بخشی از مقاله
دوره حكومت انقلابيون
پس از سقوط دولت بنيصدر ، آخرين پايگاه نيروهاي ملي – مذهبي و ساير گروههاي مخالف حركت انقلاب اسلامي به رهبري امام و نيروهاي حزب اللهي فرو ريخت و دوران جديد آغاز شد. رهبري انقلاب با سرعت عمل به موقع اوضاع را در كنترل خود درآورد . مردم با حضور فعالتر در صحنه از رهبري و نيروهاي حزب اللهي و روحانيت حمايت كردند و در انتخابات رياست جمهوري با اكثريت
قاطعآرا ، محمدعلي رجايي را به رياست جمهوري برگزيدند . رجايي ، محمدجوا باهنر را به نخست وزيري برگزيد و به اين ترتيب ، قوهي مجريه نيز در اختيار نيروهاي حزباللهي قرار گرفت ، اما هنوز دو ماه از رياست جمهوري رجايي و نخست وزيري باهنر نگذشته بود كه در پي بمبگذاري سازمان موسوم به منافقين در ساختمان نخست وزيري رجايي و باهنر به شهادت رسيدند . عمليات
تروريستي اين سازمان با انفجار ساختمان نخست وزيري به پايان نرسيد ، بلكه طي سالهاي 1360 و 61 در حدود دويست نفر از رهبران نيروهاي حزباللهي د رعملياتهاي ديگر به شهادت رسيدند كه از جمله ميتوان از آيتالله دستغيب ، آيتالله مدني ، آيتالله صدوقي ، آيتالله اشرفي اصفهاني و … ياد كرد .
در اين دوره ، نيروهاي مخالف حركت انقلاب اسلامي به دو گروه تقسيم شدند ، گروهي از آنها مانند بنيصدر و رهبران سازمان موسوم به منافقين به خارج از كشور پناه بردند ، و نيروهاي ملي – مذهبي در داخل منزوي شدند و از صحنه حركت انقلاب كنار گذاشته شدند .
1 – موفقيت نيروهاي حزباللهي
پس از شهادت رجايي و باهنر ، مجدداً انتخابات رياست جمهوري برگزار شد و در آن آيتالله خامنهاي به رياست جمهوري برگزيده شد . آيتالله خامنهاي نيز ميرحسين موسوي را به نخست وزيري انتخاب كرد و دوران موفقيتآميز نيروهاي حزبللهي شروع شد . پس از عزل بنيصدر ، ارتش ، سپاه پاسداران و نيروهاي بسيجي تحت فرماندهي كل قوا با يكپارچگي كامل دشمن متجاوز را مورد تهاجم بيامان خود قرار دادند و اولين پيروزيهاي بزرگ نظامي را در عملياتهاي ثامن الائمه ،
فتح المبين و بيت المقدس به دست آورند ، كه طي آنها ، بخشهاي وسيعي از سرزمين ايران ، از جمله شهرهاي آبادان و خرمشهر از وجود دشمن متجاوز پاك گرديد . پيروزيهاي ارتش اسلام در جنگ تحميلي با عملياتهاي بعدي تكميل شد و عراق را در موضع ضعف قرار داد . در اين پيروزيهاي بايد از ايثار و از خودگذشتگي ميليونها نيروي بسيجي و مردمي ياد كرد كه بدون هيچ نوع انتظاري با جان خود به دفاع از خاك و دين و عزت و شرف ملت ايران پرداختند و نام ايران و ايراني را در تاريخ سرافزار ساختند .
نيروهاي حزباللهي علاوه بر كسب پيروزيهاي نظامي ، در صحنههاي داخلي نيز به موفقيتهاي مهمي دست يافتند . موفقيت جهاد سازندگي در محروميتزدايي از روستاها و مناطق محروم – به طوري كه طي دو الي سه سال هفتاد درصد روستاهاي محروم ايران از نعمت آب و برق و راههاي
ارتباطي مناسب برخورداد شدند – موفقيت نيروهاي حزباللهي در خنثيسازي توطئههاي طيف گسترده ضد انقلابيون در داخل و خارج كشور ، كشف و خنثيسازي كودتاهاي متعدد از قبيل كودتاي قطبزاده ، كشف توطئهي سازمانهاي مخفي و نفوذي وابسته به بيگانه از قبيل حزب توده و متلاشي كردن آن ، مقاومت در مقابل تحريمهاي سياسي – اقتصادي آمريكا از جمله موفقيتهاي ديگر نيروهاي حزباللهي در اين دوره محسوب ميشوند .
