بخشی از مقاله
مقدمه
در جریان طولانی تاریخ همواره انسان هایی وجود داشته اند که در تعیین سیر این جریان نقش های بسزا و مطرحی داشته اند نام و عملکرد آنها همواره مورد توجه بسیاری از مورخین و تاریخ نویسان بوده است بعضی از شخصیتها در مدت زمان طولانی وارد این عرصه شده اند و بعضی از آنها مدت زمان کمتری را در این نمایش بازی کرده اند مدت زمان حضور آنها در این نمایش اگر چه موضوعی است قابل تامل اما بعضی از این افراد با اینکه حضورشان در مدت زمان کمتری مشاهده می شود اما تاثیر آ نها بر حوادث و جریانات تاریخ به خوبی برای هر بیننده ای واضح و روشن است.
حسنعلی منصور یکی از نخست وزیران محمد رضا پهلوی شخصیتی است که در تاریخ پهلوی اگر چه دوران نخست وزیری اش حتی به یک سال هم نرسید اما در مقایسه با دو نخست وزیر قبل و بعد از خود علم و هویدا که دارای عمر طولانی تری در ریاست بوده اند دارای حوادث و عملکردهای روشن تر و قابل بحث تری است با توجه به اینکه وی قبل از صدارت بنیان گذار حزبی مطرح و نوین بوده و او در دوران صدارتش تبعید امام کاپیتولاسیون و افزایش قیمت بنزین حضور زنان در عرصه سیاست را داشته از این لحاظ بررسی شخصیت و علمکرد وی خالی از لطف نیست علاوه بر اینکه وی بدست نیروهای بسیار جوان و پر شور ترور می شود. این نیز ورقی است از ورقهای کتاب قطور تاریخ ایران شاید فقط یک تک ورق باشد.
فهرست مطالب
فصل ا زندگینامه حسنعلی منصور
رجبعلی پدر منصور
سابقه تحصیلی و خانوادگی منصور
پستهای منصور در دستگاه پهلوی قبل نخست وزیری
فصل 2: حزب ایران نوین و حسنعلی منصور
معرفی کانون مترقی
حزب ایران نوین و اهداف آن
فصل 3: رویدادهای دوران نخست وزیری منصور
پایان دادن به تبعید چند ماهه امام
تصویب لایحه کاپیتولاسیون
تبعید امام به ترکیه
افزایش قیمت بنزین
فصل 4 ترور منصور
چه گروهی منصور را ترور کردند
منصور در بیمارستان
فصل 5 گزیده
رابطه نزدیک منصور با هویدا
خصوصیات و زندگی شخصی منصور
پرسشهای تحقیقی
1) بستر تربیت و خانواده حسنعلی چگونه بوده است؟
2) ولی قبلی از رسیدن به نخست وزیری چه سابقه ای داشته است؟
3) حسنعلی چگونه حزب نوین را تشکیل داده است؟
4) چه حوادثی در دوران نخست وزیری وی اتفاق افتاده است؟
5) ولی چه نقشی در تبعید امام خمینی داشته است؟
6) هدف و انگیزه و هویت عاملات ترور وی چه بوده است؟
زندگینامه
رجبعلی پدر حسنعلی
قبل از اینکه به بیوگرافی یا زندگینامه حسنعلی منصور بپردازیم با توجه به اینکه پدر وی رجبعلی منصور یکی نخست وزیران رضا شاه و زمان حساس پست وی در جنگ جهانی دوم بوده و نفوذ وی در سرنوشت حسنعلی منصور تاثیری بسزا داشته است بنابراین بد نیست قدری نیز از زندگینامه پدر وی نیز گفته شود تا پیش زمینه شناسایی شخصیت حسنعلی فراهم آید.
وی رجبعلی در دوره رضا شاه وزیر طرق راه بود و در پرونده وی اتهاماتی از سودجویهای وی در قراردادهایی که به شرکتهای خارجی را ه و ساختمان که در ا یران تاسیس می شدند تا در ساختن جاده های ایران به فعالیت بپردازند داشت وی متهم بود از شرکت راهسازی معروف سوئدی مبلغ پانزده هزار لیره رشوه گرفته است کار وی به دیوان کشور کشید ولی ادله برای اتهام وی کافی شناخته نشدو حکم برائت وی داده شد
در دوران ریاست وی در مقام نخست وزیری مهم ترین مسئله جنگ جهانی دوم بود.
