بخشی از مقاله
مقدمه
سالخوردگی و پیري یکی از مراحل حساس در تحول روانی انسان است و دامنـه سـنی آن متغیـر اسـت. در برخی از منابع روانشناسی، به بالاي 65 یا 70 سال اطلاق میشـود. ایـن مرحلـه از رشـد تغییـرات جسـمانی، شناختی و اجتماعی خاصی به همراه دارد که مهمترین آنها تغییر از مسـئلهیابی بـه مسئلهگشـایی و خردمنـدي است (برك، 2001، ص .(333 امروزه به مـدد پیشـرفت فناوريهـاي بهداشـتی و پزشـکی، طـول عمـر بشـر نسبت به چند دهه قبل افزایش یافته است، اما گرفتاريهاي شغلی و پیچیدگیهاي زنـدگی مـدرن و اضـافهبار ادراکی، موجب کاهش وقت و توان نگهداري از سالمندان توسط اعضاي خانواده شده اسـت. در نتیجـه، آنهـا را دور از خانه و در مؤسسات نگهداري میکنند. در نتیجه، این دوري و جداشدگی از هسـته اصـلی خـانواده، سلامت روانی، شادي و رضایت از زندگی آنها را تحت تأثیر قـرار دهـد. البتـه بایـد توجـه داشـت کـه نقـش والدین در زندگی فرزندان بسیار پرمعناست، تاجایی که خداوند در قرآن کـریم »فرزنـدان را بـه نیکـی درحـق والدین سفارش نموده است« و در روایات حضرات معصومین تأکید فراوان شده است کـه »والـدین را قـدر بدانید و بر آنها در سنین بزرگسالی مهـر بورزیـد« (محققـی، 1390، ص .(57 بنـابر تأکیـد دیـن مبـین اسـلام، دریافت مهر و عاطفه از ناحیه فرزندان موجب نشاط و سـرزندگی بزرگسـالان میشـود. همچنـین از دیـدگاه روانشناسی، پیري دوره اضطراب مرگ است و بنـابر یافتـههاي جانسـون (1994) برخـورداري از معنویـت و فلسفه شخصی پیشرفته موجب تقلیـل آن میشـود (بـرك، 2001، ص .(399 ازایـنرو، یـافتن راههـایی بـراي افزایش رضایت از زندگی در سالمندان ضروري به نظر میرسد. ازجمله عوامل روانشـناختی کـه میتوانـد در پیشگیري و کاهش اختلالهاي روانی و افزایش سلامت روان مؤثر باشد، بهزیستی معنـوي اسـت (صـفایی و همکاران، .(1389 بهزیستی معنوي را میتوان ارتباط داشـتن بـا دیگـران، زنـدگی هدفمنـد، معنـادار، اعتقـاد و ارتباط با یک قدرت متعالی تعریف کرد (هاوکس و همکاران، .(2003
طبق نظر موبرگ و بروسک (1978) بهزیستی معنوي سازهاي چندبعـدي اسـت و شـامل یـک بعـد عمودي و یک بعد افقی است. بعد عمودي آن، به ارتباط با خدا و بعد افقی آن به احسـاس هدفمنـدي و رضامندي در زندگی، بدون در نظر گرفتن مذهب خاص اشاره دارد. معنویت بهمعناي نقـش زنـدگی یـا روشی براي بودن و تجربه کردن است که با آگـاهی یـافتن از یـک بعـد غیرمـادي بـه وجـود میآیـد و ارزشهاي قابل تشخیص، آن را معین میسازد (الکینز و همکاران، .(1988 معنویت و گرایش به دین، یک سپر حفاظتی قوي در پیشگیري از تنشهاي روانی است و عامـل حیـاتبخش بشـر در دنیـاي پـرتنش امروزي است (آلبویه، 1388، ص .(3 معنویت در پیوند با سـایر ویژگیهـاي اخلاقـی و روانشـناختی، قدرت مقابله را در برابر تنشها بالا میبرد و تقویت باورها و عقاید مذهبی در تمامی مراحل زندگی یک
رابطه بهزیستی معنوی و امیدواری با رضایت از زندگی در سالمندان ۱۱۱
اقدام پیشگیريکننده در کاهش اختلالهاي روانی است (صـفایی و همکـاران، .(1389 در ایـن دیـدگاه، توجه به صفات خداگونگی انسان مورد توجه قرار گرفته و بهعنوان یک دغدغه امروزي مطرح شده است. علاقه به روانشناسی معنویت تا حدودي از یافتههاي تجربی و مبانی نظري ناشی شده است که پیشـنهاد میکنند متغیرهاي معنوي و مذهبی در سلامت روانی و جسمانی نقش دارند (امونس، .(2000 پژوهشها حاکی از این است که معنویت، ارتباط مثبتی با سلامت جسمی و روانی دارد (هـارتز، .(2005 تحقیقـات بسیاري در حمایت از این فرضیه وجود دارد که بهزیستی معنوي میتواند کارکرد روانـی و سـازگاري را تقویت کند (کاتلین و کارلا، 2007؛ تانکسی، .(2006 همچنین نتایج برخی مطالعـات نشـان میدهـد کـه همبستگی معناداري بین نمرات مقیاس بهزیستی معنوي و متغیرهایی از قبیـل اعمـال مـذهبی (باسـت و همکاران، (1991، افسردگی، عزت نفس و جهتگیري مذهبی درونی(جنیا، (2001 وجود دارد.
متخصصان بهداشت روان معتقدند: با شناخت اعتقادات و مراسـم مـذهبی مراجعـان، از آن بـهعنوان یـک منبع جایگزین مهم و حمایت استفاده کرده و با توصیه مراجعـان بـه معنویـت و شـرکت در مراسـم مـذهبی، بتوانند آنها را به آرامش درونی سوق دهند (سولان، .(2005 تأثیر این امر، به این دلیل است که فـرد بـا افـزایش معنویت، به نوعی خودکنترلی دست پیدا میکند. این امر مـانع از اثربخشـی شـرایط بیرونـی و درنتیجـه، کمتـر تحت تأثیر شرایط نامناسب قرار گرفته و سلامت روان خود را حفظ میکند (تبرایی و دیگران، .(1387
در پژوهشی، آنتنیر و همکـاران (2010) نشـان دادنـد کـه بهزیسـتی معنـوي بـا بهزیسـتی روانشـناختی، برونگرایی و باز بودن نسبت به تجربهپذیري پنج عامل بزرگ شخصیت رابطه مثبت، و با روانرنجـوري رابطـه منفی دارد. پس، بهزیستی معنوي یکی از متغیرهایی است کـه در تعیـین سـلامت روانـی نقـش دارد، هرچنـد بهعنوان تنها عامل نیست و در کنار آن، عواملی چون امیدوار بودن و هدفمند زیستن هم مورد توجه است.
امید را »مجموعهاي شناختی میدانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منـابع گونـاگون (انـرژي معطوف به هدف) و مسیرها (برنامهریزي براي دستیابی به اهداف) است« (یعقـوبی و همکـاران، .(1387 بنابراین، امید یا تفکر هدفمدار، از دو مؤلفه مرتبط به هم، یعنی مسیرهاي تفکر و منـابع تفکـر، تشـکیل شده است. »مسیرهاي تفکر« بیانگر ظرفیت فرد براي ایجاد مسیرهاي شناختی بـراي رسـیدن بـه اهـداف است و »منابع تفکر« شامل افکاري هستند کـه افـراد دربـارة تواناییهـا و ظرفیتهایشـان بـراي گـذر از مسیرهاي انتخابشده تعریف کردهاند تا به اهداف خـویش برسـند. از طریـق ترکیـب منـابع و مسـیرها، میتوان به اهداف رسید. اگر هریک از این دو عنصر شناختی وجود نداشـته باشـند، رسـیدن بـه اهـداف غیرممکن است (لوپز و همکاران، .(2003 نقش امید، آنقدر بااهمیت است که در قرآن کـریم وعـدههاي الهی براي انسانها بر محور امیدبخشی استوار و بر عنصـر شـناختی و انگیزشـی آن تأکیـد شـده اسـت.
