بخشی از مقاله
چکیده
پیش از توجه به تاثیر گسترده ی فرهنگ و شعر و ادب ایران در جهان بد نیست اشاره ای به تار و پود فرهنگ و ادبیات کشورمان داشته باشیم. این آشنایی پیش از هر چیز مارا متوجه می کند که ادبیات ما بسیار غنی بوده و پر از فلسفه ی زندگی و پند و حکمت و انسانیت و ظرافت و لطافت و زیبا ترین صور خیال و بدایع ادبی است و چنان که خواهد آمد مورد توجه و استقبال اروپائیان و امریکایی ها قرار گرفت و در ارتقاء فرهنگ و ادبیات جهان موثر بوده است.
تمدن بزرگ یونان تحت تاثیر اوستا ی زرتشت و فلسفه ی ایران زمین به وجود آمد - گاتری - و با ذوق و نبوغ یونانیان گسترش یافت. این تاثیر و تاثرها در طول تاریخ ادامه داشته و باعث غنای فرهنگی ملت ها شده و می تواند به کاهش اختلافات مذهبی و نژادی کمک کند. متفکران و شاعران ما در طول تاریخ پیوسته کوشیده اند روحیه ی عدالت خواهی، محبت و انسانیت و بخشندگی را در پادشاهان و امیران و قدرتمداران تقویت کنند و همه جا انسان ها را و فرمانروا ها را به دادگری و مبارزه با زورگویی و ظلم و ستم تشویق کرده اند:فریدون فرخ فرشته نبود / به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکوئی / تو داد و دهش کن فریدون توئی
و یااگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ...
و همین موضوع یکی از علل توجه اروپائیان به ادبیات فارسی از قرن شانزده میلادی به بعد بود و تحولات بزرگی در آن قاره ایجاد کرد که به آن اشاره خواهد شد.فردوسی به کرات توسط بزرگان ادب ایران و سایر کشورهای دنیا با بزرگترین شاعران و حماسه سرایان جهان نظیر شکسپیر و هومر مقایسه شده و برتری او به اثبات رسیده است.
برتراند راسل، عالم و فیلسوف نامدار انگلیسی می نویسد، " ایرانیان شعرای بزرگی بوده اند، فردوسی مصنف شاهنامه را، کسانی که کتابش را خوانده اند، همسر و همبر اومیروس - هومر - یونانی می دانند." - آیتی، شش - . امتیازات ادب پارسی در جهان فراوان است ولی چون در این مقاله توجه روی حضرت ابوالقاسم فردوسی طوسی است، به تاثیر شاهنامه ی او در جهان وتغییرات و تحولاتی که در فرهنگ و تمدن اروپا به وجود آورد اشاره خواهد شد و نام مترجمان شاهنامه در کشورهای اروپایی و تعداد چاپ های مکرر نیز خواهد آمد.
ایران اولین کشوری در دنیا است که سلسله ی پیشدادیان یعنی پیشروان دادگری را بنیاد نهاد، آن هم در دورانی که عدالت و دادگری در دنیا هیچ معنا و مفهومی نداشت.
این امر ما را متوجه می سازد که ملت ما همیشه ملتی عدالت خواه و آزاده بوده و هرگز زیر بار حکومت بیگانگان متجاوز مانند اسکندر و رومیان، اعراب، مغول ها و دیگران نرفته و در قرن های اخیر که بازار رقابت های استعماری در دنیا، در آسیا و در افریقا و در اروپای شرقی بسیار گرم بوده و انگشت شمار کشورهایی در این نواحی بوده اند که مدتی مستعمره ی مستقیم یا غیر مستقیم اروپایی ها، به خصوص روس ها و انگلیس ها و فرانسوی ها یا پرتغالی ها نباشد. ایرانیان هرگز تن به استعمار نداده و این کشور در منطقه جزو تعداد معدود کشورهایی است که همیشه استقلال خود را حفظ کرده است. ولی این تحولات سیاسی و اجتماعی و ادبی به تاثیر و تاثرهایی می پیوندد که باعث تحولات و دگرگونی هایی در جامعه های بشری می گردد که به جهانی شدن معروف است و در طول تاریخ همیشه ادامه داشته است.
