن‌ به‌ كمال‌ خود نزديك‌مي‌شود و به‌ نوعي‌ ظهور «فضاي‌ جديد جهاني‌ شده‌» اتفاق‌ مي‌افتد، جهاني‌ كه‌ در آن‌ تمايزات‌ دو جهاني‌ شدن (Dual Globalization and Future of the world) (اين‌ عنوان‌ مقاله‌ است‌ كه‌ دكتر سعيد رضا عاملي‌ براي‌ كتاب‌ ماه‌ علوم‌ اجتماعي‌ تنظيم‌ كرده‌ و آدرس‌ آن‌ در منابع‌ پايان‌ اين‌ مقاله‌ آمده‌است‌.)يعني‌ جهاني‌ شدن‌ جهان‌ واقعي‌ و جهاني‌ شدن‌ جهان‌ مجازي‌ به‌ صورت‌ مشخص‌ قابل‌ رويت‌ خواهد بود.

جهت‌گيري‌هاي‌ گسترده‌ و فراگير جهان‌ مجازي‌ علائم‌ جدي‌ از غلبه‌ جهان‌ مجازي‌ بر جهان‌ واقعي‌ را به‌نمايش‌ مي‌گذارد. مهمترين‌ عاملي‌ كه‌ منشأ اقتدار جهان‌ مجازي‌ مي‌شود، كم‌ شدن‌ عامل‌ زمان‌ و مكان‌ و تسهيل‌ در دسترسي‌ به‌ منابع‌ تمدني‌ است‌. در اين‌ روند، جهان‌ مجازي‌ يا جهان‌ دوم‌ به‌ مرور، ظرفيت‌هاي‌ جهان‌اول‌ را كم‌رنگ‌ مي‌كند.(18)

اين‌ شرايط بيانگر افزايش‌ سرعت‌ تغييرات‌ به‌ حدي‌ است‌ كه‌ تاكنون‌ سابقه‌ نداشته‌ و اين‌ به‌ معناي‌ تحول‌عميق‌ و ساختاري‌ در وضعيت‌«دو جهاني‌ شدن‌ و آينده‌ جهان‌» مي‌باشد. آرمستو (Arnmesto) بر همين‌ مبنا تاكيد مي‌كند كه‌ تغييرات‌ در جهان‌ به‌ گونه‌اي‌، در حال‌ رشد انفجاري‌ است‌ كه‌ نسل‌ 2100 و يا 2200، وقتي‌ به‌ زندگي‌ ما دراوايل‌ قرن‌ بيستم‌ نگاه‌ مي‌كنند، مي‌گويند: چه‌ مردم‌ غير مدرن‌ و كهنه‌ گرايي‌ بوده‌اند. (19)

با توجه‌ به‌ اينكه‌ شاخص‌هاي‌ موجود نشانگر آغاز يك‌ هستي‌جديد و حيات‌ جهاني‌ در آستانه‌ دو جهاني‌شدن‌ قرار گرفته‌ است‌ واژه‌هاي‌ مختلفي‌ كه‌ براي‌ توصيف‌ اين‌ وضع‌ مورد استفاده‌ گرفته‌ بيانگر تمام‌ ابعاد آن نمي‌باشند. به‌ نظر مي‌رسد اصطلاح‌«جهان‌ نظام‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي» اصطلاح‌ همه‌ جانبه‌اي‌ است‌ كه‌توصيف‌گر وضعيت‌ دو جهاني‌ ما (جهان‌ واقعي‌ و جهان‌ مجازي) در شرايط جهاني‌ شدن‌ و تعلق‌ و وابستگي‌ همه‌به‌ يك‌ نظام‌ و نقش‌، اهميت‌ و كاركرد فناوري‌هاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ در شكل‌گيري‌، تداوم‌ و تعميق‌ وضعيت‌مي‌باشد. با توجه‌ به‌ اينكه‌ اصطلاح‌«جامعه‌اطلاعاتي‌» ، از شرايط واقعي‌ جامعه‌ بسيار دور است‌ و به‌ وضعيت‌كشورهاي‌ پيشرفته‌ بيشتر نزديك‌ است‌، يك‌ تأثير منفي دارد و آن‌ از ياد بردن‌ مشكلات‌ و جايگاه‌ واقعي‌كشورهايي‌ چون‌ ماست‌ كه‌ در وضعيت‌ توسعه‌ نيافتگي‌ قرار دارند.

اكنون‌ فناوري‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌ جامعه‌ و حيات‌ جهاني‌ را به‌ دوره‌اي‌ از جهش‌ اجتماعي‌ رهنمون‌ساخته‌اند كه‌ از حيث‌ اهميت‌ و عظمت‌ به‌ دوره‌ گذار از عصر كشاورزي‌ به‌ صنعت‌ شباهت‌ دارد، امروز تحت‌ تاثير اين‌ تحولات‌، صاحب‌نظران‌ و انديشمندان‌ اجتماعي‌ با گرايش‌ به‌ مكتب‌«جبرگرايي‌ تكنولوژي‌» (Technology Determinism) نسبت‌ به‌اثرات‌ توسعه‌ بخش‌ فناوري‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌، خوشبين‌تر شده‌ و معتقدند آرمان‌ شهر برآمده‌ از فناوري اطلاعات‌ و ارتباطات‌، فرصت‌هاي‌ مفيد و لذت‌ بخش‌ در كار، آزادي‌ و فراغت‌ پيش‌ پاي‌ همگان‌ قرار مي‌دهند. اما از نگاهي‌ عمل‌گرايانه (Pragmatic) با توجه‌ به‌ قدرت‌ فناوري‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌ در تغيير شكل‌ حيات‌ جهاني‌، كم‌ و بيش‌ بايد حضور و اثر بخشي‌ آنها در هستي‌ و حيات‌ خود را بپذيريم‌ و به‌ جاي‌ منفي‌گرايي‌ با حفظ ديدگاه‌ها و نظرات‌ انتقادي‌ خود، به‌ دنبال‌ وجوه‌ مثبت‌ و فرصت‌هاي‌ ايجاد شده‌ در فضاي‌ جديد باشيم‌ و از آنها براي‌ بهبود وضع‌ خويش‌ استفاده‌ نماييم‌.

در هر حال‌ همان‌طور كه‌ ذكر شده‌، اكنون‌ بسياري‌ از صاحب‌نظران‌ در تحول‌ نوين‌ جامعه‌ بشري‌ اتفاق‌ نظر دارند. دكتر معتمدنژاد در اين‌ زمينه‌ معتقدند، «پيدايي‌ و پيشرفت‌ اينترنت‌» در ايجاد شرايط گذار از «جامعه‌ صنعتي‌» به‌«جامعه‌اطلاعاتي‌» جايگاه‌ برجسته‌اي‌ پيدا كرده‌ است‌. شبكه‌ اينترنت‌ اكنون‌ به‌ قول‌ برخي از محققان ارتباطي‌، ستون‌ فقرات‌ ارتباطات‌ اطلاعاتي‌ سراسري‌ كره‌ زمين‌ و به‌ عبارت‌ ديگر «شبكه‌ شبكه‌هاي‌اطلاع‌رساني‌» جهان‌ شناخته‌ مي‌شود.(20) شرايط جديد امكان‌ پيشرفت‌ سريع‌ كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ را فراهم‌ مي‌سازد اما اين‌«امكان‌» با حفظ ساختارهاي‌ سياسي‌، اقتصادي‌ و فرهنگي‌ موجود در اين‌ كشورها تا حدودي‌ ضعيف‌ خواهد شد. چنين‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ مشكل‌ كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ قبل‌ از هر چيز مشكلات‌ساختاري‌ آنها از حيث‌ مديريت‌ نظام‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ آنها بوده‌ است‌ و نه‌ نبود تكنولوژي‌. بديهي‌ است‌ نگاه‌سنتي‌ اين‌ كشورها به‌ تكنولوژي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ (كه‌ واقعاً فرصت‌هاي‌ جديدي‌ فراهم‌ مي‌كند) با حفظ ساختارهاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ موجود، به‌ از بين‌ رفتن‌ فرصت‌هاي‌ جديد توسعه‌اي‌ كه‌ فناوري‌هاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ فراهم‌ ساخته‌اند خواهد شد.

ماهيت‌ و تعريف‌ جهان‌ نظام‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌
همان‌طور كه‌ پيش‌ از اين‌ گفته‌ شد در اين‌ مقاله‌ مفهوم‌«جهان‌ نظام‌ اطلاعاتي‌ و ارتباطي‌» به‌ جاي‌ مفهوم‌«جامعه‌ اطلاعاتي‌» انتخاب‌ شده‌ است‌. دليل‌ آن‌ نيز اين‌ است‌ كه‌ مفهوم‌«جامعه‌ اطلاعاتي» (Information Society) به‌طور خاص‌ به‌جوامعي‌ گفته‌ مي‌شود كه‌«اطلاعات‌ بنيان‌ بوده‌ و بخش‌ اعظم‌ نيروي‌ كار آنها در بخش‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌فعال‌ هستند. صاحب‌نظران‌، كشورهاي‌ ايالات‌ متحده‌ و ژاپن‌ را چنين‌ جامعه‌اي‌ مي‌دانند. اكنون‌ برخي‌ ديگر از كشورهاي‌ پيشرفته‌ جهان‌، روند تحول‌ به‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌ كه‌ در واقع‌ همان‌ جامعه‌ فراصنعتي (Post-Industrial Society) است‌ را دنبال‌مي‌كنند.» در اين‌ جامعه‌ دارايي‌ اصلي‌ نه‌ زمين‌، نه‌ سرمايه‌، نه‌ صنعت (به‌ معناي‌ عام‌)، بلكه‌«اطلاعات‌» (و صنايع‌ اطلاعات‌ و ارتباطي‌) است‌. بنابراين‌ مفهوم‌«جامعه‌ اطلاعاتي‌ جهاني‌» (World information Society) از آن‌ جهت‌ كه‌ در حال‌ حاضر اكثر كشورها و مناطق‌ دنيا فاقد ويژگي‌هاي‌ جامعه‌ اطلاعاتي‌ هستند اعتبار چنداني‌ ندارند. با اين‌ همه‌ در بسياري‌ موارد توسط كارشناسان‌ و صاحب‌نظران‌ استفاده‌ مي‌گردد.( در اين‌ مقاله‌ نيز به‌ دليل‌ استفاده‌ از منابع‌ علمي‌ مختلف‌ از اين‌ واژه‌ در برخي‌ موارد استفاده‌ گرديده‌ است‌.)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید