بخشی از مقاله
حكومت الكترونيك، بحران اعتماد عمومي و دموکراسی
3 – اطلاعات مربوط به پاياننامه
1-3) مسئله اصلی تحقيق
بررسي تاثير پوياي نهادي حكومت الكترونيك بر اعتماد عمو
مي
2-3) تشريح و بيان موضوع
يكي از تفاوتهاي اساسي جهان امروز با دنياي سنتي اين است كه افراد متعامل ممكن است هيچ وقت همديگر را به صورت چهره به چهره نديده باشند. اين مساله
باعث ميشود كه ارتباطات غيركلامي كه غناي خاصي هم دارد، از فرآيند ارتباطي حذف شود. يكي از واسطههاي اصلي بين حكومتهاي معاصر و ملتها، تكنولوژي اطلاعات است. وقتي ارتباطات چهره به چهره تبديل به ارتباطات از راه دور ميشود، يكي از مسائل اساسي چگونگي اعتماد به طرف مقابل است، يعني در حالتي كه تكنولوژي واسطه ارتباط ميشود، ريسك ارتباطات بالا ميرود. براي مثال تحقيقات زيادي بحث نبود يا كمبود اعتماد در تجارت الكترونيك را يادآور شدهاند((Egger, 2001. تلاش براي اعتمادسازي در بين حكومتها در دهههاي اخير زياد به چشم ميخورد. حكومتها همانند سازمانهاي بخش خصوصي به اين موضوع اعتقاد پيدا كردهاند كه حكومت وقتي داراي سرمايه اجتماعي بالايي باشد مولدتر است (Putnam, 2000). يكي از اصليترين عوامل در سرمايه اجتماعي بحث اعتماد است (Coleman 1988; Fukuyama, 1995; Glaeser et al., 2000). وقتي اعتماد بين حكومت و ملت وجود داشته باشد هزينه كنترلهاي اضافي پايين ميآيد و علاوه بر مزاياي اجتماعي، منافع اقتصادي نيز به دنبال خواهد داشت (Uslaner, 2002
). از منظر اقتصادي اعتماد براي همه مبادلات بين كنشگران فردي يا سازماني يك مساله حياتي است.(Dasgupta, 1988:49) در قرن بيستم تحقيقات حاكي از آن است كه اعتماد عمومي همبستگي مثبتي با اقتصاد سالم دارد. حتي شواهدي در زمينه نقش اعتماد در ساختن سرمايه سياسي (Parent et al, 2005:721) و تاثير مهم آن در رفتار رايدهندگان وجود دار
د.(Belanger & Nadeau, 2005) به عقيده توماس هابس، اعتماد زندگي را آسانتر و امنتر ميكند و پيششرطي براي همكاري و همياري افراد است و همچنين ابزاري براي كاهش پيچيدگي اجتماع است.(Luhmann, 1994)
3-3) ضرورت و اهمیت تحقیق
بدون شک می توان ادعا کرد که اعتماد مردم به حكومت، سنگ زيربنای استحکام هر حكومتی در جهان است. گرايش حكومتها به سمت حكومتهای دموکراتيک نظرات مردم را در بطن مديريت حكومتها قرار میدهد و ديکتاتورترين حكومتها در دنيای معاصر نمیتوانند به اعتماد مردم و مشرعيت خود بیاعتنا باشند. حكومت نيز مانند هر قدرتي خود را بينياز از توجيه
و مشروعيت نميبيند. بحران مشروعيت يكي از مسائل اصلي پيشروي حكومتهاي سرمايهداري مدرن است(Habermas,1975).
اين بحران احتمالی، حكومتها را به فکر انداخته است تا از ابزارهای مختلفی براي اعتمادسازي استفاده كند. روند بياعتماد شدن مردم به حكومتهاي خود در حال افزايش است و حكومتها به فكر چارهاي براي اين معضل هستند. يكي از كاراترين ابزارها كه اكثر حكومتها روي آن توافق نظر داشتهاند، به كارگيري تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات است. گويا حكومتها ب
ا به كارگيري اين تكنولوژي قصد دارند حكومت را به حكومت الكترونيك تبديل كنند.