رضاشاه پادشاه وقت ایران در جنگ جهانی دوم متمایل به هیتلر داشت ناگفته نماند اکثریت مردم ایران هم بنا به دلایلی نسبت به آلمانیها نظر مساعدی داشتند.
به علت بی کفایتی وی در دوران نخست وزیری اش که ورود متفقین به خاک ایران همراه شد مردم وی را در این امر مقصر شناخته و دل خوشی از وی نداشتند دولت نیز نظر مساعدی درباره وی نداشت بنابراین پس از یکسال و اندی از نخست وزیری کنار گذاشته شد پس از آن استاندار خراسان شد و سالهای آخر عمر خویش را در سوئیس بود و در سال 1351 او درگذشت.
سابقه تحصیلی و خانوادگی حسنعلی منصور
حسنعلی منصور از نخست وزیران عصر پهلوی دوم در اردیبهشت ماه سال 1302 در تهران متولد شد تحصیلات ابتدایی را در دبستان جمشید جم و آموزش دبیرستانی را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان برد. پدر وی متمول بود بنابراین وی در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی به تحصیل پرداخت و در سال 1324 لیساسن خود را گرفت.
ارتشبد فردوست می نویسد: «پدرش بی اندازه متمول که در حدود 50 میلیون تومان ثروت دارد نامبرده لیسانس حقوق از دانشکده حقوق تهران رشته سیاسی در سال 24 بوده و فرانسه خوب می داند و با انگلیسی به اندازه رفع احتیاج آشنایی دارد وی تمام روزنامه و مجلات عادی و تا اندازه ای کتب اقتصادی را مطالعه می کند و به زن و مقام علاقه مند است تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذرانده و لیاقت و شایستگی ندارد و حتی به علت ترقی بی محبتی که نموده به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر امتال نسبت به پدر او مدیون بود او را به ا ین سمت منصوب کرد که مورد تنفر قاطعه جوانان قرار گرفت...»
از نوشته های فردوست پیداست که وی در خانواده ای بدنیا می آید که دارای رفاه اقتصادی بوده و پدر و مادر وی از خانواده های متمول و مطرح بوده اند مادر وی دختر حسن رئیس ظهیر الملک و حکمران و دولتمرد عصر قاجار و پهلوی بود بنابراین وی سختی روزگار را نچشیده بود.
پستهای حسنعلی قبل از نخست وزیری
اولین سمتی که پس از تکمیل تحصیلات به وی داده شده کارمندی اداره اطلاعات بود و سپس به اداره سوم سیاسی منتقل گردید در اواخر سال 1324 به عضویت هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس در آمد و سپس در سفارت ایران در پاریس وابسته شد مدتی نیز وابسته اداره حفاظت منابع ایران در آلمان که تحت نظر عبد ا... انتظام بود گردید و در همین ماموریت وی با عضو دیگر این هیئت امیر عباس هویدا آشنا شد و همین آشنایی موجب دولتی و نزدیکی آنها گردید امر تشبه فردوست در خاطرات خود می گوید:«هویدا و حسنعلی منصور در پاریس به جرم قاجاق مواد مخدر دستگیر شدند» که در دنباله آن توضیح می دهد که چگونه با وساطت دولت ایران آنها آزاد شدند.
پس از پایان این مأموریت منصور به تهران بازگشت و در اداره وزارت امور خارجه کارمند شد در نیمه های سال 1329 به ریاست دفتر اختصاصی دایی خود محسن که رئیس وزارت خارجه کابینه رزم آرا بود برگزیده شد.
تاسال 1320 یعنی به مدت یکسال در این پست بود در کابینه حسین علاء به ریاست دفتر نخست وزیری رسید و بااستعفای علاء و روی کار آمدن مصدق به وزارت امور خارجه بازگشت و معاون اول سیاسی گردید و چندی هم رئیس دفتر وزارتی بود حسنعلی منصور مدتی عضو علی البدل هیئت نمایندگی ایران در نهمین دوره احلاسیه مجمع عمومی ملل متحد بوده پس از آن سرپرست اداره سازمانهای بین المللی شد و سپس به ریاست اداره چهارم وزارت امور خارجه منصوب شد.
در سال 1333 با سمت رایزنی به واتیکان رفت و چندی در آنجا بود در سال 1334 حسین علاء برای بار دوم به نخست وزیری برگزیده شد و در تمام مدت نخست وزیری او ریاست دفتر نخست وزیری با حسنعلی منصور بود در 1336 دکتر اقبال نخست وزیر وقت او را به معاونت وزارت بازرگانی و قائم مقامی دبیر کل شورای اقتصاد منصور نمود و پس از مدتی دبیر کل شورای اقتصاد شد.
وی در 9 آبان ماه 1338 از طرف دکتر اقبال نخست وزیر به وزارت کار معرفی شد و قریب سه ماه وزیر کار بود که شغل او در کابینه تغییر کرد و به وزارت بازرگانی وقت حسنعلی منصور در دوران زمامداری مهندس جعفر امامی همچنان دبیر کل شورای اقتصاد بود و در این سمت معاونت نخست وزیر را هم عهده دار بود در کابینه علی امینی او به وزارت امور خارجه بازگشت و گاهی در اروپا و زمانی در تهران برای خود تلاش می کرد تا هرچه زودتر به مقام مورد علاقه خود برسد در دوران زمامداری علم منصور به ریاست هیئت مدیره و مدیر عاملی شرکت بیمه ایران برگزیده شد و در آن تاریخ شرکت مزبور در اصفهان در حال ساختمان هتل بزرگ شاه عباس بود و منصور در اتمام این ساختمان علاقمندی خاصی نشان داد و هر چندی یکبار برای سرکشی و سرقت برای ساخمان راهی اصفهان می شد.
منصور پس از سقوط کابینه دکتر اقبال با جلب نظر سفارت امریکا مشغول فعالیت شد و جمعیتی به نام کانون ترقی بنیاد نهاد وظیفه این کانون تهیه برنامه های اقتصادی و صنعتی باری کشور بود اعضاء این کانون متجاور از چهل نفر بودند که بیشتر تحصیلکرده های امریکا عضویت آنرا داشتند.
منصور پس از بنیان گذاری کانون مترقی به فکر نمایندگی مجلس افتاد او اعتقاد داشت که بایستی یک گروه متشکل در مجلس که اکثریت را در دست داشته باشند تشکیل دهد از اینرو به فعالیت افتاد که انتخابات دوره بیست و یکم را در دست بگیرد شاه با این تقاضا موافقت کرد و کارگردانی این انتخابات به عهده او قرار گرفت منصور هیئتی را برای اینکار انتخاب نمایند اعضاء تصمیم گیرنده حسنعلی منصور و جمعی از سران که اسامی برخی از آنهاشامل احمد نفیسی شهرداری تهران حسن زاهدی مدیرعامل بانک تعاون کشاورزی و عباس سالور رئیس اصلاحات ارمنی.
حزب نوین و منصور
حزب سیاسی به مفهوم جمعیتهای خاص دارای اهدفی ویژه که منتج از شرایط عینی و ذهنی ساختار نظام سیاسی جامعه خویش باشند در ایران پیشینه ای چندان قوی ندارند و تنها به بعد از دوران مشروطه بر می گردد و آ ن هم به صورت منتقطع به طوری هرگاه استبداد مطلقه به اوج خود می رسید و یا بحران سیاسی بوجود می آورد این احزاب متلاشی شده یا تجزیه می گشتند در دوران استبداد پهلوی دوم بویژه پس از شهریور 1320 ما به گونه ای از احزاب برمی خوریم که از هیچ بستر عینی و ایدئولوژیکی برخوردار نبوده و بدون اتکا به حمایت مردم تنها به دستور عوامل قدرت از بالا تشکیل می شدند و وظیفه ای جز حفظ و تقویت قدرت سیاسی حاکم نداشتند. این احزاب از اجزای ساختار سیاسی و حکومتی عصر بودند که همه در سه چیز در باره ی فرمایشی و غیر مردمی بودن اشتراک داشتند و در سه دوره تاریخ معاصر ایران خود نمایی کردند.
فکر ایجاد حزب دولتی در عصر پهلوی دوم پس از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی و ایجاد حکومت مطلقه محمد رضا شاه در ایران شکل گرفت مقصد حکومت از تشکیل چنین احزابی در دست گرفتن نبض فعالیت های سیاسی جامعه و پرکردن خلاء ناشی از نبودن احزاب آزاد بود اما این فکر تا سال 1335 شمسی همچنان در اذهان باقی ماند تا اینکه به دستور شاه اسد ا... علم یار دیرینه اش مسئول تاسیس حزب مردم شد. این حزب در اردیبهشت سال 1336 شمسی موجودیت خویش را با چهره های علمی و سیاسی آغاز کرد و رهبر آن تا پایان حیات سیاسی اسد ا... علم بود.
دومین حزب حزب میلیون یک سال بعد از حزب مردم در نخست وزیری اقبال تاسیس شد و اعضای آن بیش از نمایندگان مجلس وزراء و مقامات سیاسی بودند و اقبال ریاست حزب را به عهده داشت که عنوان کرد در دنیای امروز حکومت دموکراسی بدون حزب و تشکیلات معنایی ندارد.
حزب میلیون بزودی از بین رفت ولی حزب مردم حضور کمرنگی داشت.
کانون مترقی
این تشکیلات نه به عنوان یک حزب بلکه بصورت جمعیت در سال 1340 شمسی توسط گروهی از جوانان طرفدار اصلاحات امریکایی و پاره ای از وزراء و رجال دولتی چون حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا تشکیل گشت که خود این حزب بر پایه و اساس تشکل گروهی و محدود دیگری بنیان نهاده شد که به نام «گروه پیشرو» خوانده می شود . در باب تاریخ دقیق تشکیل این گروه سندی د ر اختیار نیست اما بنابر شواهد و قراین و بر اساس آنچه در منابع فشرده درج شده است این گروه می بایست در اواخر 1336 پی ریزی شده باشد. این گروه پیشرو با 30 عضو پس از مدتی به نام کانون مترقی تغییر نام داد. اندیشه فعالیت سیاسی به صورت یک حزب مشخص و معین موسسین را بر آن ساخت تا در تاریخ 14/2/1340
خواستار اجازه مقامات مسئول مملکتی برای تاسیس کانون مترقی شدند.
بعد از آن این کانون صبغه قانونی پیدا کرد هدف این کانون آنچنان که با ارائه اساسنامه ارائه شد مطالعات و تحقیقات علمی درباره مسائل فنی اقتصادی مالی کشاورزی حقوقی و فرهنگی بهداشتی و کلیه مسائل اجتماعی کشور بیان کردند تا در صورت لزوم با توصیه و پیشنهاد مطالعات فریور به مقامات ذیصلاح، از آنها جهت رفع نواقص مملکتی استفاده شود.
همکاری سهیل و تشویق در انجام فعالیت های خیریه از دیگر مواردی بود که در قالب اهداف خود مطرح کردند و مبرای عملی کردن آنها متذکر شدند که به نشر جراید و تالیف و انتشار کتب تأسیس کتابخانه و تشکیل کنفرانسها و سمینارها مبادرت خواهند ورزید.
ملت ایرانی حداقل 21 سال سن و معرفی توسط دو نفر معروف از اعضای رسمی کانون مترقی و موافقت نظر دو ثلث اعضای هیئت مدیره از جمله شرایطی بود که برای به عضویت در آمدن افراد جدید قرار داده شد. همچنین عنوان شد که کسانی که در راه تکامل علوم یا اصلاح امور اجتماعی یا مباشرت در امور خیرخواهانه خدمات قابل توجهی نمایند به عضویت افتخاری کانون مترقی در خواهند آمد.
پرداخت حق ورود و حق عضویت ماهانه یا سالانه از دیگر مفاد شرایط عضویت در اساسنامه بود. این موضوع شایان ذکر است که رجبعلی منصور پدر حسنعلی گزارشات ساواک کارگردان اصلی و پشت پرده کانون بود و فرزندش مجری نقشه های وی بود.
از این مطلب می توان نتیجه گرفت که طرح ایجاد کانون از سوی انگلیس و آمریکا طرح ریزی شده بود که با رهبران این حرب که در ظاهر روسای این حزب بر اساس دموکراسی و در اصل پیاده کننده های نقشه های اندیشه استعمارگران بودند.
فردوست در خاطراتش می گوید: «علی منصور منصور الملک از ماموران انگلیس بود پسرش مانند پدر پرورش یافته انگلیسی ها بود ولی از آن گروه بود که به آمزیکایی ها وصل شدند و او چه د راصل چهار و بعد ها که نخست وزیر شد از طرف آمریکا به شدت تقویت می شد».
همچنین فردوست در جای دیگر اشاراتی دارد که برای پی بردن به هویت با ارزش است و می توان تقریبا بنابر دلایل عقلانی به صحت آن اطمینان داشت. وی می نویسد «تاسیس کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین و علم کردن حسنعلی منصور به عنوان رهبر نخبگان (آمریکایی)» و تحصیل کردگان غرب گرای ایران طرحی بود توسط شاپور ریپورتر و اسدا... علم و با همدستی گراتیان یاتسویچ رئیس سیا در ایران ریخته شد.
به هر ترتیب کانون مترقی شکل گرفت و موجودیت رسمی پیدا کرد و منصور توانست یا خواهش و تمنای بسیار نزدیک 200 نفر از صاحبان نفوذ اعم از فرهنگی نماینده مجلس حزبی و افراد عادی را تا مرداد ماه با عضویت کانون در آورد. که متشکل از تحصیلکردگان غرب اعم از دکتر در رشته های پزشکی و غیر پزشکی مهندس و لیسانسیه که اغلب آنها مصدر کارهای حساس بودند. روند فعالیتهای کانون طی جلسات هفتگی (روزهای شنبه) واقع در خیابان ایرانشهر روبروی گرمابه ایرانشهر مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
یکی از اهداف این کانون کسب قدرت سیاسی در عرصه های قوه مقننه و اجرائیه بود و بر این اساس طبیعی بود که این کانون بر خلاف آنچه در اساسنامه خود اظهار داشته گ ام در راه مسائل سایسی نهاده و زمینه های صعود خود را به جایگاه های تصمیم گیری سیاسی فراهم آورد از آنجا که بررسی مسایل اقتصادی بدون توجه به مسایل سباسی روز جامعه ناممکن بود و از آنجا که رسیدن به قدرت سیاسی از اهداف مهم اعضاء این کانون بود بنابراین جلسات هفتگی ک انون محل مناسبی برای انجام بحث و تحلیلهای سیاسی و بررسی وضعیت جامعه و فضای حاکم بر آن بوده باشد.
این تغییر وضعیت موجب شد که ساواک در آن زمان به تکاپو برای کسب اطلاعات از افکار و اندیشه های اعضاء این گروه بیافتد اما واحدی رئیس اداره یکم طی گزارشی در 23/8/41 فقدان مامور نفوذی رد جلسات را عامل عدم اطلاع ساواک از گفتگوهای آنان ذکر می کند.
یکی از نکات بارز دوران فعالیت کانون مترقی و بدنبال آن حزب ایران نوین حمایتهای پنهان و آشکار محمد رضاشاه پهلوی بود. او در 8 خرداد 1342 اعلام کرد که کانون مترقی به عنوان دفتر مطالعات اقتصادی و اجتماعی شاه تعیین خواهد شدو در آینده کلیه اموری که مورد علاقه اش باشد بوسیله این کانون مورد بررسی دقیق قرار گرفته تا مسایل مملکتی با مطالعه و دقت و امعان نظر بیشتر به مرحله ا جرا گذارده شود بدنبال آن نامه ای از سوی شاه برای منصور حاوی این مقام و مرتبت ارسال شد.
این کانون با توجهات شاه و ضعیف تر شدن حزب میهن و مردم که قبلا تشکیل شده بودند و حالا رفت در مقابل حزب مترقی کمر خم می کردند جایگاه خاصی در میان سیاسیون پیدا می کرد با تعطیل شدن مجلس بیستم و شروع ا نتخابات مجلس بیست و یکم کسب صندلیهای نمایندگی این دوره از اهداف مهم این حزب بود که چرا که با نفوذ آنها در مجلس می توانستند بسیاری از شاهراههای مملکت را در دست داشته باشند بسیاری از اعضای حزب توده که حالا منحل شده بودند و برخی افراد با تمایلات مارکسیستی تمایل به عضویت در این کانون پیداکردند که منصور آنها را با آغوش باز پذیرفت زیرا که این افراد از تحصیلکردگان بلند مرتبه بودند.
در همین دوران نهضت امام خمینی آغاز شد که ا مام با توجه به اینکه در تصویب لایجه انجمن های ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 و آن لایحه قید ا سلام از شرایط انتخاب شوندگان حذف و بجای سوگند به قرآن سوگند به کتاب آسمانی قید شده و به زنان حق رای داده شده بود تصمیم به مبارزه علیه این لایحه گرفته و در نتیجه این لایحه لغو شد. حرکت بعدی امام تحریم انقلاب سفید شاه و رفراندم مربوط به آن بود که منجر به حادثه خونین 15 خرداد شد که در آن حادثه بسیاری از طلاب در قم کشته شده و امام تبعید شد.
فعالیتهای کانون مترقی و اعضای آن درنهایت منجر به این شد که در تابستان 1342 در مجلس بیست و یکم اکثریت آراء را کسب کردند حمایت آمریکا از منصور و حزبش بعد از آن علنی تر شد با پیشنهاد آ مریکا و عریرغم هشدارهای علم به شاه حزب کانون مترقی می رفت که به یک حزب بزرگ سیاسی تبدیل شود.
نمایندگان مجلس بیست و دوم نشان می داد که انتخابات به انتصابات تبدیل شده است لیست نمایندگان خبر از تعیین آنها قبل از رای گیری می داد بنابراین رای مردم د راین دوره بیهوده و عبث بود. در 26/6/42 انتخابات صورت گرفت و در 29 شهریور نمایندگان از پیش معرفی شده کنگره آرا را به خود اختصاص دادند.
با اختصاص 100 نماینده در مجلس که از اعضاء کانون مترقی بودند حسنعلی منصور که وعده ارتقا به مقام نخست وزیری دریافت کرده بود در صدد برآمد تا کانون را گسترش داده و بر نقش و اهمیت آن بیفزاید.
بدنبال موافقت شاه برای ایجاد حزبی از ائتلافی های نهضت ششم بهمن و بنابر دلایل دیگر حسنعلی تصمیم گرفت نام حزب از از مترقی به حزب ایران نوین تغییر نام دهد.
بدین ترتیب موجودیت حزب با نام ایران نوین در 28 آبان ماه 1342 در مجلس شورای ملی اعلام شدو خبر تاسیس آن روز بعد به استحضار محمد رضا پهلوی رسید.
حزب ایران نوین
احزاب میهن و مردم به شکست حزب ایران نوین اعتقاد قوی داشتند منصور به تلاش در آمد تا ا عضای حزب را افزایش دهد و برای عضویت کارگران کار نجات فعالیت کرد منصور بر اساس سخنان شاه که گفته بود «تشکیل این حزب را پشتیبانی خواهم کرد و دستور خواهم داد همه گونه مساعدت و تسهیلات فراهم آورند» دلگرم و امیدوار بود بنابر گزارش مورخ 6/9/1342 ساواک «یکی از دوستان منصور اظهار داشته این اقدام فرمایش اعلیحضرت همایون شاهنشاه که فرموده بودند هرکس بخواهد در آ ینده در دستگاه های دولتی و قوه مجریه به شغل و مقامی برسد باید متکی به یک حزب نیرومندبوده و بر اساس مرام حزبی پیشرفت خئد را قرار دهد» از طرف منصور صورت گرفته و به این دستاویز و تشبت به شاهنشاه خواسته است باری موفقیت در کارهای آینده خود عده ای را به دور خود جمع کند.
مردم با توجه به سوابق احزاب مردم و میهن و با توجه به این که منصور جوان بی تجربه و و فرزند علی منصور و ابسته به دول بیگانه بود نسبت به این حزب هم خوشبین نبودند.
محمد رضا شاه پهلوی امید بسیاری به این حزب داشت بگونه ای که احتمال بسیار داشت تا همگان را در جهت همکاری و مساعدت و تقویت این حزب به فعالیت وادارد.
سرانجام در ساعت 6 بعد از ظهر 24/9/1342 د رتالار فرهنگ طی جلسه ای رسما حزب ایران نوین اعلام موجودیت کرد.
ساختمان مجللی برای حزب در خیابان کنونی دکتر فاطمی دیده شد که بعدا به حزب رستاخیز ملت ایران رسید این ساختمان پس از انقلاب چندی شهرداری و بعد از آن هم محل وزارت کشور شد.
د راعلامیه این حزب دو عامل عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی مردم دور بودن از به اصطلاح کاروان اعتدال غرب را به عنوان دلایل عدم استواری مشروطیت بر شمرد و کودتای 1299 رضاخان همچون مائده اسمانی مطرح گردید که ایران دچار هرج و مرج را از خطر سقوط و تجزیه حتمی نجات داد و از رضا شاه تحللیل شد و سپس سال 1320 را دوران تبدیل ایران به صحنه رقابت ابرقدرتها و دانست که باعث آشفتگی و بروز مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران دانست سپس با ستودن ملی شدن صنعت نفت پشتیبانی شاه همراه حفظ امنیت داخلی را عامل اصلی آن ذکر کرده تمجید از انقلاب سفید 6 بهمن 1341 از دیگر مطالب حزب بود تجلیل از 18 اسفند 1341 به عنوان روز آزادی زنان از مطالب دیگر این اعلامی بود در این اعلامیه به صراحت اعضای آن را نمایندگان روشنفکران و نیروی زحمتکشان و موثر در فرهنگ و رهبری جوانان معرفی کرد و با بیان آمال و آرزوهای عوام فریب خود اعلامیه را پایان بخشید.