۲۱۱ ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱
امیدواري و گرایشهاي معنوي رشد یافته، موجب رضایت از زندگی است. رضایت از زندگی، یکـی از وجوه خوب زندگی کردن است. این مفهوم، حوزة پژوهشی مهمی را شامل میشود که به هـدف اصـلی روانشناسی یعنی زندگی بهتر بسیار نزدیک است (وو و یائو، .(2006 دینر و همکـاران (1985) و هالتـل
و گوستاوسون (2008)، رضایت از زندگی را یکی از ابعـاد سـهگانه بهزیسـتی میداننـد. دو بعـد دیگـر بهزیستی ذهنی، ابعاد عاطفی و هیجانی این سازه را تعریف میکنند، درحالیکه رضایت از زندگی شـامل جنبههاي شناختی و قضاوتی بهزیستی ذهنـی میشـود. شـین و جانسـون (دینـر و همکـاران، (1985 و پاوت و دینر، رضایت از زندگی را »ارزیابی کلی کیفیت زندگی یک فرد با توجه به ملاكهـاي مـوردنظر او« تعریف میکند (همان). این ارزیابی با توجه به مقایسه وضعیت فرد و آنچـه وي اسـتاندارد و ایـدهآل میپندارد، صورت میگیرد. همین پندار و ارزیابی فرد اسـت کـه مفهـوم بهزیسـتی ذهنـی و رضـایت از زندگی را میسازد. هالتـل و گوستاوسـون (2008)، رضـایت از زنـدگی را بـهعنوان یـک حالـت و نـه بهعنوان صفت و خصیصه تعریف میکنند. بهعبارت دیگر، رضایت از زندگی مشخصـه پایـدار و ثابـت پاسخدهنده را اندازهگیري نمیکند، بلکه ویژگی و حالت کنونی وي را اندازه میگیرد.
علاوه بر این، ازآنجاکـه امیـدواري را مجموعـه شـناخت برآمـده از احسـاس موفقیـت، ناشـی از انـرژي معطوف به هدف و برنامهریزي براي هـدف میداننـد (اسـنایدر و همکـاران، (1991، امیـدواري و رضـایت از زندگی نیز میتوانند با هم در رابطه باشند. در زمینه تأثیر معنویت بر بهبود کیفیت زندگی و سـلامت جسـمانی
و روانی اکستین و کرن (2003)، معتقدند: معنویت مانند آگاهی از هستی یا نیرویی از فراتر از جنبـههاي مـادي زندگی بوده و احساس عمیقی از وحدت یا پیوند با کائنات را به وجود میآورند. افکار مثبـت و سـخترویی،
هر دو از مؤلفههاي معنویت بوده و با سلامت و مقاومت در برابر استرس ارتباط دارند.
تکیهگاه معنوي میتواند تأثیر ضربهگیري در برابر استرس داشته باشد. همچنین بین سـلامت روانـی، سلامت جسمی، رضایت از زندگی و شادکامی رابطه مثبت وجود دارد.
پیدمنت معتقد است: معنویت به دلیل تأثیر مثبت بر سلامت شخصی، راهی است کـه در آن، معنـاي برتر نهایی خلق میشود و میتوان آن را تا حدودي بهعنوان یک جنبه سازماندهیشده بنیادي شخصـیت در نظر گرفت (پیدمنت، .(2004
آدلـر و فـاگلی (2005) نشـان دادنـد کـه رضـایت از زنـدگی، از میـزان خودآگـاهی، خـوشبینی و معنویتگرایی فرد متـأثر اسـت؛ هرچـه افـراد خودآگـاهتر و خـوشبینتر و از معنویـتگرایی بـالاتري برخوردار باشند، به همان میزان از رضایت بالاتري برخوردارند.
کولمن و هولزمر (1999)، به بررسی تأثیر بهزیستی معنوي بر علائـم ایـدز و رضـایت از زنـدگی در
رابطه بهزیستی معنوی و امیدواری با رضایت از زندگی در سالمندان ۳۱۱
117 بیمار مبتلا به ایدز پرداختند. نتایج این پژوهش حاکی از این بود که بهزیستی وجودي، بـا معنـاداري زندگی و بهزیستی مذهبی، با رضایت از زندگی رابطه معنادار داشت.
روبرت (1992) معتقد است: معنویت براي افراد، در برخورد بـا مشـکلات، منبـع حمـایتی اسـت و باورها و فعالیتهاي معنوي بهعنوان روشی تعریف شده است کـه منـابع معنـوي ماننـد دعـا و نیـایش، توکل و توسل به خداوند را براي مقابله به کار میبرنـد. از سـوي دیگـر، اثربخشـی درمانهـاي معنـوي موجب میشود تا روشهاي درمانگري معنوي، جایگاه ویژهاي در بین شیوههاي مهار اخـتلالات روانـی پیدا کنند. تحقیقات مبتنی بر نظریههاي رواندرمانی دینی، اثربخشی این روشها را در کـاهش مشـکلات روانی افراد نشان دادهاند (سید، .(2003
بزرگسالانی که امیدوارترند، به دیگران بهعنوان منابع حمایتی و پایگاههایی که میتوانند به آنهـا تکیه نمایند، مینگرند (اسنایدر، (2000 و با چالشهایی که ممکن است در زنـدگی خـود روبـهرو شوند، سازگار میشوند، شادي بالاتري تجربـه میکننـد و از زندگیشـان رضـایت بیشـتري دارنـد (کلینگ و همکاران، .(2006 همچنین میتوانند ایـن گفتمـان درونـی را در خـود رشـد دهنـد کـه »میتوانم این کار را به پایان برسانم، من نباید شکست بخورم و ناامید شوم.« آنهـا موفقیتهایشـان را بیشتر از شکستهایشان میبینند (اسنایدر، .(2000 ازایـنرو، ازآنجاکـه افـراد بـا امیـدواري بـالا مسئلهمحورتر هستند، انتظار موفقیتهاي بیشتري در آینده دارند. بر همین اساس، با توجه به نقـش معنویت در بهداشت روان و ارتقاي سلامت روانی (کرو و همکـاران، (2005، اهمیـت معنویـت و رشد معنوي انسان در چند دهه گذشته بهصـورت روزافـزون، توجـه روانشناسـان و پژوهشـگران بهداشت روانی را به خود جلب کرده است (آتن و اسشنسک، .(2007 در این میـان، بـا توجـه بـه اهمیت سازههاي بهزیستی معنوي و امیدواري و نقشی که میتوانند در رضـایت از زنـدگی داشـته باشند و ازآنجاکه تاکنون در کمتر پژوهش داخلی، به نقش بلندمدت این دو متغیر در تبیین رضایت از زندگی در سالمندي پرداختهاند، این پژوهش درصدد تعیین ارتباط بهزیستی معنوي و امیـدواري با رضایت از زندگی در سالمندان است.
روش پژوهش
این پژوهش، از نوع توصیفی- همبستگی است و در آن، رابطه بین متغیرهاي بهزیستی ذهنـی، امیـدواري
و رضایت از زندگی بررسی میشود. جامعه آماري این پژوهش را سالمندان سـاکن دو مرکـز نگهـداري از سالمندان در شهرهاي همدان و ملایر تشکیل میدادند. نمونـه پـژوهش، شـامل 85 نفـر 39) زن و 46 مرد؛ با میانگین سنی M= 62/7 وانحراف استاندارد (SD=8/63 از 200 سالمندي که حاضـر بـه همکـاري
۴۱۱ ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱
در پژوهش بودند و مشکل شـناختی و یـا بیمـاري جسـمانی خاصـی نداشـتند و داراي حـداقل سـواد
خواندن و نوشتن بودند، به روش نمونهگیري تصادفی ساده انتخـاب شـدند. بـراي سـنجش متغیرهـاي پژوهش، از سه پرسشنامه زیر استفاده شد:
الف. مقیاس بهزیستی معنوي :(SWBS) این آزمون توسط پالوتزین و الیسون در سال 1982 ساخته شـد و شـامل 20 سؤال و دو خردهمقیاس است. سؤالات فرد آزمون، مربوط به خردهمقیاس بهزیسـتی مـذهبی بـوده و میزان تجربه فرد از رابطه رضایتبخش با خدا را مـورد سـنجش قـرار میدهـد. سـؤالات زوج آزمـون، مربوط به خردهمقیاس بهزیستی وجودي است که احساس هدفمندي و رضایت از زندگی را میسـنجد. مقیاس پاسخگویی به سؤالات لیکرت شش درجهاي از کاملاً موافقم تاکاملاً مخالفم اسـت. پـالوتزین و الیسون (1982)، در پژوهشی ضریب آلفاي کرونباخ بهزیسـتی مـذهبی و وجـودي و کـل مقیـاس را بـه ترتیب برابر با 0/91، 0/91 و 0/93 گزارش کردنـد. پایـایی ایـن مقیـاس، توسـط دهشـیري و همکـاران (1387) روي دانشجویان دختر و پسر از طریق آلفاي کرونباخ براي کل مقیاس و خردهمقیـاس بهزیسـتی مذهبی و خردهمقیاس بهزیستی وجودي، به ترتیب 0/90، 0/82، و 0/87 و با روش بازآزمایی بـه ترتیـب 0/85، 0/78، و 0/81 گزارش شده است.
ب. مقیاس امیدواري اسنایدر: در این پژوهش، از پرسشنامه امیدواري اسنایدر و همکاران (2001) استفاده شـد. ضریب آلفاي کرونباخ آن براي امیدواري کل 0/86، براي بعد تصمیم هدفمـدار 0/82، و بـراي گـذرگاه یا مسیر 0/84 بود و پایایی بازآزمایی در طی 10 هفته 0/82 بهدست آمده است. در ایران پایـایی و روایـی مقیاس بر روي نمونه 250 نفري محاسبه گردید. ضریب همسانی درونی کل براي ابعـاد گـذرگاه 0/71 و تصمیم هدفمدار 0/68 به دست آمده است. روایی همزمان مقیاس نیـز بـا ناامیـدي بـک 0/81 گـزارش شده است (کرمینیا و همکاران، .(1391
ج. مقیاس رضایت از زندگی :(SWLS) این مقیاس، داراي پنج ماده میباشد. هر مـاده از (کـاملاً1 مخـالفم) تـا 7 (کاملاً موافقم) نمرهگذاري میشود، بهطوريکه دامنه نمرهها از 5 (رضایت پایین)، تا 35 (رضـایت بـالا) متغیر است. ضریب آلفاي کرونباخ آن، 0/87 و ضریب بازآزمایی آن 0/82 گزارش شـده اسـت (داینـر و همکاران، .(1985 پاووت و همکاران (1993)، اعتبار آن را رضایتبخش و چندین مزیت بـراي آن بیـان کردهاند: اولاً، مختصر و مفید است و نسبت به سایر مقیاسها اعتبار پیشبین بـالاتري دارد. دیگـر اینکـه قابلیت کاربرد براي همه گروههاي سنی را دارد و مقایسه مستقیم گروههاي سنی را امکانپـذیر میسـازد. در پژوهشی که جوکـار (1385) بـرروي 557 دانشآمـوز دبیرسـتانی انجـام داده اسـت، ضـریب آلفـاي کرونباخ برابـر بـا 0/80 و روایـی عـاملی آن، حـاکی از وجـود یـک عامـل کلـی در مقیـاس اسـت کـه
میتوانست بیش از 0/54 از واریانس را تبیین کند.