لازم به ذکر است که مطالعات در اين زمينه ميتواند به دو دسته جداگانه تقسيم شود يكي بحث قابل اعتماد بودن خود تكنولوژي است و ديگري قابل اعتماد بودن كنشگراني است كه با هم به صورت الكترونيكي تعامل ميكنند (Egger 2001). علاوه بر اعتماد انسان به انسان و اعتماد انسان به ماشين نوع سومی از اعتماد را نام می برند که اعتماد عام است. بايد به اين نكته توجه داشت كه در اعتماد مردم به حكومت الكترونيك هر سه مورد موضوعيت دارد و در اين مقاله هر سه رويكرد مورد توجه قرار ميگيرد.
به گفته كنفوسيوس،" اگر مردم به حكومتمردان خود اعتماد (ايمان) نداشته باشند، حكومت توان ماندگاري ندارد". بايد به اين نكته توجه داشت كه اعتماد مردم به حكومت، با جنس اعتماد مردم به يكديگر يا به يك موسسه يا به دانشگاه و. . . متفاوت است. چرا كه اعتماد يك فرد به يك موسسه يا سازمان ارتباط نزديكي با انتظارات و دانش وي نسبت به آن موسسه يا سازمان دارد (از طريق ارزيابي نيات و لياقت افرادي كه وي با آنها در آن موسسه يا سازمان برخورد داشته شكل ميگيرد)، در حالي كه اعتماد يك فرد به حكومت كه شامل صدها و شايد ميليونها نفر است از طريق اين مکانيزم، كاري غيرممكن خواهد بود. اعتماد به حكومت، وهم انگيز و نامعقول است چرا كه دانش مورد نياز براي ايجاد هرگونه اعتمادي به راحتي در دسترس شهروندان عادي قرار نميگيرد. علاوه بر آن هاردين تفاوتي بين اعتماد به حكومت و اعتماد به مردم قائل شده است و پيشنهاد ميكند كه حكومت نميتواند به طور فعال بدنبال اعتماد مردم باشد و فقط ميتواند با پافشراري بر رفتارهاي اعتماد آميز، آن اعتماد را بدست آورد (Hardin, 2002).
4-3) پیشینه تحقیق
در نوشتههاي جامعه شناسي، مفهوم اعتماد اجتماعي هم به عنوان ويژگي افراد، ويژگي ارتباطات اجتماعي و هم ويژگي نظام اجتماعي با تاكيد بر رفتار مبتني بر تعاملات و سوگيريها در سطح فردي مفهوم سازي شده است. در فرهنگ لغت آكسفورد اعتماد به معني اطمينان به بعضي از صفات يا ويژگي يك شخص و يا حتي درستي و حقانيت يك نظريه تعريف شد
ه است.انديشمندان علوم اجتماعي هر كدام از نقطه نظر خاص خود به تعريف اعتماد پرداختهاند. براي مثال لومان ميان دومفهم و اعتماد و اطمينان تفاوت قائل شده و معتقد است اعتماد با مفهوم مخاطره يا ريسك در ارتباط است و در دوران اخير مطرح شده است.
گيدنز اعتماد را از عناصر و مولفههاي اصلي مدرنيته ميداند. اعتماد را ميتوان مهمترين مولفه نظم قلمداد كرد به همين جهت آيزنشتات به درستي متذكر ميشود كه مهمترين
مسئله نظم اجتماعي اعتماد و همبستگي اجتماعي است. يعني بدون انسجام و نوعي اعتماد پايداري نظم اجتماعي غير ممكن است. از ديد برخي صاحب نظران شواهد بسياري دلالت بر كاهش اعتماد اجتماعي در تمام ابعاد و سوگيري عاطفي و خاصگرا در روابط كنشگران در تمام سطوح در ايران دارد(چلبي،1375: 77).
بررسي منابع و ماخذ مربوط به اعتماد اجتماعي نشان ميدهد كه به اين مفهوم از ديدگاههاي مختلف روانشناسي اجتماعي، جامعه شناختي و معرفت شناختي پرداخته شده است. در حوزه روانشناسي اجتماعي، اعتماد به عنوان ويژگي فردي مطرح ميشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهاي فردي تاكيد ميگردد و در بررسي اعتماد تئوريهاي شخصيت و متغيرهاي فردي مورد توجه است. در حوزه جامعه شناختي، اعتماد به عنوان ويژگي روابط اجتماعي يا ويژگي نظام اجتماعي مفهوم سازي ميشود. اين ديدگاه بر خلاف ديدگاه روانشناسي اجتماعي به زمينههاي اجتماعي تاكيد ميكند.
نظريههاي كلان اعتماد اجتماعي
نظريهپردازان كلاننگر از جمله اسپنسر، تونيس، دوركيم، زيمل، ماركس، وبر، اينگلهارت، پوتنام، فوكوياما و لومان معتقد به عوامل ساختاري و كلان اعتماد هستند. همه اين نظريهپردازان سطح تحليل كلان را براي بررسي خود درباره اعتماد برگزيدهاند. همين طور در بررسي و تحليل مفهوم اعتماد، سطح مطالعه خود را بر روي ساخت اجتماعي متمركز ساختهاند. نظريهپردازان كلاننگر، اعتماد را به عنوان ويژگي روابط اجتماعي و يا ويژگي نظام اجتماعي و به طور كلي به عنوان يك ويژگي جمعي مفهومسازي ميكنند.
نظريههاي خرد اعتماد اجتماعي
در مقابل نظريههاي كلان اعتماد، نظريههاي خرد در تحليل و بررسي اعتماد به عوامل فردي و خرد توجه دارند. يعني عواملي كه متاثر از برخوردها، مبادلات و يا ويژگيهاي زيستي، رواني و شخصيتي فرد يا افراد است. نظريهپردازاني چون اريكسون، كلمن، بلاو، جانسون و كريستوفر مرو از منظر نظريههاي خرد به بررسي و تحليل خرد و سطح مطالعه كنش را برگزيدهاند. همه اين نظريهپردازان اعتماد را به عنوان يك ويژگي فردي و متاثر از كنشهاي افراد در نظر ميگيرد. ليكن در اين ميان به نظر ميرسد كه مناسبترين راه براي بررسي عوامل موثر بر اعتماد اجتماعي، دوريگزيني از هر گونه خردنگري و كلاننگري محض و بررسي جامع و همه جانبه اعتماد هم از طريق پرداختن به وجه كنش و هم از طريق پرداختن به وجه ساخت اجتماعي مفهوم اعتماد ميباشد. در بينابين نظريههاي خرد و كلان اعتماد، نظريهپردازاني چون گيدنز هرگونه تقليلگرايي را در بررسي مفهوم اعتماد رد كرده و بر ارتباط پديدههاي خرد و كلان و تركيب و تلفيق اين دو سطح در تحليل و بررسي اعتماد اجتماعي تاكيد ميكنند.
انواع اعتماد
در ادبيات جامعهشناسي و علوم سياسي، سه شكل اصلي اعتماد مشتمل بر اعتماد بنيادي، اعتماد بين شخصي و اعتماد تعميميافته ميتوان تميز داد:
اعتماد بنيادي ؛
اعتماد بنيادي نگرشي است نسبت به خود و دنياي پيرامون كه رفتار و اعمال ما را متاثر ميسازد و موجب تقويت اين تفكر ميگردد كه افراد و امور جهان قابل اعتمادند و بر استمرار و ثبات اين باور صحه ميگذارد. اريكسون معتقد است كه اعتماد بنيادي در مراحل اوليه زندگي(شيرخوارگي) انسان شكل ميگيرد. به اعتقاد وي، كودك معمولاّ نخستين رابطه را با مادر برقرار ميسازد. كودك بايد بتواند در كنار مادر احساس امنيت كند، اگر مادر به نيازهاي جسماني كودك پاسخ دهد و محبت و عشق و امنيت كافي براي او تامين كند از آن پس كودك شروع به پروراندن حس اعتماد خواهد كرد، نگرشي كه نظر كودك را درباره خودش و ديگران مشخص خواهد كرد.
اعتماد بنيادي ما را به مفهومي رهنمون ميسازد كه آنتوني گيدنز از آن تحت عنوان امنيت هستي شناختي(امنيت وجودي ) ياد ميكند. منظور از امنيت وجودي اطميناني است كه اغلب موجودات انساني از پيوستگي و استمرار هويت خود و محيطهاي اجتماعي و مادي اطراف خود دارند. به اعتقاد گيدنز امنيت وجودي پديدهاي شناختي نيست، بلكه پديدهاي احساسي است و در ناخودآگاه ريشه دارد. آن چه مسلم است پاسخگويي به سوالاتي از قبيل: آيا من واقعاّ وجود دارم؟ آيا من امروز همان كسي هستم كه ديروز بودم؟ آيا مردم واقعاّ وجود دارند؟و... را نميتوان از طريق بحث عقلي و به صورت بيچون و چرا پاسخ گفت (Giddens, 1992). گيدنز معتقد است براي تبيين چنين موضوعاتي بايد مراحل و عوامل جامعهپذيري را مورد بررسي قرار داد.
اعتماد بين شخصي؛
اعتماد بين شخصي شكل ديگري از اعتماد است كه در روابط چهره به چهره خود را نشان ميدهد. اين شكل از اعتماد موانع ارتباطي را مرتفع ميسازد و با كاستن از حالت دفاعي، بسياري از تعاملات موثر را موجب ميشود. اعتماد بين شخصي حوزهاي از تعاملات ميان دوستان، همكاران و همچنين اعتماد ميان رئيس و كارمند، معلم و شاگرد و ... را در بر ميگيرد. به لحاظ نظري در يك رابطه مبتني بر اعتماد حداقل دو نفر حضور دارند: اعتماد كننده و فرد مورد اعتماد(امين). در اين رابطه فرد مورد اعتماد بالقوه ميتواند واكنشهاي متفاوتي از خود بروز دهد، كه ميتوان آنها را به دو دسته تقسيم كرد: واكنشهاي مثبت و واكنشهاي منفي. بررسي ديدگاههاي مختلف نشان ميدهد كه روابط اجتماعي در ايجاد اعتماد بين شخصي نقش اساسي
ايفا ميكنند. اعتماد بين شخصي در روابط و برهمكنشهاي اجتماعي معنا پيدا ميكند، توسعه مييابد و تقويت ميشود. البته كيفيت و نوع روابط اجتماعي و همچنين ميزان و گستره روابط اجتماعي كه از آن تحت عنوان سرمايه اجتماعي نام برده ميشود در ايجاد و تقويت اعتماد بين شخصي تاثير بنيادي دارد. به اعتقاد جانسون اعتماد همانند رابطه از دو بعد تشكيل ميشود: اين كه شما نسبت به شخص ديگر چگونه رفتار ميكنيد و اينكه آن شخ
ص نسبت به شما چه رفتاري دارد. اعتماد از طريق رشتهاي از كنشها و اعمال حاكي از اعتماد كردن و قابل اعتماد بودن ايجاد ميگردد.
اعتماد عام يا تعميميافته؛
اعتماد تعميم يافته را ميتوان داشتن حسن ظن نسبت به افراد جامعه جداي از تعلق آنها به گروههاي قومي و قبيلهاي تعريف كرد. اين تعريف بيانگر جند نكته اساسي است:
1. اعتماد تعميميافته تنها به افرادي كه با هم برهمكنش دارند و ميانشان روابط چهره به چهره برقرار است، محدود نميشود.
2. اعتماد تعميميافته حوزهاي از كساني را كه با ما برهمكنش دارند يا بالقوه ميتوانند برهمكنش داشته باشند در بر ميگيرد.
3. اعتماد تعميميافته مرزهاي خانوادگي، همسايگي، قومي و محلي را در مينوردد و در سطح ملي گسترش مييابد.
4. اعتماد تعميميافته پديده نسبتاّ جديدي است كه همراه با شكلگيري حكومتهاي مدرن يا حكومت-ملت مطرح ميشود.
5. اعتماد تعميميافته لازمه همكاري و مشاركت ميليونها شهروندي است كه جوامع پيچيده و مدرن امروزي را تشكيل ميدهند.
در جوامع سنتي اعتماد تعميميافته وجود ندارد چراكه در چنين جوامعي خطوط فاصل مشخصي بين خودي و بيگانه و همچنين بين دوست و دشمن ترسيم ميشود و اعتماد محدود به كساني است كه به جمع و گروه تعلق دارند و هر كس خارج از آن قرار گيرد مظنون و مشكوك است. به اين ترتيب ميتوان گفت كه اعتماد به سه صورت خود را نشان ميدهد كه عبارتند از:
1. اعتماد بين فردي يا اعتماد به افراد آشنا؛
2. اعتماد اجتماعي يا تعميميافت يا اعتماد به بيگانگان؛
3. اعتماد مدني يا اعتماد به سازمانها و نهادها.