2 – رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني
در خردادماه 1368 امام خميني رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي دار فاني را وداع گفت . بلافاصله بعد از وفات امام خميني ، مجلس خبرگان آيتالله خامنهاي را به رهبري انقلاب برگزيد . بعد از انتخاب رهبر ، انتخابات رياست جمهوري برگزار شد و هاشمي رفسنجاني به رياست جمهوري انتخاب شد . دولت هاشمي رفسنجاني با تدوين برنامه اول توسعه اقتصادي – اجتماعي كشور
حركت جديدي را در انقلاب اسالمي آغاز كرد . محور اصلي برنامه دولت وي «سازندگي اقتصادي» بود . طي دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني دو برنامه اول و دوم تهيه و به اجزا گذاشته شد . توسعه اقتصادي د رهر دو برنامه داراي اولويت بود . دليل چندي اولويتي نيز ضرورت بازسازي ، سازندگي و اصلاح ساختار اقتصادي كشور بعد از هشت سال جنگ بود ، چون در دوران جنگ
دولتي ميرحسين موسوي تمام تلاش خود را صرف دفاع و اداره امور جنگ و حفظ عدالت اقتصادي در دوران بحران اقتصادي جنگ كرده بود . او با اجراي سياست اقتصادي هدايت شده و كنترل دولتي ، سامان اقتصادي را حفط كرد ، اما بعد از جنگ ، مردم انتظار داشتند شرايط اقتصادي جامعه بهبود يابد ، سطح زندگي رفاهي افزايش يابد ، خرابيهاي جنگ بازسازي شود ، كارخانجات و بخشهاي توليدي راه اندازي شوند و رونق اقتصادي آغاز شود .
اجراي پروژههاي زيربنايي مانند سدسازي ، احداث و بازسازي راهآهن و راههاي شوسه ، راه اندازي كارخانجات نيمه تمام و يا از كار افتاده ،افزايش كارايي اقتصادي منابع و معادن ، كاهش كنترل دولتي و افزايش مشاركت بخش خصوصي در امور اقتصادي ، شهرسازي و بازسازي شهرها از جمله شهر تهران ، توجه به بخش كشاورزي و جهتدهي آن به سوي صنعت صادرات ، افزايش توان نظامي ايران در جهت توليد سلاحهاي استراتژيك ، از جمله محورهاي فعاليت اقتصادي دولت
هاشمي رفسنجاني بود . در زمينه سياست خارجي نيز دولت هاشمي رفسنجاني سعي كرد مخاصمه ايران با ساير كشورهاي منطقهاي و جهاني را كاهش دهد . وي محور فعاليت سياست خارجي دولت خود را براساس توجه به كشورهاي تازه استقلاليافته جنوب شوروي سابق تنظيم كرد .
برنامههاي اول و دوم توسعه و اقتدار دولت هاشمي رفسنجاني موجب فعالشدن بخشهاي مختلف اقتصادي گرديد و ذهنيت جامعه را به سوي كار و تلاش و سازندگي سوق داد ، اما در زمينه توسعه سياسي – فرهنگي برنامه مدون و متناسب با تحولات اجتماعي و ظهور نسل سوم انقلاب ارائه نكرد .
3 – جناحبنديهاي سياسي
همان گونه كه قبلاً گفته شد ،پس از پايان يافتن دورهي حكومت ميانهروها ، نيروهاي حزباللهي كليهي اركان حكومت را تحت كنترل خود گرفتند . حزب جمهوري اسلامي به عنوان يادگار شهيد بهشتي نقش مهمي را در اداره امور كشور به عهده گرفت ، به طوري كه رؤساي هر سه قوه از اعضاي شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي بودند . جامعه مدرسين حوزه علميه قم و روحانيتمبارز به عنوان دو نهاد قدرتمند سياسي – مذهبي هدايت افكار عمومي را به عهده داشتند . سه روزنامه جمهوري اسلامي ، كيهان و اطلاعات و مثلث مطبوعاتي فعال اين دوره محسوب
ميشدند . صدا و سيما نيز هماهنگ با نيروهاي حزباللهي مسؤوليت بسيج ملي را به عهده داشت . مجموعه شرايط فوق موجب يكپارچگي و يك صدايي خاصي در جامعه شده بود ، اما ديري نپاييد كه از دورن جامعه يكصدا ، جناحبنديهاي جديدي ظاهر شد و اولين شكافهاي سياسي بين نيروهاي حزباللهي شكل گرفت . در يك طرف ،گروهها و نيروهايي كه طرفدار ارتش دولت در اداره مذكور آثار مهمي بر جريانات سياسي كشور گذاشت . تعطيلي فعاليت حزب جمهوري اسلامي ، اعلام موجوديت روحانيون مبارز ، آغاز فعاليت مجدد جمعيت مؤتلفه اسلامي ، ساماندهي مجدد سازمان مجاهدين انقلاب سالامي از جمله آثار دورهي رقابت دوجناحي بود
.
با آغاز دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني ، هر دو جناح سياسي به چالشي بزرگ كشانده شدند . هاشمي رفسنجاني با ايجاد فضاي سنگين «سازندگي» و بازي پرقدرت سياسي ايجاد موازنه بين دوجناح ، ميدان عمل را از هر دوجناح گرفت و آنها را د رمواضع انفعالي شديدي فرو برد . گروهها و نيروهاي طرفدار جناح جامعه روحانيت مبازر چارهيي جز تأييد و حمايت از دولت را
نداشتند و گروهها و نيروهاي طرفدار مجمع روحانيون مبازر كه تقريباً به انزوا كشيده شده بودند با طرح انتقادات محتاطانهيي از دولت به حيات خود ادامه دادند . هاشمي رفسنجاني همزمان با حفظ هر دوجناح در گردونه انقلاب ، مناع قدرت انحصاري هر يك از آنها شد و سعي كرد خود را به عنوان موازنه بين دوجناح بر آنها تحميل كند . او براي تكميل پروژهي ايفاي نقش موازنه بين دوجناح ، اقدام به تشكيل جناح سياسي جديدي متشكل از تكنوكراتهاي طرفدار انقلاب با عنوان «كارگزاران سازندگي» كرد و نارضايتي پنهان هر دو جناح را دو چندان كرد .
4 – تحولات پنهان
در دوره حكومت نيروهاي حزبالهي ، بخصوص دهه پس از جنگ تحميلي ، در بستر جامعه تحولات آرامي رخ داد كه كمتر مورد توجه نظام سياسي قرار گرفت . تحولاتي كه بر ادامه روند انقلاب اسلامي تأثير بسزايي گذاشت .
الف) ظهور نسل جوان
بعد از انقلاب اسلامي ، سياست تنظيم و كنترل جمعيت كنار گذاشته شد و نرخ رشد جمعيت افزايش يافت ، به طوري كه جمعيت سي و شش ميليوني سالهاي اول انقلاب پس از دو دهه به بيشتر از شصت ميليون تبديل شد و تعادل تركيب جمعيت به نفع جوانان و نوجونان تغيير كرد . ظهور نسل جوان و ارتباط ضعيف آنها با اصول و ارزشهاي انقلاب مهمترين دغدغه نظام سياسي محسوب ميشد . در حالي كه نظام سياسي سعي ميكرد به سوي بنيادگرايي ديني و حاكميت اصول انقلابي حركت كند ، نسل جديد انقلاب راه ديگري ميپيمود و پيوندش با اصل انقلاب ضعيفتر ميشد .
اشتغالات سياسي – اجرايي مديريت نظام ، رقابت جناحهاي سياسي و مشكلات اقتصادي – سياسي موجب غفلت نيروهاي انقلاب از نسل جوان جامعه شد و زمينه مساعدي براي حضور
فعال و خودجوش آنها در صحنههاي سياسي – اجتماعي فراهم نكرد . از سوي ديگر ، برنامههاي سازمان يافته دشمنان داخلي و خارجي انقلاب در جهت تضعيف نظام جمهوري اسلامي به شكل تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه ، تحريمهاي اقتصادي – سياسي و تبليغات مأيوس كننده ، نسل جوان انقلاب را دچار ترديد و سرگرداني ساخت و موجبات سرخوردگي آنها را فراهم كرد .
ب) حاشيه نشيني نخبگان سياسي و علمي
همانطور كه قبلاً بيان شد ، فضاي سياسي سنگين دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني موجب انزوا و حاشيهنشيني برخي گروهها ، احزاب و نيروهاي سياسي فعال انقلاب شد . اين نيروها فرصتي پيدا كردند تا ضمن روي آوردن به مطالعات و تحقيقات دانشگاهي و ارتقاي سطح علمي و تحصيلي خود ، به بازنگري در اصول و روند انقلاب اسالامي بپردازند . آنها با تشكيل گروههاي فكري – فرهنگي ، دانشگاهها و مراكز عملي – تحقيقاتي را پايگاه فعاليت خود قرار دادند و به نقد و بررسي موجود پرداختند و جبهه مخالفت با وضع موجود را سامان دادند .
ج) نارضايتيهاي اقتصادي :
اجراي برنامههاي اول و دوم توسعه ، در عين ايجاد تحرك در بخشهاي مختلف اقتصادي و روند خصوصيسازي ، تعادل قشربندي طبقاتي جامعه را بر هم زد . در دههي اول انقلاب اقتصادي هدايت شده و تحت كنترل دولت و سياستهاي حمايتي مانع از بروز شكافهاي عمده اقتصادي بين اقشار جامعه شد . اما پس از پايان جنگ و با اجراي برنامههاي توسعه اقتصادي اول و دوم ، فضاي باز سرمايهگذاري بخش خصوصي موجب فعال شدن سرمايههاي موجود و رشد طبقه
جديدي از سرمايهگذاران گرديد و آرام آرام تعادل طبقات اجتتماعي با ايجاد فاصله بين اقشار فقير و غني به هم خورد . اگر چه دولت سعي كرد با حمايت از اقشار كم درآمد و افزايش سطح درآمد آنها مانع بروز چنين شكاف طبقاتي شود ، اما سرعت افزايش سرمايهي سرمايهگذاران بخصوص در بخشهاي تجاري و خدمات بسيار زياد بود ، به طوري كه نرخ تورم به شدت افزايش يافت و در نتيجه قدرت خريد اقشار كمدرآمد در پايينترين سطح خود قرار گرفت و موجب نارضايتيهاي عمومي در بين مردم شد .
دوره حكومت اصلاح طلبان