حقیقت این است که براساس مدارک موجود، که اکثراً نوشتهی یونانیان و مورخین غربی است، ایران کشوری بوده که در پرتو اولین دین توحیدی که بر اساس راستی و درستی و علم و دانش استوار است، دارای مردمی خرد گرا بوده است.
خرد افسر شهریاران بود / خرد زیور نامداران بود
خرد زنده ی جاودانی شناس/ خرد مایه ی زندگانی شناس
خرد رهنما و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هردو سرای
اسکندر مقدونی به ایران آمد، آنچه برجای نهاد ویرانی بود و آنچه از ایران به یونان فرستاد، فرزان و دانشهای گوناگونی بود که در دژنبشتهای ایرانی وجود داشت. در کتاب چهارم دینکرت که نامهی کارهای دینی "به دینان" است میخوانیم: دارای دارایان همه اوستا و زند، آنچنان که زردشت از اورمزد پذیرفت، نوشته به دوپچین = - نسخه-رونویس - یکی به گنج شیزگان، یکی به دژنبشت داشتن فرمود.
حمزه بن حسن اصفهانی نوشته است:
»آنگاه اسکندر کتابهای دینی و علمی را بررسی کرد و کتب فلسفی و نجوم و پزشکی و کشاورزی را از زبان فارسی به یونانی و قبطی نقل کرد و به اسکندریه فرستاد و باقی کتابها را سوزانید.« - همان، - 103
دین زرتشتی در قرآن کریم با نام مجوس از آن یاد شده و از ادیان صاحب کتاب شناخته شده است.
آلبرت آوی می نویسد: زرتشت اولین کسی بود که دین را از جنبه ی بت پرستی و قومی و محلی بیرون آورد و یک دین جهانی به عالم بشریت ارمغان داد. تا آن زمان دین ها مربوط یه قبایل و گروه های محدود بود که هر کدام بتی از مظاهر طبیعت ویا موجودی دست ساز را خدا دانسته و پرستش می کردند.
شاهنامه از همان آغاز پیدایش خود چنان مورد توجه نویسندگان و شاعران شد که نظامی عروضی سمرقندی می گفت که دبیر باید تا "از شعر عجم رودکی و مثنوی فردوسی را مطالعه کند".
وی همچنین می افزاید فردوسی سخن را "در عذوبت به ماء معین رسانید. کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است؟ من در عجبم سخنی بدین فصاحت نمی بینم و در بسیاری از سخن عرب هم.
برتلس هم می گوید زبان شاهنامه ی فردوسی "سخت سادگی" دارد.
یمارّ می گفت که شعر فردوسی با ساده ترین کلمات به صورت سهل و ممتنع بیان شده و به قدری طبیعی
و روشن است که حتا ابیات آن را نمی توان به نثر ساده تر باز گردانید.
مثلا این شعرکه کلا با کلمات فارسی بیان شده:
این خماهنگون که چون ریماهنم پالود و سود / شد سگاهن پوش از دود دل دروای من
و یا این مصرع عنصری: "خدای سخت و قوی باش گفت آهن را"
مقایسه کنید با :
توانا بود هرکه دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود
و یا:
که گفتت برو دست رستم ببند؟ / نبندد مرا دست چرخ بلند.
از نظر هنری و زیبا شناختی و اصول ادبی در کامل بودن شاهنامه نویسندگان و نقادان شرق و غرب اکثرا هیچ شکی نکرده اند. اگر غیر این بود دلیلی نداشت که شاهنامه تا این حد گسترده در سراسر جهان رونق پیدا کند.
به قول اسلامی ندوشن طی یکهزار سالی که از مرگ فردوسی می گذرد حوادث بسیار بر مردم این کشور گذشته، ولی در هیچ خانه ای نبوده است که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم، وزش نسیم شاهنامه راه نیافته باشد، بدانگونه که می توان گفت در این هزار سال، فردوسی حاضر ترین فرد در ساخت تاریخ ایران بوده است.