نوع اول معمولاّ در جوامع سنتي به چشم ميخورد و از اين رو ميتوان آن را اعتماد سنتي نيز خواند و انواع دوم و سوم كه عموماّ در جوامع مدرن به چشم ميخورد اصطلاحاّ اعتماد مضموني يا كاركردي هم خوانده ميشوند.
5-3) فرضیههای تحقیق
1. حكومت الكترونيك با تغيير در ميزان عدالت توزيعي ، موجب افزايش سطح اعتماد عمومي ( و ارزشهاي دموكراتيك) ميشود.
2. حكومت الكترونيك با تغيير در ميزان عدالت رويهاي ، موجب افزايش سطح اعتماد عمومي ( و ارزشهاي دموكراتيك) ميشود.
3. حكومت الكترونيك با تغيير در ميزان عدالت اطلاعاتي ، موجب افزايش سطح اعتماد عمومي (و ارزشهاي دموكراتيك) ميشود.
4. حكومت الكترونيك با تغيير در ميزان عدالت احساسي ، موجب افزايش سطح اعتماد عمومي (و ارزشهاي دموكراتيك) ميشود.
5. حكومت الكترونيك با تغيير در ميزان عدالت مراودهاي ، موجب افزايش سطح اعتماد عمومي (و ارزشهاي دموكراتيك) ميشود..
6-3) اهداف اساسی از انجام تحقیق
در اين تحقيق سعي ميشود تا با بررسي ارتباط حكومت الكترونيك بر پنج نهاد اوليه(حكومتي، اقتصادي، خانوادگي، مذهبي و آموزشي) تاثير آن را به عنوان عاملي براي ارتقائ اعتماد عمومي مورد بررسي قرار دهيم.
7-3) نتایج مورد بررسی
8-3) در صورت کاربردیبودن طرح چه سازمانهایی میتوانند از نتایج بدستآمده استفاده کنند.
ردیف نام سازمان نوع استفاده
1 قواي سهگانه حكومتي به منظور ارتقاء اعتماد عمومي و ارزشهاي دموكراتيك
2
4- روش انجام پژوهش
1-4) روش تحقیق :
پژوهش حاضر از حيث هدف، پژوهشي كاربردي محسوب ميشود. كه از روشهاي نگرش سنجي براي جمعآوري اطلاعات استفاده ميكند.
متغيرهاي تحقيق به صورت ذيل ساماندهيشدهاند:
متغيرهاي مستقل: تأثير دولت الكترونيك
متغير وابسته اوليه: اعتماد عمومي
متغير وابسته ثانويه: دموكراسي
متغيرهاي تعديل كننده: عدالت اجتماعي در ابعاد توزيعي، مراودهاي، رويهاي، اطلاعاتي، واحساسي.
2-4) روشهای گردآوری اطلاعات :
ابزار گردآوري دادهها: پرسشنامه.
3-4) قلمرو تحقیق
الف) دوره زمانی تحقیق
ب) مکان تحقیق
4-4) جامعه آماری
مديران دولتي، اساتيد اداره امور دولتي و دانشجويان مديريت دولتي.
5-4) نمونه آماری :
حجم نمونه با استفاده از رابطة كوكران و يا صورت خواهد گرفت.
6-4) روش یا روشهای نمونهگیری
روش نمونهبرداري، روش نمونهگيري خوشهاي تصادفي ميباشد.
7-4) روشهای مورد نظر برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیهها
فرضيههاي تحقيق و همبستگي ميان متغيرهاي مستقل و وابسته، با استفاده از آزمونهاي همبستگي پيرسون و رتبههاي اسپيرمن(براي اطمينان بيشتر) بررسي شدند. اعتبار مدل با استفاده از روش رگرسيون چندگانه تحليل شد . براي تحليل دادهها و آزمون فرضيهها از نسخه 12 نرم افزار spss استفاده شد و سطح خطاي قابل اغماض براي ارزيابي فرضيهها (آلفا) برابر با 5درصد در نظر گرفته شد.
5- حداکثر زمان مورد نیاز برای انجام تحقیق
6- تعریف واژهها و اصطلاحات تخصصی طرح
حكومت الكترونيك:
اعتمادعمومي:
عدالت توزيعي:
عدالت رويهاي:
عدالت مراودهاي:
عدالت احساسي:
عدالت اطلاعاتي:
نهادهاي حكومتي:
نهادهاي اقتصادي:
نهادهاي آموزشي:
نهادهاي خانوادگي:
نهادهاي مذهبي: